برگزیده دانش نامه دین، ارتباطات و رسانه

مشخصات کتاب

سرشناسه: استوت، دانیل، Stout, Daniel

عنوان و پدیدآورنده: برگزیده دانش نامه دین، ارتباطات و رسانه / ویراسته دانیل استوت؛ گروه مترجمین، به کوشش سید حمیدرضا قادری؛ تهیه شده در مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، واحد خانه هنر و اندیشه، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مرکز مطالعات و برنامه ریزی رسانه ها.

مشخصات نشر: قم، دفتر عقل، 1388.

مشخصات ظاهری: 402 ص . _ (مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما؛...)

شابک: 978 _600 _5563 _30 _ 6

عنوان اصلی: Encyclopedia of religion, Communication Media,2006

موضوع: ارتباط _ جنبه های مذهبی _ دایرة المعارف ها؛ رسانه های گروهی _ جنبه های مذهبی _ مقاله ها و خطابه ها؛ رسانه های گروهی و فرهنگ؛ دین و فرهنگ

شناسه افزوده: قادری، سید حمیدرضا

شناسه افزوده: صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران. مرکز پژوهش های اسلامی. خانه هنر و اندیشه.

شناسه افزوده: ایران. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. مرکز مطالعات و برنامه ریزی رسانه ها.

رده بندی کنگره: 4ب5الف/P 94 رده بندی دیوئی: 23/302

ص:1

اشاره

ص:2

برگزیده دانش نامه دین، ارتباطات و رسانه

Selected of Encyclopedia of Religion, Communication and Media

(2006-Publisher: Routledge)

ویراستار نسخه انگلیسی: دانیل آ. استوت (Daniel A. Stout)

به کوشش: سید حمیدرضا باقری

مترجمین: گروه مترجمین

تهیه شده در خانه هنر و اندیشه مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما / مرکز مطالعات و برنامه ریزی رسانه ها

ناشر: دفتر عقل

طراح جلد و گرافیست: سید حسن موسی زاده (با سپاس از سید محمدهادی قادری)

حروف چینی، نمونه خوانی، ویرایش: ماه نامه رواق هنر و اندیشه

نوبت چاپ: اول / پاییز 1388 / قم

صفحه آرایی: احمد نوری

شمارگان: 2500 نسخه/ قیمت: 4000 تومان

نشانی: قم. بلوار امین. مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما. تلفن: 2919670 _ 0251

ص:3

به جای مقدمه

به جای مقدمه

سخن سایه حقیقت است و فرع حقیقت.

اندیشه ها همان حقایق فارغ از صوت و صورت اند که سخن سایه آنهاست.

تمامی جهان صورت سخنی است که تجلی یک فکرت از عقل کل است.

(مولانا جلال الدین رومی، فیه ما فیه)

مجموعه ای که به خوانندگان گرانقدر ایرانی عرضه شده، برگزیده ای است از دانش نامه دین، ارتباطات و رسانه که توسط انتشارات راتلیج و گروه انتشاراتی برکشایر در سال 2006 میلادی منتشر گردیده بود. این منبع ارزنده، هشتمین مجلد از مجموعه دانش نامه های انتشارات راتلیج با عنوان کلی دین و جامعه است که با سرویراستاری دیوید لوینسن، استاد انسان شناسی فرهنگی و نویسنده ده ها کتاب و ویراستار چندین دانش نامه مهم و ارزنده جدید، تهیه و منتشر می شوند. این مجموعه می کوشد تا ابعاد بسیار وسیع تعاملات بین دین و جامعه در جهانِ پست مدرن، جهانی شده و شاهد انقلاب فزاینده ناشی از تکنولوژی های جدید اطلاعاتی و ارتباطی را با رویکردی بین فرهنگی بکاود و به خوانندگان عرضه کند.

نسخه انگلیسی دانش نامه دین، ارتباطات و رسانه، با حدود 450 صفحه متن اصلی، شامل تعداد 124 مدخل است و در آخر نیز نمایه کامل اصطلاحات و نام ها ارائه شده است. مدخل های 124 گانه این دانش نامه ذیل پنج محور اصلی قرار می گیرند: مفاهیم کلیدی، سنت های دینی، مراحل تاریخی، انواع ارتباطات

ص:4

و رسانه ها، و جنبش های دینی جایگزین. این مدخل ها توسط 104 نویسنده و محقق شاغل در دانشگاه ها و نیز مدارس دینی مسیحی نگاشته شده اند: چهار نویسنده هر یک دارای سه مدخل، 12 نویسنده هر یک دارای دو مدخل و 88 نویسنده دیگر هر یک دارای یک مدخل اند. نویسندگان همکار از منظر رشته های علمی مختلف (نظیر مطالعات دینی، ارتباطات، انسان شناسی، جامعه شناسی، مطالعات فرهنگی معاصر، الهیات و...) به واکاوی مفاهیم و اصطلاحات خویش پرداخته اند.

دانیل استوت، ویراستار دانش نامه دین، ارتباطات و رسانه، مدرک دکترای خود را در سال 1993 از دانشگاه راتجرز دریافت کرده و در حال حاضر استاد دانشکده روزنامه نگاری و ارتباطات هنک گرینزپان در دانشگاه کارولینای جنوبی است. وی، همچنین، یکی از بنیان گذاران و سردبیر فعلی نشریه رسانه و دین است که از سال 2002 میلادی توسط انتشارات مشهور راتلیج منتشر می شود. استوت چندین کتاب و مقاله در کارنامه خود دارد که تقریباً همه آنها به موضوع ارتباطات دینی یا به طور عام تر، تعامل بین دین و ارتباطات و رسانه ها می پردازد: کتاب دین و رسانه های جمعی مخاطبان و اقتباس آنها (انتشارات سیج، 1996) و نیز دین و فرهنگ مردم پسند: مطالعه ای بر تعامل جهان بینی ها (انتشارات دانشگاه دولتی آیوا، 2000) که هر دو کتاب را با همکاری خانم جودیت بودنباوم ویراستاری کرده است.

به اذعان ناشر و نیز ویراستار این کتاب _ که در مقدمه آمده _ این دانش نامه می کوشد تا شکاف موجود بین علوم علاقه مند به مطالعه حیات اجتماعی دین در جهان معاصر را پر کرده و مفاهیم و اصطلاحات رایج در این رشته ها را برای تقویت یک نگاه تحلیلی ارتباطی از دین در عرصه جامعه به خدمت

ص:5

بگیرد. بدین منظور، مدخل های ارائه شده به تحلیل و تشریح فرآیندها و پدیده های اجتماعی دینی (نظیر مناسک، آیین ها و شعائر) و نیز رویکردهای دینی (الهیاتی و اخلاقی) نسبت به رسانه های جمعی قدیم و جدید و انواع و ژانرهای محتوایی آنها (البته در کشورهای غربی) می پردازند. با این هدف است که بسیاری از مدخل ها به کاربرد روش ها و اجزاء ارتباطی (مانند فن بیان، اقناع، آموزش و...) و نیز انواع ارتباطات (شفاهی/کلامی، نوشتاری، هنری، رسانه محور، صوتی _ تصویری، و دیجیتالی / مجازی) معطوف بوده اند.

شایسته است در اینجا ترجمه این اثر را گرامی بداریم و آرزو کنیم مطالعه این دانش نامه توسط خوانندگان ایرانی بیش از پیش در این موضوعات بسیار مهم کمک کند. خواننده متفکر و محقق، قطعاً توجه خواهد داشت که متن، نویسندگان و مخاطبِ هدفِ این دانش نامه در یک محیط تاریخی و فرهنگی غربی (حتی امریکایی) انگلیسی _ مسیحی _ مدرن قابل فهم و تفسیر است و کاربرد آن در محیط تاریخی _ فرهنگی ایرانی _ اسلامی _ فارسی _ سنتی ما باید با احتیاط های لازم نظری انجام گیرد. امید که همین ظرافت نظری، علت و دلیلی باشد برای رشد هرچه بیشتر حوزه ارتباطات دینی و گام آغازینی برای تألیف کتاب ها و دانش نامه های منطبق تر با جهان زیست و تمدن اسلامی ایران.

ان شاءالله

دکتر مهدی منتظر قائم

استادیار گروه ارتباطات دانشگاه تهران

ص:6

درباره کتاب

اشاره

درباره کتاب

از دیرباز دانش نامه ها نقش مهمی در ارتقای سطح دانش جوامع داشته اند. دست کم در هر کتابخانه ای یک جلد از انواع دانش نامه ها وجود دارد. بی راه نخواهد بود اگر مدعی شویم، دانش نامه ها هستند که فخر علمی کتابخانه ها به حساب می آیند.

با اینکه در تعریف دانش نامه ها گفته اند مکتوباتی که لازم نیست همه آن را خواند ولی هرازگاهی به آنها نیازمند خواهیم شد، ولی این روزها دانش نامه هایی تولید می شوند که برخلاف دانش نامه های قدیم، گاه باید همه آنها را خواند. دانش نامه های زیبایی شناسی، تکنولوژی، ارتباطات و... از آن جمله هستند.

دانش نامه دین، ارتباطات و رسانه، منتشره توسط انتشارات راتلیج، یکی از این نمونه ها. مناسبت برگزاری همایش بین المللی دین و رسانه باعث شد تا به همت گروهی از دوستان و یاران که سال هاست در خانه هنر و اندیشه وابسته به مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما به مباحثه درباره مبانی رسانه و هنر می پردازند، اقدام به تهیه و ترجمه این کتاب بنماییم. تجربه سال ها کار پژوهشی در مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما مستقر در شهر مقدس قم، به اضافه انتشار اولین ماهنامه تخصصی دین و رسانه (با نام ماهنامه رواق هنر و اندیشه)، به مدد آمدند تا این برگزیده دانش نامه دین، ارتباطات و رسانه به عنوان اولین دانش نامه ترجمه شده معتبر در حوزه رسانه، سامان بگیرد.

ص:7

چرا برگزیده؟

گرچه نمی توان این دانش نامه را از لحاظ علمی یا اتقان پژوهشی در همه مداخل یکسان دانست با این همه می توان از این دانش نامه به عنوان بهانه ای برای آغاز یک پژوهش یا جهت دهی مناسب به آن بهره برد. با این حال از یاد نبریم نویسندگان دانش نامه مادامی که از جغرافیای فکری و عقیدتی خود خارج نشده اند (غرب) توانسته اند اطلاعات خوبی گردآوری کرده و نگاهی کلی و راه گشا در اختیار خواننده قرار دهند ولی به مجرد ورود به مباحثی درباره ادیان و فرق و یا مفاهیم دینی غیرمسیحی، می توان ردپای برخی پیش داوری ها و یا القائات رسانه ای را در میان سطر سطر کتاب دید.

به هر روی با توجه به کیفیت علمی مداخل دانش نامه و همچنین زمان برگزاری همایش، صلاح دیدیم به گزینش خویش، مدخل هایی را از میان 128 مدخل این کتاب برگزینیم تا هر سه عنوانِ دین، ارتباطات، رسانه را پوشش دهند. همچنین تلاش کردیم برخی مدخل های خاص را نیز به مجموعه اضافه کنیم تا خواننده بتواند از اتقان علمی یا سوگیری فکری نویسندگان مداخل، انتشارات و سرویراستار آن اطلاع حاصل کند (مدخل هایی چون سانسور، اسلام، جهاد، اسراییل، مساجد، تساهل و...).

از نظر دور نباید داشت این دانش نامه ها می توانند بهانه ای باشند برای یک ارتباط علمی دیگر. تجربه های پیشین نشان می دهند در صورتی که میان جامعه علمی ایران و نویسندگان چنین دانش نامه هایی ارتباط وثیقی برقرار شود، امکان اصلاح برخی گزاره ها موجود است. به ویژه آن که خواننده این کتاب به زودی درخواهد یافت در میان نویسندگان مدخل ها قطعا جایی برای نویسندگان ایرانی بوده است که این خلا بایست در آتیه پر شود. همچنین در شرایطی که

ص:8

در میان مدخل های کتاب، نام سیک ها وجود دارد یا به قشری از مسیحیت (اونجلیست ها) اشاره شده، درج مدخلی مرتبط با فرهنگ ارتباطی شیعی که در قالب تعزیه و منابر متجلی شده است، بی راه نخواهد بود.

امیدواریم این تلاش خُرد ما در گزینش و ترجمه این کتابِ ارزشمند، در تحولات بعدی جامعه علمی ما مؤثر باشد.

لازم است در انتها از تمامی کسانی که حضور و تلاش شان این مکتوب علمی را رقم زد، سپاس گزاری کنیم:

دکتر مهدی منتظرقائم که پیشنهاد ترجمه کتاب از وی بود.

حجت الاسلام و المسلمین دکتر هادی صادقی (ریاست مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما)، حجج اسلام سلمان رضوانی و احمد اسفندیار (مدیریت پیشین و کنونی خانه هنر و اندیشه) برادر احمد پهلوانیان و حجج اسلام: سید حمید میرخندان، سید علی آتش زر و غلام رضا یوسف زاده (اعضای تحریریه ماهنامه رواق هنر و اندیشه) که در سیر کار، هر یک به سهم خویش کمک های شایان توجه و قابل تقدیری مبذول داشتند.

همچنین دوستان و همراهان گرامی:

مرتضی کاردر، وحید حیاتی (مسئول واحد پژوهش خانه هنر و اندیشه)، مرتضی سمیع زاده، علی حایری (مدیر انتشارات مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما)؛

به ویژه از دفتر مطالعات و برنامه ریزی رسانه ها _ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی _ جهت همکاری در چاپ این کتاب؛

و دیگرانی که نامی از آنها نیامد...

ص:9

امیدواریم این سلسله آثار آغازگر مسیری نوین در عرصه مطالعات رسانه ای ایران با شد

ان شاءالله

سید حمیدرضا قادری

قم. خزان 1388

ص:10

درآمد

اشاره

درآمد

ارتباطات، شرط لازم دین است؛ جوهره عبادت، خطابه، مناسک و رفاقت دسته جمعی است. متأسفانه مطالعه آکادمیک دین و ارتباطات جدی از یکدیگر بوده اند و پل های معرفت شناختی کمی بین آنها وجود داشته است. دانشمندان عرصه ارتباطات از بلاغت تا ارتباطات جمعی، کمتر از دین سخنی به میان آورده اند. بالعکس، مردم شناسان، روان شناسان و جامعه شناسان کمتری بوده اند که از نظریه ارتباطات در مطالعات دینی خود بهره برده باشند. در نتیجه تنها یک حوزه به خصوص نمی تواند به کاوش درباره وجوه مشترک دین و ارتباطات بپردازد. این موقعیت منجر به تلاش های جدیدی در راستای پا گذاشتن فرای مرزهای علوم، به منظور فهم بهتر دین در عصر حاضر شد.

دانش نامه دین، ارتباطات و رسانه به دنبال ایجاد [زمینه] گفت وگویی نوین و ارائه تحقیقات درباره موضوعات مهم است. این دانش نامه دیوارهای کشیده شده میان علوم مختلف را به روش های گوناگون از میان برداشته است. در درجه اول این دانش نامه ترکیبی از اطلاعات سطوح مختلف اجتماعی، گروهی، بینافردی و درون فردی ارتباطات در قالب منبعی واحد است. در سطح درون فردی موضوعات جدیدی درباره ارتباط بین افراد و الوهیت مطرح می شوند:

( چرا توضیح تجربه مذهبی از لحاظ عقلانی مشکل است؟

( چرا در برخی جوامع مذهبی، سکوت مقدس تر از عبادت گفتاری است؟

ص:11

( ماهیت ارتباط فکری در اندیشه دینی چیست؟

( چرا در برخی محافل مذهبی بی حرمتی قابل توجیه است؟

( چگونه بت پرستی باعث تقویت ارزش ها و رسومات مذهبی می شود؟

( چرا مناجات یکی از اولین شکل های ارتباط مذهبی بوده است؟

همچنین اطلاعات مذهبی بین افراد در سطح ارتباطات بینافردی مبادله می شوند. این دانش نامه همچنین به بررسی مناسکی می پردازد که تا به حال از جنبه ارتباطات تحلیل نشده اند:

( چرا برخی فرقه های مذهبی اعتقاد به اعتراف در برابر مردم دارند؟

( چرا در برخی گروه های مذهبی استفاده از زیورآلات، نوعی عبادت تلقی می شود و در برخی دیگر نه؟

( چگونه قداست از طریق رقص به عنوان یک حرکت استعاری انتقال پیدا می کند؟

( شکل های مختلف ارتباط با مردگان چیست؟

( چرا در تمامی مذاهب اصلی، عید (جشن) نوعی عبادت مذهبی تلقی می شود؟

( چگونه می توان از مطالعه ارتباطات سازمانی در دین بهره برد؟

همچنین این دانش نامه به مطالعه ارتباطات میانجی در گروه های بزرگ مانند فرقه های مذهبی داخلی و خارجی کمک می کند. در طول تاریخ، فن آوری باعث پیشرفت و پسرفت فرآیند ارتباطات شده است. این مسئله درباره فرهنگ مذهبی نیز صدق می کند:

( چگونه دین در طول انتقال تاریخی، از شفاهیت به سواد تغییر پیدا کرده است؟

ص:12

( چگونه صنعت چاپ به اشاعه ارزش های مذهبی در سراسر دنیا کمک کرد؟

( چرا رمان های مذهبی با استقبال عمومی روبه رو بوده اند؟

( آیا تلویزیون رسانه ای مذهبی است؟

( اینترنت چگونه بر انجمن ها و جوامع مذهبی تأثیر گذاشته است؟

( سواد رسانه مذهبی چیست؟

اینها، تنها نمونه هایی از پرسش های مطرح شده در این دانش نامه هستند. مقالات این دانش نامه مفاهیم زیرا را در برمی گیرد:

( اطلاعات، ارتباطات و سانسور؛

( فرقه های مذهبی با فعالیت های ارتباطی متفاوت؛

( رسانه های مختلف به کار گرفته شده در عبادت؛

مدخل های این دانش نامه با کمک پژوهشگران زمینه های گوناگون از جمله مطالعات دینی، ارتباطات، مردم شناسی، جامعه شناسی، مطالعات باستان، دین و فرهنگ نوین، الهیات و دیگر علوم نوشته شده اند.

دانش نامه دین، ارتباطات و رسانه مناسب برای انواع مخاطبان است. دانشجویان می توانند موضوعات تحقیقاتی و پیشینه تحقیقات دیگر را در این دانش نامه بیابند. از طرف دیگر روزنامه نگاران، حافظان اطلاعات هستند؛ منبعی جامع مانند این دانش نامه به صحت [وقوع و ثبت] وقایع کمک می کند.

در آخر نظریه پردازان را داریم که عمیق تر به بررسی دین و ارتباطات می پردازند. این دانش نامه منبعی حیاتی برای زمینه های مفهومی آثار آنهاست.

ص:13

منبعی برای نظریه پردازی

منبعی برای نظریه پردازی

حوزه های نوظهور نیازمند پرسش های پژوهشی جدید و نظریه پردازی هستند. این دانش نامه اطلاعات بنیادین را برای مطالعه نظام مند پدیده هایی در اختیار قرار می دهد که به طور کافی بررسی نشده اند و پاسخگوی پرسش هایی درباره پیشرفت های اجتماعی از جمله توسعه فن آوری اطلاعات، شکل های نوظهور عبادت و کاربردهای جدید رسانه های جمعی در فرقه های مذهبی است. این تحولات ایده های جدیدی را درباره ماهیت فصل مشترک دین و ارتباطات به منصه ظهور می رساند. این دانش نامه ابزاری برای تحلیل بیشتر در این زمینه هاست. در ذیل نمونه هایی از مدخل ها و مضامین گنجانده شده در دانش نامه را که کارکردی به خصوص در زمینه های مختلف دارند، آورده ایم.

جامعه اطلاعاتی

جامعه اطلاعاتی

اینکه جامعه اطلاعاتی چگونه عبادت مذهبی را شکل می دهد، پرسشی بدون پاسخ است. در دوره متأخر سرمایه داری افراد برای انجام فعالیت های روزانه خود، بیش از پیش به فن آوری اطلاعات متکی هستند. شِمِنت و استیفنسن اذعان می دارند که جامعه اطلاعاتی دربرگیرنده هم تمایلات و هم تنش های گروه های مذهبی است. آیا فرصت دسترسی به اطلاعات برای تمامی افراد یک گروه فراهم است؟ آیا شبکه های اجتماعی اینترنت باعث تقویت جوامع مذهبی می شوند یا ضعف آن؟ افرادی که به دنبال پاسخ این پرسش ها هستند، دانش نامه را منبعی مفید خواهند یافت.

ص:14

در مدخل اطلاعات، آمده است که پیام های مذهبی دیگر حکم کالایی را پیدا کرده اند که باعث ایجاد خیل عظیمی از کالاهای اطلاعاتی مذهبی شده اند. با نگاهی به مدخل جامعه اطلاعاتی درمی یابیم که ارتباط از طریق اینترنت در درجه اول درباره موضوعات مذهبی تخصصی است، همان طور که در مدخل اینترنت و محیط های مجازی آمده است، بسیاری از شعائر کهن، اکنون از طریق اینترنت انجام می پذیرند؛ اعمالی مانند زیارت های مجازی، نیایش های مجازی و نیایش های گروهی. دانش نامه چگونگی استفاده فرقه های مذهبی از رسانه های جدید و چکیده تحقیقات مربوط به موضوعی خاص را توضیح می دهد.

پیدایش بازارهای مذهبی

پیدایش بازارهای مذهبی

شاید بیش از هر زمان دیگری افراد به بیش از یک نوع نیایش مذهبی روی آورده اند. همانطور که روف می گوید:

مرزهایی که سنت های اعتقادی را از یکدیگر جدا می کردند، اکنون با یکدیگر هم پوشانی دارند؛ هویت های مذهبی، سازگار و چندجنبه هستند و چندین سنت را در برمی گیرند.

با مطالعه مدخل بازار مذهبی متوجه استقلال شخصی رو به رشد در عبادات مذهبی می شویم و درمی یابیم که رسانه های جمعی چگونه قالب های سنتی عبادت را کامل می کنند.

ص:15

در مدخل جامعه تفسیرگر آمده است که مخاطبان مذهبی به منظور پیشرفت شخصی یا تلاش برای فهم بهتر آموزه های کلیسای سنتی از رسانه های جمعی استفاده می کنند.

مدخل های فرهنگ مادی و فرهنگ جوانان توضیح می دهند که چگونه افراد با ترکیب اعتقادات ادیان مختلف نوعی عبادت مذهبی شخصی را شکل می دهند.

پیدایش مذهب فرهنگی یا پسامدرن

پیدایش مذهب فرهنگی یا پسامدرن

نه تنها افراد از فرهنگ های مختلف مذهبی نمونه برداری می کنند بلکه جوامع مذهبی غیرسنتی نیز در حال شکل گیری هستند. این پیشرفت، ابعاد ارتباطی فراوانی دارد. میلوان اذعان می دارد که:

تمایلات مذهبی صرفاً به قسمت دیگری از فرهنگ نقل مکان کرده اند. قسمتی که احساسات مذهبی آن شکوفا شده و تاثیر شگرفی بر تعداد زیادی از مردم داشته است.

جنبه های اعتقادی، نشانه شناختی و اجتماعی دین اکنون در رسانه های فرهنگ عام مانند موسیقی راک، تلویزیون و فیلم یافت می شوند. هم اکنون شاهد آن هستیم که کاربران نوجوان اینترنت (بودوین، 1998) طرفداران موسیقی پاپ (سیلوان، 2002) و هواخواهان الویس پرسلی (داس، 1999) تجارب مذهبی خود را توصیف می کنند. این نوعی مذهب پسامدرن تلقی می شود؛ زیرا هیچ کدام از رسومات مذهبی سنتی را در خود ندارد و بیرون از عبادتگاه های سنتی انجام می شود. این فعالیت ها بیشتر شبیه دین فرهنگی و بیرون از عبادتگاه های سنتی انجام می شوند. این فعالیت ها بیشتر شبیه دین

ص:16

فرهنگی (لانگ، 1987) دین بومی (پریمیانو، 1995) و دین مردمی (آلبانز، 1996) هستند.

نکته این جاست که این پیشرفت ها نیازمند تعاریف جدیدی از دین و ارتباطات هستند؛ در این راستا چندین مدخل از این دانش نامه بافتارهای تاریخی، فرهنگی و اقتصادی دین فرهنگی را ارائه می کنند.

در مدخل روحانی خوانندگان متوجه می شوند که چگونه تجاربی خاص، مقدس تلقی می شوند و اینکه چرا فعالیت هایی مانند گوش دادن به موسیقی معمولاً از نگاهی معنوی توصیف می شوند. مدخل های رمان، ویدیو، موسیقی و ورزش توضیح می دهند که چگونه معنویت، خود را در جاهای جدیدی از زندگی فرهنگی نشان می دهد.

جنبش سواد رسانه ای مذهبی

جنبش سواد رسانه ای مذهبی

احتمالات فراوانی درباره سکولار کردن تأثیرات رسانه های جمعی وجود دارد؛ آیا این مسئله باعث تقویت یا تضعیف اعتقادات می شود؟ این یکی از تردیدهای اصلی فرقه های مذهبی معاصر مانند تعمیددهندگان جنوبی (باپتیست ها) است که شرکت دیزنی را تحریم کردند. همچنین طبق فتوای اسلام، رمان نویس معروف سلمان رشدی مرتد شناخته شد. همان طور که در مدخل عمل گرایی رسانه ای آمده است، مذاهب همیشه رهنمودهایی درباره کاربرد رسانه ارائه داده و بعضی وقت ها تحریم هایی را سازمان دهی کرده اند. با مطالعه مدخل سواد رسانه ای متوجه جایگزینی برای عمل گرایی می شویم: آموزش مهارت های اساسی به افراد برای استفاده از رسانه به روشی مطلوب.

ص:17

برای نمونه هس (2001) درمی یابد که چگونه از فیلم ها و برنامه های تلویزیونی می توان در جهت آموزش ارزش های مذهبی استفاده کرد.

برای آنهایی که به دنبال درک عمیق تری از سواد رسانه ای هستند، چندین مدخل دانش نامه دین، ارتباطات و رسانه مفید خواهد بود. یکی از قدم های مهم در مطالعه این پدیده مشاهده آموزه های رهبران مذهبی به افراد خود درباره کاربرد رسانه و متعاقباً چگونگی استفاده اعضای کلیسا از رسانه است. مدخل های مربوط به فرقه های مختلف و رسانه های خاص کمک حال بسیاری از پژوهشگران خواهد بود.

دانش نامه ای برای پندار تحقیق: فرای ورق زدن

دانش نامه ای برای پندار تحقیق: فرای ورق زدن

چندین مدخل این دانش نامه به تحقیق در زمینه جامعه اطلاعاتی، بازار مذهبی، دین فرهنگی و جنبش سواد رسانه ای کمک می کنند. با این حال امید می رود که دانش نامه دین، ارتباطات و رسانه به قول هارت (1998) انگیزه بخش پندار تحقیق یا فرآیند ترکیب تکه های اطلاعاتی و تبدیل آنها به پرسش هایی تازه برای تحقیقات آتی باشد. این گونه پرسش ها نقش اساسی در زمینه های علمی رو به رشد مانند دین و ارتباطات دارند.

س. رایت میلز در کتاب تاثیرگذارش با نام پندار جامعه شناختی بر کنار هم چیدن ایده های پراکنده تأکید می کند:

خاطر نشان می کنیم که پندار جامعه شناختی تا حدود زیادی ظرفیت انتقال از مقوله ای به مقوله دیگر را دارد و در این فرآیند، بینشی کامل را درباره یک جامعه کامل و مؤلفه هایش می سازد و البته همین پندار است که دانشمند اجتماعی را از یک تکنسین صرف متمایز می سازد.

ص:18

از نگاه فنی، دانش نامه دین، ارتباطات و رسانه منبعی عالی برای یافتن حقیق و جست وجو است. با این حال در دست پژوهشگران خلاق که علاقه مند به تلفیق ایده های مختلف از رشته هایی مانند ارتباطات، مردم شناسی، جامعه شناسی، روان شناسی و مطالعات دینی هستند، مفیدتر جلوه خواهد کرد.

این دانش نامه اولین مجموعه جامعی است که مدخل هایی از این رشته و دیگر زمینه های تحقیقاتی را در کنار یکدیگر گرد آورده است. این اثر چه برای انتخاب موضوع تحقیقاتی یا تقویت پیشینه تحقیق، تلاشی در جهت درک بهتر رابطه بین دین و ارتباطات است. البته گستره این درک منوط به پندار پژوهشگر است. این دانش نامه حاوی 124 مدخل درباره موضوعات گسترده ای چون جنبش های مذهبی جایگزین، انواع ارتباطات و رسانه، ادوار تاریخی، مفاهیم کلیدی و سنت های مذهبی است. مکمل این مقالات عکس ها و حاشیه نوشت های فراوان به همراه نمایه ای گسترده است.

دانیل استو

گروه مشاور ویراستاری

دانیل آ. استوت (Daniel A. Stout)

از دانشکده ژورنالیسم و مطالعات رسانه گرینزپان، دانشگاه نودا، لاس وگاس

ویراستار یار

جودیت ام. بودنباوم (Judith M. Buddenbaum)

از گروه ژورنالیسم و ارتباطات فنی، دانشگاه کُلُرادو

ویراستاران مشاور

کلیفورد جی. کریستینز (Clifford Christians)

ص:19

از مؤسسه تحقیقات ارتباطات، دانشگاه ایلینوی

استوارت ام. هوور (Stewart Hoover)

از دانشکده ژورنالیسم و ارتباطات جمعی، دانشگاه کُلُرادو

جولوین میچل (Jolyon Mitchell)

از دانشکده الهیات، دانشگاه ادینبورگ

جان دورهام پیترز (John Durham Peters)

از گروه مطالعات ارتباطات، دانشگاه آیوا

هیلاری وارِن (Hillary Warren)

از گروه ارتباطات، کالج اُتربین

ص:20

ادبیات دینی

اشاره

ادبیات دینی دربرگیرندۀ داستان هایی است که در قالب کتاب های طراحی شده، برای بازار جهانی منتشر می شوند. بین سال های 2005 _ 1990 سود کتاب های مذهبی که برای بازار انبوه طراحی شده بودند، بسیار بالا رفت. فروش داستان های مذهبی 35% افزایش یافت. ترجمه ها، اقتباس ها و برداشت ها از مرزهای جغرافیایی و فرقه ای عبور کرده، به گونۀ مختلط(1) داستانی و پند روحانی ارتقا یافتند.

برای نمونه، فروش کتاب جدید راهب بوداییِ ویتنامی به نام تیچ نات هان از 75000 نسخه هم بالاتر رفت. کتاب دیگری از نویسندة عصر جدید، ماریان ویلیام سِن 25000 نسخه و کتابی در بارۀ دنیای دیزنی و پیام های انجیل نوشتة خبرنگاری به نام مارک پینسکی نیز 25000 نسخه فروش کرد. نام دالایی لاما به عنوان نویسندة 240 کتاب ثبت شده، که همة آن ها فروش بسیاری داشته اند؛


1- the mixed genre

ص:21

مانند کتاب هایی که پاپ ها، رییس جمهور سابق، جیمی کارتر و پدر روحانی بیلی گراهام نوشته اند.

کتاب هایی که در میان مردم به نام دینی شناخته شده اند، طیف اجتماعی _ اقتصادی وسیعی از سلیقه های مذهبی _ اقتصادی را ارضا می کنند و از راه شرکت های رسانه ای تثبیت شده به بازارهای جهانی راه پیدا می کنند که افزون بر ناشران استاندارد تجاری، ناشرانی متخصص در امور مذهبی نیز در آن ها فعالیت می کنند.

چیزی بیش از پول

چیزی بیش از پول

دربارة خرید و فروش کتاب های مذهبی نیز به اندازة دی وی دی های موسیقی راک مسیحی و رسانۀ مرتبط با آن، نظر کارشناسی اِعمال می شود. محبوبیت، نشانة ارزش ادبی بالاتر نیست؛ بلکه نشانة سلیقة عمومی و درک تجاری ناشران است. بر اساس گفتة انجمن کتاب فروشان مسیحی، میزان فروش ادبیاتِ پرطرفدار با درون مایة مذهبی برای سنین هجده تا سی ساله بیش از دو میلیارد دلار در سال است. رویدادهای بزرگ و دوران سازی چون رمز داوینچی باعث ایجاد بحث های متقابل، محصولات جانبی و به طور کلی پوشش خبری وسیع می شوند.

مجموعه رمان هایی هستند که فروش آن ها از تمام سی کتابی که در صدر پرفروش ترین های بازار کتاب مسیحیت است، بیشتر است. سلسله کتاب های برجای مانده اثر تیموتی لهایی سیری داستانی است دربارة کتاب مکاشفۀ یوحنای رسول و پیشگویی دربارۀ پایان دنیا که در 12 جلد و 25 جلد برای کودکان تنظیم شده و خوانندگان خود را تا حد سرسپردگی به پیروی از

ص:22

خویش واداشته است. دستة مرتبط دیگر، رمان های عاشقانة مسیحی هستند که هارلِکوین نوشته و75000 نسخه از آن در شش ماه فروخته شد ه است.

گونه های ادبیات دینی

گونه های ادبیات دینی

هدف قصه گوهای مذهبی، به طور معمول تبلیغ مسیحیت است. خواننده ها، نوکشیشانی بالقوه هستند. با وجود این داستان هایی که ماهرانه تر پرداخته شده اند، با نکته سنجی بیشتری نوشته می شوند، با این قصد که تخیل خواننده را به کار گیرند، نه سخت گیری های اعتقاد به مکتبی تنگ نظرانه یا عقیدة فرقه ای خشک و سخت گیرانه را؛ این گونه نوشتن دربارۀ مذهب، جدید نیست. بسیاری از آثار کلاسیک تاریخ ادبی، منعکس کنندة در افتادن افراد مؤمن با واقعیت های زندگی بوده اند. خطوط داستانی متنوعی از داستان های تاریخی و عاشقانه و تمهیدات کلیشه ای را می شود در فهرست هفتگی ناشران از ده رمان مسیحی برتر منتشر شده، در دهة گذشته پیدا کرد. برای نمونه، کتاب سنگ های شاکیان من (2004) اثر تریسی گروت داستان مردی به نام اوریون را بازگو می کند. ارتباط پونتیوس پیلات (نام داروغة رومی سرزمین یهودیان که در به صلیب کشیدن مسیح دست داشته است و به گونه ای استعاری به عنوان لفظی خفت بار و مایة ننگ به کار برده می شود) با یهودیان، آموزه های اخلاقی شان را تا اندازه ای بیشتر برای ترحم و شفقت تعیین می کند. موضوع رمانِ نگاه های پشت پنجره از ریان گوردن (2003) رازی است که در معاهده ای دینی و قدیمی متعلق به فرقة آمیش پنهان شده است. نمونۀ دیگری هست که به ظاهر از نشریات روزانه گرفته شده است: بیانیة زمان مرگ (2004) از رَندی سینگر دربارۀ اتهام قتلی است که به پدر و مادری بنیادگرا زده می شود، زمانی که

ص:23

دعای آن ها به تنهایی برای شفای پسرشان فایده ای ندارد. در رمان پرده برداری (2004) نوشتة سوازن وُلف یک مرمت کار آثار هنری به ایتالیا سفر می کند تا روی تابلوی به صلیب کشیدن مسیح، کار کند و در حالی که لایه های قدیمی رنگ نقاشی را پاک می کند، لایه های جدیدی از معنویت را در خود کشف می کند. اثر اَکستِل مورِن به نام رز وحشی (2004) یک ماجرای عاشقانة تاریخی را در سال 1873 در شهری ساحلی بازگو می کند که دربارة شخصیت پیگمالیون شکل گرفته است؛ جایی که یک کاپیتان دریایی با یک دختر یتیم دوست می شود، او را آموزش داده، سرانجام عاشق او می شود. داستان طوفان کوبنده اثر رِنِه گاتِریج (2004) دربارة مأمور FBI است که تلاش می کند قاتل برادرش را پیدا نماید. مشغول بودن او به دنبال کردن گردبادها باعث می شود او راز خدا را در طوفان ها پیدا کند.

همگی این خط سیرهای داستانی از این جهت که در برگیرندة مسئله ای اخلاقی اند، در نوع خودشان خاص هستند؛ مسئله ای که به نقطة اوج می رسد، مانند پایانی موفقیقت آمیز؛ زیرا فردِ مورد نظر طبق اصول مذهبی به زندگی خود ادامه می دهد. همۀ ادبیات دینی شامل تفسیر(1) و تجربۀ سپری شده(2) یا شرح حال(3) و تمرینی برای تخیل(4) است که می تواند مصور سازی تصویرهای مقدس یا روایت یک تجربه باشد؛ این که چگونه تصویر مذهب در ذهن راوی یا مؤلف خطور می کند.

ویژگی های این نوع ادبیات

ویژگی های این نوع ادبیات

جدا از آثار انبوه کلاسیک ادبی که سنت های مذهبیِ تکثرگرایانه را ارائه می دهند، نمونه هایی از دوران مدرن و پُست مدرن وجود دارند که نشان


1- The interpration
2- lived exprience
3- autobiography
4- the exercise of imagination

ص:24

می دهند چطور رسانه، مذهب، ارتباطات و ادبیات به هم می پیوندند تا نوعی را ایجاد کنند که به دلیل ایجاد ارتباطِ پل مانند و بدون محدودیت میان مؤلف و خواننده، متمایز و خاص است؛ ارتباطی که در آن مخاطب تنها دریافت کنندة پیام نیست؛ بلکه مُفسر داستان است. امروزه عنصر خطاب مستقیم(1) به معنای ارتباط من و توییِ میان خواننده و مؤلف، یکی از ویژگی های مهم ادبیات دینی به شمار می رود. البته استثنای آشکاری هم وجود دارد؛ ژورنالیسم معنوی، بسیار خواهان واقع بینی در رویدادهای حقیقی ای است که اشخاص درگیر با آن یا کسانی که مشاهده اش کرده اند، به بازار رسانة جمعی گزارش داده اند.

در ادبیات دینی، خواننده و مؤلف، هویتی مستقل از کلیسا، مسجد، کنیسه و معبد دارند. آن ها درگیر صحبتی هستند که بر پایة ورود به دنیای خیالی استوار است. در حالی که اعتقاد، فضا یا چهارچوب خلق داستان را برای نویسنده فراهم می کند، ممکن است خواننده در برابر ایدة چنین عقایدی از خود مقاومت نشان دهد. هدف هنرِ ادبیِ دینی این است که مؤلف و خواننده را در عبور از مرز فرهنگ مادی گرایی، ارتدکسی و روان شناختی متحد سازد.

طبق سنت، هدف هنرِ کلاسیک دینی مشاهدة وجود قدرتی بالاتر است. خصوصیت قطعی ادبیات دینی _ متعلق به سال های پس از 1850 _ جست وجو برای ارزش انسان در متن اجتماع است که با درکی از مذهبی طبیعی با هم متحد شده، قابلیت پذیرش عقاید تکثرگرایانه را داشته و در فلسفه ای تعالی گرا جای گرفته باشد.

مضامین عمومی بین دینی

مضامین عمومی بین دینی


1- direct address

ص:25

کلمة طبیعی، مذهبی را توصیف می کند که بدون هیچ مکتب یا مسلکی، از تجربة متقابل انسان ها با یکدیگر، با طبیعت و در اجتماع سرچشمه می گیرد. در این تجربه از مذهب تکثر گرایانه، اصول مشترکی در ارزش ها و اصول بسیاری از باورها وجود دارد:

1. گوش دادن،(1) اهمیت بسیاری دارد؛ این همان آرامش ارزشمندی است که بودیسم و تمام سیره های اهل مراقبه _ مکاشفه، نشستن، سکوت و سکون _ آن را به عنوان جزیی از مناسک خویش به کار می گیرند.

2.خلوت،(2) در بسیاری از مذاهب، ارزشمند است؛ زیرا راهی به سوی شناخت بیشتر نسبت به خود با هدف رسیدن به آرامش است؛ با وجودی که خویشتن به نام منبع واقعیت روان شناختی در دنیای مادی دارای ارزش است، بسیاری از مذاهب برای بی خویشی(3) یا وجود بدون خویشتن که اولویت های اش در اجتماع متمرکز شده است، جایگاهی والاتر از منعفت خودِ فرد یا تمرکز بر خویشتن قائل شده اند.

3. توازن،(4) بسیار شبیه آن چه در عقاید شرقی و غربی با نام فضیلت، دیده می شود، وجود دارد. توازن در واقع سازگاری میان متضادها، مثبت ها و منفی ها، سکوت و آواز، گوش دادن و صحبت کردن و توجه درونی و بیرونی است.

4و5. دگرگونی(5) یا تغییر و بخشایش،(6) راهنمایی به سوی تولد دوباره و پیروزی بر نیروهای منفی هستند. همگی این مضمون ها بیشتر در ادبیات دینی وجود دارند. شرایط زمانی و مکانی در داستان های دینی در همۀ سنت ها مشابهت هایی دارند. آن ها یا محلی هستند؛ یعنی به بررسی امور داخلی و داستان هایی دربارۀ طبقات اجتماعی و اجتماع می پردازند یا طبیعی اند و به


1- Listening
2- Solitude
3- no-self
4- Balance
5- Transformation
6- Forgiveness

ص:26

مطالعة مسائل خارجی می پردازند؛ یعنی وضع انسان در چهارچوب امور ناشناخته.

در این داستان ها بیشتر از تمثیل، معما یا پرسش های متناقض گونه ای(1) استفاده می شود که در ساختارهای روایی بزرگ تر با احتیاط به کار برده می شوند. تفکر دربارۀ تقسیمات دوتایی راه خوبی برای تحلیل پِی رنگ ها است؛ ولی با نام علم انتقادیِ دقیق در نظر گرفته نمی شود. این جست وجو برای تقابل و تنش در پی رنگی دینی است که راه مناسبی برای تفکیک یا طبقه بندی کردن گونه های داستانی به شمار می رود و عبارت است از داستان هایی با موضوع جنگ، سفر، ماجرای عاشقانه، راز و اکتشاف و سنت رمان تعلیمی(2) که سفری است در طول اپیزودهای رویدادهای زندگی که به رشد، تغییر و سرانجام بلوغ (رستگاری) منجر می شود.

پنج زیرمجموعه از چهارچوب داستانی روایی، حدود ژانر ادبیات دینی را تعیین می کنند: داستان تاریخی و عاشقانه (که پیش از این بیان شد)، شرحِ حال نویسی، جغرافیای داستانی و روحانی، سفرنامه و ژورنالیسم معنوی.

شرح حال نویسی

شرح حال نویسی

پرفروش ترین شرح حال نویسی قرن بیستم، کوه هفت طبقه (1948) اثر تامس مرتِن بود. مرتِن در بریتانیا به دنیا آمد، در نوجوانی یتیم شد و به عنوان یک نوجوان زندگی فاسدی را در پیش گرفت. پس از آن در دانشگاه کلمبیا ثبت نام کرد، کاتولیک شد و به صومعه ای تراپیست(3) پیوست. از نظر تاریخی، اعترافات آگوستین قدیس الگوی چنین ادبیاتی است. اپیزودهای گناه آلودِ جوانی، تکیه گاهی است برای خاطرات اخلاقی و بلوغِ در آینده؛ زمانی که بازنگری


1- Koan-Style: در فرقة ذن بودیسیم چین، به تناقضی گفته می شود که شاگرد را در معرض آن قرار می دهند تا ذهنش فعال شود. (م.)
2- the bildungsroman
3- Trappist: اعضای فرقه ای که قسم می خورند تا آخر عمر سخن نگویند. (م.)

ص:27

گناهکار، تصویر واضح تر و لایه های عمیق تری از یقین را در هویت روحانی و بالغ، برای نویسنده فراهم می کند.

جغرافیای داستانی و روحانی

جغرافیای داستانی و روحانی

داستان دینی _ جغرافیایی به هویت شخص می پردازد؛ ولی در متن مکانی فرهنگی که به طور کامل زنده است و با طبیعت رازآلود و قدرتمندش در خدمت شکل گیری موضوع است. شاید زندگی مخفی زنبورها (2002) اثر سوزان مانک کید را بشود اثری متعلق به ادبیات دینی دانست؛ زیرا داستان نوجوان تنهایی است که کسی او را درک نکرده، از خانه فرار می کند تا در میان افراد غیر عادی، خانواده و اجتماع جدیدی را تشکیل دهد؛ کسانی که ادعا می کنند خویشان روحانی او هستند. او نیاز دارد برای مادر سفیدپوستش که وی را نپذیرفته، جایگزینی پیدا کند و تمثال های مذهبی جدیدی بیابد و سرانجام شمایل سیاه و چوبی مریم عَذرا را برمی گزیند. خط سیر داستانِ کید، روایت بالغ شدن است که با شیوه ای طنزآلود گفته شده است.

داستان قدیسِ پشتیبان دروغگوها (1992) اثر آن پچت دربارۀ زن بالغ و جوانی است که هویت خود را در جایگاه همسر رها می کند و پس از زمانی متوجه می شود که باردار است؛ بنابراین شوهر خود را پس از سه سال زندگی ترک می کند و به وطن اصلی خود باز می گردد تا در خانة مادرانِ ازدواج نکرده، واقع در روستایی در اطراف کِنتاکی که عده ای خواهر روحانی آن را اداره می کنند، زندگی کند. مکانی که به سبب آب های جادوی اش زمانی او را در بچگی شفا داده و میان مردم محلی شناخته شده است. او به خانه

ص:28

می رود تا از خودش رها شود و در حالی که خود بچه ای به دنیا می آورد، تولد دوباره را تجربه می کند.

داستان جِیبر کراو (2000) نوشتة وِندل بِری نمونه ای از ادبیات دینی جدید است؛ مردی جوان و فقیر از آپالاچیا به علت فقر و پیشنهاد بورسیه شدن متعهد می شود که در مدرسة کشیش ها درس بخواند. با وجود این، گفتار صادقانۀ او دربارۀ ناکامی اش در اعتقاد به خدا باعث اخراج او از مدرسه می شود، بنابراین زندگی سرگردان خویش را آغاز می کند. او در شهر جدیدی به نام آرایشگر اقامت می کند و در آن جا مانند کشیش یا اعتراف پذیر به اعترافات و باورهای مشتریانش گوش می دهد. او پیوسته از مصایب نجات پیدا می کند؛ از جمله سیلی به وسعت آن چه در انجیل آمده است و سرانجام درگیر عشقی مرموز با زنی می شود؛ احساسات زن مانند احساسات خودش عمیق و دور از بیان و در عین حال برای هر دوی آن ها درک کردنی است؛ استعاره ای از عشق به خدا.

داستان داکوتا: جغرافیایی_ روحانی (2001) اثر کَتلین نوریس دربارۀ رشد روحانی شخصیت اصلی داستان است که با زندگی در شهری نیمه غربی و در حال نابودی محدود شده است. او با شوهرش از منهتن به آن جا آمده، تا در خانه ای که از مادربزرگش به ارث برده، زندگی کند. پیروی نوریس از تفسیر جغرافیایی، شرح حال نویسی و ژورنالیسم، در جست وجوی قداست در مسائل عادی و پیش پا افتاده است. همان کاری که هِنری دیوید تورو روی والدِن پوند انجام داد. البته با این تفاوت که او در کنکورد و ماساچوست نیست؛ بلکه در لِمون در داکوتای جنوبی است.

داکوتا خادمی در صومعة پروتستان است، همسر و شاعری که تصمیم می گیرد در جایگاه فردی که زندگی اش را وقف کلیسا کرده، وارد مسلک

ص:29

بِنِدیکتی شود؛ پژوهشگری تازه کار که روی خرد باستانی و مکاشفات اجداد فراموش شده کار می کند؛ از جمله سکوت و خلوت که به راحتی در مکان او یافت می شود و تأملی که او در میان راهبان صومعه ای در آن نزدیکی، می یابد. این گونه واقع گرایی دینی ارتباط میان رشد معنوی انسان و شناخت دقیق مکان را توصیف می کند. نوعی ازدواج میان زن و جغرافیایی که او را احاطه کرده، که در ارتباط با شوهرش قرار می گیرد. اگر دنیای نوریس را با دنیای کید یا با رمان های بسیاری از مؤلفان که داستان هایی دربارۀ در راه بودن نوشته اند_ مانند جک کِرواک _ مقایسه کنیم، ارزش پایداری، یعنی تعهد به اجتماع و مکان زندگی، را درخواهیم یافت که حدود زندگی دینی را تعریف می کند.

گزیده ای از اعترافات آگوستین قدیس

گزیده ای از اعترافات آگوستین قدیس

وای بر من! خدای من، چگونه می توانم از رحمتت که بر من ارزانی داشتی، سخن بگویم! آن هم زمانی که از تو دور و سرگردان بودم. آیا سایة رحمتت را بر من گستراندی؟ آن کلماتی که مادرم، آن بندة با ایمان در گوشم نجوا می کرد، از سوی چه کسی جز تو بود! کلماتی که قلب من از آن هیچ درک نکرد تا بدان ها جامۀ عمل بپوشاند! او آرزو کرد و من به یاد دارم که در پنهان با اضطرابی بزرگ مرا دور می کرد که هیچ گاه مرتکب اعمال منافی عفت، به ویژه متعرض همسر مردی دیگر نشوم. این نصایح در نظرم چون پندهایی زنانه می نمودند که باید با شرم و حیا اطاعت می کردم. این ها کلماتِ تو بودند و من نمی دانستم. می پنداشتم که تو کلامی نمی گویی و این ها سخنان اوست؛ او، که تو کلامت را بر زبانش جاری ساخته بودی، تا به من ابلاغ کند و من، گفتار وی را که در نظرم بیهوده می نمود، تحقیر می کردم. من پسرش بودم؛ پسر

ص:30

ساختة دست تو؛ بنده ات. من این ها را نمی دانستم و نسنجیده چنان با غفلت به پیش تاختم که در میان هم ترازانم کمتر از چیزی شرمگین می شدم؛ چیزی نزدیک به بی شرمی، زمانی که بلوف های آن ها را دربارۀ شرارت های شان می شنیدم، ارزش خود را پایین تر می آوردند و من لذت می بردم؛ نه فقط از عملی که انجام می شد؛ بلکه از ستایشی که می کردند.

هدف مذهب، یاد گرفتن این نیست که دوست داشتن خدا یعنی چه؛ بلکه یادگیری شیوة انسان بودن در جایگاه یکی از مخلوقات خداست. برخی نویسندگان در خلوت خود هستند و دربارۀ افرادی می نویسند که تنها بوده، دوستان چندانی ندارند و به دلیل این انزوا، تخیل آن ها به مکان های طبیعی ای، چون رودخانه، کوه یا جنگل جان می بخشد؛ همان طور که دیگر نویسندگان علاقة خود را نسبت به انسان ها ابراز می کنند. با وجود این که بسیاری از نویسندگان از این سبک استفاده می کنند، دو نفر از این راه جایزه گرفته اند: آنی دیلارد برای زایری در تینکر کریک (1974) و گِرِتل اِرلیش برای آرامش در فضای باز (1986) و آیندۀ یخ ها: سفری از میان سرما (2004).

سفرنامه ها

سفرنامه ها

زمان دست نخورده (1993) اثر پاتریشیا هَمپل نمونۀ خوبی از یک سفرنامة دینی با درکی طنزآمیز از زمان پریشی دینی(1) است. به جا آوردن آیین و رسومی که بیش از اهداف خود عمر کرده اند و این که چگونه تناقض و تقابل، بخش عمده ای از جنبة کمدی مذهب را تشکیل می دهند. او سفر می کند تا از لحاظ احساسی و معنوی پیشرفت کرده و گذشتة خود را درک کند. او در طول سفر زیارتی اش همراه گروهی تجدد گریز در کالیفرنیای شمالی از


1- religious anachronism

ص:31

بارگاهی معجزه آمیز به بارگاهی دیگر در آسیسی در لورد، با گروهی از شخصیت ها روبه رو می شود؛ مانند شاعر دوره گرد، جفری شاسر در قرن ها پیش. عنوان داستان، لحظة تعالی و مکاشفة او را می رساند؛ زمان دست نخورده، نقطه ای میان شروع روز و طلوع آفتاب است. شروع دوبارة همه چیز از اول، آغاز چیزی جدید. یهودی در لوتوس (1994) اثر راجر کامنتز؛ هم چنین غلبه بر الیجا (1998) داستان یک یهودیِ اهل بروکلین است که همراه گروهی از خاخام های ارتدکس به آسیا سفر می کند تا دالایی لاما را ملاقات کرده، با بودیسم روبه رو شود.

ژورنالیسم معنوی

ژورنالیسم معنوی(1)

لولیتا خوانی در تهران (2003) اثر آذر نفیسی که به مدت شش ماهِ تمام در فهرست پرفروش های نیویورک تایمز بود، در بارة واکنش های اسلامی به ارزش های غربی در سال 1995 است. او با تشریح کار خود، در مقام استاد ادبیات در ایران این گونه استدلال می کند که هویت اجتماعی فرد از تخیلات شخصی او که الهام بخش ایدئولوژی اش هستند، جدا شدنی نیست و پرسش اصلی او این است که چگونه روح، زیر بار تهدید دایمی مرگ دوام می آورد.

ژورنالیسم نفیسی گزارشی شخصی و غیر احساسی است؛ زیرا وقتی دانشجویانش برای بحث دربارۀ آثار ادبی کلاسیک غربی از ناباکوف، جیمز، آوستین و فیتز جرالد به اتاقش می آمدند، دربارۀ فرهنگ غربی با آن ها بحث می کرد. لولیتای ناباکوف (1958) در ایرانِ پس از انقلاب، طنین انداز می شود؛ زمانی که سن ازدواج یک زن از هجده سال به نُه سال کاهش پیدا می کند! نفیسی این گونه گزارش می دهد که برای زنان در مملکت اسلامی موضوع


1- Spiritual Journalism

ص:32

داستان لولیتا، تجاوز پیرمردی کثیف به دختری دوازده ساله نیست؛ بلکه چگونگی بلعیده شدن روح فردی با بحران هویت فردی دیگر یا در واقع بلعیده شدن در منازعات اجتماعی در دولت ملی است. نفیسی می پرسد:

چه فرقی می کرد اگر مردم در روزنامه ای، داستانی دربارۀ یک فرد، یک زن، می خواندند که با مردی بسیار بزرگ تر از خود ازدواج کرده که هویت دوشیز گی او را از وی ربوده است؟(این سیر داستانی مشابه داستان اُسامه می باشد که در جشنوارة کَن در سال 2004 جایزه گرفته است.) در کشوری که عمدة سانسورهای فیلم نسنجیده است، روزنامه در میان مردم، فقط در مقامی ایدئولوژیک پذیرفته می شود.

بررسی لولیتا خوانی در تهران سودمند است؛ چرا که این داستان تفاوت های میان داستان و خبرنگاری را در فضایی ارتباطی توصیف می کند. در روزنامه نگاری زیر نظر دولت، مرز میان آثار غیرداستانی و حقیقی محو می شود. هدف یک کتاب، بیان داستانی است که نمی شود گفت. اثر غیرداستانی برخلاف روزنامه نگاری دربارۀ زندگی واقعی نیست. قدرت رمان یا کتاب غیرداستانی در برانگیختن بحث است، نه گزارش آن. هدف از کارِ تخیل انسان _ یعنی پیش بینی کردن جایگزین هایی برای ایدئولوژی ارزش _ این است که ساختمان قلب انسان را در قالب مذهب قرار دهد؛ یعنی نمود اجتماعی روح ممکن است، مذهب ساختار حکومت را توصیف کرده، در نتیجه نقش عرفی ایفا کند؛ ولی نمود اجتماعی مذهب با فضایی که در آن عمل می کند، محدود می شود. تصور کردن، همان در نظر آوردنِ واقعیتی جایگزین است برای فرهنگ حاضری که در اخبار، چاپ و پخش می شود.

کتاب فراتر از عقیده: گذرهایی اسلامی در میان مردم نوآیین (1999) اثر وی. اس. نی پال که برندۀ جایزۀ نوبل شد، گزارشی است از مردم عادی به

ص:33

مدت پنج ماه در چهار کشور مسلمان غیرعربیِ اندونزی، ایران، پاکستان و مالزی در سال 1995که بسیاری از آن ها روزنامه نگار هستند. داستان ها زندگی در کشورهایی را بازگو می کنند که همه نوآیین هستند؛ زیرا اصل مذهب اسلام از کشورهای عرب آمده است. تغییر مذهب برای این افراد به معنای تغییر هویت است، نه فقط در نوع نگرش آن ها به جهان. همۀ مکان های مقدس و زبان دینی فرد غیرعرب، عربی هستند. در جامعه ایی که تمامی جمعیت غیرعرب تغییر دین داده اند، نظم اجتماعی مختل می شود. فرض نی پال بر این است که تجربة تغییر مذهب، پیچیده و ناتمام است. روندی شامل عبور از عقاید قدیمی دربارۀ عبادات، قبایل، قوانین و حرکت به سوی مفاهیم جهانی آشکارِ مسیحیت و اسلام. او می گوید که نویسندگان می توانند داستان را برای ارائة اخباری دربارۀ جامعۀ در حال تغییر و برای توصیف حالات روانی به کار برند؛ ولی روایتگری او مانند ژورنالیسم بدون گزارشگر است. خلوص در این است که فرد چگونه زندگی می کند، پیش از این چگونه بوده و حالا پس از تغییر دین خود به اسلام، چگونه شده است.

طرح ریزی خط سیر داستان

طرح ریزی خط سیر داستان

از میان خطوط سیر داستانیِ تشکیل دهندة ادبیات دینی که در این جا مطرح شده اند، کتاب های داستانی تاریخی و عاشقانه محصول رسانه ایی محبوبی هستند، آن قدر که نویسندگان آثار جدی تا حد نویسندگی در روزنامه، کوچک شمرده می شوند. قدیمی ترین گونه های ادبیات دینی تمثیل ها و شرح حال نویسی های معنوی هستند که هدف آن ها همیشه تغییر مذهب نویسنده بوده است. قالب های جدیدتر ادبیات دینی آن هایی هستند که شرح حال نویسی را

ص:34

در قالبی داستانی و با گرامی داشتن اهمیت مکان فرهنگی یا جغرافیایی معنوی تلفیق می کنند. پیشرفت سفرنامه های معنوی در دوران اخیر نیز، مانند داستان های شاسر، قالب ادبی کلاسیک دارند، گرچه خواهان مستند کردن زندگی ذهنی به عینی ترین حالت ممکن هستند. ژورنالیسم معنوی زیرمجموعه ای است که لبه ای برنده دارد؛ سبکی از ارتباط بر مبنای رسانة جمعی، نه مدل های کلاسیک نویسندگان که به دنبال عینیت هستند، عینیتی که در رویدادهای خبری و ارزش های فرهنگیِ روز غرق شده است. ژورنالیسم معنوی تلاش می کند تا بفهمد، چرا عقاید دینی، نه تنها ادبیات، بلکه دنیای واقعی نویسنده و خواننده را شکل می دهد. در نتیجه، ژورنالیسم معنوی به جای این که فقط داستانی، شرح حال، سفرنامه یا عاشقانة تاریخی باشد، نویسنده و خواننده را در مقام عملی یکسان قرار می دهد؛ هر دوی آن ها طالب هستند و عمل نوشتن برای مؤلف و خواندن برای مخاطب، قسمتی از مکالمه ای بزرگ و معنوی است.

نوشتۀ کِلِر باداراکّو

ترجمۀ راضیه سادات میرخندان

ص:35

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Albanese, C. (Ed.). (2001). American spiritualities: Areader. Bloomington: Indiana University Press.

Badaracco, C. (Ed.). (2005). Quoting God: How media shape ideas about religion. Waco, TX: Baylor University Press.

Buchman, C., Spiegel, C. (Eds.). (1994). Out of the garden: Women writers on the Bible.New York: Fawcett.

Dean, W. (2002). The American spiritual culture and the invention of jazz, football and the movies. New York: Continuum.

Mort, J. (2002). Christian fiction: Aguide to the genre.Westport,CT: Libraries Unlimited.

Nord, D. P. (2004). Faith in reading: Religious publishing and the birth of mass media in America. New York: Oxford University Press.

ص:36

ادبیات سکولار

اشاره

ادبیات سکولار

ادبیات سکولار بر فضایی فرهنگی برای ارتباط دربارة دین ها و زندگی مذهبی دلالت دارد. اصطلاحی ایدئولوژیک که حوزه ای از فرهنگ را در برابر دیگر حوزه های دینی یا قالبی ارجاعی را برای تفسیر آثار ادبی مشخص می سازد. این واژه، اصطلاح هم پایة خود را که ادبیات دینی باشد، در برمی گیرد و این دو نشانگر حوزه هایی از ادبیات هستند که به خوبی از یکدیگر متمایز شده و هر کدام طبق ضوابط خودشان بررسی می شوند. با وجود این، معنا و کاربرد این اصطلاح و هویت ادبیاتی که بتوان آن را به وضوح سکولار دانست، ارتباط آن با ادبیات و زندگی مذهبی نشانگر مجموعه ای مسایل پیچیده است که از تحلیل تاریخی ساده دوری می کند، در حالی که می شود در بسیاری از دوره های تاریخی در فرهنگ های غربی، آثار ادبی ای را شناسایی کرد که به نوعی از زندگی مذهبی، مستقل هستند. شاید بهتر باشد، این اصطلاح را در فضای فرهنگ غربیِ مدرن محصولِ پنج دورة اخیر در نظر

ص:37

گرفت: رنسانس، دوران روشنگری و رمانتیسیسم. در این دورانِ طولانی و دشوار می شود گسترش فرم هایی از بیان خلاق، مانند رمان مدرن و ساختارهایی فرهنگی _ سیاسی را دید که مستقل از قدرت های مذهبی عمل می کنند. با وجود این موضوع، پیش از آن که بخواهیم عملاً توجه خود را به هر چیزی که بشود ادبیات سکولار در نظر گرفته شود، معطوف کنیم، باید دو اصطلاح سکولار و ادبیات و ارتباط آن ها با زندگی مذهبی را به طور دقیق بررسی کنیم. هر گونه تلاش برای توصیف ارتباط موجود میان حوزة دین و دیگر حوزه های فرهنگ یا حالات مذهبی یا دیگر حالت های تفسیر محصولات فرهنگی را می بایست با دقت در فضاهای فرهنگی _ تاریخی معین کرد. اصطلاح ادبیات به نسبت محدوده و معنایش در فرهنگ غربی و دیگر فرهنگ ها _ در فرهنگ های آسیای شرقی یا آسیای جنوبی _ گسترة معنایی متفاوتی دارد و در آن جا این معانی در طول زمان نیز تغییر می کنند. به همین ترتیب نیز هر تلاشی برای توضیح حوزه ای از فرهنگ دینی (مقدس) یا سکولار در این فرهنگ ها چهره های متفاوتی به خود می گیرد. در این مورد نمونه هایی از ادبیات انگلیسی زبان قرن بیستم و بیست ویکم

آورده شده، که بهتر است به جای این که این نمونه ها را برای این عنوان به کار ببریم، آن ها را برای تحلیل بیشتر و مقایسه با دیگر دوران های تاریخی و فرهنگ ها به کار بریم.

استفاده از اصطلاح سکولار در جایگاه اصطلاح تعریفی

استفاده از اصطلاح سکولار در جایگاه اصطلاح تعریفی

اخیراً جدا کردن سکولار و دینی (یا مقدس) از یکدیگر در محدودة مطالعة دین مشکل شده است. پس برای فهمیدن و استفادة مفید از اصطلاح ادبیات

ص:38

سکولار، می بایست مشکلات و کاربردهای الفاظ سکولار و دینی را در نظر بگیریم. سکولار به همراه برخی از هم خانواده های اش مانند سکولاریسم و سکولاریزاسیون، حوزه ای از فرهنگ، دورنمایی ایدئولوژیک از فرهنگ و روندی فرهنگی را القا می کند که متمایز یا در تقابل با حوزه، دورنما یا روندی دینی است. در مقایسه با قرن بیستم، اکنون این اصطلاحات در مقام سازه هایی نظریه پردازانه برای درک پدیده های دینی، کمتر به کاربرده می شوند. با این که برخی تمایل دارند که چنین اصطلاحاتی را کنار بگذارند، استفادة مکرر از آن ها حاکی است که احتمالاً چنین خواسته ای محقق نمی شود. پس بهتر است ما این اصطلاح را با دقت به کار برده، کاربردهای آن را بررسی کنیم. مسئلة مهمی که باعث شده اصطلاحات به عنوان سازة نظریه پردازانه به فراموشی سپرده شوند، تلاش برای شناسایی روند روشن و قطعی مدرنیزه کردن تغییرات اجتماعی است که در آن شیوة شکل گیری فرهنگ ها تغییر کرده است و به جای مؤسسات و ایدئولوژی های دینی، مؤسسات و ایدئولوژی هایی که به طور مستقل و در تقابل با امور دینی عمل می کنند، نقش مهمی دارند. کاملاً مسلم بود که این ارتباطی، تقابلی است و سرانجام به جایگزینی منجر خواهد شد. همان طور که فرهنگ ها مدرن می شدند، سکولار هم می گشتند و در نتیجه زندگی مذهبی، شخصی شده، به حاشیه برده، یا کنار گذاشته می شد. این که چنین روندهایی به پیشرفت یا افول تعبیر شوند به شیوة نگرش فردِ مفسر ارزش زندگی مذهبی بستگی دارد. به هر حال به نظر می رسد ایدة سکولاریزاسیون به عنوان جایگزینی برای دین یا ابزاری برای کنار گذاشتن آن، به تحقق نرسیده است. در حالی که حوزه های سکولارِ فرهنگ در جوامع مدرن گسترش یافته اند، رواج دوباره و مقاومت اعتقادات دینی در همین جوامع در اواخر قرن

ص:39

بیستم نشانگر آن است که باید در ارتباط میان حوزه های دینی و سکولارِ فرهنگ بازنگری شود. در عوض آن چه توسعه پیدا کرده، حوزه های دینی یا سکولار قدرتمندی از زندگی فرهنگی است که با یکدیگر هم زیستی دارند؛ حتی زمانی که نمایندگان آن ها دو حوزة متفاوتِ فرهنگی مقابل یکدیگر باشند. بنابراین به نظر می رسد، مدرنیته، حوزه هایی چندجانبه و دارای روابط متقابل از فرهنگ را به فرهنگ های غربی آورده باشد که برخی از آن ها از اساس دینی و برخی دیگر سکولار هستند؛ ولی به طور کامل از یکدیگر مستقل نیستند. پس در چنین فضای گسترده ای اصطلاحاتی چون سکولار، غالباً توسط نمایندگانی از جوامع دینی به کار برده می شوند که اصرار دارند در مقایسه با بخش های دیگر فرهنگ که به اعتقادشان به اندازة کافی دینی نیستند یا با دین تناسبی ندارند، هویت خود را آشکار سازند.

انسان، حیوانی دینی است. او تنها حیوانِ دینی است. او تنها حیوانی است که دین واقعی دارد؛ چندین دین واقعی. او تنها حیوانی است که همسایه اش را به اندازة خودش دوست دارد و اگر ایدئولوژی اش درست نباشد، سرش را از بدن جدا می کند. او با تلاش صادقانة خود برای ساختن راه برادرش به سوی خوشبختی و بهشت، از جهان گورستانی ساخته است.

مارک تواین ( 1910- 1853)

ممکن است اصطلاح سکولار و دینی (یا مقدس) نه فقط برای اشاره به موقعیت فرهنگی که برای اشاره به فضا یا چهارچوبی ارجاعی برای تفسیر محصولات فرهنگی به کار برده شود. بنابراین، همان گونه که می شود حوزه ای از فرهنگ را به طور اساسی دینی یا سکولار بدانیم، می شود پدیده های

ص:40

فرهنگی مرتبط با هر حوزة فرهنگی را نیز با اصطلاحات سکولار یا دینی تفسیر کرد.

استفاده از واژة ادبیات در جایگاه اصطلاح تعریفی

استفاده از واژة ادبیات در جایگاه اصطلاح تعریفی

با این که برای هر اصطلاحی می شود توصیف های متنوعی را در نظر گرفت (مانند اصطلاح سکولار یا دینی) ؛ اصطلاح ادبیات را بایست تنها در ارتباط با برخی دریافت ها از پدیده های دینی مورد توجه قرار داد. در حالی که شاید این اصطلاح در فضای ارتباطی اش با پدیده های دینی با مشکلات کمتری روبه روست، خوب است که به پیچیدگی های ممکن توجه کنیم. اگر در این جا ادبیات را از جمله محصولات زبان شناختی در نظر بگیریم که از فعالیت تخیل و خلاقیت انسان حاصل می شود _ مانند رمان، داستان های کوتاه، نمایش نامه و شعر _ در نتیجه برخی از متون مذهبی را که ممکن است در قالب شعر یا روایت دراماتیک ظاهر شوند، اصلاً نمی شود ادبیات گفت؛ دست کم اگر بخواهیم آن ها را به شیوه ای مذهبی تفسیر کنیم؛ برای نمونه اگر کسی کتاب مقدس احادیث مسیحیت را کلام خدا (نه اثر انسان ها) در نظر بگیرد که تنها انسان ها آن را بازنویسی، محافظت و نقل کرده اند، آن گاه چنین متنی را ادبیات نمی گوییم. بر فرض این که، دورنما در همه جا عمومیت نداشته باشد، ارزش توجه را دارد. نظر عمومی تر دربارۀ متونی که مقدس شمرده می شوند (کتاب مقدس در عرف یا اجتماع مذهبی خاص)، این است که چنین آثاری به کمک علاقة زیاد انسان ها به ارائه دادن تجارب مذهبی شان به یکدیگر، خلاقیت و تخیل انسان را نیز به کار گرفته اند. پیچیدگی دیگری در اصطلاح ادبیات وجود دارد که با وجود نبود ارتباط آشکار با دغدغه های دینی، لازم است به آن

ص:41

توجه شود؛ این که آیا ادبیات غالباً برای تعیین یک استاندارد زیبایی شناختی و فرهنگی در نظر گرفته شده است یا معین کردن دسته ای سرآمد یا با فرهنگ از محصولات تخیلی در برابر دیگر محصولات تخیلی ای که محبوب و پرطرفدار شناخته شده اند. (و البته شاید امروزه کمتر این گونه بوده است.) قائل شدن به چنین تمایزی در این جا قابل دفاع نیست.

ادبیات سکولار

ادبیات سکولار

اگر بخواهیم به تمام اوضاع و پیچیدگی ها توجه کنیم، ممکن است چنین به نظر برسد که ادبیات سکولار را مفهومی توصیف کرده ایم که در این صورت، وجود خارجی ندارد. با وجود این، اصطلاح ادبیات سکولار هم به عنوان یک شناسایی کنندۀ متزلزل و نامنسجم برای حوزۀ خاصی از تولیدات و موقعیت های فرهنگی، تولید شده هم اصطلاحی کلی برای ارجاع، تفسیر یا پذیرش چنین محصولاتی است. در این جا بهتر است به شناسایی برخی نقاط ارجاعی بپردازیم.

بافت دینی در برابر بافتی تمام سکولار

بافت دینی در برابر بافتی تمام سکولار

در یک طرف این طیف، محصولاتی جای دارند که اساساً _ نه به طور انحصاری _ در دین قرار دارند. آشکارترین نمونه ها متن هایی هستند که متون مقدس شناخته شده و از ابتدا در بافت اجتماعات دینی تولید و دریافت شده اند و در همان اجتماع به گونه ای تفسیر شده اند که به وضوح، متون مقدس را از دیگر محصولات زبان شناختی ای که حاصل دخالت انسان ها هستند، متمایز می سازد. با وجود این شاید دیگران هم بتوانند این متون را با معیارهای سکولار تفسیر کنند و شاید کسانی که عضو این اجتماعات دینی نیستند، نیز آن را

ص:42

مقولة دیگری از ادبیات سکولار در نظر بگیرند. در طرف دیگر این طیف ادبیاتی تمام سکولار وجود دارد که به هیچ وجه، امر دینی ای را در نظر نمی گیرد و به دلیل نبود توجه به دین، بعید است که هیچ گاه مورد تفسیر های دینی منتقدانه یا موافق قرار گیرد.

تعهد بدون وابستگی

تعهد بدون وابستگی

بین دو قطب فرضی ادبیاتِ کاملاً دینی و یا کاملاً سکولار، آثار زبان شناختی تخیلی ای قرار می گیرند که بدون حمایت مستقیمِ اجتماعات دینی ساخته می شوند؛ ولی به نحوی با تجربه یا زندگی مذهبی سر و کار دارند. چنین آثاری هیچ گاه به تعبیری استعاره آمیز یا توسعه یافته، در متون مقدس پذیرفته نمی شوند؛ با این همه، نشانگر تعهدی جدی به مذاهب هستند. همین جاست که شاید بتوانیم به وضوح معنایی مفید از ادبیات سکولار را در بارة زندگی دینی شناسایی کنیم. ادبیات سکولار جایی است برای تعهدی غیروابسته به زندگی دینی و محلی برای ارتباط متقابل با زندگی دینی. اگر چنین حالتی را در ذهن خود تصور کنیم دیگر نباید از دیدن رمان نویس ها، شاعران، مقاله نویس ها و دیگر کسانی که به گونه ای عمیق و جدی به مفاهیم زندگی دینی متعهد هستند، تعجب کنیم. در حالی که صورت های تعهد بسیارند، می توانیم سه حالت را تشخیص دهیم:

1. شاید برخورد ادبیات سکولار با زندگی دینی، اگر نه مدافعانه، به شیوه ای است که با تجربة اجتماعات یا تجارب خاص دینی سازگار است یا آن ها را تأیید می کند. سلسله داستان های برجای مانده اثر تیموتی لهایی و جری جنکینز نمونه ای معاصر و مهم از چنین ادبیاتی است. به دلیل محبوبیت چنین

ص:43

کتاب هایی در بازار انبوه مسیحیان محافظه کار آمریکایی و نبود پذیرش منتقدانة این آثار در خارج از این محدوده، چنین نوشته هایی در مباحث ارتباطات میان دین و زندگی دینی نادیده گرفته می شوند. ممکن است برخی بر این باور باشند که سلسله کتاب های برجای مانده، به معنای واقعی سکولار نیستند؛ چون افراد با درون مایه هایی آن ها را نوشته اند که به وضوح دینی هستند. با وجود این اگر به یاد داشته باشیم که این ادبیات در محیطی مستقل از حاکمیت کلیسا تولید، حمایت و عمدتاً در همان محیط به کار گرفته شده است، می شود آن را نمونه ای از ادبیات سکولار در نظر گرفت که عمیقاً و پیچیده تر از آن چه ممکن است در ابتدا به نظر برسد، به مذهب متعهد است. در چنین آثاری می شود، نه فقط گسترش دورنمای دینی خاص، که نقد گونه های دیگر زندگی و البته نقد فرهنگ سکولار را مشاهده کرد.

کاربرد ادبیات سکولار در نقد تعصب دینی

کاربرد ادبیات سکولار در نقد تعصب دینی

با وجود این که ممکن است افراد بسیاری آثار فِلَنِری اُکانر را در بحثی که دربارۀ برجای مانده کردیم، داخل ندانند، این داستان ها را می شود نمونه ای مشابه آن در نظر گرفت. در داستان های کوتاه، مانند مکاشفه (1971) و رمان های اُکانر، مانند نژاد خردمند (1952) نویسنده ای تمام مذهبی را می بینیم که بنابر گفتة خود، هدفش این است که دربارۀ آداب و رسوم کاتولیک رومیِ خود بنویسد و دو مسئله را نقد و بررسی کند: یکی آیین های مسیحیت سنت گرایی که در آمریکای جنوبی تجربه کرده و دیگری فرهنگ سکولاریزه شده ای که در میانة قرن بیستم گسترش یافته است و از نظر او نمودهای سنتی و اصیل تعصب مذهبی را تهدید می کند. می توان این استراتژی پیچیدة نقد و ترویج

ص:44

تعصب مذهبی و جای گزین های آن را، دستة دوم ادبیات سکولار دانست که هدف اصلی آن، نقد زندگی دینی به گونه ای است که می خواهد منتقدانه یا مخرب باشد. در دنیای مدرن غرب این استفادة انتقادی از ادبیات سکولار، بیشتر نتیجة درک مذهب به عنوان مانعی مستقیم برای پیشرفت اجتماعی در دوران روشنگری است. در قرن بیستم، برخی از آثار مارک تواین، مانند نامه هایی از زمین و غریبۀ مرموز هنوز نمونه های خوبی به شمار می روند. کتاب آیات شیطانی (1988) اثر سلمان رشدی نیز به روشنی استفاده از داده های دینی برای اهداف انتقادی را نشان می دهد. با وجود این، حتی این جا هم ممکن است نقد مذهب، بیشتر روی دریافتی از تعصب دینی _ سنتی تمرکز کند که در عملِ به ایده آل های خود، شکست خورده اند.

قدرت نمادهای دینی در ادبیات

قدرت نمادهای دینی در ادبیات

در حالی که این دو صورت از تعهد روشن هستند، شاید جالب ترین چیز حالتی است بین این دو شیوه ای که نه کاملاً با زندگی مذهبی بیگانه است و نه فقط با دیدی انتقادی به آن می نگرد؛ بلکه قدرت فرهنگی و روان شناختی نماد و روایت دینی را تشخیص می دهد؛ پس این داده ها را بخشی از موضوع اصلی خود در نظر می گیرد تا جنبه ای از موقعیت انسان را که همیشه زندگی مذهبی را در بردارد، مجسم کند. نمونه ها فراوان اند؛ ولی ممکن است آثار مؤلفانی، چون گراهام گرین در پایان کار (1951)، یان مارتِل در زندگی پای (2003) و جی. آر. آر تالکین در سه گانۀ ارباب حلقه ها (1955، 1954) را شامل شوند که هر کدام از آن ها به گونه ای زندگی مذهبی را بررسی می کنند که حضور و قدرت مذهب را در زندگی فردی و فرهنگی تأیید می کنند.

ص:45

نوشتۀ مارک دابلیو گراهام

ترجمۀ راضیه سادات میرخندان

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Brooks, C. (1995). Community, religion, and literature.Columbia: University of Missouri Press.

Carey, P. (1997). Wagering on transcendence: The search for meaning in literature.Lanham, MD: Sheed and Ward.

Comstock, W. R. (1981). Religion, literature, and religious studies: Asketch of their modal connections. Notre Dame English Journal,14(1), 1–28.

Detweiler, R. (1983). Art/literature/religion: Life on the borders. Chico, CA: Scholars Press.

Detweiler, R. (1996). Uncivil rites: American fiction, religion, and the public sphere. Urbana: University of Illinois Press.

Gordon, D. J. (2002). Literary atheism. New York: Peter Lang. Hesla, D. H. (1978). Religion and literature: The second stage. Journal of the American Academy of Religion, 46(2) 181-192.

Jasper, D. (1987). The New Testament and the literary imagination. Atlantic Highlands, NJ: Humanities Press International.

ص:46

Jasper, D. (1989). The study of literature and religion.Philadelphia: Fortress Press.

Jasper, D. (1992). The study of literature and theology: Five years on. Journal of Literature and Theology,6(1), 1–10.

Jasper,D., Ledbetter,M. (1994). In good company: Essays in honor of Robert Detweiler.Atlanta, GA: Scholars Press.

Kazin, A. (1997). God and the American writer. New York: Alfred A. Knopf.

May, J. R. (1989). The art of steering: Theological literary criticism after three decades. Religion and Literature,(1)21 ,7-1.

McDonald, J. J. (1984). Religion and literature. Religion and Literature, 16(1), 61–71.

Salyer, G., Detweiler, R. (1995). Literature and theology at century’s end.Atlanta, GA: Scholars Press.

Ziolkowski, E. J. (1998). History of religions and the study of religion and literature: Grounds for alliance. Literature and Theology, 12(1), 305–325.

ص:47

ارتباطات

اشاره

ارتباطات

مشخص است که مذهب همیشه سر و کار زیادی با ارتباطات داشته است. مذاهب جهان بدون ارائۀ نظر، واژه، متن و دیگر هنرهای مربوطه چه خواهند بود؟ عمل و تفکر مذهبی همیشه از انواع فعالیت های ارتباطی بهره برده اند. چیزی که کمتر به آن اشاره شده است این است که ارتباطات هم با مذهب بسیار سر و کار دارد؛ دست کم در رشد مفهوم [ارتباطات]؛

تعریف ارتباطات بسیار مشکل است و اجماع همگانی مبنی بر یکی از مهم ترین مشکلات دنیای حاضر، کمک چندانی به معنا کردن مشخص این پدیده نداشته است. مشکل ارائۀ تعریف برای این واژه از آن جا ناشی می شود که ارتباطات دارای معنایی مشخص و غیر قابل بحث است. این واژه ترکیبی از ایده ها و آمال دربارۀ موضوعات گوناگون مانند ازدواج و رسانه های جمعی، آموزش، تلفن، رایانه و جوامع است. این مقاله به پنج زیرمجموعۀ ارتباطات با نگاهی به منابع مذهبی می پردازد:

دور آگاهی، ارتباط فضا و زمان، گفت و گو، اشاعه و آیین.

ص:48

دورآگاهی(تله پاتی)

دورآگاهی(تله پاتی)

دورآگاهی(1) به عنوان مهم ترین زیرمجموعۀ ارتباطات، فرستادن و دریافت اطلاعات است. در این جا ارتباطات را بر حسب موفقیت در انتقال پیام ها می سنجند. واژۀ ارتباطات در این معنا برای اولین بار در قرن نوزده و با رشد تلگراف الکتریکی و دیگر وسایل پیغام رسانی از راه دور مانند تلفن، رادیو، تلویزیون و اینترنت رواج یافت. تا پیش از قرن نوزده، ارتباطات به فرآیندهای فیزیکی ناملموسی مانند گرما، جاذبه و خاصیت آهن ربایی اطلاق می شد که به نظر می رسید از راه دور فعالیت می کنند و مخابرات الکتریکی دقیقاً ادامۀ همین مسیر را پیموده است. در ادامۀ مسیر تلگراف و تلفن، مفهومی جدید با نام تله پاتی (دورآگاهی) در سال 1882 ابداع شد:

دورآگاهی به معنای انتقال افکار از فردی به فرد دیگر بدون داشتن ارتباطی قابل رؤیت است. تفکرات عام امروزی دربارۀ ارتباطات نیز شبیه همان مفهوم قرن نوزده است:

ارتباطات به معنای تقسیم تفکرات و احساسات، بدون دخالت زبان، بدن، فضا یا زمان است. اگر معیار ارتباطات کارا انتقال معنا بدون صدا و اختلال باشد، در نتیجه دورآگاهی، بیانگر نقطۀ نهایی این دیدگاه است. رؤیای ارتباطات بی نقص دارای تاریخ مذهبی طولانی مدتی است. برای نمونه تامس آکوییناس اعتقاد داشت که فرشتگان دارای بدن هایی با نشانه هایی شفاف هستند که سرشار از بار معنایی قابل فهم و واضحی هستند. توماس قدیس ارتباط انجیلی را نمونه ای هنجار بنیاد از تعامل تلقی می کرد؛ چیزی که انسان های کاربر زبان هیچ وقت به آن نمی رسند. رودرروییِ رابطۀ متقابل و شفاف ارواح با حقیقت زبان و تجسم، ذهن متفکران ارتباطات امروزی را به خود مشغول کرده است.


1- Telepathy

ص:49

رؤیای ارتباطات دورآگاه و بدون مانع، همیشه با نقطۀ مقابل خود یعنی کابوس شکاف و مانع در جدال بوده است.

رابطۀ فضا و زمان

رابطۀ فضا و زمان

دیگر زیرمجموعۀ مهم ارتباطات نیز ریشه در فرستادن پیام از راه دور دارد. در حالی که دورآگاهی بر تمامیت دریافت تمرکز دارد، رابطۀ بین فضا و زمان از مقولۀ ارتباطات، برداشتی بی نتیجه تر داشته است. این مقوله بیشتر به امکان برقراری ارتباط علاقه دارد تا واقعیت انتقال. با این حال زندگی، مرگ و منفعت، بعضی اوقات با انتقالِ موفق همراه بوده اند. تا وقتی که انسان ها در جوامع پیچیده زندگی می کنند نیاز به انتقال پیام ها از فاصلۀ دور هست. چینی ها، اینکا، رومی ها، امپراطوری ایران تمامی دارای سامانه های پستی بودند. هنوز هم در خدمات رسانی پستی آمریکا شاهد جملات مشهور هرودوت هستیم. افرادی که اخبار را از طریق نامه یا سخن انتقال می دهند به ارتباطات اجتماعیِ از راه دور، حال به صورت پیغام رسانان رسمی یا رهگذران خدمت فراوانی کرده اند. (واژۀ angel به معنای فرشتۀ عشق از واژۀ یونانی angelos به معنای پیام رسان است.)

ارتباطات سریعِ از راه دور همیشه با اهداف راهبردی، حال نظامی یا اقتصادی همراه بوده است. نظام بانکداری خانوادۀ رچیلد در اوایل قرن نوزده اروپا دارای شبکۀ ارتباطی ای متشکل از چاپارها و کبوتران نامه رسانی بود که اخبار مهم مالی را زودتر از بقیه به آن ها می رساندند. ناپلئون نیز با بهره گیری از تلگراف نوری و نشانه های ارسال پیام به وسیلۀ پرچم، موفقیت های نظامی

ص:50

فراوانی کسب کرد. در اواسط همین قرن بود که هر دو سامانه، جای خود را به تلگراف الکتریکی دادند.

تاریخ جنگ افزار و تجارت تا اندازۀ زیادی تاریخ هنر و تکنیک ارتباطات از راه دور است. امروزه قسمت اعظم ارتباطات جهانی ما چه موبایل، رایانۀ شخصی، رادیو و تلویزیون پیشرفت خود را مدیون تکنیک ها و فن آوری های نظامی هستند.

ارتباطات سریعِ فضایی، قسمت اعظم توجهات نظری و عمومی را به خود معطوف کرده است ولی مسئلۀ مهم دیگر، ارتباطات آهسته در طول زمان است. انتقال هم در زمان اتفاق می افتد و هم در فضا؛ منظور از انتقال فرهنگی(1) انتقال ارزش ها از نسلی به نسل دیگر است. جوامع، بیشتر نیازمند استمرار و ثبات هستند تا هماهنگی و برقراری. بناهای یادبود، کتابخانه ها، موزه ها و گورستان ها مقام هایی هستند که بین مردم در طول زمان رابطه برقراری می کنند. رسومات مذهبی، جنبۀ فضایی (از طریق تبلیغات و رسانه های متنوع) و زمانی (از طریق کتاب مقدس، سنت، اصول مدون اخلاقی) ارتباطات را از آن خود کرده اند. البته نوشتن، مهم ترین روش انسان برای پیش بودن از زمان یا ثبات است که در دو قرن اخیر شاهد شکل های جدید آن مانند عکاسی و ضبط صوت بوده ایم. برای نمونه هنگامی که فردی انجیل عبری، کتاب عهد جدید یا قرآن را می خواند پیام را طوری دریافت می کند که گویی در هزار سال پیش است. غلبه بر فضا و زمان، مشخصۀ اصلی زیرمجموعۀ دوم ارتباطات است.


1- cultural transmission

ص:51

گفت وگو

گفت وگو

سومین زیرمجموعۀ ارتباطات یعنی گفت وگو ریشه در آرای افلاطون دارد. این دیدگاه به دلیل تمرکز بر جفت(1) (دو نفر یا دو چیز) و آرزوی بلند مدتِ اتحاد ایده آل، شباهت هایی با دورآگاهی دارد. هم چنین تاثیر فراوان افلاطون بر تفکر قرون وسطایی دربارۀ ارتباطات فرشته گون(2) مشهود است. ولی گفت وگو بیشتر بر فرآیند پویای تعامل تاکید دارد تا انطباق بی درنگ افکار. روش ادبی گفت و شنودیِ افلاطون تنها یک برهان فلسفی آشکار نیست بلکه عمیق تر است؛ یعنی پیشرفت روح به سمت حقیقت یا به عبارت دقیق تر تطابق دو روح هنگام پیشرفت متقابل به سوی حقیقت است. همان طور که سقراط در فائدروس می گوید، بهترین نوع بلاغت متشکل از آگاهی به حقیقت و روحِ دریافت کننده و ترکیبی هنرمندانه است. این نتیجه برگرفته از اعتقاد سقراط است که می گفت عاشقان فلسفی با دیدن زیبایی یکدیگر به یاد جایگاه آسمانی و حقیقی می افتند که روزگاری برای شان آشنا بود. از زمان افلاطون، گفت وگو یکی از مهم ترین جلوه های ارتباطات بوده است؛ دو شریک با جایگاهی صمیمی و مساوی به دنبال حقیقت، عشق و روشنگری هستند. (توجه داشته باشید که پسوند dia در کلمۀ dialogue بیشتر به معنای از طریق است تا دو.) گفت وگو به عنوان یک مدل ارتباطی، اوج و حضیض های خود را در دادگاه ایتالیایی دورۀ رنسانس و محفل روشنگری فرانسه پشت سر گذاشته است. قرن بیستم نیز نقطۀ اوج بحث در این باره بوده است. تاجران، عشق بازان، درمانگران، مشاوران و سیاسیون همگی مزایای گفت وگو را ستوده اند. متفکران قرن بیستم مانند مارتین بوبر و هانس گئورگ گادامر به توصیه هایی دربارۀ وجود انسان اخلاقی در گفت و گو اشاره داشته اند. یورگن هابرماس نیز


1- dyad
2- angelic communication

ص:52

به روشی متفاوت همین نکته را اذعان داشته است. الهی دانان نیز گفت وگو یا گفت و شنود را مدلی ممتاز از مکاشفۀ مذهبی تلقی می کنند.

اشاعه

اشاعه

چهارمین زیرمجموعۀ ارتباطات یعنی اشاعه(1) بسیار مهم و در تضاد با گفت وگو است. سقراط در کتابش فائدروس، مکرر شکل های ارتباطی را که نسبت به مخاطب بی اعتنا یا با پایان باز هستند، مورد حمله قرارداده است. به اعتقاد وی بلاغت، روح مستمع را به اشتباه می اندازد و آوردن افکار روی کاغذ مانند کشاورزی احمق است که بذرها را بدون توجه روی خاک زمین می پاشد؛ حکایت بذرپاشی که بذرها را هر جایی، روی جاده و سنگ، خار و خاشاک و خاک مرغوب می پاشید در کتاب عهد جدید نیز آمده است. مسیح، نتیجه ای آموزنده از این حکایت می گیرد:

بگذارید آن هایی که گوش شنیدن دارند بشنوند!

بنابراین، حکایت، بازگشت است: داستان برزگر در روایتش نهفته است. آن هایی که این حکایت را می شنوند از خود خواهند پرسید ما از چه خاکی آفریده شده ایم. به نظر می رسد سقراط ترجیح می داده است ایده های اش را یک به یک به اطرافیانش انتقال دهد در حالی که مسیحِ انجیل خطاب به جمعیت صحبت می کرده است. آموزه های مسیح در خطاب و دسترسی دارای پایان باز دموکراتیکی بوده اند؛ حتی اگر اناجیل تاکید داشته باشند که هم مخاطبان و هم مریدان در فهم آموزه های او مشکل داشته اند. در اشاعه، ما از پیش می دانیم که چه چیزی پخش می شود. در سازمان سخن پراکنی بریتانیا از سال 1932 شاهد تندیس برزگر بوده ایم. BBC که یک قرن یکه تاز پخش


1- Dissemination

ص:53

بوده است، تعهد خود به مردم را مستقیماً تحت تاثیر دعوت آزادانه و سخاوتمندانۀ برگرفته از کتاب عهد جدید می داند. با این که حامیان گفت و گو به ارتباطِ بدون تعامل و صمیمیت بی اعتمادند، چیزی قدرتمند در قالب های پخش ارتباطات وجود دارد؛ حال در رادیو و تلویزیون، روزنامه و کتاب یا خطابه و مجسمه باشد. بیشترِ مواد خام فرهنگ انسانی، تعاملی نیستند. یکی از وزرای مسیحی که تحت تاثیر قدرت رادیو در اوایل کارش بود بیان کرد:

خداوند همیشه در حال پراکنده شدن است.

متفکران مذهبیِ گوناگون، نسخۀ نوینی از ایده های مذهبی کهنه را در ارتباطات جمعی یافتند؛ مانند انجیل مسیحی یا euangelion به معنای خبر خوش در زبان یونانی.

مبلغین مذهبی در سراسر دنیا رگه هایی الهی را برای اشاعه در ماهواره ها و نوارهای کاست پیدا کردند. معمولا اشاعه دارای یک فرستنده و چندین گیرنده است. با این حال دلیل متقنی وجود ندارد که چرا اشاعه دهندگانِ فراوان و دریافت کنندگان کمی وجود ندارند. فرستندگان پیغام مرکزی(1) مانند پخش کنندگان، تبلیغ کنندگان، سیاستمداران یا مسیحیون، تنها اشاعه دهندگان نیستند. در مواردی مانند تعصبات، اعتراضات، درخواست ها یا انتخابات، فرستندگانِ فراوان به مخاطبان کم خطاب می کنند؛ همان طور که در همۀ اشاعه ها، عدم قطعیت دریافت، بی پاسخ مانده است. در نیایش های گوناگون، اعضای آن جماعت را به عنوان مرتبطین می شناسند؛ یعنی فرستندگان پیام و نه تنها دریافت کنندگان. در تحقیقات ارتباطی قرن بیستم آمریکا، ارتباطات جمعی (برای نمونه پخش(2)) همیشه به عنوان انتقال مرکزی و دریافت جمعی تلقی شده است. با این حال ارتباطات جمعی می تواند


1- Centralized message-senders
2- broadcasting

ص:54

از پایین به بالا جریان یابد: می توان هم اشاعه دهنده داشت و هم مخاطب. مفهوم اشاعه فقط نیازمند جلب توجه مردم به مقولۀ قدرت نیست.

آیین

آیین

پنجمین و آخرین زیرمجموعۀ ارتباطات یعنی آیین،(1) متمایز یا کاملا تغییر شکل یافته از مضمون پیام است. همگی چهار زیرمجموعۀ پیشین ارتباطات را انتقال نوعی محتوای اطلاعاتی می دانند. با این حال تفاوت های فاحشی در این رویکردها، نحوۀ تمرکز بر اذهان، راه های ارتباطی، کشف حقیقت یا پخش بذرهاست. آیین از لحاظ معنایی غنی ولی ضعیف در پیام است. معمولاً فرد چیز جدیدی از ختنه، غسل تعمید، فارغ التحصیلی، مراسم مذهبی یا عروسی یاد نمی گیرد با این حال چیزی که فرد در عروسی انتظارش را می کشد، اطلاعات جدید است. پاسخ مشروح به احوال پرسی ساده ای مانند حالت چطور است، نقض آداب معاشرت است. با این همه احوال پرسی ها خالی از معنا نیستند. کسی که مورد بی اعتنایی دوست یا معشوقه اش قرار می گیرد، می داند که مورد بی توجهی قرار گرفتن نوعی مرگ اجتماعی(2) است؛ یعنی حتی ارزش دریافت پیام را ندارد. معنا مشخصاً چیزی بیشتر از انتقال پیام است. چیزی که عِذرا پوند ادبیات می خواندش _ اخباری که اخبار می ماند _ از لحاظ آیینی، مذهبی و ارتباطی است. ارتباطات، جهت گیری ما به سمت دنیا، دیگران و خودمان را پیش از ارائۀ داده های مشخص تعریف می کند. در این جا منابع روشن هستند. لوگوس یا زبان ناب که پیام اصلی انجیلِ یحیی است، تنها معنایی لفظی نیست؛ بلکه افشای نظم اخلاقی اشیاء است. همگی سنت های مذهبی، ایده های ارتباطی دارند که پا فرای تقسیم تفکرات می گذارند.


1- Ritual
2- social death

ص:55

با این که همگی رسومات مذهبی از این پنج مفهوم ارتباطی بهره می برند و همگی دارای ریشه هایی مذهبی هستند، این مقولۀ آخر (آیین) تا اندازۀ زیادی نشان دهندۀ جدایی ناپذیری تفکرات ما دربارۀ مذهب و ارتباطات است.

نوشتۀ جان دورهام پیترز

ترجمۀ روح الله عطایی

ص:56

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Aquinas, S. T. (1952). Summa Theologica. Chicago: Encyclopedia Britannica.

Burke, P. (1993). The art of conversation. Ithaca, NY: Cornell University Press.

Carey, J. W. (1989). Communication as culture: Essays on media and society.Boston: Unwin Hyman.

Cooley, C. H. (1909). Social organization: Astudy of the larger mind.New York: Macmillan.

Innis, H. A. (1991). The bias of communication. Toronto, Canada: University of Toronto Press.

Percy, W. (1961). The symbolic structure of interpersonal process. Psychiatry24,39–52.

Peters, J. D. (1999). Speaking into the air: Ahistory of the idea of communication. Chicago: University of Chicago Press.

Plato. (1995). Phaedrus(A. Nehamas P. Woodruff, Trans.). Indianapolis, IN: Hackett Publishing.

Rothenbuhler, E. W. (1998). Ritual communication: From everyday conversation to mediated ceremony.Newbury Park, CA:Sage.

Scannell, P. (1996). Radio, television, and modern life: Aphenomenological approach.Oxford, UK: Blackwell.

ص:57

Simonson, P. D. (2003). Assembly, rhetoric, and widespread community: Mass communication in Paul of Tarsus. Journal of Media and Religion2,165–182.

ص:58

ارتباطات غیرمقدس

اشاره

ارتباطات غیرمقدس

پس از این که بشر آموخت چگونه ارتباط برقرار کند، برخی لغات، عبارات و حرکات ویژه دارای معانی حاکی از بی حرمتی تشخیص داده شدند. با پیشرفت فرهنگ ها و تکامل زبان، آن لغاتی که دربردارندۀ بی حرمتی بودند نیز تغییر یافتند. به هر حال، با وجود این حقیقت که در هر دوره ای عباراتی خاص برای گفتن یا نوشتن نامناسب به نظر می رسیدند، کفرگویی(1) خود به صورت ابزاری همیشگی در مجموعۀ ارتباطات باقی ماند. آیا عبارات توهین آمیز درست به اندازۀ عبارات تکریم آمیز برای ارتباطات بشری ضروری و اساسی هستند؟

تعریف

تعریف

کفرگویی در حالت و معنای اولیۀ خود به هر چیزی که کفرآمیز بود، بی حرمتی به مقدسات یا بی حرمتی به نام خدا را در بر می گرفت، اشاره داشت. عبارات کفرآمیز یا توهین آمیز می توانند عبارات عامیانۀ خاص از قبیل لعنت به


1- profanity

ص:59

تو و برو به جهنم یا خطاب دادن انسان دیگر به نام هایی که دارای معانی به غیر از خلق خدا داشته باشد را در برگیرد؛ برای نمونه، خطاب کردن شخص با استفاده از کلماتی چون فاحشه، لعنتی یا حرامزاده را می توان در زمرۀ ارتباط گستاخانه(1) قرار داد. آمیختن زبان توهین آمیز با زبان تکریم آمیز اگر عملی نابودکننده نباشد، دست کم بسیار خطرناک است. توهین به اسامی خداوند، همیشه در زمرۀ بزرگ ترین گناهان کلامی قرار داشته که می تواند به عذاب ابدی منجر شود. پس از اوایل قرن سیزدهم افراد مذهبی بر این عقیده بودند که گفتن عبارتی مانند خدا لعنت کند نیز گناه به شمار می آیند؛ زیرا اولاً نوعی دستور به خداوند است که چه باید بکند و ثانیاً نام خداوند در کنار کلمه ای توهین آمیز قرار گرفته است. با این وجود، در نگاهی مترقی و لیبرال، می توان توهین به نام خداوند را به منزلة روی گردانی از او یا _ از نظر یک فرد روشن بین و آشنا با خالق _ احساس بی نیازی به خدا در هر چیزی تعریف نمود. در واقع، این نظریه می گوید که خداوند وجود دارد ولی بشر معیار و مقیاس نهایی تمامی چیزهاست. یک نوع متعادل تر از کفرگویی، توهین نهانی(2) نامیده می شود. قبل از عصر ویکتوریا، پیورتن ها و اصلاح طلبان پروتستان به طور خاصی دربارۀ عبارات توهین آمیز در محدودیت قرار داشتند و برای کسانی که مبادرت به شکستن این مقررات می کردند، مجازات سختی در نظر می گرفتند. در نتیجه، مردم عامی روشی برای توهین ابداع کردند که به طور مستقیم به اماکن یا نام های مقدس و پاک بی حرمتی نشود. در عوض، عبارات و اصطلاحاتی که دارای تشابه آوایی بودند، مورد استفاده قرار گرفتند که این عبارات همان معانی را در حالتی محدودتر، خاص و مودبانه تر القاء می کردند به گونه ای که باعث خشمگین شدن روحانیت نگردد. بسیاری از توهین های


1- insolent communication
2- minced oaths

ص:60

نهانی امروزه نیز مورد استفاده قرار می گیرند؛ برای نمونه، عبارتJumping Jehoshaphat برای عروج عیسی مسیح، عبارت Son of a gun برای حرامزاده، عبارت Gadzooks برای چنگک های پروردگار که اشاره دارد به به میخ کشیدن حضرت عیسی مسیح، عبارت Drat برای خدا لعنت کند و عبارت For crying out loud برای تو رو به خدا و عبارت Tarnation برای لعن، نفرین. با گذشت زمان، فهرستی از کلمات مترادف برای ارتباط توهین آمیز جمع آوری شده است: بی نزاکتی، دشنام، نفرین، توهین، بی حرمتی، حرمت شکنی، وقاحت، ناسزا و لغت خاص مردم آمریکا واژۀ چهار حرفی.(1) در همان حال که بر این فهرست ها افزوده می شود، تعداد کلماتی که مردم آن را توهین آمیز تلقی می کنند نیز بیشتر می گردد. این کلمات، شوخی های رکیک دربارۀ مدفوع یا عمل مربوط به آن، نژادپرستی، جنسیت گرایی، نفرت از هم جنس بازی، یا عبارات تحقیرآمیز یا توهین به افراد ناتوان و علیل را در برمی گیرد. عبارات توهین آمیز مانند من زیبا هستم؛ او زشت است یا عباراتی که با خشونت هر چه تمام نشانگر ناخشنودی و نارضایی هستند مانند نظرت حالم رو به هم می زنه را نیز می توان گستاخانه، توهین آمیز و از لحاظ اجتماعی غیر قابل قبول به شمار آورد.

مشکل ارائۀ تعریفی واحد

مشکل ارائۀ تعریفی واحد

ارتباطات مقدس عبارت است از بیان نظرات و عقاید مرتبط با خوبی و حقیقت؛ این ارتباط، محوری را تشکیل می دهد که کلمات و حرکات را می توان حول آن ها توجیه نمود ولی چنان چه ارتباطات غیرمقدس را عکس آن تعریف کنیم، یعنی عبارات عبث یا ارتباط غیرعقلانی، آن گاه تعریف ذات


1- the four-letter word

ص:61

واقعی ارتباط ممکن است سخت و دشوار گردد. این مسئله این پرسش را مطرح می کند که هدف واقعی زبان چیست؟ در سطحی اولیه و ابتدایی، ارتباط، تلاش برای انتقال اطلاعات یا عواطف از یک شخص به شخص دیگر است. در این حالت، هر کلمه ای که به عمل انتقال کمک کند، می تواند هم دارای هدف باشد و هم سودمند واقع شود. این حقیقت که برخی افراد به جای کلماتی پسندیده تر از عبارات زننده استفاده می کنند، نشان می دهد که ارتباط غیرمقدس در برخی از شرایط مفید است؛ در حقیقت، تحقیقات نشان داده که عبارات غیرمقدس و توهین آمیز موجب ایجاد احساس مطبوع رهایی یافتن از ناراحتی و استرس می گردند. این اتفاق نظر وجود دارد که کفرگویی نوع مفیدی از برقراری ارتباط می باشد[!]

معانی ثالثیه

معانی ثالثیه

بر اساس نظر برخی ناظرین، مردم بیشتر بدون این که از معنی ریشه ای کلمات آگاهی داشته باشند آن ها را بد یا توهین آمیز قلمداد می کنند. کودکان با این تفکر رشد می یابند که برخی از عبارات بسیار بد و غیراخلاقی بوده و هرگز نباید آن ها را بر زبان بیاورند، با این وجود آن ها نمی توانند درک کنند که چرا برخی از لغات ذاتاً بد و زننده هستند. آن ها هنوز نمی دانند که برخی لغات در بعضی شرایط توهین آمیز و کفرآمیز بوده و در شرایطی دیگر قابل قبول هستند؛ برای نمونه، گفتن عبارت یا عیسی مسیح آن هم با اشتیاق زیاد در کلیسا و نه در مکان های دیگر. استفاده از واژۀ broad برای توصیف مردی با شکم بزرگ یا قفسۀ سینۀ فراخ مشکلی ندارد ولی نباید این واژه را برای یک زن به کار برد. اصطلاحاتی که توهین آمیز قلمداد می شوند با گذشت زمان

ص:62

تغییر کرده و در بین فرهنگ های گوناگون دارای معانی متفاوتی خواهند بود. برای نمونه، در ترجمۀ اصلی اِنجیل کلمۀ piss استفاده شده است ولی در ترجمۀ امروزی آن این واژه به urinate تغییر پیدا کرده است.

در شهر کِبک، در عبارات توهین آمیز، از کلماتی برگرفته از مذهب کاتولیک و آیین عشای ربانی استفاده شده است. شدیدترین راه برای نشان دادن عصبانیت، فریاد کشیدنِ واژه هایی مانند tabarnak (مرقد)، sacrament (سوگند) یا calice (جام خون عیسی مسیح) است.

تعریفی مدرن از کفرگویی

تعریفی مدرن از کفرگویی

جفری هیو در کتاب خود که در سال 1991 به چاپ رسید، می گوید:

کلماتی که کفرگویی مدرن را تشکیل می دهند قالباً به بخش هایی از بدن از قبیل مقعد و آلت تناسلی اشاره دارند.

او می گوید زننده ترین لغات آن هایی هستند که به فعالیت ها یا کارکردهای آلت تناسلی برمی گردند. دیگر مفسرین معتقدند که مردم از بحث و گفت وگو دربارۀ ویژگی های مشترکی که آن ها با حیوانات دارند، به ویژه رابطۀ جنسی، اندام های جنسی و مدفوع کردن، بیزار هستند. استانداردهای کلامیِ رایج امروزی کلمات خاصی را در برمی گیرد که در محیط های عمومی ممنوع هستند. در دسامبر سال 2000، کمیسیون استانداردهای خبرپراکنی بریتانیا، کمیسیون تلویزیون مستقل، BBC و هیئت استانداردهای تبلیغاتی فهرست لغاتی را که عموماً توهین آمیز تلقی می شدند، به تصویب رساندند. این تحقیق و یافته های مربوط به آن به طور شایسته ای حذف ناسزاها(1) نامیده شدند.(2)


1- Delete Expletives
2- برای اطلاعات بیشتر نک به: www.asa.org.uk

ص:63

در اوایل سال 2004، کمیسیون ارتباطات فدرال، قانونی تصویب کرد که به موجب آن سخنان توهین آمیز این گونه تعریف شد:

هرگونه گفتاری که بسیار زننده است، خواه با کلمات مرتبط با سکس یا مدفوع کردن ارتباطی داشته باشد و خواه نداشته باشد.

این قانون مکمل قانونی است که FCC در سال 1973 دربارۀ برنامۀ طنز جُرج کارلین، که در آن از کلمات توهین آمیز بسیاری در یک شبکۀ تلویزیونی پربیننده استفاده می شد، به تصویب رساند. قانون هفت کلمه ای که شما هرگز نمی توانید در تلویزیون بیان کنید،(1) می گوید که از چنین لغاتی نمی توان در زمان هایی که امکان تماشای تلویزیون از سوی کودکان وجود دارد، بهره برد.

پیشینه

پیشینه

کفرگویی همیشه نگرانی اولیۀ مسئولین کلیسا بوده است. در اوایل قرن سیزده و چهارده، راهبه های کاتولیک هنگامی که دربارۀ بخشی از زندگی عیسی مسیح یا موضوعاتی مربوط به کلیسا، حتی به صورت شوخی، صحبت می کردند، به شدت تنبیه می شدند.

در اواخر قرن چهاردهم، کشیش نیکولاس اِیمریخ بر این عقیده بود که ارتباط مستقیمی میان روش سخن گفتن مردم و بصیرت آن ها وجود دارد؛ وی عقیده داشت افرادی که دشنام و ناسزا می گویند از لحاظ روحی بیمار بوده و این سخنانِ خودانگیخته نشان دهندۀ روحی فاسد و آمادگی برای کفرگویی مذهبی و ارتداد می باشد. در اواخر قرن پانزدهم و اوایل قرن شانزدهم، مسئولین کلیسا بر این عقیده بودند که ناسزاگویی بزرگ ترین خطری است که پاکی و خلوص کلیسا را تهدید می کند. اگر لغات توهین آمیزِ به کار برده شده از تقدس برخوردار باشند، آن گاه باعث به وجود آمدن ارتباط غیرمقدس شده و


1- The Seven Words You Can Never Say on Television

ص:64

این توان را خواهند داشت که به آسمان ها و خدا توهین نموده و از این رو باعث نزول خشم خداوند بر همگی جامعه و نیز سرازیر شدن بیماری های واگیردار، مرگ و میر و سیل گردند. بنابراین، شوراهایی تشکیل شد و افراد برای به کار بردن الفاظ توهین آمیز محاکمه و مجازات شدند. از جمله مجازات هایی که برای این افراد در نظر می گرفتند عبارت بود از شلاق زدن، تبعید، داغ گذاشتن بر روی لب ها توسط آهن داغ، قطع زبان، پوزبند زدن بر دهان به مانند سگ و نشاندن شخص به صورت برعکس بر روی الاغ و گرداندن وی در شهر (به این معنا که به کاربرندۀ الفاظ توهین آمیز بهتر از الاغی نیست که بر آن سوار شده است).

به نظر می رسد کفرگویی نوشتاری از حدود اواسط قرن شانزدهم آغاز شده است؛ به ویژه در آثار ویلیام شکسپیر. وجود واژه های مرتبط با سکس، خشونت، جنایت، نژادپرستی، هجو مذهبی، کفرگویی و سیاست در نمایش نامه های شکسپیر، مسئله ای غیرعادی نبود. دانشمندان ادبی بر این عقیده بودند که شهرت نمایش نامه های شکسپیر مستقیماً مرتبط با این حقیقت است که آن ها سرشار از دشنام های مذهبی هستند. بیان دشنام های مذهبی و مطالب تند و زننده روش هایی بودند که شکسپیر توسط آن ها به مبارزه با سخنان توهین آمیز و بی عدالتی می پرداخت. با این وجود، نمایش نامه های شکسپیر کاملا مورد سانسور قرار گرفتند تا بدین وسیله از انحراف افکار و عقاید جوانان جلوگیری گردد. فرآیند سانسور و نگرانی شدید مسئولین کلیسا از کفرگویی در نهایت منجر به طرح مباحثی شد که باعث ایجاد شک و بدبینی دربارۀ کلیسا و رویه های مرتبط با آن شد. ردیه نویس های سکولار و روحانیون کلیسا این گونه دلیل می آوردند که کفرگویی همیشه هم ناپسند نیست؛ گرچه

ص:65

ممکن است بی نزاکتی گاهی اوقات خشونت آمیز و توهین آمیز باشد ولی در همان حال می تواند بی زیان و نوعی شوخی غیرمستقیم برای رهایی از عصبانیت و پریشانی باشد. بی نزاکتی می تواند پاسخی غیرارادی به ناراحتی، شادی یا اضطراب باشد یا ممکن است به صورتی استراتژیک برای تحریک جنسی یا برانگیختن رفتارهای عاطفی مورد استفاده قرار گیرد.

فرضیۀ عصبی _ روانی _ اجتماعیِ دشنام گویی می گوید که زبان، همانند یک حرکت یا ژست فیزیکی می تواند نوعی شیوۀ عملکرد باشد. بسیاری از دانشمندان اجتماعی بر این عقیده اند که بهتر است افراد به دشنام گویی بپردازند تا این که تخیلات خشونت آمیز خود را بروز دهند.

آینده

آینده

سخن گفتن، فعال کنندۀ تخیلات است. هیچ تردیدی وجود ندارد که ذهن بشر قادر به تولید کلمات، نشانه ها و اَعمال مقدس و توهن آمیز است. به عنوان قطعه ای دیگر از معمای تکامل پیچیدۀ ارتباط مذهبی، ارتباط غیرمقدس به ما کمک می کند تا بفهمیم که چگونه گفتار ناشایست به نگرانی اولیۀ مسئولین کلیسا و جامعه تبدیل شده است.

ارتباطات مقدس و غیرمقدس دوش به دوش یکدیگر وجود دارند، یکی به آشکار شدن دیگری کمک می کند و به نظر می رسد که نقش آتی ارتباط غیرمقدس مشابه با نقشی خواهد شد که در گذشته وجود داشته است.

نوشتۀ متیو نلسِن درامهلر

ترجمۀ علی اصغر حداد

ص:66

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Burchfield, R. (1972). Unlocking the English language. London: Faber.

Guerlac, S. (1997). Literary polemics. Stanford, CA: Stanford University Press.

Hughes, G (1991). Swearing: Asocial history of foul language, oaths and profanity in English.Oxford: Blackwell.

Jay. T (2000). Why we curse: Aneuro-psycho-social theory of peech. Amsterdam and Philadelphia: Benjamins.

Montagu, A. (1973). The anatomy of swearing. London and New York: Macmillan and Collier.

Partridge, E. (1960). Slang(3rd ed.). London: Routledge and Kegan Paul.

Rawson, H. (1989). Wicked words.New York: Crown Publishers.

Ullmann, S. (1951). Words and their use. London: Frederick Muller.

ص:67

ارتباطات ماهواره ای

اشاره

ارتباطات ماهواره ای

ارسال ماهواره ای تلویزیون، رادیو و هم چنین ارتباطات مخابراتی، میان سکوهای مستقر در فضا و آنتن های موجود در زمین انجام می شود. اولین بار آرتور چارلز کلارک، نویسندة داستان های علمی _ تخیلی در سال 1945، ایدة استفاده از قمرهای مصنوعی را برای برقراری ارتباطات مطرح کرد. او پیش بینی کرد، اگر سه ماهواره در 22300 مایلی بالای خط استوا مستقر باشند، می توانند سیگنال ها را برای پخش در همۀ نقاط زمین تقویت کنند. در آ ن ارتفاع، ماهواره با سرعتی مشابه سرعت زمین حرکت می کند و این کار باعث می شود که از زمین ساکن به نظر آیند؛ این پدیده معروف به چرخش همزمانی(1) است. برای اولین بار شوروی سابق با پرتاب اسپوتینک، ماهواره ای را برای گردش به دور زمین فرستاد. سال بعد ایالات متحده نیز این کار را کرد ولی تنها در سال 1962 _ وقتی که تل استار آی شروع به کار کرد _ ماهواره ای برای انتقال سیگنال ها میان ایالات متحده و اروپا استفاده شد و بدین سان دوران جدیدی در ارتباطات گروهی آغاز شد. از زمانی که رادیو و تلویزیون به


1- geosynchronous orbit

ص:68

وجود آمدند، نهادهای دینی از آن ها برای موعظه و تبلیغ استفاده می کردند. چنان که مورخ پخش برنامه جی. هارولد النس یادآوری می کند که اولین صدای پخش شده _ پخش شب کریسمسِ رجینالد فسندن با تک نوازی ویولن با نام ای شب مقدس _ [برای] جشنی دینی بود. چهره های معروف دینی از قبیل ویلیام (بیلی) اف. گراهام و رکس هامبارد اولین بار از رسانة الکترونیک استفاده کردند. با وجود این، فقط در دو دهة آخر قرن بیستم بود که ماهواره ها برای پخش پیام های دینیِ بسیار گسترده از شنوندگان استفاده کردند. در آغاز، از ماهواره های سی _ باند استفاده شد تا مفهوم دینی را در اختیار مجاری پخش برنامه و سامانه های کابلی تلویزیونی قرار دهند. برخی از کلیسا ها از سیستم پخش ماهواره ای مستقیم به خانه(1)(DTH) برای ارائة خدمات عبادی و تشکیل گروه های دینی به شکل جدید سود بردند. با وجود این، بینندگان نیاز داشتند که بشقاب های ماهواره ای گران و بزرگ یا ایستگاه های زمینی دریافت انحصاری تلویزیون(2) را نصب کنند. در اواخر دهة 1990، ماهواره های کیو_ باند، که قدرت بیشتری داشتند، به همراه پیشرفت هایی در زمینة فشرده سازی دیجیتالی تصاویر، منجر به تولید گیرنده های کوچک تر و ارزان تر شد و این کار توان بالقوه ای را برای دسترسی گسترۀ وسیع تری از مخاطبین به [سامانه] مستقیم به خانه فراهم ساخت.

تبشیر با تلویزیون ماهواره ای

تبشیر با تلویزیون ماهواره ای

مسیحیان بنیادگرا، از اولین نهادهای دینی ای بودند که از پخش برنامة رادیویی استفاده کردند و اولین گروهی بودند که در ایالات متحده توان پخش برنامة ماهواره ای را به دست آوردند. البته سیاست اولیة پخش برنامة ایالات


1- direct to home
2- Television receive only (TVRO)

ص:69

متحده تا اندازه ای بر این کار تأثیر گذاشت؛ زیرا پخش کننده های رادیویی تمایل داشتند که از مجادله دوری کنند ولی بیشتر رهبران پروتستان و کاتولیک، زمان پخش برنامه ها را از دسترس دیگران مخفی می کردند یا خالی می گذاشتند تا مبلغان مسیحی بنیادگرا و چهره های جنجالی از قبیل پدر چارلز ای کاگلین ساکن دیتروید، از خرید زمان پخش برنامه محروم بمانند ولی نتیجة این کشمکش طولانی بر سر خرید زمان پخش، این شد که خریدِ حق پخش، برای پخش کننده های دینی باصرفه تر شد. سرگذشت پت رابرتسِن نیز همین گونه بود؛ او تلویزیونUHF در پورتسموث ایالت ویرجینیا را در سال 1960، خرید و به تدریج از فن آوری ماهواره ای برای تبدیل آن به شبکة پخش برنامة مسیحی(1) (CBN) استفاده کرد. درسال 1977، رابرتسِن ایستگاه زمینی ماهواره ای را برای فرستادن برنامه های CBN به ایستگاه های تلویزیونی تجاری دایر کرد که در سراسر آمریکا بودند. او زمان پخش را از آنان خریده بود. این حرکت به معنی صرفه جویی در هزینه های پخش رابرتسِن بود ولی او با سرمشق از HBO(2) و ارائة شبکۀ CBN روی اپراتورهای کابلی مخاطبان بیشتری پیدا کرد. در سال 1986 گروه، مخاطبان بیشتری از افراد تحصیل کرده و دولتمردان را جذب کرد و بیش از 139 میلیون دلار کمک نقدی جمع کرد. رابرتسون در این راه تنها نبود، دیگر اونجلیست ها، مانند اْرال رابرتز، جیم بیکر و جیمی سواگارت نیز از راه پخش برنامه های ماهواره ای شان بسیار شناخته شده بودند. رابرتسِن، CBN را تنها محدود به برنامه های دینی نکرده بود. جذاب ترین برنامه های این شبکه، باشگاه 700بود که بر اساس موفقیت اولیۀ رابرتسِن در جذب ماهانه 7000 دلار از باشگاهی متشکل از هفتصد مشارکت کننده در امر همیاری، تأسیس شده بود؛ این برنامه، اخبار،


1- Christian Broadcasting Network
2- Home Box Office

ص:70

مصاحبه و تفاسیر را با نیایش و با مشارکت بینندگان ترکیب می کرد. دیگر برنامه های CBN روی سرگرمی های خانواده و برنامه هایی هماهنگ با ایده آل های مسیحی متمرکز بودند. این شبکه با نام جدید کانال خانواده در سال 1988، در معافیت از مالیات به موفقیت بزرگی رسید ولی رابرتسِن مجبور شد که به CBN ماهیتی جداگانه [به عنوان] سرگرمی خانوادگی بین المللی بخشد، که به تدریج در سال 1997 به فاکس و سپس به در 2001 به دیزنی فروخته شد. این شبکه در حال حاضر به عنوان کانال خانوادۀABC (1) معروف است و به پخش برنامۀ باشگاه 700 نیز ادامه می دهد. شبکة گسترده تر از CBN، شبکة پخش برنامة تثلیث(2) (TBN) است که پال کراچ آن را رهبری می کند. کراچ هم مانند رابرتسِن با خرید ایستگاه تلویزیونی UHF در اندازه ای کوچک در کالیفرنیای جنوبی در سال 1973، شروع به کار کرد. با وجود این او در دهة 1980، تقریباً مالک صد ایستگاه تلویزیونی بود که هر کدام از آن ها تبدیل به خروجی پخش برنامه های مسیحی تمام وقت شد. کراچ ادعا کرد، صاحب الهامی به این مضمون شده است:

پرتوهای روشنایی بیرون جهید و به بیشتر شهرهای آمریکا برخورد کرد. رشته های باریک نور از آن ها سرچشمه گرفت و نقطه هایی کوچک از نور را به وجود آورد و همۀ کشور مانند مشعلی، شبکه ای از نور فراگیر شود.(3)

پس از این ادعا، فن آوری ماهواره در خدمت پیشرفت TBN قرار گرفت و رشد آن را آسان کرد. کراچ گفت:

وقتی از خداوند دربارة معنی رؤیای اش پرسید. (با کلمه ای به او جواب داده شد): ماهواره.


1- ABC Family Channel
2- Trinity Broadcasting Network
3- Melton, Lucas, and Stone 1997,357

ص:71

این رؤیا، کراچ را به سوی اجارة ترانسپوندرهایی روی ماهواره های RCA کشاند. به این شکل دسترسی به 750 ایستگاه تلویزیونی و تقریباً 28 میلیون مشترک کابلی در اواسط دهة 1990، برای اش آماده شد. کراچ، لنگر محبوب ترین برنامه های TBN، یعنی نمایش ستایش پروردگار را محکم کرد؛ برنامه ای که مشتمل بر مصاحبه ها و اجراهای موسیقی بود. این شبکه، هم چنین از فن آوری ماهواره ای برای پخش رخدادهای دور از دسترس به شکل زنده استفاده کرد. در اوایل دهة 1980، TBN وسیلة انتقال دهندة ماهوارة قابل حملی بر روی کامیون هجده چرخ ساخت که پرتوگر مقدس(1) نامیده شد. کراچ با اتهام کهنه پرستی، تبعیض جنسی، تحمیل کار غیرمنصفانه در سال 1989، ادعاهایی در سال 2004 مبنی بر ولخرجی متظاهرانه و تلاش برای کتمان عشق بازی هم جنس گرایانه با کارمند سابق اش، چهره ا ی جنجالی بوده است.

شاید بحث برانگیزترین چهره در پخش برنامه های دینی، جیم بیکر باشد. او در دهة 1960، برای رابرتسِن کار می کرد و در سال1970، برای کراچ، این پیش از راه اندازی شبکة تلویزیونی اش، باشگاه PTL با مرکزیت برنامه های ماهواره ای بود. این شبکه از بینندگانش، کمک های مالی می گرفت که بیشتر از یک میلیون دلار در هر هفته تخمین زده می شود. بیکر در سال 1987، پس از این که معلوم شد او برای فاش نشدن رابطۀ جنسی با منشی اش 265000 دلار به او پرداخته، از PTL استعفا کرد. او در سال 1989 به جرم کلاهبرداری به 45 سال حبس محکوم شد ولی تنها پنج سال در زندان ماند.


1- The Holy Beamer

ص:72

بناکردن گروه های دینی

بناکردن گروه های دینی

به جز تبشیر، نهادهای دینی از پخش برنامه های ماهواره ای برای برپاکردن گروه هایِ دینی و ترویج فعالیت های ایمانی سود برده اند. گسترة چنین کوشش هایی، از فعالیت گروه های منفرد در زمینة پخش نشست ها، گفت و گوها و جلسات آموزشی است تا گروه های متعدد گردهم آیند و شبکه ای جهانی بسازند. با پیش بینی توان ارتباط ماهواره ای، قلمروهای اسقف نشینِ کاتولیک ایالات متحده، شبکة ارتباط از راه دور کاتولیکی ملی آمریکا (CTNA) را در سال 1983، راه اندازی کردند. از شبکۀ ماهواره ای CTNA برای برقراری تله کنفرانس، پخش برنامه ها روی خروجی های کابلی و قلمروهای اسقف نشین دارای بشقاب های ماهواره ای استفاده می شد که سالانه 5000 دلار شهریه پرداخت می کردند . استفاده از این شبکه اساساً با نگاه وسیله ای برای صرفه جویی در هزینه های ارتباطات داخلی و برگزاری جلسات و همایش های کار آموزشی بود. اسقف های کاتولیک پیش از راه اندازی این پروژه در سال 1995 به طور تخمینی 13میلیون دلار برای این کار هزینه می کردند. هم چنین، کلیسای عیسی مسیح متعلق به گروه قدیسان روز واپسین (LDS) در سال 1982، شروع به ساخت سامانۀ عرضۀ ماهواره ای کرد. این کلیسا امتیاز ترانسپوندر را از سرویس پخش برنامة عمومی اجاره کرد و اداره مرکزی اش در شهر سالت لیک امکانات اتصال پرقدرت(1) را فراهم نمود و در مراکز اصلی اش در سراسر آمریکای شمالی بشقاب های دریافت ماهواره نصب کرد.

در سال 2004، کلیسای LDS، شبکۀ ماهواره ای خود را گسترش داد و به طور تخمینی دارای 4500 امکانات و تجهیزات در سراسر جهان شد؛ شروع


1- uplink facilities

ص:73

کار این شبکه، سال 1992 در اروپا بود و در سال 2000 به آمریکای لاتین، آفریقا و جزایر کاراییب فرستاده شد. در آغاز، این سیستم برای پخش گردهمایی دوسالانة کلیسا استفاده شد ولی به تدریج پخش فعالیت های کلیساهای دیگر، مانند گفت و گوهای آزاد و نشست های ویژه را به کار خود افزود. در سال 2001، این کلیسا شروع به استفاده از ماهواره در پخش برنامه های آموزشی برای اعضا و جلسات آموزشی رهبران غیر روحانی اش در سراسر جهان کرد. بسیاری از برنامه ها با فرمت HDTV(1) و در بیش از24 زبان ارسال می شد. برنامه ها با توجه به این که مخاطبان کلیسا، عمومی باشند یا خصوصی، به شکل کدگذاری و باز فرستاده می شد.

در سال 1988، اتحاد کابلی بین الایمانی ملی (NICC)، ائتلاف هفتاد نهاد مسیحی و یهودی، شبکۀ ماهواره ای بین الایمانی بصیرت (VISN) را بنا نهاد. نهادهای عضو NICC از فعالیت VISN، حمایت مالی می کردند و برنامه هایی را برای عرضه در شبکه، تولید می کردند. این شبکه که روی سامانۀ کابلی نیز در دسترس بود، برنامه ها را برای گروه های پروتستان، اونجلیست، کاتولیک، ارتدکس شرقی، LDS و یهودی ارسال می کرد.

در 1992، VISN، با سامانۀ تلویزیونی مسیحی آمریکاییِ باپتیست جنوبی (ACTS) تلفیق شد و به کانال ایمان و ارزش ها تغییر نام داد. کمی بعد، رسانة آزادی، شبکۀ ایمان و ارزش ها را خریداری کرد و این شبکه به کانال ادیسه تغییر نام داد. ادیسه به مأموریت بین الایمانی خود تا سال 1998 _ زمانی که سرگرمی هالمارک و شرکت جیم هنس آن را خریداری کنند _ ادامه داد. پس از آن ساعات برنامه های دینی به منظور تأکید روی برنامه های خانوادگی از پنجاه ساعت به چهارده ساعت در هفته کاهش پیدا کرد. در سال 2001، این


1- 2.high-definition

ص:74

شبکه به کانال هالمارک تغییر نام داد. البته رسانة ایمان و ارزش ها _ ائتلاف ایجاد کنندة VISN _ برنامه هایی تولید کرده، که این شبکه آن را پخش می کند.

دسترسی مستقیم به بینندگان

دسترسی مستقیم به بینندگان

در سال 1979، برخی از مالکان خانگی، ایستگاه های زمینی تی.وی.آر. اُو،(1) نصب کرده بودند که برای قطع کردن و گرفتن امواج شبکه های تلویزیونی و شرکت های کابلی فرستاده می شد. این بشقاب ها بزرگ و گران بودند و این بدان معنی بود که تنها افراد توانمند و کسانی که در نزدیکی امواج تلویزیونی کابلی و امواج زمینی قرار داشتند آن ها را می خریدند. از این گذشته، پخش کنندگان برنامه ها بر دارندگان این گونه بشقاب ها اعتراض کردند؛ زیرا آنان برنامه های شان را قطع کرده، در آخر امواج ماهواره ای آنان را دچار مشکل می کردند. با این وصف بیشتر، ایدۀ سامانۀ ماهواره ای دی.تی.اچ فراگیر شد. چنین سامانه ای ابتدا در کشورهایی با موفقیت مواجه شد که از پیش زیربنای تلویزیون کابلی را نداشتند.

در سال 1994، ماهواره های جدید با قدرت بالا و ترفندهای فشرده سازی دیجیتال تصویر، این امکان را فراهم ساختند که بشقاب های ماهواره ای کوچک با قیمتی در حدود 200 دلار به مالکان خانگی فروخته شود.

رابرت جانسِن که در سال1981، متقاضی کسب امتیاز ABS پرقدرت شد، جزء اولین کسانی بود که به توان پخش مستقیم ماهواره ای (DBS) برای پخش برنامة دینی توجه کرد ولی با وجود این، در سال 1996، بود که جانسن، فرشتۀ آسمان _ تلویزیون چند کاناله _ و سرویس DBS رادیویی را راه اندازی


1- TVRO earth stations

ص:75

کرد. فرشتۀ آسمان در مرکز فلوریدا، 36 کانال دارد و از برنامه های 150 سرویس دهندة مسیحی پشتیبانی می کند. در این شبکه، کانال ها در همه چیز از برنامه های کودکان گرفته تا ویدیو کلیپ ها تخصصی شده اند. مشترکان باید تجهیزات دریافت ماهواره ای را فراهم کنند که شبکۀ بشقاب به منظور دریافت کانال های فرشتۀ آسمان از آن ها استفاده کند.

جانسن وقتی فرشتۀ آسمان را راه اندازی کرد که در سال 1994، وارد توافقی با شرکت دارندة بشقاب، اکو استار، شد. شرکت جانسن _ ماهوارة ویدیویی سلطه _ توافق کرد که از ترانسپوندرهای ماهوارة اکو استار استفاده کند و اکو استار نیز از فرکانس هایی استفاده کند که ماهوارة ویدیویی سلطه جواز استفاده از آن ها را داشت. این توافق هم چنین تصریح می کرد که اکو استار نباید کانال های دینی دیگری را روی سرویس بشقابش پشتیبانی کند و باید ماهوارة ویدیویی سلطه، شبکة فرشتۀ آسمان را تنها در خدمت برنامه های دینی قرار دهد.

در سال 2004، سلطه علیه اکو استار اقامه دعوی کرد، با این ادعا که وقتی بشقاب، دو کانال دینی دیگر _ شبکۀ تلویزیونی ستارۀ روز و خانوادۀ پیمان باپتیست جنوبی _ را اضافه کرده، قرارداد را نقض کرده است. به اکو استار چنین حکم شد که باید به سلطه خسارت بپردازد و به این شکل می تواند به پشتیبانی ستارۀ روز و شبکۀ خانواده ادامه دهد. کلیسای LDS نیز از کانال ماهواره ای حمایت می کند به این شرط که ماهیت آن تنها دینی نباشد. تلویزیون BYU که منبع آن دانشگاه جوان بریگام در یوتای آمریکاست، برنامه های دینی و آموزشی ای را برای بینندگان شبکۀ بشقاب، دایرک تی وی و هم چنین خروجی های کابلی در سراسر ایالات متحده فراهم می کند.

ص:76

مسلمانان نیز در حال استفاده از فن آوری ماهواره ای برای ترویج دینشان هستند. ماهوارة کانال یک عربستان سعودی و المنارِ حزب الله لبنان، بیشتر، برنامه های تلویزیونی دینی در خاورمیانه پخش می کنند. کانال بین المللی اسلام که در آفریقای جنوبی بنا شده، برنامۀ رادیویی دینی برای بیش از شصت کشور آماده می کند. یک کانال که هنوز به بهره برداری نرسیده، ماهوارة مکه است که قصد دارد تصویری معتدل از اسلام به زبان های متعدد ارائه دهد. در ضمن، چندین کانال ماهواره ای مسیحی در خاورمیانه فعالیت می کنند که صریح به مقابله با پیام و رسالت کانال های اسلامی می پردازند. تلویزیون خاور میانه، با مالکیت پت رابرتسِن و مرکزیت لبنان، از فن آوری ماهواره ای استفاده می کند تا برنامه هایی را برای بینندگان در عربستان سعودی، سوریه، ایران، عراق، مصر و کویت بفرستد. این در حالی است که رضا ف. صفا، مسلمان شیعه ای که به مسیحیت گرویده، برنامه هایی را از طریق ماهواره به زبان فارسی به ایران می فرستد.

ایجاد ایمان از راه فضا

ایجاد ایمان از راه فضا

فن آوری ماهواره، این توان را به نهادهای دینی داده است که با گروه خود و افراد تشرف نیافته به دین، ارتباط برقرار کنند. ارسال ماهواره ای که ابتدا برای عرضة برنامه های دینی به ایستگاه های تلویزیونی و خروجی های کابلی مفید بود، برای کلیساها نیز استفاده شدند تا برای طرفدارانشان جلسات غیرحضوری، خدمات مذهبی و نشست های آموزشی فراهم کنند. آخرین فن آوری های ماهواره ای به نهاد های دینی این اجازه را می دهند تا با بینندگان تلویزیونی خود در خانة آن ها از طریق ماهواره ارتباط مستقیم زنده برقرار کنند.

نوشتۀ دِیل کِرِسمَن

ترجمۀ احمد شاکرنژاد

ص:77

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Ellens, J. H. (1974). Models of religious broadcasting. Grand Rapids, MI:Eerdmans.

Ferré, J. (1990). Channels of belief: Religion and American commercial television. Ames: Iowa State University Press.

Gunther, B., Viney, R. (1994). Seeing is believing: Religion and television in the 1990’s. London: John Libbey.

Howell, W. J. (1986). World broadcasting in the age of the satellite. Norwood, NJ: Ablex Publishing Corporation.

Melton, J., Lucas, P., Stone, J. (1997). Prime-time religion:An encyclopedia of religious broadcasting. Phoenix, AZ: Oryx Press.

ص:78

Negrine, R. (Ed.). (1988). Satellite broadcasting: The politics and implications of the new media. London: Routledge.

Smith, F. L., Wright, J. W., Ostroff, D. H. (1998). Perspectives on radio and television: Telecommunications in the United States. Mahwah, NJ: Lawrence Erlbaum Associates, Publishers.

Wood, J. (1992). History of international broadcasting. London: Peter Peregrinus.

ص:79

ارتباطات مقدس

اشاره

ارتباطات مقدس

در مفهومی اساسی، همۀ ارتباطات، مقدس هستند. لازمۀ هر پیام این است که پیام ساز دلالت هایی روحانی و گرایش هایی قلبی را فرض بگیرد که بخش عمده ای است از ادعای ریچارد ویور، عالِم بلاغت و مورخ آرا، با ادعای این که هر زبانی وعظی است؛ ولی شکل های شناخته شدۀ مقدسی از ارتباطات وجود دارند که از همتاهای سکولارشان تشخیص پذیرند. چنین شکل هایی انسان ها را قادر می سازند که به «یک ندا؛ یک نشانی از فاعل ماورایی پاسخ دهند، هر چند این فاعل به منزلۀ خداوند، طبیعت، یک یگانگی بسیط یا یک تجربۀ زیبایی شناسانه درک شود». (کالینز، 2000)

برای نشان دادن نقاط طلاقی عمدۀ ارتباطات و تقدس، این مقاله پنج گونۀ بارز گفتمان مقدس شامل خطابه، شمایل نگاری، معاشرت،(1) نیایش و مناسک را بر حسب پنج سنت نظریۀ ارتباطات (بلاغت، نشانه شناسی، پدیدارشناسی، روان شناسی و مطالعات فرهنگی _ اجتماعی) که توسط رابرت


1- fellowship

ص:80

تی . کریگ، یک پژوهشگر در زمینۀ ارتباطات و تحلیل گفتمان مطرح شده، بیان می کند.

خطابه و سنت بلاغی

خطابه و سنت بلاغی

سنت بلاغت غربی نزدیک به 25 قرن عمر دارد و مقدار قابل توجهی از تفکر دربارۀ خطاب عامه(1) که پیش از هزاره به انجام رسیده بر نگهداری و حمایت از یک سیاست مدنی سالم تمرکز یافته است. می توان دلیل آورد که این سنت که تقریباً تمام و کمال ریشه هایی سکولار دارد، زمانی پدید آمد که سوفسطاییان دریافتند دموکراسی یونانی هم به قانونگذار(2) نیاز دارد هم به وکیل قانونی.(3) شکل نظریه پردازانه ای از بلاغت مقدس در غرب تا پیش از آگوستین پدید نیامد. او در رسالۀ خود با نام در باب اصول عقاید مسیحی(4) نظریۀ بلاغی سیسرون را در هنرِ خطابۀ مسیحی به کار برد. ضمناً آگوستین از ضرورت آیین سخنوری مقدس بیش از دفاعی که ارسطو از آیین سخنوری مدنی کرده بود، دفاع کرد: اگر آن ها که با فضلیت اند، فصیح نباشند و آن هایی که تبهکارند، فصیح باشند، حقیقت مغلوب می شود. برای آگوستین، فن خطابۀ فصیح سه گونۀ کاربردی زبانی داشت. نخست اسلوب سطحی که بر محتوا بیش از شکل خطاب عامه تأکید دارد و کاربردش در ساختار است؛ دوم، اسلوب میانه که التذاذ را نشانه می گیرد، به ویژه برای موقعیت هایی که در آن ها «شنونده از این که شنونده مانده است، لذت می برد» و سرانجام، اسلوب برتر که هدفش ترغیب یک گروه برای انجام یک فعل است. آخرین اسلوب، مدعی است که پیام مقدس، شنوندگان خود را می سازد. در دورۀ رنسانس،


1- Public address
2- Legislator
3- Legal advocate
4- On Christian Doctrine

ص:81

اسلوب سطحی به این دلیل که شکل جدی تر و مؤثرتر خطابه دانسته می شد بر اسلوب های دیگر رجحان داشت. این اسلوب (که هنوز در بعضی از مناطق مصداق دارد) با درستکاری فلسفی و دشواری دیالکتیک افلاطون مرتبط است. از سوی دیگر اسلوب برتر، با بلاغت سیسرون هم بسته بود، همبستگی ای که کار خطیبان را برای سخن گفتن با عامۀ فرهیخته دشوار می کرد. برای نمونه، برخی از اخلاف متعلق به اصلاحات پروتستانی، در برابر گرایشی که خطابه ها را برای گروهی از گوش های تحریک شده می آرایند، مقاومت می کرد. (یک موضع گیری در عرض تعهد سابقه دار سیسرونی که حقیقت را برای شنونده و موقعیت، جرح و تعدیل می کرد) با این همه، چنان که والتر اُنگ یک پژوهشگر کاتولیک اشاره نموده است، حتی پیوریتن ها که به لزوم آرایش بلاغی معترضند، لزوم بلاغت را نفی نمی کنند؛ زیرا دبورا شوگر به طرز مستدلی نشان داده است که اسلوب برتر، عملاً یک مجوز الهیاتی در سنت مسیحیت دارد.

نشانه شناسی و شمایل مقدس

نشانه شناسی و شمایل مقدس

دانش بلاغت اغلب کهن ترین رشتۀ مطالعۀ ارتباطات دانسته می شود ولی نشانه شناسان می توانند مخالف این امر باشند. دانش نشانه شناسی با مطالعۀ این که نمادها چگونه معنا را حمل می کنند، یک رگۀ باستانی پژوهش است، هر چند که برخی از مشهورترین نظریه پردازان نشانه شناسی از مدرن ها هستند. مسائل ویژه ای که دانش نشانه شناسی مطرح می کند _ تحریف و سوء تعبیر _ مسائل دیرین مورد توجه ادیان بزرگ جهان، به ویژه یهودیت، مسیحیت و اسلام نیز هست؛ برای نمونه، قرآن، مجسمه سازی را نهی کرده است و محمد صلی الله علیه و آله ظاهراً نقاشی را ممنوع دانسته است. احکام یهود تصاویر خدا را ممنوع کرده، درست

ص:82

مانند مسیحیت غربی که بعداً رابطۀ مغشوشی با تصاویر مقدس داشته است. مسیحیان سرانجام با این درک که تصاویر عیسی مسیح و قدیسان را به جای این که حاملان ملکوت بشناسند، راهنمایان به ملکوت بدانند، موافقت نمودند. (دیدگاهی قابل پی گیری در نشانه شناسی آگوستین در رسالۀ در باب اصول عقاید مسیحی). حتی برخی از دین شناسان معاصر مانند کالوینیست فرانسوی، ژاک ایول، نگرانی شدیدی نسبت به فراگیری تصویر سازی بصری ابراز کرده اند. به یک معنا، شمایل شکنی هم ارز پافشاری ای است که آی. ای. ریچاردز و آگدن نش در اثر بزرگ نشانه شناسانه شان، معنای معنا(1) دارند که ربط (کمتر جادویی) مستقیمی بین نمادها و واقعیتی که به آن اشاره دارند، وجود ندارد. بعضی از ادیان بزرگ دنیا، درست مانند نشانه شناسان که به این فکر می کنند که آیا انسان ها عملاً می توانند بگویند منظورشان چیست یا نه، تلاش برای نمایش نمادین خداوند را مورد پرسش قرار داده یا محکوم کرده اند ولی در مسیحیت ارتدکس شرقی، تصویر ملکوت، نشانۀ صرفاً عرفی امر متعالی نیست:

تصاویر یا شمایل ها، پیش روی عبادت کننده قرار می گرفتند تا یکی را به عشق ورزیدن برانگیزند و یکی را الگویی باشند برای نقاشی؛ بدین معنا که یک عشق دنیایی را به سوی عشقی خالص تر به خداوند بکشانند ولی این تصاویر چیزی بیش از یک یادآوری ساده یا بازنمایی واقعیت پشتِ آن ها (چنان که در غرب، تصویرها چنین هستند) بود؛ در معنایی مهم این تصاویر تبدیل به حاملان این واقعیت شدند. (دیرنس،2001)

سپس اندیشۀ ارتدکس شرقی پیشنهاد می کند که سخن گفتن دربارۀ شمایل شکنی، دادن نشانی نقاط تلاقی نشانه شناسی و امر قدسی است.

نیایش به منزلۀ گفتمانی اجتماعی _ روانی

نیایش به منزلۀ گفتمانی اجتماعی _ روانی


1- The Meaning of Meaning

ص:83

یک عمل مقدسِ مایۀ برکت، واسطۀ حضور و توشۀ ملکوت است. استقرار امر مقدس در حوزۀ رسانه، پیشنهادکردن یک رابطۀ وثیق است بین دین و تمام شاخه های نظریۀ ارتباطات؛ زیرا هیچ سنتی در حوزۀ ارتباطات به ارتباطات رسانه ای بی اعتنا نیست؛ برای نمونه، یک سخنور دینی باید بررسی کند که موعظه ای که از تلویزیون پخش می شود، چگونه منجر به اعتقاد می شود و یک نشانه شناس ایمانی باید تحقیق کند که فیلم های سینمایی چگونه منزلت شمایل گونه را برای خود کسب کرده اند. ولی هیچ شاخه ای از دانش ارتباطات به اندازۀ سنت اجتماعی _ روانی به اثرات ارتباطات رسانه ای جذب نشده است. مشغولیت روان شناس اجتماعی (آن گونه که درگیری ذهنی یک بلاغت شناس است) این نیست که باوراندن چگونه محقق می شود یا (آن گونه که درگیری ذهنی یک نشانه شناس است) این که نمادها چگونه معنا را می رسانند، بلکه او بیشتر به این توجه دارد که یک هم کنش به خصوص، چه تأثیر اجتماعی و روانی خواهد داشت. الگوی مشهور ارتباطی گیرنده _ فرستندۀ این سنت برای نیایش قرینه ای در ادبیات به عنوان گونه ای از ارتباطات مقدس می یابد. این گفتۀ بلز پاسکال در یادها مانده است که در نیایش، به مؤمنین مقام اسباب ثانی بودن(1) اعطا می شود. گرچه هیچ مؤمن خردمندی، نیایش را به یک شگرد محض برای وقوع چیزی یا انجام کاری فرو نمی کاهد؛ اکثریت مردم، نیایش می کنند به امید این که تعامل با خداوند منجر به تأثیرات شناخته شده ای شود. این تأثیرات ممکن است مانند از حرکت ایستاندن خورشید در آسمان (همان گونه که دعای یوشع، مطابق با آن چه در روایات انجیل ضبط است، چنین کرد) نباشد. هر چند دانش اجتماعی _ روانی بر استعدادهای اجتماعی _ روانی (شامل گرایش ها، حالات هیجانی، ویژگی های شخصیتی،


1- Being Second Causes

ص:84

ناسازگاری های ناخودآگاه، ناسازگاری های اجتماعی و شناخت اجتماعی) تمرکز دارد، نیایشگر اغلب امیدوار است که تعامل با خداوند تأثیرات روانی و اثرهای اجتماعی داشته باشد. از سوی دیگر نیایش، درون فردی و میان فردی است. چنان که برای اثرهای درون فردی نیایشگر، جُرج مک دانلد، یک داستان نویس مذهبی اسکاتلندی، اقرار دارد که فواید نیایش حتی برای کسانی که به خدا ایمان ندارند، نیز حس شدنی است.

نیایش برای روح، آن چنان ضروری است که حالت محض آن می تواند خُلق نیکو را بپروراند. (لوییس، 2001)

برای بررسی اثرات میان فردی نیایش، این مقاله، اکنون رو به سوی نوعی دیگر از گفتمان مقدس (معاشرت) و به سوی سنتی دیگر در نظریۀ ارتباطی (پدیدارشناسی) می آورد.

پدیدارشناسی و گفت وگوی مقدس

پدیدارشناسی و گفت وگوی مقدس

دانشمند ارتباطات، جولیا وود توضیح می دهد که در سنت بودایی «اندیشناک بودن، تخلیۀ ذهن شخص است از اندیشه ها، احساسات، اشتغالات و بر این منوال پاک کردن ذهن تا کاملاً، در یک آن، برای یک تجربه، یک گفت وگو مهیا شود»(2004). این جا توجه بودایی به اشتغال تام به شخصی دیگر با توجه سنت پدیدارشناسی به دیالوگ به منزلۀ واسطۀ دانستن، احترام و اتصال به غیریت(1) یکی می شود. پرسش هایی که پدیدارشناسان دربارۀ غیاب(2) و عدم اصالت(3) با علائق ارتباطات مقدس، به ویژه هنگامی که در مذاهب باستانی به عمل تهذیب گفت وگو یا معاشرت می رسد، به سرعت همگرا می شود؛ برای نمونه، در سنت مسیحی، عروج عیسی مسیح حوار یونش


1- Otherness
2- Absence
3- Inauthenticity

ص:85

را با دو مسئله روبه رو کرد: چگونه به یاد گیری از یک استاد غایب ادامه دهند و چگونه یکد یگر را با آموختن از آن استاد مهذب سازند.

در نخستین قرن میلادی، یک راه حل برای هر دو مسئله، مفهوم عهد جدیدی معاشرت بود: مشارکت با ملکوت از طریق نیایش، عملی که به طور جدی مسئلۀ پدیدارشناسانۀ غیاب را دارد. ولی ضمناً معاشرت برای مسیحیت اولیه از اهمیت اجتماعی بنیادینی برخوردار بود؛ چنان که مسیحیان در جست وجوی پرهیزگار کردن یکدیگر و تحمل کردن ضعف های نفسانی همدیگر بودند. در این طریق، معاشرت با مسئلۀ پدیدارشناسانۀ عدم اصالت سخن می گوید. شاید هیچ چیز به شدت فراگیرندگی رسانه های جمعی، گفتمان تهذیب را به چالش نکشیده باشد: وظایف کلیسایی که توسط تلفن های سلولی (موبایل) مختل می شوند، سرپرست های کلیسایی که با جمعیت های کلیسایی شان از طریق ماهواره ارتباط برقرار می کنند، ناتوانانی که به کشیش رادیوی مذهبی وابسته اند. این موقعیت های مشترک مسئله های پدیدارشناسانۀ غیاب و عدم اصالت را به تصویر می کشند. زولکیپل [ذوالکفل] عبد یک دانشمند مسلمان حوزۀ ارتباطات، چالش هایی را که صنایع رسانه ای تحت سلطۀ بازار علیه حقیقت ایجاد می کنند، یادآور می شود و کریگ گِی، یک مسیحی جامعه شناس، در سخنرانی اش در سال 1999، تذکر می دهد که:

در بیش و بیشتر فضاهای زندگی اجتماعی معاصر، گفتار مشترک یا به سفسطۀ محض تفویض شده یا در حال تفویض شدن است؛ یعنی تفویض به سخنی ماهرانه برای به دست گرفتن کنترل چیزها.

نظریه پردازان ارتباطات مقدس _ به عنوان یک جایگزین برای گفتمان بی روح شده و جابه جاشده ای که گاهی رسانه های جمعی آن را تبلیغ می کنند _

ص:86

عمل معاشرت را که همتایی برای دیالوگ تلقینی(1) پدیدارشناسی است، پیشنهاد می کنند.

مناسک و ارتباطات اجتماعی _ فرهنگی

مناسک و ارتباطات اجتماعی _ فرهنگی

یوزف پایپر، یک فیلسوف کاتولیک آلمانی می گوید:

سکنای طبیعی حقیقت در ارتباطات میان فردی است، حقیقت در دیالوگ زندگی می کند، در مذاکره، در گفت وگو؛ بنابراین در زبان مقیم است، در کلمه. (1988)

تأکید پایپر بر دیالوگ، نه تنها با سنت پدیدارشناسانه سازگار است بلکه با نقطۀ تمرکز سنت ساختگرایی بر آن چه کریگ، سنت اجتماعی _ فرهنگی(2) می نامد، نیز وفق دارد. برای نظریه پردازان اجتماعی _ فرهنگی، مفهوم «حقیقت در دیالوگ زندگی می کند» این است که «حقیقت در دیالوگ ساخته می شود».

جیمز کری، شاید مشهورترین نمایندۀ این مدرسۀ نظریه پردازی، یادآور می شود: در مقابل توصیف سنت روانی _ اجتماعی از فرستندگانی که با پیام هایی در کانال های معین بر گیرنده ها اثر می گذارند، ارتباطات، به طرز مفید تری، به زبان مجامعی که معنا را به وسیلۀ معانی مراسم آیینی (مناسک) ایجاد و تقویت می کنند، درک می شود. مناسک عملی است نمادین که در یک جامعه گسترش و انجام می یابد، آن چنان که عمل کنندگان می توانند به همدیگر بگویند: این است دنیا، آن چنان که هست...چنین باد؟

در تباین با تأکید اطلاعاتی ویژۀ موعظۀ پروتستانی (که می تواند به زبان غیر آیینی الگوی فرستنده _ گیرنده وصف شود) جایگاه کاتولیکی مراسم عشای ربانی که در کانون وظایف کلیسایی است، بر طریقی که گروه های مردمی


1- Empathetic Dialogue
2- Sociocultural

ص:87

گرد می آیند، تأکید می کند، نه برای شنیدن اطلاعات تازه بلکه بیشتر برای برپاکردن و تقویت معناهایی که عزیز می دارند. برای کری، جهان بینی های مذهبی به وسیلۀ اعمال مشترک مقدس «تولید، نگهداری، ترمیم و منتقل» می شوند. (1989) توجه کری معرفت شناسانه یا (درست تر است که بگوییم) ضدمعرفت شناسانه است: علاقۀ او بر این نیست که ارتباطات چگونه به جوامع، برای دانستن این یا آن یاری می رسانند بلکه بیشتر بر این علاقه است که چگونه مراعات آیینی(1) آن چه را که جوامع برای دانستن اخذ می کنند، آفریده و مستحکم می سازند. شاید باید افزود که دانشمند پروتستان، استفن وب، یک دریافت اکوستمیولوژیک(2) را از مراسم آیینی ارائه داده که درکی غنی از این موعظه [موعظۀ پروتستانی] را مجاز می دارد. در واقع، چنان که شاید و باید درک شود، همۀ اعمال مطروحۀ در این مقاله _ خطابه، شمایل نگاری، معاشرت، نیایش و شرکت در جشن های آیینی (مناسک) _ امکان اجرای فرهنگی _ اجتماعی را دارد. طبیعت آیینی یک وظیفۀ عبادی کامل، اهمیتی ضمنی به اعمال عبادی ویژه به عنوان ابزار نگهداری جهان بینی یک جامعه می بخشد و کمک به روشن شدن این مسئله می کند که چرا عمل کنندگان این مراسم آیینی، به طرز حیرت آوری حاضر به تغییرِ حتی جزییات کوچکی از آیین عبادی شان نیستند.

کاوش های بیشترِ گفتمان مقدس

کاوش های بیشترِ گفتمان مقدس

در قلمرو گفتمان مذهبی، همانندی های بسیاری با شکل های سکولار ارتباط به نظر می آید؛ برای نمونه سیبرنتیک (فرمان شناسی) همتایی در گفتمان دیرسال کَتِکیسم(3) [کتاب های سؤال و جواب دینی، پرسش نامۀ مذهبی]


1- Ritual Observance
2- Accoustemological این واژه از خانوادۀ واژۀ accustom به معنای عادت کردن، آموخته کردن، آشناکردن یا شدن، خو و عادت است. (م.)
3- Catechism

ص:88

می یابد و چگونگی سخن گفتن حقیقت با قدرت، برگی در مرثیه سرایی پیدا می کند. آن چه که برقرارشده، این است که برای مردمی که در درون سنت های ایمانی هستند و حتی برای مردمی که هرگز یک باور دینی را ابراز نکرده اند، شکل های مقدس ارتباطات هم چون واسطۀ پاسخ به واقعیتی بزرگ تر از پاسخگو به کار می روند.

نوشتۀ کریگ متسِن

ترجمۀ سیداحمد نادمی

ص:89

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Abercrombie, N., Longhurst, B. (1998). Audiences. Thousand Oaks, CA: Sage.

Augustine. (1958). On Christian doctrine (D. W. Robertson Jr., Trans.). Upper Saddle River, NJ: Prentice Hall.

Berger, P. (1977). Facing up to modernity: Excursions in society, politics, and religion. New York: Basic Books.

Booth, W. C. (1974). Modern dogma and the rhetoric of assent. Chicago: University of Chicago Press.

Burke, K. (1970). The rhetoric of religion. Berkeley: University of California Press.

Carey, J. (1989). Communication as culture: Essays on media and society. In D. Thorburn (Ed.), Media and popular culture: A series of critical books. New York: Routledge.

Collins, K. (2000). Introduction. Exploring Christian spirituality. Grand Rapids, MI: Baker.

Craig, R. T. (1999). Communication theory as a field. Communication Theory, 119-161.

Darsey, J. (1997). The prophetic tradition and radical rhetoric in America. New York: New York University Press.

Dues, M., Brown, M. (2004). Boxing Plato’s shadow: An introduction to the study of human communication. New York: McGrawHill.

ص:90

Durant, W. (1950). The age of faith: Ahistory of medieval civilization- Christian, Islamic, and Judaic- from Constantine to Dante: A. D. 325- 1300. New York: Simon Schuster.

Dyrness, W. A. (2001). Visual faith: Art, theology, and worship in dialogue. In W. A. Dyrness R. K. Johnston (Eds.), Engaging culture. Grand Rapids, MI: Baker Academic.

Ellul, J. (1985). The humiliation of the word (J. Main Hanks, Trans.). Grand Rapids, MI: Eerdmans.

Gay, C. (1999). Postmodernism and the profanation of communication. (Cassette Recording No. RG2862). Virginia Beach, VA: Regent College.

Ghani Abd. Z. (2004). “Islamic Values and Ethics in Communication.” Journal of Communication and Religion, 27(1), 58-62.

Graves, M. (2001). The Quaker tapestry: An artistic attempt to stitch together a diverse religious community. The Journal of Religion and Communication, 24, 1-42.

Hunt, Arthur W. III. (2003). The vanishing word: The veneration of visual imagery in the postmodern world. In G. E. Veith Jr. (Ed.), Focal Point Series. Wheaton, IL: Crossway.

James, W. (1958). The varieties of religious experience. New York: Mentor.

Johannesen, R. L., Strickland, R., Eubanks, R. T., Eds. (1970). Language is sermonic: Richard M. Weaver on the

ص:91

nature of rhetoric. Baton Rouge: Louisiana State University Press.

Kramer, K. (1986). World scriptures: An introduction to comparative religious. New York: Paulist Press.

Lewis, C. S. (2001). George MacDonald: An anthology. SanFrancisco, CA: HarperSanFrancisco.

Miller, P. (1954). The New England mind: The seventeenth century. Cambridge, MA: Harvard University Press.

Mitchell, J., Marriage, S (Eds.). (2003). Mediating religion: Conversations in media, religion and culture. New York: T T Clark.

Ong, W. J. (1982). Orality and literacy: The technologizing of the word. In T. Hawkes (Ed.), New Accents. New York: Routledge.

Peters, J. D. (1999). Speaking into the air. Chicago: University of Chicago Press.

Pieper, J. (1988). Abuse of language, abuse of power (L. Krauth, Trans.). San Francisco: Ignatius.

Postman, N. (1985). Amusing ourselves to death: Public discourse in the age of show business. New York: Penguin.

Shuger, D. K. (1988). Sacred rhetoric: The Christian grand style in the English Renaissance. Princeton, University Press.

Webb, S. H. (2004). The divine voice: Christian proclamation and the theology of sound. Grand Rapids, MI: Brazos.

Wilder, A. N. (1971). Early Christian rhetoric: The language of the Gospel. Peabody, MA: Hendrickson.

ص:92

Wood, J. (2004). Buddhist influences in teaching and scholarship. Journal of Communication and Religion, 27(1), 32-39

Wuthnow, R. (1992). Rediscovering the sacred: Perspectives onreligion in contemporary society. Grand Rapids, MI: Eerdmans.

ص:93

اسطوره ها

اشاره

اسطوره ها

اساطیر، داستان هایی قوی هستند که فرهنگ ها عمیق ترین ارزش ها و دغدغه های خود را از طریق آن ها ابراز می کنند. اگر اسطوره هایی مدرن وجود دارند و یا اسطوره های کهن هنوز در جامعۀ معاصر به سر می برند آن ها را از داستان های پخش شده از رسانه ها شنیده ایم. اسطوره ها داستان هایی عوام پسند و جالب دربارۀ خدایانِ کهن و قهرمانان هستند ولی در دنیای علمی معاصر قدرت و معنایی ندارند. با این حال در طول قرن بیستم، محققان همواره به اسطوره علاقه نشان داده و از رابطۀ آن با مردم برای ما گفته اند.

ص:94

کارکرد اسطوره ها

کارکرد اسطوره ها

میرچا الیاده (1986_1907) معتقد است که اسطوره های قدرتمند همواره تفکر ما در دنیای معاصر را شکل داده اند. این اسطوره ها تفسیرگر خاستگاه مسائل مختلف هستند، ارزش های مشترک را ابراز می کنند و به تجارب ما شکل و معنا می بخشند. به منظور فهم این مضامین و درک اسطوره ها در رسانه های مدرن بهتر است دربارۀ اسطوره های کهن مطالعه داشته و آن ها را با حکایات و تمثیلات مقایسه کنیم. اسطوره های کهن با این که قالب داستانی دارند، شبیه قصه های پریان یا داستان های عامیانه نیستند. اسطوره ها در جوامع مختلف، میراث فرهنگی با ارزشی بودند که حقایق مشترک عمیقی را در بر داشتند. حکایات عامیانه معمولاً جنبۀ سرگرمی داشته و حاوی درسی اخلاقی هستند؛ برای نمونه حکایات آسوپ که در پایان هر قسمت آن درسی نهفته است ولی برگرفته از رویدادهای واقعی نیستند. فردی می تواند شنل قرمزی کوچولو را به عنوان داستانی پندآموز برای دختربچه ها بخواند ولی مطمئناً روابط بین دختر و گرگ واقعی نیستند و یقیناً تا به پایان همین طور باقی نخواهند ماند. اسطوره ها برعکسِ حکایات آن قدر برگرفته از رویدادهای حقیقی اند که خود ماهیت واقعیت را شکل می دهند. الیاده اسطوره ها را داستان هایی مربوط به پیش از زمان حال یا متعلق به دنیای فراتر از زندگی روزمره توصیف می کند. اسطوره ها تبیین کنندۀ خاستگاه مسائل و معنای آن ها هستند برای غریبه ها اسطوره حکم قصۀ پریان را دارد ولی برای فرهنگ تولیدکنندۀ آن پنجره ای به سوی زمان مبدا هستند. (الیاده، 1959)

جوزف کمپبل (1987_1904) معتقد است که اسطوره برطرف کنندۀ چهار نیاز انسان است:

1) احساس شگفتی دربارۀ دنیا

ص:95

2) توصیف دنیا هم سو با تفکرات علمی روز

3) حمایت آیینی از ساختار اجتماعی

4) راهنمایی فرد در برابر آسیب های روانی.

با نگاهی به اسطوره های یونان، روم، اسکاندیناوی و بومیان آمریکا به راحتی متوجه این مضامین می شوید. فکرکردن به مسائل فرهنگی بدین روش مشکل است؛ برای نمونه یهودیان و مسیحیان معمولاً در برابر اسطوره بودن قسمت هایی از انجیل مقاومت کرده اند. داستان معروف باغ عدن (کتاب پیدایش، 4:2 _ 23:3) نمونه ای از این مدعاست. این اسطوره دربارۀ خاستگاه است و از آفرینش انسان توسط خالقی صحبت می کند که باید سر تعظیم در پیش پای او فرو آورد. این اسطوره هم چنین از ارائۀ سلسله مراتب بین جنسیت ها و آسیب های شغل و زادو ولد، به عنوان توضیحی برای چگونگی رابطۀ بین خدا و انسان حمایت می کند.

اسطوره و ادبیات

اسطوره و ادبیات

فرهنگ های کهن اعتقاد داشتند اسطوره های شان واقعیت دارند. اسطوره با جداشدن از اعتقاد کاملاً ادبی شد؛ درست مانند اسطوره های یونان و روم در اروپای مدرن. اسطوره ها دیگر داستان هایی کهن با تمثیل هایی ادبی بودند که معانی نهفته ای داشتند. بنابراین در طول قرن ها اسطوره به معنای غیرواقعی دقیقاً برعکس معنای اولیۀ خود تلقی شد. با این که گفتمان عامه اسطوره را کهن و غیر واقعی می دانست ولی از آن به عنوان منبع غنی ایمان و روایت که الهام دهندۀ هنرمندان عصرهای مختلف بود، یاد می شد. اسطوره های کهن بعدها به آثار ادبی مشهوری تبدیل شدند که سالیان سال، زبان به زبان می چرخیدند. مولفان و هنرمندان بصری اسطوره را منبع دغدغه ها، مفاهیم، شخصیت ها و ایمان های انسانی برشمردند. نورتروپ فرای (1991_1912) می نویسد:

ص:96

اسطوره جزءلاینفک ادبیات بوده و هست و علاقۀ شعرا به اسطوره و اسطوره شناسی از زمان هومر همواره چشم گیر بوده است. (فرای، 1963)

بعضی اوقات برای نمونه در اثر معروف کیت با نام قصیده ای در باب کوزۀ یونانی اشارۀ مستقیم به اسطوره شده است. در جاهای دیگر مانند کارتونی که وایل کویوت در آن نقش به روزشدۀ گرگ حقه باز، برگرفته از اسطورۀ بومیان آمریکایی را دارد، نشانه های اسطوره شناختی پنهان تر هستند.

اسطوره و روان شناسی

اسطوره و روان شناسی

اسطوره، ذهن روان شناسان اولیه را نیز به خود مشغول کرد. در آثار زیگموند فروید (1936_1856) اسطوره نمود حقایق عمیق اجتماعی و انسانی است. فروید در تحقیقات خود روی امیال نامشروع به عنوان عامل پیشرفت انسان و هم چنین عقدۀ اُدیپ، از اسطورۀ یونانی اودیپوس کمک می گیرد که پدر خود لایوس را می کشد و با مادرش یوکاستا ازدواج می کند.

کارل یونگ (1961_1875) شاگرد فروید در سال 1913 از او جدا شده و نظریات خود را شکل می دهد. او مخالف نظریۀ فروید مبنی بر ریشه دار بودن عقده های روانی در آسیب های روحی دوران کودکی بود. او تجارب خارجی را رها کرد و معتقد بود که ساختارهای درونی عمیقی شبیه ناخودآگاه جمعی وجود دارند که رشد و درکمان از دنیا را شکل می دهند. به اعتقاد یونگ نمادهای پایان ناپذیری در ضمیر ناخودآگاه وجود دارند که جزو میراث انسانی ما بوده و تجارب و تفکرات ما در دنیای اطراف را شکل می دهند. سایه، قهرمان، شیاد، زمین و دیگر ایماژها در رویاها، اسطوره ها و داستان های فرهنگ های مردمان مختلف همواره حضور داشته اند.

ص:97

رویکردهای کهن

رویکردهای کهن

در اوسط قرن بیست، این رویکردهای غنی ادبی و روان شناختی به اسطوره باعث علاقه مندی دوباره به اسطوره شناسی سنتی یا کهن شد. محققانی مانند الیاده و کمپبل به دنبال مضامین، دغدغه ها و ساختارهای مشترک در اسطوره های فرهنگ های مختلف بودند. کمپبل اعتقاد داشت که اسطوره ها و مذهب تابع نمونه های مشترک یا جهانی اند و به اعتقاد یونگ این نمونه ها شکل دهندۀ جهان درونی رویاها و ناخودآگاه جمعی اند. فرای برعکسِ نقد ادبی روزگار خویش، یعنی تمرکز بر تاثیر ادبیات بر خوانندۀ مدرن، قدم برداشت تا نقدی را شکل دهد که بینش ادبی را در پرتو مضامین و قالب ادبی می پذیرد. او تلاش کرد خوانش ما از متن را از طریق ارتباط دادن آن ها با دغدغه ها و قالب های ادبی و اسطوره شناختیِ مقدم و موخر غنا ببخشد. متفکران اولیه به اسطوره به عنوان محصول فرهنگ های کهن و اولیه نگاه نمی کردند و اعتقاد داشتند که در دنیای عقل گرا و علمی حال حاضر جایی ندارند. متفکرانی مانند فروید، یونگ، کمپبل، الیاده و فرای نشان دادند که چگونه اسطوره ها در زندگی ناخودآگاه مردم معاصر و قالب های نوینِ داستان گویی مانند رمان، فیلم و تلویزیون حضور دارند. به نظر آن ها اسطوره هنوز هم به تفکرات مردم دربارۀ تجاربشان شکل می بخشد.

اسطوره و رسانه های مردمی

اسطوره و رسانه های مردمی

حضور اسطوره و نمونه های کهن در رسانه های معاصر، راه های جدیدی برای پرداختن به فرهنگ عامه را به محققان نشان داد. دیگر به فرهنگ عامه به منزلۀ سرگرمی کلیشه ای و عمومی نگاه نمی شد. اکنون این پدیده ها مورد توجه بودند. جان کاوِلتی معتقد بود که در بطن مقولاتی مانند ماجراجویی،

ص:98

اسرار و عشق اسطوره های قدرتمند یا داستان های اخلاقی وجود دارند. به عقیدۀ وی داستان عشقی حاوی درسی اخلاقی است که در آن عشق پیروز و وجود مطلق است. درک این مضامین باعث دسترسی به رضایت زیبایی شناختی و اسطوره های فرهنگی نقاب دار در پسِ نمایش تلویزیونی، فیلم یا رمان می شود.

اسطوره نگارانی مانند کمپبل و الیاده، اسطوره ها را میراثی فرهنگی تلقی می کنند که تبدیل به جزوی از دنیای مشترک معنا شده اند. بنابراین ممکن است تهیه کنندگان رسانه بدون آگاه بودن از این فرآیند، بیانگر اسطوره هایی از فرهنگشان باشند. در این جا می بینیم که کار آن ها چیزی بیش از سرگرم کردن است. همان طور که در کتاب داستان های هویت اثر فرای نام نویسندگانی چون میلتِن (1963) و بلیک (1963) تا دیکنسِن (1963) و جویس (1963) را می بینیم، متوجه می شویم که اکثر نویسندگان از وام گیری خود از اسطوره ها آگاه اند. فیلم ساز مشهور، جُرج لوکاس، از تاثیر نویسندگانی مانند کمپبل و یونگ بر فیلم های جنگ ستارگان گفته است. برخی معتقدند با این که خلق رسانه های مردمی شبیه اسطوره هاست ولی در واقع اسطوره نیست. با این همه ما باور نمی کنیم که فرهنگ مردمی مانند برداشت های کهن یونانیان از زئوس، هِرا و هرمس حقیقت دارد. به نظر آن ها داستان های رسانه های مردمی بیشتر شبیه قصه های عامیانه اند؛ داستان هایی اخلاقی در میان حکایاتی جذاب که هیچ کس جدی نمی گیردشان. این استدلال به ما کمک می کند که دقیق تر بگوییم اسطوره در پس این نمایش های رسانه ای خاص حضور دارد. داستان مدرن شبیه نقابی است که هم اسطوره را پنهان می کند و هم آشکار. برای نمونه توصیفات داستان های علمی _ تخیلی دربارۀ مکان ما در دنیا را فرض کنید که

ص:99

دقیقاً مناسب فرهنگ مدرن هستند. مجموعۀ سفر ستاره ای در اواخر دهۀ 70، در تلویزیون محبوبیت پیدا کرد و زمینه ساز فیلم های بعدی، مجموعه های تلویزیونی و فرهنگی عمومیِ مورد حمایت کلوب ها و انجمن ها، تا زمان نگارش این دانش نامه، شد. مجموعۀ سفر ستاره ای پیدایش انسان را در مرکز دنیای جذاب و گسترده قرار می دهد. با این که از خدا یا خدایان خبری نیست، سفر ستاره ای از اسطورۀ قدرتمند پیشرفت صحبت می کند، اعتقادی که باعث تکامل در آینده خواهد شد.

اسطورۀ خلقت مردم توکانو

بومیان توکانو، در برزیل و کلمبیا داستانی دربارۀ خلقت دارند که حول نبردی بین خورشید و ماه می گردد:

در ابتدا فقط خورشید بود و ماه. خورشید و ماه برادران دوقلو بودند. در ابتدا تنها زندگی می کردند ولی خورشید دختردار شد و طوری با او زندگی می کرد، گویی که همسرش است. ماه زن نداشت، پس حسادت ورزید. سعی کرد با همسر خورشید عشق بازی کند ولی خورشید فهمید. در منزل خورشید، در آسمان، مجلس رقصی برپا بود و هنگامی که ماه برای رقصیدن آمد، خورشید برای مجازاتش تاج پدربزرگش را از او گرفت و در عوض به او تاج پرِ کوچک و یک جفت گوشوارۀ مسی داد. از آن زمان خورشید و ماه از یکدیگر جدا شدند و به خاطر این مجازات، ماه همیشه در آسمان از خورشید دور افتاده است.

خورشید زمین را آفرید و به همین دلیل او را خورشید پدر می خوانند. او پدر تمامی دِسانا است. خورشید دنیا را با قدرت نور زردرنگش آفرید و آن را زندگی و ثبات بخشید. خورشید زمین را با جنگل ها، رودها، حیوانات و

ص:100

گیاهانش، از محل زندگی اش، از انعکاسات زردرنگش آفرید. خورشید خلقتش را عالی و بی نقص انجام داد.

از ریچل _ دولماتوف، 1971، نمادگرایی جنسی و مذهبی بومیان توکانو، ص24، انتشارات دانشگاه شیکاگو.

هم چنین سفر ستاره ای، حامی نظم اجتماعیِ نظامی و مردانه با تمامی رتبه ها و تعهداتش است؛ آن هنگام که مایکل جیندرا، به نقل از طرفداران سفر ستاره ای می گوید که سفر ستاره ای «اعتقاد در آینده را نشان می دهد»، بیشتر این گونه تلقی می شود که سفر ستاره ای کارکردی شبیه اسطوره های کهن یا مذهب دارد.

اسطورۀ مبدأ

اسطورۀ مبدأ

نمونه ای دیگر از چگونگی کارکرد رسانۀ معاصر به منزلۀ اسطوره در غرب یافت می شود. از رمان های ده سنتی مانند جِین بدبخت، قهرمان شادی اثر ادوارد ویلر (1878) تا مجموعه های تلویزیونی دهۀ 60 مانند روی راجرز و مجموعۀ سال 2004 کمپانی HBO به نام بی مصرف ها، دنیای غرب به داستان گویی دربارۀ مبدأ آمریکا پرداخته است. غرب با توجیه کردن خشونت اذعان می دارد که ملت در نزاع بین وحشی گری و تمدن به پیش رفته است. قهرمانان غربی سرشار از فردگرایی اند ولی زندگی شان را فدای تمدن نوظهور می کنند. اگر اسطوره ای پویا در پس این داستان ها وجود داشته باشد، باید آمریکایی ها را از جایگاه شان در دنیا مطلع کرده و آن چهار نیاز انسانی کمپبل را رفع کند. جهان غرب احساس بهت و شگفتی انسان در این دنیای گسترده و جذب تمدن شرق به سمت غرب را القا می کند. این داستان ها هم سو با درک علمی روز هستند و جادو یا خدایان جای خود را به قهرمانان قدرتمند و باشخصیت، به عنوان شکل دهندگان دنیا، داده اند. این داستان ها به وسیلۀ

ص:101

تعریف نقش جنسیت ها، از نظم اجتماعی حمایت آیینی می کنند و اذعان می دارند که گسترش جهان غرب و نابودکردن مردمان بومی، بازنمود اجتناب ناپذیر سرنوشت یا ارادۀ الهی است. در نتیجه غرب فرد را در رودررویی با آسیب های روحی زندگی از طریق بهادادن به فردگرایی و رنج دیدن جامعه راهنمایی می کند. پرمخاطب شدن این داستان ها بدان معناست که اسطوره ای قدرتمند و دارای خاستگاه پشت غرب حاضر است که آمریکایی ها از طریق آن به تفسیر جایگاه خود در جهان می پردازند.

اشارات

اشارات

اسطوره فرآیندی روایی است که مردم از طریق آن مبدأ مسائل را تبیین کرده، خود را با الوهیت و سرنوشت وفق داده، به نگرش ها و ساختارهای فرهنگی معنا بخشیده و جایگاه خود را در دنیا تفسیر می کنند. با این که اسطوره در فرهنگ های کهن بیشتر حضور داشته است، آن را در رسانه های معاصر نیز می بینیم. فهم اسطوره ها در پس داستان های مردمی به ما کمک می کند تا قدرت رسانه های معاصر در شکل دهی و تفسیر دنیا را درک کنیم.

نوشتۀ جفری ماهان

ترجمۀ روح الله عطایی

ص:102

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Campbell, J. (1959). The masks of God: Vol. 4. Creative mythology. New York: Viking.

Campbell, J. (1972). Hero with a thousand faces. Princeton, NJ: Princeton University Press.

Cawelti, J. G. (1976). Adventure, mystery, and romance. Chicago: University of Chicago Press.

Eliade, M. (1959). The sacred and the profane: The nature of religion. New York: Harcourt Brace Jovanovich.

Freud, S. (1966). The complete lectures on psychoanalysis. New York: W. W. Norton. (Original work published 1920)

Frye, N. (1963). Fables of identity: Studies in poetic mythology. New York: Harcourt Brace Jovanovich.

Head, J. G., MacLea, L. (1976). Myth and meaning. Evanston, IL: McDougal, Littell.

Jewett, R., Lawrence, J. S. (1977). The American monomyth. Garden City, NY: Anchor/Doubleday.

Jindra, M. (2000). It’s about faith in our future: Star Trek fandom as cultural religion. In B. D. Forbes J. H. Mahan (Eds.), Religion and Popular Culture in America. Berkeley: University of California Press.

Jung, C. (1964). Man and his symbols. Garden City, NY: Doubleday.

Turner, V. (1982). From ritual to theatre: The human seriousness of play. New York: PAJ Publications.

ص:103

ص:104

اسلام

اشاره

اسلام

اسلام در پژوهش های رسانه ای مبحثی به شمار می رود که روز به روز بر اهمیت آن افزوده می شود. این برخاسته از کشمکش هایی است که نمایش این دین و پیروانش یعنی مسلمانان در رسانه ها برانگیخته و خود حاصل بحث بر سر نقش مردم سالاری و رسانه های مردم سالار در حوزۀ اسلام است. جهان، قریب یک میلیارد و سیصد میلیون مسلمان را در خود جای داده است که بیشترشان در سی کشور خاورمیانه، آفریقای شمالی و غربی و آسیا تمرکز یافته اند و اکثریت فراگیر جمعیت را در این کشورها به خود اختصاص داده اند. از این گذشته پنجاه و هفت کشور عضو سازمان کنفرانس اسلامی (OIC) هستند. این سازمان در میان کشورهای اسلامی نقش هماهنگ کننده ای بین المللی را بر عهده دارد که امور اقتصادی، اجتماعی و سیاسی اسلام را به دنیا معرفی می کند. تنها 15% مسلمانان جهان را اعراب تشکیل می دهند با این همه همگان

ص:105

کانون این دین را خطۀ خاورمیانه می دانند. پیامبر مسلمین، محمد صلی الله علیه و آله است که در قرن هفتم ظهور کرد. کتاب مسلمانان قرآن (کریم) است که به اعتقاد مسلمانان وحی مستقیم خداوند متعال است و از طریق جبرییل، فرشتۀ مقرب درگاه الهی، بر دل محمد صلی الله علیه و آله نازل شده است. مسلمانان هم پای یهودیان و مسیحیان، خود را دینداران صاحب کتاب برمی شمارند؛ یعنی می گویند همانند آن ها پیرو دینی وحدانی هستند که کتابشان وحی مُنزل خداوندی است و معتقد به یک پیامبر مانند موسی(ع) هستند. چنین تعریفی، هویتی بارز در حیطۀ تعاریف رسانه ای است که منحصر به اسلام است. اسلام پنج فریضۀ دینی را برای پیروانش در نظر گرفته است که در حکم ستون های این دین به شمار می آیند که عبارتند از:

1. شهادت یا اقرار به دین 2. نمازهای پنج گانۀ یومیه 3. روزه در ماه مبارک رمضان 4. زکات یا دستگیری از بینوایان 5. حج یا زیارت خانۀ خدا در شهر مکه در کشور عربستان که هر مسلمانی واجب است در صورت استطاعت یک بار در عمر خود انجام دهد.

پوشش و لباس مسلمانان در میان ملل مختلف و رسوم متفاوت، فرق می کند برخی زنان مسلمان از چادر و روبنده استفاده می کنند که به آن حجاب، برقع و نقاب می گویند. برخی از مردان نیز سر خود را با سربند هایی مانند دستار یا عمامه می پوشانند. مسلمانان برای عبادت به مکان هایی می روند که مسجد نام دارند.

ص:106

مذاهب اسلامی

مذاهب اسلامی

سنی و شیعه از جمله بارزترین مذاهب اسلامی به شمار می روند. اختلاف میان این دو گروه مذهبی بیشتر سیاسی و کمتر عقیدتی و دینی است. اختلاف میان شیعه و سنی حاصل یک دعوای تاریخی دربارۀ جانشینی محمد صلی الله علیه و آله است. رسوم و سنت های سنی ها و شیعیان گوناگون هستند و با هم فرق می کنند. این دو گروه در ارتباط با هم، گاه دست برادری و تعاون داده اند و گاه در برابر هم به منازعه و کشمکش برخاسته اند. پیروان این دو مذهب زیارت خانۀ خدا را در مکه و دیگر مکان های مقدس سرزمین عربستان سعودی، یک فریضه می دانند. در این میان پیروان آیین صوفی گری، این دو مذهب را به سویی می نهند و تلاش می کنند تعبیر عرفانی تازه ای از اسلام پیش نهند. عارف صوفی مسلک در پی آن است تا خود به تنهایی حقیقت دین را جست وجو کند. به همین دلیل عرفان صوفیانه در درازنای تاریخ نسبت به باورهای مذهبی شیعی و سنی و آداب و رسوم آن ها کمتر مطمح نظر پژوهشگران قرار گرفته است.

از جمله دیگر مذاهب اسلامی می توان به وهابی گری اشاره کرد که امروزه شاهد قدرت گرفتن روز افزون آن در برخی مناطق دنیا هستیم. وهابی گری همان سنی گری مصری در شکل مقتدرانۀ آن است. در اعتقاد وهابی ها برخی مذاهب اسلامی هم چون صوفی گری و شیعه گری، بدعت گذاری در دین بوده و آداب و اعمال پیروانشان غیراسلامی است. قدیمی ترین و بارزترین نهضت های اسلامی در آمریکای شمالی، یکی جامعۀ مذهبی ملت اسلامی که گاه آن را مسلمانان سیاه پوست می خوانند و دیگری عبادت خانۀ مغربی های فرهیخته(1) هستند که بنیانگذاران آن آسیایی تبارند. بین پنج تا هشت میلیون مسلمان در ایالات متحدۀ آمریکا ساکنند که 30 تا 40 درصد آنان را


1- Moorish Science Temple

ص:107

آمریکایی های آفریقایی تبار تشکیل می دهند و باقی اعراب، مردم جنوب آسیا، آفریقا، اروپا و دیگر کشورها هستند که آباء و اجداد آمریکایی های امروزی اند.

با وجود آن که اسلام، گرایش های آزاداندیشانه و میانه رو را در بطن خود می پرورد، آن چه اغلب در رسانه های غربی به گونه ای برجسته به نمایش درآمده، باورهای بنیادگرایانۀ اسلام است؛ برای نمونه یکی از مفاهیمی که همگان دربارۀ اسلامِ بنیادگرا از آن سخن می گویند، مفهوم جهاد است. یعنی همان چیزی که مومنان مسلمان از آن با عنوان نبرد در راه خدا یاد می کنند و غربی ها در نگاهی سطحی آن را به عنوان جنگ مقدس قلمداد کرده اند. پیشوایان اسلامی دربارۀ میزان مقبولیت ارزش های رایج در غرب و نوگرایی آن اختلاف نظر دارند؛ از جمله می توان به اختلاف آن ها دربارۀ مفهوم ساحت عمومی مردم سالاری به عنوان میدانی برای گفتمانی مشترک و نقش در خور رسانه ها در این میان اشاره کرد. قرائت های سنتی اسلام از گفتار (حدیث) و کردار (سنت) حضرت محمد صلی الله علیه و آله یا از قوانین شرعی (شریعت) به طور مستقیم چیز زیادی دربارۀ کارکرد رسانه های جمعی به دست نمی دهد، جز آن که قرآن را به منزلة رسانۀ اصلی در هر ارتباط و گفتمانی به حساب می آورد و می پذیرد.

با این حال اندیشمندان اسلامیِ علم رسانه اهمیت فراموش شدۀ کاروان های بیابان گرد را به عنوان یک الگوی ارتباطی در تاریخ گذشته گوشزد می کنند و آن ها را خاستگاه به وجود آمدن الگوهایی پایدار در روابط اجتماعی و مبادلۀ فرهنگی خطۀ خشک خاورمیانه معرفی می کنند . باری، این اندیشمندان به مجال بی مثال موسم سالانۀ حج و اجتماع بیش از چهارمیلیون مسلمان که

ص:108

خاستگاه فرهنگی هر یک با دیگری فرق دارد، اشاره می کنند و می گویند که آن ها همگی در پی رسیدن به آرمانی واحد و سراسر آشتی اند و درست از همین خاستگاه های اجتماعیِ منحصر به فرد است که برداشت های متمایز از رسانه و جامعه برخاسته است.

پاسخ به تصورهای کلیشه ای منفی

پاسخ به تصورهای کلیشه ای منفی

در رسانه های غرب، تصورهای کلیشه ای منفی از مسلمانان و فرهنگ آن ها به دستمایه ای اصلی برای فیلم سازان بدل شده است. تامس ادیسون در سال 1897 با استفاده از دستگاه ثبت تصاویر متحرک خود که آن را کینتوسکوپ می نامید، فیلمی به نام رقص فاطیما ساخت. در این فیلم، زنان عرب در حالی که لباس های تحریک کننده بر تن داشتند، در برابر جماعتی از مردان می رقصیدند و آن ها را وسوسه می کردند. پس از آن نیز در بسیاری از موارد اعراب و مسلمانان را در رسانه ها به شکل کاریکاتورهایی از افرادی نخراشیده و نتراشیده به تصویر می کشیدند که یا سلطان های ثروتمند نفت بودند یا تروریست هایی دیوانه. این کار تا بدان جا پیش رفت که تصاویر کارتونیِ به ظاهر مظلوم علاء الدین و سندباد نیز منتقدان عرب و مسلمان را به ابراز انزجار وادار کرد. بر همین اساس، پوشش خبری در جهان غرب در قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم گه گاه به ارائۀ تصویری از اسلام پرداخته که آن را دینی خشن و متعصب، دینی که زنان را سرکوب می کند و به طور کلی دینی که با آرمان های مردم سالارانه و آزاداندیش غرب دشمن است، معرفی کرده است.

در سال های دهۀ 1970، جریان اخبار که در کانال های رسانه ای شرق و غرب جریان داشت، خود در دام اتحاد های سیاسی و اقتصادی حاصل از

ص:109

ملاحظات ژئوپولتیک افتاده بود. این جریان خبری در به تصویر کشیدن درگیری های خاورمیانه، به ویژه درگیری میان اسراییل و فلسطین، باز هم موجب شعله ور شدن آتش خشم و انزجار نسبت به مسلمانان شد. از جملۀ این منازعات می توان به بحران کانال سوئز در سال 1955، جنگ میان اعراب و اسراییل در سال های 1967 و 1973، بحران نفت (1974_ 1973)و انقلاب اسلامی ایران (1979_ 1978) اشاره کرد. ولی در سال های پایانی دهۀ 1970، جهان لب به شکایت گشود و حاصل آن به بار نشستن نظم نوین جهانی اطلاعات و رسانه ها بود که خود حاصل گزارشی به شمار می رفت که مصطفی مسمودی، وزیر وقت اطلاعات تونس در سال 1978 به سازمان علمی، فرهنگی ملل متحد، یونسکو، ارائه کرد. مسمودی پیشنهاد کرد در جریان اطلاعات، یکسان سازی انجام پذیرد و از جمله این که از ادامۀ فعالیت رسانه هایی که احتمالا تصویری نادرست و نامطلوب از اقدامات کشورهای در حال توسعه ارائه می دهند، جلوگیری شود. گرد آوری اخبار و انتقال آن در طول مرزهای ملی قانون مند شود و نهادی بین المللی کار نظم بخشیدن و کنترل فعالیت خبرنگاران خارجی را بر عهده بگیرد. در همین راستا، ادوارد سعید هم لب به اعتراض گشود و گفت که ارزش های غربی با تکیه بر تغییر جهت شگرف مصرف گرایی ژئوپولتیک، راه تسلط بر جهان اسلام و دنیای اعراب را یافته است. او معتقد بود که اعراب در عرصۀ بازار آزاد جهان، نفت خود را می دهند و به جای آن فرهنگ غرب را که بیگانه و خصمانه است، می برند.

مسلمانان که خود را در دام مستعمره سازی اقتصادی و فرهنگی می دیدند، ناگزیر از در پیش گرفتن یکی از این دو راه افراطی بودند: یا باید روابط خود را با ملل غرب قطع می کردند یا درصدد برمی آمدند تا ارزش ها و نهادهای

ص:110

اسلامی را به شیوۀ خصمانه جهانی کنند. برخی نویسنده ها مانند ساموئل هانتینگتِن بر این باورند که برخورد تمدن ها، ستیزه های فرهنگی و مذهبی ریشه داری را به بار آورده اند که ثمرۀ تنش هایی از این دست اند ولی نویسنده های دیگر می گویند که تاریخچۀ تساهل و احترام نسبت به دیگر مذاهب در اسلام بس بلند است. این آرای متضاد، اغلب محور بحث های جهان معاصر هستند که خود بر آنند تا نقش و جایگاه مسلمانان را در جهان نوگرا و کثرت گرای امروز مشخص کنند.

در سال های آغازین دهۀ 1990 که دربارۀ نحوۀ گزارش وقایع جنگ خلیج فارس در سال 1991 اعتراض وجود داشت و رهبران شیعۀ ایران کتاب جنجال برانگیز آیات شیطانی سلمان رشدی را منع کرده بودند، فاصلۀ عمیق میان نوگرایی غرب و سنت گرایی اسلام بیش از پیش ملموس شد. شورای اروپا خواستار بهبود تصویر منفی غرب از جهان اسلام شد و جمعیت یورومد که نهادی غیردولتی و مدنی است، هشدار داد تنها در صورتی روابط سیاسی و اقتصادی میان اتحادیۀ اروپا و منطقۀ مدیترانه بهبود می یابد که تصویرهای کلیشه ای منفی به کناری نهاده شود و عملکرد رسانه ها همه جا بهبود یابد.

در اواخر سال 2005 و 2006 و در پی انتشار تصاویر کاریکاتوری (موهن) پیامبر اسلام، محمد صلی الله علیه و آله در روزنامه ها و مجلات اروپایی، روابط میان دنیای اسلام و غرب رو به وخامت نهاد؛ چرا که دنیای اسلام اعتراض شدید خود را نسبت به انتشار این تصاویر که نخستین بار در روزنامۀ دانمارکی ژیلان پوستن به چاپ رسید، ابراز کردند. بسیاری از مسلمانان چنین کاریکاتورهایی را تاراج دهندۀ دین و موهن می دانستند. این از آن رو است که مسلمانان همه بر

ص:111

این باورند که به تصویر کشیدن پیامبر در قالب یک کاریکاتور برای جلوگیری از رواج بت پرستی ممنوع است.(1)

سازمان کنفرانس اسلامی در واکنش به این تصاویر موهن، موضعی هماهنگ اتخاذ کرد و یک صدا به اعتراض پرداخت ولی این اعتراض در بسیاری از کشورهای اسلامی رنگی خشنونت بار به خود گرفت. در این میان مدافعان کاریکاتورهای موهن بر این باور بودند که این تصاویر حتی با وجود زنندگی، در مقولۀ آزادی بیان قرار می گیرد و باید در برابرشان تساهل ورزید.

با این همه، تصاویر کاریکاتوری بحث برانگیز خود مرافعۀ رو به تزاید بر سر سازگاری آزاد اندیشی مردم سالار با اسلام سنتی و احترام نسبت به باورهای سنتی در مردم سالاری غرب را در آستانۀ بحران تازه ای قرار داد.

تحلیل تصویر کلیشه ای رسانه

تحلیل تصویر کلیشه ای رسانه


1- مشخص نیست نویسندگان بر اساس کدام مطالعه یا تحقیق چنین نتیجه گیری خامی را به دست آورده و در چنین اثر علمی ای آورده اند. بدیهی است در نظر همۀ آن ها که در برابر نشر و چاپ این کاریکاتورها برآشفته اند، در وهلۀ نخست اهانت روا داشتن به انسان برگزیدۀ خداوند، محمد امین صلی الله علیه و آله، آن هم از سوی کشورهای منادی آزادی بیان و رواداری سخت و تکان دهنده بوده است تا ایدۀ مخالفت با بت پرستی؛ (گ.)

ص:112

تحلیل رسانه ای، کانون توجه خود را بر ابعاد میان فرهنگی تصورهای کلیشه ای مربوط به اعراب و مسلمانان در رسانه های خبری، ادبیات و فیلم قرار داده است. تصور های کلیشه ایی از این دست صورت هایی تحریف شده اند. از این صورت های تحریف شده چیزی حاصل می شود که به قول یک نویسنده همان احساس نومیدی و هراس است؛ حال آن که به گفتۀ حداد، اعراب و مسلمانان هم چنان با تعصب، ارعاب، تبعیض، سوءتفاهم و حتی نفرت دست به گریبان اند. به همین دلیل گروه های ضربت سیاسی فعال در آمریکا و اروپای غربی با بهره گیری از راهبرد اعتراض و مقاومت، در برابر آن چه رسانه ها به ناحق عرضه می کنند، اعتراض های مذهبی و نژادی را که خود حاصل هوشیاری است، برانگیخته اند. از جملۀ این گروه های سیاسی می توان به شورای روابط اسلام و آمریکا، کمیتۀ ضدتبیض اعراب و آمریکا و گروه دیده بان رسانۀ عرب اشاره کرد. بخش اعظم راهبرد واکنش رسانه ای مسلمانان، مبتنی بر نظریه های کلیشه پردازانه بوده است. بیشتر نظریات مریوط به کلیشه پردازی را می توان به دو گروه تقسیم کرد؛ بخشی از این نظریات فرآیند های شناختی فردی را مطمح نظر قرار می دهند و بخشی دیگر به علل فرهنگی و اجتماعی می پردازند. نظریات فردیِ کلیشه پردازی، مبتنی بر انگیزه های خاص و خصلت های شخصیتی اند ولی رویکردهای فرهنگی و اجتماعی برای توضیح فرایند کلیشه پردازی بر نظریات متعارض و الگوهای یادگیری اجتماعی تکیه می کنند. در سال های واپسین سدۀ بیستم، نگرش های نوین تحلیل رسانه های اسلامی در پی دستیابی به جایگزین هایی برای کلیشه پردازی برآمدند. بر اساس این نگرش ها گفتمان فرهنگی دربارۀ بنیادهای اجتماعی رسانه بر پنداشت های گوناگونی استوار است. کای حافظ در این باره به ترسیم مراحل معینی پرداخت

ص:113

تا به کمک آن ها عملکرد رسانه های غرب در مواجهه با جهان اسلام بهبود یابد و هم چنین نگرش های موجود در جهان اسلام به موضوع نوگرایی در غرب نیز بهتر شود؛ از جملۀ این مراحل می توان به این موارد زیر اشاره کرد:

ایجاد فضای لازم برای رشد رسانه های نقاد داخلی، تدوین شیوه نامه ای قانون مند برای ارباب رسانه ها تا در چهارچوب آن دست اندرکاران رسانه ای به دیگر فرهنگ ها و سنت ها احترام بگذارند، گوناگونی منابعِ در دسترس ارباب رسانه ها، بهبود پوشش اخبار مربوط به بحران ها توسط رسانه های خبری با هدف جلوگیری از گسترش تنش ها، ایجاد کانال ها و شبکه هایی برای توسعۀ گفتمان فرهنگی و ایجاد مرکزی در منطقۀ مدیترانه برای رصد کردن و بررسی مقایسه ای رسانه ها.

رسانه های اسلامی مردم سالار

رسانه های اسلامی مردم سالار

چند کشور صاحب سنت های اسلامی از موفقیت چشمگیری در رشد و توسعۀ رسانه های مردم سالار برخوردار بوده اند؛ مانند لبنان، مصر، اردن و مراکش. این کشورها نه چندان زیاد ولی دست کم تا اندازه ای توانسته اند در زمینۀ میدان دادن به گفتمان مردم سالارانه از طریق رسانه های ملی و وضع سیاست هایی که به رسانه های نوشتاریِ خصوصی مجالی برای رشد می دهند، موفقیت حاصل کنند. گرچه بیشتر حکومت های این کشورها، عنان بنگاه های عمومی سخن پراکنی را به سختی در دست می فشارند ولی طرفداران مطبوعات آزاد در این کشورها از خطرهایی بیمناک هستند که از اردوگاه بنیادگرایان مذهبی مخالف مانند وهابی ها برمی خیزند و روزنامه نگاران را تهدید می کنند. از سویی دیگر پدیده های نوظهور در صنعت تلویزیون نیز مطمح نظر بسیاری

ص:114

قرار گرفته است؛ این مهم به ویژه دربارۀ تلویزیون قطری الجزیره و پوشش خبری این شبکه از تحولات جنگ عراق و پیامدهای آن صدق می کند. الجزیره طلایه دار تحول چشم انداز خبر پراکنی در خاورمیانه است. الجزیره، شبکه ای است که اندیشۀ سلطۀ رسانه ای غرب را به چالش کشیده است.

حمله های تروریستی یازدهم سپتامبر 2001 به آمریکا در چگونگی نمایش اسلام و اعراب در رسانه های غربی نقشی محوری را بر عهده داشتند. پس از یازده سپتامبر، پوشش رسانه ای غرب در ابتدا هنوز متاثر از همان تصورات کلیشه ای از اسلام و اعراب بود ولی در پی آن، پوشش خبری هویت ها و انگیزه های مذهبیِ نقش آفرینان دری را گشود که در پسِ آن ابعاد سیاسی و اجتماعی به هم بافتۀ اسلام و جوامع خاورمیانه و روابط دگرگون شوندۀ آن ها با اروپای غربی و آمریکای شمالی خودنمایی می کرد.

نوشتۀ آلن پالمر و عبدالله قَلّاب

ترجمۀ رضا بهار

ص:115

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Ahmed, A. S. (1988). Discovering Islam: Making sense of Muslim history and society.NewYork: Routledge.

Barber, B. R. (1995). Jihad vs. McWorld: Terrorism’s challenge to democracy. NewYork : Ballentine.

Eickelman, D. F. Anderson, J. W. (2003). New Media in the Muslim World: The Emerging Public Sphere .Bloomington: Indiana Universit Press.

Gareeb, E. (1983). Split vision: The portrayal of Arabs in the American media.Washington, DC: American Arab Affairs Council.

Haddad, Y. (1991). The Muslims of America. New York: Oxford University Press.

Hafez, K. (1999). The West and Islam in the mass media: Fragmented images in a globalizing world.Cresskill, NJ: Hampton Press Inc.

Huntington, S. P. (1996). The clash of civilizations and the remaking of world order.New York: Simon Schuster.

Hussain, M. (1986). Islamization of communication theory. Media Asia,13(1), 32–36.

Kamalipour, Y. R. (1995). The U.S. media and the Middle East: Image and perception. Westport, CT: Greenwood Press.

Leonard, K. I. (2003). Muslims in the United States: The state of research.New York: Russell Sage Foundation.

Palmer, A., Gallab, A. (2001a). Beyond antipathy: a dialogic approach to conflict between Arab and Western

ص:116

cultures. Paper presented at Arab Stereotypes Conference. Retrieved June 22, 2005, from:

http://www.lau.edu.lb/centers-institutes/bima/papers.html

Palmer, A., Gallab, A. (2001b). Islam and Western culture: Navigating terra incognito. In D. A. Stout J. M. Buddenbaum (Eds.), Religion and popular culture: Studies on the interaction of world views.Ames: Iowa State University Press.

Qumsiyey, M. B. (1998, January). 100 Years of Anti-Arab and AntiMuslim Stereotyping. The Prism.Retrieved June 22, 2005, from:

http://www.ibiblio.org/prism/jan98/anti_arab.html

Said, E. (1978). Orientalism. New York: Vintage Books.

Said, E. (1981). Covering Islam. How the media and the experts determine how we see the rest of the world. New York: Pantheon.

Schlesinger, P. (1993). Islam, postmodernity, and the media: An interview with Akbar S. Ahmed. Media, Culture and Society,15(1), 29–42.

Shaheen, J. (1984). The TV Arab. Bowling Green, OH: Bowling Green State University Popular Press.

Shaheen, J. (2001). Reel bad Arabs: How Hollywood vilifies a people.Brooklyn, NY: Olive Branch Press.

Terry, J. (1985). Mistaken identity: Arab stereotypes in popular writings. Washington, DC: American Arab Affairs

Council.

ص:117

اینترنت و محیط های مجازی

اشاره

اینترنت و محیط های مجازی

اینترنت، آرایشی از سیم ها و ارتباطات رایانه ای است که افراد پس از وارد شدن به یک سامانۀ رایانه ای به آن دسترسی پیدا می کنند و از این طریق به جست وجو در وب سایت های گوناگون پرداخته یا به ای میل خود دسترسی می یابند. در حالی که واژۀ اینترنت کلمه ای است که بیشتر مردم برای توصیف شبکۀ جهانی وب از آن استفاده می کنند ولی این واژه چیزی بیش از این مفهوم را در برمی گیرد. این واژه به شبکۀ شبکه ها تعریف شده است که فراهم آورندۀ زیرساختاری است که از طریق آن تمامی رایانه های سراسر جهان با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند. فن آوری میزبانی اینترنت به کاربران این امکان را می دهد تا توسط اتاق های گفت وگو با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، اقدام به جست وجو در محیط اینترنت نمایند و به دوستان خود پیام های خصوصی بفرستند.

فضای مجازی(1) عبارت دیگری است که به عنوان مترادفی برای اینترنت به کار می رود. این عبارت بیانگر دنیایی مجازی است که در آن فن آوری و تخیل در ورای صفحۀ رایانۀ کاربر با یکدیگر پیوند می خورند. ویلیام گیبسِن در


1- Cyberspace

ص:118

رمان تخیلی خود با نام Neuromancer (1984)، برای تشریح محدودۀ دیجیتالی ای که قهرمانان داستان هنگام متصل شدن رایانه به مغز ایشان، وارد آن می شدند از عبارت فضای مجازی استفاده کرد.

فضای مجازی، به عنوان فضای شبکه ایِ واقعیت مجازی، به نوعی به محدوده ای اسرارآمیز تبدیل شده که در آن مردم تنها به استفاده از فن آوری نمی پردازند بلکه به بخشی از یک شبکۀ رایانه ای تبدیل می شوند. فضای مجازی و اینترنت به عنوان سرحدی جدید در نظر گرفته می شوند. در این فضا مردم این امکان را می یابند تا با یکدیگر و با اطلاعات به طُرقی جدید برخورد پیدا کنند؛ زیرا اینترنت جابجایی بین فضای واقعی و مجازی را سهل و آسان می کند. ایدۀ حرکت و جابجایی بین این فضاها را می توان به خوبی در پیشوندcyber که ریشه ای یونانی داشته و به معنی سکاندار یا خلبان، کسی که دیگران را در جابجایی از نقطه ای به نقطۀ دیگر راهنمایی می کند، مشاهده نمود. محیط های سایبر (فرمانشی)، فضاهایی رایانه ای و نمایانگر گستره ای از تصاویر دیجیتال، نمادهای تصویری و متون هستند. حرکت در بین محیط واقعی یا آف لاین و محیط آن لاین به واسطۀ فن آوری اینترنت امکان پذیر می گردد. از این رو، اینترنت ابزاری است که شکل دهندۀ فضا و حرکت است.

اینترنت برای اهداف گوناگونی استفاده می شود؛ به عنوان منبع اطلاعاتی یا ابزاری برای انجام بحث و گفت وگو، فضایی برای ساخت شناسه و محل تبادل نظر. به هر حال علاوه بر کاربردهای فراوانی که اینترنت دارد از این فن آوری به طور فزاینده ای به عنوان فضایی برای انجام امور دینی استفاده می شود و این امکان را برای افراد فراهم می آورد تا به اطلاعات مذهبی، فعالیت های دینی و هم کیشان خود دسترسی پیدا کنند. برای بیش از دو دهه اینترنت فضایی بوده

ص:119

است که در آن، مراسم های مذهبی انجام گرفته و در آن عقاید مذهبی سنتی به بحث و گفت وگو گذاشته شده است.

ظهور مذهب آن لاین

ظهور مذهب آن لاین

شروع استفاده از اینترنت برای انجام امور مذهبی به اوایل سال1980 برمی گردد. هنگامی که مشتاقان استفاده از رایانه برای انجام این گونه امور به راه هایی که اینترنت می توانست برای انتقال اطلاعات دینی و مذهبی مورد استفاده قرار گیرد، آگاهی پیدا کردند. نخستین گروه مذهبی آن لاین،net.religion بود؛ مجمعی که به بحث و گفت وگو دربارۀ مسائل مذهبی، اخلاقی و نتایج اخلاقی اعمال انسان اختصاص داده شده بود. این مجمع تا اواسط سال 1980 رشدی پیوسته داشت و در این هنگام به زیرگروه های دیگری تقسیم شد که این زیرگروه ها عبارتند از:alt.religion،soc.culture، soc.religion و talk.religion.

در طول سال1980، دیگر علاقه مندان به استفاده از رایانه برای امور دینی و برنامه نویسان به تشکیل گروه های گوناگون آن لاین پرداختند که هر کدام از این گروه ها به امور مذاهب مطبوع خود می پرداختند؛مانند اولین خبرنامۀ ای میلی مسیحیت،اطلاعات یک پارچۀ کلیسای متدیست و گروه net.religion.jewish.

در سال1986 اتفاقی خاص برای دین و اینترنت رخ داد؛ آن هنگام که مراسم یادبودی به صورت آن لاین برای بزرگداشت چالنجر، شاتل فضایی آمریکا که کمی پس از پرتاب به فضا منفجر شد، برگزار می گردید. در این مراسم که در انجمن گفت وگوی شبکۀ unision ترتیب داده شده بود، مراسم

ص:120

عشای ربانی با استفاده از نیایش های مسیحیت و کتاب مقدس برگزار شد که در حین این مراسم، فرجه ای نیز پیش بینی شده بود که طی آن افراد بتوانند نظرات خود را دربارۀ این حادثه به شبکه ارسال کنند. این مراسم آن لاین، نشان دهندۀ نیروی ابزاری چون رایانه برای گردهم آوردن یک مجمع در زمانی خاص و با وجود محدودیت های جغرافیایی یا فرقه ای بود.

با توجه به این که دین همیشه بر ارتباطات تاکید داشته است، اینترنت ابزاری منحصر به فرد و فرصتی مناسب برای شناساندن مذاهب سنتی به شمار می آید. در سال 1990، گروه های دینی و فهرست های پُستی بیشتری مانندEcunet،(1) H-judic(2) وBuddha Net به منصۀ ظهور رسیدند. یکی دیگر از پایگاه های اینترنتی دینی برجسته، راه اندازی اولین کلیسا در فضای مجازی در سال 1992 بود.(3) یک همایش مذهبی مسیحی مجازی که توسط پرزبیتارین های آمریکا به عنوان اولین کلیسای آن لاین غیرفرقه ای ایجاد شده بود. با انتشار مقالۀ ویژۀ مجلۀ تایم دربارۀ مذاهب آن لاین در سال 1996، شماری از وب سایت های مذهبی و منابع آن لاین پا به عرصۀ ظهور گذاشتند؛ از نخستین وب سایت مربوط به راهبان (صومعۀ عیسی مسیح در بیابان(4)) گرفته تا اولین فصل نامۀ الکترونیکی اسلامی یعنی تولد دوباره: یک ماه نامۀ اسلامی(5) و راه اندازی وب سایت virtual Memorial Garden مرتبط با مسائل مربوط به انسان و حیوانات خانگی.(6)

مقالۀ یافتن خداوند در اینترنت، نشان دهندۀ آگاهی رسانه ها از جنبه ای از کارکرد اینترنت است که می توان از آن به عنوان فضای دینی استفاده کرد. عبارات دینیِ بسیاری دربارۀ دین آن لاین ارائه شده است؛ مانند صومعه های مجازی، آیین های مذهبی آن لاین، مجامع دینی آن لاین و اونجلیسم. اینترنت برای مبلغین


1- www.ecunet.org
2- www.h-net.org
3- www.godweb.org
4- www.christdesert.org
5- Renaissance: A Monthly Islamic Journal (www.renaissance.com.pk)
6- catless.ncl.ac.uk/vmg/

ص:121

دینی شرایط جدیدی را فراهم می آورد تا از عقاید دینی و تجارب مربوط با آن به واسطۀ انواع گوناگون وب سایت ها، اتاق های گفت وگو و ای میل که به مباحث دینی و مذهبی مختلف اختصاص یافته اند، آگاهی پیدا کنند. برخی از جست وجوگران مذهبی علاقه به کاوش مذاهب کهن در بافتاری جدید دارند؛ وب سایت های ارتباط محور مانند www.crosswalk.com

ابزارهای مطالعاتی کتاب مقدس و اطلاعات انجمن اخوت را از طریق اینترنت در اختیار مسیحیان قرار می دهند. برخی دیگر با استفاده از اعتقادات سنتی، در دنیای دیجیتال قالب های جدید مذهب را تجربه می کنند. مذاهب کهن مانند ویکا و مذاهب جدید اینترنتی مانند تکنوکفر(1) همگی دارای پایگاه های اینترتنی هستند.

در وب سایت بیلیف نت(2) که یک جامعۀ الکترونیک چنداعتقادی است، شاهد آثار دیجیتال بینامذهبی هستیم که انعکاس دهندۀ تفکرات دالایی لاما، صفحه نمایش های الهام بخش و متون مذهبی آیین های مختلف هستند. مذاهب اینترنتی به جست وجوگران مذهبی فرصت کاوش در قالب های گوناگون مذهب را می دهند.

بیلیف نِت امیدوار است که با کمک رسانی به مردم از طریق ارائۀ اطلاعات، ایجاد انگیزه و الهام بخشی، نیازهای مذهبی، معنوی و اخلاقی آن ها را برطرف نماید. بیلیف نِت پذیرای انواع گوناگون رویکردهای مذهبی و معنوی است. از این رو هواخواه یک نظام اعتقادی خاص نیست.

از بیانیۀ بیلیف نِت 9 نوامبر سال 2005

www.beliefnet.com/about/index.asp

کلیساهای مجازی و معابد مجازی

کلیساهای مجازی و معابد مجازی


1- Technopaganismالحاد نوین سازگارشده و آیینی شده در زمینه ای تکنولوژیک؛(گ.)
2- www.biliefnet.com

ص:122

معابد و کلیساهای مجازی از اَشکال خاص کاربرد اینترنت در ارتباط با امور دینی هستند. محیط هایی آن لاین که در آن ها گروه های پیوندیافتۀ الکترونیکی به صورت نمادهایی نو از کلیساها و معابد سنتی ظهور پیدا می کنند. با این که آن ها بیشتر به شکل سایت های اینترنتی هستند، از هزاران هزار کلیسا یا معبد موجود در دنیای حقیقی که در وب سایت ها ارائه شده اند، متفاوت هستند.

این موارد تنها در اینترنت وجود داشته و هیچ معادل و ساختار همسانی در بیرون از دنیای شبکه ندارند. صدها نوع از این فضاهای مجازی برای نیایش و عبادت وجود دارند. این کلیساها و معابد مجازی، منابعی آن لاین را برای انجام مراسم عبادی فراهم می آورند؛ مانند ای میل هایی از خواندنی های دینی روزمره یا آرشیوهایی از خطابه های دیداری و شنیداری. نمونه های دیگری نیز وجود دارند که خدمات بولتنی(1) را ارائه می کنند که به افراد این امکان را می دهند تا پرسش های دینی خود را مطرح کنند. معابد یا کلیساهای جامعِ مجازی بیشتر سایت هایی هستند که با استفاده از زبان و تصاویر بناهای سنتی، برای فراهم آوردن چهارچوبی جهت جست وجو طراحی شده اند. این گونه سایت ها می توانند نمادهایی از کلیساهای کوچک برای دعا و یک شبستان کلیسا که افراد می توانند با یکدیگر ملاقات کنند و با یکدیگر تعامل داشته باشند و یک متن از انجیل یا متون دینی آن لاین دیگر را شامل شوند. به این نمونه ها با عنوان کلیساهای بدون دیوار اشاره می شود؛ نمونه هایی از این دست اولین کلیساهای مجازی را شامل می شوند که توجه بیشتر رسانه ها را به خود جلب کرده است؛ مانند کلیسای احمقان؛(2) این کلیسا اولین کلیسای آن لاین انگلستان است که امکان همایش آن لاین را برای شرکت در خدمات هفتگی


1- BBSs (bulletin board services)
2- the Church of Fools (www.shipoffool.com/church)

ص:123

در یک محیط سه بعدی ایجاد می کند و برای یک انجمن آن لاین این امکان را فراهم می آورد تا به صورت هفتگی در آیین های مذهبی ای که در محیطی چندکاربره برگزار می شوند، شرکت کنند. در طی 24 ساعت اولیه، کلیسا 41000 بازدیدکننده داشت و در طی آن بحث های بسیاری در رسانه های بین المللی دربارۀ کاربرد کلیسای آن لاین برای مذاهب انجام شده است. در حالی که مجالس هفتگی متوقف شده، کلیسا هنوز به اعضای آن لاین خود این امکان را می دهد تا وارد سایت شده و به تعامل با یکدیگر بپردازند.

آیین های آن لاین

آیین های آن لاین

اینترنت هم چنین می تواند به عنوان فضایی مقدس استفاده شود؛ فضایی مختص به انجام مراسم عبادی. بسیاری از آیین های مذهبی تا حد بسیار زیادی در تبدیل اینترنت به فضایی مقدس موثر بوده اند. یکی از اولین مراسم دینی برگزارشده در اینترنت در سال 1996 بود؛ زمانی که راهبه های تبتیِ مستقر در نیویورک مراسم خاصی را انجام دادند که طی آن فضای اینترنت را برای انجام آیین های مذهبی بودا تقدیس نمودند.

سایت وابسته به راهبه ها این امر را این گونه تشریح می کند که:

در استفاده از اینترنت ما بیشترِ توجه خود را معطوف به انواع شبکه هایی کردیم که هم به طور مثبت و هم منفی، بازتاب دهندۀ ماهیت انسانی افرادی است که از آن استفاده می کنند. از این جنبه آشکار است که فضایی، فضای مجازی شناخته می شود که برای دعا و طلب مغفرت روحی بسیار مناسب است.(1) در طی 30 دقیقۀ مراسم، راهبه ها شعر می خواندند و در این حال فضا را به عنوان فضای مجازی تجسم می کنند؛ قلمرو شبکه بندی شدۀ رایانه ها.


1- The Blessings of Cyberspace, www.namgyal.org/blessing.html

ص:124

هم چنین دیگر گروه های دینی، اینترنت را به عنوان یک محیط دینی مجازی، مقدس می دانند. برندا براشر در تحقیق خود دربارۀ دین آن لاین، نمونه های متعددی از مراسم عبادی آن لاین آورده است؛ مانند cyberseder، آیینی آن لاین از عید رهایی است که به یهودیان کمک می کند دوباره در خلوت خانه های شان با خدای خود عهد ببندند. براشر می گوید که از طریق تقویت مفاهیمی هم چون زمان مقدس، وجود و تمرین روحی، مذاهب آن لاین به افراد این امکان را می دهند که میراث فرهنگی دینی ادیان و اعتقادات گوناگون را مشاهده کنند و بدین گونه می توانند به پیدایش توافق نظر در بین ادیان کمک کنند.

مراسم عبادی مشترک عبارتست از زیارت های مجازی که می توانند معبدهای مجازی کاتولیک مانند معبد مریم مقدس یا معبد مجازی انجمن فرهنگی شینتو در ژاپن باشند. دیگر زیارت های مجازی شامل ملاقات های آن لاین از زیارتگاه های سنتی هستند. شهر مجازی اورشلیم، یهودیان را قادر می سازد تا به اطلاعات دینی و فرهنگی مرتبط با دین یهودیت دست یافته و یا حتی دعایی را ای میل کرده تا در شکاف های دیوار باختری شهر اورشلیم قرار دهند. با استفاده از نرم افزارIRC (نوعی چَت تقویت شدۀ اینترنتی که این امکان را فراهم می آورد چند کاربر بر روی یک کانال به طور هم زمان قرار گرفته و مکالمات نوشتاری گروهی داشته باشند) یا اتاق های گفت وگو، کاربران اینترنتی دینی می توانند در جلسه های آن لاینِ دعا شرکت کنند. در بسیاری از مواقع کاربران یکدیگر را در دیگر اتاق های گفت وگوی آن لاین ملاقات کرده و سپس تصمیم به تشکیل جلسه های هفتگی می گیرند و این جلسه های در زمانی خاص و با تعداد محدودی دعاکننده برگزار می شوند.

ص:125

تحقیق انجام گرفته دربارة جلسه های نیایش در محیط های چندکاربرۀ مجازیِ واقعی نشان می دهد که گرچه جلسات آن لاینِ دعا مانند مراسم نیایش سنتی نیست ولی برخی از ویژگی های بنیادین مراسم کلیساهای سنتی را البته با سبک هایی بدیع در خود جای داده است. این نمونه ها نشان دهندۀ روش های گوناگونی است که رهبران دینی و مبلغین مذهبی به واسطۀ آن ها سعی در گسترش آموزه های سنتی به صورت آن لاین داشته اند.

انجمن های مذهبی آن لاین

انجمن های مذهبی آن لاین

انجمن های مذهبی آن لاین، گروه هایی هستند که تعامل بین هم کیشانی که دارای برخی ارتباطات یا عقاید مذهبی مشترک بوده و به دلایل جغرافیایی از هم دور افتاده اند را تسهیل می کنند. برخی از انجمن های آن لاین تعمداً توسط کلیسا یا گروه های مذهبی ایجاد می شوند. این انجمن ها می توانند از طریق سایت ایجاد شوند و ممکن است از فن آوری های واقعیِ دیداری _ شنیداری برای ایجاد گردهمایی های مذهبیِ الکترونیکی استفاده کنند؛ مانند آن چه توسط برخی افراد برای ایجاد گردهمایی های مذهبیِ تلویزیونی انجام می گیرد. انجمن های دیگری نیز در سطح عامۀ مردم توسط افراد عامه شکل می گیرند. این امر بیشتر زمانی رخ می دهد که افراد در حین جست وجو برای پیدا کردن گروه های مورد نظر خود، افراد دیگری را به صورت آن لاین و اتفاقی ملاقات می کنند. انجمن های مذهبی آن لاین دربارۀ یک موضوع دینی خاصِ مرتبط با یک مذهب مشخص شکل می گیرند. برخی از این موضوعات دینی عبارتند از عرفان یا علوم دینی یا توجه خاص به بخشی از یک موضوع دینی مانند موهبت غیب گویی یا یک وابستگی مذهبی مانند وابستگی به کلیسای انگلیس یا

ص:126

عضویت در کلیسای مسیحیت. در حالی که بسیاری از سایت ها خود را جزء انجمن های آن لاین قلمداد می کنند ولی بیشتر آن ها ارتباط با متون ترکیبی و تصاویر را امکان پذیر می کنند. انجمن های مذهبی آن لاین، گروه های تعاملی ای هستند که ارتباط دوطرفه را با استفاده از فن آوری های رایانه ای متعددی مانند ایمیل یا IRC تسهیل می کنند.

بدون توجه به این که چه نوع فن آوری ای استفاده می شود، انجمن های مذهبی آن لاین اطراف موضوعات و تم های عمومی دور می زنند؛ چیزهایی مانند بصیرت، تعامل و ارتباط. افراد، انجمن مورد نظر خود را مطابق با نوع بینش و بصیرتی که خواهان کسب آن هستند، برمی گزینند. قدرت ارتباط بر اساس وابستگی و نزدیکی ای که افراد به گروه یا موضوع مورد بحث حس می کنند، شکل می گیرد. مطالعات متعددی دربارۀ ماهیت و تاثیرات انجمن های مذهبی آن لاین بر عقاید دینی اعضاء با در نظر گرفتن آیین های گوناگونی مانند مسیحیت و حتی ادیان بت پرستی انجام شده است. این مطالعات این موضوع را بررسی می کنند که چگونه مشارکت اعضا در محیط های متنیِ آن لاین به طور فردی و اجتماعی بر تعیین هویت دینی آن ها تاثیر دارد. تحقیقات انجام شده نشان می دهند که اینترنت راهی را برای بررسی مجدد مفاهیم سنتیِ مشارکت در مراسم دینی از طریق تسهیل تعامل بین افرادی که دارای عقاید مشترک هستند و معمولا به دلیل محدودیت های جغرافیایی یا زمانی از یکدیگر دور افتاده اند، فراهم می آورد. برای برخی از این اعضاء، زندگی در محیط جمعی آن لاین نسبت به شرکت در انجمن های معمول در دنیای واقعی از جذابیت بیشتری برخوردار بوده است. برای برخی دیگر اینترنت ابزاری برای آزمودن و محکم کردن پایه های مذهبی شخصی فراهم

ص:127

می کند که به مذهب ایشان و آیین های مربوط به آن ارتباط دارد. انجمن های آن لاین هم چنان به عنوان جنبه ای خاص از کاربرد دینی اینترنت باقی خواهند ماند.

شاهدان آن لاین (اِونجلیسم)

شاهدان آن لاین (اِونجلیسم)

در کنار ایده های بحث برانگیز دربارۀ چگونگی تشکیل کلیسا یا انجمن مذهبی، اینترنت سبک های انتقال عقاید بین افراد گوناگون را تغییر می دهد. جنبشی در زمینۀ شاهدان آن لاین، که بیشتر با نام اونجلیسم از آن یاد می شود، پا به عرصۀ ظهور گذاشته است. کتاب های متعدد و منابع آن لاین گوناگونی برای مشاوره در این زمینه پدید آمده اند. شهادت دادن آن لاین به معنی حضور مذهبی هدفمند در فضای مجازی به طرق گوناگون مانند وب سایت ها، اتاق های گفت وگو و از طریق فهرست های ای میل است. در حالی که در برخی موارد این کار به روش از بالا به پایین انجام می گیرد که در آن نهادهای دینی از این فعالیت ها حمایت کرده و منابع لازم را برای انجام آن ها فراهم می آورند، در مواردی دیگر مبلغین مذهبیِ اینترنتی هستند که این وظیفه را می پذیرند. یکی از اولین گروه هایی که اینترنت را به عنوان یک نیروی بالقوه در حیطۀ تبلیغ دینی معرفی کرد، شبکۀ ارتباطی گاسپل(1) بود که در سال 1995 اجرا و راه اندازی شد و هدف آن تشویق افراد برای تفکر عمیق در ماهیت خدا بود که این امر توسط بهترین اخبار انجام می شد. فضای این سایت، خدمات خاص و حمایت های تکنولوژیکی را برای کشیش های مسیحی مانند مرکز بیلی گراهام(2) فراهم می کرد؛ هم چنین انجمن بین الملل کتاب مقدس(3) را شامل می شد. دیگر منابع شاهدان آن لاین مسیحی، آیین نامه ها و دوره های


1- Gospel Communication Network (www.gospelcom.net)
2- the Billy Graham Center (www.gospelcom.net/bgc/)
3- the International Bible Society (www.gospelcom.net/ibs/)

ص:128

آموزشی را برای کسانی که به دنبال راهبردهایی برای شهادت دادن بودند، فراهم می کنند. سایت آن لاین Brigada(1) راهکارهای خاصی را برای ایجاد محیط های وب که به سمت وسوی غیر مسیحی است، برای معرفی مسیح به آن ها ارائه می کند. دیگر سایت ها به عنوان محیط های تعاملی طراحی شده اند؛ مانند سایت مسیح کیست؟،(2) که بحث های اعتذاری دربارۀ شخص مسیح را ارائه می کند.

آندرو کارگا در کتاب خود با نام اونجلیسم الکترونیک: مطرح کردن کتاب مقدس در فضای سایبر(1999) به بررسی تحقیق دربارۀ اونجلیسم در همایش های آن لاین یا وب سایت ها می پردازد. او معتقد است مبلغین مذهبی پیش از ورود به فضای مجازی بایستی به زبان فن آوری و هم چنین به این فرهنگ بدیع آشنایی کامل داشته باشند. هنوز اونجلیسم تنها یک پدیدۀ انجیلی یا پروتستان صرف نیست. کلیسای کاتولیک در یک سند رسمی آن لاین از جانب واتیکان اونجلیسم را تایید و مورد حمایت قرار داده است. استفاده از اینترنت به عنوان ابزاری برای تبلیغ دین در بین دیگر جوامع دینی نیز یافت می شود. نمونه ای قابل توجه، طراحی وب سایت هایی از سوی بخش هایی از جامعۀ ارتدکس افراطی یهودیت است که از آن ها به عنوان ابزارهایی برای برقراری ارتباط با یهودیان سکولار استفاده می کنند.

مطالعۀ مذاهب شبکه ای

مطالعۀ مذاهب شبکه ای

در اواسط سال 1990، مذهب آن لاین، نظر بسیاری از محققین و مبلغین دینی را به خود جلب نمود و سبب بروز و ظهور واکنش ها و روش شناسی گوناگونی شد. محققین ارتباطات مذهبی کامپیوتری(3) (CMC) سعی در


1- www.brigada.org/today/ articles/web-evangelism.htm
2- Who is Jesus? (www.ccci.org/whoisjesus?)
3- Religious Computer-mediated Communication

ص:129

توضیح و معرفی اینترنت به عنوان قلمرو جدیدی برای انجام امور مذهبی داشتند. تحقیقات انجام شده دربارۀ استفاده از اینترنت به عنوان فضایی روحانی دارای جنبه های گوناگونی هستند. این جنبه ها مواردی مانند زیر هستند:

بررسی پدیدۀ کلی مذهب مجازی،(1) تفسیر اصول اخلاقی مذهبی و اصالت وجود مجازی،(2) بررسی این که چگونه اینترنت افرادی را که دارای عقاید دینی یکسانی هستند به یکدیگر ارتباط می دهد،(3) تحقیق دربارۀ سازگاری با آیین های دینی سنتی به صورت آنلاین(4) و تعیین تعابیر جدید مذهبی.(5)

شمار زیادی از مقاله های انتقادی دربارۀ استفادۀ مذهبی از اینترنت از سوی منتقدان(6) و نیز مشتاقان و طرفداران آن(7) برای نشان دادن نقاط قوت و ضعف فن آوری اینترنت انتشار یافته است.(8)

ارتباطات مذهبی رایانه محور یکی از مهم ترین زمینه های پژوهش در قرن 21 است. برخی از جست وجوهای اولیه به طور خاص بر روی طبقه بندی، تعیین و تغییر پدیدۀ مذهب آن لاین متمرکز است. هَدِن و کوآن در کتاب چشم اندازها و نویدهای اینترنت مذهبی (2000) اولین تحقیق دربارۀ مذهب آن لاین را ارائه می کنند و رویکردهای نظری متفاوتی را برای مطالعۀ پدیدۀ دین مورد توجه قرار می دهند که بر روی فعالیت های جدید دینی، سازمان های دینی سنتی و فرقه ها متمرکز است. این شامل کار هِلاند (2000) و طبقه بندی عمومی ای است که توسط بسیاری از محققان به کار رفته است. گروه پژوهشی بارنا، و پروژۀ نیمکت اینترنتی و زندگی آمریکاییان، گزارش های مهمی دربارۀ مسائل مربوط به کاربران دینی آن لاین ارائه دادند. گزارش کلیسای مجازی بارنادر سال 2001، ارزیابی کرد که در حدود صدمیلیون آمریکایی در


1- Brasher 2001
2- Houston 1998
3- Cobb 1998; Wertheim 1999
4- Bunt 2000; Zaleski 1997
5- Davis 1998
6- Brooke 1997
7- Dixon 1997
8- Schultze 2002

ص:130

یک زمان از اینترنت برای انجام امور دینی یا روحانی استفاده می کنند و هم چنین به انجام فعالیت هایی مانند گوش دادن به دروس دینی آرشیو شده، مطالعۀ آن لاین مذهبی و خرید آن لاین محصولات دینی نیز می پردازند. به طور مشابه تحقیقات ارائه شده در سال 2000 نشان می دهند که 21% کاربران اینترنتی در حال حاضر به دنبال اطلاعات آن لاین دینی یا روحانی هستند. این مقدار در مطالعۀ انجام شده در سال 2004 به بیش از 30% افزایش یافت. به طور روزافزون تحقیقات دینی آن لاین پرسش هایی را به وجود می آورند که نه تنها به بررسی پدیدۀ دین آن لاین می پردازد، این که انجام امور دینی در بین یک انجمن خاصِ آن لاین چگونه می تواند به تغییر در فرهنگ منجر شود را نیز مد نظر قرار می دهد. مطالعات CMC به مسائلی مانند قدرت دینی آ ن لاین، فرایند ایجاد هویت، تعریف دوباره از وظایف مذهب سنتی و شبکه بندی انجمنی می پردازد. مباحث مرتبط با اصول اخلاقی آن لاین که در متن دین شکل می گیرند نیز به دنبال بررسی مسائل گسترده ترِ مربوط به اعتبار اجتماعی، صحت و تعهد اخلاقی آن لاین است. مطالعات عمیق تر سامان مند دربارۀ استفاده های دینی از اینترنت هم چنان ادامه دارند و فوائد مطالعات دینیCMC را بیشتر نمایان می سازند و روش های بدیع و نظرات انتقادی سازنده را در این زمینه ارائه می دهند. این امر بحث گسترده تری دربارۀ چگونگی وارد شدن اینترنت به زندگی روزمره و تغییر راه هایی که افراد با دیگران ارتباط برقرار می کنند را نشان می دهد.

ص:131

چالش های مذهب آن لاین

چالش های مذهب آن لاین

برای برخی دینداری از طریق اینترنت از لحاظ اصولی و اعتقادی مشکل ساز است. دینداری در یک فضای ناشناخته که بخشی از کلیسا یا جامعۀ مذهبی است، اذهان بسیاری از مردم را به خود مشغول نموده است. با این حال واقعیت این است که استفاده از اینترنت به عنوان محیطی برای جست وجوی مذاهب کهن یا یا تشکیل گونه های جدیدی از انجمن ها، روزبه روز در حال افزایش است. کسانی که از جدایی دسته جمعی دیندارانِ اینترنتی از نیمکت های کلیسا می ترسند، باید بدانند که کلیساهای اینترنتی و آن لاین در کنار فوایدی مانند بالا بردن تعاملات اجتماعی و ایجاد روابط بیشتر، دارای معایبی مانند نبود ارزش های مردمی، تعاملات رو در رو و نیایش های شناخته شده (مانند عشاء ربانی) هستند. این امر توسط تحقیقات انجام شده دربارۀ اینترنت تایید می شوند؛ مانند مقالۀ کتز و رایس با نام عواقب اجتماعی اینترنت؛ این دو گفته اند که اینترنت جای دیگر روش های ارتباطی را نمی گیرد بلکه آن ها را در انواع گوناگون نهادهای اجتماعی از جمله گروه های مذهبی کامل می کند. آن ها هم چنین پی بردند استفاده از اینترنت ظاهراً تعاملات اجتماعی را افزایش می دهد.

دین آن لاین از وارد شدن در یک انجمن دینی آف لاین متفاوت است؛ گرچه نیاز نیست به عنوان شکلی مجزا از یک اقدام مذهبی روزمره به آن نگریست. انجام امور دینی به صورت آن لاین، خواه در کلیسا، جلسۀ دعای آن لاین یا جست وجوی آن لاین اطلاعات مذهبی، تنها زمینه ای را برای افراد فراهم می آورد تا از طریق آن به شکلی بدیع و تازه به انجام امور زندگی دینی خود بپردازند.

نوشتۀ هیدی کمپبل

ترجمۀ علی اصغر حداد

ص:132

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Barna Research Group. (2001). More Americans are seeking Net-based faith experiences. Retrieved June 2, 2004, from:

?PressReleaseID=90Reference=D

Brasher,B. (2001). Give me that online religion.San Francisco: Jossey-Bass.

Brooke, T. (1997). Virtual gods. Eugene, OR: Harvest House.

Bunt, G. (2000). Virtually Islamic: Computer-mediated communication and cyber Islamic environments. Lampeter, UK: University of Wales Press.

Campbell, H. (2003). A review of religious computer mediated communication research. In S. Marriage J.Mitchell (Eds.), Mediating religion: Conversations in

ص:133

media, culture and religion (pp. 213–228). Edinburgh, UK:TTClark/Continuum.

Campbell, H. (2005). Exploring religious community online: We are one in the network.New York: Peter Lang Publishing.

Carega, A. (1999). E-vangelism: Sharing the Gospel in cyberspace .Lafayette: Vital Issues Press.

Cobb, J. (1998). Cybergrace: The search for God in the digital world.New York: Crown Publishers.

Ciolek, T. M. (2004). Online religion: The Internet and religion. In H. Bidgoli (Ed.), The Internet Encyclopedia (Vol.2,pp. 798–811). New York: John Wiley Sons, Inc.

Chama, J. R. C. (1996, December 16). Finding God on the Web. Time,149(1), 52–59.

Dawson, L, Cowan, D. (Eds.). (2004). Religion online: Finding faith on the Internet.New York: Routledge.

Davis, E. (1998). Techngnosis.New York: Random House.

Dixon, P. (1997). Cyberchurch, Christianity and the Internet. Eastborne, UK: Kingsway Publications.

Gibson, W. (1984). Neuromancer. New York: Ace Book.

Hadden, J. K., Cowan, D. E. (2000). Religion on the Internet: Research prospects and promises.New York: JAI Press.

Helland, C. (2000). Online-religion/religion-online and virtual communitas. In J. K. Hadden D. E. Cowan (Eds.),

ص:134

Religion on the Internet: Research prospects and promises (pp. 205–223). New York: JAI Press.

Hoover, S., Clark, L. S., Rainie, L. (2004). Faith Online: 64 percent of wired Americans have used the Internet for spiritual or religious information. Pew Internet and American Life Project. Retrieved June 2, 2004, from:

http://www.pewinternet.org/reports/toc.asp?Report=119

Houston, G. (1998). Virtual morality. Leicester, UK: Apollos. Larsen, E. (2000). Wired churches, wired temples: Taking congregations and missions into cyberspace. Pew Internet and American Life Project. Retrieved June 2, 2004, from:

? Report=28

Larsen, E. (2001). CyberFaith: How Americans pursue religion online. Pew Internet and American Life Project. Retrieved June 2, 2004, from:

http://www.pewinternet.org/reports/toc.asp?Report=53

Linderman, A., Lovheim, M. (2003). Internet and religion: The making of meaning, identity and community through computer mediated communication. In S. Marriage J. Mitchell (Eds.), Mediating religion: Conversations in media, culture and religion (pp.229–240). Edinburgh, UK: T T Clark/Continuum.

Lochhead, D. (1997). Shifting realities: Information technology and the church. Geneva, Switzerland: WCC Publications.

ص:135

Nightmar M. M. (2001). Witchcraft and the Web: Weaving e, Pagan traditions online.Toronto, Canada: ECW Press.

Pontifical Council for Social Communications. (2002). The church and the Internet. Retrieved June 2, 2004, from:

http://www.vatican.va/roman_curia/pontifical_councils/pccs/documents/rc_pc_pccs_doc_20020228_church-internet_en.html

Schroeder, R., Heather, N., Lee, R. M. (1998). The sacred and the virtual: Religion in multi-user virtual reality. Journal of Computer Mediated Communication,4.Retrieved June 2, 2004, from:

http://www.ascusc.org/jcmc/vol4/issue2/schroeder.html LANGUAGE

Schultze, Q. (2002). Habits of the high-tech heart. Grand Rapids, MI: Baker Academic.

Wertheim, M. (1999). The pearly gates of cyberspace. London:Virago.

Wolf, M. (Ed.). (2003). Virtual morality: Morals, ethics and new media.London: Peter Lang Publishing.

Zaleski, J. (1997). The soul of cyberspace: How technology is changing our spiritual lives. San Francisco: Harper-SanFranciso.

Zukowski, A., Babin, P. (2002). The gospel in cyberspace: Nurturing faith in the Internet age. Chicago: Loyola Press.

ص:136

بت پرستی

اشاره

بت پرستی

با تعریفی ساده می توان گفت که بت پرستی(1) عبارت است از پرستش هر گونه شیء ساختگی به عنوان خداوند یا تجسم نیروهای جادویی و ماوراء الطبیعه برای هر نوع از تندیس و مجسمه.

این شیء می تواند یک حیوان، یک گیاه یا یک مشخصۀ طبیعی غیرجاندار مانند کوه، تپه یا رودخانه باشد. با این وجود، بت ها اغلب تصاویر کنده کاری شده یا تصاویر مجازی و نشانه هایی هستند که به اشیایی برای عبادت تبدیل شده اند یا این که برخی ویژگی های فوق طبیعی خاص به آن ها نسبت داده شده است. معنی اصلی کلمۀ بت،(2) تصویر است؛ چه این تصویر تجسمی باشد و چه کنده کاری شده؛ و در عصر مدرن از برخی تصاویر به عنوان آثار هنری یاد می شود. مفهوم بت پرستی، تشریح تصاویر و نیروی انتقال آن ها به عنوان تولیدات فرهنگی در طول زمان و فرهنگ ها را شامل می شود.


1- idolatry
2- idol

ص:137

تصاویر، به عنوان شکلی از ارتباط مذهبی، منتقل کنندۀ تاریخ، عقاید و احساسات هستند؛ آن ها باعث تقویت آیین ها و ارزش ها شده و باعث برانگیخته شدن حس تعالی می گردند. مذاهب توحیدی اغلب بین دین حقیقی و دروغین تمایز قائل می شوند. آن ها بر این عقیده اند که بت پرستی می تواند هم پرستش خدایان دروغین و هم نسبت دادن موجودات یا اشیاء خلق شده و ساختگی (و به همین دلیل دروغین) به خدای یگانه باشد. این گونه به نظر می رسد که بت پرستان رفتاری از روی جهل و نادانی داشته و یا قادر به استدلال نیستند؛ زیرا همۀ توجه خود را به اشیاء ساختگی معطوف کرده اند تا به پروردگاری که آن ها را آفریده است. یکتاپرستان به عرف مذاهبی توجه می کنند که دلبستگی به تصاویر پَست و خوار دارند. بت پرستی به اشکال گوناگون وجود دارد؛ پرستش مظاهر طبیعت مانند خورشید، ماه و ستارگان، پرستش قهرمانان و پیشینیان مانند پرستش امپراطور در یونان و رومِ پیش از قرن چهارم و اعتقاد به طلسم مانند اعتقاد به این که اشیاء طبیعی مانند درختان، سنگ ها و تپه ها دارای نیروهای ماوراءالطبیعه یا جادویی هستند؛ حتی میهن پرستی _ به صورت وابستگی بیش از اندازه به میهن _ را می توان نوعی از بت پرستی دانست. اشیایی که در برگیرندۀ نوعی تقدس هستند، نقش عمده ای در زندگی افراد غیرغربی ایفا کرده است و اولین برخورد اروپایی ها _ اغلب کاشفین و مبلغین مذهبی _ با این افراد باعث برانگیختن حس کنجکاوی و ایجاد حیرت در آن ها شده و در گزارش های اولیه، وابستگی آن ها به این اشیاء را بت پرستی نامیده اند. مردم شناسان قرون نوزده و اوایل قرن بیستم مجذوب این دیدگاه شده و سعی کردند تا اغلب اَشکال ابتدایی مذهب را در متن پرستش اشیاء جست وجو کنند. اصطلاحاتی مانند توتم پرستی،(1) روح گرایی(2) و یادگار پرستی(3)


1- totemism
2- animism
3- fetishism

ص:138

به منظور تشریح پرستش تصاویر و تجسم ارواح یا نیروهای ماوراء الطبیعه برای اشیاء یا حیوانات یا مظاهر سمبلیک ایشان استفاده شده اند. داشتن درکی صحیح از فرهنگ ها و مذاهبِ این افراد منجر به عدم پذیرش ارزیابی های انسان شناسانۀ ادیان افراد غیرغربی شده است. امروزه نام نهادن ادیان غیرتوحیدی، تمثال های غیرغربی و اشیای آیینی به عنوان ابزار بت پرستی، روشی ذهنی در طبقه بندی و نکوهش ادیان غیرمسیحی به شمار می آید. از یک طرف، این روش نشان دهندۀ تضاد فرهنگ هاست و از طرفی دیگر اشاعه دهندۀ این عقیده است که ادیان توحیدی بر مذاهب چندخدایی ارجحیت دارند. در واقع، بررسی های انسان شناسی انجام شده در قرن نوزدهم، ادیان نانویسا(1) را به عنوان دین حقیقی نمی دانند بلکه آن ها را به عنوان یک مذهب دروغین در نظر می گیرند. به هر حال، از آن جایی که هر مذهب از برخی مظاهر و نشانه ها استفاده می کند، محکوم کردن یک مظهر و تصدیق دیگری نمی تواند بر اساس یک استاندارد دینی منسجم باشد و نام گذاری یک تمثال به عنوان مظهری بت پرستانه هیچ ارتباطی با کیفیت محصول هنری آن ندارد؛ زیرا مظاهر ابتدایی و مظاهر ناب هر دو به دست بت شکنان تخریب شده اند. ترس از تمثال ها از این باور سرچشمه می گیرد که آن ها دارای نیرویی ذاتی هستند که می تواند اذهان پرستشگران را تسخیر کند. در نتیجه، بت پرستی اغلب به منظور تشریح هر چیزی که رسماً به عنوان بخشی از رسم و سنت معمول تایید نشده، استفاده شده است.


1- the nonliterate religions

ص:139

بت پرستی و ادیان توحیدی

بت پرستی و ادیان توحیدی

مرجع های مرتبط با بت پرستی در کتب مقدس مذاهب توحیدی چون یهودیت، مسیحیت و دین اسلام به وفور به چشم می خورند. این سه مذهب عموماً انسان را به پرستش خداوند تعالی دعوت کرده و از پرستش و ستایش هر گونه شیء ساختگی منع می کنند. بت پرستی در دین اسلام به شدت نکوهش شده است. قرآن کریم و احادیث، هر گونه بازنمایی هنری از خداوند را منع کرده اند و نسبت دادن هر گونه موجودی به خداوند را شرک می دانند که خود گناهی کبیره است. با این وجود، در برخی از دوران تاریخ اسلام می توان تصاویری را به صورت نوشته جات، طراحی ها، فرشینه ها و دیگر لوازم عبادی و مذهبی مشاهده نمود. حتی در برخی متون اسلامی آورده شده است که عرب های پیش از اسلام، بت پرستانی بودند که به آزار و اذیت حضرت محمد صلی الله علیه و آله می پرداختند. پس از فتح مکه در سال 629، حضرت محمد صلی الله علیه و آله همگی بت هایی را که در داخل و اطراف کعبه بودند، نابود ساخت و پیروانش را نیز به انجام این کار دعوت کرد و فرمود که نابودی بت ها یعنی از بین بردن باطل و افشای حقیقت و درستی. این سنت ها همراه با تعالیم توحیدی و اعتقاد به خدای یگانه پایه و اساسی شدند برای مردود دانستن بت ها و بت پرستی از سوی دین اسلام. به هر حال، خانۀ کعبه، بنای یادبود دوران پیش از اسلام که در آن بت پرستی انجام می شد، دست نخورده باقی ماند و تنها برای یک منظور استفاده می شد و آن هم وحی پروردگار به حضرت محمد صلی الله علیه و آله بود. در نتیجه، سنت اسلام پس از قرن هفتم جایگزین چندخدایی گرایی(1) و بت پرستی شد و سنت اعتقاد به خدای یگانه مرسوم گردید. نکوهش بت پرستی از سوی مذهب مسیحیت تا اندازه ای ریشه در عقاید یهودیت دربارۀ یگانگی خداوند دارد.


1- polytheism

ص:140

کتاب انجیلِ یهود سرشار از نمونه هایی است که به بت پرستیِ یهودیان مشابه با آن چه در کشورهای همسایه شان انجام می شده، اشاره دارد. از این رو، طرد کامل بت پرستی و حمایت از یکتاپرستی احتمالاً فرآیندی تدریجی بوده که مدتی به طول انجامیده است. برای نمونه در کتاب خروج (٣٥_ ١:٣٢)، کمی پس از صدور ده فرمان حضرت موسی، اختلاف دربارۀ گوسالۀ طلایی که توسط هارون(1) برای مردم ساخته شده بود تا به عنوان بت استفاده شود، وجود دارد. از نظر موسی(ع)، این عمل نقض دستور ده فرمان بود که برای جلوگیری از پرستش تصاویر و نسبت دادن خداوند به چنین تصاویری صادر شده بود.(٧ _ ٣:٢٠)

پیامبران دائماً بت پرستی _ که همانند سرکشی در برابر خداوند است _ را نکوهش کرده اند و از این رو این عمل را گناهی بزرگ دانسته اند و از شکست و تبعید یهودیان تا حدودی به عنوان عذاب الهی برای گناه بت پرستی تعبیر شده است. در سطحی کوچک تر در کتاب خروج ٢٠:٢٢ و کتاب سفر تثنیه ١0 _ ١:١٣ برای کسانی که بت پرستی می کردند، مجازات مرگ در نظر گرفته شده است. در انجیل عهد جدید، پُل قدیس، رهبر مسیحی قرن اول، به طور دائم مسیحیان را از اعتقاد و وابستگی به بت ها بر حذر می داشت که این عمل در بسیاری از شهرهای آسیای صغیر رایج بود. هنگامی که پس از قرن چهارم دین مسیحیت به مذهبی پرطرفدار تبدیل شد، بت شکنی به عنوان پاسخی در برابر بت پرستی به منصۀ ظهور رسید. این سنت در قرن ششم در زمان جنبش پروتستان ها به اوج خود رسید. جان کالوین، آلریچ زینگلی و آندریاس کار ل استات به همراه دیگر اصلاح طلبان، تمثال های مذهبی را مردود دانسته و زدودن و نابودی آن ها را از کلیساها رواج دادند. آن ها بر این عقیده بودند که


1- خواننده خود به خوبی می داند که سامری در تهیۀ گوساله نقش داشته و هارون برادر و وصی پیامبر خدا در برابر او ایستادگی کرد. (گ.)

ص:141

استفاده از تمثال ها در مراسم عبادی در کتب مقدس منع نشده است. این سنت بت شکنانه از طرف مبلغین مذهبی غربی در مبارزتشان با مذاهب غیرغربی از قرن شانزدهم تا اوایل قرن بیستم مورد حمایت قرار گرفت.

بت پرستی و بت شکنی

بت پرستی و بت شکنی

در تاریخ بشر، اعصاری وجود داشته که در آن ها رهبران مذهبی از خود گرایشات بت شکنانه نشان داده و به پیروان خود توصیۀ اکید داشته اند که از آن ها پیروی نمایند. بت شکنی _ عمل از بین بردن تمثال هایی که برای پرستش و اهداف مذهبی استفاده می شوند _ اغلب واکنشی رسمی یا نیمه رسمی به بت پرستی است و این عمل توجیه خاصی را برای آزار و اذیت و خشونت مذهبی فراهم نمی آورد. از بین بردن هر چیزی که با بت پرستی در ارتباط است، بدین صورت توجیه شده است که از بین بردن تمثال های منع شده توسط دین، تزکیۀ مذهبی را به همراه می آورد. به دلیل این که بت ها رابطۀ تنگاتنگی با مسائل خرافه داشتند و حاصل جهل و نادانی شناخته می شدند، بعضی از رهبران دینی اظهار می داشتند که از بین بردن آن ها نوعی آزادی خواهد بود. همان طور که دیوید مورگان در مقاله ای دربارۀ بت شکنی بیان کرده، بت شکنی همیشه به معنی از بین بردن تمثال ها نیست بلکه راهبردی است برای جانشین سازی؛ تنها به این دلیل که هیچ یک از مذاهب توحیدی جهان تا کنون عاری از این گونه تصاویر نبوده است. در زمان مواجهۀ دین مسیحیت با دیگر فرهنگ ها و مذاهب، بت شکنی به نقطۀ اوج خود رسید. مبلغین مذهبی مسیحی در سرزمین های بسیاری برای تصاویر، اهمیتی مذهبی قائل شده و نوکیشان جدید را به رها کردن و تخریب آن ها ترغیب می کردند. در قرن بیست و یکم،

ص:142

گروه های مسیحیِ انجیلیِ تندرو در بسیاری از قسمت های جهان به این سنت بت شکنی به عنوان راهبردی برای تغییر مذهب ادامه دادند؛ برای نمونه در سال ٢٠٠٣ یک گروه دگراندیش باپتیست با نام سلحشوران داوود واقع در جنوب شیلی، تندیسRoman Catholic virgin of Carmen را به آتش کشیدند؛ با این عقیده که این تندیس، بت است و از این رو برگزاری فستیوال مرتبط با آن نیز یک مراسم مشرکانه به شمار می آید.

اگر در میان شما پیامبری، یا برآورده کنندۀ آرزوها، برخیزد و برای شما نشانه یا معجزه ای بیاورد و نشانه یا معجزه تحقق پیدا کند، دربارۀ آن با شما صحبت کرده و بگوید بیایید به دنبال خدایان دیگر برویم، خدایانی که شما نمی شناسید، و بیایید به آن ها خدمت کنیم؛ شما نبایستی به سخنان آن پیامبرِ برآورده کنندۀ آرزوها، گوش فرا دهید؛ زیرا پروردگارتان شما را در بوتۀ آزمایش قرار می دهد تا ببیند شما با همۀ جان و روح خود خداوند را دوست دارید یا نه.

شما باید از خدای خود پیروی کنید، از خشم او بترسید و از دستورات او اطاعت نمایید و تسلیم گفته های او بشوید و بایستی او را پرستش کنید و به ریسمان او چنگ بزنید.

و آن پیامبرِ برآورده کنندۀ آرزوها، بایستی کشته شود؛ زیرا سخنانی را گفته که شما را از پروردگارتان باز گرداند؛ خداوندی که شما را از سرزمین مصر بیرون آورد و شما را از اسارت و بندگی رهانید. برای بیرون راندن شما از راهی که پروردگارتان به شما امر کرده در آن قدم گذارید، پس شما باید شیطان را از خود دور کنید.

کتاب سفر تثنیه 10-13:1

ص:143

به هر حال یافتن یک معیار مشخص برای قضاوت دربارۀ این که یک تصویر خاص بت به حساب می آید یا خیر کاری بس دشوار است؛ زیرا انواع گوناگونی از تمثال ها و نیز انواع مختلفی از مراسم مذهبی وجود دارند؛ برای نمونه در حالی که اصلاح طلبانِ پروتستان تمثال ها را مردود می دانستند و دست به تخریب آن ها می زدند و در مقابل، کاتولیک ها این عمل را نفرت انگیز می شمردند، هر دو گروه خواستار این بودند که به دین مسیحیت به درستی عمل شود. در واقع، مجادله دربارۀ تمثال ها ریشه در تاریخ اِحیای ذاتی دین مسیحیت، اشاعۀ مذهب فرقه ای و تعصبی و نیز حفظ گردهمایی های مذهبیِ انجیلی دارد. گرچه در دنیای مدرن درک بهتری از هنر مذهبی و غیر مذهبی وجود دارد ولی سنت بت شکنی هم چنان در بین گروه های مذهبی اقلیت و تندرو وجود دارد. بزرگ ترین سنت بت شکنی که تا کنون گزارش شده به تخریب دو تندیس ١٢٥ فوتی بودا در شهر بامیان افغانستان، در اوایل مارس سال ٢٠٠١ مربوط است که به دستور ملامحمد عمر، رهبر گروه طالبان، که این تندیس ها را به بت تشبیه کرده و آن ها را توهینی به اسلام دانسته بود، رخ داد. با وجود درخواست های انجام گرفته از سوی مراجع بین المللی، گروه طالبان بسیاری از تندیس هایی را که دارای قدمتی١٥٠٠ ساله بودند و نمادی از آثار تاریخی مهم به حساب می آمدند، توسط خمپاره و توپ تخریب کرد. این تردید وجود دارد که آیا سنت بت شکنی هرگز در از بین بردن هر دین نانویسا و روی هم رفته هر گونه شاخۀ هنری موفق بوده است یا خیر؛ یا این که تنها قادر بوده تا نیروی گرایش به تمثال ها را از طریق از بین بردن فواید اقتصادی و به کنترل درآوردن پرستش آن ها محدود نماید. به هر روی، بت شکنی پدیدۀ اجتماعی پیچیده ای است. از این پدیده می توان به عنوان ویرانگری، جنبه ای از

ص:144

تضاد اجتماعی، فرآیند پاکسازی هنر (هنگامی که اشیاء تخریب می شوند از اهمیت کمتری برخوردار می گردند)، ترویج عقلانیت یا به عنوان تقویت تعصب مذهبی نام برد.

اگر برادر شما، پسر مادرتان یا پسرتان یا دخترتان یا همسر دوست نزدیک شما یا دوستانی که بخشی از وجود شما هستند، شما را مخفیانه وسوسه کرده اند و به شما بگویند بیایید خدایان دیگر را بپرستیم، خدایانی که شما نمی شناسید، نه شما و نه نیاکانتان؛ یعنی، از خدایان مردمی که در اطراف شما هستند، به شما نزدیک می شوند یا از شما دور می گردند، حتی از یک طرف زمین به طرف دیگران می روند؛ شما نباید به سخنان آن ها تن دردهید و نباید به سخنان آن ها گوش فرا دهید و نباید برای آن ها دلسوزی کنید و نباید از آن ها غفلت کنید و نباید به آن ها پناه دهید؛ بلکه باید آن ها را بکشید؛ باید اولاً با دست خودتان آن ها را از بین ببرید، و سپس با کمک دیگر مردم. و شما باید با سنگ آن ها را بزنید، تا وقتی که بمیرند؛ زیرا آن ها سعی داشتند شما را از راه پروردگارتان منحرف نمایند؛ پروردگاری که شما را از سرزمین مصر بیرون آورد و شما را از اسارت و بندگی رهانید.

کتاب سفر تثنیه 10-13:1

بت پرستی و هنر

بت پرستی و هنر

در اواخر قرن نوزدهم، شمایل شناسی و مطالعۀ تمثال نگاری، فهمی عمیق از عبارت تفکر مذهبی و عبارت پرستش تمثال ها به وجود آورد. در نتیجه، تفسیری جدید و درکی بهتر از بت ها به عنوان آثار هنری پدید آمد. قدرت های استعماری، کاشفین، تجار و مبلغین مذهبی از این درک جدید و تصاویری که

ص:145

دیگر تخریب نمی شدند، بهرۀ خوبی بردند. برخی از این تصاویر در محلی مخصوص نگهداری می شدند و برخی دیگر به کشورهای غربی برده شده و در موزه های هنری به دور از استفاده های مذهبی مرتبط با آن ها قرار می گرفتند یا به عنوان نشانه های تغییر مذهب مسیحیت به نمایش گذاشته می شدند. تصاویری که یک زمان به عنوان بت از آن ها نام برده می شد اکنون لقبی تازه، یعنی آثار هنری به خود گرفته بودند. با این حال، خشونت های سنت بت شکنی هنوز گاه به گاه نمایان می گردند و این خشونت به قرن بیست و یکم نیز راه یافته است. بت ها شکلی از ارتباط هستند که خلاقیت را از نسلی به نسل دیگر منتقل می کنند. آن ها بخش عمده ای از فرهنگ بسیاری از مردم غیرغربی را به آینده منتقل کرده و نمایانگر حالات معنوی آن ها هستند. گرچه تمامی تصاویر با مذهب در ارتباط نیستند ولی آن هایی هم که برای بت پرستی استفاده می شوند، بیانگر این مهم هستند که چگونه مذهب، محتوا و ویژگی های هنر سنتی را در فرهنگ های غیرغربی فراهم آورده است. این موجودات قدرتمند مردم عامی، نشان دهندۀ بینش جهانی آن ها و میزان درک آن ها از مفهوم ماوراءالطبیعه هستند.

برخی تصاویر خاص به عنوان ابزار بت پرستی شمرده می شوند؛ زیرا در جهان غیرغربی، هنر و مذهب دارای ارتباطی تنگاتنگ هستند. به هر حال، هنر تنها به تصویرکشانندۀ یک فرهنگ خاص نیست بلکه نمادی از تقدس نیز به حساب می آید و برخی از تصاویر رابطۀ نزدیکی با سرچشمۀ روحی و روانی قدرت دارند. ایجاد بحث برانگیز بت پرستی ریشه در روابط اجتماعی و قومی بین غرب و شرق، بین دنیای متمدن و جهان بدوی و بین مذاهب توحیدی سازمان یافته و مذاهب چندخدایی نامنظم دارد.

نوشتۀ متیو اُجو

ترجمۀ علی اصغر حداد

ص:146

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Apostolos-Cappadona, D. (Ed.). (1984). Art, creativity and the sacred: An anthology in religion and art. New York: Crossroad.

Besançon, A. (2000). The forbidden image: An intellectual history of iconoclasm (J. M. Todd, Trans.). Chicago: University of Chicago Press.

Child, A. B., Child, I. L. (1993). Religion and magic in the life of traditional peoples.Englewood Cliffs, NJ: Prentice Hall.

Dupré, W. (1975). Religion in primitive cultures: Astudy in ethnophilosophy. The Hague Paris: Mouton.

Gamboni, D. (1997). The destruction of art: Iconoclasm and vandalism since the French Revolution. New Haven CT: Yale University Press.

Hackett, R. I. J. (1996). Art and religion in Africa. (Religion and the arts).London New York: Cassell.

ص:147

Hawting, G. R. (1999). The idea of idolatry and the emergence of Islam: From polemic to history. Cambridge, UK: Cambridge University Press.

Laeuchli, S. (1980). Religion and art in conflict: Introduction to across-disciplinary task. Philadelphia: Fortress.

Mills, K. (1997). Idolatry and its enemies: Colonial Andean religion and extirpation. Princeton, NJ: Princeton University Press.

Moore, A. C. (1977). Iconography of Religion: An Introduction. London: SCM Press.

Moore, A. C. (1995). Arts in the religions of the Pacific: Symbols of life.London: Pinter.

Morgan, D. (2003). The vicissitudes of seeing: Iconoclasm and idolatry. Religion,33,170–180.

ص:148

بنیادگرایی

اشاره

در مطالعات دین، اصطلاح بنیادگرایی(1) عموماً برای اشاره به هر ایدئولوژی دینی ای به کار می رود که ستیزه جویانه با تاکید بر دسترسی بشر به ولایتی الهی با مدرنیسمِ فراگیر غربی مبارزه کند. خاستگاه این تعریف عمومی، یک جنبش پروتستان است که در اوایل قرن بیستم به مخالفت با کمرنگ شدن پیوند گفتمان عمومی با وحی پرداخت. در حال حاضر این تعریف عمومی برای ارجاع به آن گروه از ایدئولوژی های غیرمسیحی به کار می رود که پژوهش های علمی غربی منش و ارزش های دنیوی ای را که این تلقی از علم اقتضاء می کند، نفی می کنند. بنیان این طرد و رد، اعتقاد به دسترسی بشری به وحی است. بنیادگرایان در فعالیت های رسانه ای خود، غالبا به متن مقدسی استناد می کنند که به اعتقاد آنان وحی خداست. از آن جا که بنیادگرایان، وثوق این متن مقدس را مناقشه ناپذیر می دانند، با استناد به آن ها و بدون مستدل کردن دعاوی یا درخواست های شان به معیارهای گستردۀ قضاوت [صحیح]،


1- Fundamentalism

ص:149

اظهاراتی شورانگیز و احساسی ابراز می کنند. از نظر بنیادگرایان، ارزش های تکثرگرای دنیاگرایی غربی، ارزش هایی تهدیدکننده تلقی می شوند؛ چرا که معیارهای وارسی این ارزش ها خارج از گسترۀ یک دین به خصوص قرار دارد. یکی از نتایج این طرز تلقی، تلاش رسانه های بنیادگرا برای طرد رسانه های دنیاگرای حاکم یا معرفی رسانه های جایگزین آن هاست. این گرایش بنیادگرایانه در بسیاری موارد به شکل گیری اجتماعات کوچک و بسته ای منجر شده است که در جوامع باز به صورت فعالان افراطی عمل می کنند. یکی از نتایج چنین وضعیتی این است که اجتماعات بنیادگرا معمولا به عنوان اجتماعاتی شناخته می شوند که به ناشکیبایی در قبال عقاید، ارزش ها و دیدگاه های متنوع دامن می زنند. به هر حال، از آن جا که بنیادگرایان نوعا گروه هایی فرعی با سطح بالایی از برانگیختگی هستند، حتی این اجتماعات اقلیت بنیادگرا هم می توانند قدرت های سیاسی چشمگیری به وجود آورند.

شکل گیری بنیادگرایان مسیحی

شکل گیری بنیادگرایان مسیحی

از نظر تاریخی واژۀ بنیادگرایی به مجموعه ای دوازده گانه از جزواتی که بنیادها خوانده می شدند، برمی گردد. این جزوه ها را فردی به نام لیمن استیوارت، بین سال های 1910 تا 1915 منتشر کرد. او یک غیر روحانی پروتستان بود که در صنعت نفت کار می کرد. اعتقاداتی که خداشناسان و نویسنده های وابسته به این شکل اولیۀ بنیادگرایی، گسترش دادند، از باور مشترک آن ها به تفسیری منحصراَ ادبی از انجیل سرچشمه می گرفت. اعتقاد به اصالت بی چون و چرا و معنای ادبی انجیل، هنجارهای احساسی و ابرازگزایانه ای را که اینک ارتباطات بنیادگرایانه از خود بروز می دهد، برانگیخت. روشنفکران مسیحی در واکنش

ص:150

نسبت به رشد نفوذ ارزش های دنیوی، در درون و خارج از نهادهای پروتستان در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، درگیر منازعات شورمندانه ای شدند. مشکل زمانی رخ داد که رهبران پروتستان در خصوص رسیدن به درک شایستۀ مسیحی از نظریۀ تکامل چارلز داروین دچار انشعاب شدند. از نظر لیبرال ها شرح آفرینش در سفر پیدایش، شکل گرایانه(تمثیلی) بود؛ پس نمی شد آن را با نظریۀ داروین ناسازگار تلقی کرد. از نظر محافظه کاران، نظریۀ داروین، تصادف احتمالی و ارادۀ انسان را جایگزین تدبیر الهی خداوند می کرد. در حالی که متالهین لیبرال پروتستان، مانند والتر راشنبوش به سمت تکثرگرایی و عدالت اجتماعی گرایش پیدا کرد، محافظه کارانی مانند لیمن استیوارت بر نظریه های درک ادبی انجیل تاکید می ورزیدند.(1) از نظر محافظه کارانِ پروتستان، اتکای افراطی بر اعتبار علوم دنیوی به انحطاط دنیاگرایانۀ اخلاق، مادی گرایی مهارناپذیر و رشد نظامی گری منجر می شود. در سال 1910 یعنی در سالی که نخستین مجموعه از بنیاد ها انتشار یافت، متالهین محافظه کار پرزبیتارین در پرینستِن مدعی بی غلط بودن متون انجیلی شدند. تا سال 1915 نهادهای پروتستان در آمریکا آشکارا به دو اردوگاه لیبرال و محافظه کار تقسیم شده بودند. در چنین جوی بود که لیمن استیوارت تامین هزینه های انتشار و توزیع رایگان بنیادها را تقبل کرد. یکی از ویراستاران اصلی بنیادها مبلِّغی به نام روبن تورِی بود. دوست نزدیک او و معروف ترین واعظ آن دوره، دوایت دی. مودی بود. مودی که گاهی از او به عنوان زمینه ساز بنیادگرایی یاد می شود، در اواخر دهه های قرن نوزدهم از موفق ترین واعظان عمومی اونجلیکال به حساب می آمد.


1- اعتقاد به این که آن چه در متن انجیل آمده، عین واقع است و نباید از آن ها تفسیری تمثیلی یا غیر از آن به عمل آورد. (م.)

ص:151

ایالات متحده در اواخر قرن نوزدهم، تشدید علاقه به ابراز عاطفی عقاید دینی را تجربه می کرد. این سنت به سخنرانان فرهمندی مانند جیمز مک گریدی وابسته بود. این سنت با مواردی مانند مبارزان خیمه یا گردهمایی های اردویی که مجالس وعظ را مشخص می کرد، سرودخوانی و دعاهایی که با احساسات غنی شده بود، تشخص می یافت. در دهۀ هفتادِ قرن نوزدهم، مودی که مراسمی دستکاری شده تر را باب کرد، در منظر عمومی مورد توجه قرار گرفت. مودی بدون این که به گرایش دینی خاصی ابراز تعلق کند، تمامی مخاطبان خود را به مشارکت در مراسم فرا می خواند و به جای مستثنا کردن گروهی از مخاطبان، پیام ساده ای به مخاطبان خود می داد و اخلاق فردی را نشانه می گرفت. او در حالی که کت و شلواری عادی از نوع لباس کارمندان بر تن داشت و به مانند افراد طبقۀ متوسط، وعظ خود را به انجام می رساند. در نهایت او توانست برای خود گروه عظیمی از مخاطبان طبقۀ متوسط را که با نهادهای مختلف مسیحی همبسته بودند، دست و پا کند. از آن جا که مودی رویکردی ساده و تحت اللفظی به کتاب مقدس _ عقیده به مصونیت انجیل از سهو و تحریف _ و باوری آخرالزمانی داشت، می توان آرای او را باورهایی منسجم تلقی کرد که در دهه های پس از مرگ او به صورت بنیادگرایی مسیحی درآمد.

از 1914 تا 1918، سلسله کنفرانس های عظیمی در پشتیبانی از توجه روزافزون به فهم ادبی انجیل برگزار شد. در 1917، حکومت بریتانیا بیانیه ای در حمایت از برپایی سرزمین مادری یهودیان در فلسطین صادر کرد. از آن جا که تشکیل دوبارۀ سرزمین یهودی وعده ای است که مکررا در انجیل تکرار می شود، به نظر می رسد که صدور این بیانیه پشتیبانی مدرنی از روایت آخرالزمانی باشد.

ص:152

این روایت بر شعله های تفکر روبه رشد آخرالزمانی یا هزاره انگار(1) دامن زد. در سال 1918، مبشری به نام ویلیام رایلی، انجمن جهانی بنیادهای مسیحی را تشکیل داد. تمرکز اصلی این انجمن، اجرای برنامه های تبلیغاتی برای تاثیرگذاری بر آن دسته از نهادهای شناخته شدۀ رسمی بود که گمان می شد بیش از اندازه گرایش های لیبرال دارند.

WCFA در تلاش برای انسجام بخشیدن به مرده ریگ مودی، منادی تقابلی آخرالزمانی با ارزش های دنیوی در گفتمان مدرن شد. سردبیر یک روزنامه باپتیست برای اولین بار اصطلاح بنیادگرایان را برای ارجاع به کسانی که حاضرند برای بنیادها با نهادهای حاکم دربیفتند، وضع کرد. در حالی که این تقابل به صورت گسترده در سطح رسمی (نهادی) در حال وقوع بود، سیاستمدار مشهور پرزبیتارین، ویلیام جنینگز برایان، اقدامات مبارزاتی معروف خود را برضد آموزش فرضیۀ تکامل در مدارس آغاز کرد. گرچه احتمالا دغدغۀ برایان بیشتر پیوند میان نظریۀ تکامل با ملی گرایی آلمانی بود تا تفسیر لفظی سفر پیدایش، اقدامات او مناقشۀ کلامی دربارۀ وثوق کتاب مقدس را به گفتمان عمومی وارد کرد.

برایان، جان اسکوپز،(2) معلم مدرسه ای را که در شهری کوچک زندگی می کرد و قوانین ایالت تنسی را دربارۀ عدم آموزش فرضیۀ تکامل زیر پا گذاشته بود، به دادگاه کشاند. نویسندۀ سکولار مشهوری به نام مِنکِن (3)حساسیت ها را دربارۀ این دادگاه برانگیخت و به این ترتیب این دادگاه به موضوعی ملی تبدیل شد. کلارنس دارو وکیل مدافع اسکوپز، در این دادگاه که به صورت یک همه پرسی دربارۀ ارزش های زمانه درآمده بود، برایان را به تنگنا کشاند و او را برای مردودشمردن تفسیری لفظی از آفرینش تحت فشار


1- premillennial
2- John Scopes (1900 – 1970)
3- H. L. Mencken (1880 – 1956)

ص:153

قرار داد. در میان عموم مردم، برایان نمادی از عقاید سطحی و دارو یک قهرمان و نشانۀ فردی عقلانی شد. برایان در یکشنبۀ بعد از شکست مفتضحانه اش مرد. روزنامه نگاران در طول محاکمۀ اسکوپز، حسابی به اصطلاح بنیادگرایی پرداختند. به دنبال شکست و مرگ ناگهانی برایان، بنیادگرایی اصطلاحی کاریکاتورگونه از ارتجاعی عقیم و نشانه ای از مسیحیت روستایی شد.

درون نهادهای پروتستان، محافظه کاران آب رفتند و ناپدید شدند. با وجود این، در خارج از موسسات رسمی پروتستان، این اصطلاح و مخالفت اعتقادی آن با ارزش های مدرن در سطحی عمومی باقی ماند.

بسیاری از پروتستان های طبقۀ متوسط که خود را بنیادگرا به حساب می آوردند، احساس کردند که در جامعۀ بزرگ تر کنار زده شده، حاشیه نشین شده اند.

پس از جنگ جهانی دوم، ایدئولوژی بنیادگرایی تدریجا خود را در منظر عمومی مطرح کرد. سازمان ملل متحد _ به منظور یافتن راه هایی برای جلوگیری از وقوع یک جنگ جهانی دیگر _ و حقوق بین الملل _ متکی بر مفهومی جدید از حقوق جهانی بشر _ شکل گرفتند. محافظه کاران مسیحی با دغدغۀ امکان شکل گیری حکومتی جهانی که اساساً متکی بر اعتبار اخلاقی متون انجیلی باشد، دوباره تفسیر خود از انجیل را برای هدایت سیاست های عمومی به پیش کشیدند. مسیحیان محافظه کار با پیداکردن شواهدی از زمانۀ خود در متون باستانی انجیلی، دوباره توجه خود را بر سیاست های بین المللی متمرکز کردند و بر انحطاطی اخلاقی در ایالات متحده که شاهدی بر دورۀ آخرالزمان است، پا فشردند.

ص:154

در دهۀ هفتادِ قرن بیستم رهبران مسیحی مانند جری فالول و پت رابرتسِن مجموعه ای از رسانه ها را برای تامین و حمایت از سیاست های تندروانه، محافظه کارانه و دستورکارهای انزواطلبانه، مدیریت کردند. در سال 1970 تفسیر هال لیندزی از رسالت انجیلی به عنوان سیاست های جنگ سرد (1945 _ 1991) بیش از هفت و نیم میلیون نسخه فروش کرد و پرفروش ترین کتاب غیرداستانی دهۀ هفتاد شد. در دهۀ نود قرن بیستم، فرارسیدن پایان هزارۀ دوم به التهاب توجه به آخرالزمان دامن زد. در 1995، یک مبشر پروتستان دیگر به نام تیموتی لهایی در قالب داستان های پرفروش برجای مانده، دوباره به بازگویی روایات پیش گویانۀ(پیامبرانۀ) بنیادگرا پرداخت.

امروزه، اصطلاح بنیادگرایی مسیحی را می توان در گسترۀ وسیعی از کتاب های عامه پسند، موسیقی مسیحی، تلویزون های کابلی، فیلم ها و روی اینترنت مشاهده کرد. به خاطر تاکید بر تفسیر لفظی انجیل، رسانه های بنیادگرا بر شواهد لفظی از انجیل در حمایت از موضعگیری های سیاسی پافشاری می کنند. رسانه های تبشیری که کمتر خصلت سیاسی و بیشتر خصیصه ای صمیمانه دارند، معمولاً خصلتی شارحانه (ابرازگرایانه) داشته اند. گفتمان رسانه ای تبشیری در قیاس با دیگر بنیادگراها طعمی عاطفی یا احساساتی تر دارد؛ بدین معنا که گرایش دارد تا بر رابطۀ مستقیم فرد و خدا در عبادت و روایاتی از تجربۀ مقدس فردی حاصل آمده از مجموعه ای مکاشفات تاکید ورزد. با توجه به این تاکید فردی، مسیحیان بنیادگرا را می توان زیرگروهی از تبشیرگری مسیحی انگاشت. از آن جا که بنیادگرایی مسیحی خصلتی غیرنهادی دارد و بر هیچ نهاد یا متن بنیادینی متکی نیست، معمولا تفکیک آن از تبشیریون به دشواری امکانپذیر می شود. برخی از مسیحیان ممکن است از سر

ص:155

خود، خود را مسیحی بنیادگرا معرفی کنند در حالی که از اقتضائات تاریخی یا ایدئولوژیک آن آگاه نیستند. در عین حال ممکن است برخی دیگر از مسیحیان، بنیادگرا بودن خود را انکار کنند در حالی که از هواداران متعصب همان نشانه هایی باشند که نوعا به عنوان بنیادگرایی شناخته می شوند.

پس از نابودی موج اول بنیادگرایی در 1925، قاطبۀ مسیحیان و نهادهای مسیحی به شکل گسترده اصطلاح بنیادگرایی را نفی کردند. نظر به تصویر منفوری که طی دادگاه اسکوپز از این اصطلاح پیدا شد و با توجه به طرد این اصطلاح توسط نهادهای پروتستان (به عنوان نتیجه ای از افتضاح دادرسی اسکوپز)، این واژه، منظومه ای متنوع از بار معنایی نوعاً منفی پیدا کرده است. بنابراین، در اطلاق بنیادگرا به پدیده ها، باید به اندازۀ کافی احتیاط کرد. با وجود این، عقاید مبنایی بنیادگرایی در سطح عوام به حیات و توسعۀ خود ادامه داده است و دانشمندان تلاش کرده اند تا این اصطلاح را از نظر مذهبی بیشتر روشن کنند.

مطالعات قوم نگاری و تجربی پدیدۀ بنیادگرایی توجه ها را به سمت تعریفی تشریحی و متکی بر تظاهرات ایدئولوژی های دینی سوق داده است. دانشمندان علوم اجتماعی، بنیادگرایی مسیحی را چنین تعریف کرده اند:

یک زیرگروه در میان تبشیریون که به وثوق انجیل، رستگاری به مدد مسیح و تعهد به دعوت ایمانی، باور دارند.(1)

دیگر پژوهشگران با دقت بیشتر، این اصطلاح را چنین تعریف کرده اند:

سنتی که مومنان به آن معرفتی ویژه از رابطه ای خاص با خدا دارند که یا بر یک متن مقدس و مناقشه ناپذیر متکی است یا بر برقراری رابطه ای مستقیم با پیام خدا و تجربۀ مستقیم آن مبتنی است.(2)


1- Kellstedt and Smitd 1991, 260
2- Perkin 2000, 79

ص:156

جامعه شناسان با اتکا بر مصاحبه های انجام شده با مسیحیان مومن، سیاهۀ سامان یافتۀ قابل بیانی از خصائص گفتمان بنیادگرا تدارک دیده اند. چهار مشخصۀ زیر را می توان از شاخص های یک بیان گفتمانی و به منزلۀ همراهی با بنیادگرایی مسیحی تلقی کرد:

1. گرایش به لفظ گرایی انجیلی (تلقی از انجیل به مثابه کلام خدا)؛

2. تجربۀ تولد دوباره به واسطۀ ایمان؛

3. تبشیر گری (یا الزام به دعوت و گرواندن دیگران به مسیحیت)؛

4. اعتقاد به باور آخرالزمانی و به شکل خاص به قریب الوقوع بودن آن.(1)

سیمای استدلالی این چهار خصیصه را می توان نمود کاملی از مسیحیت بنیادگرا دانست ولی حتی این تعابیر نسبتا عینی هم نمی توانند مشکل بازشناسی بنیادگرایی را در یک رابطۀ انسانی حل کنند. افراد، معمولا هر چهار ویژگی معین بالا را به یک اندازه ندارند، حتی اگر این چهار ویژگی را بتوان معرف عقاید آنان دانست. به عبارت دیگر، اگرچه وجود بعضی از این ویژگی ها مستلزم وجود ویژگی یا ویژگی های دیگر است، مشاهدۀ یکی به معنای وجود تمام ویژگی های دیگر نیست. حتی وقتی هر چهار ویژگی در گروهی حاضر است، باید دقت داشت که افراد مختلف آن گروه ممکن است آن ها را به شیوه های متفاوت تفسیر یا ابراز کند. بنابراین، اطلاق بنیادگرا به یک فرد یا عقیده همواره باید با ملاحظه ای دقیق از معنای این اصطلاح و توجیهی برای قابل اطلاق بودن این اصطلاح به مورد تحت بررسی، همراه باشد.

آن سوی قالب مسیحی

آن سوی قالب مسیحی


1- Strozier 1994, 5

ص:157

پیچیدگی تعریف بنیادگرایی هیچ جا بیشتر از زمانی که این اصطلاح برای اشاره به ایدئولوژی ها یا پیام های دینی غیرمسیحی به کار می رود، آشکار نیست.

بسیاری از محققان برآنند که وقتی این اصطلاح برای توصیف سیمای یک ایدئولوژی غیرمسیحی به کار گرفته می شود، تاریخچۀ مسیحی این اصطلاح، درک ما را از یک نظام اعتقادی بی ارتباط با آن تاریخچه، تحت تاثیر قرار می دهد. گرچه این موضوع تا اندازه ای درست است، شتاب جهانی در شکل گیری جنبش های دینی _ که به نظر می رسد شباهت هایی اصولی به مسیحیت بنیادگرا دارند _ این اصطلاح را برای فهم انگلیسی زبانان از سنت های دینیِ غیرغربی در محیط ارتباطی جهانی به اصطلاحی مفید تبدیل می کند. در نتیجه تعریف عام بنیادگرایی برای اشاره به گروهی از ایدئولوژی های غیرمسیحی به کار می آید. نیاز به شناخت این ایدئولوژی ها هیچ جا مشهودتر از شناخت آن چه به عنوان بنیادگرایی اسلامی شناخته می شود، نیست. اصطلاح بنیادگرایی اسلامی برای ارجاع به آن ایدئولوژی ای به کار می رود که از جریان غالب اعتقادات اسلامی منشعب می شود و در تقابل با ارزش ها و حکومت تکثرگرایی مانند الگوهای غربی قرار می گیرد. امپراطوری عثمانی تا پایان جنگ جهانی اول بر بیشتر دنیای اسلام حکمرانی کرد. در طی این دوره، این امپراطوری، ظاهرا اسلامی بود ولی درجۀ بالایی از مدارای دینی را نشان داد.

امپراطوری عثمانی پس از شکست در جنگ جهانی اول تجزیه شد و به صورت مستعمره هایی تحت نفوذ حکومت های اروپایی اداره شد. ارزش ها و عقاید غربی دربارۀ حکومت، به اجتماعاتی که پیش از این اسلامی بودند تحمیل شد. در 1948 و در همکاری بریتانیا، ایالات متحده و سازمان ملل متحد

ص:158

وطنی برای یهودیان تاسیس شد. بسیاری از مسلمانان احساس کردند که غرب به آنان خیانت کرد. آن چه امروزه بنیادگرایی اسلامی خوانده می شود در افراطی ترین وجه، در تخاصم با نفوذ اروپا و آمریکا در خاورمیانه شکل گرفته است.

وهابیت مشهورترین فرقۀ اسلامی بنیادگراست. وهابیت، برخاسته از آموزه های محمد بن عبدالوهاب است. اسلام وهابی از مقاومت رهبران سیاسی بومی در برابر عثمانی ها _ در سرزمینی که امروزه عربستان سعودی خوانده می شود_ حاصل شد. سید قطب در مصر، به واسطۀ تاسیس جنبش اخوان المسلمین که مخالفتی شورمندانه در برابر غربی سازی و استبداد سیاسی بود، گرامی داشته می شود. گرچه این و دیگر خیزش های شورمندانۀ اسلامی معاصر شباهت هایی با بنیادگرایی مسیحی دارند، ولی خیلی ها حس می کنند که بنیادگرا خواندن آن ها باعث می شود که پیش داوری و سوءبرداشتی دربارۀ اسلام پیش بیاید. وقتی دیگر ایدئولوژی ها یا پیام های دینی، بنیادگرا خوانده می شوند، ملاحظات مشابهی در میان می آید. با وجود این پژوهشگران به استفاده از این واژه ادامه می دهند. برای نمونه برخی که در جست وجوی بنیادگرایی در میان هواداران جنبش صهیونیسم بوده اند، به نهضت گوش امونیم یا خیل مومنان اشاره می کنند. این جنبش سیاسی در زمان پیدایش خود، آمیزه ای از عقاید دنیوی و دینی بود. با وجود این، بعدها این جنبش با اتکا به محبوبیت یک خاخام خشونت طلب صهیونیست به نام زی یهودا کوک، پسر یک خاخام متنفذ به نام آبراهام اسحق کوک، به افراط گروید. این جنبش در واکنش به انقلاب ایران که روحانیون بنیادگرا را در آن کشور به قدرت رساند،

ص:159

مدعی توسعۀ اسراییل از طریق پاکسازی سرزمین های تحت اشغال مسلمانان شد.

اسراییلی ها پیدایش حکومت های اسلامی در ایران و نقاط دیگر را تهدیدی برای بقای اسراییل تلقی کردند. پیروان کوک، نظام سیاسی اسراییل را در خنثی سازی این تهدید ابزاری ناکارآمد شناختند. این گروه، برای اِعمال فشار بر حکومت اسراییل هم چون فعالانی افراطی در درون این کشور فعالیت کردند. هواداران کوک، گاهی در دل شب بر فراز بلندی ها مستقر می شدند تا دولت اسراییل ناگزیر شود با اِعمال خشونت آن ها را از این مناطق بیرون براند. آن ها با مبادرت به این نوع اَعمال خشونت آمیز می خواستند رجعت به آن چه را که احساس می کردند در قیاس با تجلی یهودیت دولتی، صورتی راستین تر از یهودیت است، تبلیغ کنند. این یهودیت راستین مشتمل بر این عقیده بود که امت یهود از جانب خدا برگزیده شده اند تا سرزمین مشخصی را اشغال کنند. از نتایج این عقیده، یکی این بود که قواعد به اصطلاح الهیِ برگزیدۀ خدا بودن، وفاداری به قوانین بین المللی را ملغی می کرد[!] این قوانین شامل مصوبات سازمان ملل می شد که گسترش اقامتگاه های یهودی را در سرزمین های تحت اختیار فلسطینی ها منع می کرد. گرچه جنبش گوش امونیم پس از مرگ کوک جوان در 1982 از هم فروپاشید، پژوهشگران کماکان به اطلاق بنیادگرا به این گرایش خشونت آمیز صهیونیستی ادامه دادند. اسحق رابین، نخست وزیر اسراییل، در سال 1995به دست یک دانشجوی حقوق که به نظر می رسید تحت تاثیر این سنت افراطی صهیونیست قرار داشته است، ترور شد.

حتی گاهی چنین به نظر می رسد که ادیان غیر ابراهیمی نیز خصلت های بنیادگرایی را از خود نشان می دهند. در حوزۀ هندوییسم، جنبش ملی گرای

ص:160

راشتریا سوایامسواک سانگ، به شکلی خشونت آمیز مروج ایدۀ هندوییسم بزرگ تر است که دیگر سنت های دینی و سیاسی را نابود خواهد ساخت یا آن ها را در خود جذب خواهد کرد. محققان در میان سیک ها نیز نمونه هایی از نفی تندروانۀ تفکر مدرن و ترویج رجعت به سبک های زندگی اصیل را شناسایی کرده اند. محققان حتی در میان بودایی ها در تایلند و سریلانکا نیز نوعی ملی گرایی پیوسته با احیاگری دینی را شناسایی کرده اند که آن را بنیادگرایی خوانده اند.

آیندۀ بنیادگرایی

آیندۀ بنیادگرایی

در حالی که مناقشات پر حرارت دربارۀ آن چه بنیادگرایی را در زمینۀ پیچیده و غنی ادیان دنیا می سازد، ادامه دارد، قدرت اقتصادی سنت روشنفکری غربی هنوز همان ارزش هایی را ترویج می کند که حمایت مالی لیمن استیوارت از بنیادگرایی را در 1910 به او الهام کرد.

فن آوری های جدید، ارتباطات جهانی و سفر را بسیار بیشتر از پیش ممکن ساخته است و این، خود همان احساس ناوابسته بودن را تقویت کرده است. این احساس به نوبۀ خود تمنای بازگشت به پیوند نزدیک تر با خدا را تشدید می کند. این تمنا هم چون یک ایدئولوژی پرشور و حرارت در حواشی تمامی سنت های دینی جهان پدید آمده است. ولی نمی توان این حواشی را به این خاطر که اقلیتی از افراد متدین را نمایندگی می کنند، نادیده گرفت. در عوض، شدت و حدت عقیدتی ای که بسیاری از بنیادگراها حس می کنند، محرک فعالیت های شورانگیز سیاسی ای است که آن ها مستعد مبادرت به آن هستند. این حس می تواند حتی در اجتماعات یا ملت هایی که در ورای فاصله های

ص:161

عظیم جغرافیایی از این جنبش ها قرار دارند، به وجود آید. پس از حمله یازدهم سپتامبر 2001، دیگر نمی توان نتیجۀ خشونت ملهم از بنیادگرایان را مسئله ای منحصر به ملل جداافتاده دانست. در واقع، فن آوری های ارتباطی و مسافرت در اکناف عالم دو نتیجه داشته است:

1. دامن زدن به آتش عقاید متخاصم دینی؛

2. تدارک بستری برای تخاصم های واقعی.

فن آوری های جهانی ارتباطات، ارزش ها و فرهنگ غربی را از طریق تلویزیون، فیلم، موسیقی عامه پسند و اینترنت به جوامع سنتی تر برده است. دسترسی به بازنمایی های زندگی غربی باعث شده است، متدینین احساس کنند از جانب ارزش های تکثرگرای دموکراسی های غربی در معرض تهدید قرار گرفته اند. در این میان، همین فن آوری ها این امکان را فراهم کرده اند که فعالان بنیادگرا، ریشه های اقتصادی که این غربی شدن را دامن می زند، مورد تهاجم قرار دهند. از طریق مسافرت های جهانی، اجرای حملات تروریستی در هر کجای عالم امکان پذیر شده است. ارتباطات جهانی نیز با ارائۀ امکان نمایش رفتارهای ضد اعتقادی ملل خارجی در رسانه های خبری جهانی، به گروهک های افراطی اجازه می دهد بر فرآیندهای سیاسی آن ملل تاثیر بگذارند. فن آوری های ارتباطات جهانی، گفت وگوی افراد و گروه ها را با سرعتی که هرگز سابقه نداشته، ممکن کرده است. مطمئناً این سرعت در دهه های آینده بیشتر خواهد شد. چالشی که بنیادگرایان ایجاد کرده اند، در محیط جهانی ادامه خواهد یافت و همپای گسترش دامنه های این محیط جهانی، گسترده تر خواهد شد. ما، به عنوان یک جامعۀ جهانی چگونه قادر خواهیم بود راه هایی را برای مدیریت محیط مشترک خود پیدا کنیم، وقتی که بنیادین ترین

ص:162

ارزش های ما در تخاصم و تعارض قرار دارند؟ در اولین دهۀ قرن بیستم، این تخاصم در دو سطح جلوه می کند. در سطح ملی، هر حکومتی تحت فشار است تا راهی را پیدا کند تا با توسل به آن بتواند پاسخگوی اقلیت های برانگیخته ای باشد که فکر می کنند عقاید آن ها از سوی خدا الهام شده است و حتی فکر می کنند که آن عقاید باید به قیمت محدود شدن حقوق بشر محقق شوند.

در سطح جهانی، اجزای حکومت جهانی در تلاشند حقوق و نظامات تبادل اقتصادی را به شیوه ای معقول و قابل دفاع توسعه دهند، تا این نظامات، محافظه کاران مذهبی را چندان حاشیه نشین نکند که فعالان بنیادگرا به خشونتی عالَم گیر دست بزنند. برقراری توازن بین عقاید دینی و سکولاریسم در عصر اشتراک اطلاعات جهانی به ارائۀ چالش ها برای تک تک ملت ها و سیاست های بین المللی ادامه خواهد داد.(1)

نوشتۀ روبرت گلن هووارد

ترجمۀ عبدالله گیویان

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Abu-Amr, Z. (1994). Islamic Fundamentalism in the West Bank and Gaza: Muslim brotherhood and Islamic jihad. Bloomington: Indiana University Press.

Armstong, K. (2000). The battle for God.New York: Alfred A. Knopf. Benjamin, D., Simon, S. (2002). The age of sacred terror. New York: Random House.


1- برای مطالعۀ بیشتر رک به: صهیونیسم مسیحی. استیون سایزر. حمید بخشنده و قدسیه جوانمرد. قم. مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما و کتاب طه. 1387.

ص:163

Hadden, J. K., Shupe, A. (1988). Televangelism: Power and politics on God’sfrontier.New York: Henry Holt.

Hadden, J. K., Shupe, A. (1989). Is there such a thing as global Fundamentalism? In J. K. Hadden A. Shupe (Eds.), Secularization and Fundamentalism reconsidered (pp. 109–122). New York: Paragon House.

Harris, H.A. (1998). Fundamentalism and Evangelicals. Oxford: Clarenton Press.

Howard, R. G. (1997). Apocalypse in your in-box: End-Times communication on the Internet. Western Folklore, 56(3/4), 295–315.

Howard, R. G. (2000). On-line ethnography of dispensationalist discourse: Revealed versus negotiated truth. In D. Cowan J. K. (Eds.), Hadden religion on the Internet (pp. 225–246). New York: Elsevier Press.

Howard, R. G. (2005). The double bind of the Protestant Reformation: The birth of Fundamentalism and the necessity of pluralism. Journal of Church and State, 47(1),101–118.

Kellstedt, L., Smidt, C. (1991). Measuring Fundamentalism: An analysis of different operational strategies. Journal for the Scientific Study of Religion, 30,259–278.

LaHaye, T., Jenkins, J. B. (1995). Left behind: Anovel of the earth’s last days.Wheaton, IL: Tyndale House.

ص:164

Larson, E. J. (1997). Summer for the Gods: The Scopes trial and America’scontinuing debate over science and religion. Cambridge, MA: Harvard University Press.

Lindsey, H., Carlson, C.C. (1970). The late great planet earth. Toronto/New York: Bantam Books.

Marsden, G. (1980). Fundamentalism and American culture. New York: Oxford University Press.

Martin, W.(1996). With God on our side: The rise of the religious right in America.New York: Broadway Books.

Marty, M., Appleby, R. S. (Eds.). (1991). Fundamentalisms observed (The Fundamentalism Project), Vol. 1. Chicago: University of Chicago Press.

Marty, M., Appleby, R. S. (Eds.). (1993). Fundamentalisms and society (The Fundamentalism Project), Vol. 2. Chicago: University of Chicago Press.

Marty, M., Appleby, R. S. (Eds.). (1993). Fundamentalisms and the state (The Fundamentalism Project), Vol. 3.Chicago: University of Chicago Press.

Marty, M., Appleby, R. S. (Eds.). (1994). Accounting for Fundamentalisms (The Fundamentalism Project), Vol. 4. Chicago: University of Chicago Press.

Marty, M., Appleby, R. S. (Eds.). (1995). Fundamentalisms comprehended (The Fundamentalism Project), Vol. 5. Chicago: University of Chicago Press.

Nielsen, N. S. (1993). Fundamentalism, mythos, and world religions.Albany: State University of New York Press.

ص:165

O’Leary, S. D. (1994). Arguing the Apocalypse: Atheory of millennial rhetoric.New York: Oxford University Press.

Perkin, H. (2000). American Fundamentalism and the selling of God. Political Quarterly, 71(1), 79–89.

Robertson, P. (1991). The new world order. Dallas, TX: Word Publications.

Strozier, C. B. (1994). Apocalypse: On the psychology of Fundamentalism in America.Boston, MA: Beacon Press.

Wojcik, D. (1997). The end of the world as we know it: Faith, fatalism, and Apocalypse in America. New York: New York University Press.

Woodberry, R. D., Smith, C. S. (1998). Fundamentalism et. al: Conservative Protestants in America. Annual Review of Sociology 24,25–56.

ص:166

تبشیرگری

اشاره

تبشیرگری

تبشیرگرایان(1) از هر وسیلۀ ممکن برای مرتبط کردن رسالت عیسی مسیح با فرهنگ روزمره استفاده می کنند. تبشیرگرایان، به موازات تلاش برای تشویق افراد به گرویدن به مسیحیت، رسانه های جدید را راه اندازی می کنند، از آن ها استفاده می کنند و موضوعی برای رسانه ها می شوند. به گواهی تاریخ، گروه های تبشیری در بهره گیری از رسانه های جدید پیشگام بوده اند و صورت ها و کارکردهای آن ها را با نیازهای خود سازگار کرده اند.

تبشیرگرایان چه کسانی هستند؟

تبشیرگرایان چه کسانی هستند؟


1- Evangelicals

ص:167

اصطلاح تبشیرگرایی را دسته جات متفاوتی برای اشاره به طیفی از گروه ها به کار می گیرند. این وضعیت مغشوش _ و نه ته مایۀ محافظه کارانه ای که این اصطلاح دارد _ برای برخی از گروه های پروتستان که مایلند خود را تبشیرگرا بخوانند، یک مسئله بوده است. تعریفی سودمند از این اصطلاح می تواند این باشد: گروهی از پروتستان ها که معتقدند مشارکت در ماجرای مسیح، در تدارک رستگاری برای دیگران حیاتی است. با این تعبیر، بسیاری از فعالیت های دینی تلویزیونی از زمرۀ فعالیت های تبشیرگرایانه تلقی خواهد شد و بسیاری از پروتستان ها هم خود را تبشیرگرا معرفی خواهند کرد.

تبشیرگرایان دربارۀ رسانه چگونه رفتار می کنند؟

تبشیرگرایان دربارۀ رسانه چگونه رفتار می کنند؟

یکی از آرمان های اصلاحات دینی اعتقاد به اصالت متن مقدس است که بر اساس آن، بصیرت های کلامی تنها از دل متن مقدس استخراج می شوند. به همان اندازه که تبشیرگرایان به غفلت رسانه ها از این اصل اعتقاد دارند، متکلمان تبشیرگرا دربارۀ ابلاغ پیام های دینی در زمینه ای که این پیام ها در آن ها شنیده می شوند، نگران هستند. تبشیرگرایان به جد کوشیده اند تا از طریق پیام های انجیلی مسیر جامعۀ آمریکا را تغییر دهند. این بدان خاطر است که تبشیرگرایان معتقدند عقاید دینی همۀ جنبه های زندگی را در برمی گیرد. این رسالت عظیم(1) تبشیرگرایان را بر آن می دارد تا راه های نوآورانه ای را برای گسترش عقایدشان بیابند. افتتاحیۀ اولین سرمقاله در نشریۀChristianity Today می گوید:

دولتمردان و متالهان این نکته را دریابند که راه حل بنیادین بحران های کنونی جهان، امری وابسته به علوم دینی و الهی است.(2)


1- بر این منوال برو و پیروانی از هر قوم برگزین و آنان را به نام پدر، پسر و روح القدس تعمید ده و سپس آنان را بیاموزان که از هر چه به تو حکم کرده ام پیروی کنند. (ماتیوس: 19-20: 28)
2- Christianity Today, October 15, 1956, 20–23

ص:168

به اعتقاد تبشیرگرایان، کار کلیسا اساساً در حوزۀ ارتباطات قرار می گیرد. بر همین اساس تبشیرگرایان از فن آوری های نوپدید برای ترویج آرای خود استقبال کرده اند.

از زمان پیدایش مستعمرات پلیموث تا کنون، ایالات متحده آزمایشگاه فوق العاده ای بوده است که تبشیرگرایان در آن می توانسته اند هر شکل و هر رسانۀ ارتباطی قابل تصور را، از چاپ انجیل یا اعلامیه گرفته تا رقابت های خیمه ای،(1) بیلبوردهای انجیلی، کتاب، گروه های سیار نمایش مذهبی، پخش برنامه های رادیویی و تلویزیونی، رژه سکوهای نمایشی،(2) تبشیر موتورسوارانه، نشریات دوره ای، و ... را بیازماید؛ در این میانه حتی از مواردی مانند رولِن استیوارد که تلاش می کرد، با وجود نادیده گرفته شدن، نشانه هایی از کتاب مقدس را در جریان مسابقات ورزشی در برابر دید دوربین های تلویزیونی ببرد، نیز بهره گیری شده است.(3) (شولتز، 1990)

گرچه تبشیرگرایان به این واسطه مشهورند که در مناطق فقیرنشین و جداافتادۀ جامعه مستقرند، در تمنای خود برای دعوت دینی، در استفاده از رسانه ها برای سازگار کردن پیام خود برای جامعۀ معاصر، خلاقانه عمل کرده اند. ابرکلیساهای بزرگ، بر اساس قواعد بازاریابی مدرن تاسیس شده اند و در روزهای آخر هفته بیش از 10000 نفر را برای برگزاری مراسم جذب می کنند. شیوه ها و راهبردهای این کلیساها به روش هایی که تله ونجلیست ها استفاده می کنند، شبیه است. به این طریق کلیساها و گروه های فراکلیسایی تلاش کرده اند پایگاهی برای تجربۀ مسیحیت ایجاد کنند که از نظر ظاهری، شکلی شبیه به سرگرمی های دنیوی است. گروه های فراکلیسایی مانند اردوی مبارزه برای مسیح و مداخلۀ همگنان مسیحی از رسانه ها برای ترویج عقایدشان استفاده


1- tent revival پروتستان های آمریکایی به اشکال مختلف تلاش کرده اند که با برپایی گردهمایی هایی، هم مراسم و عبادات خود را برگزار کنند و هم به این ترتیب خارج از فضای مسدود کلیسا حضور خود را اعلام و اعلان کنند. یکی از این شیوه ها برپاکردن مراسم در زیر خیمه است. سابقۀ برگزاری این نوع گردهمایی ها به برگزاری تجمعات مذهبی در قرن هیجدهم برمی گردد. در آن زمان به دلیل گستردگی جغرافیایی و در دسترس نبودن مکانی برای برپایی مراسم مذهبی، مشکلات ناشی از رفت و آمد و... شیوه ای برای برگزاری مراسم و دعوت دینی شکل گرفت و آن هم تجمعاتی بود که حالت اردوگاهی داشت. در این اردوگاه ها تعداد بسیار زیادی از مراسم مذهبی برگزار می شد و موقعیتی برای گرویدن به اعتقادات مسیحی یا تقویت ایمان دینی مومنان فراهم می گردید. این اَشکال برگزاری، بعدها به نوعی آیین فرهنگی و اجتماعی پروتستان برای هویت یابی در شهرهای بزرگ تبدیل شد و کارکردهای اجتماعی و سیاسی نیز پیدا کرد.(م.)
2- parade floats یکی از شیوه های رایج در برگزاری جشن های عمومی، راه اندازی کارناوال هایی است که در آن ها سکوهای نمایشی و حجم سازی های جالب توجه با استفاده از یک ماشین حمل می شوند. این سکوها و ماشین های حامل آن ها در قالب یک زنجیرۀ طولانی به راه می افتند. تبشیرگرایان از این شیوه نیز برای ترویج آرای خود استفاده کرده اند. (م.)
3- رولِن استیوارد یکی از مصادیق بارز استفاده از هر امکانی برای وارد کردن پیام های انجیل در زندگی روزمره است. یکی از آیه های مشهور انجیل، آیۀ 16 از باب سوم از انجیل یوحنا یا جان است که می گوید: زیرا که خدا آن قدر جهان را دوست داشت که فرزند یگانۀ خود را ارزانی فرمود که تا هر کس که بر او ایمان آورد، هلاک نشود بلکه زندگانی جاوید یابد. (ترجمۀ هنری مرتن از عهد جدید. تهران: نشر اساطیر. 1379). در شان نزول این روایت آمده است که عیسی مسیح در ارشاد یکی از اعضای شورای حکام وقت اورشلیم به نام نیکودموس به او گفت که که هیچ کس نخواهد توانست جبروت خدا را ببیند مگر این که دوباره متولد شود. یوحنا این موضوع را در قالب این موضوع که اعتقاد به مسیح، راه رسیدن به جاودانگی است، بیان می کند. این آیه که ادعای مسیحا بودن عیسی و اهمیت جاودانگی و تولد دوباره را در الهیات و کلام مسیحی به میان می آورد، از آیات مهم انجیل به حساب آمده است. استیوارت در هیاتی عجیب، با کلاه گیسی شبیه آفریقایی ها و پوشیده در لباسی به شکل رنگین کمان، در مسابقات ورزشی تلاش می کرد این آیه را در معرض دید دیگران قرار دهد. نخستین حضور مطرح او در قالب تلاش برای این شیوه ترویج انجیل به مسابقات فینال جام NBA برمی گردد. او که با رفتارهای عجیب خود مورد توجه رسانه ها شد در سال 1980 برای مدت کوتاهی در جریان المپیک مسکو توسط پلیس روسیه دستگیر شد. او فعالیت های هنجارشکنانۀ خود را ادامه داد و اکنون به جرم تلاش برای گروگانگیری در حبس ابد به سر می برد. (م.)

ص:169

می کنند. این استفادۀ ماهرانه از شیوه های تبلیغات بازاریابی از طریق رسانه ها، از نظر تامین حمایت مالی و پشتیبانی اعتقادی، برای این گروه ها بسیار حیاتی است. همپای پیشرفت موقعیت اجتماعی و مالی تبشیرگرایان در آمریکای شمالی، کارآمدی ایشان در دسترسی و استفاده از فن آوری های ارتباطاتی نیز افزایش پیدا کرده است. اکثریت تبشیرگرایان نسبت به قابلیت رسانه ها در تغییر فرهنگ خوشبین هستند. اقلیتی از تبشیرگرایان، رسانه ها را تهدیدی برای عقاید مسیحی می دانند و معتقدند که این رسانه ها در عقاید تبشیرگرایانه اختلال ایجاد می کنند. تبشیرگرایان معتقدند رسانه قدرتمند است و می تواند برای تحقق اهداف خیر یا شر استفاده شود. سازمان های فراکلیسا مانند اتحادیۀ خانوادۀ آمریکایی و تمرکز (تاکید) بر خانواده موادی برای انتقاد از اخلاقیات جریان مسلط رسانه ها تدارک می کنند. انجمن تمرکز (تاکید) بر خانواده نه تنها دربارۀ موضوعات سیاسی مانند حقوق هم جنس بازان بحث می کنند، بلکه دربارۀ این که افراد چگونه می توانند فرزندانشان را شهروندان خوبی تربیت کنند، نیز بحث می کنند. این گروه هم ویدیوهایی برای کودکان فراهم می کنند و هم محصولات رسانه ای عوام پسندانه ای را که برای کودکان تولید شده، درجه بندی می کنند تا اولیا بتوانند موارد مناسب را برای تماشای فرزندانشان برگزینند. در مجموع تبشیرگرایان، هم رسانه ها و هم فن آوری های آن ها را پذیرفته اند؛ برای نمونه، پروژکتورهای اُوِرهد و اخیراَ نمایش پاور پوینت در بسیاری از مراسم عبادی تبشیرگرایان یافت می شود. تبشیرگرایانِ جوانتر در جست وجوی ایمانی تجربی تر هستند و رسانه های جدید که با کامپیوتر توانمندتر شده اند، ممکن است بتواند آن ها را در تحقق خواسته های شان کمک

ص:170

کنند. جوانترها در قیاس با تبشیرگرایان سالخورده تر، کمتر به رسانه های چاپی اتکا می کنند.

وعظ هم چون یک رسانۀ جمعی

وعظ هم چون یک رسانۀ جمعی

وعظ تبشیرگرایانه، فعالیتی بین کلیسایی است. به عبارت دیگر، دلیل گردهمایی مهم تر از خود گردهمایی است. وعظ در قالب گردهمایی های عمومی در قرون هیجدهم و نوزدهم، استفاده ای متقدم از فن آوری های ارتباطاتی توسط تبشیرگرایان بود. مبارزه یا موقعیت هایی که در آن ها برای گروهی وسیع از مخاطبان موعظه می شد _ که توسط سازمان هایی چون بیلی گراهام کروسید، پرامیس کیپرز و سمینارهای بث مور در پیش گرفته شد _ هم چون تلاشی برای ابلاغ پیام تبشیرگرایانه از جانب یکی برای گروهی انبوه در قالب ارتباطی زنده ادامه دارد.

رسانه های چاپی

رسانه های چاپی

ادبیات، مولفه ای مهم در ماموریت های تبشیرگرایانه بوده است و هنوز چنان موقعیتی دارد. امکان چاپ انجیل و اعلامیه ها با بهره گیری از زبان های محلی، اقدامی مهم، مشوق و زمینه ساز در حمایت تبشیرگرایان از موسسات ترجمه و انتشار انجیل، مانند انجمن آمریکایی انجیل و انجمن وایکلیف انجیل بوده است. انتشارات وقفی تبشیرگرایانه از مشاغل کوچک و خصوصی آغاز شد. چاپخانه های عظیمی مانند وُرد و تامس نلسِن با تلاش های فردی شکل گرفتند. در پی توفیق فزایندۀ انتشاراتی کوچک، این بنگاه ها توسط شرکت های رسانه ای بزرگ تر خریداری شدند یا خود مستقلا به بنگاه های تجاری سهامی عام تبدیل شدند. وابستگی به سهامداران عام به معنای التزام به رفتاری، [آن

ص:171

هم] بر اساس نظر سهامداران است. امروزه، در حالی که انتشاراتی های مذهبی ادعا می کنند که اهدافی تبشیرگرایانه دارند، تحت مالکیت شرکت های سهامی عامی کار می کنند که هدف آن ها کسب سود است. انگیزه های سودمدارانه، آزادی تحریریۀ این انتشاراتی ها را محدود می کند و نیز موجب انتقاد تبشیرگرایان _ که اکثریت مخاطبانِ هدف این انتشاراتی ها را تشکیل می دهند _ می شود. کتاب های منتشرشده به دست انتشاراتی های مسیحی، بناست متونی الهام بخش یا آموزشی باشند. این کتاب ها کمتر خوانندگانی بی اعتقاد یا غیرمومن پیدا می کنند. در اواخر دهۀ 1990 و در آستانۀ قرن بیست و یکم مجموعه های انتشاراتی برجای مانده در موج دوم کارهای خود، ایدۀ صراحتاً تبشیری بودن کتاب های خود را به انتشار کتاب های پرفروشی که بتواند به بازار کتاب های عامه پسند راه پیدا کند، تغییر داد.

مجلات مسیحی عمدتا به عنوان ارگان نهادهای اصلی مسیحی شروع به کار کردند و در دسترس اعضایی که تامین کنندۀ مالی این نهادها بودند، قرار می گرفتند. این وضعیت در دهۀ پنجاه قرن بیستم شروع به تغییر کرد تا این که در نهایت دامنۀ انتشار آن ها محدود و محدودتر شد و کاملا ناپدید شدند.

اشتغال تبشیرگرایان به انتشار مجلات به موازات ضعف انتشار مجلات نهادهای اصلی مسیحیت رد کرد. بیلی گراهام در 1956 به انتشار Christianity Today اشتغال داشت. این مجله که بخشی از فعالیت های تبشیرگرایانۀ جدید بود، دو هدف عمده را دنبال می کرد: هم به دنبال توزیع پیام انجیلی بود و هم می خواست از جهت گیری های بنیادگرایانه فاصله بگیرد.

در گذر زمان، با فعالیت های مجلاتی مانند Christian Standard، Moody mounthly و Sojourners، جهت گیری مجلات تبشیرگرایان، جذب مخاطبان

ص:172

عادی و غیر روحانی شد. انتشارات مورد توجه مسیحیان مانندChristianity Today و مجلات نهادی فراکلیساها مانند تمرکز (تاکید) بر خانواده نیز رشد کردند. تقابل رسالت و سود که در دیگر رسانه ها نیز به چشم می خورد، باعث شد که در طول زمان، مجلات، همانند کتاب ها، به سمت نمونه های تجاری متمایل شوند. انجمن کتابفروشان مسیحی و انجمن انتشارات تبشیری عوامل شرکت های انتشاراتی در میان خیل تلاش های متفاوت انتشاراتی نهادهای مسیحی بوده اند. انتشارات نهادی به انتشار روزنامه هایی که ارگان این نهادها بوده اند، ادامه داده اند؛ برای نمونه Southern Baptists به تداوم ارائۀ خدمات خبری در سطح ایالتی و ملی ادامه داده است. برای این گروه تلاش برای کنترل محتوای انتشارات از طریق جابه جایی سردبیران نتیجۀ کشمکش بین نهادی بوده است.

رسانه های الکترونیک

صنعت معاصر موسیقی مسیحی نمونۀ دیگری از تولید محتوای تبشیری در بازار سودمدار است. اگرچه آلبوم موسیقی راک مسیح (1) از حوالی دهۀ 1950 وجود داشت، بعدها طرفدارانی پیدا کرد. دلیل این امر را تا حدودی باید در رواج موسیقی عبادی در کلیسای کاریزماتیک دانست. همان طور که کلیساهای کاریزماتیک به سوی الگویی مکاشفه آمیزتر و پست مدرن تر از سبک عبادت پیش رفتند، موسیقی عبادی بخش مهمی از آیین های عبادی آن ها شد. این بخش که شامل موسیقی است، بخشی است که معمولا گسترده تر از پیش هم شده است. با استقبال از سبکی مشابه موسیقی سکولار که کلیساروندگان می توانند آن را از طریق رادیوی خود هم بشنوند، بازاری برای ضبط این نوع


1- سه برندۀ تایوانی جایزۀ طلایی ملودی(Golden Melody Award) شامل خواننده و مصنفی به نام یو هوشین چو و گروهی از موسیقی دانان شورمند و جوان، آلبوم موسیقی ای را به بازار ارائه کردند که به نظر آن ها اولین نمونۀ بومی آلبومی انجیلی به حساب می آمد. در روی جلد این آلبوم اشاره شده است که در آن از سبک های مختلف موسیقی (از راک اند رول گرفته تا بلوز، فولک و پانک) استفاده شده است تا افراد نسل های متفاوت بتوانند از آن استفاده کنند. از نظر تهیه کنندگان، این آلبوم، حاوی عطوفت مسیح در قالب کلام انگلیسی و زبان چینی است. (م.)

ص:173

موسیقی رشد کرد. یک هدف عمدۀ صنعت موسیقی مسیحی استفاده از موسیقی به عنوان ابزاری برای تبشیر جوانان است. صنعت موسیقی مسیحی تا به آن جا پیشرفت کرده است که در سال 1985 موسیقی انجیلی بر اساس طبقه بندی صنعت ضبط موسیقی، بیشتر از موسیقی جاز و موسیقی کلاسیک به فروش رفت. در دهۀ 1980 نقطه عطفی در تقابل بین جنبۀ حرفه ای و جنبۀ تبشیری در صنعت موسیقی مسیحی رخ داد و این زمانی بود که خوانندگانی مانند امی گرانت و مایکل دبلیو اسمیت شروع به تولید و توزیع تصنیف هایی کردند که می شد آن ها را در دو گروه عمده قرار داد یا به طور مساوی به اقتضائات موسیقی راک و الزامات تبشیر و انجیل پایبند بودند یا در آن ها اصلا اشاره ای به معنویات و امور روحانی نشده بود. تبشیریون آن دسته از هنرمندانی را که پا را از قواعد اولیه فراتر گذاشته بودند، نقد کردند. از طرف دیگر راحت نبودن با سبک موسیقی ای که صنعت موسیقی مسیحی تولید می کرد نیز خود مسئله ای بوده است. نشاندن پیام مسیحی بر موسیقی سکولار به جذب غیرمومنان منجر نشد، بلکه تبشیریون جوان را جذب کرد. تبشیریون از فیلم هم برای ابلاغ پیام خود استفاده می کنند. روایت آخرالزمانی قریب الوقوع که هم دربارۀ مکاشفات انجیل و هم در کتاب های پیشگویانه آمده است، روایتی است نمایشی که برای نمایشی دراماتیک مناسب است. بر این منوال، این داستان در فیلم هایی مانند رمز امگا و به شکلی کاملا سودآورانه در مجموعه کتاب ها و فیلم های منتشرشدۀ برجای مانده روایت شده است. گرچه فیلم هایی با مضامین مسیحی برای نمایش رایگان، همان شکل مشاهدۀ فیلم در کلیسا که پیشتر رایج بود، تولید می شد، از دهۀ 1990 به بعد تلاش هایی برای تولید فیلم هایی برای ورود به بازار انبوه مشاهده می شود. فیلم مصائب مسیح، تولید 2004، به

ص:174

کارگردانی مل گیبسِن کارگردان پیرو کلیسای کاتولیک رومی را تبشیریون به طور گسترده ای تماشا کردند. آن ها تشویق شده بودند که دوستان غیرمعتقد خود را نیز برای تماشا به تالارهای نمایش بیاورند.

باب جونز پسر

باب جونز پسر (1)

ای مسیحیان هیچ تفاوتی بین امر دنیوی و اخروی نیست؛ هر نوع خار، خاری قابل اشتعال است و هر زمین، ارض مقدس است. هر کاری که می کنیم، خواه قربانی کردن باشد و خواه عبادت، باید به محضر حق تقدیم شود.

(Bob Jones Sr. 1883 - 1968)

بیلی گراهام در ابتدای فعالیت خود به ارزش رسانه ها پی برد و ابتدا از از رادیو و سپس از تلویزیون استفاده کرد. امروزه در آپالاچیا، هیات های دینیِ نسبتا فقیر هم مبالغی را برای پخش برنامه ها وقف می کنند چرا که معتقدند پخش برنامه، شکلی از مراسم دینی مسیحی است. تمامی گروه های آپالاچیایی در این حس که خود را مامورانی برای دعوت دینی بدانند، شریک اند. آنان معتقدند که خدا انسان ها را فراخوانده و به آنان نعماتی می بخشد تا در خدمتگزاری به خدا، از آن ها استفاده کنند. لغزش در انجام این کار، به شکست کشاندن خداست. آن ها ایمان دارند که این بندگی هم در این دنیا و هم در آن دنیا ثواب خواهد داشت. این نوع از پخش برنامه شامل موسیقی و موعظه می شود. داستان های زیادی نقل می شوند که چگونه دوستان گناهکار پس از


1- . باب جونز که یک مسیحی بنیادگرا و تبشیرگراست به خاطر تاسیس دانشگاه باب جونز (BJU) در سال 1927معروف است. این دانشگاه به عنوان بزرگ ترین دانشگاه هنر لیبرال، یک مرکز خصوصی با عقاید پروتستان بنیادگرا اشتهار دارد و در شهر گرینویل در کالیفرنیای جنوبی قرار دارد. (م.)

ص:175

دیدن این آثار پخش شده به راه حق بازگشتند. رادیوهای مسیحی نیز در برخی از حوزه های بازارِ بزرگ ترِ رادیو به نیروی قابل ملاحظه ای تبدیل شده اند. رادیوی مسیحی که تقریبا تماماً تبشیری است در شرایطی رشد کرد که در اواخر دهۀ 1980 هر کدام از رادیوهای قدرتمند بیش از یک ایستگاه فرستنده در اختیار داشتند. گرچه ایستگاه های رادیویی مسیحی قطعاتی از موسیقی معاصر مسیحی را پخش می کنند، بسیاری از وقت آن ها به پخش برنامه های ضبط شده ای اختصاص دارد که توسط سندیکای مجامع ملی دعوت دینی مانند تمرکز (تاکید) بر خانواده، Atlanta pastor Charles Stanley's in Touch و طریقت چانک سیندول برای زندگی (1) تدارک شده است.

رادیوی مسیحی نوعا مخاطبان موجود تبشیری را جذب می کند. به همین ترتیب هم برنامه ها و شبکه های تلویزیونی، مخاطبانی از مومنان را جذب می کنند. مخاطب برنامه های مذهبی نوعاً زنان سالخورده اند و مجریان برنامه ها دغدغه های سالخوردگان بالغ مانند تنهایی، از میان رفتن سلامتی و ترس از مرگ ناگهانی را به میان می کشند. معمولا سطح سواد مخاطبان این برنامه ها در مقایسه با غیر بیننده ها پایین تر است. بیشترِ واعظان تلویزیونی، خود را مسیحی تبشیری (اوَنجلیست) می نامند. تبشیر گری تلویزیونی (تله ونجلیسم) توسعۀ طبیعی استفادۀ تبشیریون از رسانه های جمعی است که با پخش موعظه های جرج وایتفیلد آغاز شد. تغییر در مقررات FCC که دیگر شبکه های تلویزیونی را ملزم به پخش رایگان برنامه های مذهبی نمی کرد، تبشیریون را به خرید وقت ارزان قیمت پخش صبح یکشنبه ها، رهنمون شد. به دنبال رشد پدیدۀ تبشیر گری تلویزیونی، شبکه های تبشیری مانند شبکۀ پخش ترینیتی توسعه پیدا کردند.


1- Texan Chunk Swindoll's Insight for Living

ص:176

تبشیرگری تلویزیونی یکی از موارد بهتر مطالعه شده و مناقشه آمیز از شیوه های ارتباطاتی تبشیریون به حساب می آید. تبشیرگری تلویزیونی از این نظر که تحت حمایت مخاطبان است، با دیگر شیوه های برنامه سازی مذهبی فرق می کند. هزینۀ پخش برنامه ها گاهی به چند میلیون دلار بالغ می شود. برای تامین این مبالغ تبشیرگرایان تلویزیونی نه تنها نیاز دارند مخاطب جمع کنند، بلکه باید کسانی را پیدا کنند که بخشی از این هزینه ها را هدیه کنند. قالب فعالیت بسیاری از تبشیرگرایان تلویزیونی مانند جیم بیکر و پت رابرتسِن اساساً متکی بر شیوه های رایج سرگرم کنندگی بود. بیلی گراهام، رکس هامبارد و اُرال رابرتز شوهایی تولید می کنند که در ردۀ نمایش های مذهبی است که در آن ها شو مقدم بر پیام است، قرار می گیرند. وقایع معجزه آسا مانند درمان با واسطۀ ایمان مذهبی معمولا بخشی از این برنامه ها را تشکیل می دهد. تبشیرگرایان مدرن تلویزیونی از الهیات مثبت برای جذب مخاطب استفاده می کنند. جست وجوی ایمانِ بیشتر معمولا به معنای جست وجوی دستاوردهای زمینی بیشتر است. هدیه دادن به مجریان تبشیرگر تلویزیونی شیوه ای است برای نشان دادن ایمان مذهبی مخاطبان که می تواند به دریافت جوایز بزرگ تر منجر شود. هم چنین تبشیرگری تلویزیونی به خاطر تلاش برای ایجاد تغییر سیاسی در آمریکا، محل مناقشه بوده است.

در میانۀ دهۀ 1970 اشتغال تبشیرگرایان به سیاست، آن ها را به پیشخوان توجه رسانه ها کشاند. نیوزویک، سال 1976 را سال تبشیری خواند. ظهور گرایش راست مسیحی در دهۀ 1980 مسیحیان تبشیرگرا را در صفحۀ اول روزنامه های خبری و در صدر پخش اخبار قرار داد. ازدواج رسانه های تبشیری و سیاست اتفاق ساده ای نبود. پَت و تیم رابرتسِن از فروش شرکت خانوادۀ

ص:177

بین المللی شامل کانال خانواده به راپرت مُرداک، 200 میلیون دلار حاصل کردند. وقتی رابرتسِن در 1986 به دفتر کار خود رفت از عضویت در تشکیلات باپتیست جنوب، تبری جست و کوشید خود را نه یک تبشیرگرا که یک دست اندرکار رسانه ای بداند. شبکه های متعلق به تبشیرگرایان مانند PAX و کانال خانواده، علاوه بر شوهای آشکارا مذهبی، شوهای عامه پسندِ تهیه شده توسط سندیکا را که متناسب با حساسیت های تبشیرگرایان تولید می شود، پخش می کنند. این کانال ها برنامه های ساخته شدۀ متناسب با معیارهای مذهبی مسیحی را با گزیده ای از برنامه های غیرمذهبی ترکیب می کنند. مخاطبان تبشیرگرا به سختی خریدار این تلویزیون ها می شوند؛ چراکه آنان خواهان برنامه های مذهبی هستند. درصد قابل توجهی از ساعات پخش در سطح ملی آمریکا به تبشیریون تعلق دارد ولی آن ها توانسته اند درصد ناچیزی از مخاطبان را جذب کنند. حوالی 1931 گروه های مذهبی در عرصۀ پخش برنامه به سوی سواحل پاسیفیک و آمریکای جنوبی که شامل اولین نظامات پخش بین المللی رادیویی بود، گرایش نشان دادند. گرچه تلاش در سطح پخش بین المللی ادامه دارد، موانعی در کارآمدی پخش بین المللی، شامل موانع سیاسی، فنی و فرهنگی وجود دارد. در حالی که در کشورهای توسعه یافته اینترنت در حال تبدیل شدن به ابزاری مهم در ارتباطات بین المللی است، رادیو هم چنان وسیلۀ ارتباطی مهمی در کشورهای در حال توسعه خواهد بود. بخش قابل توجهی از جوامع موجود که در کانون توجه تبشیرگرایان قرار دارند، به شکل گسترده ای به استفاده از رادیو ادامه خواهند داد.

اخبار مربوط به تبشیریون

اخبار مربوط به تبشیریون

ص:178

گزارش ها، که شامل مقولۀ پوشش رسانه ای می شوند، ناظر بر فهم فرهنگی تبشیریون نیست. برای نمونه تبشیرگرایان بنیادگرا در کتاب محاکمۀ شیطنت نوشتۀ اسکوپز به عنوان گروه های مرتجع و کوته بین در سال 1925 تصویر شده بودند.(1) تبشیریون برای مدتی از کانون توجه رسانه ها خارج شدند.

در دهۀ 1950 ظهور برخی تبشیرگران مانند اُرال رابرتز، رکس هامبارد و بیلی گراهام توجه رسانه ها را تا حدودی به تبشیرگرایی جلب کرد. دین، همواره از مولفه های مهم جامعۀ آمریکا بوده است. انتشارات در این زمینه، از ترویج عقاید دینی گرفته تا تعیین این که چه چیزی به واسطۀ میزان توجه به آن در دنیای دین قابل قبول است، نقش مهمی داشته است. این موضوع به برجسته سازی مسائل دینی توسط رسانه ها رهنمون می شود. برای نمونه گزارش های مرتبط با راستگرایان دینی بر قدرت سیاسی تبشیرگرایان تاکید می کرد. این تاکید به قدرتی واقعی در دهۀ 1980 منجر شد، وقتی که سیاستمداران، فعالانه به دنبال کسب حمایت رهبران تبشیریون مانند جری فالول برآمدند ولی در عمل و وقتی جمعیت نسبتا محدود هواداران تبشیرگرایانی مانند فالول و پت رابرتسِن شناخته شدند، روایات رسانه ای از دامنۀ نفوذ این گروه ها و افراد به محاق رانده شد. در دهۀ 1980 گروه های مسیحی، عمدتا از طریق بایکوت کردن تبلیغاتچی ها در شوهای مذهبی، متعرض صنعت سرگرمی شدند. گروه هایی مانند اکثریت اخلاقی و جبهۀ دونالد وایلدمِن برای تلویزیون بهتر پیشتاز بایکوت کردن شدند. در مواردی خاص، بایکوت موثر بود. برای نمونه این رویه در اصلاح یک شخصیت هم جنس باز در یک مجموعۀ تلویزیونی اثربخش شد. بایکوت کردن در مجموع، بیشتر به خودسانسوری شبکه های مذهبی منجر شد. این رویه تا اواسط دهۀ1990 ادامه پیدا کرد.


1- اسکوپز در سال 1968 بر اساس خاطرات خود، اسناد بایگانی A.C.L.U.، نوشته های روزنامه ها و تعداد زیادی گفت وگو و مصاحبه با حاضران در محاکمات و دیگر منابع، به محاکمۀ معروف ویلیام جنینگز برایان که یکی از محاکمات مشهور در ارتباط با بنیادگرایی است، پرداخت. برایان به عنوان یک پوپولیستِ معروف از مخالفان سرسخت بحث تکامل و داروینیسم بود. او با به محاکمه کشاندن یک معلم به دلیل بحث از تکامل، در زمینۀ سختگیری های بنیادگرایان بسیار مشهور شد. (م.)

ص:179

اتحادیۀ خانوادۀ آمریکایی، بنیانگذاری شده توسط وایلدمِن، علیه آن چه انحرافات ضدمسیحی رسانه ها تلقی می شوند، مانند فیلم آخرین وسوسه های مسیح، مبارزه و بایکوت علیه شرکت هایی را که در برنامه های منحرف تبلیغ می کنند، سازماندهی کرده اند. تبشیرگرایان، وقتی خود را موضوع اخبار می یابند، از این که برنامه های خبری فعالیت های شان، از جمله برگزاری مراسم عبادی را پوشش نمی دهند، ناخشنودند. در این باره آنان دربارۀ نقش خبر در تشریح امور غیرمرسوم، دچار سوءتفاهم هستند.

تبشیرگرایان، بماهو تبشیرگرایان، برای رسانه های سکولار، موضوعی درخور پوشش خبری نیستند. این حکم در هفتاد سال گذشته صادق بوده است. آنان زمانی می توانند از نظر خبری موضوعی درخور توجه باشند که بدرفتاری کرده باشند، سیاسی عمل کرده باشند یا در برابر تغییرات فرهنگی ایستادگی کرده باشند.

از سال 1987 و به واسطۀ افتضاحاتی که برخی از تبشیرگرایان مانند جیم بیکر و جیمی سواگارت درگیر آن ها بودند، تبشیرگرایان در پیشخوان توجه رسانه ها قرار گرفتند.

فن آوری های نوپدید در رسانه ها

فن آوری های نوپدید در رسانه ها

در دهه های 1990 و 2000 تبشیرگرایان با تاسیس وب سایت هایی برای کلیساها یا موسسات فراکلیسایی، به حرکت خود به سوی استفاده از رسانه های جدید ادامه دادند. یکی از فواید این وب سایت ها برای کاربران این است که می توانند بدون تکلفِ حضور در کلیسا، اطلاعات مورد نیاز خود را دربارۀ آن به دست بیاورند.

ص:180

کلیساها هم چنین استفادۀ نمازگزاران و کسانی که معمولا به کلیسا مراجعه می کنند از ای میل را _ به عنوان یک ابزار ارتباطی _ گزارش می کنند. وب سایت ها برای دعوت کاربران به حضور در کلیسا، تبلیغ دربارۀ حضور کلیساها در زندگی اجتماعی مرتبطان با خود و پشتیبانی از فعالیت های اصلی کلیسا استفاده می شوند. گرچه وب سایت ها را معمولا داوطلبان غیرروحانی درست می کنند، برخی موسسات تبشیرگرا در راه اندازی وب سایت ها به تجمعات مذهبی کمک می کنند. کلیساها از ارتباطات متکی بر اینترنت _ مانند ای میل و وبلاگ _ برای ارتباط با اعضای خود سود جسته اند. با این تصور که تبشیرگرایان از شیوه های جدید ارتباطاتی بهره خواهند گرفت، امکانات ارتباط وایرِلِس در میان اعضا توزیع می شود.

آینده

آینده

همان طور که عصر ارتباطات، اطلاعات را به یک کالا تبدیل کرده است، ارتباطات مذهبی نیز به یک کالا تبدیل خواهد شد. همان طور که بقیۀ جامعه کمتر کتاب مدار می شوند، تبشیرگرایان نیز از اتکای به کتاب دور خواهند شد و فن آوری های جدید به احتمال زیاد در تبشیرگرایی های آتی نقش مهم تری خواهد یافت. تقابل بین قابلیت های تجاری و طهارت پیام های تبشیرگرایانه به احتمال زیاد، کماکان، سوال برانگیز خواهد بود. هم چنین، تنش بین دیدگاه های بنیادگرا و لیبرال در قلمرو تبشیرگرایی باقی خواهد ماند. این موضوع به انشقاق در بین انتشارات لیبرال مآبانه و محافظه کارانه و انشعاب بین مخاطبان رسانه های تبشیرگرا منتهی شده است. این جناح بندی _ همان طور که تعارضات کلامی باقی خواهد ماند _ به رشد خود ادامه خواهد داد.

نوشتۀ آماندا استارجیل

ترجمۀ عبدالله گیویان

ص:181

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Allan, J. D. (1989). The Evangelicals: An illustrated history. Grand Rapids, MI: Baker Book House.

Bachman, J. (1960). The Church in the age of radio-television. New York: Association Press.

Balmer, R. (2002). Encyclopedia of Evangelism. Louisville, KY:John Knox Press.

Board, S. (1990). Moving the world with magazines: A survey of Evangelical periodicals. In Q. J. Schultze, (Ed.), American Evangelicals and the mass media (pp. 119–142). Grand Rapids, MI: Academie Books.

ص:182

Buddenbaum, J. M., Mason, D. (2000). Introduction. In J.M. Buddenbaum D. Mason (Eds.), Readings on religion as news (pp. 14–20). Ames: Iowa State University Press.

Caldwell, J. D. (1984). Mass media Christianity. Lanham, MD. University Press of America.

Calver, C., Warner, R. (1996). Together we stand: Evangelical convictions, unity and vision .London: Hodder Stoughton.

Dorgan, H. (1993). The airwaves of Zion: Radio and religion in Appalachia. Knoxville: University of Tennessee Press.

Ellens, J. H. (1974). Models of religious broadcasting. Grand Rapids, MI: Eerdmans.

Ellingsen, M. (1988). The Evangelical movement: Growth, impact, controversy, dialog. Minneapolis, MN: Augsburg.

Elvy, P. (1987). Buying time: The foundations of the electronic church. Great Wakering, UK: McCrimmons.

Ferré, J. P.(1990). Searching for the great commission: Evangelical book publishing since the 1970s. In Q. J. Schultze (Ed.), American Evangelicals and the mass media (pp.99–117). Grand Rapids, MI: Academie Books.

Fortner, R. S. (1990). Saving the world? American Evangelicals and transnational broadcasting. In Q. J. Schultze (Ed.), American Evangelicals and the mass media(pp. 307–331). Grand Rapids, MI: Academie Books.

ص:183

Grenz, S. J. (1993). Revisioning Evangelical theology: Afresh agenda for the 21st century. Downers Grove, IL: InterVarsity Press.

Hadden, J. K. (1987). Televangelism and politics. In R. J. Neuhaus M. Cromartie (Eds.), Piety and politics: Evangelicals and fundamentalists confront the world (pp.379–394). Washington, DC: Ethics and Public Policy Center.

Hart, D. G. (2002). That old-time religion in modern America: Evangelical Protestantism in the twentieth century. Chicago: Ivan R. Dee.

Hendershot, H. (2004). Shaking the world for Jesus: Media and conservative Evangelical culture. Chicago: University of Chicago Press.

Hoover, S. (1989). Mass media religion: The social sources of the electronic church. Newbury Park, CA: Sage.

Maus, M. (1990). Believers as behaviors: News coverage of Evangelicals by the secular media. In Q. J. Schultze (Ed.), American Evangelicals and the mass media (pp. 253–273). Grand Rapids, MI: Academie Books.

Peck, J. (1993). The gods of televangelism: The crisis of meaning and the appeal of religious television. Cresskill, NJ: Hampton Press.

Schement, J. R., Stephenson, H. C. (1996). Religion and the information society. In D. A. Stout J. M. Buddenbaum (Eds.), Religion and mass media: Audiences and adaptations (pp. 261–289). Thousand Oaks, CA: Sage.

ص:184

Schultze, Q. J. (1990). Keeping the faith: American Evangelicals and the media. In Q. J. Schultze (Ed.), American Evangelicals and the mass media(pp. 23–45). Grand Rapids, MI: Academie Books.

Schultze, Q. (1991). Televangelism and American culture: The business of popular religion. Grand Rapids, MI: Baker Books.

Schultze, Q. (1996). Evangelicals’ uneasy alliance with the media. In D. A. Stout J. M. Buddenbaum, (Eds.), Religion and mass media: Audiences and adaptations (pp.61–73). Thousand Oaks, CA: Sage.

Stackhouse, J., Jr. (2002). Evangelical landscapes: Facing critical issues of the day. Grand Rapids, MI: Baker Academic.

Tidball, D. J. (1994). Who are the Evangelicals?: Tracing the roots of today’s movements. London: Marshall Pickering.

Ward, M., Sr. (1994). The story of Christian broadcasting: Air of salvation. Grand Rapids, MI: Baker.

Webber, R. E. (2002). The younger Evangelicals: Facing the challenges of the new world. Grand Rapids, MI: Baker Books.

ص:185

تبشیرگری تلویزیونی

اشاره

تبشیرگری تلویزیونی

تقریبا دوهزار سال پیش، عیسی مسیح با آموزۀ زیر که ماموریت اکبر(1) نامیده می شود، سنگ بنای کاری را گذاشت که بعدها تلاشی جهانی برای دعوت دینی شد:

پس برو و تمامی ملل را بیاموزان، آنان را به نام پدر، پسر و روح القدس تعمید ده: آنان را بیاموزان از آن چه به تو فرمان داده ایم... و من همواره با تو هستم حتی تا آخر دنیا. آمین.(2)

در نتیجۀ ماموریت اکبر، اغلب تجلیات مسیحیت دعوت مدار بوده است و به این ترتیب است که اینک نزدیک به دو میلیارد یا 34% از جمعیت معاصر دنیا را مسیحیان تشکیل می دهند. این نسبت در آمریکا و کانادا بسیار بالاتر است و حدود 75% از افراد بالغ در آمریکای شمالی خود را مسیحی می دانند. پرواضح است که در آمریکای شمالی، مخاطب بالقوه برای فعالیت های تلویزیونی


1- The Great Commission
2- Matthew 28:19, 20

ص:186

مسیحی، یا تبشیر گری تلویزیونی (تله ونجلیسم)، جمعیتی بسیار عظیم است. برآوردی تازه، جمعیت آمریکایی هایی را که به طور مرتب برنامه های تبشیریون تلویزیونی را تماشا می کنند، حدود سیزده میلیون نفر اعلام کرده است ولی برآوردهای دیگر، این جمعیت را تا شصت میلیون نیز تخمین زده اند. این احتمال وجود دارد که آمریکایی ها در طول هفته در معرض شکلی از برنامه های مذهبی قرار گیرند. یک پیمایش ملی از بینندگان تلویزیون در آمریکا نشان می دهد که 43% از آمریکایی های بالغ طی ماه پیش شاهد برنامه های مسیحی بوده اند.

گرچه شمار برنامه های تبشیریون تلویزیونی و دیگر صور برنامه های مذهبی بسیار زیاد است، لازم است تحقیقات دیگری انجام شود تا بتوان به طور دقیق تر گفت که کدام دسته از ایشان، کدام نوع از برنامه های مسیحی را تماشا می کنند.

خبرهای خوبِ بشارت مسیحی

خبرهای خوبِ بشارت مسیحی

واژۀ یونانی اِونجلُس(1) به معنای آوردن خبرهای خوب یا بشارت است و به همین تعبیر است که روحانیون و مبلغان غیر روحانی مسیحی، سنت موعظه های خود را به مفهوم دادن خبرهای خوب یا بشارت از انجیل عیسی مسیح دیده اند. بسیاری از کسانی که به پیام رسانی مسیحی اشتغال دارند، مسیحیان تبشیرگرا هستند. از نظر تاریخی مسیحیان تبشیرگرا، فارغ از تعلق فرقه ای، محافظه کار و پروتستان بوده اند. عموماً، تبشیرگرایان در این عقیده که انجیل مصون از اشتباه است، تصور از الوهیت هم چون وجودی سه گانه در هستی (تثلیت)، در اتخاذ موضعی سرسختانه در تفسیر لفظی انجیل و تاکید موکد بر اهمیت ایمان و رحمت الهی در قیاس با اعمال نیک در رسیدن به رستگاری، اشتراک نظر دارند. هم چنین مسیحیان تبشیری گرایش دارند که در


1- evangelos

ص:187

سبک زندگی خود، در تحمل انحراف از فرامین انجیلی و در فلسفه های سیاسی ای که حمایت می کنند، محافظه کار باشند. این طور تخمین زده می شود که از هر چهار نفر آمریکایی یک نفر وابسته به کلیسای ذاتاً تبشیری باشد. گرچه این نکته درست است که جمع کثیری از تبشیریون تلویزیونی به شکلی غیرمترقبه از این سنخ مسیحیان هستند، به شکل مجازی می توان هر متدینی را که پیامی برای یک تماشاگر تلویزیون دارد، فارغ از پیشینۀ مذهبی و قالب برنامه اش، مشغول تبشیرگری تلویزیونی دانست. طبق یک تعریف بسیار کلی و فارغ از مولفه های عقیدتی، تبشیرگری تلویزیونی عبارتست از: استفاده از پخش امواج به عنوان طریقی جانشین برای موعظه.(1) به شکل سنتی، برنامه سازی تلویزیونی دینی محدود به چند قالب رایج، عمدتا همراه با وعظ و ایراد خطابه توسط یک تبشیرگر تلویزیونیِ شناخته شده، بوده است. نوعاً خطابه، که معمولا مبتنی بر ماخذی انجیلی است، با قطعه ای موسیقی تعالی بخش و خدمات یا کالاهای پیشکشی ای که در برابر هدیه ای نقدی و شاید یکی دو توصیه (نصیحت) قابل دسترسی هستند، همراه می شود. تفاوت ها شامل قالب های گفت وگو می شود. گفت وگوها گاهی با اخبار جهانی و ملی قطع می شوند و سپس با تفسیرهایی با جهت گیری های مسیحی، مصاحبه هایی با چهره های شناخته شده و کسانی که حرفی برای گقتن دارند، گزارش هایی دربارۀ کمک های خیریه و مانند این ها همراه می شود. هر چند، گاه یک مراسم عبادی هم اجرا می شود. اخیرا، قالب های جدیدتر برنامه سازی مانند کمدی هایی با مضمون مسیحی و شو_بازی ها در زمرۀ برنامه های دینی قرار گرفته اند.

برخی از تبشیرگران تلویزیونیِ موفق زن بوده اند. از جمله می توان به مادر آنجلیکا، کاترین کولمان، ایمی سِمپِل مک فرسِن، تَمی فِیْ بیکر مِسْنر، جویس مِیِر، الیزابت کلاره پرافِت و رکسلا وَن ایمپی اشاره کرد. با وجود این، منابر


1- 2.www.pearsoncustom.com/link/televangelism.html

ص:188

الکترونیک آمریکایی کماکان سنگری مردانه باقی مانده اند؛ جان آنکربرگ، هربرت و گارنر تِد آرمسترانگ، موریس سرولو، کِنِت کوپلند، جیمز دابسِن، جری فالول، بیلی گراهام، بنی هین، رکس هامبارد، د. جیمز کندی، اُرال رابرتز، پت رابرتسِن، جیمز رابینسن، رابرت شولر، چارلز استانلی، رابرت تیلتِن، جک ون ایمپی و تعداد انبوه دیگری هستند که به شکلی موفقیت آمیز از طریق تلویزیون به کار ترویج دین پرداخته اند. بسیاری از تبشیرگران تلویزیونی برای برنامه های خود جایی در شبکه های جاافتاده ای مانند INSP(1) که پیش تر با نام PTL فعالیت می کرد؛ CBN و TBN پیدا می کنند ولی بسیاری هم برنامۀ خود را از طریق توزیع سندیکایی در ایستگاه های منفرد به نمایش درمی آورند. نیازهایی که تبشیرگران تلویزیونی به آن ها توجه می کنند.

همان طور که اریکسِن، تبشیرگری تلویزیونی را چرب زبانی (مداهنۀ) مخابراتی(2) نامید،(3) نظریه های گوناگونی در میان آمده اند تا نقش تبشیرگری تلویزیونی در جامعه را توضیح دهند؛ برای نمونه برخی معتقدند تبشیرگران تلویزیونی موفق بوده اند چون به بدترین هراس های مخاطبان متوسل می شوند و به خلق جهان بینی ای آکنده از اضطراب، ترس و بی اعتمادی کمک می کنند. این رویکرد به طور ضمنی بر این نکته مبتنی است که اگر مخاطب از نظر مالی یک مبلغ مذهبی را حمایت کند، آن تبشیرگر تلویزیونی به او اطلاعات و روحیۀ مورد نیاز را خواهد داد تا با دنیایی که اهریمنی، تهدیدگر، خطرناک و غیراخلاقی شناخته می شود، مقابله کند. گاهی اوقات اهدای مبلغی به تبشیرگر به عنوان مابه ازایی تلقی می شود که مخاطب در برابر اطلاعات، دعا، یا آن چه تبشیرگر به نیابت از او انجام می دهد، پرداخت می کند.

دسته ای دیگر معتقدند که تبشیرگری تلویزیونی در خدمت هدف دیگری است. این گروه می گویند که تبشیرگری تلویزیونی از طریق مشارکت دادن


1- Inspirational Network
2- transmitted unction
3- Erikson 1992, ix

ص:189

مخاطبان در آیین های رسانه ای شدۀ عبادی هفتگی، با جدا کردن آن ها از زندگی دنیا و با مشروعیت دادن به اعتقادات ایشان، آن ها را تعالی می بخشد. کشمکش بین ما در برابر آن ها و خدا در برابر شیطان، هر هفته در ذهن بینندگان تکرار می شود و به آن ها یادآوری می شود که در این ورطه تنها نیستند. مکرراً به بینندگان اطمینان داده می شود که آن ها مردمان خاصی هستند، در واقع مردم خدایند و ظاهرا این پیام هر هفته همان دلگرمی ای که برای مقابله با دنیای سکولار به آن نیاز دارند، به آن ها می بخشد.

رادیو زمینه را آماده می کند

رادیو زمینه را آماده می کند

با اختراع رادیو در ابتدای قرن بیستم، از جهت نظری، انجیل می توانست سریع تر، موثرتر، کارآمدتر و در سطحی گسترده تر از تمام دوران های گذشته توزیع شود. با مشاهدۀ سریع این قابلیت در منبر الکترونیک، لشکری عمدتا از روحانیون مسیحی تبشیرگرا و برخی دیگر تشکیل شد تا کلمه را بر بال امواج توزیع کنند. با پخش رادیویی مراسم عبادی کلیسای کالواری اپیسکوپال در پیتزبورگ در اوایل سال 1921 مسابقۀ الکترونیک برای تبشیر عوام الناس آغاز شد. بعدها به این موعظه گران الکترونیکِ پیشگام، گروه های دیگری چون کاتولیک ها و دسته جاتی با دکترین ها، اهداف و سبک زندگی های گوناگون پیوستند.(1)

به دنبال گسترش دامنۀ نفوذ رادیو و تلاش شوق مندانۀ تبشیریون برای دسترسی به امکان پخش برنامه، گروهی از سازمان های مذهبی متنفذ و مسلط تلاش کردند تا دسترسی به امکان پخش را برای گروه هایی که محافظه کارتر و بنیادگراتر بودند و برای گروه های تبشیری محدود کنند. شورای فدرال کلیساها که اکنون شورای ملی کلیساها خوانده می شود و سازمان هایی که عضو آن


1- از دیگر گروه ها می توان این ها را نام برد: Latter-Day Saints, Seventh-day Adventists

ص:190

بودند و موسسۀ آموزش برای رادیو در ساماندهی به محدودسازی دسترسی تبشیریون نقش تعیین کننده ای داشتند. دلیل این موضع گیری تنها این بود که آن ها گروه های محافظه کار و متعصب را تایید نمی کردند و از مواضع تبشیریون، گروه ها و افرادی شبیه به تبشیریون راضی نبودند.

محدودسازی دسترسی به امکان پخش به این ترتیب اعمال شد که فروش زمان پخش به سازمان ها و افراد مذهبی ممنوع شد مگر این که آنان توسط سازمان های رسمی و شناخته شده تر، تایید می شدند. این شبکه ها در عوض، زمان های آزاد یا اختصاص داده شده ای را برای آن دسته از سازمان های مذهبی که اسامی شان در اختیارشان گذاشته می شد، در نظر می گرفتند. این سیاست به شبکه ها این امکان را داد که تظاهر کنند برای پخش برنامه هایی در جهت منافع عمومی تلاش می کنند. این رویکرد دربارۀ رادیو کارگر افتاد و در کوتاه مدت در ممانعت دسترسی سازمان های مذهبی محافظه کارتر به تلویزیون موثر واقع شد. با وجود این، اتحادیۀ ملی تبشیریون (NAE) هم زمان با شکل گیری آن در سال 1942 از طریق لابی کردن، تلاش هایی را برای تغییر این سیاست آغاز کرد. عاقبت این اتحادیه به واسطۀ کوشش های خود و سازمان ملی برنامه سازان مذهبی، سازمانی که اتحادیۀ ملی تبشیریون در سال 1944 آن را به وجود آورد، توانست آن سیاست محدودسازی دسترسی به زمان پخش را ملغی سازد. این تلاش ها بدون همراهی کمیسیون فدرال ارتباطات(FCC) به نتیجه نمی رسید. کمیسیون فدرال ارتباطات مقرراتی وضع کرد که بر اساس آن شبکه های تلویزیونی موظف شدند که به یکسان، هم در زمان های آزاد یا اختصاص داده شده و هم در زمان های فروخته شده، منفعت عمومی را ملاحظه کنند. شاید عاملی موثرتر در توقف آن سیاست، توسعۀ نیاز به برنامه سازی در نتیجۀ تکثیر فزایندۀ شبکه ها و

ص:191

ایستگاه های تلویزیونی بود. در کنار این عامل باید به گرایش سازمان های گوناگون به پرداخت وجه برای در اختیار گرفتن زمان پخش هم اشاره کرد.

کشمکش ها

کشمکش ها

بدیهی است کسانی وجود دارند که تبشیرگری برای شان فحوایی ناخوشایند دارد. شاید برداشت های منفی، دست کم تا اندازه ای، ناشی از نمایش ها و تصویرسازی های کسالت بار صنایع بصری از مذهب رسانه ای شده بوده باشد. بازنمودهایی این چنینی از تبشیرگران تلویزیونی مبتنی بر تصویرهای کاریکاتورگونه ای است که از آن ها ارائه شده است. در این تصاویر که به وفور ارائه شده اند، تبشیرگران تلویزیونی به عنوان آدم هایی دیده می شوند که بیشتر از آن که به دنبال سوق دادن مخاطبان به اخلاص دینی باشند در پی بزرگنمایی خود و موفق تصویرکردن خود هستند؛ برای نمونه سینکلر لوییس در سال 1927 داستان عامه پسندی نوشت که بعد بر اساس آن فیلمی ساخته شد. در این داستان، زیاده روی های اِلمر گنتری که عضو گروهی از تبشیریون به نام مبارزان خیمه است، تصویر می شود. اگرچه ممکن است این داستان بر حوادث منفردی متکی باشد که احتمالا بخشی از آن ها واقعیت داشته است، ولی در این اثر ندرتاً به خواننده یادآوری می شود که در نهایت آن چه می خواند، یک داستان است. متاسفانه داستان المر گنتری و مشتقات آن _ همان چیزهایی که مردم آمریکا به آن ها ظنین هستند _ دربارۀ تبشیرگری بسیار صادق است. آن چه در تداوم این تصور از تبشیرگری که گاه کلیسای الکترونیک هم خوانده می شود، موثر بوده است _ و شاید شرم بار بودن تصویر افرادی چون المر گانتری را بیش از پیش تحکیم کرده است _ وقوع شماری از اتفاقات فضاحت آمیز است. برای نمونه معاصیِ کسانی چون جیمی سواگارت و جیم و تَمی فی بیکر در دهۀ 1980 باعث رشد توجه

ص:192

رسانه ای به موضوع شد. دست سواگارت _ که چهره ای موفق و مشهور بود _ در بیش از یک موقعیت، در مصاحبت با فواحش،آن هم با وجود نهی دینی از مبادرت به چنین عملی [از طریق ثبت تصویر او روی نوار ویدیو] رو شد. بدیهی است که عملی این چنین سالوس وارانه و ریاکارانه تنها می تواند به اشمئزاز عده ای نسبت به تبشیرگران تلویزیونی، دامن بزند. دربارۀ جیم بیکر، مصاحبت جنسی با منشی کلیسا (جسیکا هان)، اتهام فعالیت های هم جنس گرایانه، اتهامات فساد مالی، همراه با سبک زندگی عجیب و غریبی که از محل نذورات مخاطبانِPTL CLUB تامین می شد، بیکرها را به باد فنا داد. این نکته بسیار گزارش شده است که متعاقب این افتضاحات، آشفتگی سیرک مابانه ای که ناشی از سوءمدیریت دیگر مبلغان تبشیری بود، صنعت تبشیرگری را زیر بار تصویری منفی تر برد. شهرت اُرال رابرتز در بست نشینی او بسیار آسیب دید، گرچه اقدام او را نمی توان مانند موارد بالا فضاحت بار دانست. او در سال 1980 در برج عبادتگاه دانشگاه در تولسای اُکلاهما بست نشست و اعلام کرد که اگر نذورات چند میلیون دلاری برای ساختمان بیمارستان وصول نشود، خدا او را از میان برخواهد داشت. او متعاقب این عمل مدعی زیارت عیسی به هیئت مردی سیصد متری در یک مکاشفه شد. این شگردها که بحران آفرینی(1) خوانده شده است، به عنوان اقداماتی متعمدانه برای افزایش درآمد تبشیریون تلویزیونی مورد نقد بدبینانۀ منتقدان قرار گرفته است.

استفادۀ افراطی از شگرد بحران آفرینی، خطر وازدگی بینندگان را افزایش می دهد و می تواند به تقویت تصویر منفی موجود از تبشیرگران تلویزیونی بینجامد. احتمال دارد که سوء استفاده از شگرد بحران آفرینی به همراه فضاحت های پیش گفته، عوامل موثری در کاهش هفتاد و پنج درصدی


1- creating crisis

ص:193

بینندگان و پشتیبانی های مالی از مبلغان تلویزونی از دهۀ 1980 به بعد باشند. گرچه تبشیرگران تلویزیونی به تناوب از پیش آمدهای ناگواری مانند موارد بالا جراحت برداشته اند، به نظر می رسد که اکثریت آنان به نحوی که خود تعبیر می کنند، در تلاش برای ترویج انجیل مسیحی صادق بوده اند. احتمالا یکی از معیارهای سنجش خلوص نیت تبشیرگران تلویزیونی، عضویت در سازمان ملی برنامه سازان مذهبی و پایبندی به اخلاقیات و ضوابط هماهنگ مالی آن سازمان یا سازمان های مشابه است که شرط عضویت در آن ها پاسخگویی مالی است. اگرچه تنها عدۀ قلیلی از تبشیرگران تلویزیونی از چنین قواعد و شروط مالی ای پیروی می کنند، احتمالا اکثریت ایشان چنین نمی کنند. به همین خاطر است که تبشیرگری تلویزیونی به این خاطر که خودسرانه عمل می کنند، مورد انتقاد قرار دارند. بنابراین، اگر یک تبشیرگر تلویزیونی تصمیم بگیرد که فعالیت های تبلیغی خود را، به پیروی از محدودیت های سازمان ملی برنامه سازی یا سازمان های مشابه و معیارهای پاسخگویی مالی ایشان، مقید نکند، پس هیچ گونه پاسخگویی مالی ای در کار او وجود نخواهد داشت. در نتیجه، قابل پیش بینی است که این چنین فردی می تواند از اعتماد بینندگان سوءاستفاده کند و از نذورات کلاه برداری نماید.

صداهای دیگر

صداهای دیگر

گرچه بخش اعظم برنامه های مذهبی آمریکایی را مسیحیان تبشیری تولید کرده اند، تلاش های دیگر قابل چشم پوشی نیست. برای نمونه برنامه های رادیویی هفتگی و در پی آن ها برنامه های تلویزیونی ارائه شده توسط اسقف فالتون جی. شین به گرمی از سوی کاتولیک ها و غیرمسیحیان استقبال شد. پس از برنامۀ رادیویی ساعت کاتولیک در سال 1930، شین در سال 1952 و در قالب برنامۀ جذاب و موثر زندگی، شایان زیستن است شروع به بیان آموزه های کاتولیک در یک شوی

ص:194

تلویزیونی کرد. به دنبال پخش موفق شش سالۀ آن برنامه، او از سال1961 تا 1968 به اجرای برنامۀ اسقف شین پرداخت. هر دو برنامه از شخصیت گرم اسقف شین، سبک اجرای او که به نوعی سبکی تئاتری بود، مهارت های داستان گویی وی و سلوک همواره گرم او که بیننده را جذب می کرد، بهره می بردند. شوهای شین بینندگان بسیاری را جذب خود کرد و بسیاری از دوستان را به کلیسا کشاند.

امروزه شبکۀ تلویزیونی کلمۀ جاوید که در سال 1981 تحت نظر مادر آنجلیکا تاسیس شد، شبکۀ موفقی است که با برنامه های فاخر و بحث های قابل فهم، عبادات، داستان های دلنشین، پخش مجدد شوی زندگی، شایان زیستن استِ اسقف شین، نشست های آموزشی که اعتقادات کلیسای کاتولیک رومی را شرح می دهند، مخاطبان انبوهی را هم درون و هم بیرون آمریکا جذب کرده است. برنامه های این شبکه، رایگان به ایستگاه های تلویزیونی کابلی و ماهواره ای ارائه می شود.

مورمون ها می توانند ادعا کنند که قدیمی ترین تشکیلاتی هستند که در سطح ملی برنامه پخش کرده اند. آن ها مداوم و هر یکشنبه صبح، برنامه های مذهبی ای در قالب موسیقی و گفتار، نمایش موسیقی بسیار تحسین شدۀ گروه همسرایی پرستش گاه موقت مورمون و پیام های کوتاه غیرفرقه ای پخش می کنند. برنامۀ نیم ساعته ای مرکب از موسیقی و کلام که از سال 1929 شروع شد، چند سالی است که از تلویزیون هم پخش می شود. کلیسای عیسی مسیحِ قدیسان روز بازپسین که کلیسایی مورمون با نام مستعار LDS است، اخیرا برنامه های خود را از طریق شبکۀ تلویزیونی دانشگاه بریگام جوان توسعه داده است. این شبکه تقریبا هر چیزی را نمایش می دهد: وقایع ورزشی دانشگاه بریگام جوان که کلیسای مورمون مالک آن است، مباحثات جاری دربارۀ متون مقدس در دپارتمان مطالعۀ دین دانشگاه، سخنرانی مدیران عمومی کلیسای

ص:195

مورمون برای اعضا در کنفرانس های عمومی نیم سالانه، برنامه های خودیاری و... BYUTV به شکل روزافزونی روی شبکه های کابلی و نیز روی شبکۀ دیش و روی سامانۀ DirecTV در دسترس قرار می گیرد.

تا به امروز اسلام، هندوییسم، بودیسم و دیگر ادیان غیرمسیحیِ عمده حضور چشمگیری در برنامه سازی دینی آمریکایی ندارند. با وجود برخی برنامه های محلی و اتحادیه های دینی با گروه های فنی همکاری دارند، این گروه ها و دیگر گروه های غیرمسیحی از مخاطبان گستردۀ ملی سود نمی برند. با وجود این، از آن جا که مهاجرت به آمریکا، به ویژه در میان مسلمانان ادامه دارد و چون اسلام نیز دینی مبتنی بر دعوت و فراخواندن دیگران به خود است، شکی نیست که این وضعیت دگرگون خواهد شد. جالب است که تنها نظام های پخش تلویزیونی ملی با سرانِ یهودی، آن هایی هستند که از یهودیانِ به مسیحیت گرویده تشکیل شده اند. نمونۀ این گروه زولا لویت است. غفلت یهودیان از تبشیرگری تلویزیونی قابل فهم است؛ چرا که یهودیت اساساً به دنبال گرویدن دیگران به یهودیت نیستند.

مناقشه ها

مناقشه ها

همراه با عوامل دیگر، این ترس ابراز شده است که توفیق تبشیرگری تلویزیونی، جمعیت عظیمی از کلیسایی نشده ها(1) را در میان معتقدان به مسیحیت در آمریکا به وجود آورده است. تحقیقات نشان داده است که حدود 75 میلیون آمریکایی کلیساروی منظم نیستند، در حالی که بسیاری از این جماعتِ به اصطلاح کلیسایی نشده، ممکن است به شکل هفتگی شکار تبشیرگران تلویزیونی شده باشند. نکته این است که به جای حمایت مالی و اجتماعی از کلیساهای محلی یا حمایت از آن ها در برپایی مراسم عبادی، بسیاری از آمریکایی هایی که گرایش


1- unchurched

ص:196

ذهنی به معنویت دارند، دین خود را از تبشیرگران تلویزیونی می گیرند و در عوض، به بهای نادیده گرفتن کلیساهای محلی، برای موعظه گران تلویزیونی پول می فرستند. گرچه برای نمونه تشکیلات باشگاه هفتصدِ پت رابرتسِن و اتحادیۀ تبشیریِ بیلی گراهام بینندگان خود را تشویق می کنند که در امور کلیساهای محلی خود مشارکت کنند، بسیاری از تبشیرگران تلویزیونی از مشارکت با تشکیلات مذهبی محلی یا تشویق به همکاری با آن ها پرهیز می کنند.

هم چنین ملاحظاتی دربارۀ تلاش تبشیرگران تلویزیونی برای نفوذ در مبارزات وجود داشته است. تلاش های جری فالول و سازمان او با نام اکثریت اخلاقی و باشگاه هفتصدِ پت رابرتسِن در ماجراهای نامزدی جمهوری خواهان در انتخابات ریاست جمهوری سال 1988 دو نمونۀ برجسته هستند. با وجود این که این افراد مدعی توفیق در آن مبارزات شدند، به درستی نمی شود تاثیر دیدگاه های سیاسی این افراد و پیروان شان را بر مشارکت مسیحیان محافظه کارتر در این فعالیت های سیاسی سنجید. مناقشه دربارۀ مداخلۀ مستقیم دین در سیاست، ناظر بر نظریۀ جدایی کلیسا از قدرت و معاف بودن کلیساها و دیگر سازمان های دینی از مالیات است.

تحول دیگر می تواند جدایی 1350 عضو سازمان ملی برنامه سازان مذهبی NRB)) از اتحادیۀ ملی تبشیریون (NAE) در سال 2001 باشد؛ گرچه NAE در سال 1944 NRB را به عنوان بازوی رادیو و تلویزیونی خود تاسیس کرد. به نظر می رسد که دلیل این جدایی نزدیک شدن NAE به شورای ملی کلیساها (NCC) که گرایشی لیبرال تر دارد، باشد. طبق مقررات NCC اعضای وابسته نمی توانند عضو وابسته ای داشته باشند. ظاهرا سازمان ملی برنامه سازان مذهبی این اقدام اتحادیۀ ملی تبشیریون را نوعی سازش با دشمن تلقی کردند.

ص:197

باید صبر کرد و دید که این انشعاب چه تاثیری بر تبشیرگری تلویزیونی آمریکایی خواهد گذاشت. تا پیش از این انشعاب گفته می شد که 75% از برنامه های مذهبی آمریکایی را اعضای سازمان ملی برنامه سازان مذهبی تولید می کنند.

جهت گیری های جدید

جهت گیری های جدید

همان طور که در بخش بشارت گفته شد، تحول تازه ای در فعالیت های تبشیریون تلویزیونی مشاهده می شود. این تحولات در مواردی حالت بازی و شوهای طنزآمیز پیدا می کنند. شکی نیست که این اَشکال برنامه سازی نمی توانند به طور کامل جایگزین موعظه شوند و موعظه ها دست کم به عنوان بخشی از برنامه های مذهبی باقی خواهند ماند. با وجود این، ابداعات جالب در زمینۀ برنامه سازی مذهبی خاطرنشان می کنند که عده ای در این عرصه هستند که به راه های جدید برای ترویج و رساندن بشارت مسیح فکر می کنند. هم چنین در زمانی که این متن نوشته می شود، دو گروه مختلف تصمیم گرفته اند شبکه ای مختص پخش ویدیوکلیپ مسیحی راه اندازی کنند. مقصود این گروه ها مقابله با محصولاتی است که شبکه های سکولاری مانند MTV وVH1 پخش می کنند. باید زمان بگذرد تا معلوم شود که آیا می توان این تکاپوها را در زمرۀ برنامه های موفق تلویزیونی قلمداد کرد و آیا این ها می توانند به عنوان نمودی از تبشیرگرایی تلویزیونی، که به نظر می رسد نیت این گروه ها باشد، به حساب آیند.

آینده

آینده

برای مدتی بیش از پنجاه سال، تبشیرگری تلویزیونی بخشی جدانشدنی از تلویزیون آمریکا بوده است. اگرچه غنا و تاثیر تبشیرگری تلویزیونی تا اندازه ای

ص:198

به خاطر افتضاحات یادشده، تغییر بافت جمعیتی آمریکا و آن چه متدینین محافظه کار آن را اوج گیری سکولاریسم می نامند، در جذر و مد بوده است، هم چنان نیرویی است که باید آن را در جامعه به حساب آورد. هر گروه مذهبی که انگیزه و ابزار مالی کافی در اختیار داشته باشد، می تواند برای ابلاغ پیام خود در آمریکا به امکان پخش برنامه دسترسی پیدا کند. یکی از ویژگی های جوامع دموکراتیک، آزادی بیان است و عقاید دینی همواره بخشی از منظرۀ اجتماعی بوده اند و در حال حاضر نیز بخشی از امواجِ حامل عقاید به آن اختصاص دارد. برای اعتقاد به وجود جایگاهی امن برای دین در سرسرای شهر الکترونیک آمریکا، همۀ دلایل مورد نیاز، موجود است.(1)

نوشتۀ ریچارد آرمسترانگ

ترجمۀ عبدالله گیویان

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Abelman, R., Hoover,S. M. (Eds.). (1990). Religious television: Controversies and conclusions. Norwood, NJ: Ablex Publishing Corporation.

Barna Group, The. (2005). Retrieved June 8, 2005, from http://www.barna.org

Bruce, S. (1990). Pray TV: Televangelism in America. London and New York: Routledge.

Cardwell, J.D. (1984). Mass media Christianity: Televangelism and the great commission. Boston: University Press of America.

de Vries, H., Weber, S. (Eds.) (2001). Religion and media. Stanford, CA: Stanford University Press.


1- برای مطالعۀ بیشتر رک به: بررسی شبکۀ ماهواره ای TBN. احمد شاکرنژاد. ماه نامۀ رواق هنر و اندیشه. ش 30، 31 و 32. قم. 1387. هم چنین بنگرید به: اونجلیست ها، 11 سپتامبر و بازنمایی اسلام. اریک گورملی. بابک تبرایی. ماه نامۀ رواق هنر و اندیشه. ش 31 و 32. قم. 1387. هم چنین: پاپوش دوختن برای مسیحیان بنیادگرا. پیتر کر. رحیم قاسمیان. ماه نامۀ رواق هنر و اندیشه. ش 34.قم. 1387.

ص:199

Ellens, J.H. (1974). Models of religious broadcasting. NewYork: William Eerdmans.

Erickson, H. (1992). Religious radio and television in the United States, 1921–1991: The programs and personalities. Jefferson, NC: McFarland Company, Inc., Publishers.

Foege, A. (1996). The empire God built: Inside Pat Robertson’s media machine. New York: John Wiley Sons.

Frankl, R. (1987). Televangelism: The marketing of popular religion. Carbondale and Edwardsville: Southern Illinois University Press.

Hadden, J.K., Shupe, A. (1988). Televangelism: Power and politics on God’s frontier. New York: Henry Holt and Company.

Hadden, J.K., Swann, C.E. (1981). Prime time preachers: The rising power of televangelism.Reading, MA: AddisonWesley Publishing Company.

Hoover, S.M. (1988). Mass media religion: The social sources of the electronic church. Thousand Oaks, CA: Sage Publications.

Hoover, S.M., Clark, L.S. (Eds.). (2002). Practicing religion in the age of media: Explorations in media, religion, and culture. New York: Columbia University Press.

Hoover, S.M., Lundby,K. (1997). Rethinking media, religion and culture. Thousand Oaks, CA: Sage Publications.

Horsfield, P. G. (1984). Religious television: The American experience.New York: Longman.

ص:200

Howley, K. (2001). Prey TV televangelism and interpellation. Journal of Film Video,53(2/3), 23–38.

Melton, J. G., Lucas, P.C., Stone, J.R. (1997). Prime-time religion: Anencyclopedia of religious broadcasting.Phoenix, AZ: Oryx Press.

Newman, J. (1996). Religion vs. television: Competitors in cultural context. Westport, CT: Praeger.

Noll, M.A. (2000). American Evangelical Christianity: An introduction.Malden, MA: Blackwell Publishers.

Peck, J. (1993). The gods of televangelism.Cresskill, NJ: Hampton Press, Inc.

Peck, J. (1993). Selling goods and selling God: Advertising, televangelism and the commodity form. Journal of Communication Inquiry,17,5–25.

Schultze, Q.J. (1991). Televangelism and American culture: The business of popular religion. Grand Rapids, MI: Baker Book House.

Winzenburg, S. (2001). Televangelist report card. Christianity Today,45(13), 88–92.

ص:201

تحریم ها

اشاره

تحریم ها

واژۀ تحریم(1) رفتارهایی را در برمی گیرد که در آن یک طرف از انجام مبادلات اقتصادی با طرف دیگر خودداری می کند تا بدین وسیله طرف مذکور را تنبیه کرده و یا او را وادار به تغییر خط مشی خود نماید. با وجود این که در طول تاریخ موارد بسیاری از این گونه تحریم ها اتفاق افتاده است ولی ریشه و اصل این واژه به سرزمین ایرلند در سال1880 برمی گردد، زمانی که مستاجرینِ کاپیتان چارلز کانینگهام بایکوت به خاطر دستمزد پایین خود و بالا رفتن اجاره ها که در نتیجۀ قطع ارتباطات اجتماعی و اقتصادی با صاحب ملک حاصل شده بود، دست به اعتراض زدند. روزنامه ها به سرعت از این واژه (بایکوت) استفاده کردند و این کلمه به طور گسترده ای پیش از مرگ کاپیتان در سال 1897 بهره برداری شد.


1- boycott

ص:202

روش های گوناگون

روش های گوناگون

امروزه تحریم ها دامنه ای از روش ها را در برگرفته و به اشکال گوناگون مانند تحریم های ملی، تحریم های سیاسی، تحریم های کاری، تحریم های مصرفی و تحریم های اخلاقی به چشم می خورند. ملت ها هنگامی که داد و ستد با کشوری را قطع می کنند، دست به تحریم آن کشور زده اند؛ مانند تصمیم اتحادیۀ کشورهای عربی در سال 1948 برای تحریم تمامی شرکت هایی که با کشور اسراییل ارتباط داشتند. تحریم اعمال شده از سوی اتحادیۀ کشورهای عربی تنش های نظامی را در منطقه تشدید کرد ولی اغلب تحریم های انجام شده در قرون نوزدهم و بیستم غیرنظامی بوده اند. در اوایل قرن بیستم، مهاتما گاندی، شماری از مسلمانان، هندوها و سیک ها را با هدف تحریم مصرف کالاهای ساخت بریتانیا به منظور رسیدن به استقلال ملی گرد هم آورد.

تحریم های بازاری

تحریم های بازاری

علاوه بر اهداف سیاسی، تحریم های بازاری(1) مدرن تلاش دارند تا شرکت ها را مجبور سازند شرایط کاری را بهبود بخشند؛ مانند تحریم انگور که توسط سزار چاوز در سال 1965 انجام شد و منجر به بهبود شرایط کاری و افزایش دستمزد کارگران شاغل در مزارع آمریکایی گردید. هم چنین تحریم هایی برای دستیابی به برابری اجتماعی به کار گرفته شده اند؛ مانند زمانی که انجمن ملی سیاه پوستان خواستار تحریم کالاهای ساخته شده توسط بردگان در سال 1830 شد. این گونه تحریم های سیاسی، بازاری و اخلاقی، نشان دهندۀ گسترۀ سازمان ها، تکنیک ها و رویدادهای تاریخی ای هستند که آغازگر تحریم ها در طی قرون نوزدهم و بیستم تحریم بوده اند.


1- Consumer Boycotts

ص:203

تلاقی و تضاد

تلاقی و تضاد

تحریم ها از جنبه های گوناگونی با دین و رسانه ها تلاقی پیدا می کنند. نخست، برای این که تحریم ها موفق به اِعمال تغییرات موثر شوند نیاز به تطابق گسترده با اجتماع پیدا می کنند. نهادهای دینی ابزاری کاربردی در سازماندهی تحریم های گسترده به شمار می آیند و بیشتر برای سازماندهی و تسهیل تحریم بر کلیسای رسمی تکیه می کنند. دوم این که جنبش های حزب محافظه کار پروتستان در ایالات متحده، به ویژه پس از سال 1970، همواره در تحریم های خود، به بنگاه های رسانه ای حمله کرده است. این تحریم های دینی، بنگاه های رسانه ای را متهم به پخش برنامه ها و تصاویر خشونت بار کرده اند. دو مورد از برجسته ترین این تحریم ها، تحریم اتوبوسرانی مونتگومِری و تحریم شرکت والت دیزنی توسط باپتیست های جنوب بود. در دسامبر سال 1955، جماعتی از سیاهان آمریکایی در مونتگومری در ایالت آلاباما، تظاهراتی را علیه جداسازی نژادی در سامانۀ حمل ونقل عمومی شهری ترتیب دادند. در این تحریم که توسط مارتین لوتر کینگ و مجمع کشیشان سیاه پوست و رهبران مدافع حقوق شهروندیِ محلی سازماندهی شده بود، سیاه پوستان محلی اتوبوس های عمومی را برای مدت بیش از یک سال تحریم کردند تا بدین وسیله مسئولین شهری را وادار سازند به این جداسازی پایان دهند. این تظاهرات به دقت سازماندهی شده بود و به خوبی در برابر بسیاری از وقفه هایی که پیش می آمد، واکنش نشان داد. کشیشان در مراسم روز یکشنبه به خوبی به اشاعه و ترویج این تحریم پرداخته و اعضای خود را مرتب از دست آوردها و پیشرفت های مشروع خود مطلع می ساختند. در پایان با میانجی گری دادگاه عالی در نوامبر سال 1956 جداسازی نژادی در سامانۀ اتوبوسرانی، مغایر قانونی اساسی اعلام شد. این

ص:204

پیروزی روح تازه ای را در کالبد سیاه پوستان آمریکایی دمید و بی درنگ کشیشان نواحی جنوب اقدام به تشکیل انجمن رهبری مسیحیت نواحی جنوب نمودند تا به منظور احقاق حقوق شهروندی در آینده تظاهرات مسالمت آمیزی را سازماندهی کنند. در این تحریم، دین نقش عمده ای در بالا بردن روحیۀ افراد و نیز سازماندهی تجمعات ایفا کرد. سال ها بعد مارتین لوتر کینگ در واکنش به حادثۀ مونتگومری این گونه نوشت:

این شهرِ عیسی مسیح بود که سیاهان را برانگیخت تا با سلاح بدیع عشق دست به اعتراض بزنند.

وی الهام بخش بودن روش های مسالمت آمیز گاندی را تایید نمود ولی بر این عقیده بود که عیسی مسیح روح و انگیزه ای تازه به این حرکت دمیده است.

تحریم سامانۀ اتوبوسرانی مونتگومری نمونه ای است از چگونگی روبه رویی نهادهای دینی با چالش های عملی پیش روی تحریمی یک پارچه؛ همانند انتشار اطلاعات حیاتی و ارائۀ خدمات منظم توسط کلیساهای سیاه پوستان. باپتیست های نواحی جنوب در تحریم شرکت والت دیزنی از اهرم رسمی خود نهایت استفاده را نمودند ولی در عوض این که مسئلۀ حمل و نقل عمومی، موضوع اصلی حقوق شهروندی باشد این تحریم در تلاش بود تا اصحاب رسانه را تنبیه کند که ائتلافی برای انجام امور تجاری ترتیب داده بودند؛ ائتلافی که از سوی کلیسای باپتیست غیراخلاقی تشخیص داده شده بود. در سال 1997، کنوانسیون کلیسای باپتیست جنوب که نمادی از بزرگ ترین فرقۀ پروتستان در ایالت متحده است، قطعنامه ای را به تصویب رساند و به موجب آن باپتیست ها را از خرید محصولات والت دیزنی یا هر شرکتی که

ص:205

ترویج کنندۀ مکاتب غیر اخلاقی است، منع کرد. این قطعنامه به طور مشخص شرکت والت دیزنی را به دلیل آن چه باپتیست ها برنامۀ طرفدار هم جنس بازی می خواندند، مورد انتقاد قرار داد؛ مانند تصمیم این شرکت برای گسترش کمک های بهداشتی به کارکنان هم جنس بازِ خود و نیز پخش سریال کمدی اِلِن که نقش اول آن را یک هم جنس بازِ زن بازی می کرد. باپتیست های نواحی جنوب هم چنین تولیدات رسانه ای پخش شده توسط شرکت های وابسته به دیزنی مانند Hollywood Records وMiramax Films را به شدت مورد انتقاد قرار دادند. فرقه های گوناگون دیگر و سازمان های سیاسی محافظه کار نیز به باپتیست های جنوب پیوستند که از آن جمله می توان از کلیسای پرزبیتارین در آمریکا، کلیسای وسلیان و سازمان تاکید (تمرکز) بر خانواده نام برد.

قطعنامة مجمع باپتیست های جنوبی دربارة شرکت دیزنی (12 ژوئن 1996)

...در حالی که تعمید دهندگان جنوبی و فرزندان شان سال ها از برنامه های تلویزیونی، فیلم های بلند و پارک های یک منظورة شرکت دیزنی که بر محاسن و ارزش های اصولی آمریکا تأکید دارند، لذت برده اند و به آن ها اطمینان داشته اند؛

...و در حالی که محاسن ارتقایافته به وسیلۀ دیزنی در پیشرفت نسلی از آمریکایی ها که در آرزوی رهبری اخلاقی و با فضیلت شرکت دیزنی به سر می برند، نقش مهمی داشته است؛

...و در حالی که در سال های اخیر شرکت دیزنی نشان داده است هم جنس گرایی مهم تر از تعهد تاریخی به ارزش های خانوادگی سنتی است و روندی را در پیش گرفته که با تعهد قبلی اش در تقابل است؛

ص:206

...و در حالی که در سال های اخیر یأس و ناامیدیِ خانواده ها از تولیداتِ بزرگ ترین شرکت سرگرم کنندۀ جهان را شاهد بوده ایم و دیده ایم که رهبری اخلاقی شرکت توسط انواع تصمیم های گروهی از بین رفته اند؛

با این حال مسئله به این جا ختم نمی شود و مقولات زیر را نیز در برمی گیرد:

1. ایجاد خط مشی در میان کارمندان شرکت که روابط هم جنس خواهانه را به دلیل منافع مالی پذیرفته اند؛

2. میزبانی هم جنس گرایان در پارک های یک منظورة شبانه؛

3. انتخاب یک کودک آزار متهم برای کارگردانی فیلم پودر و دیگر تولیدات شرکت وابستة میراماکس؛

4. انتشار کتاب چگونه هم جنس گرا بزرگ شویم؟، با مضمون هم جنس گرایی نوجوانان، به وسیلة شرکت وابستۀ هایپریون که دیزنی را به طرفداری از آیین نامۀ هم جنس گرایی ربط می دهد و هم چنین تولید محصولات زننده مانند فیلم کشیش توسط شرکت های وابسته که ارزش های مسیحی را تحقیر کرده و رهبران مسیحی را بی اخلاق نشان می دهند. [(

در واکنش به این عمل، شرکت والت دیزنی بر تعهد خود نسبت به تولید برنامه های خانوادگی و جداسازی تولیدات محصولات خانوادگی شرکت دیزنی از دیگر شرکت های تولیدی تاکید نمود. با این وجود، شرکت والت دیزنی خود را در تولید فیلم Dogma توسط کمپانی میراماکس در سال 1999 شریک نمی دانست؛ فیلمی که ماه ها پیش از پخش سراسری آن، کلیسای کاتولیک و گروه های اونجلیست نسبت به ساخت آن اعتراض کردند. تحریم صورت گرفته توسط باپتیست های نواحی جنوب به دلیل موفقیت آن از یک طرف و ناکامی آن در به سرانجام رسیدن از طرفی دیگر برجسته و خاص بود.

ص:207

با وجود پخش گستردۀ رسانه ای این تحریم، در شرکت والت دیزنی نابسامانی و اختلال خاصی مشاهده نشد. از همان آغاز تحریم، برخی باپتیست های جنوب اظهار داشتند که هدف نهایی آن ها ایجاد تغییر و دگرگونی در شرکت دیزنی نیست بلکه آن ها این عمل را با این هدف انجام داده اند که:

به ما و به دنیا ثابت کنند به حضرت عیسی (ع) عشقی بالاتر و والاتر دارند تا به تفریح و سرگرمی.

از این رو در حالی که این تحریم از وادار ساختن شرکت دیسنی برای ایجاد اصلاحات در وضعیت شرکت ناکام ماند ولی موفق شد تا ائتلافی وسیع متشکل از منتقدین محافظه کار رسانه ها را سامان دهد. تحریم شرکت والت دیزنی نشانه ای بود از دگرگونی سازمانی موسسات مذهبی پس از اواسط قرن بیستم.

( و در حالی که این تصمیمات و رفتارهای گروهی نشان از دوری شرکت دیزنی از تصاویر ارزش مدار خانوادگی دارند و توهین های بی دلیل به مسیحیان و کسانی را نشان می دهند که سال ها از دیزنی حمایت کرده و در سودآوری اش نقش داشته اند؛

...و در حالی که تلاش های پیشین برای انتقال این دغدغه ها به شرکت دیزنی بی فایده بوده اند؛

...و در حالی که تحریم، روشی قانون مند برای انتقال باورهای اخلاقی است؛

بنابراین ما تعمیددهندگان جنوبی در جلسۀ سالانۀ خود به تاریخ یازدهم الی سیزدهم ژوئن سال 1996، تاسف شدید خود را دربارۀ عملکرد گروهی

ص:208

شرکت دیزنی اعلام می کنیم و با ارادۀ بیشتر پذیرای کارمندان هم فکر و هم مسیر شرکت دیزنی هستیم؛ ما مصممانه، از دیگر تعمیددهندگان جنوبی می خواهیم که در خرید و حمایت از محصولات دیزنی تجدید نظر کرده و پارک های یک منظوره و فروشگاه های دیزنی را در صورت ادامۀ روند ضدمسیحی و ضدخانواده بایکوت کنند...

در پایان با عزمی راسخ، این مجمع از کمیتۀ اجرایی تقاضا دارد یک نسخه از این قطع نامه به مایکل آیزنر مدیرکل شرکت دیزنی داده شود و از خانواده های تعمیددهندگان جنوبی درخواست می شود که با قدرت خرید، نامه ها و نفوذ خود از این قطع نامه حمایت کنند.(1)

چرخش در استراتژی

چرخش در استراتژی

نمونه های کمی از تحریم رسانه با دخالت دین وجود دارد. با این وجود تحریم سامانۀ حمل و نقل مونتگومری و تحریم شرکت دیزنی نشان دهندۀ برخی روش هایی است که سامانۀ مذهبی عصر حاضر در ارتباط با حوزۀ عمومی و خصوصی رسانه و فرهنگ اِعمال می کند. گروه های دینی در قالب نقش سازمانی خود می توانند گفتمان هایی را برای تشکیل یک مجمع سیاسی و اجتماعی تدوین نمایند. از طرف دیگر، هر یک از اعضای حاضر در یک اجتماع دینی از این پیام ها به روش های گوناگون بهره برداری می کنند.

میلیون ها نفر باپتیست جنوبی که به تحریم شرکت دیزنی تشویق شدند این فراخوان را به عنوان راهی برای ایجاد رفاه شخصی برای خود تلقی کردند و نتایج نهایی، می تواند ارتباط زیادی با ایجاد هویت داشته باشد تا این که با اجرای فشار عمومی مرتبط باشد. باپتیست های جنوب ممکن است تحریم


1- www.religious tolerance. Org/new1-966.htm

ص:209

شرکت دیزنی را عمدتاً به عنوان انتخابی شخصی برای برکنار نگاه داشتن خود از تأثیرات فرهنگی خاص تفسیر کنند تا ایجاد تغییری در شرکت والت دیزنی. این وضعیت، بیانگر چرخش تاریخی از مداخلۀ عمومی اساسی به موضع گیری خاص قابل توجه در استراتژی تحریم است.

نوشتۀ شِینی لافت

ترجمۀ علی اصغر حداد

ص:210

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Hare, A. P., Blumberg, H. H. (Eds.). (1968). Nonviolent direct action: American cases: Social-psychological analyses. Washington, DC: Corpus Books.

King, M. L., Jr. (1958). Stride toward freedom: The Montgomery story.New York: Harper.

Laidler, M. W. (1913). Boycotts and the labor struggle: Economic and legal aspects.New York: John Lane Company.

Smith, N. C. (1990). Morality and the market: Consumer pressure for corporate accountability.London: Routledge.

Warren, H. (2001). Southern Baptists as audience and public: A cultural analysis of the Disney boycott. In D. A. Stout J. M. Buddenbaum (Eds.), Religion and popular culture: Studies on the interaction of worldviews (pp. 169–185). Ames: Iowa State University Press.

ص:211

تساهل

اشاره

تساهل

تساهل یا رواداری،(1) یک اصطلاح مبهم است. با این همه، بسیاری بر این عقیده پای می فشارند که تساهل یک فضیلت(2) است. جایی و گاهی آن را فضیلتی آگاهانه و ارادی و در جایی و گاهی دیگر بیشتر آن را واکنش غیرارادیِ سرشت انسان در بهترین وضعش می دانند. هم چنین ممکن است این اصطلاح به یک نوع رضایت دادن از سر اکراه و نادلخواهی اشاره داشته باشد که از سر مسئولیت اخلاقی به مدارا با کسانی که می بایست افکارشان را تغییر بدهند، تن در میدهد ولی مطمئناً تساهل یک نگرش ممتاز در هر سنت دینی محسوب میشود، گرچه اغلب ایدهآلی مینماید که بیشتر در نظر مورد احترام است تا در عمل. حتی گاهی ممکن است قطب مخالف آن، یعنی عدم تساهل،


1- tolerance
2- virtue

ص:212

رواج پیدا کند. این اتفاق معمولا وقتی میافتد که گروهی از آدم های معمولی در برابر گروهی دیگر با جهان بینی یا شعارهایی خلاف انتظار قرار می گیرند.

در واقع ممکن است اوضاعی پیش بیاید که تساهل از سوی مسائل مربوط به هویت شخصی(1) به خطر بیفتد؛ یعنی وقتی که آدم ها از این نگران بشوند که کیستی آن ها از ناحیۀ رفتار یا باورهای دیگران مورد تهدید واقع شده است. در این مواقع عدم تساهل بر فضیلتِ مسلِّم فرض شدۀ تساهل غلبه پیدا میکند. از آن جا که هویت شخصی همواره با ارجاع به دیگری و در تمایز با او شکل میگیرد در چنین مواقعی به راحتی نمیتوان شاهد واکنشی از سر تساهل در مواجهۀ افراد با دیگران بود. شاید میل موجود برای حفظ هویتِ شخصی، فرد را در برابر کسی که احساس جدایی از او میکند به اتخاذ نگرش های غیرمتساهلانه و انجام رفتارهایی از این دست بکشاند، مگر آن که فرد به نحو آگاهانهای خودش را مهار کند. بنابراین، حتی اگر عدم تساهل یک امر ضروری یا شایسته به شمار نیاید، ولی اغلب محصولِ ناگزیرِ تجربۀ بیواسطۀ انسانی است. حتی وقتی توجهمان را از قلمرو روان شناسیِ انسانی به دین انسانی معطوف می کنیم، تساهل را از دام پارادوکس گریزی نیست. در سنت های خداباورانۀ توحیدی از ما خواسته می شود که همسایگان و حتی دشمنان مان را دوست بداریم. چنین محبتی مطمئناً قرابت زیادی با تساهل دارد. ولی همین سنت ها اغلب بر این پیش فرض استوارند که آن ها بازگوکنندۀ حقایقی وحیانیاند که تردید یا تغییرناپذیرند. در چنین وضعیتی صحنه برای عرضۀ متنوع عدم تساهل نسبت به دیگران آماده است: از بی تفاوتی تا دشمنی، از تحقیر تا بازجویی، از تنفر تا جنگ. در چنین اوضاعی یک اخلاقِ طردکننده، بازتابی از قطعیتی جزمگرایانه است؛ در واقع کارکردی از نزاع و معارضۀ


1- personal identity

ص:213

تاریخی است. باور به این که تنها یک دین درست وجود دارد، وسوسهای است که بر ما تحمیل می شود. البته این باور، هزینۀ گزافی را بر جوامع بشری تحمیل کرده است و هم چنان می کند.

تناقضها

تناقضها

این تناقض چه وجه معقولی دارند؟ حتی یک نگاه سطحی به دنیای معاصر نه تنها محدودیت های تساهل بلکه در واقع کنار گذاشتن عملی آن را نشان میدهد. ولی چنین قضاوتی ممکن است یک پارادوکس عمیقتر را پنهان کند. ممکن است عدم تساهل در برابر اِعمال یک تساهلِ بی هدف، فضیلت تلقی شود. باید از حقیقت در برابر همۀ کسانی که از پذیرش آن سر بازمیزنند، حفاظت کرد [و نباید تساهل به خرج داد]. ولی اگر به روی دیگر این موضوع بنگرید، خود را در برابر یک معضل می یابیم؛ این طور می نماید که آن چه اﺷﺧاﺹ، پیش خود و در ذهنشان درست ﻣﻲپندارند از ﻳﻚ ﻧوﻉ ﺧوداﻋﺘباری برخوردار است. انسان با خودش میگوید آن چه به باور من صادق است، صادق است؛ زیرا باور دارم که آن صادق است و یک واقعیت بالاتر یا یک تجربۀ شخصیِ غیرقابل انکار، اعتبار آن را تضمین می کند. این که آدم ها چنین اعتقادی دربارۀ خودشان پیدا کنند، چیز ممکنی است؛ زیرا با وجود انقلابات ارتباطی و انتقالی، بیشترِ ما هنوز در انزوای دینی زندگی میکنیم.(1)

به نظر میرسد ما دربارۀ باورها، اَعمال یا تجربیات دیگرانی که در جوامع دینی ای غیر از ما زندگی می کنند بسیار کم می دانیم. دلایل چنین وضعیتی متعدد است ولی واقعیت یکی است. بسیاری از ما رضایت نمی دهیم که برای فهم دیگرانی که راه های دیگری را می پیمایند، احترام قائل شویم. حتی مفهوم


1- از یک سو عدم تساهل در بیان حقیقت و از سوی دیگر خود را حقیقت پنداشتن. (م.)

ص:214

راه دینی(1) ممکن است برخی از ما را به اشتباه بیندازد. در واقع، نگاه ما به دینِ[برگزیده]مان این گونه است که آن را جایگاه و مکانت ثابتی میبینیم که بر آن تکیه می کنیم نه مسیری که صرف نظر از یک دسته یقینیاتِ به ارث رسیده، از جهت و هدفش شناختی نداشته باشیم. حتی اگر استعارۀ راه را قابل قبول بدانیم، ترجیح می دهیم طوری عمل کنیم که انگار راهی را که ما میپیماییم تنها راهی است که یک مقصد مهم را دنبال می کند ولی هنوز، بیشتر متدینان احتمالا فضیلت بودن تساهل را می پذیرند ولی ممکن است وقتی کار به مقایسه میان باورهای خودمان و باورهای کسانی که نسبت به آن ها تساهل می ورزیم، بکشد دیگر تساهل، آن درخشش و تابندگیاش را در نظر ما از دست بدهد. بنابراین ممکن است عقب نشینی کنیم و در یک موضع دفاعی قرار بگیریم به این صورت که از راه حمله به دیگران، بی اعتنایی یا حتی تحقیر آنان، از خودمان محافظت کنیم. بنابراین به نحو متناقضی جهلی که بر اثر انزوا دامن گیرمان میشود، ممکن است ما را به تساهل سوق دهد. از سوی دیگر میل به فهمیدن، ممکن است تفاوت های غیرمنتظرهای را بر ما مکشوف کند که باعث شود خوش باوری مان را از دست بدهیم و احساس کنیم که هویتِ ایمنی که داشتیم، مورد تهدید قرار گرفته است. در این جا ما با یک معضل جدی طرف هستیم؛ حتی اگر فهم و فهمیدن یک خیر اخلاقی باشند، چنان که هستند، ولی می توانند [با فهم تفاوت های غیرمنتظره مان با دیگران] منجر به از بین رفتن حُسن تفاهم در جامعۀ انسانی شوند. از سوی دیگر، تساهل گرچه یک فضیلت پذیرفته شده است، ممکن است مبتنی بر جهلی باشد که به سختی می توان آن را اخلاقی، به معنای متداول این کلمه، دانست.


1- Religious path

ص:215

بند 18 اعلامیۀ جهانی حقوق بشر

همۀ انسان ها از حق آزادی اندیشه، وجدان و دین برخوردارند؛ این حق شامل حق آزادیِ تغییر دین و اعتقاد و حق آزادی ابراز دین و اعتقاد در قالب آموزش، عمل، عبادت و آیین به صورت فردی یا گروهی و در خفا یا آشکار می شود.

ولی شک و تردیدها دربارۀ تساهل دینی، حتی پیچیدهتر از آن هستند که تاکنون دیدهایم. تساهل تصوری مبهم است حتی اگر رفتار متساهلانه فضیلت به حساب آید. اَشکال مختلفی از تساهل وجود دارد که از تایید دیگران به یک دعوت صادقانه برای گفت وگو را در بر می گیرد، تا کوتاه آمدنِ همراه با تردید که ممکن است به طور ناقصی تحقیری را که می رود به نحو مخاطره آمیزی به دشمنی بدل میشود، لاپوشانی کند.

محدودیت های تساهل

محدودیت های تساهل

ساخت جامعۀ انسانی در واقع سست است. به شیوههای مختلفی می تواند بشکند و تجزیه شود. وجود فرصت های فراوان برای عدمِ تساهل و دشمنی که دامن گیر گونههای انسانی است، خلاقیت و قابلیت قابل توجهی را [برای اِعمال تساهل] میطلبد. در سطح درونانسانی تنوع جنس، رنگ، قوم، سن، اندازه و هوش در هر یک از ما نسبت به دیگری بدگمانی ایجاد میکند. طبقه، ملیت و دین از تفاوت های عمدهای هستند که ما را در برابر یکدیگر قرار میدهند. به نظر میرسد تساهل یکی از فضیلت های خودانگیختۀ ما نیست. ولی باز در این جا با یک پارادوکس مواجهیم. خداوند به هر آن چه آفریده است، عشق میورزد یا بیشترِ دینباوران بر چنین باوری هستند. بنابراین، عشق فضیلتی از ناحیۀ خداوند و بالطبع فضیلتی الهی است. مسلماً می بایست الگوی دینداری مان

ص:216

را بر چنین فضیلتی مبتنی کنیم. انسان هایی که سرشار از عشق مطلقاند، باید آن را با عشق ورزیدن به دیگری در خود بیابند، با وجود تفاوت هایی که آن ها را از هم جدا و متمایز میکند. سرانجام آن که خداوند باید خودش را در وراء این انسانیتی که آفریده است، ببیند. الوهیت باید بتواند بر تجزیه و تقسیم بی انتها و مجازیای که جامعۀ انسانی را منشعب کرده است، غلبه پیدا کند. از سوی دیگر، به نظر میرسد ما نمی توانیم یا نمیخواهیم به فضیلتی عمل کنیم که اغلب آن را به حضرت الهی نسبت می دهیم. گرچه خدا ما را تحمل می کند ولی ما انسان ها در میان خودمان نمیتوانیم یکدیگر را تحمل کنیم. این چیزی است که تساهل مستلزم آن است.

کلمۀ tolerance از یک فعل لاتین به معنای برداشتن و حمل کردن اشیاء مشتق شده است. معقولانه است که ما به دستور الهی یا عمل به اقتضای حقیقت، رضایت مندانه بار تنوع بشری را حمل کنیم. ولی کدام یک از ما چنین کاری را بدون اندکی دودلی انجام میدهد و کیست از ما که بدون نارضایتی نسبت به تفاوتهایی که باعث خلق بشریتی متنوع شده است، تساهل بورزد؟ تساهل، محدودیت های خودش را دارد. این پارادوکس، آرامش بخش است. دیدگاه کلینگر و فراگیر ما توسط منطق عجیبی که کلی و جزیی را در هم می آمیزد، هم چنان که فضیلت الهی و اخلاق صِرف بشری را، استثنا میخورد. با تکیه به روایت های تنگنظرانه از حقیقتِ عشقِ کلی در زیر سایۀ تساهل به عدم تساهل میرسیم؛ مانعیت در عین جامعیت؛ اصرار بر انطباق، بازتاب عشقی که میبایست تفاوت ها را برطرف کند ولی اغلب نمی تواند. و باز لزوماً به این نتیجه تن درمی دهیم که تساهل محدودیت های خودش را دارد؛ با وجود قبول این فرض همیشگی که تساهل فضیلت، پاک و خالص است. بنابراین، آیا باید

ص:217

بر این باور باشیم که میتوانیم این محدودیت ها را کشف کنیم؟ حتی پرسش چالشیتر این است: در کجا باید آن ها را جست وجو کنیم؟ در این جا با یک معمای واقعی روبه روییم. آیا ما سنت های دینی خاصی را کاوش میکنیم یا یک واقعیت تاریخی و عامِ مقبول برساختهایم و نامش را دین گذاشتهایم؟ آیا باید محدودیت های تساهل را در رفتار مومنان که در جوامع رسمی خودش را نشان میدهد، بجوییم؟ یا می بایست تحت تاثیر تمایلی که امروزه به سمت معنویت وجود دارد، تلاش کنیم تا باورهای زیرین را به رو بیاوریم و پرده از رخ ریشههای مبهم تساهل در محرک های روان شناسانۀ افراد انسانی برگیریم؟

ممکن است تاریخ دین را برای یافتن سنت هایی که این پارادوکس را مجسم میکنند بکاویم. مسلماً سنت های فراوانی وجود دارند که باید کاویده شوند ولی یهودیت یک نمونۀ بارز است. میتوانیم ریشه های عدم تساهل را در گروهی ببینیم که عدم تساهل را در طی قرن های متمادی در خود پرورانده اند. اعتقاد یهودیت به این که تنها یک خدا وجود دارد، مستلزم عدم اطمینان یا حتی دشمنی نسبت به کسانی است که این عقیده را نپذیرفتهاند. از این رو کسانی که برگزیده شدهاند تا از قانون الهیای اطاعت کنند که گویا منحصراً بر آ ن ها مکشوف شده است، ممکن است در نهایت به عدم تساهل سوق پیدا کنند. منطق تاریخ اجتماعی روشن میشود؛ نخوت الهیاتی توسط کسانی که بدان عمل میکنند، مورد سوء استفاده قرار می گیرد؛ عدم تساهل خودش را جاودانه می کند و غیرمتساهلان را در زیر سلطۀ خود می گیرد. ولی خاخامها ضرورت منطقی تساهل دینی را بیان می دارند:

خداوند ریشۀ کسی را که نسبت به دیگری نفرت دارد، از جهان بر می کند.

ص:218

ولی حتی کسانی که خداپرستی توحیدی، آن ها را به تنفر از دیگرانی واداشته است که به حقیقتِ احتمالی آن راه نیافتهاند، میتوانند دربارۀ این نکته تامل کنند که آن ها نیز خود قربانیان عدم تساهل بودهاند. تورات به یهودیان یادآور میشود که:

بر شخصِ غریب، ظلم منمایید؛ زیرا که از دل غریبان خبر دارید؛ چون که در زمین مصر غریب بودید.(1)

بنابراین، محدودیت های تساهل دینی در کجاست؟ آیا آن ها ملازم با بشریت ما هستند؟ اگر چنین باشد این محدودیت ها بسیار ضیق خواهند بود و ممکن است ما دیگر نتوانیم از انگیزههای خودویرانگری ای که حیات فردی و جمعی ما را در بر گرفته است _ بگریزیم. آیا ما در چنبرۀ شبکهای که خود تنیده ایم، گرفتار آمده ایم؟ ولی اگر مومنان، خادمان حقیقت دیگری هستند، بنابراین محدودیت ها حتی فراتر از تصور ماست ولی اگر این درست باشد، آن گاه ما چگونه می دانیم که کیستیم و چیستیم؟ زیرا هویت ما به عنوان انسان بستگی پیدا می کند به زندگی ما در درون محدودیت های قابل تشخیصی که تا اندازه ای توسط باورهای دیگرانی که ما باورشان نداریم، ایجاد شده اند.

پارادوکس دینی

پارادوکس دینی

در عمل، مرزبندی های تعریف کنندۀ بسیاری از افراد، سنتهای دینیای است که آن ها را به خود اختصاص می دهد/مال خود میکند یا آن ها مدعی حمایت از آن سنت ها هستند. اگر این سنت ها بر آن ها هویتی را تحمیل کند که موجب عدم تساهل شود، چه؟ مشکل بسیار دقیق است. آن چه بیشترِ ما را با جهان و با یکدیگر پیوند میزند، همان چیزی است که موجب دشمنی ما با یکدیگر می


1- سِفر خروج 23:9.

ص:219

شود. ما بار این ادعای وسوسه کننده را حمل می کنیم که ما، گزینۀ ویژۀ جهان برای حفاظت از حقیقتی هستیم که فراتر از فهم است. حال که ما هیپنوتیزم شدۀ این پارادوکس و مبهوت این دوپهلویی هستیم، چه میتوانیم بکنیم؟ چه می بایست بکنیم؟ این شمشیرِ دولبهای است که بر بالای سر گفتمان اخلاقی آویزان است. جایگاه محدودیت های تساهل دینی کجاست؟ آیا اشخاصِ مسئول و اخلاقی ضرورتاً باید ارادۀ معطوف به تساهلشان را در قید و بند احساس کنند؟ یا این که تساهل فقط توهمی است که آدم ها پشت آن، کینۀ خود علیه آوارگان و دیگر بیچارگان را مخفی کنند؟ اگر ما نخواهیم تعصب بورزیم، آن گاه این پرسش مطرح میشود که آیا محدودیت های تساهل تا ابد برای خداپرستی توحیدی وجود دارد و برای ملحدان حذف شده است. آیا همۀ سنت های دینی البته به گونه ای پارادوکسی محدودیت هایی را برای تساهل ایجاد نمی کنند که در درون چهارچوب آن، ملتزمان به آن دین باید زندگی کنند؟ صرف نظر از این که ما در کجا سیر تاریخی این سنت های دینی را تعقیب کنیم، تقریباً مطمئنیم که هم اراده به در برگرفتن تساهل و هم طرد آن وجود دارد. ولی چه کسی از ما میتوانند نسبت به این معضل حل ناشده تساهل بورزند؛ به عنوان پیروان یک حقیقت کلی که ما به طرد آن مفتخریم. بنابراین محدودیت هایی که برای تساهل دینی برقرار می کنیم به طرز وحشتناکی نزدیک است با مرزهای خودهایمان. در دل این گفت وگو، با یک دستور نه چندان مطلق در قالب یک پرسش مواجه میشویم:

اگر روایت خاص ما از حقیقت، حقیقت نباشد آن گاه ایمان دینی تبدیل به یک امر نسبی میشود. حال اگر حقیقت در آن باشد، چگونه باید با دیگرانی که به حقیقت دیگری باور دارند، کنار بیاییم؟

ص:220

خطرهای این معضل بسیار آشکار است. شاید کسی در درون قلمرو گفتمان اخلاقی بگوید عدم تساهل نسبت به اعتقادات دینیِ دیگر، گناه است. کسان دیگری میگویند که تساهل دینی ممکن است یکپارچگی باورهای آن دین خاص را به خطر بیندازد و از این رو واجد هیچ فضیلتی نیست. آیا پرسش از محدودیت تساهل دینی، روان شناختی یا الهیاتی است؟ آیا باید صلح در اجتماع را با طردِ آن صلحِ فراتر از فهم(1) به دست آورد؟ آیا عدم تساهلی که به پیروان دیگر دین ها نسبت میدهیم در واقع بازتابی از عدم تساهل ماست که در خصلت های درونیِ مقاومت ناپذیر ما مجسم شده است. هم چنان به این پرسش ها افزوده میشود و ما سرگردانیم که آیا این خداست که سرمان را بر درِ محدودیت های بشری مان میکوبد یا خودمان. ولی نیت های اخلاقی اشخاص، شعار رهایی، آزادی و عدالت ممکن است معضل کسانی را که می خواهند به فضیلت تساهل عمل کنند، بپوشاند. در بیانیۀ شمارۀ 2 آزادی دینیِ واتیکان(2) (کرامت انسانی(3)) چنین می خوانیم:

شورای واتیکان اعلام میدارد که انسان، حق آزادی دینی دارد. آزادیای از این دست به این معناست که همۀ انسان ها میبایست ایمن باشند از فشار از ناحیۀ افراد، گروه های اجتماعی و هر قدرت انسانی؛ در درون این چهارچوب هیچ کس مجبور به انجام عملی برخلاف اعتقادات خود نیست و هیچ کس از انجام اعمال مطابق با اعتقادات دینی خود در خفا و آشکار، به تنهایی یا با دیگران منع نمی شود.

اگر بپذیریم که عبارت ایمن از فشار به صراحت این را میگوید که کلیسا، تساهل را یک فضیلت مثبت می داند در آن صورت این اعلامیه میبایست مبنای رفتارهای فردیای باشد که نسبت به دیگران روا میداریم و نیز هماهنگ با تعالیم کلیسا. ولی:


1- Peace that passes understanding
2- Vatican II Declaration of Religious freedom
3- Dignitatis Humanae

ص:221

شورا علاوه بر این اعلام میدارد که حق آزادی دینی، مبتنی بر کرامت افراد انسانی است که مورد شناسایی وحی الهی و نیز عقل فی نفسه است. حق فرد انسانی برای آزادی دینی باید در نظم نهادینۀ اجتماعی مورد شناسایی واقع و بدل به یک حق مدنی شود.(1)

عبارت کرامت افراد انسانی مطمئناً فضیلت بودن تساهل را که نتیجۀ عبارت قبلی بود، تحکیم میکند. ولی تایید این کرامت، مستلزم صحه گذاردن بر گزارۀ مورد شناسایی وحی الهی است. آن گاه شاید تساهل، معتبر تلقی نشود. البته عبارت عقل فی نفسه ضمانت میکند که تساهلِ شایستۀ انسان را در بر میگیرد. یا این که ما باید این پرسش را نیز مطرح کنیم که آیا تایید یک حقیقت وحیانی ممکن است عبارت سخاوتمندانۀ شورا را به خطر بیندازد؟ یا این پرسش را که آیا سایۀ یک حقیقتِ مطلقِ وحیانی، محدودیت های تساهل دینی را مبهم و در عین حال معین نمیکند؟

نوشتۀ لوییس هامان

ترجمۀ محمد کیوانفر


1- بیانیۀ شمارۀ 2 آزادی دینیِ واتیکان؛

ص:222

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Boyle, K., Sheen, J. (Eds.). (1997). Freedom of religion and belief: Aworld report. New York: Routledge.

Hammann, L. J., Buck, H. M. (Eds.). (1988). Religious traditions and the limits of tolerance. New York: Columbia University Press.

ص:223

تلویزیون

اشاره

تلویزیون

تلویزیون و نقش آن در نهادها، فرهنگ و زندگی روزمرۀ دینی نه تنها شامل عملکرد این رسانه خبری سنتی در پخش برنامه های مذهبی رسمی است، بلکه تکنولوژی های جدیدتری از جمله تلویزیون کابلی، ماهواره و شبکه های دیجیتالی و تکنولوژی ویدیو، دی وی دی های خانگی را هم در بر می گیرد که همۀ آن ها برای انتقال انبوهی از پیام های دینی استفاده می شوند. به موازات دامنۀ وسیع تکنولوژی و برنامه ریزی در عرصۀ دین و تلویزیون، گسترۀ وسیعی از سازمان ها هم قرار دارند که از کلیساهای مجهز به رسانه ها گرفته تا کلیساهای سنتی، افراد، شرکت ها و دولت ها، همه و همه در تولید و پخش برنامه ها مشارکت دارند. بی تردید تله ونجلیسم شناخته شده ترین فصل مشترک دین و تلویزیون است ولی به هیچ وجه تنها شکل مسلط در برنامهسازی نیست.

ص:224

هشدار

هشدار

گرچه تجربۀ رسانههای آمریکایی در همسویی پخش برنامهها و فرهنگ دینی به نحو چشمگیری مستند شده، بر بررسی های تحقیقاتی در این زمینه نیز تاثیر محسوسی داشته و در ضمن هستۀ اصلی این مقاله را تشکیل می دهد، ولی خوانندگان باید توجه داشته باشند که این تجربه در هر دو مورد بسیار فردی و شخصی است و نباید به عرصه های بین المللی تعمیم داده شود. تحقیق بین المللی دربارۀ این مبحث، در واقع به موارد متعددی اشاره دارد که در آن ها تجربۀ رسانههای آمریکایی جایی ندارد ولی وقتی همۀ این ها را با هم تلفیق می کنیم، نکات تطبیقی جالب توجهی به دست می دهند.

کنترل دولت یا کنترل بازار

کنترل دولت یا کنترل بازار

دو موضوع اساسی بر فصل مشترک دین و تلویزیون تسلط دارد: آزادی بیان و بازار آزاد. مصادیق این دو مورد به محیط ملی و فضای دینی _ رسانهای هر کشوری وابسته است. در کشورهایی که دولت، نقش نظارت و حمایت مستقیم دربارۀ رسانه ها را بر عهده دارد _ و با وجود سرشت جهانی ارتباطات، خبررسانی و رسانه های الکترونیک هنوز به نحو چشمگیر و گسترده ای، به قوانین ملی کشورها محدود هستند _ عموماً بحث دربارۀ فعالیت های دینی در تلویزیون به این شکل جلوه می کند که یا از تلویزیون برای تبلیغ دین رسمی بهره گرفته می شود یا آن که از این رسانه به عنوان مخالفت با سلایق دینی دولت استفاده میگردد. یک نمونة بسیار بارز از این دو کاربرد در کشورهای ایران و افغانستان _ در زمان سلطۀ طالبان _ دیده می شود. مندرجات روزنامه هایی در ایران، حاوی شکایاتی است از سوی روحانیون لیبرال مسلک تر ایران از روحانیون محافظه کارتر در حکومت، که کنترل امواج رسانه ای و تلویزیون را به دست دارند؛ در افغانستان تحت سلطۀ طالبان نیز، روحانیون محافظه کار این

ص:225

کشور در سال 1998 حکم کردند که تمامی دستگاه های تلویزیون، نوارهای ویدیویی و دیش های ماهواره ای باید از خانه ها جمع آوری شوند و اعلام کردند که چنین دستگاه ها و رسانه هایی عامل فساد هستند. برعکس، تجربۀ دین و تلویزیون در آمریکا، بر اصول بازار آزاد تمرکز یافته و دستیابی به امواج، عمدتأ به یافتن مخاطب و سرمایهای وابسته است که باید خرج تولید و اجارۀ طول موج را تامین نماید. در حالی که رونالد ریگان و جُرج بوش روسای جمهور آمریکا، هر دو در زمان ریاست جمهوری خود، برنامه سازان تلویزیون های اوانجلیست را برای تولید بیشتر تشویق کرده بودند ولی همین رهبران سیاسی کشور هم آن قدر توانایی ندارند که به طور مستقیم بر دسترسی این نهادهای دینی بر امواج یا محتوای برنامه های آنان تاثیر بگذارند. با این که تجربیات ایران و افغانستان از یک سو و آمریکا از سوی دیگر نشان دهنده دو قطب کاملا مخالف محدود و آزاد از لحاظ نظارت دولت بر رسانه می باشند، بقیه کشورها جایگاهی بینابین دارند. بیشتر کشورهای جهان، به ویژه انگلیس، اروپای غربی و بسیاری از کشورهای آفریقایی، شاهد ترکیبی از کانال های برنامه سازی تحت حمایت دولت و مجموعۀ وسیعی از برنامه های تولیدی مستقل و خارج از اعمال نظر دولت هستند، حال چه از طریق تلویزیون های ماهواره ای یا وزارتخانه ها و سازمانهای رسانه ای. این ترکیب کنترل دولتی و برنامه سازی مستقل، فرصت بسیار مغتنمی برای مقایسۀ مکانیزم های مختلف تامین بودجه، سبک برنامه سازی و توزیع شبکه ها، با توجه به تفاوت انگیزه های دینی و خدماتی نهفته در بطن تفکر سازمان های تامین کنندۀ آن ها، پدید می آورد.

تلویزیون و دین در آمریکا

تلویزیون و دین در آمریکا

همانطور که توضیح داده شد، تجربۀ تلویزیون در آمریکا نه می تواند از نظر گسترش امکانات فنی در قیاس با بقیۀ جهان مورد استناد قرار گیرد و نه از نظر

ص:226

تاریخ و فرهنگ دین. با این همه، تحقیق دربارۀ مقولۀ تلویزیون و دین در آمریکا بسیار مهم است و می تواند زمینۀ تطبیقیِ مفیدی برای بررسی تجربۀ کشورهای دیگر فراهم آورد. نکتۀ مهم و کلیدی در شناخت فرهنگ دینی و تلویزیون آمریکا، درک ماهیت انقطاع مردم آمریکا با دین نهادینه شده و مقررات بسیار محدودی است که در زمینۀ کنترل رسانه ها در این کشور موجود است. فقدان کلیسای دولتی و آزادی دینی قابل احترامی که در آمریکا وجود دارد، بازار دینی خاصی خلق کرده که در آن رقابت فرقه های دینی برای جذب و جلب هوادار، یک اصل مسلم و لازم شمرده می شود. از آن جا که هیچ فرقه ای نمی تواند روی حمایت دولت یا تعداد خاصی از اعضای بالفعل خودش، با توجه به میزان جمعیت کشورش حساب کند، در نتیجه هر گروه دینی باید فعالانه دنبال جذب جمعیت باشد. به همین ترتیب، در بدو ورود تلویزیون به درون جامعۀ آمریکا، مقرراتی که بر آن اعمال شد، همان مقررات تکنولوژیکی بود که بر رادیو هم حاکم بود و در ضمن، محدودیت های محتوایی برنامه های رادیویی هم شامل حال آن نمی شد. به اولین شبکه های تلویزیونیای که پا به عرصۀ وجود نهادند، فرکانس خاصی اختصاص یافت و به آنان گفته شد که برای استفادۀ عموم مردم، برنامه های متنوع آموزشی، دینی و هنری تهیه کنند ولی لازم نبود که شبکه ها برای تولید این برنامه ها، مجوز بگیرند یا برنامه های تولید شدۀ دولت را پخش کنند. به خاطر سلطۀ قواعد بازار بر برنامههای تلویزیونی و دینی و محدودیت مداخلۀ دولت، این ترکیب، آمادۀ گسترش و پیشرفت خارق العاده ای بود و نشان داد که نه تنها در آمریکا بی همتا بوده، بلکه به طور مستقیم بر رسانه ها و نظام های دینی کشورهای دیگر نیز اثر بارزی بر جا گذاشت.

ص:227

گرچه برنامهسازی دینی در تلویزیون آمریکا از دخالت دولت مصون بود ولی این امر بدان معنا نیست که از کنترل و اعتقاد فرقه های دینی و دیگر سازمان ها هم در امان باشد. اولین نمونۀ برجستة این امر درست در آن جا دیده می شود که کنترل برنامهسازی دینی به دست شورای ملی کلیساها داده شد که تحت سلطۀ فرقه های اصلی و بسیار رایج فضای دینی آمریکا قرار داشتند. این فِرق به هیچ وجه راضی نبودند که برای فرقه های اونجلیستی، زمانی را اختصاص دهند و به همان اندازه هم به نوآوری و خلاقیت در برنامه سازی روی خوش نشان نمی دادند و هدفشان فقط پخش تلویزیونی مراسم دینی و عبادی کلیساها بود. اونجلیست ها ناگزیر شدند راه هایی برای خرید زمان پخش پیدا کنند و در نتیجه لازم دیدند برنامه هایی تهیه کنند که بتواند حمایت مردم را جلب کنند و از آنان کمک های مالی بگیرند؛ این امر به تولید برنامه های تلویزیونی اونجلیستی _ تلهونجلیسم _ مشهوری انجامید که معمولأ با شنیدن عبارت تلویزیون دینی، همانها به ذهن متبادر می شوند. وقتی قید و بندهای شبکه های بزرگ پخش برای تامین زمان پخش مجانی به کلیساها، از سوی مجراهای قانونی کاهش یافت و به تدریج به کلی منتفی شد، کلیساهای اصلی و عمومی ناگهان متوجه شدند که برای تامین مخارج برنامه های خود آمادگی ندارند و در نهایت طول امواج خود را به اونجلیست های از خود مهیا تر واگذار کردند.

با رشد و گسترش نظام تلویزیون کابلی به عنوان راهی برای تامین کانال های تلویزیونی بیشتر، برنامه سازان دینی مشتاق بودند تا زمان در دسترس را پر کنند و همین امر به تولید انواع تازه ای از برنامه سازی های دینی، سوای پخش مراسم عبادی کلیساها، موعظه برای تشویق تغییر دین و شوهای دینی،

ص:228

منجر شد. به تدریج برنامه هایی نظیر باشگاه 700 که به طرح مسایل روز می پرداختند، رواج یافت. همچنین کانال هایی به برنامه سازی برای خانواده های مبتلا به مشی محافظه کاری رو آوردند که نتیجۀ آن راه اندازی کانال خانواده و کانال پاکس بود که در هر دوی آن ها، مجموعه های تلویزیونی سالم و خانوادگیای مانند خانوادۀ والتِن، پخش می شد. توجه به این نکته اهمیت دارد که در چشم انداز معاصر رسانه ها، هیچکدام از این دو کانال، دیگر مستقل نیستند و برنامه هایی هم که پخش می کنند، صرفأ رنگ و بوی دینی ندارند. در کنار تلویزیون کابلی، دستگاه های خانگی ویدیویی (VCR) و در سال های اخیر دستگاه های DVD هم منابع تازه ای برای برنامه های تلویزیونی دینی فراهم آورده اند. دو نمونۀ بارز از ویدیو های خانگی تولید شده برای مخاطبان مسیحی، یکی مجموعۀ ماجراهایی در سفر است که شرکت تاکید (تمرکز) بر خانواده (یک سازمان دینی _ رسانه ای محافظه کار) آن ها را تولید و پخش کرده است. دیگری هم مجموعۀ قصۀ سبزیجات است که شرکت بیگ آیدیا (یک شرکت ویدیویی با دیدگاه مسیحی و زیرمجموعه ای از شرکت کلاسیک مدیا) آن ها را تولید و توزیع کرده است. گرچه در عرصۀ تلویزیون دینی در آمریکا، برنامه های مسیحی سلطه ای غیرقابل تردید نشان می دهند ولی تولید ویدیوهای خانگی در کانون توجه برنامه سازان رسانه های یهودی نیز بوده است. برای نمونه مجموعه های سلام سسامی و الف ب پرواز! ساخته و پخش شده اند که اطلاعات پایه ای دربارۀ فرهنگ یهودی و اسراییلی در اختیار کودکان و نوجوانان قرار می دهند و برخلاف بیشتر برنامه های رسانه ای مسیحی، اصراری هم ندارند که کودکان ادیان دیگر را به قبول دین یهود فرابخوانند. هم مجموعه های تولیدی مسیحی و هم برنامه های یهودی به نحو

ص:229

عمیق و گسترده ای متاثر از برنامه های ویدیویی ژانر کودک هستند و استفاده های خلاقی از نقاشی متحرک، موسیقی و تکنیک تدوین سریع به عمل می آورند تا توجه کودکان را به برنامهها جلب و برای مدتی حفظ کنند.

تلویزیون دینی در چهارچوب نظام های ملی متعیّن

تلویزیون دینی در چهارچوب نظام های ملی متعیّن

همانطور که در بحث کنترل دولتی در برابر کنترل بازار آزاد گفته شد، شکل عرضۀ دین در تلویزیون و رابطۀ میان دین نهادینه شده و تلویزیون، تا اندازۀ زیادی به میزان و نوع کنترلی که دولت بر پایگاه های دین و رسانه ها اعمال می کند، بستگی دارد. یک حکومتی که در این عرصه در مسیر انتقالی گام برمی دارد، کشور روسیه است که در آن نفوذ دین از زمان فروپاشی اتحاد شوروی به نحو چشمگیری رو به رشد نهاده است؛ ظهور دوبارۀ مذهب در این کشور، برای اولین بار زمینه را برای پخش مستقیم برنامه های دینی کلیساها فراهم آورده است.

نمونۀ دوم از این انتقال را می توان در کشور انگلستان شاهد بود که نظام ملی برنامه ریزی تحت حمایت دولت در آن، مورد چالش کانال های ماهواره ای بین المللی قرار گرفته است و از سوی دیگر، تغییر ساختار جمعیتی این کشور، بر برداشت سنتی از دین در بریتانیای کبیر، اثر بارزی بر جا گذاشته است. گزارشی که در همین زمینه منتشر شده است، به این نکته اشاره می کند که برنامه ریزی تحت حمایت دولت باید برنامه های دینی تامین شده از سوی بخش های تجاری را هم مدنظر قرار دهد و در پی جلب مخاطبانی باشد که در برنامه های تولیدشده با صبغۀ دینی، به نیازهای آنان پاسخ داده نمی شود. یکی دیگر از تحولات ناشی از بین المللی شدن تلویزیون را در ساحل عاج شاهد

ص:230

هستیم که در آن کشور، مقامات حکومتی اجازه داده اند امواج تلویزیونی در صبح یکشنبه توسط کلیساهای مسیحی، اعم از کاتولیک و پروتستان مورد استفاده قرار گیرد و غروب پنجشنبه به پخش برنامۀ الله اکبر برای بینندگان مسلمان اختصاص یابد. ولی از آن جا که در این کشور جز تعداد معدودی، سازمان های تثبیت شدۀ اسلامی وجود ندارد که برای تولید یا پخش برنامه مورد تایید حکومت باشند، برنامه های دینی به شدت تحت سلطۀ روحانیونی قرار گرفته است که در عربستان سعودی تعلیم یافته اند و از تجارب گستردۀ تلویزیون عربستان بهره می برند ولی در عین حال، ذوق و سلیقۀ آنان با روحانیون محلی که به مراسم عبادیِ خودانگیخته تری تمایل دارند و آیینشان با محدودیت های رسانه ای در آن جا جور درنمی آید، در تضادی آشکار قرار دارد.

نقد تلویزیون دینی و دین در تلویزیون

نقد تلویزیون دینی و دین در تلویزیون

همانطور که به طور تلویحی دربارۀ پخش برنامه های دینی در ساحل عاج گفته شد، تجربۀ تلویزیون دینی در شرایط مختلف، ماهیت خود را تغییر می دهد. مراسم عبادی باید با محدودیت های زمانی که در غالب برنامه های دینی رو در رو و استودیویی مطرح نیست، کنار بیاید و رهبر مراسم دینی نمی تواند بی واسطه با مخاطبان تلویزیونی که جلوی دستگاه نشسته اند، ارتباط مستقیم برقرار کند و به پرسش های آنان پاسخ دهد. در نتیجه سرشت واقعی مراسم عبادی به عنوان نوعی راهنمایی مذهبی و در واقع به عنوان حضور معنوی، تحت تاثیر عوامل مزاحم تولید که از ملزومات تولید تلویزیونی است، قرار می گیرد. برخی از گروه های دینی از بیشتر برنامه های تلویزیونی ناراضی اند و آن ها را آبکی یا شامل مضمونی غلط در معرفی دین به حساب

ص:231

می آورند. جر وبحث بر سر این برنامه ها، در نهایت به این جا ختم می شود که چه کسی و چگونه باید دین را تعریف و تعبیر کند؟ مجموعه های تلویزیونی آمریکایی نظیر ژانِ آرکادیا _ که در آن دختری جوان با خداوندی سخن می گوید که به صورت آدم های مختلف بر او ظاهر می شوند _ به خاطر حساسیتی که واجد آن بوده و تصویر بی دغدغه ای که از ایمان ارایه می کنند، مورد تحسین و ستایش قرار می گیرند ولی در همان حال مجموعه های دیگری چون بافیِ خون آشام کش و جادو شده، به خاطر تبلیغ باورهای دینی ضالّه، به باد انتقاد گرفته می شوند. گروه های اونجلیست از جمله انجمن آمریکایی خانواده و تمرکز بر خانواده، منتقدان صریح و بی پروای استفادۀ تلویزیون های تجاری از مضامین دینی بوده اند و با این انتقادها به سردمداران دفتر تولید و پخش فیلم اسقف های کاتولیک آمریکایی پیوسته اند و در نگرانی آن ها احساس ابراز مشارکت می کنند. افزون بر آن، گروه هایی چون کنوانسیون باپتیست های جنوبی کوشیده اند تا از تحریم به عنوان راهی برای تاثیرگذاردن بر برنامه های رسانه ها استفاده کنند، هرچند تحریم سال 1998 شرکت والت دیزنی از سوی باپتیست های جنوبی، در موقعیت مالی این شرکت خللی وارد نکرد.

چالش ها

چالش ها

چالش های رودرروی تلویزیون دینی و مواجهۀ دین با تلویزیون، بسیار چشمگیر و بارز هستند ولی باید به آن ها به عنوان اولین نشانه های تحول در این عرصه نگریست تا نشانههای زوال. اولین چالش مهم، رقابت روزافزون در عرصۀ فعالیت های دینی بین کلیسای کاتولیک، پروتستان و اسلام است؛ همچنین استفاده از تلویزیون برای دستیابی به افرادی است که بالقوه امکان تغییر در آن ها وجود دارد. درست همانطور که عربستان سعودی در فراهم آوردن

ص:232

امکانات آموزش و برنامه سازی های مفید برای مسلمانان معتقد در آفریقا و افراد مستعد برای تشرف به اسلام، فعالیت های گسترده ای دارد، گروه های مسیحیای چون تاکید (تمرکز) بر خانواده نیز به نوبۀ خود در تامین برنامه های مسیحی در همین منطقه فعالیت چشمگیری نشان می دهند. بر همین منوال، کلیسای کاتولیک هم سرمایه گذاری های خود را در تلویزیون های آمریکای لاتین افزایش داده است تا به این طریق جلوی موج سریع تغییر کیش مردم به سمت پروتستانیزم را سدّ کند. جای تعجب نیست که رقابت در این عرصه، در نهایت به رقابت برای دستیابی به امواج تلویزیونی ختم شده است. هرچه برنامه سازان تجاری تلویزیونی، در مخالفت با برنامهسازان مورد حمایت دولت یا نهادهای دینی، بیشتر برنامه های مورد توجه مخاطبان را می سازند، این احتمال هم بیشتر می شود که محتوای دینی برنامه ها دگرگون شده و به سمت آن چیزی حرکت کند که پرسودترین است؛ یعنی تولید برنامه ها و پیام هایی که بیشترین جذابیت را برای جمعیت مخاطب داشته و نظر سفارش دهندگان آگهیها را تامین نماید. گسترش کانال های تلویزیونی که ناشی از رواج کانال های دیجیتالی، ماهواره ها و تکنولوژی پخش دیجیتالی است، فرصت های تازه ای را برای گروه های مختلف فراهم آورده است تا مخاطب مورد نظر خود را پیدا کنند ولی این فرصت ها، دست کم در آمریکا، هنوز فقط محدود به کسانی است که از عهدۀ تامین مخارج استفاده از این امکانات برمی آیند. در واقع، همزمان با چرخش این کشور از طیف آنالوگ به طیف دیجیتال، تخمین زده می شود که ایستگاه های کوچک پخش برنامه های دینی با مشکلات بسیاری روبه رو شده و بعید است که همۀ آن ها بتوانند از عهدۀ تامین مخارج دستگاه های جدید برآیند. از سوی دیگر، این افزایش تعداد کانال های تلویزیونی نیز ممکن است تاثیری منفی برجا بگذارد، به این ترتیب که برخی

ص:233

مخاطبان نتوانند از پیام هایی که آن ها را مضطرب کرده و با چالش مواجه میسازد، رهایی یابند و شاید ترجیح بدهند که خود را در سپهر رسانه ای خاصی قرار دهند که با آن چه مشاهده می کنند بیشتر موافق باشند ولی این امر فرصت طرح اندیشه و اطلاعات تازه را هم محدود می کند.

نوشتۀ هیلاری وارن

ترجمۀ حسین عمید

ص:234

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Afghan religious police ban television, girls’ schools. (1998( Church State,51(8), 21.

Birman L., Lehmann, P. (1999). Religion and the media for idealogical [sic] hegemony: The Universal Church of the Kingdom of God and TV Globo in Brazil. Bulletin of Latin American Research,18(2), 145–165.

Dubov, I. G. (2003). Level of religious commitment and the influence of religious precepts on Russian citizens’ attitudes toward political leaders. Russian Social Science Review, 44(6) 82–108.

Hadden, J. K. (1993). The rise and fall of American televangelism. Annals of the American Academy of Political and Social Science,527.

Hadden, J. K. (1994). Policing the religious airwaves: A case of market place regulation. BYU Journal of Public Law . 8(2), 393–417.

ص:235

Launay, R. (1997). Spirit media: The electronic media and Islam among the Dyula of Northern Côte D’Ivoire. Africa,67(3), 441–453.

Meyer, B. (2003). Editorial. Journal of Religion in Africa,33(2), 125–128.

Sciolino, E. (1998). Iran’s alternative voices now demand to be heard. New York Times,147(51223), 8.

Serbin, K. (1995). Bishops to expand TV network. National Catholic Reporter,32(1), 7.

Viney, R. (1999). Religious broadcasting on UK television: Policy, public perception and programmes. Cultural Trends,9(36), 1–28.

ص:236

جامعۀ اطلاعاتی

اشاره

جامعۀ اطلاعاتی

در دورۀ معاصرِ سرمایه داری که با نام جامعۀ اطلاعاتی(1) شناخته می شود مردم با تکیه بر فن آوریِ ارتباطات حضور فعالی در امور اطلاعاتی دارند. به همین دلیل شاهد مفاهیم جدید و مشابهی مانند جامعۀ پساصنعتیِ دنیل بل و جامعۀ اطلاعاتی مانوئل کَستلز هستیم که جای خود را به واژه های مردمی تری مانند انقلاب اطلاعاتی و عصر اطلاعات داده اند. در این عصر، فن آوری اطلاعات با تولید صنعتی و گسترش اطلاعات در عرصه های گوناگون گره خورده است. شِمِنت و استیفنسِن از علایق و نگرانی های گروه های مذهبی دربارۀ جامعۀ اطلاعاتی صحبت می کنند. در گرایش های جدید، به اطلاعات به مانند کالا نگاه می شود که نوعی اقتصاد اطلاعاتی قوی است که روابط بین افراد را افزایش داده و با فن آوری اطلاعاتِ فراگیر خود محیطی رسانه ای در منزل و محل کار خلق کرده است. از طرف دیگر در کنار مفهوم جامعۀ


1- Information Society

ص:237

اطلاعاتی، دغدغه هایی مانند بی عدالتی اطلاعاتی، حریم خصوصی، دسترسی کمتر به گفتمان سیاسی، سطوح پایین تری از سواد و اعتقاد به ظاهر، بیش از باطن به وجود آمده است. مشخصۀ اصلی جامعۀ اطلاعاتی، ارتباطات منسجم است؛ بدین معنا که ارتباط با نهادهای مذهبی افزایش یافته است و افراد، اطلاعات فراوانی را از کتاب ها، مجلات، تبلیغات، تلویزیون، اینترنت و حتی بروشورهای پستیِ سریع دریافت می کنند. وب سایت های مربوط به کلیسا در هر جای دنیا متون مذهبی مهمی را در خود جای داده اند. اطلاعات شخصی توسط گروه های تبلیغی _ مذهبی در پایگاه های اطلاعاتی قرار داده شده اند. برخی با استفاده از سامانۀ کارت های اعتباری، وجوهات اهدایی مردم مانند عشریه(1) و دیگر مبالغ را دریافت و پرداخت می کنند.

تأثیرات تجاری

تأثیرات تجاری

در جامعۀ اطلاعاتی تأثیر تجاری نقش مهمی ایفا می کند. خرده فروشی و بازاریابی مذهبی از فعالیت های مرسوم فرقه های گوناگون هستند. فروش سالانۀ کتاب های مذهبی، موسیقی، هدایا و جواهرات در حال حاضر بیش از 3 میلیون دلار عاید این فرقه ها کرده است.(2)

بسیاری از فروشگاه های زنجیره ای قسمت هایی را برای فروش محصولات مذهبی تخصیص داده اند. موسیقی مسیحیِ معاصر یکی از انواع رو به رشد موسیقی است.(3) مارک تجاریِ مسیح چه خواهد کرد؟(WWJD)(4) یکی از انواع معروف جواهرات و پوشاک است که هدف اصلی اش ارتقای ارزش های مذهبی است. ترکیب مذهب و تجارت نقدهای فراوانی را به خود خریده است. طبق نظر هالِی، وایت و کانینگهام مشتریان دربارۀ مناسب بودن تجارت به عنوان ابزاری برای امور مذهبی مردد هستند.


1- tithes
2- Haley, White, and Cunningham,2001
3- Perry and Wolfe, 2001
4- What Would Jesus Do? (WWJD)

ص:238

بازتولید نمادهای مذهبی

بازتولید نمادهای مذهبی

یکی دیگر از مشخصه های جامعۀ اطلاعاتی، بازتولید فراوان نمادهای مذهبی است. برخی نمادها مانند صلیب مسیح آن قدر فراگیر شده اند که کمتر کسی آن را متعلق به نهاد خاصی می داند. این پدیده که با عنوان هموار سازی نماد شناخته می شود، شامل توزیع نمادها، فرای معنای فیزیکی یا محیطی آن است.(1) این مسئله را پس از پخش فیلم مصائب مسیح شاهد بودیم؛ وقتی کالاهایی مانند گردن بند ناخن شکل، سکه و کارت مسیح بازار جهان را گرفت. از دیگر موارد، پخش تصاویر مَدونا با صلیبی به گردن و کریشنا در برنامۀ تلویزیونی زِنا، شاهزادۀ جنگجو است.

تأثیرات اینترنت

تأثیرات اینترنت

شاید بیشترین پرسش دربارۀ سازگار شدن اجتماعات مذهبی با جامعۀ اطلاعاتی باشد. آیا اینترنت می تواند دسترسی بیشتر به اطلاعات را ممکن سازد و کیفیت تعامل بین اعضای کلیسا را بیشتر کند یا باعث تضعیف روابط اولیه در اجتماعات سنتی خواهد شد؟ واقعیت، چیزی بینابین این دو مقوله است. مطالعات نشان می دهد که تعاملات آن لاین الزاماً جای روابط رو در رو را نمی گیرند بلکه باعث گسترش آن ها به طرقی جدید و منحصر به فرد می شوند.(2)

ولمن و گولیا (1999) معتقدند که میزان اطلاعات ردوبدل شده در سایت ها، تخصصی است و علاقۀ زیادی برای ارتباط با غریبه ها وجود دارد. وب سایت ها جهانی اند و حاصل ترکیبی از روابط جهانی و محلی هستند. مورد دیگر، مذهب فرهنگی یا فعالیت مذهبی است که بر رسانه های عمومی و مردمی مانند تلویزیون، سینما و موسیقی های مردمی تأکید دارد.(3) برای نمونه سیلوان (2002) معتقد است که طرفداران موسیقی راک به ویژه گروه مردگان


1- Hoover,2001
2- Campbell, 2004
3- Albanese, 1996

ص:239

سپاسگذار دارای حرکاتی مذهبی از لحاظ روان شناختی، اجتماعی _ فرهنگی، آیینی و معنوی بوده اند. به هر حال مشخص نیست که مذهب فرهنگی تا چه اندازه می تواند مذهب بنیادین را کامل ساخته یا جای آن را بگیرد.

استفاده از رسانه

استفاده از رسانه

بسیاری از کلیساها برای آشنایی بیشتر با وقایع گوناگون در جامعۀ اطلاعاتی، برنامه های آموزشی متنوعی را در رسانه های مذهبی پیشنهاد داده اند. این خلاقیت ها چه از طریق وب سایت ها، کلاس یا جراید، آموزش های لازم دربارۀ استفاده بهینه از رسانه در راستای اهداف مذهبی را به اعضای کلیسا می دهند. برای نمونه دیویس و دیگران (2001) از تحلیل روایی و کلامی برای بررسی روش های خوانش تلویزیون از ارزش های مذهبی استفاده کرده اند. هِس (2001) معتقد است که برخی از برنامه ها و فیلم های خاص تلویزیونی را می توان در راستای آموزش های مذهبی استفاده کرد. با این حال به نظر استوت (2002) علایق مخاطبان مذهبی مانع کسب دانش رسانه می شود و مسائلی مانند:

1. اعتقاد بیش از اندازه به منابع ثانویه برای ارزشیابی محصولات رسانه ای مانند تلویزیون و فیلم؛

2. آسان سازی متون به جز جنبۀ زیبایی شناختی؛

3. گرایش به گسترش قوانین سازمانیِ تعیین شده؛

در ژانرهای به خصوصی از رسانه به وجود می آیند.

دانش رسانۀ مذهبی هنوز به طور کامل بررسی نشده است و تحقیقات بیشتری برای فهم چگونگی توسعه و رشد آن در میان فرقه های گوناگون مذهبی می بایست صورت گیرد.

نوشتۀ دَنیل استوت

ترجمۀ روح الله عطایی

ص:240

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Albanese, C. L. (1996). Religion and American popular culture: An introductory reader. Journal of the American Academy of Religion, 59(4), 733–742.

Campbell, H. (2004). Challenges created by online religious networks. Journal of Media and Religion, 3(2), 81–99.

Davis, W. T., Blythe, T., Dreibelbis, G., Scalese, M., Winans-Winslea, E., Ashburn, D. L. (2001). Watching what we watch: Prime-time television through the lens of faith. Louisville, KY: Geneva Press.

Haley, E., White, C., Cunningham, A. (2001). Branding religion: Christian consumers’ understandings of Christian products. In D. A. Stout J. M. Buddenbaum (Eds.), Religion and popular culture: Studies on the interaction of world-views (pp. 269–288). Ames: Iowa State University Press.

ص:241

Hess, M. (2001). Media literacy as a support for the development of a responsible imagination in religious community. In D. A. Stout J. M. Buddenbaum (Eds.), Religion and popular culture: Studies on the interaction of worldviews (pp. 289–311).Ames: Iowa State University Press.

Hoover, S. M. (2001). Religion, media and the cultural center of gravity. In D. A. Stout J. M. Buddenbaum (Eds.), Religion and popular culture: Studies on the interaction of worldviews (pp. 49–60). Ames: Iowa State University Press.

Perry, S. D., Wolfe, A. S. (2001). Branding religion: Christian consumers’ understandings of Christian products.

In D. A. Stout J. M. Buddenbaum (Eds.), Religion and popular culture: Studies on the interaction of worldviews (pp. 251–268).Ames: Iowa State University Press.

Schement, J., Stephenson, H. (1996). Religion and the information society. In D. A. Stout J. M. Buddenbaum (Eds.), Religion and mass media: Audiences and adaptations (pp.261–289).Thousand Oaks, CA: Sage.

Stout, D. A. (2002). Religious media literacy: Toward a research agenda. Journal of media and religion, 1(1),49–60.

Sylvan, R. (2002). Traces of the spirit: The religious dimensions of popular music. New York: New York University Press.

Wellman, B., Gulia, M. (1999). Virtual communities as communities: Net surfers don’t ride alone. In M. Smith P. Kollock (Eds.), Communities in cyberspace. London: Routledge.

ص:242

جامعۀ تفسیر گر

اشاره

جامعۀ تفسیر گر

از اواسط دهۀ 90 مفهوم جامعۀ تفسیرگر(1) یکی از مهم ترین مقولات مطالعات مخاطب بوده است. این مقوله بیشتر با این پرسش روبه روست که مردم چگونه محتوای رسانه را تفسیر یا رمزیابی می کنند. با این که بیشتر نظریات، اذعان می دارند که مخاطبان همیشه برداشت متفاوتی از پیام های رسانه ای خواهند داشت، جامعۀ تفسیرگر منشاء این تفاوت ها را سطح اجتماعی می داند و نه فردی. این بدان معناست که گروه های اجتماعی، رمزهای تفسیری و راهکارهایی را می پرورانند که مردم در رویارویی با رسانه در زندگی شان از آن ها بهره می گیرند. این جامعه ممکن است از پیش، حضور داشته باشد؛ مانند گروه های قومی یا جوانانی از فرهنگ های اقلیت. در چنین مواردی، رسانه ها


1- Interpretive Community

ص:243

یکی از بسیار منابع موجود در شکل دهی هویت جمعی اند. ولی برخی جوامع تفسیر گر حول یک متن، ژانر یا فن آوری خاص رسانه ای شکل می گیرند.

پیدایش چنین جوامع تفسیری رسانه محوری، مقولات اجتماعی _ مردم شناختی متفاوتی مانند جنسیت، سن، طبقه، نژاد و قومیت را پشت سر گذاشته است. در هر یک از این موارد مطالعه تجربی یک جامعۀ تفسیرگر نشان دهندۀ قوانین و استانداردهای اعضا برای درگیر شدن با متون رسانه ای و چگونگی ارتباط رسانه ها با جنبه های گوناگون جامعه مانند ایدئولوژی، اخلاقیات یا ارزش های فرهنگی است. همان طور که در این مقاله هم اشاره شده است، این مفهوم، استعاره ای قوی برای شخصیت بخشیدن به مخاطبان مذهبی است.

خاستگاه این مفهوم

خاستگاه این مفهوم

مفهوم جامعۀ تفسیرگر در علوم انسانی به خصوص چیستی و چگونگیِ سواد شکل گرفت. با وجود این که فیلسوف قرن نوزده چارلز پی یرس معتقد بود که دانش، همیشه در جوامع عمومیِ پرسش گر تقسیر می شود، این استنلی فیش بود که واژۀ جامعۀ تفسیرگر را ابداع کرد و بیان کرد که معانی هر متنی مشتق شده از حکومت جامعۀ نقاد است. فیش که از حامیان جنبش دهۀ هشتادِ واکنش خواننده(1) در مطالعات ادبی بود، ایدۀ سلسله مراتب عینی ارزش ها در اصول ادبی را رد کرد. فیش در کتابش با نام متنی در این کلاس وجود دارد؟ بیان نمود که متون، به خودی خود نه خوب هستند و نه بد و نه به طور مستقیم معنایی را القا می کنند. در عوض این خواننده است که معنای یک متن را فعال می سازد و با کاربرد صحیح روش های تفسیر، به آن ارزش می بخشد؛ در واقع خواننده با بهره گیری از دانش خود دربارۀ ژانر، سبک، سنت های ادبی و... متن را می نویسد. با این حال خوانندگان، عواملی آزاد نیستند. فیش می نویسد که


1- reader-response

ص:244

روش های خواندن، جزو امکانات هر جامعه ای هستند و تا جایی که بتوانند حتی برای یک بار فعالیت های آگاهانۀ خواننده را فعال ساخته یا محدود می کنند. به بیان دیگر، هیچ کس نمی تواند خواننده باشد مگر این که در جامعۀ خوانندگان، جایگاهی اجتماعی داشته باشد. ایدۀ جامعۀ تفسیرگرِ استنلی فیش، با وجود تاثیرات فراوانش بر طرز تفکر محققان ادبی، به چند دلیل هنوز پختگی لازم برای مطالعۀ رسانه های جمعی را نداشت. اول این که فیش تنها به خوانندگانی می پرداخت که دارای قدرت بالای انتقاد بودند. از سوی دیگر رسانه های مردمی در تار و پود زندگی روزمره حضور دارند. خوانش های مخاطبان ممکن است غیر رسمی، فی البداهه یا عمل گرا باشند. از طرفی، جامعۀ نقادی که فیش از آن صحبت می کند بسیار ایده آل است ولی برای فهم دنیای کاربران واقعی رسانه ها، احتیاج است مکان زندگی، شیوۀ زندگی و اعتقادات، مسائل مورد علاقه و اجتناب آن ها را بررسی کرد و البته تحقیق کرد که آن ها از چه رسانه ای استفاده می کنند، چگونه محتوای آن ها را ارزیابی می کنند، چگونه از رسانه بهره می برند و چگونه بهره گیری و تفسیرهای آن ها به کمک بقیۀ تجارب زندگی شان می آیند.

جامعۀ تفسیرگر و مطالعات رسانه

جامعۀ تفسیرگر و مطالعات رسانه

اثری که محققان رسانه ای را جذب مفهوم جامعۀ تفسیرگر کرد و تاثیر فراوانی بر گسترش کاربرد آن داشت مطالعۀ رمانس نوشته جانیس رادوِی بود. رادوی با تمرکز بر ژانر محبوب رمان های عشقی به تحلیل خوانندگان در بافتار اجتماعی آن ها پرداخته و به چیزی که کلاوس بران جنسِن، پلی بین رویکرد های علمی، اجتماعی و فرهنگی به مخاطبان رسانه می خواند، پی برد.(1) رادوی تحقیق خود را در میان گروهی از زنان شهر اسمیثتِن انجام داد که سرپرستی یک کتاب فروشی را برعهده داشتند. او از روش های گوناگونی مانند دادن


1- Jensen 1987, 29

ص:245

پرسش نامه، مصاحبه و بحث های گروهی استفاده کرد تا به سطح فهم آن ها از این ژانر پی ببرد.

از بخش های تحقیق وی دربارۀ مطالعۀ رمانس می توان به انگیزۀ زنان برای خواندن داستان های عشقی، چگونگی طبقه بندی نمونه های (خوب و بد) ژانر، چگونگی ارائۀ توصیف آن ها دربارۀ پیرنگ های نوعی و غیر نوعی، داستان ها، شخصیت های رمان ها، روش در میان گذاشتن مطالعه با دیگر اعضای خانواده و چگونگی برداشت آن ها از روابط جنسیتی موجود در رمان ها و کاربرد آن ها در زندگی اشاره داشت. رادوی در این کتاب تحلیل خود از تفسیر زنان اسمیثتِن را با استفاده از چهارچوب های گوناگون شکل می دهد که نمونه هایی از آن عبارتند از: نقد فمینیستی فرهنگ های مردسالار، نظریۀ روایی و واکنش خواننده و تحلیل بنیادین چاپ آثار عشقی و بازار آن.

مطالعۀ رمانس، تحقیق کامل دربارۀ میزان پیچیدگی ارزیابی ها و سبک های کاربرد و تاثیر آن ها بر شخصیت بخشیدن به حتی عامه پسندترین ژانرهاست.

پس از انتشار اثر رادوی، مفهوم جامعۀ تفسیرگر مورد توجه محققان ارتباطات فراوانی قرار گرفت و بحث های فراوانی دربارۀ آن صورت گرفت. مضامینی مانند مخاطب فعال(1) بر حوزۀ مطالعات جمعی در اوایل و اواسط دهۀ90 به ویژه بر کاربردها، دسته بندی ها و رویکردهای شناختی سایه افکند و مفهوم جامعۀ تفسیرگر، همسو با دیدگاه مخاطب فعال قرار گرفت. با این حال کاربردها، دسته بندی ها و تحقیقات شناختی، نوعا توجهی به عاملیت فرهنگی گروه های مخاطب ندارند. مفهوم جوامع تفسیرگر نقاط مشترک فراوانی با دیگر حوزه های نوظهور مطالعاتی مانند مطالعات فرهنگی، نشانه شناسی اجتماعی و تحلیل دریافت(2) داشت که توجه شان معطوف تولید معنا در گفتمان مخاطبان است. از اواسط دهۀ 90 تا سال 2000 جامعۀ تفسیرگر تبدیل


1- active audience
2- reception analysis

ص:246

به مفهومی محبوب در میان محققانی شد که از قوم نگاری و دیگر روش های کیفی برای مطالعۀ مخاطبان استفاده می کردند. انواع مخاطبانِ مطالعه شده تحت این عنوان، با یکدیگر متفاوتند. پس از اثر رادوی، معمول ترین نوع [مخاطبان مطالعه شده]، مخاطب ژانر(1) است. ژانرهای محبوب مانند داستان های عشقی باعث می شوند موضوعات مشکل ساز یا بحث برانگیز در حوزه های قابل فهم روایت و نوع شخصیت مطالعه شوند. مطالعات جوامع تفسیرگر دربارۀ اخبارهای تلویزیونی و برنامه های ورزشی، سریال های تلویزیونی و میزگردها و کتاب های خود آموز و علمی _ تخیلی نشان داد که طرفداران از روش های متفاوتی برای درک و لذت بردن از این ژانرها بهره می برند. در برخی از مطالعات، خوانش های متفاوتِ بعضاً مخالفی در میان خوانندگان یک ژانر مشترک یافت شد. این تفاوت، نشان دهندۀ دو پدیدۀ مربوط به یکدیگر است:

الف) یک ژانر می تواند از چندین جامعه حمایت کند؛

ب) جوامع تفسیرگر به اندازۀ کافی انعطاف پذیر و مشوق و پذیرای خلاقیت ها هستند.

در واقع، مطالعۀ طرفداران ژانرهایی مانند سریال ها(2) و داستان های علمی _ تخیلی(3) نشان می دهد که چگونه مخاطبان متونی را که در ابتدا در کنار هم جمع کرده اند، ویرایش کرده و مجددا می سازند. در کنار مخاطب ژانر، دیگر انواع مخاطبان نیز مطالعه شدند. مردمی که تنها راه ارتباطی شان با یکدیگر متن رسانه ای و تاثیر آن بر زندگی شان است، تحت شرایط خاصی با عنوان جامعۀ تفسیرگر مطالعه می شوند. برای نمونه تحقیقات آدن، راهویی و بِک(4) دربارۀ بازدید کنندگان محل فیلم سرزمین رویاها موید این نکته است که:

افراد در نتیجۀ تفسیرهای شان به دنبال مکانی امن و استعاری هستند.


1- the genre audience
2- Harrington Bielby, 1995
3- Jenkins, 1992
4- Aden, Rahoi, and Beck’s (1995)

ص:247

یک جامعۀ تفسیرگر، اطراف فن آوری رشد می کند و این نکته ای بود که در تحقیقات سیبرت _ دیویس دربارۀ طرفداران ثبت وینیل(1) پیشنهاد شد. به همین شکل قسمت اعظم مطالعات فضای فرمانشی بر جوامعی تمرکز دارد که به طور کامل بر پایۀ تفکرات فن آوری شده شکل گرفته اند.(2) به هر حال، استراتژی های تفسیری که اعضای جامعۀ مجازی استفاده می کنند و موضوعاتی که نظر آن ها را جلب می کند، خیلی با همتاهای رو در روی شان تفاوت ندارد. در پایان این قسمت، شایان توجه است که مفهوم جامعۀ تفسیرگر بیشتر در مطالعات مرتبطین جمعی کاربرد دارد. تحقیق زلیزر (1993) در مورد گفتمان روزنامه نگاران که دربارۀ گزارش وقایع بحرانی مانند مک کارتیسم و واتر گیت است، نمونه ای بارز در این زمینه است.

مخاطب مذهبی و جامعۀ تفسیرگر

مخاطب مذهبی و جامعۀ تفسیرگر

امروزه مفهوم جامعۀ تفسیرگر نظر محققان رسانه در بافتارهای مذهبی را به خود جلب کرده است. البته جوامع مذهبی، بیشترِ فعالیت ارتباطی خود را صرف پرورش روشی خاص برای درک هویت شخصی، تجربۀ معنوی و به طور کلی


1- Smith Kollock, 1999
2- transportable community

ص:248

جهان کرده است. بسیاری از کلیساها نیز نسبت به قدرت رسانه حساس هستند.

برخی معتقدند رسانه های سکولار در تلاش برای جذب قلب ها و اذهان هستند. بدین ترتیب انتظار می رود که جامعۀ مذهبی عاملی مهم در بهره گیری رسانه های خصوصی از اعضا باشند. در حقیقت تحقیقات نشان داده اند که مردم برای تفسیر محتوای رسانه های مذهبی مانند برنامه های انجیلی تلویزیون به روش های گوناگون علاقه نشان داده اند؛ برای نمونه منابعی برای رشد شخصی، ادامۀ مسیر کلیساهای بنیادین و توضیح تاریخ اعتقادشان. با این حال مطالعات زیادی دربارۀ جوامع با ژانر مذهبی صورت نگرفته است. با توسعۀ بازار، فرهنگ مذهبی این مسئله نیز تغییر پیدا می کند؛ زیرا همان طور که تامس لیندلوف (2002) اشاره می کند:

متون مذهبیِ مردمی از مجموعۀ تلویزیونی داستان های سبزیجات تا صحنه های موسیقی پاپ مسیحی به اندازۀ کافی طرفدار و مخاطب علاقه مند دارند.

چون مذهب، یک جامعۀ قابل انتقال،(1) یعنی هویتی همگانی است که در انواع شرایط اجتماعی _ زمانی شکل می گیرد، اعضای جوامع اعتقادی باید تصمیم بگیرند که چگونه می توانند در جهت محیط رسانه ای سکولار و گسترده قدم بردارند؛ برای نمونه باید ارتباط موضوعی بین روش های مطالعۀ متون مقدس و دیگر پدیده های نمادین در میان مردم وجود داشته باشد. برای نمونه دنیل استوت (2004) تحقیقی دربارۀ برداشت های مورمون ها از صحنه های سریال لاس وگاس در رسانه ها و روش های نمونه برداری تفسیری آن ها برای زندگی در آن جا انجام داده است. مطالعات اخیر هم چنین نشان می دهد که مردمِ معتقد، تنشی را بین آموزه های کلیسا و ژانرهای رسانۀ سکولار احساس می کنند و


1- discursive formation (Schroder 1994,339)

ص:249

این که چگونه طرفداران مذهبی رسانه های بحث برانگیز به نقد خود با اشاره به جوامع خود و دیگران می پردازند.

در مطالعاتی این چنین، نشانه های جهان بینی های گوناگون را می توان از طریق گفتمان افراد تشخیص داد.

مسیر پژوهش ها

مسیر پژوهش ها

در این بخش به بحث دربارۀ مسیر مطالعات آینده در زمینۀ جامعۀ تفسیرگر خواهیم پرداخت؛ برای نمونه هنوز مشخص نیست که گروه های طرفدار و فرهنگ های اقلیت تا چه اندازه در یک جامعۀ تفسیرگر با یکدیگر متفاوتند. هم چنین احتیاج است که بدانیم برای تعریف یک جامعۀ تفسیرگر به عنوان یک مقولۀ گفتمانی(1) در مقایسه با گروهِ از پیش حاضری که از رسانه به روش های مختلفی استفاده کرده است، چه تمایزی پدید می آید؛ هم چنین این مفهوم به طور کامل مورد کاربرد قرار نگرفته است. برای نمونه پی بردن به نقش جوامع تفسیرگر در نظریاتی مانند اشاعۀ خلاقیت یا فرآیند های اجتماعی _ اداراکی مانند تعاملات فرا اجتماعی، چندان سخت نیست این در حالی است که هر دوی این مسائل در فهم جنبه های گوناگون مخاطبان مذهبی ضروری هستند. حوزۀ پژوهش های مصرف کننده(2) به نظریۀ جامعۀ علامت تجاری(3) کمک فراوانی کرده است. جامعۀ علامت تجاری، گروهی ویژه و نامحدود از لحاظ جغرافیایی است که بر پایۀ مجموعه ای از روابط اجتماعی در میان طرفداران مارکی خاص شکل گرفته است.(4) این مصرف کنندگان حرکاتی نمادین و آیین های خاص را به پاسداشت استفاده از کالاهایی مانند کامپیوترهای مکینتاش، اتومبیل های بی. ام. و و تلفن های همراه نوکیا انجام می دهند. با این که می توان این قیاس را بیش از این ادامه داد ولی یک تعهد


1- برای نمونه بینندگان سفیدپوست مذکرِ مسابقات ماشین سواری NASCAR
2- consumer research
3- the brand community
4- Muniz O’Guinn 2001, 412

ص:250

مذهبی، شبیه وفاداری به یک مارک تجاری نیست؛ به ویژه در پرتو آمار رو به افزایش مردمی که برای یک خانۀ مقدس خرید می کنند. نقشی که ارتباطات در تصمیات تجاری بازی می کند و تغییراتی که در انتخاب رسانه ها و تفسیرها در صورت ایجاد تعهد پدید می آیند، موضوعات مورد بحث آینده هستند. در پایان این که، محیط رسانه ای به سمت موبایل و فن آوری های دیجیتال گرایش پیدا کرده است و برداشت مردم از جامعۀ تفسیرگر همراه با آن تغییر خواهد کرد. با وجود این که به نظر می رسد مخاطبان چند دسته شده اند، این پراکندگی تنها از دیدگاه شرکت های رسانه ای صحیح است که سعی می کنند به سهم های بازار خود برسند. از دیدگاه مردمانی که در این دنیای جدید زندگی می کنند، فن آوری های مورد استفادۀ آن ها شکل دهندۀ مجموعه ای به هم مربوط و بی وقفه از تریبون هایی است که آن ها را قادر می سازد به منابع گوناگون اطلاعاتی به علاوۀ نسخه های متفاوت محتواییِ مشابه دسترسی داشته باشند. هم چنین فن آوری های جدید، توانایی تولید متون رسانه ای را به خود مردم می دهند.

با پیدایش فن آوری های جدید مانند ضبط موسیقی روی لوح فشرده تا ثبت وب سایت و فرستادن فیلم های شخصی روی اینترنت مردم دیگر نمی خواهند در حد یک مخاطب سنتی باقی بمانند. این مسائل و دیگر فعالیت های خلاقانه، در حال گسترش در جوامع تفسیر گرِ حاضر، از جمله محیط های مذهبی هستند و باید توجه محققان ارتباطات را در آینده جلب کنند.

نوشتۀ تامس لیندلوف

ترجمۀ روح الله عطایی

ص:251

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Aden, R. C., Rahoi, R. L., Beck, C. S. (1995). “Dreams are born on places like this”: The process of interpretive community formation at the Field of Dreams site. Communication Quarterly,43(4), 368–380.

Anderson, B. (1991). Imagined communities: Reflections on the origin and spread of nationalism. London: Verso.

Fish, S. (1980). Is there a text in this class? The authority of interpretive communities. Cambridge, MA: Harvard University Press.

Harrington, C. L., Bielby, D. D. (1995). Soap fans: Pursuing pleasure and making meaning in everyday life. Philadelphia: Temple University Press.

Jenkins, H. (1992). Textual poachers: Television fans and participatory culture. New York: Routledge.

Jensen, K. B. (1987). Qualitative audience research: Toward an integrative approach to reception. Critical Studies in Mass Communication, 4,21–36.

Jensen, K. B. (1995). The social semiotics of mass communication. Thousand Oaks, CA: Sage.

ص:252

Lindlof, T. R. (2002). Interpretive community: An approach to media and religion. Journal of Media and Religion, 1(1), 61–74.

Livingstone, S. (2004). The challenge of changing audiences: Or, what is the audience researcher to do in the age of the Internet. European Journal of Communication, 19(1),75–86.

Muniz, Jr., A. M., O’Guinn, T. C. (2001). Brand community. Journal of Consumer Research, 27,412–432.

Radway, J. (1984). Reading the romance: Women, patriarchy, and popular literature. Chapel Hill: University of North Carolina Press.

Schroder, K. C. (1994). Audience semiotics, interpretive communities and the “ethnographic turn” in media research. Media, CultureSociety,16,337–347.

Seibert-Davis, J. (2003) .“Vinylphilia”: Consumption and use of the “obsolete” vinyl record among the vinylphiles. Unpublished doctoral dissertation, University of Kentucky,Lexington.

Smith, M. A., Kollock, P. (Eds.) (1999). Communities in cyberspace .London: Routledge.

Stout, D. A. (2004). Secularization and the religious audience: A study of Mormons and Las Vegas media. Mass Communication Society, 7(1), 61–75.

Zelizer, B. (1993). Journalists as interpretive communities. Critical Studies in Mass Communication,10,219–237.

ص:253

جهاد

اشاره

جهاد

معنای لغوی واژۀ عربی جهاد، مبارزه کردن یا کوشیدن است. این واژه از فعل جَهَدَ به معنی تلاش کردن، مشتق شده است. این واژه در زمان های مختلف به شکل های گوناگونی تفسیر شده و هیچ اتفاق نظری بین دانشمندان بر معنای دقیق و درست آن وجود ندارد. به عنوان یک مفهوم، جهاد هم به معنای «مبارزه ای شخصی است برای نیل به ایمانی کامل» و هم به معنای «مبارزه ای همگانی برای تاسیس جامعه ای اسلامی» است. از لحاظ تاریخی، این واژه با انگارۀ جنگی مقدس شناخته می شود، جنگی که همۀ مسلمانان مکلفند علیه نامسلمانان و مرتدان در آن شرکت کنند.

تطور تاریخی

تطور تاریخی

ص:254

در مرحلۀ اولیۀ رسالت محمد صلی الله علیه و آله، جهاد به معنای گسترش اسلام به شیوه هایی صلح آمیز بود. تنها پس از هجرت محمد صلی الله علیه و آله به مدینه و تأسیس حکومت اسلامی بود که قرآن جنگیدن برای دفاع از خود را مجاز شمرد. در این زمان، قتال (جنگیدن یا جنگ) به منزلۀ شکلی از جهاد معنا یافت. حال وجه تمایزی بین جهاد به منزلۀ جَهدی صلح آمیز، و جهاد به عنوان شکلی از جنگ به وجود آمده بود. هر چند، جنگ، هنوز به عنوان شکل ثانویۀ جهاد تلقی می شد.

روشنگری قرآنی

روشنگری قرآنی

از محمد صلی الله علیه و آله منقول است که در بازگشت از یک جنگ، اظهار داشت:

از جهاد اصغر به جهاد اکبر بازگشتیم.

سخن او به این معنا که «غلبه بر نیروهای اهریمنی درون یک شخص و در جامعۀ او، در تمام جزییات زندگی روزمره، جهدی بزرگتر است» تعبیر شده است.

یوسف آیبیش یک فرهیختۀ مسلمان و دانشمند علوم سیاسی، وجه تمایز بین جهاد اکبر و جهاد اصغر را بیان نموده است. او جهاد اکبر را پیکار درونی افراد برای غلبه بر امیال حیوانی شان و جهاد اصغر را جنگیدن به نفع جامعه در دفاع از خود می بیند. طبق نظر کارن آرمسترانگ، واژه های عربی مختلفی وجود دارند که بر جنگ مسلحانه دلالت می کنند، واژه هایی چون حرب (جنگ)، معرکه (نبرد) و قتال (کشتن)، که قرآن می توانست هنگامی که جنگ، راه اصلی درگیرشدن مسلمانان در این جهد باشد از آن ها استفاده کند ولی در عوض، جهاد را که واژه ای غنی تر، مبهم تر و با دامنه ای وسیع از معانی ضمنی است، انتخاب می کند. بنابراین تکلیف مسلمانان است که برای مبارزه در همۀ

ص:255

جبهه های اخلاقی/معنوی و در دنیای مادی، خود را متعهد بدانند. مفهوم صلح آمیز جهاد، بعداً در آموزه های الهیات صوفیانه شکوفا شد.

دوران قرون وسطی

دوران قرون وسطی

گسترش اسلام از طریق فتح و توسعۀ قلمروهای تحت حکومت اعراب، توضیح بیشتر انگارۀ جهاد را ایجاب می کرد. فقه اسلامی در فاصلۀ قرون هشتم و یازدهم، جهاد را جنگی که از سوی خداوند برای تثبیت احکام مسلمانان بر نامسلمانان مقرر شده و در نتیجه، راه را برای گسترش اسلام هموار می کند، تبیین می کرد. بدین ترتیب، استدلال می شد که جهان به دو منطقۀ دار الاسلام (دیار اسلام) _ که قوانین اسلام در آن جا جاری است _ و دار الحرب (دیار جنگ یا کفار) _ آن جا که غیاب قوانین اسلامی موجب فساد و هرج و مرج شده است _ تقسیم می شود. تکلیف حکومت اسلامی، جذب کردن دار الحرب در دار الاسلام _ در صورت امکان، از طریق صلح آمیز و در صورت لزوم با جنگ _ بود. بنابر رأی فقها، خداوند مقرر کرده که هر فرد مسلمان، به استثنای معلولان و نابینایان، باید جنگیدن را بیاموزد. آنان که خود را وقف تحصیل قرآن می کردند، از شرکت در جنگ معاف بودند ولی از یادگیری جنگیدن، نه. قرآن جنگیدن مسلمانان در راه و برای خداوند را منحصر به سه حوزه کرده است: دفاع کردن مسلمانان در برابر تهاجمات، آزاد ساختن مردم از یک قدرت ستمگر و فراخواندن مردم به اسلام و رساندن پیام آن به همۀ مردم با استفاده از رأفت و مراعات. باید در نظر داشت که به مسلمانان یادآوری می شود که مسیر عدالت را بپویند:

از ما نیست آن که دیگران را از برای ستم پیشگی اش به یاری بخواند و از ما نیست آن که از برای بیداد قبیله اش بجنگد و از ما نیست آن که در یاری قبیله اش از برای ظلم بمیرد. (سهروردی، 1997)

ص:256

احکام پیچیدۀ جهاد نیز تحول یافتند. فقها بر این رای که آیا دو پادشاه می توانند هم زیستی داشته باشند یا نه، با هم اختلاف داشتند. تصور می شد که می توان صلح را، چنان چه مورد علاقۀ حکومت اسلامی باشد، اداره نمود. فقط یک امام می توانست جهاد را اعلام و رهبری کند. دشمنانی که اسلام را نمی پذیرفتند ولی نمی جنگیدند با پرداخت جزیه (مالیات) در وضعیت ذمه (حمایت شده) قرار می گرفتند. این حکم، در ابتدا، فقط برای مسیحیان و یهودیان اعمال می شد ولی به مرور زمان، برای تمام جماعت ها بسط یافت. احکام درگیری و مصونیت برای شورشیان مسلمان سختگیرانه تر بود ولی نیت این بود که آنان بدون خصومتی غیرضروری، هر چه زودتر به گروه مومنان مسلمان بازگردند. نوع جهاد به منزلۀ جنگ، هنگامی اعلام شد که سپاهیان مسلمان و مسیحیان اروپایی برای تسلط بر آسیای غربی _ که هر دو طرف مدعی حق مالکیت بر این منطقه بودند _ رودررو شدند. از این زمان بود که جهاد به عنوان یک جنگ مقدس شناخته شد.

تفسیرهای مدرن

تفسیرهای مدرن

واژۀ جهاد در عصر جدید به طرقی متفاوت درک می شود. نخستین دیدگاه که می توان آن را توجیه گر نامید، بر مفهوم روحانی جهاد تأکید دارد و مشروعیت هر جنگ مقدسی را انکار می کند. دومین دیدگاه که یک نظریۀ مدرنیستی است با یک تفاوت عمده تکرار می شود (جهاد به منزلۀ جنگ، با مفهوم غربی یک جنگ مشروع مقایسه می شود): بدین معنا که جنگ، مجاز است اگر هدفش دفاع از زندگی و جامعۀ مسلمان باشد. دیدگاه سوم که می توان آن را احیاگرانه نامید، هیچ یک از این دو دیدگاه را نمی پذیرد و بر این انگاره متکی است که جنگ برای استقرار جامعه ای مبتنی بر اصول اخلاقی اسلام توجیه پذیر است. این دیدگاه سوم است مقبولیت گسترده ای میان جوامع

ص:257

اسلامی یافته است و همان است که به منزلۀ منبع الهامی برای سازمان های ستیزه جوی اسلامی به کار گرفته می شود.

اسلام سیاسی

اسلام سیاسی

امروزه ضروری است که مفهوم جهاد در متن اسلام سیاسی فهمیده شود. اسلام سیاسی به شدت بر اساس واژگان اسلامی سنتی دریافت می شود ولی در این فرآیند، مقاصد مذهبی سنتی را به ابزارهای سیاسی معاصر تبدیل می کند. در دهۀ 1970، گروه های اسلامی ای که در پی استقرار یک دولت اسلامی و راه اندازی جهاد بودند، تکثیری غیرمنتظره داشتند. سه نظریه پرداز مهم جنبش اسلامی، مودودی در پاکستان، سید قطب در مصر و آیت الله خمینی در ایران بودند. آوردگاه سرنوشت ساز برای اسلام گرایان، تحقیقاً، افغانستان بود؛ جایی که جهادی موفق [علیه شوروی] با هزینۀ ایالات متحده و سلاطین خاورمیانه به انجام رسید.

توفیق اقتصادی حکومت هایی که از نفت ثروتمند شده اند، نصیبی برای اکثریت مردم ندارد. فقر، گِرد شهرهای بزرگی حلقه زده است که ثابت شده برای [رشد و پرورش] یک دیدگاه اسلامی ستیزه جو، ضدنخبه گرا و ضد غربی، زمینی طبیعی است. سرخوردگی همگانی از رژیم های فاسد، شکست اقتصادی و دیکتاتوری، نیروی بیشتری به اسلام ستیزه جو داده است. تأسیس گروه تندروی اسلامی طالبان در افغانستان، حضور نیروهای آمریکا در عربستان سعودی در پی جنگ خلیج [فارس] و شورش فلسطینیان به دنبال اشغال باریکۀ غزه و کرانۀ باختری توسط اسراییل، گروه هایی چون حماس، القاعده و جهاد اسلامی را تقویت کرد. گروه های کوچک ولی خوب آموزش دیده، در تهاجم علیه منافع آمریکا در سراسر جهان و بمب گذاری های انتحاری نمایشی علیه اسراییلی ها، دولت های سکولار عرب و همۀ آن هایی که یاری رسان غرب (که

ص:258

ضداسلام به نظر می رسند) هستند، درگیرند. تهاجم های القاعده در ایالات متحدۀ آمریکا منجر به فروپاشی دولت طالبان و نابودی رژیم صدام حسین در عراق شد. مخالفان رژیم عراق که به پشتیبانی ایالات متحده حکومت می کند، به حمله علیه نظامیان آمریکایی و متحدان و حامیان شان ادامه می دهند. گروه های ستیزه جو مسئول حملاتی در اندونزی، روسیه، اسپانیا و هند بوده اند.

نظام ارتباطی جهادی

نظام ارتباطی جهادی

گرچه گروه های جهادی، غرب را به باد انتقاد می گیرند ولی ابزارهای مدرن ارتباطی را برای تبلیغات و برای طراحی فعالیت های شان به کار می برند و پیوندهای ارتباطی با یکدیگر را اداره می کنند.

عملیات های نظامی و انتقال اطلاعات

عملیات های نظامی و انتقال اطلاعات

اینترنت، ابزار مورد علاقۀ گروه های جهادی است. لشکر جهاد در اندونزی، استفادۀ دامنه داری از اینترنت برای هماهنگی عملیات های اش می کند. آیین نامۀ آموزشی القاعده، دستورالعمل های مشروحی را دربارۀ روش های گوناگون و تاکتیک های ارتباطاتِ درون گروهی در اختیار اعضایش قرار می دهد و به آنان گوشزد می کند که حدود امنیتی گسترده ای را رعایت کنند.

ارتباطات درون گروه ها شامل استفاده از تلفن های سلولی (موبایل) و تلفن های ماهواره ای می شود، هر چند که این تلفن ها می توانند امنیت گروه ها را نیز تهدید کنند. تحرکات اسامه بن لادن، رهبر القاعده، را ماهواره های آمریکایی با هدف یابی سیگنال های تلفن ماهواره ای وی ردیابی می کنند. این باور وجود دارد که گروه هایی مانند القاعده نه تنها از پیوند (لینک) بین سیستم بانکداری جهانی و اینترنت برای انتقال سرمایه ها از یک مکان به مکان دیگر

ص:259

استفاده می کنند، بلکه به بازار بورس و سهام بعضی از کشورها برای افزایش سرمایه های مورد نیاز فعالیت های شان وارد شده اند.

پروپاگاندا (تبلیغات)

پروپاگاندا (تبلیغات)

این واقعیت که اطلاعات عملاً و به آسانی برای همه در دسترس است، انقلابی در استفاده ای که گروه های جهادی از تبلیغات می کنند به وجود آورده است؛ برای نمونه سازمان فلسطینی حماس چندین وب سایت دارد که مرکز اطلاعات فلسطین، گروه نظامی قسام و Return Center مستقر در لندن آن ها را اداره می کنند. بسیاری از این وب سایت ها، از خطابه هایی که به زبان آمریکایی در مساجد [ایراد می شوند]، استفاده می کنند که امکان ضبط و توزیع در کاست های صوتی، دیسک های فشرده و نوارهای ویدیویی را دارند. اکثر پیام های تهدیدی اسامه بن لادن به غرب، از این طریق در دسترس قرار گرفته است. این ابزارها قابلیت تعویض، فروش یا نمایش در ایستگاه های تلویزیون ماهواره ای یا از طریق ابزارهای متعارفی چون روزنامه، جزوه و فکس را دارند.

الجزیره: یک بررسی موردی

الجزیره: یک بررسی موردی

شبکۀ تلویزیونی مستقل و سیاسی الجزیره ادعا می کند که در خاورمیانه منحصربه فرد است. این شبکۀ قطری که در ابتدا با سرمایۀ امیر قطر راه اندازی شد، قصد دارد از طریق جذب آگهی به استقلال مالی برسد. از آن جا که اعراب معتقدند ایستگاه های تلویزیونی دولتی جانبدارانه عمل می کنند، الجزیره که توسط کارکنان سابق BBC آغاز به کار کرده، شبکه ای است که بیشترین بیننده را در خاورمیانه دارد. الجزیره در دورۀ پس از یازدهم سپتامبر، هنگامی که القاعده برای پخش پیام های بن لادن از این شبکه استفاده کرد، به شهرت رسید. این شبکه، نوارهای ویدیویی گروگان گیری و اعدام هایی را که توسط

ص:260

گروه های ستیزه جو انجام می شد، پخش می کرده است. الجزیره تنها شبکه ای بود که بمب گذاری های افغانستان را از درون این کشور پخش کرد. وب سایت این شبکه که به زبان های عربی و انگلیسی است، بارها مجبور به تغییر هاست سرور شده است. واقعیت این است که تمایل الجزیره به پخش اکثر آن چه از گروه های ستیزه جو دریافت می کند، در ترکیب با عدم تمایلش به سانسور پوشش خبری جنگ عراق، اعتبار فراوانی برای این شبکه کسب کرده و آن را منتخب گروه های ستیزه جو برای مقاصد تبلیغاتی قرار داده است. مشی این شبکه موجب شده است که دولت ایالات متحده و بعضی از رسانه های آمریکایی، آن را به حمایت از تروریسم متهم کنند.

چشم انداز

چشم انداز

مفهوم جهاد، همواره به متن تاریخی، اجتماعی و سیاسی ای که این واژه در آن استفاده شده، وابسته بوده است. در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست ویکم، تندروهای اسلامی و گروه های پشتیبانشان، یک معنای پنهانی تازه ای را که به شدت مورد توجه است، به این واژه داده اند؛ آن ها جهاد را صرفاً به منزلۀ مبارزه ای خشونت آمیز علیه غیرمسلمانان و حامیانشان می بینند؛ آن ها باور دارند که درک غیرافراطی و اصیل از این عبارت، تنها در یک جامعۀ ناب اسلامی امکان پذیر است.

نوشتۀ رینا کِیشیاپ

ترجمۀ سیداحمد نادمی

ص:261

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Akbar, M. J. (2002). The shade of swords. New Delhi, India: Roli Books.

Cooley, J. K. (1999). Unholy wars: Afghanistan, America, and international terrorism. London: Pluto Press.

Esposito, J. L. (1988). The straight path. New York: Oxford University Press.

Gunaratne, R. (2002). Inside al Qaeda. New Delhi, India: Roli Books.

Hamidullah, M. (1961). Muslim conduct of state. Lahore, Pakistan: Shaykh Muhammad Ashraf.

Hasmi, S. H. (1998). Encyclopaedia of politics and religion. Washington DC: Congressional Quarterly.

Heikal, M. (1992). Illusions of triumph. An Arab view of the Gulf War. London: Fontana.

Hitti, P.K. (1970). History of the Arabs. New York: St. Martins Press.

Inayatullah,S., Boxwell, G. (2003). Islam, Postmodernism and other future: A Ziauddin Sardar reader. London: Pluto Press.

Jurgensmeyer, M. (2000). Terror in the mind of God: The global rise of religious violence. Berkley: University of California Press.

Kelsay, J. Johnson, J. T. (Eds.). (1990). Just war and jihad: Historical and thorical perspectives on war and

ص:262

peace in Western and Islamic tradition. New York: Greenwood Press.

Kapel, G. (2002). Jihad: The trail of political Islam, London: I. B. Tauris.

Khadduri, M. (1955). War and Peace in Law of Islam. Baltimore: John Hopkins University Press.

Morteza, A. M. (1985). Jihad: The holy war of Islam and its legitimacy in the Quran. Tehran, Iran: The Islamic Propagation Organization.

Noorani, A. G. (2002). Islam and jihad. New Delhi, India: Leftwood Books

ص:263

درام

اشاره

درام

تئاتر از دیگر هنرهای روایتی متمایز است، به این دلیل که داستان _ اگر داستانی در کار باشد _ با استفاده از بازیگرانی ارائه می شود که نقش شخصیت ها را ایفا می کنند ولی در دیگر هنرها داستان نقل یا خوانده می شود. همین ارائة مبتنی بر تقلید،(1) مایة تمایز تئاتر از درام نیز هست. درام اغلب به متنی نوشتاری اشاره دارد که بنیان اجرای زنده قرار می گیرد، اجرایی که آن را متن تئاتری یا متن نمایشی می خوانیم. بنابراین، نمایش نامة مکتوب یا منتشرشده را می توان درام نامید ولی برای این که آن را تئاتر لحاظ کنیم، حتماً باید به اجرا درآید.

ریشه های دینی تئاتر

ریشه های دینی تئاتر

پذیرفته ترین نظریه دربارۀ ریشه های تئاتر این است که اجرای دراماتیک، نسبت مستقیمی با آیین های دینی یا مذهبی دارد. البته در این مورد نظریه های دیگری نیز وجود دارد. در واقع، در نخستین بحث نظری جدی دربارۀ تئاتر،


1- mimetic representation

ص:264

یعنی بوطیقای ارسطو (حدود350 پیش از میلاد)، آمده است که تئاتر به مرور زمان از سرودها و رقص های پر احساسی گرفته شده است که در ستایش دیونیسوس (الهة عشرت و می گساری) اجرا می شده است؛ به ویژه در مسابقاتی که جزو جشنوارة دیونیسوس در آتن بوده و از حدود 534 پیش از میلاد آغاز شده است. معمولاً تسپیس را مبدع شکل تراژدی می دانند. وی که برندة نخستین مسابقة این جشنواره بود، از گروه هم سرایان چند قدمی بیرون آمد و گفت وگویی را با گروه و رهبر آن آغاز کرد. در یونان باستان و نیز بعدها در روم، نمایش ها اغلب به جشنواره های دینی و مذهبی محدود می شد ولی محتوای این نمایش ها به تدریج دنیوی شدند. البته در بسیاری از فرهنگ های خارج از یونان باستان [یونان آتیک] نیز اجراهای تئاتری رایج بود و در خودِ فرهنگ یونان نیز نمایش های تقلیدی بیرون از حیطة جشنواره های دینی دولتی شکوفا شد. بنابراین، اگر بگوییم که همة فعالیت ها و اجراهای تئاتری از آیین های مذهبی ریشه می گرفتند حق مطلب را ادا نکرده ایم. با این همه، بیشتر پژوهشگران عقیده دارند که میان آیین های مذهبی و تئاتر پیوندهایی برقرار است. وجود عناصر شبه تئاتری در برخی از آیین های پیش از آتن، مانند تعزیة به اصطلاح عبیدوس [عبید] مصری و در آیین های فرهنگ های باستانی دیگر، مانند فرهنگ های سومری، بابلی، هتیتی و کنعانی نشان می دهند که در بسیاری از مراسم مذهبی کهن، عناصر تقلیدی یا تئاتری استفاده می شوند. البته با توجه به فاصلة زیاد تاریخی میان امروز و آن دوران دقیقاً نمی توان معین کرد که اجرای این متون آیینی به چه شکل بوده ولی دست کم می توان گفت که احتمالاً چیزی شبیه به اجرای مبتنی بر تقلید، بخشی از آیین های مذهبی بسیاری از فرهنگ های دنیای آن روز بوده است. در تئاتر آسیا نوعی پیوند میان مراسم

ص:265

مذهبی و اجرای تئاتری دیده می شود. برای نمونه، متن سانسکریت ناتیاساسترا (علم درام پردازی، 200 پیش از میلاد تا 200 پس از میلاد) هم متن مذهبی و مقدس هندو است و هم راهنمای بسیار عملی تئاتر؛ زیرا شامل دستورهای دقیقی دربارۀ نوع رقص، بازیگری، لباس و چهره آرایی است که باید در درام های سانسکریت به کار برود. نگارش این کتاب بی نظیر را به مرشد هندو بهاراتا نسبت داده اند و در روایت است که این کتاب را خودِ برهما به وی آموخته است. جو رایلی نشان داده است که زیبایی شناسی ماهیت گرا(1) و تصویری اپرای پکن و دیگر شکل های اپرایی چین، برگرفته از مراسم


1- pictographic aesthetic

ص:266

جن گیری و آیین های پرستش نیاکان است. شکل های دراماتیک ژاپنی، هم چون نو و کابوکی نیز از نظر تاریخی و زیبایی شناختی با بودیسم پیوند دارند.

تمایز تئاتر و آیین های مذهبی

با توجه به این موارد، شاید بتوان گفت که تئاتر از آیین های مذهبی ریشه گرفته است و با آن ها عناصر مشترکی دارد. با این حال، بیشتر نظریه پردازان تئاتر عقیده دارند که رویداد تئاتری با آیین مذهبی یکی نیستند. هر چند تئاتر و آیین مذهبی هر دو شامل اجرای نمایشی، از جمله محاکات یا تقلید، هستند ولی پژوهشگران تئاتر بر پایة چیزی که آن را می توان نوع تأثیر(1) نامید، میان این دو تمایز می گذارند. به دیگر سخن، هرچند تئاتر و آیین مذهبی هر دو شامل بازنمایی(2) هستند ولی هم بازیگر _ برگزارکنندة آیین مذهبی و هم مخاطبان _ شرکت کنندگان او را در اتصال با نیرویی الهی و معنوی می دانند و اجرا را دارای فایدة مادی و معنوی برای هر دو طرف (برگزارکننده و شرکت کنندگان) می شمارند. از سوی دیگر، اجرای تئاتری بازنمایی را ارائه می دهد که هم بازیگر و هم تماشاگران توافق دارند که بر زمینه ای دنیوی تر استوارتر است.

برای فهم تمایز میان تئاتر و آیین مذهبی می توان به مراسم عشای ربانی در کلیسای کاتولیک نظر انداخت. در این مراسم، کشیش برگزارکنندة مراسم جای مسیح را می گیرد، همان گونه که عناصر این مراسم، مانندِ بریده های نان، به گوشت و خون مسیح تبدیل می شود. این تقلید، برای مسیحی مؤمن، تأثیرگذار است و ارتباطی اصیل با پروردگار را رقم می زند. بازیگری که در نمایشی دربارة عشای ربانی بازی می کند، شاید دقیقاً همان واژگانِ مرسوم در


1- presumption of efficacy
2- representation

ص:267

این مراسم را به کار بگیرد ولی تماشاگران نمایش می دانند که فقط دارند بازنمایی از آن رویداد را تماشا می کنند. تماشاگران تئاتر تعلیق ناباوری(1) را می پذیرند یا به دیگر سخن، فرض را بر این می گذارند که آن چه دارند تماشا می کنند، همان تأثیر مراسم اصلی را ندارد. نمونة دیگر، مقایسة بازنمایی مراسم عروسی بر صحنة تئاتر و مراسم عروسی واقعی است. درست است که در هر دو مورد، احتمالاً زبان و لباس های یکسانی به کار می روند ولی تماشاگران نمایش می دانند که آن چه دارند تماشا می کنند، رویدادی تخیلی است که ماهرانه ساخته و پرداخته شده است. بازیگرانی که روی صحنه پیوند زناشویی می بندند در واقع خودشان را به یکدیگر پایبند نمی سازند و چه بسا که پیش از آن هر کدام با شخص دیگری ازدواج کرده و متأهل باشند. هم چنین در مدت اجرای آن نمایش که شاید هفته ها و ماه ها طول بکشد، همین پیوند را بارها در برابر تماشاگران مختلف اجرا می کنند ولی در ازدواجِ واقعی، دو طرف می پذیرند که وضع شان واقعاً تغییر کرده و زن و شوهر شده اند. بنابراین، هرچند آیین مذهبی نیز عناصری از تقلید را در خود دارد ولی میان آیین مذهبی و رویداد تئاتری تمایز آشکاری برقرار است. در آیین مذهبی، شرکت کنندگان، دست کم در مواردی، برگزارکننده را در مقام مسیح یا اوسیریس(2) یا دیگر الهه ها یا شخصیت های الهی می پذیرند. آیین مذهبی نیز شاید تا اندازه ای بر تقلید استوار باشد ولی در تئاتر هم بازیگر و هم تماشاگر می پذیرند که در خلقِ توهمی تجسم یافته مشارکت بجویند.

تئاتر و دین، علاوه بر این عناصر تقلیدی مشترک، اغلب پیوند دیگری نیز داشته اند که از آن می توان به پیوندی پرتنش و ناآرام تعبیر کرد. در سنت مسیحی، عناصر تئاتری به تقویت آیین نیایش قرون وسطایی یاری می رسانید و


1- suspend disbelief
2- Osiris الهة مردگان در اسطوره های مصری؛ (م.)

ص:268

سرانجام نیز به پیدایش درام های نیایشی(1) منجر شد. در مراسم عید پیکر مسیح(2) اغلب نمایش های انجیلی دربارۀ زندگی و مرگ مسیح اجرا می شد. این نمایش ها تولیداتی عظیم و محلی بودند که به زبان بومی هر منطقه ولی بر پایة کتب مقدس مسیحی نگارش می یافتند. در سراسر اروپای مسیحی، نمایش های معجزه ها(3) به تکریم اعمال قدیسان می پرداختند و نمایش های اخلاقی(4) نیز به شکلی استعاری برخی از مسایل مذهبی را ترویج می کردند.

با وجود پیوندهای تاریخی فراوان میان مراسم مذهبی و اجرای تئاتری، تئاتر همواره مورد حملة نهادها و متفکران و زعمای دینی بوده است. یوناس باریش (1981) بحث کرده است که در سنت مسیحی مخالفت با اجراهای تئاتری به تحریم بازیگران از مراسم کلیسا، تقبیح نمایش های تئاتری بر منبر و بدبینی کلی به بازیگران و نمایش ها منجر شده است. هر چند سانسور تئاتر و اجراها اغلب از سوی مقامات شهری اعمال می شده ولی معمولاً این فشارها را به درخواست رهبران دینی صورت می داده اند. بنابراین، رابطة تئاتر و دین با ابهام ها و تنش های خاصی همراه بوده است؛ یعنی گاهی تلاش های غریب و نامؤثری برای سامان دهی و سانسور اجراهای تئاتری صورت می گرفته و گاهی تئاتر را ابزار تکمیلی ارزشمندی برای نیایش دینی برمی شمرده اند. به این ترتیب می بینیم که در سدة نهم، پاپ بارها بازیگران را تقبیح می کند و در سدة دهم اسقف اعظم اتل ولد از انجمن قانون گذاری وینچستر (975 _ 965 پس از میلاد) کتابچه ای از نمایش های کوتاه مذهبی تدوین می کند که شامل دستور العمل های اجرای آن ها نیز هست. کاتولیک گرایی کوته نگر(5)عصر طلایی اسپانیا (حدود 1550 تا 1700)، ازدواج یا تدفین بازیگران توسط کلیسا


1- liturgical dramas
2- Corpus Christi
3- miracle plays
4- morality plays
5- The restrictive Catholicism

ص:269

را رسماً منع کرد، مقامات شهری را به سانسور نمایش ها واداشت و گاه به گاه موفق شد تا جلوی حضور بازیگران زن را بر صحنه های تئاتر اسپانیا بگیرد. با این حال، کشیشان اسپانیا بازیگران را استخدام می کردند تا در نمایش ها و کارناوال هایی مذهبی به نام ارابه های مقدس(1) بازی کنند و بیشتر تئاترهای اسپانیا برای بنگاه های خیریه ای هم چون صندوق مصیبت و خون عیسی مسیح پول جمع آوری می کردند. تئاتر ژاپنی کابوکی را نخستین بار اوکانی رقاص مؤنثی از معبد بزرگ ایزومو اجرا کرد ولی شوگان [فرماندار موروثی] آن دوره رقص های او را تحریک کننده تشخیص داد و در سال 1629 جلوی بازیگران زن کابوکی را گرفت. کابوکی در دست بازیگران بی خطر مرد قرار گرفت و به آن شاه ستون فرهنگی که امروزه می شناسیم، تبدیل شد.

بازگشت معنویت به تئاتر

بازگشت معنویت به تئاتر

با اوج گیری مکتب رمانتیک در جهان غرب، جست وجوی استعلای فراحسی(2) در طبیعت و بالمآل در هنر به این منجر شد که معنویت در بطن تجارب تئاتری قرار گیرد. معنویتِ رمانتیک از طریق نگرش های تازه به تولید تئاتر، به تئاتر نیز راه پیدا کرد. این نگرش های تازه از رهگذر بررسی و تجربه ورزی در آثار شکسپیر صورت گرفت، آن هم به دو طریق، یکی از طریق بازیگرانی که استعداد ویژه ای در حساسیت معنوی داشتند _ مانند تامس کین در انگلستان، لودویگ دوری ینت در آلمان، فرانسوا _ ژوزف تالما در فرانسه و دیگری از طریق آثار نمایشنامه نویسان رمانتیک، به ویژه فردریش شیلر و ویکتور هوگو. تئاتر رمانتیک هر چند پیوند مستقیمی با دین رسمی نداشت ولی نمایانگر تلاش در جهت احیای چیزی بود که آن را تجربة اساساً دینی در بطن


1- autos sacramentales
2- supersensuous transcendence

ص:270

رویداد تئاتری می نامیدند. بسیاری از جنبش های هنری پیشرو (آوانگارد) که از آغاز مدرنیسم (حدود 1870) تا پایان جنگ جهانی اول شکوفا شدند در واقع تلاش های آگاهانه ای برای احیای ارزش های معنوی و دینی بودند؛ ارزش هایی که هنرمندان احساس می کردند انقلاب صنعتی، آن ها را از میان برداشته است. کارگردانی به نام آوره لین ماری لوینه پو در سال 1893 تئاتر کار(1) را بنیان گذاشت تا عرفان نمادگرایانه را در مرکز تولیدات تئاتری جای دهد. دیدگاه غیرتوهمی(2) آدولف آپیا، طراح و کارگردان نامدار تئاتر، از دو چیز مایه می گرفت، یکی علاقة خودش به ادیان آسیایی و دیگری دلبستگی اش به حرکات موزون همراه با موسیقی که به تجربة حرکتی _ زیبایی شناختی _ دینی نزدیک بود. بیان گرایی(3) آلمانی که در پی هماهنگی میان واقعیت بیرونی و طبیعتِ معنوی بشر بود، خیلی زود به تولیدات تئاتری راه یافت؛ به ویژه از طریق آثار نمایش نامه نویسانی هم چون گئورگ کایسر، یوجین اونیل و المر رایس و کارگردانانی هم چون ماکس راینهارت، لئوپولد یسنر و یورگن فه لینگ.

پس از جنگ جهانی دوم، یکی از شاخه های تئاتر پیشرو [آوانگارد] به روندی ادامه داد که هنوز هم ادامه دارد و آن تلاش برای بازگرداندن تئاتر به چیزهایی است که ریشه های آیینی آن محسوب می شوند. فهرست کارگردانان، نظریه پردازان و نمایشنامه نویسانی که در این تلاش سهیم بودند، چنان طولانی است که در این مقاله نمی گنجد ولی شاید ذکر چند نام وافی به مقصود باشد. ریچارد شکنر در همکاری نزدیک با ویکتور ترنرِ مردم شناس تلاش کرده است تا ماهیت آیینی رویداد تئاتری را احیا کند. شرکت های تئاتری تئاتر زنده(4) و تئاتر آزاد(5) تلاش ورزیده اند تا عناصر آیینی را مستقیماً در تولیدات خود وارد سازند. تجارب یرژی گروتوفسکی کارگردان لهستانی در زمینة تئاتر بی چیز،(6) راهبردهای اجرا را بر بازیگر مقدس نهاده است؛


1- Théâtre de l’Oeuvre
2- non-illusionistic approach
3- expressionism
4- Living Theatre
5- Open Theatre
6- Poor Theatre

ص:271

بازیگری که تجسم گناهان تماشاگر و احتمالاً کفارة آن ها است. کارگردانان گوناگونی هم چون پیتر هال، پیتر بروک و رابرت ویلسِن و نمایشنامه نویسان متفاوتی مانند کریل چرچیل، وول سووینکا و سوزان لوری پارکز از طریق علاقه شان به آیین ها به غنای تجارب تئاتری امروز افزوده اند.

روابط کنونی میان تئاتر و دین

روابط کنونی میان تئاتر و دین

تئاتر امروز بیشتر سرگرمی ای دنیوی است. معمولاً تنها اشاره ای مختصر به باورهای معنوی دارد و اغلب، کشمکش دراماتیک را بر پایة نوعی سردرگمی اخلاقی بنا می کند بی آن که پیوند مستحکمی با دین رایج در جامعه داشته باشد. برخی از فرقه های مذهبی در مراسم خود از وجوه تئاتری استفاده می کنند و بسیاری از کلیساها نمایش های کوتاه یا درام های کوتاهی را برای جوانان تولید می کنند که اغلب به منزلة مکملی بر عمل نیایش به کار می روند.

با این همه، تئاتر تجاری رایج، به ویژه در ایالات متحدة آمریکا و دین رسمی و رایج، اغلب حیطة علاقه و مسئولیت جداگانه ای دارند و معمولاً آبشان به یک جو نمی رود. سوای موارد نادری از تلاش گروه های مذهبی برای سانسور تولیدات تئاتری و سوای تلاش گاه به گاه شرکت های تجاری تئاتر برای بهره برداری از تعطیلات مذهبی، امروزه دنیای تئاتر و دنیای دین تقریباً از هم جدایند. امروزه، به ویژه در ایالات متحده آمریکا، آن پیوند تاریخی میان آیین های مذهبی و بازنمایی تئاتری، میان معنویت و تقلید، به حاشیه رانده شده است و تنها در آثار پیشرو و در دنیای تجربه ورزی ها و نظریه های تئاتری دیده می شود. با این حال، در برخی از کشورهای اروپایی که یارانة عظیمی به تئاتر

ص:272

اختصاص دارد و در آثار برتر هنرمندان تئاتر آسیا و آمریکای جنوبی و آفریقا باز همان پیوند میان آیین مذهبی و بازنمایی تقلیدی را شاهدیم.

نوشتۀ اریک سمئول سِن

ترجمة محمد شهبا

برای مطالعة بیشتر

برای مطالعة بیشتر

Barish, J. A. (1981). The antitheatrical prejudice. Berkeley: University of California Press.

Riley, J. (1997). Chinese theatre and the actor in performance (Cambridge Studies in Modern Theatre). Cambridge, UK: Cambridge University Press.

ص:273

رادیو

اشاره

رادیو

رادیو یکی از پایدارترین و محبوب ترین رسانه های الکترونیک در جهان است. تقریباً در هر گوشۀ ممکن در این کرۀ مسکونی به آن گوش می دهند. رادیوها در آشپزخانه ها، اتاق های خواب، اتاق های نشیمن، ادارات، ورزشگاه ها، ماشین ها و عبادتگاه ها پیدا می شوند. رادیو نقشی کانونی در زندگی روزانۀ بعضی از مردم ایفا می کند؛ روز را تعیین می کند، در صبح بیدارمان می کند، هنگام کار همراه مان است و در شب برای خواب آرامش مان می بخشد. رادیو می تواند برای آنان که توانایی خواندن ندارند یک کتاب گویا، برای آنان که تنها هستند یک دوست و برای نابینایان یک راهنما باشد. می تواند در مکان هایی چون فروشگاه ها، قهوه خانه ها و سلمانی ها که خلاصی از آلودگی صوتی رادیو دشوار است، آزاردهنده باشد. بسیاری از شنوندگان به سهولت صدای رادیو را از خودآگاه به ناخودآگاه شان انتقال می دهند؛ گوش کردن پی در پی رادیو به فعالیتی ثانویه بدل می شود. خوردن، رانندگی، مطالعه، دویدن، رقصیدن، شوخی کردن، دوشیدن گاو، وِب گردی و حتی

ص:274

عبادت با روشن بودن رادیو محقق می شود. رادیو، که ذاتاً رسانه ای صمیمی است، پشت صحنه ای شفاهی از زندگی بسیاری از آدم هاست. رادیو که عنصری بنیادین در محیط ارتباطی امروز است، فقط وقتی نادیده گرفته شده و فراموش می شود که خاموش باشد. در ایالات متحده به طور میانگین یک شنوندۀ رادیو (12 سال به بالا) سالانه بیش از هزار و صد ساعت به رادیو گوش می دهد. در کشورهایی که تلویزیون شیوع کمتری دارد، شاخصۀ شنیدن [رادیو] بالاتر است. در سال 2000 در جهان بیش از 43700 ایستگاه فعال رادیویی تخمیناً دویست و نود میلیون برنامه تولید کردند.

رادیوی دینی جهانی

رادیوی دینی جهانی

کمتر از نیم قرن است که رادیو در همۀ این کرۀ خاکی گسترش یافته است. گروه های دینی در سراسر جهان، به ویژه مسیحیت پروتستان، به زودی قابلیت رادیو را به مثابه ابزاری برای تبلیغ باورهای شان شناختند. اکنون و پس از ظهور اینترنت امکان دستیابی به فرستنده هایی که جنبه های متفاوتی از ادیان بزرگ را بیان می کنند وجود دارد. از پخش های رادیویی بی وقفۀ گفتمان های معنوی هندوییسم تا رادیوی اینترنتی بوداییان تبتی و تا ایستگاه های فرستندۀ یهودی، مسیحی و مسلمان، رادیوی فرقه ای(1) در حال پیشرفت است. هدف این نوع رادیو، طبعاً دوگانه است: ایمان سازی و تبلیغ. برای نمونه، عبادتگاهی بیرون از ملبورن، در کشور استرالیا، یک برنامۀ هفتگی دوساعتۀ رادیویی هندویی به دو زبان انگلیسی و تامیلی تولید و پخش می کند تا به گسترش درک بهتری از هندوییسم در میان ناباوران و اطلاع رسانی و آموزش مومنان کمک کند. ایستگاه های فرستندۀ دیگری، مانند ایستگاه هایی که در


1- Confessional Radio

ص:275

دهۀ 1960 میلادی از جنبش الهیات آزادی بخش آمریکای لاتین نشات گرفتند، آموزش را با مقاصد انقلاب اجتماعی ترکیب کرده اند. در کنار ایستگاه های فرقه ای، تعداد بسیاری از پخش کنندگان ایالتی، تجاری، انجمنی و خدماتی فرصت هایی را برای نقد، گزارش و پخش رادیویی دینی فراهم می آورند. رادیوی دینی در این مفهوم، اغلب پایگاهی برای اعتراض می شود؛ برای نمونه، سال 2004 در پی انتقادی غیرمستقیم در خطابه ای رادیویی نسبت به طرح های دولت برای ساختن یک کازینو، کمیته ای در تایلند تشکیل شد تا به خطابه های راهبان بودایی گوش دهد. بسیاری از مناقشاتی که امروزه به سبب تعامل بین دین و رادیو به آن ها دامن زده می شود، بیش از یک صد سال پیش، در زمان اختراع رادیو تصور ناشدنی بود.

تولد رادیو

تولد رادیو

به واقع نمی توان گفت که رادیو را فقط یک نفر اختراع کرده است و دقیق تر آن است که از مخترعان رادیو سخن به میان آید، به ویژه این که توسعۀ رادیو، پدیده ای بین المللی بوده است. هاینریش هرتز آلمانی (1894 _ 1857) در سال 1888 امواج رادیویی را آشکار و اندازه گیری نمود تا دقتِ نظریه های مبتنی بر ریاضیاتِ جیمز کلارک مکسول (1879 _ 1831) را اثبات کند. این اکتشافات، مبنا را برای کار مخترع صرب _ آمریکایی، نیکولا تسلا (1943 _ 1856) که جریان متناوب را آشکار ساخت و الکساندر پوپوف (1906 _ 1859) که در سال 1895 سیگنال های رادیویی را با موفقیت بین ساختمان هایی در دانشگاه سنت پترز بورگ منتقل کرد، فراهم آورد. هم تسلا و هم پوپوف، پدر رادیو معرفی شده اند ولی این مخترع ایتالیایی، جوگلیمو مارکونی (1937 _

ص:276

1874) است که عموماً پدر رادیو شناخته می شود. در سال 1895 در ملک پدری اش در نزدیکی بولونیا، مارکونی سیگنال های بی سیم را با موفقیت به فاصله ای بیش از 5/1 مایل ارسال کرد. سپس در سال 1899 او این امواج را از عرض کانال انگلیس عبور داد و در سال 1901 با کمک اوسیلاتور تسلا، او نخستین کسی بود که یک سیگنال رادیویی را تقریباً 2100 مایل در عرض اقیانوس آتلانتیک از پلدو در کرنوال به جزایر سنت جان در نیوفوندلند ارسال کرد. پیامی که او دریافت کرد سه نقطه، «S» در رمز مورس بود. در نگاه جامعۀ پرتردید علمی، مارکونی نشان داد که ظاهراً ممکن است به طور نامریی، بدون سیم، فراسوی افق و گرد کرۀ خاکی ارتباط برقرار کرد. مانند اکثر پیشرفت های فن آوری های دیگر ارتباطی، این پیشرفت های غیرمنتظرۀ علمی بر اکتشافات و اختراعات پیشین تکیه دارد. سهم نبوغ مارکونی، توانایی اش در وفق دادن، تکمیل و آن گاه بازاریابی برای دیدگاه های دانشمندان دیگر بود. مهارت های مارکونی به عنوان یک ناشر را می توان در سخنرانی جایزۀ نوبل در 1909 در سوئد دید، جایی که او اظهار داشت:

تردیدی نیست که تلگراف و بی سیم حتی در فواصلی بیش از فاصله های طولانی، با وجود کمبودها و کاستی های امروزش آمده است که بماند و نه تنها خواهد ماند، بلکه به پیشرفت ادامه خواهد داد.

روزهای نخست رادیو

روزهای نخست رادیو

اولین پخش دوربرد رادیویی محتوایی مذهبی داشت. در عید پاک 1906، در برنت راک، ماساچوست، مخترع کانادایی رجینالد فِسِندِن (1932_ 1866) به کارت های تبریک کریسمس برخورد و روی آن ها قطعه ای از انجیل را خواند

ص:277

و سپس با ویولونش قطعۀ ای شب مقدس را برای شگفت زده کردن اپراتورهای بی سیم در عرشۀ کشتی هایی که چند صد مایل دورتر از بوستون بودند، نواخت. این پیشرفت غیرمنتظرۀ او بر اکتشافات سابق، از جمله یک تولیدکنندۀ جریان متناوب قوی که ارنست الکساندرسن سوئدی آن را ساخته بود، تکیه داشت. او با استفاده از صدا و موسیقی به جای خط های تلگراف، نه فقط قابلیت بی سیم را برای سرگرم کردن نشان داد، بلکه نشان داد چگونه می توان آن را برای پخش گستردۀ محتوای دینی به کار برد. چنین ظرفیتی تا زمانی که کیفیت دریافت توسعه پیدا کند، پنهان ماند.

با گسترش برد مکانی امواج رادیویی، کارایی رادیو در نجات زنده ماندگان در دریا افرایش یافت. مشهورترین مورد، ماجرای تایتانیک در سال 1912 بود که هفتصد نفوس زنده که در قایق های نجات رهایی یافتند، سپاسگزار دریافت کنندگان صداهای محنت زده در کشتی کارپاتیا، در 58 مایلی نقطۀ غرق، گشتند. تراژدی ماجرا در این بود که تنها 11 مایل دورتر، اپراتور رادیوی کشتی کالیفرنیا به خواب رفته بود. کمی بعد از آن، هر کشتی ای که بیش از 50 نفر را حمل می کرد، مجبور شد که دو اپراتور و یک نگهبان ثابت رادیو داشته باشد. به مارکونی لوحی از طلا هدیه دادند که در آن او را شبیه آپولو مجسم کرده بودند در حالی که اخگر به سوی بادها می پراکند. وزیر پست بریتانیا گفت:

نجات یافتگان را فقط یک نفر نجات داده است، آقای مارکونی... و اختراع شگفت انگیزش.

ص:278

همه نسبت به رادیو چندان خشنود نبودند. چنان که با ظهور و ورود فیلم، تلویزیون و اینترنت بعضی از رهبران و گروه های دینی به این رسانۀ جدید بدگمان بودند.

نخستین خدمات پخش رادیویی دینی

نخستین خدمات پخش رادیویی دینی

نخستین سرویس پخش رادیویی دینی روز دوم ژانویه 1921 از کلیسای اسقفی کالواری در پیتزبورگ آغاز شد. این پخش به وسیلۀ یک ایستگاه کوچک رادیویی، KDKA (پیتزبورگ) که تنها برای دو ماه فعال بود انجام شد. از آن جا که کشیش ارشد انگلیس ها نسبت به رادیو شک داشت، دون پایه ترین کشیش، وظیفۀ سخنرانی مذهبی را به عهده گرفت. تکنسین ها (یکی کاتولیک، دیگری یهودی) جامۀ همسرایان را می پوشیدند تا حضار در کلیسا سردرگم نشوند. کمی بعد از آن، KDKA سرویس منظم عصر یکشنبه را از کلیسای کالواری عرضه نمود. کشیش ادوین ون اتین با غلبه بر بی میلی اولیه اش، با پخش های رادیویی ای که تا سال 1962 از کلیسایش ادامه داشت، تبدیل به یک گویندۀ منظم شد. در بریتانیا، فرستندۀ BBC نخستین سرویسش را از یک کلیسای معروف مرکز لندن، سنت مارتین این دِ فیلدز در نهم ژانویۀ سال 1924 آغاز کرد. این سرویس توسط کشیش بخش، دیک شپرد (1937 _ 1880)، که به عنوان یک دین یار(1) طی جنگ جهانی اول در سنگرهای فرانسه خدمت کرده بود، هدایت می شد. او از سوی طیف گسترده ای از مردم برای این پخش رادیویی حمایت سراسری شد، گرچه صداهای مخالفی نیز وجود داشتند که خواستار اخراج این ماشین از کلیساها بودند. در نخستین


1- chaplain

ص:279

روزهای رادیو، مسیحیت بر فرستنده های عبادی غلبه داشت ولی در قرن بیست و یکم شنیدن اغلب سنت های عبادی _ مذهبی در امواج هوا امکان پذیر است.

سخنرانان مذهبی آمریکایی رادیو

روزهای طلایی رادیویی آمریکایی (از دهۀ 20 تا اواخر دهۀ 50 میلادی) گاهی به عنوان روزهای خوش سخنرانان مذهبی نیز توصیف می شود. در محیط رسانه ایِ به شدت تجاری شدۀ ایالات متحده، بسیاری از سخنرانان مذهبی پول می پرداختند تا اجازۀ استفادۀ رسانه ای از آن چه که بعضی آن را یک رسانۀ جدید جادویی می دیدند، داشته باشند. پل رَدَر (1938 _ 1879) یک سخنران موفق و منظم مذهبی رادیو، طی دهۀ20 و اوایل دهۀ 30 میلادی در شیکاگو بود. او اغلب پس از خریدن حق استفاده از تمام زمان پخش رادیویی در یکشنبه ها، این فاصلۀ زمانی را با سرویس های پخش زنده و برنامه های استودیویی تخیلی ای چون The Shepherd Hour برای خردسالان، The Sunshine Hour برای بیماران بستری، Radio Rangers وAerial Girl's Hour برای دختران و پسران نوجوان پر می کرد. سخنران مذهبی رادیوییِ محبوب دیگر، ایمی سمپل مک فرسِن (1944_ 1890) از لس آنجلس، اولین زنی بود که سخنرانی مذهبی رادیویی کرد و از قضا اولین کسی بود که کمیسیون ارتباطات فدرال (FCC)، در فوریۀ 1924 به او یک گواهی نامۀ پخش رادیویی اهدا نمود. او با ابتکاراتی بهتر از رَدَر، قادر بود جدول برنامه های گوناگون تر و زنده تری را برای شنونده اش تولید کند. مک فرسِن یکی از اولین پخش کنندگان رادیویی بود که کوشید از رادیو برای التیام استفاده کند: او دست هایش را بر دستگاه فرستنده می گذاشت و سپس از شنوندگانی که بیمار

ص:280

بودند، می خواست در هنگامی که او دعا می کرد رادیو را لمس کنند. شیوۀ آتشین او در تقابلی واضح با شیوۀ مهارشده ترِ احتمالاً موفق ترین سخنران مذهبی رادیو، چارلز فولر (1968 _ 1887) قرار داشت. خطابه های او بیش از سی سال در ایستگاه های سراسر آمریکا پخش می شدند. پس از پایان جنگ جهانی دوم، برنامۀ Old Fashioned Revival Hour او هر یکشنبه تقریباً بیست میلیون شنونده در سراسر جهان داشت. در نیمۀ دوم قرن بیستم، سخنرانان مذهبی ای چون بیلی گراهام از رادیو به منزلة بخشی از خدمات رسانه ای مذهبی شان استفاده می کردند. از دهۀ بیست میلادی تاکنون، هزاران سخنران مذهبی رادیویی ناشناس حق استفاده از زمان رادیویی را در ایستگاه های رادیوهای محلی شان خریده اند تا با همسایگان شان در رادیوستان (1) ارتباط برقرار کنند، تا آن جا که طولی نکشید دولت آمریکا مجبور به تعدیل و تحدید تعداد ایستگاه های رادیویی مذهبی شد. از دانشگاه Latter- Day Saints در سالت لیک سیتی در ایالت یوتا _ نخستین موسسۀ آموزشی که گواهی نامۀ پخش رادیویی را در آمریکا دریافت کرد _ تا Jewish Hour ، که در اصل به Yiddish Hour یا Joe Tall Hour Radio show معروف است و در بوستِن در بازۀ زمانی 1937 تا 1976 تولید می شد، گروه های مختلف ایمانی در ایالات متحده از رادیو برای تشریح و توضیح هویت فرهنگی و دینی شان استفاده کرده اند. هرچند Lutheran Hour که بیش از هفتاد سال از زمانی که والتر مه یر (1950 _ 1893) تولید آن را آغاز کرده است، می گذرد، هم چنان پخش رادیویی دارد، اغلب کلیساهای عمده و گروه های مذهبی دیگر، در استفاده از رادیو، به توفیق سخنرانان مذهبی بنیادگرا و گروه های اونجلیست که


1- Radioland

ص:281

رادیو را هدیه ای یگانه از خداوند برای ارتباطات ایمانی می دانستند، دست نیافتند.

رادیوی مذهبی در زمان جنگ

رادیوی مذهبی در زمان جنگ

سال 1938 یکی از مشهورترین پخش های رادیویی برای همیشه، نمونه ای برای قدرت رادیو به دست داده است. در این سال، پرداخت رادیویی داستان جنگ دنیاها اثر اچ. جی. ولز (که در آن مردم زمین در جریان جنگی از مریخی ها شکست می خورند) توسط شرکت مرکوری تیاتر نزدیک به یک میلیون شنونده (تقریباً یک ششم کل شنوندگان) را وادار به واکنش کرد. کمتر پخش رادیویی ای می تواند ادعا کند که شنوندگان وحشت زده را به عبادتگاه ها می کشاند ولی در میان بسیاری از واکنش های اولیۀ رادیویی، مردم در کلیساها جمع شده و در بیرمنگامِ ایالات آلاباما دست به دعا برداشتند. در مقابل، نمایش رادیویی مردی که برای سلطان بودن زاده شد _ نمایش مدرن دروتی ال. سایرز (1957 _ 1893) دربارۀ زندگی حضرت مسیح(ع) _ بسیار مهارشده تر بود. این بخش های دوازده گانه (دسامبر 1941 _ اکتبر 1942) به ویژه برای استفاده ای که از این انگلیسی محاوره ای می کرد، به منزلة نقطه عطفی در رادیوی مذهبی باقی مانده است. در حالی که ادوارد ار. مارو (1965 _ 1908) توصیف هایی فراموش ناشدنی از بمباران هوایی لندن را برای شنونده ها در آمریکا پخش می کرد و پل تیلیش (1965 _ 1886) پلشتی های حکومت نازی را از طریق صدای آمریکا برای هموطنانش در آلمان بیان می کرد، شعبۀ پخش رادیویی مذهبی BBC گفت وگوهای بسیاری را تولید کرد. نویسندگانی چون سی. اس. لوییس (1963_ 1898) و یک دین یار اسکاتلندی معروف به ریدیو

ص:282

پِدِر،(1) رونالد سِلبی رایت (1995_ 1908)،می کوشیدند که کلمات ایمانی را به شنوندگانی که از جنگ صدمه دیده بودند، برسانند. هم چون بسیاری از وضعیت های ناساز، که برای رادیوی مذهبی یک زمان توسعه یابی است، در دورۀ پس از جنگ یک گوناگونی فزاینده از صداها و باورها در رادیو دیده می شد.

مرگ رادیو؟

مرگ رادیو؟

با اختراع تلویزیون در دورۀ پس از جنگ، بسیاری از مفسران، مرگ پخش گستردۀ رادیویی را پیش بینی کردند. تاج گذاری ملکه الیزابت در 1953 و تشییع جنازۀ رییس جمهور کندی در سال 1963 روی میلیون ها نفر را به سوی تلویزیون گرداند تا وقایع تاریخی را آشکارا ببینند. این دو واقعه را رادیو نیز که هنوز شنوندگان جهانی قابل توجهی را جذب می کرد، پوشش داد. اگرچه روزهای طلایی رادیو دیگر هرگز باز نمی گردند، پخش گستردۀ رادیویی مطمئناً هرگز با اختراع تلویزیون خاموش نخواهد شد.

در دهۀ 30 میلادی، گوش کردن به رادیو، اغلب یک فعالیت مشترک بود؛ خانواده ها با گردآمدن دور یک دستگاه بی سیم، با همدیگر رادیو گوش می کردند. با توسعۀ ترانزیستورها در دهۀ 60 میلادی، رادیو تبدیل به پدیده ای انفرادی تر شد. رادیوها ارزان تر، کوچک تر و بنابراین قابل حمل شدند در نتیجه دیدن شنوندگانی که به رادیو در حال حرکت یا استراحت گوش می کردند، بسیار عادی بود. ترانۀ ویدیو کشت ستارۀ رادیو را(2) شاید اولین ترانه ای بود که در سال 1981 از شبکۀ MTV پخش شد ولی رادیو نمرد، بلکه تغییر کرد. شیوۀ پخش گستردۀ رادیویی غیررسمی تر شد، از شکل های بیانیه وار و


1- Radio Pedre
2- Video Killed the Radio Star

ص:283

اعلامیه ای به شکل هایی گفت وگویی تر گروید و با برنامه های گفت وشنود با شنوندگان و یا تلفنی، بر محبوبیتش در سراسر جهان افزود. با پخش دیجیتالی (DAB)، شنیدن رادیو وضوح بیشتری پیدا کرد و استفاده از آن آسان تر از پیش شد. اختراع رادیوی خودکار، استفادۀ گسترده تری را در کشورهایی که باتری ها به طرز بازدارنده ای گران بودند، تضمین نمود و پیدایش صدها ایستگاه جدید رادیوهای آن لاین در دهۀ اخیر این امکان را به وجود آورد که اندیشه های مذهبی گوناگونِ بیشتر و بیشتری به صورت زنده شنیده شوند.

سوء استفاده از رادیو

سوء استفاده از رادیو

در کشورهایی که تلویزیون بسیار گران بوده است، رادیو شکل مسلط ارتباطات جمعی باقی مانده است. در روآندایک ایستگاه رادیویی، RTLM، در سال های1994_ 1993 به سبب تقویت جدایی های نژادی، مشوش کردن اذهان شنوندگان و کلاً شراکت در مسموم کردن محیط ارتباطی برای نسل کشی بیش از هشتصد هزار نفر رسوا شد. در یکی از کاتولیک ترین کشورهای آفریقایی پخش کنندگان این ایستگاه رادیویی از زبان مذهبی به منزلة یکی از ابزارهای تبلیغاتی برای تشدید وحشت شنوندگان هوتو و کینه نسبت به همسایگان توتسی شان استفاده کردند. در کشتار جنون آمیزی که بیش از صد روز ادامه داشت این ایستگاه رادیویی، فعل کشتار را تشویق و کشتارگران را به سوی کلیساهای مخصوص و مسجدی که بسیاری از روآندایی ها به آن جا پناه برده بودند، هدایت می کرد.

رادیوی نفرت، تاریخی طولانی دارد و نمونه هایی چون، پخش کنندۀ رادیویی محبوب و یهودستیز پدر چارلز کاگلین (1979 _ 1891) در دهۀ 30

ص:284

میلادی، پخش کننده های رادیویی ضدمسلمان و ضدیهود خاورمیانه، پخش کنندگان رادیویی معتقد به برتری نژاد سفید در ایالات متحده و پخش رادیویی بی وقفۀ طرفداران آپارتاید (نژادپرستی)،رادیو پِرِتوریا، که در دهۀ 90 میلادی رایج بود را شامل می شود. اخیراً دولت ها و گروه های ایمان بنیاد بر ایستگاه های رادیویی صلح طلب به عنوان تلاشی برای مقابله با سوء استفاده از رادیو هزینه کرده اند.

فراسوی رادیوی مذهبی ریتی

فراسوی رادیوی مذهبی ریتی

جان ریت (1971_ 1889) نخستین کارگردان ارشد BBC بود. ریت که پسر یک کشیش اسکاتلندی متعلق به کلیسای مشایخی پروتستان بود، قویاً باور داشت که رادیو در اسلوبی ضد فرقه ای، باید با همۀ کلیساها برای مشارکت در ساختن بریتانیایی هرچه مسیحی تر فعال باشد. او اعتقاد داشت که رادیو می تواند شبیه یک دین یار برای مردم، مروج شکلی نیرومند از مسیحیت باشد. مشی او در رادیو و پخش رادیویی مذهبی اثر عمده ای بر شیوه های بسیاری از پخش کنندگان رادیویی دیگر در سراسر جهان که ذاتاً با دین سر و کار داشتند، گذاشت. این روند تا دهۀ 1960 که دیدگاه ریت تحمل ناپذیر اعلام شد، ادامه داشت و BBC رویکرد مذهبی اش را چنین بازتعریف کرد که رفتارهای مذهبی و باورهای مختلف مردم انگلستان و دنیای آزاد را بازتاب دهد. امروزه تعداد مطلق و تنوع ایستگاه های رادیویی که جنبه های فکری مذاهب مختلف را پوشش و ترویج می دهند، تضمین می کند که هم اکنون برون داده های سراسری رادیو به فراوانی، خرده فرهنگ های باورهای مختلف را منعکس کند. در جهانِ چنددینی و چندفرهنگی، یکی از چالش هایی که در

ص:285

برابر پخش کنندگان رادیویی است، چگونگی در هم شکستن گرایش ها و گفتارهای خشونت آمیز به وسیلۀ الگوهای گفتمانی صلح طلبانه تر بین گروه های ایمانی متفاوت است، چنان که:

ملت می تواند با صلح، در ملت سخن بگوید.

نوشتۀ جولیون میچل

ترجمۀ سید احمد نادمی

برای مطالعۀ بیشتر

Briggs, A. (1995). The history of broadcasting in the United Kingdom: The birth of broadcasting, 1896-1927 (Vo. I). Oxford, UK: Oxford University Press.

Briggs, A. (1995). The history of broadcasting in the United Kingdom: The golden age of wireless, 1927-1939 (Vol. II). Oxford, UK: Oxford University Press.

Dorgan, H. (1993). The airwaves of Zion: Radio and religion in Appalachia. Knoxville: University of Tennessee Press.

Hangen, T. J. (2002). Redeeming the dial: Radio, religion and popular culture in America. Chapel Hill: University of North Carolina Press.

Lowery, S. A., DeFleur, M. L. (1995). Milestones in mass communication research: Media effects (3rd ed., pp. 45-67). White Plains, NY: Longman.

ص:286

Marconi, G. (1967). Nobel lecture. In Nobel Lecture. Physics 1901-1921. Amsterdam: Elsevier Publishing Company, Amsterdam.

Matelski, M. J. (1995). Vatican radio: Propagation by the airwaves. Westport, CT: Praeger.

McIntyre, I. (1993). The expense of gory: A life of John Reith. London: HarperCollins.

Mitchell, J. P. (1999). Visually speaking: Radio and the renaissance of preaching. Edinburgh, UK: T T Clark.

Mitchell, J. P. (2006). Media and Christian ethics. Cambridge, UK: Cambridge University Press.

Mitchell, J. P., Marriage, S. (Eds). (2003). Mediating religion: Conversations in media, religion and culture. Edinburgh, UK: T T Clark.

Sayers, D. L. (1943). The man born to be king: A play-cycle on the life of our Lord and Saviour. London: Victor Gollancz.

Scannell, P. (1996). Radio, television modern life: A phenomenological approach. Oxford, UK: Blackwell.

Schultze, Q. J. (Ed.). (1990). American evangelicals and the mass media-perspective on the relationship between American evangelicals and the mass media. Grand Rapids, MI: Zondervan.

Stone, R. H. Weather, M. L. (Eds.). (1998). Against the Third Reich: Paul Tillich's wartime radio broadcasts in Germany. Louisville, KY: WJKP.

Sweet, L. I. (Ed.). (1993). Communication and Change in American religious history. Grand Rapids, MI: Eerdmans.

ص:287

Vigil, J. I. L. (1994). Rebel radio: The story of El Salvador's radio venceremos. Willimantic, CT: Curbostone Press.

Warren, D. (1996). Father Coughlin: The father of hate radio. New York: Free Press.

Wolfe, K. (1984). The churches and the British Broadcasting Corporation 1922-1956. London: SCM.

ص:288

رسانه

اشاره

رسانه

مذاهب و فرهنگ های مذهبی همواره تا اندازه ای به وسیلۀ رسانه هایی تعریف شده اند که خود را در چهارچوب آن ها به خاطر سپرده اند، بیان کرده اند، به دیگران منتقل ساخته اند و وجهی آیینی به خود بخشیده اند. فرض می گیریم که ابتدایی ترین اَشکال این رسانه ها از حواسِ اولیۀ انسان، یعنی بینایی، لامسه، شنوایی و بویایی استفاده می کردند و آن ها را در قالبِ ترکیبی از آیین، قصه، هنر، موسیقی و حرکت به کار می گرفتند. با این حال، نوع نگاه کنونی ما به رسانه ها در فرهنگ های مذهبی، تحت تأثیر تحولاتِ تاریخی حوزه های اقتصادی، سیاسی، و تکنولوژیک قرار دارد. به ویژه در تاریخ غرب، رسانه هایی که تصور می شد پیوندی طبیعی با مذهب دارند، حالا به سختی در

ص:289

کنار رسانه های ارتباطی مدرن تر جای گرفته اند و این امر پیامد های گسترده ای به همراه داشته است.

پیوند رسانه با مذهب و امپراتوری

پیوند رسانه با مذهب و امپراتوری

هارولد اینیس، اقتصاد دان کانادایی، عموماً به اعتبار ابداع نظریۀ ارتباطاتی در پیوند با دورنمای مذهب و امپراتوری، شناخته می شود. بنا به نظر اینیس، تاریخ امپراتوری های گوناگون را تا اندازه ای می توان از رهگذر رسانه های غالب و شاخص هر دوران تبیین کرد. از نظر وی، رسانه هایی که بر زمان غلبه می کنند (مانند حجاری های روی سنگ) بیشتر در خدمت علایق مذهبی قرار داشته اند و رسانه هایی که بر مکان غلبه می کنند (مانند طومارهای سبک و قابل حمل و نقل از جنس پاپیروس) بیشتر زمینۀ بسط و گسترش امپراطوری را فراهم ساخته اند. طرح بزرگ تر اینیس برای ایجاد یک نظریۀ کلانِ رسانه، سیاست و مذهب کماکان نیروی خود را حفظ کرده است و متفکران مهمی از سدۀ بیستم هم چون مارشال مک لوهان و ژاک ایول را تحت تأثیر قرار داده است. امروزه دلایلی کافی برای پذیرش این امر وجود دارد که تمامی رسانه ها بر زمان و مکان غلبه می کنند. اگر از این منظر مدرن به گذشته نگاه کنیم، حتی در دورۀ ابتدای تاریخ مسیحیت نیز با نمونه هایی از این امر روبه رو خواهیم شد؛ برای نمونه، اهمیت نامه های سَن پل هم ناشی از فراتر از زمان رفتن (یعنی دوام آن ها) بود و هم برآمده از پشت سر گذاشتن مکان. (این نامه ها متکی به ساختار جاده ای و نظام پستی روم بودند) ولی رساله های مزبور تنها نمونۀ تعاملات

تاریخ مذهب و تاریخ رسانه در غرب نیست. احتمالاً رخداد تعیین کننده در این زمینه، ابداعِ شکلِ قابل حملِ دستگاه چاپ در اروپای قرن پانزدهم بود؛

ص:290

هرچند که این فن آوری، نخستین بار قرن ها پیش از آن در آسیا ابداع شده بود. ابداعِ گوتنبرگ پیامد های ضمنی گسترده ای برای مسیحیت در برداشت و از برخی جهات بنیانی آن را به نوعی مذهبِ کتاب مبدّل ساخت. جدای از تولید و توزیعِ کتاب مقدس، جریان اصلاح دینی منجر به گسترش سوادِ لازم برای استفاده از این متون شد. الیزابت آیزنشتاینِ مورخ اشاره کرده است که مسئلۀ مهم تر و بااهمیت تر در رابطه با تعاملات آتی رسانه و مذهب، تأثیری بود که احتمالاً خود گوتنبرگ نیز آن را پیش بینی نمی کرد؛ شکل گیری کارکردِ اجتماعی و بازاری ای که امروزه آن را با عنوان ناشر می شناسیم.

گسترش نشر

گسترش نشر

قدرت انتشار، یک کارکرد اجتماعی تازه بود، کارکردی که به صورت بالقوه از دولت و مراجعِ روحانی مستقل بود و به همین علّت در ایجاد تحولات بعدی، از جمله چیزی که در حال حاضر آن را حوزۀ گفتمانِ عمومی می شناسیم، تأثیر شایان توجهی داشت. استقلالِ ناشران و منتشراتِ آن ها به اختلاف نظر مستقیم با کلیسا و دولت انجامید و این پتانسیلِ اختلاف نظر به تدریج ماهیتِ سنت ها و نظریۀ مطبوعاتی آنگلو _ آمریکایی را شکل بخشید. به تدریج این انگاره پا گرفت که مطبوعات بنا به ماهیت خود باید با این مراجع قدرتِ دیگر در حالت تنش و تخالف باشند. مراجع مذهبی نیز مانند مراجع حکومتی واسطه های انتشاراتی خاص خود را به وجود آوردند و از رسانۀ نوپدیدِ چاپ برای اهدافی گوناگون بهره گرفتند. سازمان های رسمی و غیررسمی مذهبی، علاوه بر کتاب مقدس، به تولیدِ رساله، آگهی مصوّر، کتابچه، روزنامه، مواد لازم برای گرداندنِ مدارس کلیسایی و کتاب پرداختند.

ص:291

دربارۀ ایالات متحده باید گفت که نشر مطالب مذهبی از اولین جلوه های کار انتشارات در میان مستعمرات و این ملت نوپدید بود و بدین ترتیب بنیان لازم برای صنایعِ چاپ و نشر سکولارِ آینده فراهم شد.

شکل گیری رسانه های تازه

شکل گیری رسانه های تازه

با این همه، آن چه امروزه از اصطلاحِ رسانه ها به ذهن متبادر می شود، در طول سدۀ نوزدهم در اروپا و آمریکای شمالی شکل گرفت و محصولِ شکل گیری اولین رسانۀ حقیقتاً همگانی، یعنی روزنامه با مخاطبان انبوه، بود. زمینۀ این اتفاق را فرآیند صنعتی شدن و مکانیکی شدنِ چاپ فراهم ساخت؛ یکی از امواج ابداع و توسعه که در شکل گیری انقلاب صنعتی مؤثر بود. انقلاب در حوزۀ چاپ، تغییراتی اساسی در سرعت و حجمِ تولیدِ مصنوعاتِ ارتباطی ایجاد کرد و بدین ترتیب تمایزِ اینیس میان امکاناتِ زمانی و مکانی رسانه ها بیش از پیش پشت سر گذاشته شد. به خاطر سرعت و حجمِ تولیدِ رسانه های همگانی مدرن، هم زمان و هم مکان، شکل سیالی به خود گرفتند و قابلیت انتشارِ پیام های فردی به طیف گسترده، ناهمگون و کم و بیش ناشناخته ای از مخاطبان، به اصلی ترین خصیصۀ کار تبدیل شد. از سدۀ نوزدهم به این سو، سرعت تغییرات در خود رسانه ها نیز به یکی از خصیصه های حوزۀ ارتباطات بدل شد و انقلاب حوزۀ چاپ با شکل گیری نخستین رسانۀ ارتباطی دوربرد یعنی تلگراف همزمان شد و در پی آن ضرباهنگ همیشه فزایندۀ ابداعات هیچ گاه فروکش نکرد. سینما، رادیو، گرامافون، تلویزیون، ماهواره، اینترنت، شبکۀ جهانی، هر یک از این ابداعات چشم اندازها و چالش های تازه ای را برای جهان های ارتباطی سکولار و مذهبی با خود به همراه داشتند. جدای از

ص:292

فن آوری های به کار گرفته شده و قابلیت های آن ها در پشت سر گذاشتن حوزۀ دسترسی، زمان و مکان، عصر رسانه ها در نحوۀ تأمین سرمایۀ رسانه ها نیز دگرگونی ای بنیادین پدید آورد. پیش از شکل گیری نشریات همگانی، رسانه ها غالباً به شکلی مستقیم توسط نهادهای سیاسی و فرقه ای خاص تأمین می شدند یا برای درآمد خود متکی به خریدِ خوانندگان و مخاطبان بودند.

نشریات همگانی برای نخستین بار امکان تأمین مالی رسانه ها از طریق طرف ثالث، یا سرمایه گذاری ناشی از تبلیغات را فراهم ساختند. این امر به استقلال بیشتر رسانه ها، به ویژه رسانه های نوشتاری، انجامید ولی در همان حال زمینۀ یکی از ویژگی هایی را فراهم ساخت که ماهیت رسانه های انتهای قرن بیستم را تا اندازۀ زیادی تحت تأثیر قرار داد: کالایی شدن.(1)

شکل گیری برنامه های رادیو و تلویزیونی مذهبی

شکل گیری برنامه های رادیو و تلویزیونی مذهبی

در هنگام ظهور عصرِ رادیو و تلویزیون، مذهب نقش مهمی بر عهده گرفت. نخستین ایستگاه های رادیویی در ایالات متحده برنامه هایی مذهبی پخش می کردند و تولیدکنندگانِ متکی به خدمات عمومی که در اروپا و جاهای دیگر به تدریج این رسانه ها را در اختیار خویش گرفتند، عموماً مذهب را نیز یکی از حوزه های خدماتی شان در نظر می گرفتند. در حقیقت، آن چه به تدریج به عنوان الگوی خدمات عمومیِ پخش برنامه های مذهبی شناخته شد، بخش اعظم زمان پخش را در نیمۀ اول قرن بیستم به خود اختصاص می داد.

این الگو بر نوعی از برنامه سازی تأکید داشت که در راستای ارزش های مذهبیِ مشترکِ اصلی هر فرهنگ خاص عمل می کرد و از مناقشه های فرقه ای اجتناب می کرد. این نوع رهیافتِ به مذهب که متکی به حقایق عام بود، در


1- commodification

ص:293

واقع از یکی از خصیصه های ذاتی رسانه های همگانی ریشه می گرفت؛ مخاطبانِ گسترده، ناهمگون و ناشناس، نوعی از مذهب را ایجاب می کردند که ماهیتی عام و مبتنی بر اجماع داشته باشد. با این همه، مذاهب متمایز و ویژه نیز از همان روزهای نخست جایگاه خویش را در رسانه های رادیو _ تلویزیونی پیدا کردند. چهرۀ موعظه گرِ رادیویی، که به یکی از کلیشه های اجتماعی عام تبدیل شد، پای ثابتِ رادیوهای آخرِ شب و کم مخاطبِ دهۀ 1920 به این سو در ایالات متحده بود.

این نهادهای روحانیتِ انجیلی از این باور ریشه می گرفتند که رسانۀ جدید ابزاری استثنایی برای تبلیغ کتاب مقدس بود و با شکل گیری ایستگاه های بین المللی موج کوتاه، برخی از این نهادهای روحانی به تدریج بُردی جهانی پیدا کردند.

مضامین مذهبی در فیلم ها

سینما به عنوان یک رسانه از نخستین روزها میزبان مذهب بود. شماری از فیلم های بزرگ هالیوود با دستمایه های مبتنی بر کتاب مقدس، از جمله سامسون و دلیله، داوود و بت شَبَع، ردا(خرقه)، انجیل و ده فرمان، از دو جهت تأثیر چشم گیری بر جهان مذهب و گسترش آتی رسانه های مذهبی بر جای گذاردند؛ نخست آن که این فیلم ها کمک کردند که مخاطبانی سینمایی از دلِ اقشار متوسط مذهبی آمریکا شکل گیرد که پیش از آن به دیدۀ شک به سینما می نگریستند و به این ترتیب سینما رفتن را به امری آشنا و خانوادگی تبدیل کردند. چیزی که پیش از آن در این افشار تحقیر و نکوهش می شد. دوم آن که، این فیلم ها نوعی ذوق و سلیقه برای تصویرپردازی های مذهبی رسانه ای

ص:294

در این مخاطبان به وجود آوردند و دریافتی مبتنی بر ممکن و قابل پذیرش بودنِ مذهب رسانه ای به آن ها بخشیدند.

سینمای فرقه گرا

فیلم های تجاری، کماکان رسانۀ مهمی برای کندوکاو مذهبی به شمار می آیند، چه در شکلِ مجلل و پرشکوه و چه در شکلِ فرقه گرایانۀ آن. ولی حوزۀ اخیر _ یعنی فیلم های فرقه گرایانه _ هم چنین یکی از تولیدکنندگانِ چشم گیرِ رسانه های مذهبی بوده اند. سازمان های مبلّغ انجیل از همان دهۀ 1940 به تولید فیلم همت گماردند و در دهۀ 1950، فیلم ها به خوراکِ ثابتِ زیرزمین های کلیساها در سرتاسر ایالات متحده، اروپا و حوزه های تبلیغی دیگر نقاط تبدیل شده بودند. توفیق تجاری سینما به عنوان یک صنعت به شکل گیری مخاطبانی هر دم فزاینده تر انجامید و امروزه سینما از جملۀ تأثیرگذارترین مدیوم های بصری و جزو طیف فرهنگی و سطح بالای این رسانه ها است. کشمکش بر سر دسترسی به فیلم و هم چنین محتوای آن کماکان ادامه دارد؛ چنان که دربارۀ رخدادِ بزرگ سال 2004، یعنی نمایشِ مصائب مسیح _ که یکی از موفق ترین فیلم های مذهبی تمام دوران ها به شمار می آید _ شاهد آن بودیم.

ادغام رسانه در مذهب

ادغام رسانه در مذهب

رسانه های رادیو، فیلم و نشر، به ویژه در غربِ صنعتی، به تدریج به اَشکال گوناگونی در تار و پود مذهب ادغام شدند. این رسانه ها نه تنها شرایط مفاهمۀ مذهبی و هم چنین نمادهای گفتار مذهبی را برای مخاطبانی گسترده استوار ساختند، بلکه در طول سدۀ بیستم به نحوی فزاینده چهارچوب های حوزۀ عمومی مذهبی را شکل بخشیدند. بیلی گراهام، مبلغ انجیل، یکی از چهره های

ص:295

برجستۀ این فرآیند بود و نقش مهمی در شکل گیری نوع جدید و قابل پذیرش تری از پروتستانیسم محافظه کار ایفا کرد که از بنیاد گرایی اوایل قرن به انجیل باوری میانۀ سدۀ بیستم رسید. برای رسیدن به این هدف، اهمیت خاصی داشت که گراهام به سرعت توانست خودش را هم به عنوان یک چهرۀ عمومی و هم چهره ای رسانه ای تثبیت کند. اوج گیری گراهام هم چنین نشانگرِ گذار از عصر رسانه های مذهبی چاپی و صوتی به عصر رسانه های بصری بود. نه تنها نهاد مذهبی گراهام به یکی از تهیه کنندگان و توزیع کنندگان مهم فیلم تبدیل شد، بلکه خود گراهام نیز به یکی از چهره های مذهبی مستقل بااهمیت در تلویزیون آمریکا بدل شد. اسقفِ کاتولیک، فولتون شین، در زمینۀ حضور منظم در شبکه های تلویزیونی آمریکا بر گراهام تقدم داشت ولی جلسه های احیاء مذهبی گراهام که در دهۀ 1950 آغاز شد تا سدۀ بیست و یکم دوام آورد و او به عنوان یکی از چهره های برجستۀ مبلغ انجیل در آمریکا و انگلستان و چهره ای بااهمیت در کل بدنۀ پروتستانیسم باقی ماند.

تلویزیون و مذهب

تلویزیون و مذهب

تلویزیون برای مذهب، رسانه ای انقلابی بوده است. تلویزیون رسانه ای بود که بیش از تمامی رسانه های دیگر مخاطبان محلی و بین المللی را با یکدیگر ادغام کرد؛ تلویزیون بنیانی را فراهم ساخت که بر مبنای آن نظام نمادپردازی و گفتمان فرهنگی و اجتماعی سرانجام توانست از حوزۀ اختیارِ مراجع قدرت سنتی (روحانیت و دولت) بیرون برود و به فضای بازتری وارد شود که در آن نمادها و پیام های کالایی شده، خوش بیان و تأثیرگذار به تدریج ماهیت فرهنگ عمومی _ اعم از مذهبی یا جز آن _ را تعیین کردند. دورۀ اولیۀ تلویزیون نیز

ص:296

مانند رادیو تحت تأثیر الگوی خدمات عمومی بود. تا پیش از انقلابِ ویدیو که در دهۀ 1970 اتفاق افتاد، هزینه های پخش تلویزیونی زمینی برای تمامی نهادها جز بزرگ ترین سازمان های عمومی و تجاری کمرشکن بود. در بریتانیا و آمریکا، این بدان معنا بود که روایت های خاصی از رهیافت های عام گرا به مذهب، دست بالا را داشتند. در بریتانیا که از کلیسایی تثبیت شده برخوردار بود، امتیازات ویژه و چشم اندازهای کلیسای انگلستان در کانون خروجی های BBC _ که در راستای خدمات عمومی فعالیت می کرد _ قرار داشت؛ هر چند با پیش بینی ها و ملاحظاتِ کامل برای صداها و چشم اندازهای دیگری که ممکن بود در آینده ظاهر شوند. در ایالات متحده، رهیافت مبتنی بر حقایق عام غلبه داشت، هر چند که در عمل سه مذهب غالبِ آمریکای نیمۀ قرن _ یعنی یهودیت، کاتولیسیسم و پروتستانیسم _ در دسترسی به زمان های پخش از امتیازات ویژ ه ای برخوردار بودند.

در ایالات متحده و بریتانیا و در واقع در تمامی نظام های تلویزیونی متکی به خدمات عمومی، مذهب عمدتاً به چیزی تنزل می یافت که با عنوانِ مذهب بسته بندی شدۀ آخر شب ها و صبح های یکشنبه شناخته می شد؛ یعنی اوقاتِ سنّتی اختصاص یافته به این برنامه ها در فضای خصوصی و اوقات خانگی هفته؛ ولی در عین حال اوقاتی که کوچک ترین رقابتی با برنامه های دیگر، که از طیف گسترده ای از مخاطبان برخوردار بودند، ایجاد نمی کرد. کل این شرایط در دهۀ 1970 به همراه ابداعات دوگانۀ پخش ماهواره ای و نوار ویدیوییِ قطع کوچک شروع به تغییر کرد. انقلابِ ماهواره و ویدیو امکان ورود طیف گسترده ای از تهیه کنندگان به حوزۀ بازار تلویزیون را فراهم ساخت. ویدیویِ قطع کوچک هزینه های تولید و نهایتاً توزیعِ تلویزیونی را به شدت کاهش داد.

ص:297

همراه با افتِ قیمتِ ابزارهای تولید ویدیویی، خودِ نوارهای ویدیویی و دستگاه ضبط ویدیویی در جریان دهه های 1970 و 1980، تهیه کنندگانِ تازه ای با گرایش های تجاری، غیرتجاری، فرقه گرا، و عُرفی وارد تجارت تلویزیون شدند و تلویزیون به تدریج سرتاسر کرۀ زمین را به اشکالی بی سابقه در خود فرا گرفت.

دیدگاه بیلی گراهام دربارۀ تبلیغ انجیل و رسانه

جالب آن جاست که دقیقاً در این زمان که حس می کنم نیرویم در حال تحلیل رفتن است، خداوند از رهگذر تکنولوژی، راه های تازه ای برای گسترش نهاد روحانی ما تدارک دیده است. چنان که در جای دیگری از نوشتۀ حاضر اشاره کردم، تا پیش از قرن حاضر حوزۀ دسترسی مبلّغ انجیل به واسطۀ محدوده های صدا و توزیع نوشته های اش تعیین می شد ولی حالا تکنولوژی مدرن این موانع را از دور خارج کرده است. در طول چند سال گذشته، عملاً امکان آن فراهم شده است تا پیام انجیل را به سرتاسر جهان اعلام کنیم. مطمئنم که اگر می توانستیم امکان های در دسترسِ صد، پنجاه یا حتی ده سال آینده را ببینیم، شگفت زده می شدیم. شک ندارم که اگر مسیح امروز زنده بود، از تمامی وسیله های موجود برای تبیین پیام الهی استفاده می کرد.(1)

تأثیر پخش ماهواره ای

تأثیر پخش ماهواره ای

ولی شاید عاملی که برای آیندۀ برنامه های مذهبی تلویزیون اهمیت بیشتری داشت، شکل گیری شیوۀ پخش ماهواره ای بود. در دهۀ 1970، مجموعه ای از تغییرات در بازار و نظارتِ تلویزیون، توزیع گستردۀ برنامه های تلویزیونی را از انحصار شبکه های گسترده یا نهادهای پخشِ دولتی خارج ساخت. هر کس که


1- Graham, B. (1997) just as I am: The Autobiography of Billy Graham (p.722) New York: Harper Collins Publisher

ص:298

سرمایۀ لازم را در اختیار داشت، می توانست یک شبکۀ تلویزیونی راه اندازی کند و افزایش تلویزیون های کابلی در آمریکای شمالی و ظهور پخش مخفی ماهواره ای در دیگر نقاط بدان معنا بود که این شبکه ها[ی تازه تأسیس] می توانستند با گیرنده های خانگی هر دم بیشتر و مخاطبان هر دم فزاینده تری ارتباط بگیرند. این دگرگونی های عمدتاً تکنولوژیک، تأثیراتِ عمیق و ماندگاری بر ماهیتِ برنامه ها و شبکه های تلویزیونی مذهبی برجای گذاشتند. پخش کننده های مبلّغ انجیل که برای مدتی طولانی در رادیو و حوزۀ تولید و توزیع فیلم، و تا اندازه ای در تلویزیون _ در چهارچوب تنزل یافتۀ کم جاذبه ترین زمان ها و خروجی ها _ فعال بودند، حالا آمادگی آن را داشتند تا از امکانات ماهواره و تلویزیونِ کابلی بهره گیرند. در این دوره، شماری از نهادهای روحانی _ تبلیغاتی که قابلیت افزایش سرمایۀ عظیمی داشتند و به نظامی الهیاتی مسلح بودند که این اکتشافات را به عنوان فرصت هایی برای دسترسی گسترده تر می نگریستند، گویی یک شبه به برنامه سازانی در ابعاد ملی و بین المللی بدل شدند. از آن جمله، می توان از پَت رابرتسِن نام برد که به تدریج جایگاه سیاسی مهمی پیدا کرد و برنامۀ باشگاه 700 او به عنوان یک کانون تبلیغی بااهمیت به سدۀ بیست و یکم پا گذارد؛ هم چنین جیم و تمی بیکر با برنامۀ باشگاهPTL و شبکۀ تلویزیونی ِترینیتی، متعلق به پال و جَن کراچ؛ بدون اغراق باید گفت امروزه صدها پخش کنندۀ تلویزیونی مذهبی در بازار حضور دارند و از شیوه های تولیدی و توزیعی گوناگونی بهره می گیرند. این پخش کننده ها به لحاظ اندازه و میزان نفوذ با یکدیگر متفاوت اند و از شبکۀ ترینیتی [تثلیث] _ که فیلم هایی با پخش عمومی تولید کرده است _ تا تولید کننده های برنامه های یک ساعتۀ هفتگی را شامل

ص:299

می شوند. آن ها هم چنین سرتاسر طیف دینی محافظه کار را در بر می گیرند؛ از شبکۀ تلویزیونی کاتولیکِ جهان باقی(1) گرفته تا گلریزان (خمسین) بنی هین؛(2)

افول الگوی خدمات عمومی

افول الگوی خدمات عمومی

با این حال، تلویزیون های مذهبیِ آشکار و اعلام شده تنها بخشی از این پدیده هستند. افول الگوی مبتنی بر خدماتِ عمومی در [سامانۀ] پخشِ سکولار، نتیجۀ رقابت با پخش تجاری بود که در آن طیفی از صورت های فرهنگیِ کالایی شده، کانونِ محتوای کار را تشکیل می دهند. کاملاً عقلانی به نظر می رسد که آن چه ما به سادگی تلویزیون سکولار نامیدیم، به عنوان کانون مرکزی بیان و معناسازی فرهنگی و اجتماعی، میزان قابل توجهی از برنامه هایی با محتوای مذهبی را نیز در خود داشته باشد. در واقع در دهۀ 1990، سامانۀ پخشِ تجاری بر تمامی بی میلی هایی [نسبت به نمایش برنامه های مذهبی] که ممکن بود از عصرِ خدماتِ عمومی (که در آن محتویات مذهبی به دقت و در برنامه های زمان بندی شده جای گرفته بودند) باقی مانده باشد، غلبه کرد و شروع به زمان بندی برنامه هایی کرد که به طور مرتب با مذهب و مسائل معنوی سر و کار داشتند. در ایالات متحده، نمونۀ راه گشا و انقلابی، مجموعۀ بسیار موفقِ نظرکردۀ فرشته بود که سال 1994 برای اولین بار نمایش آن در شبکۀ CBS آغاز شد و نُه فصلِ نمایشِ کامل در فهرست برنامه های پربیننده بود. سریال ژانِ آرکادیا نیز در شبکۀ CBS پخش شد؛ مجموعه ای که در سال 2003 آغاز شد و همیشه آمار بینندگان بالایی داشته است. این ها تنها برجسته ترین نمونه ها از برنامه های پرشماری هستند که به طور ثابت و به اشکال گوناگون به مذهب و مسائل معنوی می پردازند. پژوهش ها بیان گر آن هستند که تماشاگران تلویزیون حتی تعداد برنامه هایی بیش از این را از نظر مذهبی و


1- Catholic Eternal World Television Network
2- Pentecostal Benny Hinn

ص:300

معنوی بامعنا و با اهمیت می دانند، از سیمپسِن ها گرفته تا پرونده های مجهول و حتی پیاده، پلیس سوارۀ تگزاس.

به این ترتیب به نظر می رسد که در عصر تلویزیون، رسانه های مذهبی از رهگذر فعالیت های روزمرّۀ معناسازی مذهبی یا معنوی _ که میزان و محدوده های ارتباطاتِ به لحاظ مذهبی یا معنوی بامعنا را تعیین می کنند _ مجدداً جایگاه خود را پیدا کرده اند. با این حال این گونه دیدنِ امور، نوعی تغییر نظرگاه را از جهت گیری ای متمرکز بر تکنولوژی های گوناگون رسانه ها و تاریخ آن ها، به سوی جهت گیری ای ایجاب می کند که بر کردارهای دریافتیِ مخاطبانِ رسانه ها متمرکز باشد. چنین دیدگاهی با گرایش های تحلیل فرهنگی معاصرِ ما نیز همسو خواهد بود؛ گرایش هایی که به جای تولید بیشتر معطوف به دریافت فرهنگ هستند. این دیدگاه ضرورتاً به در نظر گرفتن رسانه های مذهبی در ترکیب و تعامل با یکدیگر می انجامد. همپای [پدید آمدن] تمرکز و تملک چند جانبۀ فزاینده در صنایع رسانه ای، کردارِ چندرسانه ایِ در حال رشدِ مخاطبان نیز با نوعی چندرسانه ای سازی اقتصادی و فرهنگی تقارن یافته است. در جهان رسانه های مذهبی و رسانه های مربوط به مذهب، این نوع چندرسانه ای سازی، پدیدۀ جدیدی نیست. بسیاری از نهادهای روحانیِ مستقل علاوه بر برنامه های تلویزیونی و فیلم، به تهیۀ کتاب، نوار های صوتی و تصویری، نشریه، مجله، کتابچه و سی دی و دی وی دی پرداخته اند و این رسانه ها به شکلی فزاینده به ارتقا و تقویت یکدیگر کمک می کنند؛ برای نمونه از طریق بازاریابی برای محصولاتِ مکتوب از طریق رادیو و تلویزیون و برعکس.

ص:301

فعالیت های رسانه ای

فعالیت های رسانه ای

بخش قابل توجهی از رسانه های مذهبی از طیفِ محافظه کار مسیحیت و پروتستانیسم ریشه گرفته اند ولی دیگر مذاهب نیز رسانه های خود را دارند. باورهای عرفانی ای که با عنوان نیو ایج(1) یا باورهای متمرکز بر جویندگان راه شناخته می شوند، فعالیت های رسانه ای چشم گیر و پرهزینه ای را پدید آورده اند، هرچند که این گرایش ها بیش از رادیو و تلویزیون در قالب هیئت های مذهبیِ سنتی تر فعال بوده اند. پژوهشگران به تدریج این کردارهای رسانه ای را در بسترِ دغدغه ای کلی تر در مورد فرهنگِ مادی مذهب(2) بررسی می کنند. مطالعاتی که در این حوزه صورت گرفته اند هر چیزی را از کارت های خوشامدگویی تا فعالیت های خاک سپاری، هدایا، تصویرسازی برای تقویم ها، هنرهای بومی و به طور کلی طیف وسیعِ اشکالی که مذهب می تواند در آن ها بیان و تجربه شود، بزرگ داشته شود یا قالبی کالایی به خود بگیرد، مورد بررسی قرار داده اند. رسانه های گوناگون در عین حال نسبت های مختلفی با حوزه های جمعیت شناختی گوناگونِ مذهبی و غیرمذهبی پیدا می کنند. برای نمونه، بخش عظیم و با نفوذی از صنعت نشر طیفی از سازمان ها، حساسیت ها و گروه های مذهبی را تحت پوشش خود قرار می دهد؛ با نشریاتی مانند Christianity Today و فعالیت های انتشاراتی گوناگونِ منتسب به آن، که نقشی محوری در قطبِ محافظه کارِ طیفِ پروتستان ها ایفا می کند؛ در سوی دیگر این طیف، نشریۀSojourners و فعالیت های آن جای می گیرد و هم چنین مجموعۀ بنگاه های کاتولیک و یهودی ای که هر یک بازیگران مهمی در این عرصه به شمار می آیند.


1- New Age : منظور نویسنده گرایش ها و نحله های شبه عرفانی ای است که در چند دهۀ اخیر از تلفیق برخی عناصر ادیان و آیین های غربی و به ویژه شرقی با گرایش هایی چون طبیعت باوری، محیط زیست گرایی، علم گرایی، نظام های پزشکی بدیل و...، در کشورهای غربی پدید آمده اند. (م.)
2- material culture of religion فرهنگ مادی یکی از زیر شاخه های مطالعات فرهنگی است که اخیراً در محافل دانشگاهی غرب مطرح شده است. منظور از فرهنگ مادی مذهب، مطالعۀ جزءنگر و انضمامی رفتار ها، نهاد ها و اشیایی است که در یک فرهنگ خاص در بستری مذهبی معنا می یابند و در همان حال خود جزء سازنده ای از آن به شمار می آیند. (م.)

ص:302

هم چنین حوزه های جمعیت شناختی گوناگون، رسانه های عامه پسند را نیز به شیوه های خاص خود مصرف می کنند؛ شیوه هایی که باز هم از نظر مذهبی یا معنوی بامعنا هستند. فرهنگ جوانان نیز از این نظر حوزۀ علایق خاصی را تشکیل می دهد و به ویژه در زمینۀ تخصیص و سازگارسازی طیفی از رسانه ها بر طبق جست وجوهای خویش برای معانی معنوی یا مذهبی فعال است.

در میان رسانه هایی که بیش از همه با فرهنگ های جوان و در حال زایش در ارتباط هستند، باید از فن آوری هایی یاد کرد که به ویژه در انتهای سدۀ بیستم و آغاز سدۀ بیست و یکم اهمیت یافته اند؛ رسانه های دیجیتالِ اینترنت، وسایل ارتباطی شخصی و شبکۀ جهانی. این رسانه ها با ظهور خود چشم اندازهای با اهمیتی در حوزه های مذهب و مسائل معنوی گشودند. گسترۀ وسیعی از وب سایت ها، جلسات، خدمات گروهی و دیگر فعالیت های اینترنتی از مضامین و تداعی های مذهبیِ کمتر آشکار و خودآگاهانه ای بهره می برند. با این که اینترنت و شبکۀ جهانی پتانسیل زیادی در جهت تبدیل شدن به جبهۀ تازه ای برای تحوّل مذهب از خود نشان می دهند، دلایل کافی برای این گمان وجود دارد که بخش قابل توجه آن چه در این رسانۀ تازه می گذرد، بیشتر خصلتی معمولی و زمینی دارد. در همان حال، رسانه های دیجیتالِ در حال ظهوری چون پیام رسانی فوری(1) ممکن است حکایت از دگرگونی هایی باز هم بیشتر در نحوۀ بیان و تحقق مذهب داشته باشند. در حوزۀ تحول رسانه ها، دگرگونی، همواره حکم قاعده را داشته است و تعاملِ رسانه با مذهب در آینده نیز کماکان از دگرگونی های تکنولوژیک و فرهنگی سرچشمه خواهد گرفت.

نوشتۀ استوارت هوور

ترجمۀ مجید اخگر


1- instant messaging

ص:303

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Boudoin, T. (2000). Virtual faith: The irreverent spiritual quest of Generation X.San Francisco: Jossey-Bass.

Brasher, B. (2001). Give me that online religion.San Francisco: Jossey-Bass.

Carpenter, J. (1985, April). Tuning in the Gospel: Fundamentalist radio broadcasting and the revival of mass Evangelism,1930–45. Paper delivered to the Mid-American Studies Association, University of Illinois, Urbana.

Clark, L. S. (2003). From angels to aliens: Teenagers, the supernatural, and the media.New York: Oxford.

Crowley, D., Heyer, P. (2003). Communication in history. Boston: Allyn and Bacon.

Eisenstein, E. (1980). The printing press as an agent of change. New York: Cambridge University Press.

Habermans, J. (1991). The structural transformation of the public sphere.Cambridge, MA: MIT Press.

ص:304

Hadden, J., Cowan, D. (Eds.). (2000). Religion on the Internet.New York: JAI Press.

Hendershot, H. (2004). Shaking the world for Jesus: Media and conservative Evangelical culture. Chicago: University of Chicago Press.

Hoover, S. M. (2002). The culturalist turn in scholarship on media and religion. Journal of Media and Religion, 1(1), 25–36.

Hoover, S. M. (in press). Islands in the Global Stream: Television, Religion, and Geographic Integration. Studies in World Christianity.

Hoover, S. M., Clark, L. S., Alters, D.F., Champ, J.G., Hood, L. (2004). Media, home and family. New York: Routledge.

Hoover, S. M., Clark, L. S., Rainie,L. (2004). Faith online. A technical report of the Pew Internet and American Life Project. Retrieved June 13, 2005, from http://www.pewinternet.org/pdfs/PIP_Faith_Online_2004.pdf

Hoover,S. M., Wagner,D. K. (1997). History and policy in American broadcast treatment of religion. Media, Culture and Society, 19(1), 7–27.

Innis, H. A. (1972). Empire and communications. Toronto, Canada: University of Toronto Press.

Mahan, J., Forbes, B. (Eds.). (2000). Religion and popular culture in America. Berkeley: University of California Press.

ص:305

Marsden, G. (1982). Preachers of paradox. In M. Douglas S. Tipton (Eds.), Religion and America (p. 155). Boston: Beacon Press.

McDannell, C. (1998). Material Christianity.New Haven, CT: Yale University Press.

Morgan, D. (1999). Visual piety.Berkeley: University of California Press.

Morgan, D., Promey, S. (Eds.). (2001). The visual culture of American religions.Berkeley: University of California Press.

Nord, D. P. (2004). Faith in reading: Religious publishing and the birth of mass media in America, 1790–1860. New York: Oxford University Press.

Pinsky, M. (2001). The Gospel according to the Simpsons: The spiritual life of the world’s most animated family.Louisville, KY: Westminster John Knox Press.

Roof, W. C. (1998). Spiritual marketplace. Cambridge, MA: Harvard University Press.

Schultze, Q. The mythos of the electronic church. Critical Studies in Mass Communication, 4(3), 245–261.

Wright, C. (1986). Mass communication: Asociological perspective.New York:McGraw-Hill.

ص:306

رسانه ها در اسراییل

اشاره

رسانه ها در اسراییل

دین در دولت اسراییل، یکی از مشخصه های رسانه های جمعی اسراییل است. تنش میان دین و دولت در اسراییل، موضوع همیشگی پوشش خبری و برنامه های گفت وگویی در رسانه هاست. هم چنین رسانۀ دینیِ جداگانه ای نیز وجود دارد که نیازهای خبری و اطلاعاتی گروه هایی مانند حَرِدی ها(1) (معادل عبری زاهدان) و ارتدکس های مدرن یا دِعتی لئومی(2) (به معنای دینداران ملی) _ دو جریان اصلی دینی _ را در اسراییل تأمین می کند. دگرگونی ها در ساختار رسانه ها، مانند توجه به جایگاه دین در خبررسانی جمعی و اینترنت و دگرگونی های درونی حَرِدی ها و دعتی لئومی ها، رسانه های


1- Hardi
2- Dati leumi

ص:307

جمعی را به عامل فرعی شکل دهندۀ هویت دینی معاصر و پل ارتباطی میان گروه های دینی و سکولار در اسراییل تبدیل کرده است.

رسانه های جمعی

رسانه های جمعی

رسانه ها، کانال اصلی هستند. سکولارها، بیشتر سنت گرا ها و جمعیت دیندار کشور _ که شامل 70% یهودیان اسراییل می شوند _ اطلاعات لازم دربارۀ دین را از رسانه ها به دست می آورند. پوشش دین در رسانه های جمعی دو دسته است: داستان های خبری مرتبط با دین و گزارش _ داستان هایی دربارۀ دین که ربطی به اخبار روزانه ندارند. پوشش خبری دین، بیشتر دربارة دین و دولت است که شامل احزاب سیاسیِ دینی _ که یک پنجم از 120کرسی مجلس را دراختیار دارند و در تشکیل حکومت ائتلافی سهیم اند _ بودجه های حکومتی برای یشیواها(1) (دانشگاه ها)، استثنائات ارتش برای دانشجویان نهادهای عالی دینی، منزلت جریان های دینی کوچک ولی در حال رشد غیر ارتدکس (محافظه کاران و اصلاح طلبانی که حکومت مرکزی، آنان را به رسمیت نمی شناسد)، پرسش آن ها از جایگاه رسمی دخالت ها در دین و مسئلة شبات(2) و کَشروت(3) (قوانین حلال و حرام) در نهادهای گروهی، می شود. روزنامه های ملی دیگر، رادیو و تلویزیون هر کدام خبرنگاری در حوزۀ مسائل دینی دارند که وقایع مهم را 24 ساعته پوشش می دهند. مسائل دینیِ داخلی مانند زندگی کنیسه ای، آیین های دینی، خاخام ها، نهادهای آموزش دینی به استثنای نهادهای متکی به بودجۀ حکومتی و گروه های دینی جوانان، توجه چندانی جلب نمی کنند. گاه احکام قضایی(4) معمول در رسانه های مردمی مطرح می شوند؛ مانند روزنامه های یِدیعوت اَحَرونوت(5) و مَعریو(6) آن هم فقط در حالتی که نوعی انحراف از دین به نظر برسد. استثنا در این باره، روزهای تعطیل دینی است که معمولاً با عکس ها و گزارش های


1- Yeshivot
2- Sabbath
3- Kashrut
4- Pesukim
5- Yediot AhaRonot
6- Maariv

ص:308

تلویزیونی در شب و روز عید همراه است؛ مانند گزارش هایی دربارة غذاهای عید پِسَح، لباس های ویژۀ کودکان برای تعطیلات عید پوریم یا کارهای گوناگونی که دینداران و سکولارهای اسراییل برای گذراندن تعطیلات در عید پِسَح و سوکوت(1) انجام می دهند. حَرِدی ها _ که 450 هزار نفر از پنج میلیون یهودی اسراییل را تشکیل می دهند _ به سبب نفود سیاسی و شیوة ضدمدرنی که برای زندگی برگزیده اند، از بالاترین پوشش خبری برخوردارند. امروزه ارتدکس های مدرن (180 هزار نفر) کمتر به پرسش هایی در بارة دین و دولت می پردازند و بیشتر به دنبال طرح اسکان در کرانة باختری یا همان منطقه ای که در کتاب مقدس، یهودیه نام دارد، هستند که در سال 1967 به دست آمد. در خبرها به اصلاح طلبان و محافظه کاران توجهی نمی شود، مگر زمانی که به اقتدار ارتدکس ها در برابر حکومت یا دادگاه عالی اعتراض کنند. هر چند مسلمانان یک ششم اسراییل را تشکیل می دهند و مهم ترین کلیساهای مسیحی در اورشلیم، ناصریه و بیت اللحم (در فلسطین) است، پوشش خبری این دو گروه، نزدیک صفر است. اخبار دینی، محدود به ستونی در جمعه های هر سه روزنامة ملی اسراییل یعنی هاآرِتس، یدیعوت اَحَرنوت و مَعریو، اختصاص به خواندن کتاب مقدس دارد. گرایش های رایج در رفتار دینی گاهی سوژة روزنامه ها می شود.

مطبوعات حَرِدی ها

اشاره

مطبوعات حَرِدی ها

زیر فصل ها

ساختار

محتوا

ساختار

ساختار

مطبوعات دینی به دو دستة مطبوعات حَرِدی و مطبوعات ارتدکس تقسیم می شوند؛ مطبوعات حَرِدی، روزنامه های وابسته به حزب یا نهاد هستند. دو


1- Sukkot به معنای (سایبان ها)؛ (م.)

ص:309

روزنامة حَرِدی وجود دارد: اولی هَمودیع(1) نام دارد که در سال 1949 بنا شد و ارگان حزب سیاسی آگودت ییسرائل(2) و نمایندة گرایش حَرِدی های حاسیدی اشکنازی است و با دادگاه گِرار(3)حاسیدیون رابطة نزدیکی دارد. روزنامة عقاید توراتی، یاتِد نِئِمان(4) ارگان حزب دِگِل تورا،(5) نمایندة گرایش حَرِدی های اشکنازی غیرحاسیدی یا همان لیتوانیایی هاست. این روزنامه را در سال 1985 خاخام الیعِزِر شاخ، رهبر نخبگان یشیوای پونووِر(6) در بنه براق(7) بنیان نهاد؛ پس از آن که این گروه از شورای فرزانگان تورات(8) کنار رفت _ که گروهی از خاخام های حَرِدی اشکنازی بودند _ خوانندگان روزنامه ها، حَرِدی های را با توجه به زمینة اشکنازی یا سفاردی شان از هم متمایز می کنند. هر کدام از این روزنامه ها با شمار نزدیک سی هزار نسخه منتشر می شوند به جز رادیو که فقط رسانة این گروه است؛ روزنامه ها، نقش عمده ای در یارگیری سیاسی دارند، 67% از حَرِدی های، هَمودیع و 30% یاتِد نِئِمان می خوانند.

حزب سیاسی سفاردی شاس(9) در سال 1993، روزنامة خود را با نام یوم لیوم(10) منتشر کرد که کمی بعد، تبدیل به هفته نامه شد. شمارگان تقریبی این هفته نامه، سه هزار نسخه است؛ بر خلاف هَمودیع و یاتِد نِئِمان _ که رسانه هایی برای پوشش اخبار هستند _ یوم لیوم، فضای بیشتری به فعالیت های حزبی و خاخام عووَدیا یسِف(11) اختصاص می دهد. دیگر مؤسسه های انتشاراتی نهادی عبارتند از هَمَحَنِه هَحَردی،(12) هفته نامة حاسیدیون بِلز؛(13) کَفَر حَبَد،(14) ارگان حاسیدیون حَبَد؛(15) هاعِدا،(16) ارگان شورای فرزانگان تورات؛ و هَهوما(17) ارگان نطوره قَرطا(18) بخشی از حاسیدیون سَتمار.(19) این ها بیشتر از آن که خبری باشند، اختصاص به


1- Hamodia
2- Agudat Israel
3- Gerar
4- Yated Neeman
5- Degel Torah به معنای پرچم های تورات؛ (م.)
6- Ponovezh Yeshiva
7- Bnei Beraq
8- the Council of Torah Sages
9- Shas
10- Yom le Yom به معنای روز به روز؛ (م.)
11- Rabbi Ovadiah Yosef
12- Hamahaneh Hahardi
13- Belze
14- Kfar Habad
15- Habad
16- Haedah
17- Hahomah
18- Neturei Kartya
19- Satmar

ص:310

تحلیل سیاسی اخبار دارند، به جز کَفَر حَبَد که گزارش گر برنامه های جهانی حَبَدهاست و پر از مقالاتی در ستایش خاخام های مرده ای است که زمانی، رهبری جنبش را برعهده داشته اند. از دهة 1980 به بعد، انحصار ارتدکس ها که حاصل بخشی از مطبوعات بود، توسط هفته نامه های نوپای حَرِدی با گرایش تجاری، به چالش کشیده شد. این کار را روزنامه نگارانی با گرایش های حَرِدی انجام دادند که از فن هایی مانند گرافیک مدرن، عنوان های جنجالی و پوشش خبری و موضوع های متنوع تری _ نسبت به رسانه های تثبیت شدة حَرِدی _ استفاده می کردند.

نخستین هفته نامه ها _ که امروزه دیگر منتشر نمی شوند _ عِرو شَبات(1) و یوم شیشی(2) بودند. هفته نامه های اصلی میشپاها(3) و بقهیلا(4) هر دو در سال 1997 تأسیس شدند. تلاش های بیهوده خاخام های حَرِدی برای متوقف کردن پدیدة رسانه های تجاری شکست خورد و دلیلش، وجود گرایشی در این گروه بود که می خواست اطلاع رسانی بهتری صورت گیرد و کمتر از جامعة مدرن اسراییل دور باشد. زمانی که دولت اسراییل تأسیس شد، رهبران دینی حَرِدی ها آن را انکار کردند؛ چون معتقد بودند این دولت، پیش از موعد شکل گرفته است و پیش از ظهور مسیح، دولت مقتدر یهودی تأسیس نمی شود. حزب آگودت ییسرائل در حکومت ائتلافی این کشور مشارکت نکرد. حَرِدی ها به خدمت سربازی نیز نمی روند.

محتوا

محتوا

مطبوعات حَرِدی ها بسیار تحت تأثیر اصول یهودیت هستند. آنان بیشتر، واقعیتی را نشان می دهند که باید باشد، نه واقعیتی که هست. با تکیه بر این


1- Erev Shabbat
2- Yom Shishi
3- Mishpacha
4- BeKehila

ص:311

گزارة کتاب مقدس که سرزمین اسراییل مقدس خواهد بود، سردبیران مطبوعات حَرِدی به دنبال اطمینان از این مسئله اند که وقتی روزنامه شان وارد خانة یک حَرِدی شد، موجب گناه آلودشدن فضای خانواده نمی شود. هر روزنامه ای، مسئول سانسور (نماینده ای از سوی خاخام ها) دارد که کارش بررسی مطالبی است که باید روز بعد منتشر شوند؛ بالاتر از او، گروهی از خاخام ها هستند که خط مشی تحریریه را مشخص می کنند. هیچ نوع مطلبی دربارة سرگرمی، ورزش، خوانندگان، زنان و مسائل جنسی در این نشریات منتشر نمی شود؛ برای نمونه دربارة ایدز با نام بیماری واگیردار حرف می زنند. برای دور زدن مرزها در زمانی که باید اطلاعات مهمی منتشر شوند، یاتِد نِئِمان و هَمودیع ستونی با نام روزبه روز و دستورجلسه دارند که در آن، ضمن حمله به موضوع گفت و گو (به عنوان مقوله ای غیریهودی) برای نمونه پیروزی اسراییل در رویدادی ورزشی، خوانندگان را از اخبار مربوط به آن آگاه می کنند. روزنامه های حزبی، سانسور را در مسائل درونی حزب اِعمال می کنند؛ برای نمونه، زمانی که روزنامه ای، رهبری دینی را باسوادترین و آگاه ترین خاخام وصف می کند، می فهمیم که این خاخام با روزنامه و طرفدارانش روابطی دارد. هم چنین سانسور، همواره نقش یهودیان را در جایگاه قومی که مسئولیت شان ساختن جامعة الگوست، لحاظ می کند. رسانه های حَرِدی، جهان سکولار را از بالا می نگرند، با آن دشمنی می کنند و تلاش در اصلاحش دارند. حَرِدی ها، یهودی اند و یهودیان سکولار، اسراییلی اند؛ آنان بر این باورند که برای ساختن جامعة ایده آل یهودی، باید اسراییلی ها را نجات داد. آموزش یهودیان سکولار، آموزشی پیشرفته به معنای منفی آن است که از دید حَرِدی ها عاملی برای افزایش جرم و جنایت است.

ص:312

چپ ها با دانشگاه ها و آکادمی ها، ارتباط نزدیک دارند. دیندار امروزی به مثابه یهودیی گمراه نکوهش می گشت، در حالی که به دینداران غیریهودی اشاره ای نمی شود و بیشترین انتقاد به صهیونیسم است.

هیچ گاه ارتش اسراییل با نام واقعی اش _ نیروهای دفاعی اسراییل(1) _ خوانده نمی شود؛ زیرا تنها مدافع واقعی اسراییل، خداوند است. دادگاه عالی اسراییل، همواره نقد می شود به این دلیل که تصمیماتش بر اساس هَلاخا،(2) قانون دینی یهودیان، استوار نیست؛ احکام دادگاه، بیشتر قوانین خوانده می شوند و خبرهای دادگاه، همیشه با جملة «دادگاه تصمیم گرفت» آغاز می شوند. رسانه های سکولار، همواره سهل انگار، ضدثبات و کافر خوانده می شوند. مطبوعات حَرِدی خبرنگاران اندکی دارند و بیشتر بر اخبار خبرگزاری ها استوارند. بیشتر مطالب آن ها، تحلیل و تفسیر اخبار بر اساس نوع نگاه حَرِدی است. یکی از اخبار داغ مشهور، ماجرای ییسرائل کاتصُوِر(3) است؛ خبرنگاری که برای شعاریم(4) کار می کرد و در سال 1977، گزارش جشن ورود اولین هواپیمای اف 15 آمریکا به ارتش اسراییل را منتشر کرد که روز شبات وارد اسراییل شد. این داستان، بحرانی در حکومت ائتلافی پدید آورد که سرانجام، موجب سقوط دولت اسحاق رابین شد. رسانه های تجاریِ حَرِدی در حالی که از انتشار مطالب غیراخلاقی _ که احساسات حَرِدی ها را جریحه دار می کند _ خودداری می کنند، توانسته اند سطح جدیدی از آزادی مطبوعات را در این جامعة به شدت سلسله مراتبی تعریف کنند. گزارش های این مطبوعات فراتر از اختیار و جهت دهی شورای نخبگان تورات است و به مسائل سیاسی احزاب حَرِدی و فساد در نهادهای حَرِدی نیز می پردازند؛ هم چنین این مطبوعات، جعبة پاندورایی را گشوده اند که وجودش در میان حلقه های حَرِدی


1- The Israel Defence Forces
2- halakhah
3- Israel Katzover
4- Shearim

ص:313

انکار می شد؛ مسائلی مانند اخراج حَرِدی ها از یشیواها، تبعیض در مدارس حَرِدی میان دانش آموزان اشکنازی و سفاردی و کودکان مبتلا به سندرم داون.(1) تفاوت کیفی شدید میان گزارش های مطبوعات دینی و کل مطبوعات دیگر، این است که مطبوعات دیگر، مسائل دینی بیشتری را پوشش می دهند. این امر، شامل تصاویر جالبی از نخبگان دینی، تاریخ یهودیت، گفت وگو بر سر پرسش های معاصر از قانون یهود، مطالب خواندنی در روزهای تعطیل، بخش هایی شامل مسائل زنان و مرور کتاب های ناشران دینی نیز می شود؛ برخی از این مطالب در ضمیمة شب شبات روزنامه ها منتشر می شود. ضمیمة جداگانه به آن دسته از خوانندگان که نمی خواهند در روز مقدس شَبات، مطالب سکولار بخوانند، اجازه می دهد فقط ضمیمه های قادُش(2) را مطالعه کنند.

مطبوعات ارتدکس مدرن

مطبوعات ارتدکس مدرن

حزب دینی _ ملی، روزنامه ای با نام هصوفه(3) را با شمارگان روزانه 9000 و هم چنین 14000 در روز شبات، منتشر می کند؛ برخلاف روزنامه های حَرِدی، تأثیر این روزنامه کمتر است به این دلیل که ارتدکس های مدرن، بیشتر روزنامه های رایج را می خوانند. به تازگی، مطبوعات ضدملی گرایی رشد کرده اند، مطبوعاتی که تنها ارتدکس های مدرن آن ها را می خوانند و مانند حلقة ارتباطی یهودیان ساکن در یهودیه، سامره و غزه هستند. هفته نامة بَشِوَع(4) در سال 2002 تأسیس شد و درآمد آن از تبلیغات است. هفته نامة مقور ریشون(5) که در سال 1997 تأسیس شد، گرایش دینی چندان مشخصی ندارد.


1- Down Syndrome همان بیماری مونگولیسم است. (م.)
2- Kadosh
3- Hatzofeبه معنای تماشاگر؛ (م.)
4- BaSheva به معنای در هفته؛ (م.)
5- Mekor Rishon به معنای دست اول؛ (م.)

ص:314

خبرپراکنی دینی

خبرپراکنی دینی

خبرپراکنی به دو شکل تقسیم شده است: محتواهای دینی در بنگاه های خبرپراکنی عمومی و ایستگاه های خبرپراکنی ویژة دینداران؛ خبرپراکنی دینی، بسیار متأثر از الگوی خبرپراکنی جمعی اسراییل است. رادیو و تلویزیون اسراییل از سال 1965 و 1968 به بعد اقتدار مطلق دارند و فراتر از این ها، بخشی از دفتر نخست وزیری هستند. در رادیو و تلویزیون اسراییل، بخش دینی فعال است. طبق قانون خبرپراکنی، کارکرد بخش دینی در بنگاه های خبرپراکنی اسراییل، تقویت رابطة اسراییلی ها با میراث یهود و ارزش های آن و افزایش دانش نسبت به آن است. برنامه های پوشش دهندة اصلی یهود در اسراییل و گروه های یهودی خارج از کشور، آهنگ های آیین نماز و حاسیدی،(1) گفت وگوهایی دربارة خواندن هفتگی کتاب مقدس و برنامه های مناسبتی در روزهای تعطیل است. طبق توافق حکومتی سال 1950، هدایتِ بخش دینی رادیو اسراییل را حزب ملی ارتدکس های مدرن(2) (NRP) بر عهده دارد و این گروه، پس از رادیو اسراییل، گروهی مقتدر در عرصة عمومی شد تا اندازه ای که کارمندان این بخش ها، همگی به اعضای NRP نزدیک شدند. برنامه ها، محتوایی ارتدکسی به ویژه ارتدکس مدرن دارند و برنامه های کوتاهی نیز دربارة جنبش های غیرارتدکس محافظه کار و اصلاح طلب پخش می شوند که نقش کم رنگشان را در اسراییل نشان می دهند. اندکی از مسلمانان عرب نیز در برنامه های عرب زبان رادیو و تلویزیون سراسری اسراییل، برنامه دارند. اعتراض حَرِدی ها به برنامه های رادیو اسراییل به دو دلیل است: نخست، این برنامه ها برای خانه هایی مناسب نیست که ساکنان آن حَرِدی هستند؛ دوم، این برنامه ها، بخشی از ساختار دولت صهیونیستی است. البته دسته ای نیز به


1- cantorial music and chassidic music
2- 2.the modern Orthodox National Religious Party

ص:315

اخبار رادیو اسراییل گوش می دهند. گروهی دیگر، یکی از ایستگاه های غیرمجاز دینی ناسیونالیست _ مدرن به ویژه عاروتس شِوَع(1)را برمی گزینند که از سال 1988 تا زمان تعطیلی اش در سال 2003 فعال بود.

در سال 1996، حکومت اسراییل، نیاز به وجود ایستگاهی رادیویی را برای گروه های دینی رسمی کرد و نخستین این ها، رادیو قول حی(2) بود. این ایستگاه برای حَرِدی ها و ارتدکس های مدرن است ولی هدایت آن در دست حَرِدی ها است.

ایستگاه های رادیویی غیرمجاز بسیاری تأسیس شده اند که بیشتر دینی هستند و پشتیبان آن ها، حزب دینی شاس است. رادیو اِمِت،(3) رادیو2000 و رادیو 10 بیشتر شامل برنامه هایی دربارة درس های دینی شیعوریم(4) و سرودهای مذهبی است. حزب شاس در دهة نود برای قانونی کردن این ایستگاه ها ناموفق بود. ارتدکس های مدرن، بیشتر به رادیوی ملی گوش می دهند و تلویزیون ملی را تماشا می کنند. ناخوشنودی ارتدکس های مدرن از برنامه های تلویزیون به تأسیس کانال تلویزیونی تِخلِت(5) در سال 2003 منجر شد که به گروه سنتی اسراییل اختصاص داشت و برنامه های نوآورانه ای دربارة تاریخ یهود در آن ساخته می شد؛ ولی از نظر اقتصادی شکست خورده و تعطیل شد.

تبلیغات و روابط عمومی

تبلیغات و روابط عمومی

خاخام های حَرِدی بیشتر از پوسترهای دیواری که در نواحی مذهبی نشین نصب می شوند، استفاده می کنند تا به افراد یا گروه هایی حمله کنند که به نظرشان رفتار مناسبی ندارند. امروزه خاخام های ارتدکس در اسراییل استفادة


1- Artuz 7
2- Kol Chai به معنای صدای زندگی؛ (م.)
3- Emet به معنای رادیو حقیقت؛ (م.)
4- shiurim
5- Techelet

ص:316

همه جانبه ای از رسانه ها می کنند و کانال های سنتی ارتباطی را مانند منبرِ کنیسه می دانند. این کار شامل حضور پردامنة آن ها در رادیوها و روزنامه های دینی می شود. پدیدة جدید در کنیسه ها، انتشار بولتن های خبری هفتگی است که کار حرفه ای روی آن ها انجام می شود و شامل مقالاتی از خاخام ها، بیشتر با موضوع خواندن هفتگی کتاب مقدس و پرسش هایی دربارة قانون یهود است. این بولتن ها بیشتر در شب شبات در کنیسه ها پخش می شوند. برخی از این بولتن ها ازطرف نهادهای سیاسی حمایت می شوند و خاخام هایی که در آن ها می نویسند تلویحاً پیام های سیاسی صریحی دربارة جدال اعراب و اسراییل منتشر می کنند. خاخام های اصلی پیشین، موردخای اِلیاهو و عووَدیا یسِف، سخنرانی های هفتگی شان را از طریق ماهواره به پیروانشان در اسراییل و خارج از کشور می رساندند. رسانه های عمومی کمتر به خاخام ها توجه می کنند و تا حدی بر این باورند که شخصیت متعصب خاخام ها برای گفت وگوی رو در رو که مشخصة کار خبرنگاری است، به کار نمی آید. در میدان تبلیغات، گروه های ارتدکس مانند فمینیست ها، بر این باورند که باید تبلیغات با رویکرد روشن جنسی منع شود و برخی از حَرِدی ها نیز استفاده از محصولات شرکت هایی را که تبلیغات تحریک کننده دارند، ممنوع کرده اند. گرایش جدیدتر در نتیجة پیشرفت استانداردهای تجاری در گروه حَرِدی، منع کردن شرکت هایی است که با تبلیغات به مردم تلقین می کنند و مخاطبان بالقوة رسانه های حَرِدی را هدف قرار می دهند. برخی از شرکت های تبلیغاتی _ تجاری با توجه به این رویکرد گسترش یافته اند.

الگوهای مخاطبان

ص:317

گروه های دینی در رسانه های جریان اصلی، حضوری متفاوت با یهودیان عام در اسراییل دارند. 28% از مردم دیندار (حَرِدی ها و ارتدکس های مدرن) که خود را مؤمن می دانند، در قیاس با سکولارهای اسراییل که 17% هستند، هیچ روزنامه ای نمی خوانند. این امر به ویژه دربارة حَرِدی ها صدق می کند. 32% از حَرِدی ها هیچ روزنامه ای نمی خوانند و تنها 14% از آن ها روزنامة عمومی و غیردینی مطالعه می کنند. 46% از این گروه به رادیو گوش نمی دهند که از این تعداد 30% برای این کار دلیل مذهبی ندارند. 24% از آنان به اخبار رادیو قول حی گوش می دهند. بسیاری از آنان به عاروتس شِوَع(هفت) گوش می دهند که با توجه به گرایش ضدصهیونیستی این ایستگاه رادیویی، آمار شگفتی است. تنها 14% از آنان به رادیو اسراییل و 6% به ایستگاه رادیویی نظامی گاله صَهَل(1) گوش می دهند. توجه اندک به رادیو با توجه به تحولات سریع در وضعیت امنیتی اسراییل، شگفت انگیز است. ایستگاه های رادیویی غیرمجاز تقریباً وضع مشابهی دارند: 20% از حَرِدی ها به قول نِشاما(2) و 19% از آنان به رادیو 10 گوش می دهند. استفاده از تلویزیون در گروه های حَرِدی ممنوع است به این دلیل که برنامه هایش به لحاظ اخلاقی نامناسب تشخیص داده می شود، این در حالی است که سرگرمی به خودی خود مجاز است؛ پس مشخص می شود که دلیل این گروه برای منع تلویزیون، فقط اتلاف وقت در تحصیل علوم دینی نیست. میان گروه های اسراییلی یهودی دربارۀ دین تفاوت وجود دارد. فقط 2% تا 3% از اسراییلی های سکولار به شیعوریم گوش می دهند و برنامه هایی دربارة دین و سنت 44% و 37% برای یهودیان ارتدکس و 55% و 56% برای یهودیان حَرِدی است. مقایسه کنید با برنامه های سنتی اسراییلی که 21% و 17% است.


1- Galei Zahal به معنای مانند خانه؛ (م.)
2- Kol Neshama

ص:318

رسانه و روابط سکولار _ دینی

رسانه و روابط سکولار _ دینی

رسانه های جمعی بر ادراک دینداران و سکولارها و بر روابط نه چندان دوستانة آنان تأثیر می گذارند. حَرِدی ها با حمله به شیوة زندگی اسراییلی های سکولار، آن ها را نامشروع می دانند. از سوی دیگر، دغدغة پوشش خبری در رسانه های جمعی اسراییل دربارة احزاب سیاسیِ دینی و مسئلة رابطة دین و دولت، آشکارا گرایش به حمایت از حَرِدی ها دارد و این موجب شده که گروه های سکولار، ذهنیت بدی از حَرِدی ها برای خود بسازند. رسانه در مقام نهادِ سازندة کلیشه می تواند در درک مردم از خاخام تأثیرگذار باشد، او ممکن است در رسانه های دینی ستایش شود؛ ولی در رسانه های جمعی احتمالاً چندان از او استقبال نمی شود. تصاویر تلویزیون و عکس های مطبوعات از حَرِدی ها آنان را هم چون گروهی عقب مانده نشان می دهد که توان نفوذ به دنیای درون خود را ندارند. دربارة گرایش مردم شناسانۀ ارتدکس ها به خانواده های بزرگ نیز همین امر صدق می کند. در سال 1995 وطن پرستی از ارتدکس های مدرن، اسحاق رابین _ نخست وزیر _ را ترور کرد که موجب افزایش تنش های دینداران و سکولارها در اسراییل شد. در سال 2004، 61% از حَرِدی ها بر این باور بودند که رسانه ها موجب برخورد و اختلاف اند و 19% دربارة برخی رسانه ها چنین نظری داشتند. در پرسشی دربارة اعتماد به رسانه ها با مقیاس 1 تا 5، حَرِدی ها میانگین 32/2، ارتدکس های مدرن 65/2، سنتی ها 98/2 و سکولارها 07/3 را به دست آوردند. تنش های دین و دولت و نفوذ سیاسیِ احزابِ سیاسی _ دینی بیشتر موضوع گفت وگوست به ویژه در رسانه های الکترونیک؛ با توجه به این که گفت وگو به دو طرف اجازه می دهد درونیات خود را آشکار کنند، این برنامه ها در بیشتر موارد به اختلاف ختم می شوند. در نتیجة پراکندگی و تنوع

ص:319

رسانه ها، چه در رادیو و تلویزیون مجاز و چه در رادیوهای غیرمجاز، این گونه بحث ها رایج تر و محبوب تر شده است؛ همین است که هر مخاطبی به ایستگاه خود گوش می دهد و برنامة خود را نگاه می کند. گروه ارتدکس های مدرن تلاش کردند تصویر رسانه ای خود را از راه تشویق اعضای شان به حرفة روزنامه نگاری بهتر نشان دهند و امروزه تعداد بسیاری از روزنامه نگارهای شاغل در رسانه ها از اعضای این گروه هستند. مطالعات رسانه ای وارد دروس آموزشی نهادهای دینی شده است. مدرسة هنر مَعالِ(1) در اورشلیم، آموزش فیلم سازی در محدودة قانون یهود را درس می دهد. با این حال، هر چه قدر هم این گرایش، خلاقیت و دانش به همراه داشته باشد، در نهایت عاملی برای کاهش تنش دین و دولت است.

اینترنت یهودی

اینترنت یهودی

اینترنت، عامل انقلابی در دست یابی به اطلاعات دربارة یهود و یهودیان است. در سال 2005 حدود 8500 وب سایت یهودی در شبکه وجود داشت.

حامیان سایت های اینترنتی به مردم، گروه ها، سازمان ها، نهادها و مؤسسه های تجاری عادی تقسیم می شوند. محتوای دینی در سایت های افراد عادی بیشتر شامل کتاب مقدس، تفسیر، تلمود و قانون یهود است. سایت ها به بازدیدکنندگان اجازه می دهند که در مطالعة روزانة صفحه ای از تلمود شرکت کنند و بحث های هفتگی دربارة خواندن تورات را بشنوند. این مطلب شامل تعدادی از برنامه های پیشرفتة یهودی نیز هست. نخستین رهبران دینی که به قابلیت های اینترنت پی بردند حبَد و عِش تورا(2) بودند، هم چنین


1- Maale
2- Aish Torah

ص:320

سازمان هایی مانند جنبش های محافظه کار، ارتدکس و اصلاح طلب، کنیسه، سازمان های جمعی، رستوران های کاشر، مکان هایی که برای یهودیان جالب است و دیگر خدمات به این قوم. خبرها نیز شامل نسخة اینترنتی روزنامه های یهودی و اسراییلی است. مسائل تجاری تقریباً دیر جای خود را در اینترنت پیدا کردند، امروزه بیشتر، کتاب هایِ دینی یهودی را از این طریق می فروشند.

کنیسة مجازی نتوانست جای خود را باز کند؛ چرا که اینترنت نمی تواند معیارهای قانون یهود را برای نمازگزار برآورده کند؛ ولی خاخام مجازی به پرسش هایی دربارة قانون یهود پاسخ می دهد. تعداد بسیاری از این پرسش ها دربارة ازدواج، روابط افراد و مسائل جنسی است. زمانی که پرسش ها به گروه مشخصی از خاخام ها داده شود، خاخام مجازی ناشناس باقی می ماند. مشارکت در این سخنرانی ها و گپ زدن دربارة باورهای دینی، هم چنین مشارکت در دروس دینی ای که روی وب ارائه می شوند، کم کم گروه های مجازی را خلق کرده اند. تأثیر اینترنت بر هویت یهودی این است که کسانی که به دنبال اطلاعات دینی هستند، راحت تر آن ها را به دست می آورند.

دو موضوع محبوب در اینترنت، تبارشناسی و تاریخ یهود است. منع رسمی اینترنت از طرف نخبگان حَرِدی موجب شده است که نشود ارزیابی دقیقی از کسانی داشت که مخفیانه این منع را می شکنند. هم چنین اینترنت، دسترسی به گروه های یهودی ساکن در کشورهای بسته را آسان تر می کند.

رسانه های یهودیان آواره

رسانه های یهودیان آواره(1)

رسانه های جمعی نقش مهمی در گروه های یهودیان آواره در 350 سال اخیر داشته اند. از 8 میلیون و 300 هزار نفر یهودی پراکنده در جهان، 5 میلیون


1- عبارت پراکنده یا آواره معادل فارسی Diaspora است که به یهودیانی اشاره دارد که خارج از ارض مقدس(فلسطین) زندگی می کنند. (م.)

ص:321

و 700 هزار نفر در آمریکا زندگی می کنند. رسانه ها خبرهای محلی یهودیان، گروه یهودی ملی و خبرهایی از اسراییل و گروه های یهودی خارج از آن را منتشر می کنند. افزون بر تولید خبر، مقاله، یادداشت و ریویو دربارة هویت، فرهنگ و دین یهودی نیز منتشر می شود. رسانه ها افزون بر کارکرد غیر رسمی شان، نقش مهمی در تحکیم هویت یهودی و وحدت یهودیان در سراسر جهان دارند.

نخستین مجلة یهودیان به نام روزنامة آمستردام در سال 1675 در آمستردام تأسیس شد. نخستین روزنامه به معنای مدرن آن Allgemeine Zeitung des Judenthums نام داشت که در لایپزیگ به سال 1837 منتشر می شد و تا سال 1922 ادامه داشت. گاه نامة یهودیان لندن در سال 1841 تأسیس شد و تا امروز منتشر می شود. هم زمان با رشد جنبش آزادی بخش یهودیان در قرن هجدهم، روزنامه های یهودی نیز رشد چشم گیری داشتند تا جایی که در پایان قرن نوزدهم تعداد آن ها به بیش از صد روزنامه و مجلة یهودی در اروپا رسید که به آلمانی، عبری، انگلیسی، ییدیش و لاتین منتشر می شد. هم چنین تا سال 1930، روزنامه هایی در پایتخت های شرق اروپا منتشر می شدند که پس از ظهور نازیسم همگی تعطیل شدند. تعدادی روزنامة زیرزمینی نیز در دوران جنگ جهانی دوم در مناطق تحت نفوذ نازی ها از جمله گتوی ورشو، منتشر می شد. هجوم توده های مهاجر یهودی به ایالات متحده در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم موجب تأسیس روزنامه و هفته نامه ای به زبان ییدیش شد. گذشته از اخبار، در این مطبوعات مطالبی دربارة حقوق مهاجران و سرزمین جدید نیز منتشر می شد. امروزه بیش از پنجاه هفته نامه و تعداد بسیاری دوهفته نامه و ماه نامه در ایالات متحده منتشر می شود. پانزده هفته نامة یهودی نیز در اروپا،

ص:322

هفت هفته نامه در کانادا، سه تا در آمریکای لاتین و دو تا در دیگر نقاط جهان منتشر می شود. افزون بر آن، تعداد بسیاری مطبوعات مناسبتی یا ماه نامه ها در مراکز گوناگون تجمع یهودیان در سراسر جهان منتشر می شود. شوروی سابق با ظهور چهل نشریة یهودی، شاهد تولد دوبارة مطبوعات یهودی در خاک خود بود.

مرجع اصلی اطلاعات دربارة مطبوعات یهودی در سراسر جهان، آژانس تلگرافی یهود است. این آژانس را جیکوب لاندو در لاهه تأسیس کرد و از سال 1922، محل آن به نیویورک منتقل شد. این آژانس، شبکة گسترده ای از خبرنگارانِ بیشتر پاره وقت را در آمریکای شمالی و دیگر نقاط جهان تحت پوشش دارد. بخشی از این آژانس، زیر نظر شورای فدراسیون های یهود است. دشواری های اقتصادیِ رو در روی مطبوعات یهودی، فدراسیون های یهودی محلی را به خریدن این مطبوعات تشویق کرده است و از این طریق است که فدراسیون ها با گروه های یهودی ارتباط برقرار می کنند؛ ولی از سوی دیگر، این امر موجب تحدید آزادی رسانه در گزارش مسائل مربوط به یهودیان می شود.

اخبار اسراییل بخش مهمی از خبرهای رسانه های یهودی امروز جهان است. هر روزه رسانه های اصلی دنیا جدال اعراب و اسراییل را پوشش می دهند؛ ولی رسانه های یهودی با دیدگاهی کمتر انتقادی به ماجرا می پردازند و گسترة پهناوری از خبرها، هم چون سیاست، اقتصاد، دین و جامعة اسراییل را پوشش می دهند. این رسانه ها با خودداری از نقد دولت یهودی، یهودیان پراکنده در جهان را با اسراییل همدل می کنند.

ص:323

در بسیاری از کشورها ایستگاه های رادیویی یهودی وجود دارد که در بیشتر موارد در هفته چند ساعت برنامه پخش می کنند. مهم ترین ایستگاه های رادیویی یهودی در فرانسه، آرژانتین و نیویورک واقع هستند که در تمام طول هفته برنامه دارند. تلاش برای تأسیس تلویزیون یهودیان به علت هزینه های سرسام آور تا به حال نتیجه نداشته است؛ هر چند در چند کشور، تلویزیون دولتی، بخشی از برنامه های خود را به دین یهود اختصاص داده است. اینترنت تبدیل به ابزار مهمی برای پیگیری اخبار یهودیان شده است و بسیاری از سازمان های خبری یهودی، اخبار خود را به صورت آن لاین منتشر می کنند.

رسانه های عرب

رسانه های عرب

دین موضوع مورد توجهی در رسانه های عرب، اسراییل و مناطق فلسطینی است. در اسراییل، رسانه های عرب، شامل هفته نامه هایی مانند قول العرب(1) و سِناره(2) یک ایستگاه رادیویی دینی به نام رادیو شمِس(3) است که مسائل دینی اعراب را پوشش می دهند. 24% از اعراب اسراییل علاقة بسیاری به اخبار دینی دارند و 45% تا حدی علاقه مندند. محتوای دینی خبرها دو نوع است: خبررسانی دینی، شامل نماز جمعه، مراسم دینی در طول ماه رمضان و سخنرانی های روحانیان. اخبار مربوط به دین، شامل خبرهایی دربارة منزلت مسجدالاقصی _ سومین مکان مقدس مسلمانان _ که در بیت المقدس واقع شده است و گروه هایی از یهودیان بر آنند تا عبادتگاه خود را در آن جا بنا کنند و نیز مشاجره ای همیشگی در ناصریه بر سر بنای مسجدی بر خرابه های کلیسای باسیلیکا، است. خبرهایی که به زبان عربی از تلویزیون و رادیو اسراییل پخش می شود کمتر به امور دینی می پردازند. پوشش خبری مسیحیت و وقایع مربوط


1- Kol al-Arab
2- A-Sinara
3- Shames

ص:324

به آن مانند جشن کریسمس در بیت اللحم از پوشش خبری اسلام کمتر است؛ به این دلیل که فقط 15% از اعراب اسراییل مسیحی اند. همین الگو در رسانه های فلسطینی نیز به چشم می خورد.

برخی از روزنامه های فلسطینی در ضمیمة هفتگی خود دربارة مسائل گوناگون از نگاه اسلام بحث می کنند. تلویزیون فلسطین که در کنترل دولت فلسطین است، برنامة خاصی در روزهای جمعه دارد که از مسجد غزه پخش می شود، هم چنین برنامه های تلفنی دربارة ماه رمضان که افزون بر خبر، گزارش ها و تصاویر متنوعی از شخصیت ها و وقایع کلیدی تاریخ اسلام پخش می کند.

نوشتۀ یوئل کوهن

ترجمۀ امیر احمدی آریان

ص:325

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Baumel, S. D., (2002). Communication and change: Newspapers, periodicals, and acculturation among Israeli Haredim. Jewish History16.

Cohen, Y., (2005). Religion News in Israel. Journal of Media Religion,4(3(

Cohen, Y., (2001). Mass Media in the Jewish Tradition. In D.A. Stout J. M. Buddenbaum (Eds). Religion and popular culture: Studies on the interaction of worldviews, Ames:Iowa State University Press.

Heilman, S. C. (1990). Religious Jewry in the secular press:Aftermath of the 1988 elections. In C. Liebman (Ed). Religious and secular: Conflict and accommodation between Jews in Israel.Tel Aviv: Avi Chai Foundation.

Herzog Institute of Communications, Society, Politics. (2003( Public confidence in the media.Tel Aviv. Tel Aviv University.

Israel Advertisers’ Association (1995). Survey of Exposure to mass media: Haredim.Tel Aviv: IAA.

Jemaal, A. (2005). I’lam, Survey of media exposure of Israeli Arabs.Nazareth: Media Center for Arab Palestinians.

ص:326

Israel Advertisers’ Association (1997). Survey of exposure to mass media.Tel Aviv: IAA.

Levi. A., (1990). The Haredi press and secular society. In C.Liebman (Ed.): Religious and secular: Conflict and accommodation between Jews in Israel. Tel Aviv: Avi Chai Foundation.

Micolson, M. (1990). The Haredi press in Israel. Kesher, 8.

Rokeach, E., (1997). Israeli governmental inquiry into strengthening Jewish values through radio. Unpublished manuscript.

Sasson-Levi, O. (1998). Secular Israelis as reflected in the Haredi press.Ramat Gan: Am Hofshi.

ص:327

رمان ها

اشاره

رمان ها

موقعیت رمان در برقراری ارتباط مذهبی با مخاطب، یکی دیگر از فرم های ادبی است که کاملأ به برداشت از مذهب بستگی دارد. رمان از لحاظ تاریخی، نیازِ نظام ها و اصول اعتقادی را، از عرف و سنت گرفته تا گروه ها و فرقه های مذهبی گوناگون، برآورده نکرده است. در واقع رمان و انواع سبک های ابتدایی آن مانند عاشقانه، طنز و داستان کوتاه، نه تنها راه خود را از روند مذهبی _ سنتی جامعه دور کرده، بلکه عملا به نفی آن پرداخته است. در دوره های رواج و رونق رمان _ نیمه های قرن هجدهم _ حجم انبوهی از کتاب های منتشر شده، در زمینۀ رمان و داستان کوتاه با پشت کردن به واقعیات، سعی در سرگرم کردن مخاطب داشته اند و در راه رسیدن به این مقصود در بهترین وضع، سطحی و ضعیف و در بدترین وضع، گمراه کننده

ص:328

بوده اند. مسلماً رمان ها فراتر از ارضای شهوات و امیال نفسانی خوانندگان هستند و در وسعت بخشیدن به نگاه و ذهن مخاطبان در عرصه های اجتماعی و هنری موفقیت هایی داشته اند. بسیاری از نخستین رمان ها، بنیانگذار پندهای اخلاقی برای جوانان به ویژه زن های جوان بوده اند. رمان های ساموئل ریچاردسِن به نام پاملا و کلاریسا از همین نوع بودند و منبع و مرجع تقلید بسیاری از رمان های آموزنده شدند ولی در فاصله ای بسیار کوتاه، رمانِ بی اعتنا به موضوعات اخلاقی، محدود به حفظ تقوا و خودداری از بی بند و باری های جنسی، به بیان تمایلات سرکش غرایز، شور جوانی و زندگی پرداخت که نمونۀ بارز آن رمان تام جونز از هنری فیلدینگ بود؛ داستانی از ماجراجویی ها و بلندپروازی های شهوانی قهرمان جوانِ آن.

پیدایش رمان

پیدایش رمان

زن ها، نخستین خوانندگان رمان در 150 سال اول گسترش این گونة ادبی بودند. رمان های قرن هجدهم و نوزدهم با موضوع سکس، فضایی به وجود آوردند که خواه ناخواه نمی شد آن ها را جزو ادبیات جدی به حساب آورد و حضور آن ها در کنار دیگر فعالیت های ادبی مانند حماسه، فلسفه و نوشته های علمی، حضوری فرعی و جانبی بود. با وجود شاهکار هایی که هم رمان نویسان زن و هم رمان نویسان مرد پدید می آوردند، بخش عمدة رمان های منتشره، نه برای ارائة کاری هنرمندانه که به قصد سرگرم کردن خوانندگان و با اهدافی سودجویانه نوشته می شدند. با این همه کم نبودند رمان هایی که در عین جلب توجه عام و فروش خوب، خوانندگان خاص و منتقدان سخت گیر به آن توجه می کردند. محققان ادبی اتفاق نظر دارند که نخستین رمان شناخته شده در

ص:329

جهان، رمان عشقی افسانة گنجی است که لیدی موراساکی شیکیبو، اهل ژاپن در قرن یازدهم آن را پدید آورد. شاهکار اسپانیایی میگل دِ سروانتس به نام دن کیشوت در نخستین سال های قرن هفدهم (1605) منتشر شد که مهم ترین گام در مرحلة عبور از حماسه به رمان به حساب می آید. پس از آن رمان های حجیم بسیاری به انگلیسی منتشر شدند؛ مانند اورونکو اثر آفرا بن (1688)، رابینسون کروزوئه اثر دانیل دفو (1722)، مول فلاندرز (1722) و سفرهای گالیور اثر جاناتان سویفت (1726). با توجه به این که این کتاب ها، به ویژه رابینسون کروزوئه بافت داستانی یک پارچة حجیمی نداشتند و به زندگی نامه های خود نوشتِ تخیلی و شاخ و برگ یافته، شباهت دارند، واژة دقیق رمان را نمی شود به آن ها اطلاق کرد. در واقع شرح ماجراهایی که برای شخصیتی خیالی روی می داد، فاصله ای میان قهرمان داستان و راوی ایجاد می کرد. نویسندگان و ناشران هر دو با دامن زدن به تخیلات خواننده و منحرف کردن ذهن او از واقعیات تا می توا نستند بازارگرمی برای آثار خود به وجود می آوردند. البته در آثاری که نام برده شد، نکات اخلاقی ارزشمندی وجود دارد و ذهن خواننده را پر بار می کند ولی نمی شود آن ها را رمان مذهبی نامید یا فعالیتی ادبی برای تبیین آرا و عقاید مذهبی دانست. در واقع در عصر حاضر، مذهبی های سنتی، رمان ها را تأیید و قبول نمی کنند.

نخستین اثری که بسیاری آن را اولین کار جدی رمان شناخته اند، رمان مکاتبه ای ساموئل ریچاردسِن به نام پاملا (1740) _ رمان با مجموعه ای از نامه ها _ است. سپس او در سال های 1747و 1748، کلاریسا را به چاپ رساند. اثر مهم دیگر در زمینة رمان، تام جونز اثر هنری فیلدینگ (1749) بود. این آثار با زندگی نامه های خود نوشتِ تخیلی که در بالا نام بردیم، وجه تمایز آشکاری

ص:330

داشتند و تا اندازه ای از ویژگی های تشکیل دهندة رمان بر خوردار بودند. بسیاری از منتقدان معاصر کوشیده اند، ویژگی های دقیق رمان را مشخص کنند و روشی برای آن در نظر بگیرند ولی واقعیت این است که هنوز بر خلاف انتشار روز افزون رمان در جهان، میان منتقدان و صاحب نظران، توافق کاملی برای تعیین این ویژگی ها صورت نگرفته است و گاه با انتشار رمانی جدید، دربارة رمان بودن یا نبودن آن در روزنامه ها، بسیار بحث می شود.

تعریف رمان

تعریف رمان

رمان به نثری داستانی گویند که وجه تمایز آن با حکایت، قصه و داستان کوتاه در طولانی بودن آن است. برای بسیاری از مردم، هر تعریفی فراتر از این مشکل آفرین خواهد بود.

پیدایش رمان در انگلستان، موجب ترویج آن شد و انگیزه های کافی برای تنوع بخشیدن به آن را تقویت کرد؛ برای نمونه رمان ژوزف آندروز اثر فیلدینگ (1742)، با ادامه دادن حوادث رمانِ پاملای ریچاردسِن و استفاده از همان شخصیت ها (ژوزف آندروس در واقع برادر پاملاست است)، جانی تازه به این رمان بخشید. داستان های بلند سویفت و دفو به سبب طولانی بودن قصه، در ردة رمان قرار می گیرند؛ زیرا طرح کلی موضوع یک دست نیست و نمی شود محوری اصلی برای آن شناخت. آن ها، مانند دن کیشوت برای انتقاد از اوضاع اجتماعی روزگار از زبان افراد طبقۀ پایین جامعه، قطعات مجزای حکایت گونه دارند که در اصطلاح ادبی به آن پیکارسک(1) گویند.

نگاهی اجمالی به رمان های متعدد نشان می دهد که هر گاه کوشیده اند، رمان را در قالبی از پیش تعیین شده تعریف کنند، اصرار برای ارائة رمانی فراتر


1- Picaresque

ص:331

از آن تعاریف تعیین شده، بیشتر شده است. در واقع ندیده گرفتن تعاریفِ محدود کنندة رمان، اصل تغییر ناپذیر آن شده است. رمان به ندرت وسیلة خوبی برای تبلیغات مذهبی یا غیر مذهبی به شمار آمده است. تخیل، ویژگیِ اجتناب ناپذیر رمان، دست آویزی برای بعضی نویسندگان شده تا واقعیت ها را بهتر به نمایش بگذارند. آن ها زندگی اشخاص واقعی را با نام های جعلی می نویسند و از این رهگذر انتقاد های سیاسی یا اجتماعی خود را مطرح می کنند. به این گونه رمان ها در اصطلاح ادبی رمان کلیدی(1) می گویند. نمونة معاصر این گونه رمان ها، رنگ های اصلی (1996) است که به ماجرای رسوایی چهل و دومین رییس جمهوری آمریکا و همسرش هیلاری کلینتون می پردازد. پس رمان کلیدی در واقع تخیل گرایی رمان را به ستیزه فرامی خواند. طول و حجم رمان عامل متغیر دیگری است. بیشتر کارهای ساموئل ریچاردسِن، جرج الیوت و چارلز دیکنز طولانی و حجیم اند که در چند جلد منتشر یا به صورت داستان های دنباله دار در نشریات چاپ می شدند. رمان های امروزی معمولاً میان دویست یا دویست و پنجاه صفحه اند. افزون بر این، چاپ کتاب هایی به نام رمان کوتاه و نا مشخص بودن تعریفِ داستان کوتاه باعث شد تا این اصطلاحات به جای مشخص کردن معنای رمان، بر گنگ بودن آن بیفزایند.

رمان و واقع گرایی اجتماعی

رمان و واقع گرایی اجتماعی

با توجه به گوناگونی روز افزون رمان که سبب می شد هر تعریفِ مشخص شده ای بی فاصله با موردی استثنایی روبه رو شود و چهارچوبش را از دست بدهد، اهل فن ناچار به تعریفی محدود ولی انعطاف پذیر شدند:


1- Roman a clef

ص:332

هر گاه کتابی دارای مشخصات معمول رمان، طولانی بودن داستان، انسجام داستان، داشتن ویژگی وحدت (از نظر ساختاری، منطقی درونی دارد که در آن هر جزیی به اجزای دیگر وابسته است، نمی شود چیزی را از آن برداشت، بدون آن که آسیبی به آن وارد آید یا چیزی به آن افزود، بی آن که معیوب شود) و تمرکز بر شخصیت ها بود، می شود آن را از انواع مشابه دیگر متمایز دانست و به آن نام رمان اطلاق کرد.

شاید عمیق ترین و پرسش بر انگیزترین ویژگی های رمان را یان وات بیان کرد؛ زیرا تحقیقات گسترده اش در رمان، فصلی تازه بود. وی در کتاب پیدایش رمان از دیدگاه تازه ای دربارة رمان سخن گفته است.

ایان وات چنین استدلال می کند که تفاوت اولیه میان رمان (آن گونه که در قرن هجدهم انگلستان گسترش می یابد) و داستان های بلند از کلاسیک تا رنسانس در واقع گرایی رمان است. وات، واقع گرایی را ویژگی متضاد آرمان گرایی می داند؛ هم چنین او معتقد است، داستان واقع گرایانه از رمانس (داستان عاشقانه) که در قارة اروپا میان قرون هجدهم و پیش از آن به چاپ می رسید، متفاوت است. مخاطبانِ رمانس معمولاً جماعت روشنفکر و تحصیل کرده اند، در حالی که رمان ها در آغاز برای اقشار گوناگون جامعه نوشته می شدند و تجارب گوناگون انسانی را داشتند. در هر حال مهم ترین استدلال وات این است که واقع گرایی رمان، ناشی از موضوعی که به آن پرداخته شده، نیست؛ بلکه نتیجة چگونه پرداختن به آن موضوع است. در برابر، داستان مذهبی می کوشد واقعاً مسائل را آن گونه که باید باشند، نه آن گونه که هستند، نشان دهد. این نوع واقع گرایی، آشکارا بخشی از بدنة رمان و ویژگی بسیاری از رمان های چاپ شده در سه قرن اخیر است؛ گرچه در قرن بیستم به

ص:333

ویژه آرمان گرایی، به تدریج ارزش خود را برای نویسندگان از دست داده و جذب جریان سیال ذهن شده است که بانیان آن ویرجینیا ولف و ویلیام .اس. باروز بوده اند. در هر حال رمان چه به سمت واقع گرایی رفته باشد، چه در صد سال اخیر از آن پرهیز کرده باشد، واقعیت این است که رمان، تکلیف خود را از نظر ادبی روشن کرده و نشان داده که راهش از راه نوشته های نیایشی، عبادی و مذهبی جداست. ضمن این که نمی توان منکر نقش اجتماعی آن شد. همان گونه که به آن اشاره کردیم، بیشتر نوشته های عبادی از ایده آل های مذهبی حرف می زنند، از جامعه ای که باید به آن برسند؛ بر خلاف آن ها رمان واقع گرا جامعه را همان گونه به تصویر می کشد که هست. از زمانی که جین آوستین و چارلز دیکنز آثارشان را چاپ کردند، انتقاد از وضع جامعه و نشان دادن معایب آن به امید اصلاحات، کار اصلی رمان شد.

در اوایل قرن بیستم (1906)، رمان جنگل، اثر آپتون سینکلر، موجب دگرگونی چشم گیری در جامعه شد. این رمان، صنعت بسته بندی گوشت شیکاگو را از اواخر دهة1800 تا اوایل قرن بیستم می نویسد و چنان خشم و نارضایتی در مردم برانگیخت که رییس جمهور تئودور روزولت ناچار شد برای نظارت بر تهیة غذا و داروی سالمِ مورد اطمینان جامعه، قانونی از مجلس بگذراند. آثار نویسندگان واقع گرایی چون جان اشتِین بک، آروندهاتی روی و دیگران، تأثیرات مشابهی بر جامعه داشت و عامل دگرگونی هایی در نظام اجتماعی _ سیاسی شد.

رویکرد رمان از واقع گرایی فقط اجتماعی به موضوعات دیگر، فاصلة آن ها را با نوشته های عبادی _ مذهبی بیشتر کرد. رمان ها به جای توجه به مسائل اجتماعی، گرایش تازه ای به روح و روان انسان و زیبایی های زبان یافتند. مانند

ص:334

نقاشان اکسپرسیونیست انتزاعی و رمان نویسانی چون جیمز جویس، گرترود اشتِین، ژوزف هلر و ژان کوکتو که در بند نمایش واقعیت خارجی نبودند و به جای آن خود و نگرشی بسیار شخصی به جامعه را مطرح می کردند؛ به همین دلیل، توجه آن ها به جنبه های زیباشناختی زبان و نه قابلیت های تشریحی آن معطوف بود. اصل عمدة این جنبش به اختصار، این است که اکسپرسیون (بیان)، شکل و قالب (فرم)، صور خیال، نقطه گذاری، جمله بندی، دستور زبان و... را تعیین می کند. این رمان، تمایلی به عریان کردن واقعیت نداشت. در واقع این نوع رمان، زمانی شکل گرفت که به گونه ای جدی حقیقت را _ مذهبی، فلسفی یا هر نوع دیگر آن _ زیر سؤال برد.

پیدایش سکولاریسم (دنیامحوری/دین گریزی )

پیدایش سکولاریسم (دنیامحوری/دین گریزی )

مدت ها پیش از رواج رمان، فرهنگ غرب از سرچشمه های مذهبی خود دور شده بود. توسعة علوم، فلسفة تجربی و نظریة سیاسی از آثار فرانسیس بیکن، رنه دکارت، جان لاک، دیوید هیوم و دیگران، راه به سوی سکولاریسم باز کرد ؛ راهی که پیدایش رمان و تشکیل طبقة متوسط انگستان، آن را به شاهراه متصل می کرد. این روند سکولاریزه کردن در مقطع خاصی روی نداد؛ بلکه رواج آن تدریجی بود و با جایگزینی ارزش های مادی در موقعیت های گوناگون صورت گرفت. رمان، نفوذ خود را هم زمان در فرهنگ جامعه، کتابخانه ها، کتاب فروشی ها و در شهر های بزرگی چون لندن گسترش داد. علاوه بر شعر و فلسفه، متون عبادی مانند زندگی نامه های قدیسین، الهیات، وعظ ها، اندرزهای اخلاقی و... موجودیِ اصلیِ کتابخانه های عمومی و شخصی هستند. خواندن رمان های عاشقانه و آثار تخیلی و افسانه ای نشانه های سست شدن ایمان و

ص:335

پیوستن به دنیای کافران و مرتدها بود. رمان ها در آغاز نفی می شدند ولی به مدت بیست، سی سال با سرعت شگفتی جای خود را در کتابخانه ها و کتاب فروشی ها باز کردند و از آن به علت ارتباط پذیری آسان با مخاطب، بسیار استقبال شد. در واقع به بازوی قوی تازه ای برای اقتصاد انگلستان تبدیل شدند. نویسندگان و کتاب فروشان، طبقة روشنفکر جدیدی را در دل طبقة متوسط رو به رشد شکل دادند که مغایر با خوش آیندِ طبقات اجتماعی بالا در دهه های گذشته، پیشرفت اجتماعی محسوسی داشت. البته چنین عاملی نمی توانست در تسریع تشکیل طبقة متوسط یا نابودیِ یک شبة جریان مذهبی دخیل باشد. به قول کلایو. تی. پروبین بیش از صد سال طول کشید تا شمار رمان ها از شمار کتاب های مذهبی جلو بزند.

رمان با ویژگی های مذهبی

رمان با ویژگی های مذهبی

رمان ها به ندرت وسیله ای برای تبلیغ و ترویج مذهب شناخته شده اند ولی گاه مذهب را دست مایه یا موضوع خود قرار داده اند؛ البته برخلاف رمان های نخستین، مانند اثر تمثیلی _ مذهبیِ جان بانیان، (تعالی زائر) (1678)، به نقد می پردازند یا با انگشت گذاشتن بر ریاکاری ها آن را مسخره می کنند و تقلاهای فردی برای ایمان آوردن به خدا را نشان می دهند. از آن جا که ادبیات داستانی ریشه در کشف تضاد ها و تنش ها دارد، رمان بستر مناسبی برای پرداختن به موضوع مذهب برای نشان دادن تردیدهای مذهبی، خداشناسی، ایمان، سست شدن ایمان و خلل ناشی از آن است. رمان ِکاندید اثر ولتر (1759) یکی از اولین رمان هایی است که به هجو مذهب، به ویژه تقبیح واعظان بی عمل پرداخت. قهرمان داستان که در موقعیت بدی قرار گرفته و تنگ دست شده است از کشیشی که پند

ص:336

مفصلی دربارة نیکوکاری داده، تقاضای غذا می کند و جواب منفی می شنود. رمان جیمز جویس به نام تصویر هنرمند جوان (1915) دربارة شخصیتی به نام استفن دیدالوس است که مبارزه اش علیه کاتولیسیسم، کشاکشی میان زهدگرایی و لذت جویی تلقی می شود. رمان چِیم پُتُک به نام نام من آشِر لِو است در سال 1972، منتشر شد. آشِر لِو، یهودی ای حاسیدیست (یکی از فرق عرفانی یهود) است که میان دنیای مذهبی _ سنتی خود و دنیای امروز (شهرت جهانی در نقاشی دارد) در کشمکش به سرمی برد.

تردید ها و شکاف های به وجود آمده در ایمان، شاید تنها با یک استثنای بزرگ، مهم ترین موضوع رمان های مذهبی بودند. رمان های معادشناسیِ برجای مانده اثر تیموتی لهایی و جری بی. جنکینز (2004 _ 1996) نمونه های بارزی از این شنا کردن برخلاف جریان آب به شمار می آیند. در این گروه، دوازده رمان داریم که فروش آن ها از رمان های غیر مذهبی هم بیشتر بوده است. با این که این دسته از رمان ها، آشکارا مذهبی به شمار می آیند ولی بر اساس باور های مسیحیت شکل نگرفته اند، بلکه آمیزه ای هستند از اصول انجیلی و اعتقاداتِ ِپرشور و جذبة جان نلسِن داربای با نام پیش هزاره گرایی یا این باور: ظهور مجدد عیسی طی هزار سال پس از مرگ؛

بر خلاف مخاطبان فراوان این نوع رمان ها که از قشر مذهبی و مؤمن بودند، می توان گفت محتوای این قبیل رمان ها به اندازۀ رمان های غیرمذهبی و ضدمذهبیِ نوشته شده در سیصد سال اخیر، از اصول مذهبیِ سنت گرا دور بودند. موفقیت غیرعادی این کتاب ها را می شود بیشتر در غیر متعارف بودن آن ها در جامعة سکولاریست دانست تا در جذابیت و کشش آن ها به عنوان آثاری قدرتمند و به یاد ماندنی.

ص:337

رمان اِلمِر گنتری که توسط سینکلر لوییس نویسندۀ آمریکایی در 1927 انتشار یافت، شخصیت یک شیادِ واقعی را به نمایش می گذارد که اسقف کلیسای متدیست می شود. در آغاز داستان، المر گنتری دانشجویی است ورزشکار، می خواره، زن باز و کاملآ بی اعتنا به مذهب. وقتی گناهی بزرگتر از همۀ گناهانش مرتکب می شود به مددِ حضرت رابرتز به دین پناه می برد و راهب فرقۀ بابپتیست می شود. پس از رابطه ای نامشروع با دختر یک شماس، از کلیسای باپتیست رانده می شود و به دستفروشی در روستاها و شهرها رو می آورد. در این هنگام به زن فریبایی به نام شارون فالکلنر برمی خورد که به تبلیغ انجیل می پردازد و دستیار و سپس فاسق او می شود. پس از ترک او به رمالی و دعانویسی و... مشغول می شود ولی توفیق چندانی به دست نمی آورد. سپس وارد کلیسای متدیست می شود و با وجود بعضی رسوایی ها که پنهان نگاه داشته می شوند و با وجود افشاگری های دشمنانش، عاقبت جای خود را در جامعه اش تثبیت می کند؛ یعنی زن می گیرد و زندگی مادی اش را روبه راه می کند و این، پیروزی ریا و تزویر است.(1)

آیات شیطانی نوشتۀ سلمان رشدی نوع منفی گل کردن رمان مذهبی به سبب ضدیت آن با ایمان بود. رشدی با این که مسلمان به دنیا آمده ولی فاقد اعتقادات مسلمانی واقعی است. رمان او قوانین اسلامی و شخصیت های مورد ستایش مسلمانان جهان مانند قرآن، محمد رسول الله و همسرانش و آیت الله خمینی را به سخره می گیرد.(2) چاپ این کتاب موجب صدور فتوا علیه سلمان رشدی و ناشران این کتاب در سال 1989 شد. پس از صدور فتوا، رشدی ناچار شد خود را مخفی کند. مترجم ژاپنی کتاب کشته شد. مترجم ایتالیایی به شدت زخمی شد. فتوا مدت نه سال اعتبار داشت[!] و دولت ایران


1- نویسندۀ مدخل در این جا فرازی از داستان المر گنتری را آورده بود که تنها برای خوانندگان داستان قابل فهم بود در نتیجه مترجم محترم به جای آن و به جهت تقریب به ذهن خوانندگان، خلاصۀ داستان را آورده اند. (گ.)
2- در رمان آیات شیطانی، اهانت ها به ساحت مقدس جبرییل امین، پیامبر گرامی اسلام و همسران ایشان روا داشته شده و توهینی به ساحت امام راحل دیده نشده است. گویا نویسنده، محتوای فتوای امام رحمه الله را حمل بر وجود مطلبی علیه ایشان در کتاب کرده است تا شاید فتوا را به سطحی از خصومت شخصی امام عظیم الشان و نویسندۀ مرتد کتاب آیات شیطانی کاهش دهد. (گ.)

ص:338

در این مدت هزینة اجرای این طرح را به عهده گرفت.(1) رمان سلمان رشدی و واکنشی که برانگیخت به نظر مبالغه آمیز می آید[!] ولی واقعیت این است که می تواند نمونة خوبی برای نشان دادن رفتار عناد آمیزِ رمان با مذهب از بدو پیدایش آن باشد.

نوشتۀ تاد رابرت پترسِن

ترجمۀ فریده حسن زاده (مصطفوی)


1- برخلاف باور نویسنده، این فتوا هم چنان نیز معتبر است. هم چنین به هیچ وجه دولت جمهوری اسلامی ایران مسئولیت اجرای آن را بر عهده نگرفته بوده است و تنها بنیاد 15 خرداد، که نهادی غیردولتی تلقی می شود، جایزه ای را برای اجراکنندۀ فتوای تاریخی امام راحل در نظر گرفته است. (گ.)

ص:339

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

McKeon, M. (1987). The origins of the English novel: 1600-1740. Baltimore: Johns Hopkins University Press.

Probyn, C. T. (1987). English fiction of the eighteenth century:1700-1789. London and New York: Longman.

Watt, I. (1957). The rise of the novel. Berkeley and Los Angeles: University of California Press.

ص:340

سانسور

اشاره

سانسور

در سراسر تاریخ، حکومت ها و دیگر نخبگان قدرتمند کوشیده اند تا جلوی انتشار برخی از متون شفاهی یا مکتوب _ به ویژه متونی با محتوای دینی یا سیاسی _ را بگیرند و دست اندرکاران تولید و پخش آن ها را مجازات نمایند. از دوران یونان باستان تاکنون، متفکران مستقلی مورد پیگرد قرار گرفته اند؛ برای نمونه، زنوفان (حدود 570 _ 470 پیش از میلاد)، تامس هابز (1679 _ 1588)، رنه دکارت (1650_ 1596)، بارن دِ هولباخ (1723 _ 1789) و رساله نویس انگلیسی _ آمریکایی تامس پاین (1809_ 1737). در سدة بیستم، حکومت های کمونیستی، متون دینی را سانسور می کردند. از زمان پیدایش کتاب و دیگر مواد نوشتاری، که ابتدا به صورت دست نویس بود و بعدها به صورت چاپی در نسخه های متعدد از ده دوازده نسخه گرفته تا صدها هزار منتشر می شد، سانسورِ سازمان یافته و نظام مند نیز امکان پذیر شد. از دهة 1450 به بعد شیوه های اولیه و ابتدایی سانسور تغییر یافت؛ زیرا با ابداع دستگاه های مدرن چاپ و رواج حروف چاپ متحرک و قابل کاربرد مجدد، قدرت واژگان مکتوب بر همگان آشکار شد. در این زمان سانسور به نهایت خود رسید؛ زیرا واژگانِ مکتوب نقش انکارناپذیری در جنبش پروتستان داشت. در سراسر تاریخ مسیحیت، سانسور را با آیات متعددی توجیه می کردند که در عهد عتیق و عهد جدید علیه نافرمانی پروردگار، گرایش به چندخدایی، بت پرستی، کفرگویی و ارتداد آمده است؛ حتی آیۀ 19 از باب نوزدهم اعمال حواریون، ظاهراً کتاب سوزی را در ملأعام تجویز می کند. مسیحیان، پیگرد و آزار کفار را خیلی زود آغاز کردند که نخستین آن ها تکفیر مارکیون در سال 160 پس از میلاد بود. به این ترتیب، دین مسیحیت که خودش در آغاز مورد آزار دیگران بود به دین آزاردهندة دیگران تبدیل شد. نخستین فهرست کتب ضاله که خواندن آن ها برای مسیحیان مؤمن حرام بود، احتمالاً کتابDecretum Gelasianum (494) بوده است.

ص:341

انجیل نیز مورد سانسور قرار گرفته است، آن هم نه تنها در کشورهای غیرمسیحی. از سدة سیزدهم تا سدة شانزدهم در اغلب کشورهای اروپایی انتشار انجیل به زبانی غیر از لاتین ممنوع بود. (یکی از دستاوردهای عظیم جنبش پروتستان، انتشار انجیل به زبان های بومی بود.) در انگلستانِ سدۀ شانزدهم، کتاب ها و ترجمه های غیرمجاز ممنوع بود و ناشران چنین آثاری مورد پیگرد قرار می گرفتند. انتشار فهرستی که شخص هِنری هشتم از کتب ضاله فراهم ساخت (1526) و نیاز به مجوز برای چاپ کتاب (1539) هر دو باعث تثبیت مقررات سانسور شدند. مجوز چاپ کتاب در سال های جنگ داخلی ملغی شد ولی در سال های 1655 تا 1679 و بعدها در سال های 1685 تا 1695 دوباره برقرار گشت. پس از آن، مجوز چاپ به کلی از میان رفت ولی سانسور در بریتانیا از طریق قانون عرفی و آیین نامه های مجلس ادامه یافت. آیین نامة کفرگویی(1) (1698) موجب شد که برخی از افراد موحد نیز مورد پیگرد قرار بگیرند، از جمله تامس وولستین (از 1725 تا 1728)، پیتر آنت (1761، وی از 1737 متون مناقشه برانگیزی را به چاپ رسانیده بود)، و تامس ای لایو (از 1753 تا 1757).

در سال 1818 تامس باولدر (که اصطلاح باولدر سازی(2) از نام او گرفته شده) نسخة سانسور شده ای از آثار شکسپیر چاپ کرد به نام شکسپیر خانواده که در آن همة اشاره های جنسی حذف شده بودند. آیین نامة تبلیغات قبیح(3) در سال 1889 به تصویب رسید. از سال 1857 آیین نامة انتشارات قبیح(4) نیز با توسل به آموزه های دینی دربارۀ رمان ها و گاهی متون پزشکی اعمال می شد. حتی کتابخانه ها نیز به تفکیک و بایگانی کتاب های مشکوک پرداختند. در سال های بعدی همین سده، اخلاق گرایی ویکتوریایی عنان اختیار


1- Blasphemy Act
2- bowdlerization
3- Indecent Advertisements Act
4- Obscene Publications Act

ص:342

از کف داد و در نتیجه حتی برخی از جملات و عبارات انجیل که بار جنسی داشتند مورد حذف و تغییر قرار گرفتند. این آیین نامه ها و قوانین، مورد حمایت انجمن مبارزه با منکرات (تأسیس 1802) و بعدها انجمن حراست ملی و مجمع ملی اخلاق عمومی قرار داشتند. در این میان، تنها آیین نامة انتشارات قبیح بود که آزادی نسبی فراهم می آورد.

در سال 1977 نشریة بریتانیایی اخبار هم جنس بازان به دلیل چاپ شعری با نام عشقی که جرأت بر زبان راندنش را دارد، به کفر متهم شد. این، شعری با دلالت های هم جنس خواهانه دربارة حضرت مسیح بود. حتی امروزه انجمن رده بندی فیلم بریتانیا که در پی آیین نامة سینما در سال 1909 شکل گرفته است و با وجود این که تبصرة سال 1977 که به آیین نامة 1959 افزوده شد، فیلم را هم در بر می گیرد، محتوای فیلم ها را شدیدتر از هر کشور غربی کنترل می کند. با این حال، آیین نامة ضبط برنامه های ویدیویی(1) که به سال 1984 به تصویب رسید، تنها قانون رسمی بریتانیا در زمینة سانسور است.

ملل کاتولیک از سدة دوازدهم تا شانزدهم، تفتیش عقاید را به راه انداختند تا جلوی گسترش جنبش پروتستان را بگیرند. چارلز پنجم، امپراتور رم مقدس، آثار مارتین لوتر را در اسپانیا (1521) و سپس در دیگر جاها (1926) ممنوع ساخت و بعدها (1532) ارتداد را به طور کلی مورد حمله قرار داد. فیلیپ دوم، پادشاه اسپانیا، در سال 1558 دستور داد که کتاب ها پیش از چاپ و پس از انتشار سانسور شوند؛ این خودکامه ترین سیاست تاریخ اروپا در زمینة سانسور بوده است. در فرانسه، در دهه های 1540 و 1550 انجیل های به زبان محلی را سوزاندند و این انجیل ها در سال 1551 در فهرست کتب ضالة کلیسای کاتولیک اسپانیا قرار گرفتند. پیش از سدة هفدهم، روحانیون محلی و الهیون


1- Video Recordings Act

ص:343

دانشگاهی بودند که به منع و تحریم کتاب ها می پرداختند و پس از سدة هفدهم این کار به دست دولت افتاد.

بدآوازه ترین فهرست کلیسای کاتولیک، یعنی فهرست کتب ممنوعه(1) در سال 1564 توسط شورای شهر ترنت منتشر شد و تا سال 1966 هر سی یا پنجاه سال روزآمد می شد. بسیاری از مهم ترین متفکران سیاسی، علمی و برخی از بهترین رمان نویسان اروپا از جمله قربانیان این فهرست بودند؛ برای نمونه، گالیله ئو گالیله ئی [گالیله] که از سال 1632 مورد پیگرد و آزار قرار گرفت و سرانجام در سال 1979 [ بیش از سه قرن و نیم بعد] پاپ ژان پل دوم از او دفاع کرد. البته بسیاری از افراد به این فهرست اعتنا نمی کردند و از اواخر سدة هجدهم نفوذ و تأثیر آن رو به کاستی گذاشت ولی در ایرلند از دهة 1920 تا دهة 1970 بر روند چاپ و نشر سلطه داشت. حتی امروزه، کلیسا به کاتولیک های سراسر جهان توصیه می کند که چه فیلمی (یا چه اثر هنری یا سرگرمی دیگری) را همة کاتولیک ها می توانند تماشا کنند، یا تنها مناسب کاتولیک های بالغ است یا هیچ فرد کاتولیکی نباید آن را ببیند. ملل پروتستان نیز به تحریم نوشته ها و افکار کاتولیکی پرداخته اند: برای نمونه، آلمان در دهة 1870 و ایالات متحدة آمریکا در برخی از برهه های سدة نوزدهم و سدة بیستم. در مستعمره های بریتانیا در آمریکای شمالی، سانسور پیش از چاپ و استوار بر انگیزه های دینی تقریباً ناشناخته بود ولی تبعید و نفی بلد مرتدان (مانند آن هاچیینسِن) رایج بود. نخستین اصلاحیة قانون اساسی آمریکا که دیدگاهی دوگانه به دین دارد (آزادی نیایش های دینی و جدایی کلیسا و دولت) باعث شده است که سانسور رسمی توسط دین اساساً ناممکن شود. با این همه، در سراسر سدة نوزدهم، سازمان های دینی آمریکا موفق شدند محبوبیت


1- Index Librorum Prohibitorum

ص:344

روزنامه های یکشنبه را کاهش دهند یا جلو انتشار آن ها را بگیرند و توانستند ادارة پست آمریکا را به وضع مقرراتی وادار کنند که بر اساس آن ها ارسال نشریات و دیگر مواد غیراخلاقی ممنوع شود. انجمن مبارزه با منکرات در نیویورک که در سال 1873 توسط انجمن جوانان مسیحی و آنتونی کامستاک تأسیس شده بود، موفق شد آیین نامة مشهور به کامستاک را به تصویب برساند. این آیین نامة فدرال که بر ادارة پست آمریکا نظارت دارد هم چنان، البته با اصلاحاتی، به قوت خود باقی است. در سال 1879 دادگاه های آمریکا هرزگی را به همان تعریفی پذیرفتند که درRegina v. Hicklin چاپ 1868 بریتانیا آمده بود: اگر اثری در افرادِ مستعد به فساد، موجبات فساد را فراهم سازد قبیح به شمار می آید. این تعریف، پنجاه سال در دادگاه های آمریکا رایج بود. کامستاک تا زمان مرگش به سال 1915، بیش از 2700 نفر را به جرم هرزگی به دادگاه کشانید و میلیون ها عکس، کارت پستال، وسایل جلوگیری از بارداری، روزنامه، مجله و کتاب را مصادره کرد. در همین دوران، گروه های سانسورطلب دیگری نیز پا گرفتند؛ از جمله انجمن مراقبت و حراست (1891) و اتحادیة کتاب های پاک (1923). رمان نویسانی هم چون جیمز جویس نیز نمی توانستند در دفاع از خود در برابر اتهام هرزگی به امتیاز نویسنده بودن متوسل شوند. این وضعیت تا 1933 ادامه داشت.

در اوایل سدة بیستم، پروتستان های بنیادگرا توانستند آموزش تکامل را در چهار ایالت ممنوع سازند، در نتیجه در سال 1925 آموزگاری به نام جان اسکوپز را به دادگاه کشاندند که به محاکمة میمون(1) معروف است. در سال 1915 در پی تشکیل انجمن ملی سانسور (فیلم) و در پی این حکمِ دادگاه عالی أمریکا که اصلاحیة نخست قانون اساسی شامل فیلم نمی شود، انجمن


1- Monkey Trial

ص:345

تهیه کنندگان و پخش کنندگان تصویر متحرک آمریکا (تأسیسِ 1922) آیین نامة تولید ویلیام هیز، از اعضای شورای کلیسای رزبیتاریان را به کار بست. این آیین نامه به مدت چهل سال بر محتوای فیلم های آمریکا (و بالطبع تلویزیون این کشور) نظارت داشت. برخی از اقدامات رهبران کاتولیک در این دوران عبارت بود از: نگارش آیین نامة اخلاقی تصویر متحرک(1) (1929)، تسلط بر ادارة نظارت بر تولید (1934)، تأسیس سپاه نزاکت (1933) و سازمان ملی ادبیات منزه (1938). همة این رهبران خود را وقف تقویت آموزه های کاتولیک در فیلم ها، مجله ها، داستان های مصور و دیگر آثار کرده بودند. از دهة 1930 تا دهة 1960 انجمن های محلی سانسور در سراسر کشور فیلم های گوناگونی را تحریم کردند و شاید بتوان گفت که دلالت های جنسی در فیلم های آمریکایی سال 1915 بیش از فیلم های پنجاه سال بعد بود ولی در سال 1952 دادگاه عالی آمریکا رأی داد که نخستین اصلاحیة قانون اساسی شامل فیلم نیز می شود و در نهایت در سال 1968 آیین نامة تولید از میان رفت و نظام رده بندی فیلم جای آن را گرفت. پیگرد هرزه نگاری (پورنوگرافی) به ویژه در دهه های1950 و 1960 شدت گرفت تا این که به رأی دادگاه عالی آمریکا هرزه نگاری هم جنس گرایانه آزاد گردید (1957)، قباحت متغیر(2) اعلام شد _ یعنی چیزی که برای کم سالان قبیح به شمار می آید لزوماً برای بزرگ سالان قبیح نیست (1968) _ و اجازه داده شد تا هر ایالتی معیارهای خودش را دربارۀ میزان هرزگی و قباحت به کار ببندد. (از این قانون به آیین نامه های ایالتی تعبیر می شود).(3)

تلاش های دولت جُرج. دابلیو. بوش، که بر کارگزاران و مؤسسات معتقد به کلیسای بشارتیِ پروتستان (اونجلیست ها) استوار است، در جهت این که


1- Moralistic Motion Picture Code
2- variable obscenity
3- Miller v. California 1973

ص:346

قوانین مربوط به هرزگی را به وضعیت سابق برگردانند، به نتیجه نرسیده است. محتوای رادیو و تلویزیونِ معمولی تابع قوانین لنگرگاه امنِ(1) کمیسیون فدرال ارتباطات است. این کمیسیون (که بر آموزه های اخلاقی مسیحیت محافظه کار استوار است) پخش برنامه های قبیح را از 6 صبح تا 10 شب ممنوع ساخته است. با این حال، این کمیسیون تمایل نداشته است که بر پخش برنامه های تلویزیون کابلی یا ماهواره یا اینترنت نیز نظارت کند. تلاش های پیاپی محافظه کاران مذهبی برای این که از طریق آیین نامة نزاکت ارتباطات(2) مصوب 1996 و دیگر قوانین موجود، قواعد قباحت را به اینترنت نیز توسعه دهند، تقریباً به کلی بی نتیجه بوده است. موفقیت های محافظه کاران مذهبی از این قرار بوده است: لزوم نصب تراشة وی(3) در برخی از تلویزیون ها (استفاده از این تراشه اختیاری است و تنها عدة اندکی از آن استفاده می کنند)، برقراری (موقت) جریمه های عدم نزاکت، ترویج رده بندی یا دیگر برچسب ها روی برنامه های تلویزیونی و برخی از محصولات رسانه ای (این آخری تنها در چند ایالت)، ممنوعیت فروش مجله های هرزه نگاری در پایگاه های نظامی و طبقه بندی تصاویر لخت کودکان، حتی کودکانِ خود فرد، به عنوان هرزه نگاری کودکان.

سازمان ها، افراد و انتشارات مذهبی همگی از کمونیسم سدة بیستم آسیب فراوانی دیدند. در اواخر دهة 1940 در سراسر اروپای شرقی، کلیساها و انتشارات مذهبی تعطیل یا به شدت محدود شدند. البته نشریات مذهبی کاملاً ممنوع نبودند ولی دولت ها[ی کمونیستی] اغلب اجازۀ نشر یا واردات شمار اندکی انجیل یا دیگر کتب را می دادند در حالی که تقاضای آن ها سر به ده ها و حتی صدها هزار می زد. تأثیرها و واکنش های این رویه متفاوت بودند؛ کتب


1- Safe harbor
2- communications Decency Act
3- V-chips

ص:347

ممنوعة مذهبی و سیاسی که به آن ها سامیزدات(1) می گفتند (به صورت دست نویس، تایپی، فتوکپی، یا چاپی) کمابیش در همۀ کشورهای تحت اشغال کمونیسم رواج یافت؛ در این زمینه، کاتولیک های چک واسلواکی از همه فعال تر و موفق تر بودند. امروزه همة کشورهای باقیماندة کمونیست رسماً بی دین هستند و حتی قانون اساسی چین مصوب 1982 که می گوید شهروندان ... از آزادی باور مذهبی برخوردارند، شامل بندها (یا راه گریزهایی) است که پیگرد افراد به دلیل گرایش های مذهبی را امکان پذیر می سازد.

فرهنگ های مسلمان به ویژه در زمینة سانسور انعطاف ناپذیر بوده اند. اسلام تقریباً یک میلیارد پیرو دارد که به دو مذهب اصلی شیعه و سنی و فرقه های متعدد تقسیم می شود؛ برای نمونه، فرقة بهایی از مذهب شیعه ریشه گرفته ولی کتب این فرقه در بسیاری از کشورهای مسلمان ممنوع یا محدود شده است؛ جالب این جاست که این فرقه، به خودسانسوری رسمی یا غیر رسمی قائل است. در کشورهای مسلمان، ادبیات، فیلم و هر اثری که اسلامِ مورد تأیید حکومت را زیر سؤال ببرد یا نفی کند مورد پیگرد یا ممنوعیت قرار می گیرد؛ هر چند، برای نمونه در تونس نمایش زنان برهنة عرب و مسلمان در فیلم ممنوع است ولی دربارۀ زنان غیر مسلمان چنین نیست. در هند، فیلم ها، محوله های پستی و تبلیغات اغلب باید بر پایة اصول اخلاقی هندوها و مسلمانان، هر دو، بوده و به همین دلیل در بزرگ ترین صنعت سینما، نمایش بوسه بر پرده ممنوع است.

اغلب گفته می شود که مسلمانان بیشتر به خودسانسوری گرایش دارند تا به سانسور، ولی در این زمینه استثناهای فراوانی را می توان ذکر کرد؛ برای نمونه، در ایرانِ پس از انقلاب اسلامی تولید فیلم چهار سال ممنوع بود،(2) طالبان


1- samizdat
2- جالب است که در یک کتاب علمی چنین یافتۀ غیرمعتبری چاپ شده است. جدای از آنکه در همان ایام دو فیلم خون بارش ساختۀ امیر قویدل و خط قرمز ساختۀ مسعود کیمیایی ساخته شده اند که نشان می دهد هنوز سینما در ایران حیات داشته است و جدای از سخنان رهبر انقلاب ایران که ما با سینما مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم نویسندگان یک اثر علمی باید شرایط سیاسی یک کشور انقلابی را که در آن تغییراتی گسترده بر اساس ایدئولوژی اسلام رخ داده است را درک نمایند. در شرایطی که کشوری چون ایران درگیر چندین مسئلۀ سیاسی، نظامی و اقتصادی بنیان افکن بوده بی شک بخش هایی چون سینما ناخواسته دچار رکود می شوند و حمل این مسئله بر سانسور و یا تعطیلی سینما جای شگفتی دارد. (گ.)

ص:348

در افغانستان تلویزیون ها و نوارهای ویدیو را منهدم کردند و شاید بتوان گفت که در میان کشورهای مسلمان تنها قطر است که از مطبوعات آزاد برخوردار است(1) ولی دربارۀ دیگر پیروان ادیان بزرگ؛ مسیحیان اروپایی از سدة سیزدهم به بعد شمار فراوانی از کتب یهودیان را سوزانیدند. از سدة شانزدهم به بعد کتب یهودی در امپراتوری رم مقدس کاملاً ممنوع بود و هم یهودیان و هم حکومت های اروپایی، به ویژه از اواخر سدة هجدهم تا میانه سدة نوزدهم، کتاب های فرقة [عرفانی] حاسیدیم را ممنوع و نابود کردند. (یهودیان تا پیش از سدة هفدهم به پیگرد مرتدان نمی پرداختند)

در سده های نوزدهم و بیستم، کتاب ها و فیلم ها و دیگر آثار یهودیان شدیداً ممنوع بود؛ به ویژه در آلمان نازی، روسیة تزاری و دوران استالین و کشورهای مسلمان. در دوران معاصر، بودایی ها تنها در کامبوج و لائوس مورد پیگرد بوده اند ولی هندوهای هندوستان بیشتر از زد و خوردهای گاه به گاه با مسلمانان آسیب دیده اند؛ هم بودایی ها و هم هندوها آشکارا به خودسانسوری معتقدند و در سال های اخیر مدرک چندانی در دست نیست که به سانسور دیگران پرداخته باشند.

در سدة بیستم، شرکت های رسانه ای به رد (سانسور) آگهی های تبلیغاتی نیز پرداخته اند به این بهانه که سیاست های دولت را زیر سؤال می برند یا مشتریان مذهبی را آزرده می سازند؛ برای نمونه، یکی از پوسترهای فیلم مردم علیه لَری فلینت در فرانسه و ایرلند و برخی از قسمت های ایالات متحدة آمریکا ممنوع شد؛ زیرا مردی شبیه به مسیح را با لُنگی منقش به پرچم آمریکا بر روی تصویر شکم زنی بیکینی پوش نشان می داد.


1- یکی از معیارهای اتقان علمی مطلبی را می توان در کم بودن گزاره های مطلق آن دانست؛ چرا که یافتن چنین اطلاقاتی، نیازمند یک پژوهش میدانی و علمی گسترده است. این عبارت مطلق دربارۀ وجود مطبوعات آزاد تنها در کشور پادشاهی! قطر، خود حکایت از میزان اتقان علمی برخی مطالب این دانش نامه می کند. بی شک برای نوشتن یک چنین دانش نامه هایی تحقیق گسترده دربارۀ موضوعات لازم است. با کمترین تحقیق در فضای خاورمیانه به راحتی می شد دریافت که چه کشورهایی و با چه میزان بنیان و ریشه های عمیق، دارای دموکراسی و آزادی رسانه ای هستند. (گ.)

ص:349

نکتة آخر این که سانسور، اغلب به دست کارمندانی کژپندار، غیرمتخصص و غیر اخلاقی صورت گرفته است؛ در نتیجه، سانسور چیز نامطلوبی را مشاهده کرده که مدنظر آفرینندة اثر نبوده و شمار اندکی متوجه آن می شده اند یا شاید هیچ کس متوجة آن نمی شده است. در آمریکای دهة 1950 ناشران داستان های مصور نه تنها مجبور بودند ارزش های سیاسی و فرهنگی رایج را نمایش دهند بلکه گروه جنگجویان کار آزموده(1) وادارشان کردند تا بَت وومن، کیتی کین و سگی به نام ایس را به داستان بتمن و رابین بیفزایند تا کسی خیال نکند که این دو قهرمان، هم جنس بازند. در سراسر تاریخ معاصر و در سراسر جهان _ جز تا همین اواخر _ محتوای آشکار هم جنس خواهانه به دلایل مذهبی در رسانه ها سانسور شده است و در بسیاری از کشورها هنوز سانسور می شود.

نوشتۀ دِین کِلَوسِن

ترجمۀ محمد شهبا

برای مطالعة بیشتر

برای مطالعة بیشتر

Bald, M. (1998). Literature suppressed on religious grounds. New York: Facts on File.

Carmilly-Weinberger, M. (1997). Censorship and freedom of expression in Jewish history. New York: Sepher-Hermon Press.

Collins, R. K. L. Skover, D. M. (2002). The trials of Lenny Bruce: The fall and rise of an American icon. Naperville, IL: Sourcebooks Media Fusion.


1- Cold Warriors

ص:350

Foerstel, H. N. (2002). Banned in the U.S.A.: A reference guide to book censorship in schools and public libraries, revised and expanded edition. Westport, CT: Greenwood Press.

Green, J., Karolides N. J. (2005). The encyclopedia of censorship, revised edition. New York: Facts On File.

Heins, M. (1993). Sex, sin, and blasphemy: A guide to America’s censorship wars. New York: New Press.

Heins, M. (2002). Not in front of the children: “Indecency,” censorship, and the innocence of youth. New York: Hill and Wang.

Jones, D. (Ed.). (2001). Censorship: A world encyclopedia. Chicago: Fitzroy Dearborn Publishers.

Mostyn, T. (2002). Censorship in Islamic societies. London: Saqi.

Nelson, J. (1974). Captive voices: The report of the commission of inquiry into high school journalism. New York: Schocken Books.

Rasmussen, R. K. (Ed.). (1997). Censorship (Vol. 1–3). Pasadena, CA: Salem Press.

ص:351

سرگرمی

اشاره

سرگرمی

انسان ها برای گریز از تنش های زندگی روزمره، به ناچار به سرگرمی(1) روی می آورند ولی مقولۀ سرگرمی چگونه با تعهد به اندیشه ای مذهبی کنار می آید؟

مشغولیت؛ هستۀ سرگرمی

مشغولیت؛ هستۀ سرگرمی

همواره تنشی میان ارتباط مذهبی و سرگرمی وجود داشته است و دلیل آن را باید در ماهیت درونی مفهوم مشغولیت جست وجو کرد که یکی از مؤلفه های محوری سرگرمی است و در بسیاری از موارد بر مبنای گریز از تأمل دربارۀ مسائل جدی عمل می کند. مذهب، مستلزم تأمل عمیق، منضبط و تعهد به ارزش هایی است که پیامدهایی ازلی در پی دارند در حالی که سرگرمی


1- entertainment

ص:352

مستلزم فراغت هایی کوتاه از مشغله های فکری روزانه است. با این حال، گرچه سرگرمی می تواند شاد، اندوهناک یا صرفاً سرگرم کننده باشد، در همان حال قادر است به اندازۀ بیشتر پیوندها و ارتباطاتِ مذهبی، جدی و تفکربرانگیز باشد. صرفِ اندیشیدن به سرگرمی به عنوان جزیی طبیعی از زندگی از سوی یک فرهنگ، مستلزم وجود زمان آزادی است که فن آوری باید امکان آن را به عنوان اوقات فراغت فراهم ساخته باشد. اوقات فراغت نمی تواند در فرهنگی وجود داشته باشد که [اعضای آن] ناگزیرند برای بقا و برآورده ساختن نیازهای جسمانی اولیۀ خود به طور بی وقفه کار کنند. همپای راحت تر شدن ارضای این نیاز های اولیه به واسطۀ پیشرفت های فن آوری، انسان ها شیوه هایی برای گذراندن فواصل زمانی برنامه ریزی نشدۀ خود پیدا می کنند. تمامی انسان ها به استراحت نیاز دارند ولی خواب تنها شیوۀ استراحت نیست. مشغولیت از طریق سرگرمی در فرهنگ های از نظر فن آوری پیشرفته شکل می گیرد تا جبران کنندۀ اوقات طولانی تمرکز بر مسائل حیاتی و ضروری باشد؛ حتی خدا نیز تصمیم گرفت تا در هفتمین روزِ پس از خلقت استراحت کند! ولی آیا زمانی که خداوند به استراحت می پرداخت، نیازی به سرگرم شدن داشت؟ در این جا مجدداً تناقضاتی برای مذهبیونِ سخت گیری بروز می کند که انرژی آن ها صَرف اجبار آدمیان به سپری کردن وجوه گوناگون زندگی شان به گونه ای می شود که گویی تأمل در ذات الهی تنها شکل استفادۀ مشروع از اوقات فراغت است. خدا ممکن است به سرگرمی نیاز داشته یا نداشته باشد ولی بدون شک پیروان او در فرهنگ های پیشرفته به این نیاز باور دارند. رسانه های همگانی مدرن هیچ گاه نتوانسته اند از برخورد با سخنگویان گوناگون ارتباطات مذهبی جلوگیری کنند. با این همه، در میانۀ این منازعات فرهنگی

ص:353

نمونه هایی وجود داشته است که نشان می دهد رسانه های همگانی مدرن تا چه اندازه می توانند وجوهی از اندیشۀ مذهبی را به اَشکالی نو و نیرو بخش منتقل سازند.

پیام های مذهبی در سینما

پیام های مذهبی در سینما

انتهای قرن نوزدهم تنها دورۀ ابداعاتِ رسانه ای [عظیم و] فرهنگ ساز نبود، بلکه زمانی بود که توجه کلیسای کاتولیک رم و مسیحیت پروتستان به محتوای رسانه ها و احساس مسئولیت شان در قبال آن پیروانی پیدا می کرد. ژرژ ملیس که فیلم هایش را با اتکا به جلوه های ویژه تولید می کرد و پیش از آن نمایش های محیرالعقول و تردستی صحنه ای اجرا می کرد، با فیلم تاریخ ساز خود به نام سفر به ماه جایگاه خاصی در تاریخ سینما پیدا کرد ولی شمار کمی از افراد اطلاع دارند که تلاش های پیشین او در ایجاد جلوه های ویژه به تولید فیلم مذهبی مسیحِ گذرنده بر آب ها منتهی شده بود، که در آن بازیگری در نقش عیسی مسیح، معجزۀ قدم زدن بر روی آب را اجرا می کرد. برخی از روحانیون تیزبین، ارزش های بالقوۀ این فرم هنری نوظهور را برای به نمایش درآوردنِ مضامین مذهبی دریافتند. یک کشیشِ کلیسای مستقلِ کانکتیکات به نام هربرت اِی. جامپ در سال 1911 مقاله ای با نام قابلیت های مذهبی سینما(1) به نگارش درآورد که در آن از جامعۀ مذهبی خواست با حضور در تماشاخانه ها در این فرآوردۀ فرهنگی عامه پسند مشارکت کنند. بیشترِ این فیلم های مذهبی اولیه ناپدید شده یا از میان رفته اند ولی فیلم های مشهور جریان اصلی نیز به عنوان بخش های آگاهانه ای از طرح داستانی خود به مذهب می پرداختند. نخستین فیلم چهار حلقه ای بلند دیوید وارک گریفیث، یهودای


1- The Religious Possibilities of the Motion Picture

ص:354

بتولیا نام داشت و بر مبنای داستانی از تاریخ یهود ساخته شده بود که به مجموعه ای از کتاب مقدس که با عنوان ابوکریفا(1) شناخته می شود، تعلق داشت. پس از این فیلم، گریفیث حماسۀ مناقشه برانگیز خود با عنوان تولد یک ملت را ساخت که در انتهای آن با استفاده از تمهید دو بخش کردنِ تصویر، شهری آسمانی و امید برای فردایی بهتر به مدد نیایش مذهبی به نمایش درمی آید. در حماسۀ شکست خوردۀ گریفیث با نام تعصب نیز دو مورد از سه داستان فیلم بر مسائل مذهبی تمرکز دارند: زندگی و مرگ مسیح و شکنجۀ اعضای کلیسای اصلاح شدۀ پروتستانِ فرانسه [در سده های 16 تا 18 میلادی].

همپای جسارت یافتنِ بیشتر سینما در به تصویر کشیدنِ ویژگی های حسی، عاطفی و روابط انسانی، هم زیستی مثبتِ اولیۀ آن با نهادهای مذهبی از میان رفت ولی با وجود کشمکش های ایجاد شده، دو نمونۀ برجسته، استفاده از سینما برای انتقال پیام های مذهبی را آشکار می کنند: خوانندۀ جاز، که در آن خوانندۀ محبوبِ دوران، اَل جولسن در نقش نمایشگری ظاهر می شود که بین سنت ها و خانوادۀ یهودی ارتدکس خود و اشتیاق برای تبدیل شدن به خواننده ای محبوب دوپاره شده است؛ و فیلمِ فرانسوی کارل تئودور درایر، مصائب ژاندارک، که به معیار داستان ها و زندگی نامه های مذهبی سینمایی پس از خود بدل شد.

در سال 1930، مارتین کویگلی، کاتولیکی غیرروحانی، و دَنیل لُرد، که کشیشی ژزوئیت بود، آیین نامۀ تولید هالیوود(2) را ابداع کردند که با قوانین اخلاقی و هِیز آفیس(3) پیوند یافت. هیز آفیس که هیچ گاه مستقیماً عامل ممیزی به شمار نمی آمد، چنان نفوذی پیدا کرد که فیلم های هالیوود به تدریج به نوعی بازنمایی رمز گذاری شدۀ اخلاق استحاله یافتند.


1- the Apocrypha
2- Hollywood Production Code
3- Hays Office؛ در سال 1930، کانون تهیه کنندگان و توزیع کنندگان سینما (MPPDA)، که بعد ها به کانون سینمای آمریکا (MPAA) تغییر نام یافت، آیین نامه ا ی اخلاقی تنظیم کرد که سینماگران در فیلم ها موظف به رعایت آن بودند. رییس این کانون، وکیلی جمهوری خواه به نام ویل اچ. هیز بود و هیز آفیس یا آیین نامۀ هیز نیز به همین نهاد اشاره دارد. در سال 1968 نظام درجه بندی جایگزین این آیین نامه شد. (م.)

ص:355

تهیه کننده های آمریکایی تصمیم گرفتند که چهره های مذهبی را در قالب انسان های مهربان و کلیشه ای به نمایش بگذارند؛ شخصیت هایی خیرخواه و در همان حال بی نهایت حمایت کننده. یکی از استثنائات این قاعده کشیش های حساس و بی خیالِ فیلم اُسکاری زوج هُنری بینگ کرازبی و بری فیتزجرالد با نام راه خودمو می رم بود. جیمی استیوارت نیز در فیلم کریسمسی کلاسیکِ چه زندگی شگفت انگیزی، به کمک کلارنس، فرشته ای که تلاش می کند بال هایش را به دست بیاورد، می تواند از باتلاقی اخلاقی نجات پیدا کند. سیسیل بی. دومیلِ کارگردان برای یافتن فرمولی که با آن بتواند جنسیت و حماسه های کتاب مقدس را در بستری واحد کنار هم بنشاند، به بازسازی حماسه های صامتی که بر مبنای کتاب مقدس ساخته بود، پرداخت و در دهۀ 1950 مخاطبانی تازه برای فیلم ده فرمان، که کاملاً به جلوه های ویژه متکی بود، پیدا کرد. سه سال پس از آن، ویلیام وایلر یکی از ستایش شده ترین فیلم های اسکاری تاریخ، یعنی حماسۀ کتاب مقدسی بن هور را ساخت. با وجود آن که در طول دهه های 1960 و 1970 حماسه های مذهبی به دلیل مخارج بالای خود، که بازگشت سرمایه را با خطر مواجه می کردند، عموماً کنار گذاشته شدند، در دهۀ 1980 به تدریج رهیافت تازه ای به طرح مضامین مذهبی در سینما شکل پیدا کرد که متکی به پیوندی طبیعی با ویژگی های شخصیتی یا انتخاب های حیاتی شخصیت های مورد نظر بود. ارابه های آتش، شخصیتی محوری را معرفی کرد که به علت شور و اشتیاق و باورهای مذهبی خود، برای کشور بریتانیا در مسابقۀ دوی المپیک شرکت می کرد. بحث ها و مناقشه های [قدیمی] نیز دوباره با تفسیرهای سینمایی رخدادهای کتاب مقدس در فیلم هایی چون آخرین وسوسۀ مسیح مطرح شدند. ولی هالیوود را نمی توان

ص:356

در کلیت خود به خاطر ضد مذهب بودن کنار گذاشت و دلیل این امر را نیز می توان فیلم رابرت دووال با نام حواری دانست که کاندید بهترین فیلمِ اسکار بود و در آن رنج ها و بهجت های یک خطیبِ عید خمسین در نواحی روستایی جنوب [آمریکا] در دورۀ معاصر به شکلی دقیق و وفادارانه دنبال شد. هالیوود در حال حاضر نسل تازه ای از مؤلفان، کارگردان ها و فیلم نامه نویسان را به خود می بیند که در چهارچوب هایی فراتر از مذهب رسمی به پی گیری انواع انگاره های معنویِ ممکن علاقه نشان می دهند. این مسئله را می توان در فیلم های ام. نایت شیامالان مشاهده کرد؛ به ویژه در حس ششم و نشانه ها. فیلم مستقلِ مل گیبسِن، مصائب مسیح، به چشم گیرترین و بزرگ ترین فیلم مستقلِ کل تاریخ سینما تبدیل شده است و جالب آن جاست که اَبَرفیلم گیبسِن کنایۀ تمام عیاری را به نمایش می گذارد؛ چرا که بسیاری از افراد مذهبی که قسم یاد کرده بودند به سمت فیلم های درجه R _ که به جنسیت، خشونت و فحاشی شناخته می شوند _ نروند، دسته دسته به دیدن فیلمی مذهبی رفتند که به خاطر بازسازی های تاریخی خود از سبعیتِ رومیان و دقت و درستی انجیلی مورد نظر، این گونه درجه بندی شده بود.

برخوردهای مذهبی با صنعت سینما همواره به طور بالقوه گنگ و نامشخص خواهند بود. با این حال تعهد به حقیقت در بازنمایی داستان ها و روایت های قابل اتّکا، فیلم نامه نویسان، کارگردانان و تهیه کنندگان را به سوی پیام های مذهبی بازمی گرداند.

پیام های مذهبی در رادیو، تلویزیون و اینترنت

پیام های مذهبی در رادیو، تلویزیون و اینترنت

ص:357

رادیو در ابتدای قرن بیستم به عنوان رسانۀ سرگرم کنندۀ برگزیدۀ بسیاری از سخنگویان مذهبی شکل گرفت. واعظان برجسته هیچ گاه ادعا نمی کنند که به معنای هالیوودیِ کلمه، فردی سرگرمی ساز بوده اند؛ با این حال بسیاری از آن ها مانند خواهر اِیمی سِمپِل مک فرسِن به گزارشگران چنین القا کردند که اگر دعوت به روحانیت را حس نکرده بودند، صحنه یا پردۀ سینما را برمی گزیدند. مک فرسِن شکل جدیدی از موعظه را به نام موعظه های مصوّر(1) ابداع کرد که در آن ها لباس های گوناگونی می پوشید، گاهی اوقات به وسیلۀ سیمی نامریی از بالکنِ عبادت خانه اش در لس آنجلس فرود می آمد یا برای موعظه ای چون گربه و قناری(2) صدای شخصیت های گوناگون را تقلید می کرد.

اُرال رابرتز، باوردرمان گر و مبلغ مسیحی که کار خود را از رادیو شروع کرد و در سال های اولیۀ تلویزیون به آن جا نقل مکان نمود، عملاً مراسم باوردرمانی(3) را در تلویزیون و رادیو اجرا می کرد تا واکنش های جسمانی حادِ ایجادشده بر اثر ذوب شدن در روح را به مردم نشان دهد. بیلی گراهام که در به کارگیری حکایت و استفاده از زبانی عاطفی مهارت داشت، از سال 1949 در چادری در لس آنجلس کار مذهبی جهان گستر خود را آغاز کرد ولی به تدریج ضرورتِ تنظیم یک برنامۀ رادیویی هفتگی با عنوان ساعت تصمیم(4) را حس کرد؛ برنامه ای که عملاً موعظه های جلساتِ احیاء مذهبی را با شیوۀ گفت وگوهای استودیویی در تبلیغ مسیحیت ترکیب می کرد. کم وبیش همگی کسانی که در رادیو به تبلیغ مسیحیت می پرداختند به تلویزیون رفتند ولی احتمالاً هیچ یک از آن ها در درهم ریختن مرزهای سرگرمی [و ترکیب آن با تبلیغات مذهبی] به پای اسقفِ کاتولیک، فولتِن جِی. شین، نرسیدند. شین سخنگوی بااستعدادی بود که در لباس کشیش باشکوهی


1- illustrated sermons
2- The Cat and the Canary
3- faith-healing
4- The Hour Of Decision

ص:358

ظاهر می شد و در دهۀ 1950 سال ها آمار بینندگان بالایی را در تلویزیون به خود اختصاص می داد که با آمار کمدینِ بسیار محبوبِ آن دوره، میلتِن بِرل، قابل قیاس بود. در اواخر دهۀ 1960 و دهۀ 1970، کاترین کولمان که یک مبلغ مسیحی باوردرمان گر بود، با به کارگیری شکل تغییریافته ای از میزگردهای تلویزیونی با حضور کسانی که در جلسات او درمان شده بودند، میزان سرگرم کنندگی پیام های مذهبی را دیگرگون ساخت. پت رابرتسِن، که او نیز مبلغی مسیحی بود، با خلق برنامۀ باشگاه 700 حتی بیش از پیش مفهوم سرگرمی را دگرگون کرد؛ برنامه ای که می شد آن را معادلِ مذهبی بحث های خبری و میزگردهای نیمه شب با دعوت چهره های مشهور مذهبی به شمار آورد.

در دهۀ 1980، وسوسۀ قدرت و نفوذ و توجه صرف به ارزش های سرگرم کننده، بسیاری از مبلغان مسیحی را به سراشیب فساد و انحطاط کشاند. جیم و تَمی فِی بیکر و جیمی استیوارت تنها برخی از چهره های تلویزیونی معروفی هستند که فعالیت مذهبی آن ها بر اثر حواشی و جار و جنجال های پیرامونی کاملاً تخریب شد یا تأثیر آن به شدت کاهش یافت. به نظر می رسید که این افراد به خاطر توجه مطلق به مقولۀ سرگرم کنندگی پیوند خود را با انگیزه و غایت مذهبی اولیۀ کار خود از دست داده بودند.

امروزه مجموعه های نمایشی تلویزیونی چهره های مذهبی را در نقش هایی تکرار شونده به کار گرفته اند. شاید عجیب به نظر رسد ولی معروف ترین مجموعه ای که پیام رسانی مذهبی را به بخش جداناپذیری از رابطۀ خود با مردم تبدیل کرده است، مجموعۀ انیمیشن طولانی مدتِ سیمپسِن ها است. گزینشی اتفاقی از بخش های پر شمار این مجموعه نشان می دهد که در حدود 70% از

ص:359

قسمت ها به پیام یا شخصیتی مذهبی می پردازند یا به صورتی گذرا به مذهب ارجاع می دهند. مجموعۀ نظرکردۀ فرشته مخاطبانی پیدا کرد که در طول چندین فصل در شبکۀ تلویزیونی CBSآن را دنبال می کردند. در مجموعۀ پلیسی منطقه که به مدت سه سال در تلویزیون به نمایش درمی آمد، مکرراً شخصیت هایی ظاهر می شدند که آشکارا ایمان خود به عیسی مسیح را اظهار می کردند یا درگیرِ مسائل مربوط به ایمان بودند. شخصیت نوجوان ژانِ آرکادیا چهره های گوناگونی را می بیند که خود را خدا معرفی می کنند و او را از نصایح و هدایت معنوی خویش برخوردار می سازند. در هر حال مجموعه های تلویزیونی از پرداختن به پیام ها یا دیدگاه های مذهبی دست نمی کشند، حتی اگر موضع آن ها دست انداختنِ مذهب رسمی باشد؛ چنان که در مجموعۀ انیمیشن پارک جنوبی مکرراً مشاهده می کنیم. این روزها نشان دادنِ نحوۀ برخورد شخصیت های مجموعه های کمدی یا درام با مسائل مذهبی در سطحی معمول [و روزمره] رواج دارد.

پیشرفت های فن آوری در حوزۀ اینترنت معیارهای سرگرم کننده ای را برای انتشار پیام های مذهبی به وجود آورده است. وب سایت های گوناگون با استفاده از تصاویرِ سینمای عامه پسند و تلویزیون به موعظه های خود شکلی مصوّر می بخشند.(1) داستان هایی با مضامین مذهبی به طور مرتب در قالب ای میل هایی که می توان آن ها را داون لود کرد به منازل افراد در سراسر دنیا فرستاده می شوند. فن آوری های پویا و در حال شکوفایی و حتی بازی های اینترنتی مذهبی، فرصت های سرگرم کننده ای را در اختیار افرادی با گرایش های دینی می گذارند که در همان حال از میزان قابل قبولی از اخلاقیات و معنویات نیز برخوردارند.


1- برای نمونه: Movieministry.com Movieguide.org Ministryandmedia.com

ص:360

پیامد ها

پیامد ها

تا آن جا که به پخش برنامه مربوط می شود، می توان گفت سینما، رادیو، تلویزیون و اینترنت ویژگی مذهبی تری پیدا کرده اند یا دست کم به عنوان خروجی مذهبی برخی دیدگاه ها، گشوده تر عمل می کنند. در عین حال که به نظر می رسد ژانرِ حماسی _ مذهبی به تدریج رواج خود را از دست داده است (مصائب مسیح چشم گیرترین استثناءِ این قاعده است)، ژانرِ مذهبی سازگاری بیشتری پیدا کرده و فضای خاصی را از آن خود پیدا کرده است. شرکت ورلد واید پیکچرزِ بیلی گراهام برای نمایش فیلم هایی چون صعود سالن اجاره می کند و امکان پخش در ساعات پربینندۀ تلویزیون را به دست می آورد. مورمون فیلمز نمایش های محدودی در برخی سالن ها و تماشاخانه های مخصوص به دست می آورد. (برای فیلم هایی چون قدیس ها و سربازها اثر رایان لیتل و ارتش خدا ساختۀ ریچارد دوچر). فیلم های آخرالزمانی ای مانند برجای مانده و لحظۀ سپسین نیز طرفدارانِ وفادار و محدودِ ژانر فیلم های قیامت محور را جذب خود می کنند.

به نظر نمی رسد که صنعت های سینما، تلویزیون، رادیو و اینترنت در فکر برآورده ساختن نیازهای گروه های مذهبی باشند ولی بدون شک مشکلی با تولید محصولات سرگرم کننده ای ندارند که افراد مذهبی با آن ها احساس هم دلی کنند. چنان که اشاره شد، این اَشکال ارتباطی _ رسانه ای مشوّق این باور هستند که به راستی خداوند از رهگذر مشغولیت های فراهم آمده توسط [نظام] سرگرمی، خروجی هایی برای آشکار ساختن وجوهی از طبیعت خود پیدا کرده است. ما نمی توانیم به طور قطع به نیازها و اقتضائات خداوند پی ببریم (اگر چنین چیزی اساساً وجود داشته باشد) ولی آشکارا باور داریم که این گونه ابزارهای سرگرم کننده، ما را به بازاندیشی در این زمینه برمی انگیزند که تا چه اندازه طبیعت، حالات و پیام های خداوند، در لحظاتِ پیش بینی نشدۀ سرگرمی و مشغولیت های ذهنی به نمایش درمی آیند.

نوشتۀ تاد لویس

ترجمۀ مجید اخگر

ص:361

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Barsotti, C. M., Johnston, R. K. (2004). Finding God in the movies.Grand Rapids, MI: Baker Books.

Billingsley, K. L. (1989). The seductive image: AChristian critique of the world of film. Westchester, IL: Crossway Books.

Corliss, R. (2004, August 16). The gospel according to Spider-Man. Time Magazine,70–72.

Godawa, B. (2002). Hollywood worldviews: Watching films with wisdom discernment. Downers Grove, IL: InterVarsity Press.

Hadden, J. K., Swann, C. E. (1981). Prime time preachers: The rising power of televangelism.Reading, MA: AddisonWesley Publishing Company.

Johnston, R. K. (2000). Reel spirituality: Theology and film in dialogue.Grand Rapids, MI: Baker Academic.

ص:362

Lewis, T.(1988). Charisma and media evangelists: An explication and model of communication influence. Southern Communication Journal,54,93–111.

Lewis, T.(1998). Rhetorically exorcising the unseen demon: Charisma and consequences in The Apostle. Paper presented at National Communication Association, New York, NY.

Lewis, T. (2002). Religious rhetoric and the comic frame in The Simpsons. Journal of Media and Religion, 1(3), 153–165.

Lewis, T. (2003). Loss of faith rhetoric in Signs: ABurkean analysis of rebirth. Paper presented at National Communication Association, Miami, FL.

Lewis, T. (2004). Media logic and rhetorical issues of “Faith” in the television program, The District. Paper presented at National Communication Association Convention, Chicago, IL.

Lindvall, T. (2001). The silents of God: Selected issues and documents in silent American film and religion: 1908–1925. Lanham, MD: The Scarecrow Press, Inc.

Mast, G., Kawin, B. F. (2003). Ashort history of the movies (8th ed.). New York: Longman.

May, J. R., Bird, M. (Eds.). (1982). Religion in film. Knoxville: The University of Tennessee Press.

ص:363

Newman. M. T. (Ed.). (1993). Arhetorical analysis of popular American film. Dubuque, IA: Kendall/Hunt Publishing Company.

Pinsky, M. I. (2001). The gospel according to The Simpsons. Louisville, KY: Westminster John Knox Press.

ص:364

شعر

اشاره

شعر

پس خداوند، سرشار از محبت

مرا پاداشی بخشید به زیبایی شعر

زیرا من همواره از ته دل عشق ورزیده ام

و هرگز رفیق نیمه راه نبوده ام

آن گاه آفریدگار، سرشار از محبت

مرا موهبتی عطا فرمود به مهربانیِ مرگ

زیرا من بس بیهوده عشق ورزیده ام

و بس غمگنانه ترانه سروده ام.

از پل دانبار(1)


1- شعر از مترجم است.

ص:365

شعر خوب، چون زمزمة نیایشی والاست، بر خاسته از دل، کلماتی ساده و زلال که ناگفتنی ها را باز می گوید و در خلوتی سرشار از اعتماد بر دل مخاطب می نشیند. این چنین است که ارتباط روحی عمیقی را میسر می کند. برخی شیو ه های اندیشیدن، مِهِ درون انسان را غلظت می بخشند و امکان ارتباط او را با خود و دیگران مانند باور ها و اعتقادات مذهبی متحجرانه یا تبلیغاتِ جلو ه های زندگی متجددانه غیرممکن می سازند. در دوران گذشته، از آن جا که شاعران، منابع الهام خود را کتب مقدسی چون قرآن، تورات و انجیل می دانستند در نظر مؤمنان از مقربان درگاه الهی به شمار می آمدند. (برای نمونه فیلیس ویت لی با این که به عنوان برده در خانۀ سفیدپوستان کار می کرد پس از سرودن مرثیه ای برای واعظ کلیسای بوستون، یکی از شخصیت های برجستۀ ادبی شهر شد. وی فصولی از کتاب مقدس را از بر داشت و مضامین شعرش را رستگاری مسیحی یا مراثی مذهبی تشکیل می دادند. چاپ کتاب او به عنوان اولین کتابی که از یک سیاه پوست به چاپ می رسید، آن هم در دورانی که سیاه پوستان از کمترین حقوق انسانی خود بهره مند بودند، اهمیتی را که مردم به شاعران به عنوان مقربان درگاه الهی می دادند، روشن می کند.)(1) در قرن بیستم، شاعران ناگزیر از رقابت با موسیقی، تلویزیون، سینما و دیگر هنرهای پرمخاطب، رسانه های خبری را در خلوت خود راه دادند تا ارتباطشان با مخاطبان رنگ نبازد؛ مخاطبانی که به سبب تأثیرپذیری از سینما، عکاسی و هنرهای دیگر توقعات تازه ای از شعر و شاعران یافته بودند. شعرِ مدرن برای رابطه برقرار کردن با این مخاطب مدرن و حفظ و تقویتِ نیازهای مذهبی و روحی او، می باید به کمال سادگی و قدرت تأثیرپذیری دست می یافت. دو خصیصة مورد نیاز مخاطب مدرن در اشعار اخلاق گرای کلاسیک موجود بود: (1) جست وجوی زیبایی در دنیای مادی و در میان وقایع


1- نوشته های داخل پرانتز از مترجم هستند.

ص:366

ساده و روزمره؛ (2) ایجاز و اختصار در ابیات و رعایتِ سادگی و روانی معنا و موسیقی شعر برای رسیدن به غایتِ مقصود. (شعر زیر نمونۀ درخشانی است از تلاش شاعران مدرنی که می کوشند به زبانی ساده، صریح و امروزی مخاطب بیگانه با خود را به یاد آن امانت الهی بیندازند که در عین ِ سنگینی ِکوه آسا، شکننده ترین است:)(1)

تجربه

تجربه

هیچ نشانی بر جای نمانده است

از آن همه اعیاد شکوهمند ِتاریخی.

همه چیز فناپذیر است،

و آن چه ما جاودانه می خوانیم

فانی ترین:

دوستی،

شهرت،

قدرت،

موفقیت

و پیروزی.

تنها آن شکننده ترین است که می پاید:

نشان عمیق زخمی که عشق بر جای می نهد.

از بلاگا دیمیتروا(2)

سرچشمة شعر مدرن

سرچشمة شعر مدرن


1- شعر از مترجم است.
2- شعر از مترجم است.

ص:367

باید سرچشمة شعر مذهبی مدرن و پسا مدرن در میان شاعران و نویسندگان مبتکر و صاحب نظر را در غرب جست؛کسانی که از پذیرفتن فرهنگ غالب بر جامعه با گرایش های ضدماتریالیستی(ضدماد ه گرایی) و ضد میلیتاریستی(ضدارتش سالاری) ناتوان و از رنگ باختن ارزش های معنوی در گرایش های سودجویانة نظام اقتصادی بیمناک بودند.

شاعرانی که سرود ه های آن ها بر اساس مضامین معنوی بود به چند گروه تعلق داشتند: ایماژیست ها یا تصویرگرایان (1922_1912)، نهضت رنسانس هارلم (1940_1920)، اُبژکتیویست ها یا عین گراها (1950_ 1920) و بیت ها(1) (1960_ 1950). البته همة شاعران معاصر این گرو ه ها با آن ها دنیای مشترک نداشتند و تعداد کمی دنباله رو بودند؛ بیشترِ شاعران، جذب زمانه و فرهنگ جامعة خود می شدند. هم چنین شاعران بسیاری بودند که سبک خاص و عقاید منحصر به فرد خود را داشتند؛ مانند جی.کی. چسترتِن، رابرت فراست، رابینسِن جفرز، راینر ماریا ریلکه، دایلن تامس، والت ویتمن و ویلیام باتلر ییتس. با این که هنوز در پذیرفتن ترانه در جایگاه شعر جای تردید است ولی نمی شود منکر این واقعیت شد که رسانه های گروهی در شکل دادن سلیقة بینندگان و شنوندگان (همان خوانندگان ِشعر) و بهتر بودن جنبه های سمعی شعر به جنبه های بصری آن بسیار مؤثر بوده اند.

شعر شفاهی، دور ه های مختلف تاریخی فرهنگ های مذهبی بسیاری از کشورها را در برمی گیرد. خنیاگرِ خانه به دوش، آمیزه ای از طالع بین و موعظه گر، نقشی حاشیه ای در جامعه می کرد. در مقابل، ترانه سرای مدرن، برخوردار از طیف وسیع مخاطبان موسیقی پاپ، نقشی محوری در شکل گیری فرهنگ غالب بر جامعه دارد. از سویی با رونق گرفتن مجلات و روزنامه های


1- the Beats

ص:368

ادبی، شعر چاپی به تقویت خصوصیات بصری خود پرداخت و با استفاده از علایم نقطه گذاری و حروف بزرگ، مانند کاری که ای.ای.کامینگز (1962_1894)، انجام داد، هویت تازه ای به شعر نوشتاری بخشید.

شعر برای مخاطبان مذهبی

شعر برای مخاطبان مذهبی

شاعران متافیزیکی قرن هفدهم، مانند جرج هربرت، جان میلتِن و جان دان از بسیاری جهات دانشمندانی بودند که برای دانشمندان و مذهبی ها می نوشتند. در دنیای ارتباطات قرن بیستم، شعر مذهبی از راه چاپ و نشر، فراتر از مخاطب خاص، امکان ارتباط با مخاطبِ عام را یافت. مخاطبان رسانه ها میان سال های1930_ 1890 در آمریکا، شعر را جملاتی ساده و آهنگین می پنداشتند که در آگهی های تلویزیونی، روزنامه ای و دیواری، برنامه های رادیویی و فیلم های سینمایی به آن ها عرضه می شد. از همین رو، برای رقابت با ترانه های پاپ و جذب گروه وسیع تری از مخاطبان، شاعران می کوشیدند از سرودن اشعار روشنفکرانه و خاصِ قشر متفکر و کتاب خوان پرهیز کنند. اگر شعر مذهبی سنتی، چه به صورت حدیث نفس، چه به صورت پند به مخاطب عرضه می شد و از دایرة تنگ افراد خاصی بیرون نمی رفت، در دوران جدید به یاری رسانه های صوتی و تصویری، کتب و نشریات، میان مردم راه می یافت و عمومی می شد.

شعر، رسانه ها و گامی مؤثر

نخستین بار که شعر، نقش اجتماعی م_ؤثری را ایفا کرد آغاز سال 1893 بود؛ زمانی که نمایشگاه بین المللی شیکاگو برای اجرای سرود گروه کُر در مراسم افتتاحیه با پرداخت 1000 دلار، سرودة هاریت مونروئه (1936_ 1860)، دختر

ص:369

وکیل برجستة شیکاگو را خرید. نشریة دنیای نیویورک این شعر را پیش از فرا رسیدن روز افتتاح منتشر کرد و با شکایت شاعر برای نادیده گرفتن حق کپی رایت، ناچار شد 5000 دلار خسارت بدهد که چنین مبلغی در آن موقع امکان سیر و سیاحت خانم مونروئه را در بسیاری از کشور ها ممکن می کرد. وقتی هاریت مونروئه به شیکاگو بازگشت، مجلاتی هم چون خانة زنان(1) و آتلانتیک که برای هر شعر 75 دلار می پرداختند از قبول اشعار او سرباز زدند؛

بخشی از ترومبون های خدا اثر جیمز ولدن جانسِن

جیمز ولدن جانسِن (1938-1871) شاعر و رمان نویس صاحب نامِ آمریکایی _ آفریقایی بود. نمونة زیر از شعر خلقت او انتخاب شده است. بخشی از معروف ترین کار او، ترومبون های خدا: هفت نیایش وارة سیاه(1927):

و خدا پدیدار شد در فضا و نگاهی به اطراف افکند و گفت:

تنهایم من، مرا باید که جهانی بیافرینم

و تا چشم کار می کرد تاریکی بود، تاریک تر از تاریکی انبوه تالاب های متروک

آن گاه خدا لبخند زد،

و روشنایی شکفت

و تاریکی بساطش را برچید

و نور همه جا را فرا گرفت

و خدا گفت: خوب است!

بنابراین، هاریت مجلة شعر(2) را بنیان گذاشت که هنوز پابرجاست و با شعار آزادی در شعر، آثار بسیاری از شاعران در سطوح مختلف فکری و تجربی


1- Ladies’Home Journal
2- Poetry magazine

ص:370

را چاپ می کند. مونروئه شاعر چندان موفقی نبود و نامش در گلچین شاعران نورتون(1) به چاپ نرسیده است ولی توانایی او در استفاده از رسانه برای یافتن مخاطب، بیرون آوردن شعر از انزوایی غیرفعال و تحرک بخشیدن به آن در نخستین دهه های قرن بیستم انکارکردنی نیست. تا سال 1919 حدود 2500 شعر از چهارصد تا پانصد شاعر هر ماه به دست او می رسید. در زمانة بیداری مذاهب جهان، اشعار شاعر کبیر هند، رابیندرانات تاگور (1941_1861) همواره چاپ می شدند؛ همراه با تراوشات ذهنی بسیاری از درون گرایان که پیش از آن هرگز حتی یک خط شعر هم ننوشته بودند.

دیدن، باورکردن است

فعالیت های هاریت مونروئه در شیکاگو، امی لاول (1925_ 1874) در بوستِن و عِذرا پوند (1972_ 1885) آمریکایی ِمهاجر در لندن، موجی به نام تصویرگرایی(2) در شعر به وجود آورد. شاعران این مکتب با وجود نبود امکان چاپ آثارشان، توانستند از راه رسانه ها هویت خود را بشناسانند و مخاطبانی برای خود بیابند. بحث های پرشور آن ها در جوامع، جایگاه مهمی برای شعر به وجود آورد. تصویر گرایان معتقد بودند، شعر باید بتواند به کمک تصاویری که چشم دل می بیند، پرده از راز های بشر بردارد. اگر تا پیش از آن رسم بود سطور دفاتر قطور حماسه، گویای قهرمانی ها باشد، تصویرگرایان جان جهان را در دانه ای شن متبلور می یافتند. نگریستن از زاویة مجازی عکاس و به تصویر کشیدن چیزها به یاری کلمات، این امکان را برای شاعران به وجود آورد تا بتوانند به معنا، گوهر نور و رنگ و راز هماهنگی اشیای اطراف ما دست یابند. تصویرگرا، دیدن جهان را با چشم دل می آموخت و کلمات را تصاویری زنده و دقیق، نقش شده بر صفحة کاغذ می خواست. اشعار


1- Norton Anthology of Modern Poetry
2- Imagism

ص:371

تصویرگرایان بر مبنای اصول هایکونویسی شکل می گرفت که شبیه پرسش های رازگونة راهبان بودایی از مریدان و شاگردانشان است. برای نمونه معروف ترین شعر تصویرگرایی را که ویلیام کارلوس ویلیامز (1962 _ 1883) به نام چرخ دستی قرمز(1) نوشته است، می خوانیم. شعری است مذهبی بدون آن که کوچک ترین نشانی از نماد ها و نشانه های مذهبی در آن باشد. شاعر تنها با وصف اشیای جاندار و بی جانی که در حیاط طویله می بیند، رابطة عمیق خود را با آفرینش و تقدس هستی آشکار می کند و خواننده را به تفکر و عبادت وادار می کند. کلمات به قدری موجز، شفاف و تأمل برانگیز هستند که به اشیا، حرمت شمایل مذهبی را بخشیده اند:

بسی بستگی دارد

به چرخ دستی قرمز رنگی

خیسِ باران

کنار جوجه های سفید

آن چه بستگی دارد توانایی خواننده به یافتن پاسخی به این راز ذن گونه است. کارلوس ویلیامز، پزشک اهل کاست شرقی در واقع روح تازه ای در جان ترانه های اولیة روزنامه نگار اهل بروکلین، والت ویتمن، می دمید و با به کارگیری ایجاز هایکوهای ژاپنی و نکته سنجی های فیلسوفانة امیلی دیکنسون، نمونه های موفقی از شعر تصویرگرا می نوشت. شعر پیش از آن که خبر باشد نقاشی است. خواننده به دنیای شعر دعوت می شود و دنیای خیالی را با بخشیدن نگاهی تازه، واقعیت می بخشد. مونروئه، تصویرگرایی را ابداع خود می دانست ولی واچل لیندزی (1931_ 1879)، نویسندة مرام زیبایی(2) و سرود نیایش جانی آپل سید برای خورشید(3) این حق را برای خود محفوظ می دانست. او


1- The Red Wheelbarrow
2- The Gospel of Beauty
3- Johnny Appleseed’s Hymn to the Sun

ص:372

مدعی بود شعرش دربارة شفای شهرها(1) است، نه شفای افراد. او جزوة مرام زیبایی و پای پیاده از فلوریدا تا کنتاکی را در سال 1906، از نیویورک تا اوهایو را در سال 1908 و از ایلی نوی تا نیو مکزیکو را در سال 1912 چاپ کرد.

هم زمان، نهضت شاعران رنسانس هارلم، موج بسیار قدرتمندی از شعر معنوی سیاهان و تجربة کلیسای سیاهان به وجود آورد که مرهون شاعرانی چون جیمز ولدن جانسِن (1938_ 1871) با خلقت(2) و دور شو مرگ؛(3) لنگستِن هیوز (1967_ 1902) با مسیح در آلاباما؛(4) کانتی کالن (1946_ 1903) با کتاب شعر مسیح سیاه و دیگر شعرها (1929)(5) و ژان تومر (1967 _ 1894) با مجموعة آثارش بود.

اشیای مقدس

اشیای مقدس

ابژکتیویست ها (عین گراها) گروه دیگری بودند که شعر را بدون پیرایه های ادبی، وقف موجودیت خودِ موضوع، از انسان تا شیء کردند. معروف ترین آن ها چارلز اولسِن (1970_1910) و لوییس ژوکوفسکی (1978_1904) بودند.

شعر آن ها با لحن کودکی که در همه چیز نشانه ای از قدرت و شکوه الهی می بیند به توصیف دید ه ها و شنید ه ها می پرداخت و به جای وزن و قافیه از آهنگ درونی اشیای پنهان در طبیعت سود می جست؛ مانند این شعر ژوکوفسکی:

پشه ام من

می شود لطفاً نیشی بزنم به پنجة پای گنده ات؟

این هم ده دلار

برش دار

و هر جور که دلت می خواهد خرجش کن


1- healing of the cities
2- The Creation
3- Go Down Death
4- Christ in Alabama
5- The Black Christ and Other Poems

ص:373

نمونه ای از اشعار نهضت هارلم

منجی

کشیشان ِعبوس،

فرماندهان آزمند،

و هزاران هزار اعمال و عباداتِ ریاکارانه

چه بسیار فاصله انداخته اند

میان عشق من و تو!

فداکاری بزرگ ِتو برای رستگاری انسان

چگونه بدل شد به خاطره ای مجلٌل

در خورِ ضیافت های تشریفاتی

و مناسکِ کسالت بار!

اوجِ مواج دریاهای خروشان

هنوز نشانی از رد گام های تو دارد

شادی سترگ ات اما،

رنگ می بازد بر الواحِ رسولان برگزیدۀ خدا.

آه ای منجی بزرگ

ما را دیگر بار دریاب!

نگاه کن! فرزندان تو

آکنده از بی ایمانی،

با دل های زنگار گرفته

اینک، در مغاک هولناکِ جهل

و ما اگر چه نامت را گم کرده ایم

ص:374

اما

هم چنان نام تو را فریاد می کنیم.

شعر از مایا آنجلو(1)

عین گراها از همان زاویة دید ذِن، با تمرکز بر خلاءِ مترادف با ابدیت و بقا، کوشیدند موضوع انسان و فناپذیری را با تصاویری از طبیعت بی جان به نمایش بگذارند و این هم زمان بود با اختراع تلویزیون و محبوبیت روزافزون هنرپیشگان فیلم کمدی که همة هوش و حواس مخاطبانِ عین گراها را معطوف خود کرده بودند.

نسل بیت

نسل بیت

در غرب، شاعران نسل بیت در سال های دهة 1950 بیشترین تأثیر را بر مخاطبان رسانه ها داشتند. آن ها سرخوردگی خود را از جامعة مدرنِ مادی گرا و نظامی گری آمریکا در اشعارشان نشان می دادند و ترس از مرگِ معنویت را در روزگار خود یادآور می شدند. برخلاف زبانِ گاه کفرآلود بیت ها، دغدغة جدی برای رسیدن به تقوا، پیوند آن ها را با مذهبی ها استحکام می بخشید. شاعرانی از این نسل که اشعارشان در ظاهر و باطن مذهبی بودند عبارتند از:

لارنس فرلینگهتی (1919) و آلن گینزبرگ (1997_1926) با آثارشان: کادیش،(2) زوزه(3) و سوپرمارکت در کالیفرنیا.(4) کار هر یک از این شاعران آمیزه ای از هندوییسم، هارِکریشنا و ذن و تعمق در خود بود. شاعران زن این گروه، بیشتر از خادمان کلیساها بودند. در صومعة تراپیست ها در کنتاکی، هزاران کیلومتر دور از کافه تریا و کتاب فروشی Citylight در سان فرانسیسکو جایی که پاتوق بیت ها بود، راهبی به نام تامس مرتِن (1968 _


1- شعر از مترجم است.
2- Kaddish
3- Howl
4- Supermarket in California

ص:375

1915)، فارغ التحصیل دانشگاه کلمبیا، مقاله ای با این مضمون نوشت که ما در زمینة شعر مذهبی، دو گونه شاعر داشته ایم: گروهی که پایه گذار کاتدرال یا کلیسای جامع بودند؛ مانند دانته شاعر ایتالیایی و گروهی که شعر آن ها الهام دهندة فیلم های داستانی بود و به رشد و شکوفایی هنر هفتم کمک کرد. شاعر می باید به یاری کلمات، شخصیت هایی خلق می کرد و فضاهایی، که از روابط میان آن ها خواننده بتواند به درون خود نقب زند و دل کنده از عالم مادیات به عوالم معنوی میل و توجه نشان دهد. مرتِن میان سال های 1966 و 1967 شعری حماسی در بارة رسانه ها به نام Cable to the Ace نوشت که در آن از فنون شعری تصویرگرایان، عینی گراها و بیت ها استفاده کرده بود. در واقع، مردیت با نوشتن طولانی ترین شعر خود می خواست به قلة شاعران کلاسیکی هم چون هومر، دانته و میلتِن و در میان معاصرین به سطح شاعرانی چون تی. اس. الیوت در منظومة شعر عاشقانه برای جی آلفرد پروفراک، والت ویتمن در اثر ماندگارش برگ های علف،(1) آلن گینزبرگ در دو اثر زوزه و کادیش و لوییس ژوکوفسکی در شعری به نام A _ که نوشتنش بیش از 50 سال طول کشید _ برسد. هم چنین او به آثار مذهبی کلاسیک دیگری هم چون بزرگداشت بانو براداستریت(2) اثر جان بری من، پاترسِن(3) اثر ویلیام کارلوس ویلیامز، قلعة لُرد ویری(4) اثر رابرت لاول و آثار کلاسیک شاعران معاصر که به موضوع قرن حاضر می پرداختند _ مقاومت در برابر مادی گرایی، جست و جوی خود ِگمشده در هیاهوی فرهنگ جامعه و ارتباط قلبی و عمیق با قدرت الهی یا همان ناشناخته _ تعلق خاطر داشت.

تأثیر رسانه های گروهی جهانی

تأثیر رسانه های گروهی جهانی


1- Leaves of Grass
2- Homage to Mistress Bradstreet
3- Patterson
4- Lord Weary’s Castle

ص:376

مشکل فرهنگی جوامع مدرن و هنر مذهبی، از دست دادن مخاطبِ دارای قدرت تفکر و تشخیص بود؛ مخاطبی که تحت تأثیر فرهنگ تبلیغات تجاری، افکار و علایق خاصی به او تزریق می شد و انگیزه ای برای خلوت کردن با خود و اندیشیدن نمی یافت. رواج آگهی های تجاری، نوعی زبان بین المللی برای تبادل فرهنگی مشابه پدید آورد و هویت فردی و ملی انسان ها را کم رنگ کرد. شعر هرگز مخاطبان وسیعی نیافت؛ حتی بر خلاف پیداییِ دایم مکاتب و نهضت های ادبی، هر موج شاعرانه عمری کوتاه داشت. مجلة شعر(1) تنها پدیدة فرهنگی دایم در این زمینه است که با چاپ اشعار گوناگون از بنیادگرایان گرفته تا اصلاح طلبان، سعی در زنده نگاه داشتن قدرت تفکر، تشخیص و تلطیف احساسات داشت ولی از آن جا که قشر وسیعی از جامعه، به آسان اندیشی ناشی از تأثیراتِ تبلیغاتِ رسانه های گروهی جهانی خو گرفته بودند، شعر در مسیر ِیافتن شگردهای جدید برای نفوذ در انحصار گروهی معدود به زندگی خود ادامه می داد.

نوشتۀ کِلِر باداراکّو

ترجمۀ فریده حسن زاده(مصطفوی)


1- Poetry magazine

ص:377

نمونه ای از شعر نسل بیت

تکنولوژی و شعر

هرگز حسرت به دل نبوده ام

برای موبایل یا کامپیوتر

کادیلاک یا لیموزینی

که شاهراه ها را با سرعتی بهینه درنوردد.

کوره راهی خاکی

دور از چشم اندازِ ناهنجار تمدن

جایی است که من خلوتم را بنا کرده ام.

شهری قدیمی به من بده

با امکانات اندک

چاپخانه ای کوچک

جایی که در آن بتوانم با انگشتان آغشته به جوهر

حروف سربی را بچینم؛ خوش دارم احساس کنم شعری را

که در دستانم شکل می گیرد.

تکنولوژی به خودی خود

نه خوب است و نه بد

ص:378

تنها نقاطِ ضعف ما را برملا می کند:

راحت طلبی و اشتهای سیری ناپذیرِ ما را.

و این نه به این معناست که من انکار می کنم

ره آوردهای تکنولوژی مدرن را نه!

دوست می دارم آبِ جاری،

برق،

و خانه ای گرم در دل ِزمستان را.

ولی بیشترین، همیشه بهترین نیست.

سوپر مارکت ها رونق می بخشند حرفۀ دزدی را

و موش ها در انبارهای برنج، لانه می کنند.

بوداوار، سال های بسیار

به انزوایم پناه برده ام

اما نه برای فراموش کردن ِ جهان پیرامون

که تنها برای راه یافتن به دنیای واقعی.

شعر از سام همیل(1)


1- شعر از مترجم است.

ص:379

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Badaracco, C. (1995). Trading words: Poetry, typography and illustrated books in the modern literary economy. Baltimore: The Johns Hopkins University Press.

Harper, M.S. Walton, A. (2000). The Vintage book of African American poetry.New York: Vintage.

Parisi, J. Young,S. (Eds.). (2002). The Poetry anthology, ninety years of America’smost distinguished verse magazine. Chicago: Ivan R. Dee.

Trapp, J. (Ed.). (1964). Modern religious poetry. New York: Harper Row.

ص:380

فیلم

اشاره

فیلم

تاریخچۀ سینمای مذهبی، دست کم تا امروز، بازتاب دقیقی از طیف وسیع و متنوعِ کنش ها و امکانات مذهبیِ موجود در جهان ما نبوده است. آغاز سینما و چند دهۀ نخست تکامل آن، هم زمان با برتری دامنه دار سیاسی و فرهنگیِ غرب بود. متناسب با همین نفوذ فرهنگی و سیاسی در فیلم های سینمایی اولیه مفاهیم یهودی _ مسیحی، در بسیط ترین معنا ی شان، سیطره ای نامتناسب دارند.

البته از آن زمان تا امروز طیف متنوع تری از ایده های [مذهبی] بیان سینمایی خویش را یافته اند. با این حال، از آن جا که منابع تحقیقاتی عمدتاً وابسته به اموری هستند که توجه ما به آن ها جلب شده است، در زمینۀ سینما و سنت هایی که ما به آن ها در غرب و روایت غربی [تاریخ سینما] دسترسی داریم، توجه و

ص:381

در نتیجه ادراکی نامتوازن هم چنان پابرجاست. چشم اندازها و دیدگاه هایی که موجب جبران این عدم توازن خواهند شد، به گونه ای وسیع و به میزان کافی اشاعه داده نشده اند. در سینما به طور اعم و دربارۀ بیان مذهبی در سینما به طور اخص، سوژه های فراوانی که مورد کاوش فیلم سازان و جوامع فیلم سازی قرار گرفته اند، هم چنان در انتظار برخورد پژوهشی و تحقیقاتی مناسب و درخور باقی مانده اند.

مذهب در فیلم های سینمای متقدم

مذهب در فیلم های سینمای متقدم

نخسین فیلم هایی که در اواخر قرن نوزدهم امکان پخش عمومی یافتند، عمدتاً تصاویری از امور واقعی بودند که پیشگامان سینمای مستند و غیرداستانی امروز محسوب می شوند. دربارۀ این فیلم های اولیه، حس اعجاب و حیرتی که از ابداع و طلیعۀ سینما وجود داشت، مانع از تجلی هرگونه توجه و دلبستگی جدی می شد، هر چند که بسیاری از این آثار ممکن است در عین حال ابژه های تجاری و ایدئولوژیک نیز بوده باشند. با آغاز قرن بیستم و هنگامی که این تصاویر واقعی جای خود را به فیلم های داستانی می دهند، به تدریج عواطف مذهبی به گونه ای آگاهانه تر و حساب شده تر برانگیخته می شوند. نخستین فیلم های داستانی، فاقد دستور زبانی منسجم و قابل ادراک بودند ولی با تکامل دستور زبان سینمایی، تولیدکنندگان و مخاطبان آثار سینمایی هم زمان به مضامین و داستان های آشنا روی آوردند و از این داستان ها وضوح معنا و منطقی را به عاریت گرفتند که هنوز به شاخصۀ اصولی رسانۀ سینما تبدیل نشده بود.

ص:382

زندگی و مصائب حضرت مسیح به گونه ای ویژه، منبعی بسیار رایج برای این معنا و منطق بود. در حالی که سینما در اواسط دهۀ نخست قرن بیستم به تدریج دلالت های معنایی آشکارتر و باثبات تری پیدا می کرد، داستان های مسیحی نیز که عمدتاً ولی نه مختصاً در فرانسه و ایالات متحده تولید می شدند، جای پای خود را محکم تر کردند. این داستان ها به سینما مشروعتی می بخشیدند که تهیه کنندگان به دلایل تجاری و ایدئولوژیک، به شدت مشتاق به دست آوردنش بودند. داستان ها ی مذهبی در پس زمینه های ملی گوناگون، به همراه اقتباس هایی که از آثار معتبر ادبی و نمایشی صورت می گرفت، برای ارتقای چهره و جایگاهِ رسانه ای مورد استفاده قرار گرفتند که از نظر بسیاری، رسانه ای مشکوک به نظر می رسید؛ رسانه ای برای بروز و تحریکِ امیال و طبقات نازل به طور توأمان که می توانست خطرات بالقوه ای به همراه داشته باشد.

فیلم های مذهبی (که تقریباً هنوز منحصراً مسیحی بودند) هم چنان به انجام وظایف زبان شناختی و مشروعیت بخشی خویش ادامه می دادند و در همین حال دستور زبانی که به سرعت شکل می گرفت در ساختارهای داستانی مبسوط تر و پیچیده تر اعمال می شد، تولید آثار سینمایی بیش از پیش عقلایی و صنعتی می شد و ترکیب های گوناگون تصاویر متحرک، به گونه ای پخته تر و فعالانه تر مورد سرمایه گذاری قرار می گرفتند. پیچیدگی های سینمایی رو به افزایش، محاسبات اقتصادی و محتوای مذهبی در مجموعه ای از فیلم های ایتالیایی عظیمی که بین سال های 1911 و 1914 تولید شدند و داستان شان در دوران کلاسیک یا صدر مسیحیت می گذشت، آشکار هستند. بین این تولیدات سینمایی نوعی دیالکتیک تاریخی پدید می آید، مکالمه ای که در آن شکوهِ

ص:383

ملحدانه و رو به افول و سقوطِ [امپراتوری] روم (آخرین روزهای پمپئی [1913]، کابیریا [1914]) در تقابل با راه و رسم متعالی و به لحاظ سینمایی هم چنان شکوهمند مسیح ([1913]Que Vadis)(1) قرار می گیرد. تأثیر و نفوذِ زیباشناختی و مفهومی این تولیدات به شدت در سینمای ایالات متحده احساس شد؛ سینمایی که با آغاز جنگ جهانی اول در تولید انبوه فیلم، به درجه ای از کمال رسید و استیلای تجاری کمابیش ماندگاری را به دست آورد.

تولیداتی مانند یهودای بتولیا (1914) و تعصب (1916) هر دو ساختۀ د. و. گریفیث و تمدن (1916) ساختۀ تامس اینس بازتابی از اسلاف ایتالیایی خود بودند و از بسیاری جهات، بلندپروازی ها و اعتمادبه نفس سینمایی این آثار را گسترش دادند. این گرایش نهفتۀ مسیحی ادامه یافت و به گونه ای استعاری دامنۀ آن به زمان حال نیز رسید؛ هر دو فیلم آخری که به آن ها اشاره کردیم، پس زمینه و احساسات مذهبی را برای بیان گرایش های ضدجنگ خود مورد استفاده قرار می دهند و از نوعی سیاست انزواطلبانه جانبداری می کنند و تا آن جا پیش می روند که ظهور مجدد مسیح را برای تأیید مواضع و جمع بندی روایی خود به تصویر می کشند.

این هواداری محترمانه در نهایت تأثیری بر سیاست خارجی آمریکا (یا فروش فیلم ها) بر جای نگذاشت؛ پس از این بود که در زمینه های تجاری، آموزه های مذهبی عمدتاً به شیوه هایی کلی تر، در ظاهری غیرسیاسی و انتقادناپذیر بیان می شدند. در ترکیبی از طراحی آگاهانه و تکامل جبری، بیان فردی و فرآیندی صرفاً صنعتی، صنعت سینمای آمریکا به تدریج مجموعه ای از ارزش های بنیادین و مورد اجماع عمومی را پایه نهاد. این ارزش ها در


1- Quo Vadis: عبارتی است در زبان لاتین به معنای به کجا می روی که در الهیات مسیحی، اشاره به سئوالی دارد که سن پطرس از مسیح در هنگامی پرسید که او را به سوی صلیب می بردند. (م.)

ص:384

خدمت شکل گیری و پشتیبانی از سینمایی قرار گرفت که طی دهه های آینده دست کم به گونه ای تلویحی مذهبی بود. این ارزش ها هم چنین در جهت ایجاد و پایه گذاری شاخص ها و امکاناتی __ چه در پیروی و چه در تقابل با، در آمریکا یا صحنۀ جهانی __ برای تأیید و جست وجوی معنوی عمل کردند که در بسیاری جنبه ها تا امروز هم چنان پابرجا هستند.

سینمای مذهبی دهه های 1920 و 1930

سینمای مذهبی دهه های 1920 و 1930

سینمای مذهبی آمریکا طی این دوره دو شکل (فرم) عمده به خود گرفت، هر چند که این دو شکل کاملاً مجزا از یکدیگر نیستند. سینمای مذهبی(1) که ریشه در اخلاقیات ویکتوریایی و فیلم های اولیۀ گریفیث (1913-1908) داشتند _ برای نمونه، بسیاری از فیلم های مری پیکفورد (از جمله بابا لنگ دراز [1919]، پولیانا [1920]، آنی رونی کوچولو [1925]، گنجشک ها [1926]) و هم چنین راه دور شرق [1920] اثر گریفیث و دیوید تحمل پذیر [1921] ساختۀ هنری کینگ نمونه های خوبی از آن ها محسوب می شوند _ موجودیتی به لحاظ تجاری محافظه کار، به لحاظ ایدئولوژیک سازشکار و همرنگ جماعت داشتند که به جانبداری از فضایل متعارف یا افشای پلیدی های رایج به واسطۀ قصه های معاصری می پرداختند که اغلب زیبا و تأثیرگذار و گاه مایۀ دلزدگی بودند. حماسه های کتاب مقدس (از جمله ده فرمان [1923، که داستان مذهبی مدرن خودش را به تصویر می کشد]، بن هور [1925]، ملک الملوک [1927]) به خاطر هزینه های بالای تولید و عظمتی شهرت دارند که متناسب با مرجعیت منبع [کتاب مقدس] و دوران شان است و


1- نویسنده در این جا از واژۀ Sunday school film استفاده می کند که اشاره به فیلم های مورد تایید مدارسی است که کلیساها در روزهای یکشنبه برای آموزش مذهبی دایر می کنند. (م.)

ص:385

قادر به روایت و فروش دیدگاهی سهل و متناسب با وحدت گرایی کلیسایی(1) از حقیقت راستین مسیحیت است.

این آثار که در زمان خود از محبوبیت و تأثیرگذاری بالایی برخوردار بودند، اکنون تا حدی از چشم ها افتاده اند و حتی از نظر نقد نیز مورد بی توجهی قرار گرفته اند. بی شک این فیلم ها مشکلاتی دارند. این فیلم های مذهبی به شدت در معرض لغزش به ورطۀ ملودرام (یا به عبارت دیگر، نگاه سیاه و سفید به خوب و بد، خیر و شر) و ارائۀ راه حل های [ظاهراً] سهل الوصول، بی توجه به حساسیت های اجتماعی یا پیچیدگی های سیاسی بودند. حساسیت بیش از حد این آثار نسبت به گناه، یا بحران های اجتماعی _ گذشته از شیوۀ ساده انگارانه ای که این آثار این دو را با هم برابر قرار می دهند _ بازتابی از دیدگاهی خشکه مقدسانه بود که اغلب و به گونه ای افراطی، به ممنوعیت و سانسور متوسل می شد. (هم چنین این تناقضات را می توان در ساز و کار نظارت درونی قوانین هیز [1927] در هالیوود و هم چنین [سانسورهای] تحمیلی لژیون کاتولیک نجابت،(2) باز هم در آمریکا، مشاهده کرد). ولی فیلم های کتاب مقدسی نیز به نوبۀ خود _ به ویژه آثاری که توسط سیسیل ب. دومیل تولید می شدند _ اغلب به مثابه ترکیب ریاکارانه ای از اخلاقیات متعارف و هرزگی بی پرده شناخته شده اند؛ آثاری که در آن ها موعظه های خوش ظاهر با عشوه گری های تحریک کننده رقابتی عذاب آور دارند. به گونه ای نامحسوس تر، تصور هالیوود مبنی بر وجود مجموعۀ مشترکی از ارزش های فرهنگی، اخلاقی و مخاطبانی همگن، موجب محو و زدودن تفاوت های فرهنگی و مذهبی واقعی ای می شود که مستحق به رسمیت شناخته شدن و حتی بزرگداشت هستند. این پدیده بسیار فراتر از فیلم هایی می رود که آشکارا


1- ecumenical
2- Catholic Legion of Decency

ص:386

سوژه ای مذهبی دارند. بسیاری از چهره های موسس صنعت فیلم سازی (آدولف زوکر، ساموئل گلدفیش/گلدوین، لوییس ب. مایر، کارل لامل و...) مهاجرانی یهودی از اروپای شرقی یا مرکزی بودند، مردانی که شکست و موفقیت توأمان آن ها سرکوب و جلوگیری از رسوخ پس زمینه ها و اعتقادات خاص هر یک به کار و صنعتی بود که آن ها تا اندازۀ زیادی مسئولش بودند. نکتۀ کلیدی دیگری که در این میان مطرح است، عملاً نوعی محدودیت ذاتی یا به واقع، تعیین حد و حدود سینمای تجاری است. محافظه کاری مالی بنیادین سینمای تجاری به ما اطمینان می دهد که در حیطۀ مذهب و دیگر حیطه ها، تنوع و گونا گونی تنها به مثابه نوعی استراتژی برای تنوع تولیدات سینمایی عمل می کنند و نه به مثابه تجلی واقعی نوعی فرآیند جست وجو و کشف. سطح ظاهریِِ بی مسئلۀ فیلم های مذهبی هالیوودی در دهۀ، 1920، ژرفنای این آثار که به طور بالقوه گنگ و تاریک بودند را از نظرها پنهان می کرد؛ ژرفنایی که چندین دهه بعد به سطح این آثار نفوذ می کنند. در عین حال این آثار، صاحبِ فضیلت هایی نیز هستند که گذشت زمان موجب تحت الشعاع قرار گرفتن شان شده است. فیلم های مذهبی هالیوود در دوران صامت با وجود تمامی کمبودهای شان، صاحبِ جوهره، ظرافت و حتی عمق عاطفیِ بیشتر از چیزی هستند که امروز به آن ها نسبت داده می شود. این آثار برای خود وظیفه ای دشوار تعیین می کنند که اغلب نیز در انجام آن موفق می شوند؛ یعنی ترکیب سرگرمی و تعلیم، انگیزه های تجاری و خلوص نیتی واقعی. شکست این آثار بیشتر از آن که به خاطر نوعی نیرنگ و دوروییِ حساب شده باشد، ناشی از دشواری پرداختن به امر قدسی در رسانه ای است که در این مورد خاص، خود را آشکارا وقف دستیابی به سود مادی و آن هم صرفاً از طریق عرضۀ نوعی

ص:387

گریزگاه [از مشکلات جهان واقعی به تماشاگران] کرده است. ترکیب موعظه و هرزگی که از یک سو ریاکارانه به نظر می رسد، از سوی دیگر بازتاب تکان دهنده ای از کشمکش ها و گاه شکست هایی است که هر فرد، جامعه و بی شک صنعتی تجربه می کند که در جهانی سکولار و دورانی مدرن و مادی گرا، به دنبال امر متعالی باشد.

این دوره برخی از بنیادی ترین تناقض ها، چالش ها و نیز خدمات سینمای مذهبی را آشکار می کنند.

سوءقرائتِ تنها بخشی از اسناد تاریخی، موجب ایجاد این پیش فرض شده است که مذهب، به ویژه از انواع غربی اش، موجب ایجاد فشاری منفی، محافظه کارانه و خرده گیرانه بر حس خلاقیت و آگاهی _ و فرهنگ سینما به طور کلی _ می شود ولی این تنها بخشی از واقعیت است. ارائۀ تصویری کاریکاتوری از این دسته بندی ها _ بی بند وباری هالیوود و خرده گیری ایالت های مرکزی __ تا حدی ریشه در واقعیت داشتند (و دارند) ولی حقیقت، اگر به گونه ای منصفانه و در چشم اندازی وسیع تر مد نظر قرار گیرد، بسیار پیچیده تر و جذاب تر است. هنرمندان، صنایع و مخاطبان همواره درگیر نوعی چانه زنی معنوی و بغرنج بوده اند؛ ایجاد تعادل میان انگیزه های دوگانه ای که نه تنها برای هنر، بلکه برای جست وجوی امر قدسی و بقای اجتماعی نیز حیاتی هستند: دوگانه هایی مانند امر فردی و امر جمعی، اکتشاف و حفاظت، نیروهای گریز از مرکز و نیروهای مرکزگرا. این دیالکتیک تنها به جدال میان امر مقدس نما و امر سکولار محدود نمی شود. دهۀ 1920 هم چنین شاهد استقرار یکی دیگر از این آلترناتیوهای دوگانه در حیطۀ مذهب بود؛ آلترناتیوی که در عین تصدیق و تأیید به پرسش و انتقاد سازنده نیز می پرداخت. سینمای هنری

ص:388

در برابر تحریف های گاه به گاه و بیانیه های تصنعی سینمای تجاری، بیشتر حامی مکاشفه هایی معنوی بود و این جست وجوی حقیقت فردی و دارای فردیتِ سینمای هنری تا حدی موجب ایجاد تعادل در برابر فشارهای ناشی از اصول اخلاقی اکثریت قریب به اتفاق جامعه می شد. سینمای هنری در این جا و از این جا به بعد، به تدریج در حیطه هایی شکوفا شد که صنعت فیلم سازی دارای ثبات، نظام سلسله مراتبی و زیرساخت های کمتری بود. (بعدها، نظام پرداخت یارانه که موجب حفاظت نسبی سینمای هنری در برابر نیروهای بازار می شد، همین نقش را بر عهده گرفت.) این بی ثباتی و گاه عدم وجود تشریفات رسمی _ جایی که حامیان ثروتمند، ارز ش های آماتوری و تولیدات مستقل حکمفرما بودند _ اغلب به معنای وجود امکان بیشتری برای نوآوری و فردیت بخشی به آثار هنری و [دستیابی به] بیان ویژه ای برای عقاید راسخ و آگاهی [سازندگان این آثار] بود. روش شناسی هنرورانۀ سینمای هنری و طبیعت شخصی این نوع سینما، آشکارا در تضاد با صنعتی سازی و تولید انبوه قرار دارد و این امر در نگاه این نوع سینما به مذهب نیز به چشم می خورد. در این داستان ها تعالی نه از خلال کشمکش های منفرد، بلکه اغلب از طرق مقابله با قواعد نهادی (کلیسایی) به دست می آید.

کارل تئودور درایر، نویسنده و کارگردان دانمارکی، الگوی خوبی برای استقلال و امکانات زیبایی شناختی این رویکرد محسوب می شود. درایر در یکی از مشهورترین آثار خود، مصائب ژاندارک(1928) با بیان تنش های دیرینه میان مذهب فرقه گرا و معنویت فردی، بر این نکته صحه می گذارد که آگاهی فردی می تواند رودرروی نهاد کلیسا و دیگر نهادهای اجتماعی به طور کلی قرار گیرد ولی نقد ایدئولوژیک و تاثیرگذار درایر که چیزی بسیار فراتر از

ص:389

انکار و نقیضه ای صرف است، از طریق یک سبک کارگردانی هنرمندانه و منحصر به فرد و نیز بازی درخشان رنه فالکونتی در نقش ژاندارک، در بازنمایی ایمان و شهادت ژاندارک به درجۀ بالایی از تکریم و احترام دست می یابد. با وجود محکومیت سیاست و کشیش گری، فیلم درایر موفق می شود به تحولی قابل توجه و تأثیرگذار دست پیدا کند و تصویری متقاعد کننده از جهانی تحت سیطرۀ مذهب و رأفت ناشی از آن ارائه دهد.

طنز کنایی نهفته در سینمای هنری _ مذهبی که در بحث های مربوط به درایر و دیگر کارگردانان بزرگ این حوزه مشهود می شود، این نکته است که این آثار به همان اندازه که برای تعهد و اعتقاد معنوی والایی که در آن ها مطرح می شود، نوعی تکریم و احترام رمانتیک به همراه می آورد، برای هنرمندان خالق شان نیز این تکریم و احترام را به همراه می آورد. این یکی دیگر از نکات کلیدی ای است که باید در بحث مذهب به طور کلی و در رابطۀ مذهب با سینما به طور خاص، مورد توجه قرار گیرد. میل مذهبی نه تنها در فرقه های مذهبی، بلکه در هر گونه جست وجویی برای دال های متعالی، به عنوان انگیزۀ اولیه و آخرین راه حل مطرح می شود. نظام ها و فرقه ها، فلسفه ها و سبک های زندگی، ایدئولوژی ها و افراد، همگی در این جست وجو طرف مشورت قرار می گیرند و هر یک پاسخ های خاص خود را به پرسش های بزرگ دربارۀ سرمنشأ و معنا، هدف و مقصود، اشکال متفاوت الوهیت و امکان دستیابی بشر به آن ارائه می کنند.

بنابراین حتی لذت جویی هالیوود، ماتریالیسم آن و ستارگان فیلم های هالیوودی به یک خواست درونی پاسخ دادند و الهام بخش نوعی دلبستگی مذهبی شدند (و هم چنین مستقیماً نیز در ایجاد قوانین هایس، لژیون نجابت و

ص:390

فیلم های مذهبی که پیش از این در موردشان بحث کردیم، ایفای نقش کردند.) در سینمای دهه های 1920 و 1930 شوروی نیز، شاهد بیان نوعی ایمان و هم چنین طرد جزمیت ها و روش های مسیحی و سرمایه داری هستیم که البته با ادعاها و تبلیغ دکترین مارکسیسم _ لنینیسم همراه است. در فیلم های دورۀ نازی ها که در ستایش و اثبات پیشوا و سرزمین پدری ساخته شده، شاهد نوعی ایمان و اعتقاد محکم هستیم که اغلب با نوعی زورگویی و فشار [دولتی] همراه است. سینمای ژاپن نیز دچار نوعی دین باوری و تا حدودی آمیختگی با مذهب در سال های انتهایی حکومت میجی(1) می شود که در حقیقت بازتابی از مذهب غالب و مورد وثوق، یعنی شینتوییسم و تقدیس آن از امپراتور و ناسیونالیسم نظامی است. در این حقایق قابل نمایش، خطر کاریکاتورهای مذهبی و فرهنگی نهفته است: واقعیتِ این چیزها در زندگی مردم آلمان، اتحاد جماهیر شوروی و ژاپن نمی تواند حتی به پیچیدگی این چیزها و هم چنین طیف باورها و اعمالی که در خارج از محدودۀ آن ها قرار می گیرد، نزدیک شود. آن چه مشهود است این است که هرگونه درکی از سائقه و بیان مذهبی در سینما باید همراه با حساسیتی ایدئولوژیک و حتی شکاکیتی ملازم آن باشد. با توجه به این موارد، تجلیِ کمتر مشهود ولی بی شک موجودی از سائقۀ مذهبی در تاریخ سینما وجود دارد. امری که نخستین نشانه های آشکار آن را می توان در فیلم های مستند دهۀ 1930 مشاهده کرد. سینمای مستند که تا حد زیادی توسط جان گریرسِن، نظریه پرداز و تهیه کنندۀ اسکاتلندی تعریف شد و توسعه یافت، به لحاظ اجتماعی آلترناتیوی فعال را نسبت به موعظه های هالیوودی ایجاد کرد. جنبۀ اجتماعی سینمای مستند که آشکار و بدیهی است و تا امروز نیز حضور خود را حفظ کرده است ولی دربارۀ مذهب، گریرسون و بسیاری از


1- Mutsuhito Meiji : امپراتور ژاپن بین سال های 1867 تا 1912 که راه را برای گذار ژاپن از فئودالیسم هموار کرد. (م.)

ص:391

کسانی که در پی او [به صحنۀ سینمای مستند] آمدند، الهام خود را نه تنها از نظریه های جمعی و اجتماعی مارکس، بلکه در عین حال از کتاب مقدس (عهد جدید) نیز گرفتند. هر چند بسیاری از آثار مستند از زمان گریرسون به بعد بازتابی از نوعی حس شک گرایی و حتی لاادری گری و الحاد نسبت به نهادهایی چون کلیسا بوده است ولی گونۀ بسیار خاصی از دلبستگی مذهبی همواره بر جای باقی مانده است.

پرستش صاف و بی عیب نزد خدا و پدر این است که یتیمان و بیوه زنان را در مصیبت ایشان تفقد کنند... (رسالۀ یعقوب، باب اول، آیۀ 27)

گونۀ مشابهی از این گونه فعالیت اجتماعی در شماری از فیلم های آمریکایی این دوره که صاحب وجدان و آگاهی اجتماعی بودند، به چشم می خورد؛ آثاری که در عین حال اغلب به گونه ای تلویحی و گاه آشکار، نهادها و دستگاه های قدرت از جمله کلیسا را مورد انتقاد قرار می دهند. (برای نمونه نگاه کنید به کشیشِ سالوس و غیرموثرِ فیلم من از یک دسته اوباش زنجیره ای فرار می کنم [1932]) کاوش های غیرمتعارف تری هم چون مراتع سبز (1936) نیز وجود داشتند که فانتزی خودپسندانه و در عین حال عمیقاً قدرشناسانۀ سفیدپوستان دربارۀ ایمان و تجربۀ مذهبی آفریقایی _ آمریکایی ها [آمریکایی های سیاه پوست] را به تصویر می کشد ولی در غالب موارد، فیلم های تجاری مذهبی در آمریکا هم چنان از همان الگوهای تثبیت شده پیروی می کنند.

دهه های 1930 و 1940

دهه های 1930 و 1940

رکود اقتصادی بزرگ آمریکا، مجموعه ای از موعظه های کلیسایی در فیلم هایی با شرکت شرلی تمپل را ایجاد و تحت تأثیر قرار داد. به مانند

ص:392

فیلم های ماری پیکفورد، پیشرفتی معصومانه، شجاعانه و همراه با انگیزۀ فردی بالغ، منجر به نوعی مداخلۀ الهی می شود که البته این بار در پیش زمینۀ اجتماعی _ اقتصادی جهت دارتری روی می دهد. همراه با افول ستارۀ اقبال حرفه ای تمپل، فیلم های بلندپروازانۀ والت دیزنی و همکارانش اهمیت اقتصادی بیشتری پیدا می کنند و موفق به ایجاد ادغام و تلفیق مهم و معناداری می شوند. این نکته را می توان آشکارتر از همه در فیلم پینوکیو (1940) مشاهده کرد که به نوعی شرح پیشرفت یک زائر است که در مرگ جان فشانانه و تغییر شکل نهایی قهرمان فیلم به نقطۀ اوج می رسد ولی تحول سرنوشت سازی که با این فیلم روی داد، این بود: داستان های کلاس های مذهبی و افسانه های پریان، با حساسیت ها، مخاطبان و پس زمینۀ آموزشی تعلیمی مشابه شان، به یکدیگر پیوستند و به نوعی قابل جانشینی و جایگزینی با یکدیگر شدند.

با پایان رکود اقتصادی و در نهایت ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم، این گونه تلفیق ها به فیلم های سینمایی مخصوص بزرگسالان نیز گسترش پیدا کرد. در پس زمینه های فانتزی و واقع گرای پیشین، فیلم های پرشماری (آقای جوردن وارد می شود [1941]، رفتن به راه خود و مردی به نام جو [هر دو 1944]، و کمی بعد فرشته روی شانه هایم [1946] و همسر اسقف [1947]) وضعیتی متعارف را به تصویر می کشند و راه حلی متعارف نیز برای آن ارائه می کنند. انسان در این جهان از بدو تولد با مشکلاتی فراوان روبه روست ولی خداوند از طریق قدیسان و مقربان بارگاهش و یا از طریق مداخله ای فراطبیعی، به کمک ما می آید و مشکلات را حل می کند. این خط روایی، تفاوت چندانی با روایت مقدسی ندارد که مبنای بیشتر سنت های مذهبی است و همگی ریشه هایی دیرینه و مستنداتی فراوان دارند ولی تفاوت و مشکل، این جا است که در این

ص:393

فیلم ها صدق مذهبی با فانتزی در هم آمیخته می شود و واردِ حیطۀ ارضای آرزوها و حتی تکذیب غیرمستقیم اطمینان و اعتماد مذهبی نسبت به رستگاری و هم چنین ماهیت مشکلات می شود. اجرای این فانتزی های نیمه/شبه مذهبی ممکن است همراه با ملاحت و زیبایی (بهشت می تواند صبر کند [1943])، شور و هیجان (چه زندگی شگفت انگیزی [1946])، یا طنز و کنایه (مسئلۀ مرگ و زندگی [1946]) باشد ولی در کل، هر چند هدف این فیلم ها آرامش و تسلّای مخاطب است، این آثار در عین حال موجب نوعی انفعال و حتی تشویق رفتاری با مخاطبان، مشابه رفتار با کودکان می شوند. این تحولات بازتابی از حس عدم امنیتی قابل درک است؛ عدم قطعیت و عدم اطمینانی ذاتی و عمیق. چشم اندازهای دیگری نیز طی این دوره مذهب را بازتاب داده اند و به ردیابی الگوهای درگیری خاص خود با مذهب و نیز احساسات ضدونقیض و دوگانه شان [نسبت به مذهب] پرداخته اند. در دانمارکِ تحت اشغال، درایر در فیلم روز خشم (1943) رفتارهای یک جامعۀ مذهبی متعصب را با روش شناسی و تأثیرات حکومتی استبدادی پیوند می دهد. فیلم های سینمایی متفقین دربارۀ جنگ [جهانی دوم] که با نوعی اطمینان و حتی ستیزه جویی مبتنی بر این که خدا طرف ماست، آغاز شدند (خدمتی که می کنیم (1942)، میلیون ها نفر مثل ما (1943)، خانم مینیور (1942) و مجموعه مستند فرانک کاپرا و آناتول لیتوک با نام چرا می جنگیم (1945 – 1942) ) جای خود را به رویکردی متواضعانه تر و پرابهام تر به پیروزی دادند (آتش ها افروخته شدند (1943)، این گونۀ خوشبخت (1944)، آن ها فداشدنی بودند، پیاده روی زیر آفتاب، بگذار نور بتابد و دفتر خاطراتی برای تیموتی همه ساخته شده در سال 1945). در این جریان، حرکت از عادات استعماری _ تحمیل جهان بینی ها و نهادهای غربی به

ص:394

خاطر برتری آشکارشان _ به سوی مسائل مستعمراتی مشهود است. آیا پیش فرض های ما در هر محیطی جواب می دهند؟ آیا به راستی حق با ماست؟ این برهه ای حیاتی، به ویژه در رابطه با ایجاد تنوع بیشتر در شکل بیان مذهبی سینما، محسوب می شد. بدیهی است که تجربۀ جنگ، غرب را مجبور کرد تا به برداشتی دقیق تر و محتاط تر از بقیۀ جهان دست پیدا کند.

یکی از نتایج این مسئله، در ارتباط با مذهب، نگاهی جدی تر و همدلانه تر به دیگر سنت ها و دیگر استدلال های معتبر بود؛ امری که در فیلم فراری (1947) اثر جان فورد و رودخانه (1951) ساختۀ ژان رنوآر مشهود است و حتی شاید به گونه ای معنادارتر و پراهمیت تر، غرب به واسطۀ سینما شروع به شک کردن در برتری فرهنگی و ایدئولوژیک خود کرد. این امر به ویژه در اقتباس حیرت انگیز مایکل پاول و اِمِریک پرسبرگر از کتاب کوکب سیاه (1947) اثر رامر گودن مشهود است؛ جایی که مذهبِ رنگ باخته و تبلیغی غربی به هیچ وجه قابل مقایسه با رنگارنگی، جسمانیت و نفوذناپذیری کیهان شناسی های مشروع شرقی نیست.

سینما فراتر از مسیحیت

سینما فراتر از مسیحیت

سه گانۀ آپو اثر ساتیا جیت رای، فیلم ساز بنگالی [پاترپانچالی (1955)، آپاراجیتو (1956) و جهان آپو (1959)] بخشی از چالش ها و فواید این فرآیند را توضیح می دهد. خط داستانی کلی این سه گانه، روایت مرارت های پسر یک موبد برهمن از کودکی تا دوران بلوغ است. در این فیلم ها که کنکاشی استادانه در شخصیت، محیط و بومگاه هستند، عناصر مذهبی به هیچ وجه تحمیلی به نظر نمی رسند و در عوض به منزلة بخشی از ساختاری بسیار عمیق

ص:395

عمل می کنند که به دقت پی ریزی شده و به گونه ای سهل و ممتنع به تماشاگر عرضه می شوند. به عبارت دیگر پیچیدگی های هندویی و بودایی این فیلم ها کاملاً طبیعی به نظر می رسند و بخشی از شبکۀ پیچیده تر عوامل تعیین کننده و دلالت گری هستند که به ناچار و به گونه ای اصولی از غریبه ها اجتناب می کنند. موقعیت مشابهی در مورد فیلم های آسیایی نیز وجود دارد که موجب پیچیدگی واقعیت و قرائتِ این آثار می شود؛ آثاری که حساسیت خود را به لحاظ فرم و محتوا مدیون افکار بودیستی، به ویژه تکامل و انتشار این افکار از چین، هستند. این مسئله را هر چند به گونه ای بسیار کلی ولی درخور، می توان در سبک بازنمایی و ژرف اندیشانۀ این آثار یافت که بازتاب و واکنشی به این مفهوم هستند که زندگی، متشکل است از اموری گذرا و رنج کشیدن و این که تسلیمِ همراه با آرامش و رأفت تنها واکنش شایسته به آن است. ردپای این طرز تفکر که به گونه ای آشکار و نهان، آگاهانه و ناخودآگاهانه به کار گرفته می شود را می توان هنوز در شماری از سبک های ملی در آسیا یافت. هر یک از این ها بازتابی از فرهنگی خاص و نیز چشم اندازهایی هستند که فرد یا افراد در آن به بیان منویات خود می پردازند. برای نمونه، ریشۀ اندوه همدلانۀ مشهور آثار یاسوجیرو ازو را می توان در همین جا یافت.

سینمای نیکوکاری

سینمای نیکوکاری

گونۀ دیگری از بیان معنوی در سینما که این جا قصد بیان آن را داریم، از میان نافهمی ها و عدم ادراک های فرهنگی، مسیری واقعی می گشاید. سینمای نیکوکاری این قدرت را دارد که از مرزهای ملی و فرقه ای فراتر رود. این سینما لزوماً آگاهی خود را از طریق اتکا به نظریه و کیش (اعتقادات مذهبی) به دست نمی آورد. مهم تر این که _ دست کم و به ویژه برای حامیان وحدت گرایی کلیسایی _ این آثار بازتابی از سائقه های مذهبی کلی تر و قابل دستیابی تری

ص:396

هستند، سائقه ای که نقشی محوری در تمامی سنت های مذهبی بزرگ بودند. ویژگی های سبکی و روایی این آثار به تنوع مذهب ها، فرهنگ ها و افرادی است که به آن شکل داده اند. مشخصۀ اصلی سینمای نیکوکاری بیش از هر چیز، نگرشش به سوژه های سینمایی و تماشاگران به گونه ای یکسان است. این نگرش، نگرشی همراه با احترام، شفقت، سخاوت و همدلی است. این آثار فیلم هایی هستند که با عشق ساخته شده اند. نمونه هایی که در این رابطه به ذهن می رسند، بیشتر نام کارگردانانی خاص هستند: ویکتور شاستروم، رابرت فلاهرتی، ژان رنوآر، الکساندر داوژنکو، فرانک بورزاگ، ازو، هوارد هاکس، لئو مک کاری، هامفری جنینگز، کنجی میزوگوچی، روبرتو روسیلینی، ساتیا جیت رای، تام دالی، ژان روش، ارمانو اولمی، جان کاساویتس، استن براخاژ، ویم وندرس، باربارا کاپل، چارلز برنت، اگنس واردا و عباس کیارستمی.

در چنین فهرست هایی _ این که تنها یک نمونه است و تنها هم به کارگردانان می پردازد _ نوعی چالش و حتی نکوهش برای برخی مومنان وجود دارد. مهربانی لئو مک کاری بی شک یکی از کارکردها و تجلیات کاتولیسیسم وی است ولی دربارۀ دیگر کارگردانان، حقیقتی که مخاطب احساس می کند، ریشه در سنت هایی دارد که ممکن است مورد پسند مخاطب نباشند. ممکن است این سنت، اصلاً سنتی مذهبی نباشد. فیلم های ژان رنوآر، دست کم از نظر اصول و کنش، بی شک سکولار هستند و بیش از هر چیز تحت تأثیر سخاوت عظیم و ایمان امانیستی پایدار وی قرار دارند. رنوآر بی شک کارگردان محبوب فرقه گرایان نیست و بی شک بسیاری از پیش فرض های او مورد تایید این افراد نیست، با این حال رنوآر به گونه ای تردیدناپذیر یکی از پرطنین ترین و سودبخش ترین نمونه ها در جهان فیلم سازی نیکوکاری باقی می ماند ولی در

ص:397

این جا یکی از رازها و معماهای سینمای مذهبی و شاید حتی خداپرستی، مطرح می شود.

هم چنان که در مورد اغلب تجربه های قدسی به چشم می خورد، در این جا نیز توصیف تأثیر تمامی این آثار سینمایی متنوع و هم چنین تلاش و توجه سینمایی و اجتماعیِ خود ما، دشوار است و درک علت های تأثیر مذکور نیز دشوار است ولی احساسات و نتایج این امر در گرایشات سخاوتمندانه و اعمال نیکوکارانه، بی شک آشکار و ملموس است. سینمای نیکوکاری که در تمامی طول تاریخ این رسانه حاضر بوده است، قدرت این را داشته و هم چنان دارد که بر شکاف های فرهنگی و سوءتفاهمات مذهبی فائق آید و آغازگر پیوند امور نامتناجس در فضایی مملو از سپاس و قدردانی دوطرفه باشد.

دهۀ 1950

دهۀ 1950

این غنی سازی ها و گونه به گونگی ها با دوره ای از عدم قطعیت های وجودی مصادف می شود که با بحران اقتصادی صنعت فیلم سازی هالیوود در دهۀ 1950 نیز همراه است. یکی از واکنش های هالیوود به این بحران، بازگشت به سوژه ها و شکوه [داستان های] کتاب مقدس بود. هر چند نمونه های موفقی نیز به چشم می خورند ولی این فیلم ها (آثاری از قبیل سامسون و دلیله [1949]، به کجا می روی [1951]، ردا(خرقه) [1953]، ده فرمان [1956]، بن هور [1959]) اغلب فاقد ظرافت و صداقت بهترین آثار در میان اسلاف دهۀ 1920 خود بودند. بخشی از این مسئله ناشی از امکانات دراماتیک گستردۀ این آثار و ساده اندیشی گاه ستیزه جویانۀ آن ها بود که نمایش ایمان و اعتقاد واقعی نیز برای خنثی سازی اثر آن کافی نبود. صدای جیرینگ جیرینگ معمول

ص:398

سکه هایی که در صندوق سینمای تجاری می افتاد نیز شاید یادآور ویرانی های معنوی عظیم تری بود. هم چنین و شاید از همه مهم تر، این واقعیت که این فیلم ها نیز همان تکنیک های سرگرمی گریزگرا را در خدمت امری معنوی به کار می گرفتند، منجر به ایجاد اشکالات و تحریفاتی بنیادین می شد. سینمای تجاری همیشه به سوی ساده سازی گرایش داشته است، این که بخش زیاد و حتی اعظمی از کار تماشاگر را انجام دهد. نتیجۀ این کار، اغلب انفعال و حتی عدم توان و تمایل به تفکر و عمل [از سوی تماشاگران] بوده است. تهیه کنندگان و مصرف کنندگان آثار سینمایی در این فرآیند به یک اندازه مقصر هستند. روایت های مذهبی عامه پسند به ساده سازی ستیز و کشمکش معنوی می پردازند، فرآیندهای دشوار را از قلم می اندازند و پیشرفت درونی را از طریق مقاصد خارجی بیان می کنند (مانند تجلیات معجزه گونی که از طریق جلوه های ویژه به گونه ای متقاعدکننده تصویر می شوند). این رابطۀ متقابل میان موضوع اصلی اثر و سبک، میان مذهبی که همراه سهولتی (اغراق شده) است و دسترسی (بی نظیر)، پیش از این نشانه هایی از خود را در آثار دهۀ 1920 بروز داده بود ولی در دهۀ 1950 کاملاً به بار نشست. این امر تجسم تناقض بنیادینِ سینمای مذهبی تجاری بود: متون مقدسِ چندین سنت مذهبی بر این نکته تأکید می کنند که در حیطۀ تجلیات و تجربیات معنوی، امر الهی نه در میان بادهای شدید، زمین لرزه و آتش سوزی، بلکه در صدا و صوتی کوچک و آرام یافت می شود. بر اساس این متون مقدس، چنین تجلیاتی خارج از دسترسی و کنترل ما هستند و به قول معروف، باد به هر کجا بخواهد می وزد. ولی هالیوود و سینمای تجاری به طور کلی، راه آسان تر و به ظن فراوان، دورتر از معنویت را انتخاب می کنند. باز هم به مانند گذشته، سینمای هنری اروپا در دهۀ 1950،

ص:399

آلترناتیو سالم تر و چالش برانگیزتری را نسبت به سهولت های مذهب هالیوودی عرضه می کند. در آثاری مانند اردت (1955) اثر کارل درایر و خاطرات کشیش دهکده (1950)، مردی فرار کرد (1956) و جیب بر (1959) اثر روبر برسون، نمایش پرزرق و برق جای خود را به کاوشی ظریف و درونی در وجدان، آگاهی و تجربۀ فردی می دهد که با ضرباهنگی تأمل انگیز و سبکی مهارشده و زاهدانه نیز همراهی می شود. فضای خالی و نامتراکم این فیلم ها که گاه به سادگی بیش از حد (و عاری بودن از هر زینتی) پهلو می زند، نه تنها در روایت، بلکه در بیان سینمایی سختی و واقعیت کشمکش معنوی نیز خود را نشان می دهد. این نقطۀ مقابل رستگاری سینمایی سهل و آسان است و اگر مسیرهای عبور از آن تنگ و باریک است، پاداش عبور نیز برای قهرمانان فیلم و تماشاگرانی که با همدلی، آن ها را دنبال کرده اند، به همین میزان عظیم است. علاوه بر تأثیرات تعلیمی آن چه پل شریدر سبک استعلایی (رجوع کنید به بررسی او از فیلم های برسون، درایر و یاسوجیرو ازو) خوانده است، حساسیت های لاادری گرانه و ملحدانه نیز به جست وجوی معنویت در فیلم های این دوره نیرو می بخشند. این صداهای ضروری، بازتابی از گرایش های فلسفی و روشنفکری دیرپایی بودند و به ما یادآوری می کردند که دغدغۀ مذهب تنها یافتن نیست، بلکه جست وجو نیز هست. کاوش مصرانه و حتی وسواس گون اینگمار برگمان، کارگردان سوئدی در ظلمات و تاریکی (مهر هفتم [1957]، از خلال شیشه ای تاریک [1961]، نور زمستانی [1962]، سکوت [1963]، فریادها و نجواها [1973]) شکاکیتی در ابعادی داستایفسکی وار را پی جویی می کند و دقیقاً نیز به خاطر همین اصرار و سماجت، تأثیری ماندگار برجای می گذارد. به همان میزان که ظلمات بر آثار برگمان سایه می افکند، تداوم این مکالمه عملاً

ص:400

به بیان ایمان، اگر نه به شکل پاسخ هایی خاص و مشخص، بلکه به شکل اهمیت متداوم سئوال ها بدل می شود. سینمای برگمان به گونه ای متناقض به فرآیندهای معنوی اعتبار می بخشد و در عین حال از ثمربخشی آن ها اظهار یأس و نومیدی می کند. جوهره و اعتقاد معنوی در آثار کارگردان اتئیست اسپانیایی، لوییس بونوئل، حتی از این هم متناقض تر هستند. ترس و وحشت ناشی از هولوکاست و بسیاری رویدادهای دیگر، طرد مذهب را به موضعِ نوعی این دوران تبدیل کرده بود. بونوئل به نماد و بلندگویی برای این موضع بدل شد، هر چند که فیلم های او حاوی پیام هایی با صراحتی کمتر [و حتی دوپهلو] هستند. او به واقع از کفرگویی ([1930]L’Age d’Or) به عنوان بخشی از نقد داداییستی و تزلزل برانگیزِ انواع و اقسام نهادها[ی قدرت] استفاده کرده بود. با این همه، نگاهی دقیق تر به آثار متأخر او نشان می دهد که این گونه حرمت شکنی ها _ از جمله در سکانس شام آخر در فیلم ویریدیانا _ را می توان در عین حال به مثابه محکومیت اخلاق گرایانۀ ریاکاری مذهبی و حتی بیان خشم بر حق وی تفسیر کرد. بونوئل به کرات نهاد کلیسا را هدف گرفته است و حملات او نیز ریشه در سوءاستفاده های مستند [کلیسا] از قدرت دارد (نگاه کنید به زمین بدون نان [1932]، ولی این تنها مذهب نیست که بونوئل در پی آن است. دیالکتیک میان مفهوم قابل احترام احمق های مقدس (مانند قهرمانان دو فیلم ویریدیانا و نازارین [1959]) _ که تلاش می کنند به مدیریت و انجام کار خیر بپردازند _ و خباثت و فرومایگی کسانی که دریافت کنندگان خیر هستند، بر این آثار سایه می افکنند و موجب ایجاد تنشی طراوت بخش و سالم در آن ها می شود. سینمای منفی و اغلب انسان گریز بونوئل عاری از تکریم و احترام

ص:401

نیست؛ به خاطر دفاع موثرش از اصولی که مومنان اغلب از پایبندی به آن ها باز می مانند.

دهۀ 1960

دهۀ 1960

در اواسط دهۀ 1960 سال های جوش و خروش و ناآرامی که به بی ثباتی بلندمدت صنعت سینما اضافه شده بود، موجب قطع ارتباط هالیوود با جستارهای مذهبی پیش رو شد و به ابزاری ناکارآمد برای انتشار و دفاع از ارزش های محوری آن ها بدل گردید. انتقاد رسمی (نهادی) سست و آبکیِ ریچارد بروکس در اِلمِر گنتری (1960)، شادابی هیستریک آوای موسیقی (1965) که گروه گروه تماشاگران ترس خورده ای را به سوی خود کشید که بر اثر ضدفرهنگ های در حال شکوفایی در برابر هم صف بندی کرده بودند و بی ربطی ظاهری مشهود بزرگ ترین داستانی که تا به حال روایت شده (1965)، نه تنها تاییدی بر این مدعا بودند که سینمای تجاری دیگر قادر به پاسخگویی به مسائل و دغدغه های مذهبی نیست، بلکه در عین حال نشان می دادند که این مسائل، در عمل، دیگر مسئله نیستند. در تقابل با این نگهبان پیر و شکست خورده، هالیوود جدیدی از راه می رسید که مذهب را با پیش فرض رابطۀ ناگزیر آن با محافظه کاری ارتجاعی یا مادی گرایی بورژوایی، به کلی پس می زد (برای نمونه نگاه کنید به دختر خائن کشیش در فیلم بانی و کلاید [1967] )؛ به عبارت دیگر، با بت واره سازی از بدترین تجلیات مذهب و گرفتن این بخش های جزیی به جای کل. هر چند چنین نقدهایی به هیچ وجه جهان شمول نبودند ولی راه را برای آغاز مسیر جدیدی [در سینمای مذهبی] باز کردند. در غیاب توهم همگنی [اجتماعی] یا خواست آشکاری از سوی

ص:402

تماشاگرانی که بلیت می خریدند، سینمای تجاری آمریکا از این نقطه در کل از ایفای نقشی فعال در تقویت ارزش های مذهبی که از مدت ها پیش کانون طبیعی آن را تشکیل می دادند، صرف نظر کرد. این اتفاق نظر نهادی و تا حدی برساخته، راه را برای دیالکتیک باقی مانده از جست وجو و درک معنوی، تأیید و انکار و نیز همۀ طیف هایی که بین این دو قطب قرار می گرفتند، هموار کرد. در این میان اما عوامل دیگری نیز وجود داشتند که به ابهام و غنای بحث می افزودند: ایجاد تنوع و چندگونگی در جوامع بین المللی فیلم سازی، به ویژه در جهان در حال توسعه؛ دمکراتیزه شدن مشروط تولید و پخش فیلم از طریق پیشرفت تکنولوژی؛ گفتارهای انتقادی که روندی رو به افزایش را طی می کردند. از میان تمامی این ها است که سینمای مذهبی به مثابه ابژه ای متغیر و دگرگونی پذیر پدیدار می شود. دیگر انگشت گذاشتن روی الگوهای تاریخی و امکانات نظری دشوارتر از گذشته شده بود و با از راه رسیدن زمان حال بیش از پیش در هاله ای از ابهام فرو می رفت. از این جا به بعد، تا زمانی که گرد و خاک فعالیت های معاصر در میان اسناد تحقیقاتی و پژوهشی دهه های آینده بخوابد، تنها برداشت هایی تاثیرگذار و پیش بینی هایی وجود دارند که همگی بر مبنای فعالیت های گذشته شکل گرفته اند.

تحولات اخیر

تحولات اخیر

سینمای عرفانی آندری تارکوفسکی از اوایل دهۀ 1960 تا زمان تبعید از اتحاد جماهیر شوروی و مرگش در اوایل دهۀ 1980، نه تنها ایمان مذهبی دیریاب خود وی را بیان می کرد، بلکه آشکارا به مثابه دست رد و نقطۀ مقابلی در برابر مذهب دولتی قرار می گرفت. امانیسم موج نوی سینمای چک در

ص:403

اواسط دهه 1960 نیز واکنش مشابهی محسوب می شود، چنان که تاکید بر اهمیت بیان فردی و ارزش فرد در سینمای چین طی دهه های 1980 و 1990 میلادی نیز نقش مشابهی را ایفا می کند. از سال 1968 (سال ساخت شب مردگان زنده) به بعد سینمای ترسناک مدرن با نوعی تاثیرگذاری متناوب، به مثابه تصویر نگاتیوی از مسائل مذهبی متعارف پدیدار شد، در حالی که اضطراب های ژرف و بدبینی خاص این سینما بحث های متعارف دربارۀ مسائل معمول [مذهبی] را همراهی می کردند.

سینمای فرقه ای، تولیداتی که از طریق نهادهای مذهبی خاص تولید و میان پیروان وفادارشان توزیع می شدند، نشانگر گسستی مهم از صنعت سینما و جایگزینی برای عناصر تحمیلی این صنعت محسوب می شود. این امر هم چنین نشانگر ایجاد شکافی مهم [میان سینمای مذهبی و صنعت سینما] است؛ چون مومنانی که از هر سو تحت فشار بودند، هر روز کمتر از گذشته خود، دغدغه ها و تسلی های شان را در سینمایی بیش از پیش سکولار که هر روز مرزهای [خط قرمزهای] جدیدی را زیر پا می گذاشت، می یافتند. طیف گسترده ای از تحقیقاتی که دربارۀ این موضوع خاص صورت گرفته است، به گونه ای آشکار وجود این شکاف را روشن می سازد.

بیش از هر چیز، در آثار شخصی و همکاری های دونفرۀ پل شریدر و مارتین اسکورسیزی، انگیزه ها و خواسته های متعالی با ناتورالیسمی سرسخت و نکبت بار برخورد می کند. در آثاری مانند خیابان های پایین شهر (1973)، راننده تاکسی (1975)، ژیگول آمریکایی و گاو خشمگین (هر دو 1980)، نتیجۀ کار رویکردی اپرایی و حتی سرخوشانه به رنج و گناه است که با یکدیگر در هم آمیخته اند. این سینمای ریاضت و کف نفس، به گونه ای موثر خواسته ها و خلا

ص:404

دوران خود را به تصویر می کشند و در عین حال نشانه های قدرتمندی از رستگاری نیز در آن ها به چشم می خورند. آیۀ 25 از باب نهم یوحنا که در انتهای گاو خشمگین بر صفحه ظاهر می شود، علت وجودی این فیلم ها را توضیح می دهد و تا حد زیادی نیز اعمال قهرمانان زخم خورده شان را توجیه می کند:

این که او گناهکار است یا نه، نمی دانم ولی یک چیز را می دانم، این که پیش از این کور بودم و اکنون بینا شده ام.

این بینش قاطع و آشکار نیز به نوبۀ خود موجب تعمیق شکاف شد و رابطۀ دیرپای میان حوزه های سکولار و فرقه ای را وارونه کرد. اگر در دهۀ 1920 سینمای مورد وثوق کلاس های مذهبی کلیسا ها به گونه ای افراطی تصویری کاریکاتوری از گناه و گناه کارانی ارائه می داد که در ارائۀ تصویری صادقانه از آن ها تلاش می کرد، پنجاه، شصت سال بعد، سینمای متمکن و لبریز از گناه نمی توانست با بسیاری از مومنان موجود در میان مخاطبان بیگانه شدۀ خود ارتباط چندانی برقرار کند.

جنجالی که بر سر فیلم آخرین وسوسۀ مسیحِ (1987) شریدر و اسکورسیزی بر پا شد، نمونه و نشانۀ خوبی از این بیگانه سازی است. این فیلم اثری شجاعانه و سرشار از اعتقادات و باورهای عمیق و در عین حال لغزش های بزرگی در زمینۀ سلیقه و رعایت حرمت ها، است. خصومتی که این فیلم با آن مواجه شد شاید تا حدودی بازتابی از فرهنگ ستیزی متکبرانه ای باشد که راست مذهبی قابلیت آن را دارد ولی این امر در عین حال موجب جلب توجه به مسائلی واقعی و مشروع نیز شد. این تنها محافظه کاری نبود، بلکه محافظت بود، تنها تعصب و عدم تحمل نبود، بلکه نوعی آگاهی از خطرات بالقوۀ نقطۀ

ص:405

مقابل آن بود. فرقه های مومنان می گفتند که تمایل بیش از حد به رنجش و رنجیده شدن باید در برابر خطر متقابلی مورد سنجش قرار بگیرد که ناتوانی از رنجیده شدن است. خواستۀ غربیان مومن که گاه به گاه در آثاری چون رحمت های پرمهر (1983)، مکان هایی در دل (1984) و اثر تاریخی رابرت دووال، فرستاده (حواری) (1997) پاسخ داده می شد، طنینی از ایدۀ بنیادی جنبش فیلم مستند است. هنرمندی و بیان فردی عناصری ضروری هستند که باید به گونه ای در راستای احساس مسئولیت اجتماعی و جست وجوی خیرجمعی جهت دهی شوند ولی باز هم مانند همیشه، در صحنۀ بین المللی نیز شاهد واکنش ها، مقاومت ها و تحولاتی مستقل [از سینمای آمریکا] هستیم. ویم وندرس در آثاری چون بال های هوس (1987) و بسیار دور، چه نزدیک (1993) فانتزی فرشتۀ مداخله گر هالیوود را از نو ابداع می کند و با استفاده از الهامات اسطوره ای، استعاره، کنایه و درجه ای از طنز، از ظاهرگرایی و گاه ابتذال بعضی از ناموفق ترین الگوهایش فاصله می گیرد. این فیلم ها که در برلین می گذرند و به زیبایی فیلم برداری شده اند، در عین حال پیش نمایشی مافوق طبیعی از سقوط کمونیسم و چالش ها و فرصت های ژئوپولتیکِ پیامد آن به دست می دهند. در به کارگیری این استعاره های آسمانی، استعاره های اسطوره ای و کمی طنز و کنایه وجود دارد ولی با وجود تمام این فاصله گیری های محتاطانه، این آثار در عین حال حکایاتی دل پذیر و هوشمندانه دربارۀ اندوه و رستگاری هستند، گواهی بر قدرت نگاه مهرآمیز سینما و بالاخره، به ویژه در فصل پایانی فیلم دوم، بیان سپاسگزاری و ایمان. این جا، در میان لفاظی های تفرقه انگیزِ گاه به گاه، شاهدی دلگرم کننده وجود دارد مبنی بر این که هنرمندان عامه پسند و مدرنیست های نخبه می توانند در

ص:406

زمینۀ غنی و هنوز مشترک سینمای مذهبی، با یکدیگر ملاقات کنند و تهذیب شوند.

اندکی دورتر، مهمانی ببیت (1987)، اثر زیبا و بدیع گابریل اکسل، که به گونه ای استراتژیک بازیگران شاهکارهای کارل تئودور درایر را انتخاب و به کار می گیرد، امکان تعمقی دقیق و یک آشتی و سازگاری دوست داشتنی میان گرایش های وافرِ مذهبی هالیوود و برخوردهای تلخ سینمای هنری را فراهم می کند؛ هم چنین نوعی آشتی و سازگاری میان رضایت ناشی از جست وجوی خواسته هایی عمدتاً سکولار و نیازهای مبرم تر زندگی معنوی.

شینتوییسم فولکلور نقشی ضروری در لذات و جوهرۀ انیمیشن های اخیر استودیوی جیبلیِ ژاپن ایفا می کنند. (همسایه ام توتورو [1988]، شاهزاده مونونوکه [1997] و سفر شور انگیز [2001] اثر هایائو میازاکی و جنگ راکون ها [1994] اثر ایسائو تاکاهاتا) تجلیات وابسته به ارزشی خاص در این آثار _ توجه به محیط زیست، خودداری از قطب بندی خیر و شر در میان شخصیت ها، گرامی داشت قلمروی خانه _ که از اسلافی وافر پیروی می کنند، در خارج از آن نظام ارزشی خاص نیز بازتاب پیدا می کنند و تاثیری کلی و گردهم آورنده باقی می گذارند و این امر با وجود و شاید به خاطر خاص بودگی فرهنگی و مذهبی این آثار روی می دهد.

در آخر و بی شک، مهم ترین موضوع هر بحثی دربارۀ سینما و مذهب معاصر، سینمای ایران در دهه های 1990 و 2000 میلادی است که بسیاری از مسائل مطروحه در این بحث را در خود خلاصه می کند و در عین حال چالش ها و فرصت های جدیدی را برای بحث هایی ثمربخش به وجود می آورد. هیچ کجای دیگر نیست که سهولت و خطر عدم تفاهم بین مذهبی، لزوم

ص:407

تلاش هایی سخاوتمندانه و دوسویه، آشکارتر از ضرورت ایجاد تعامل میان اسلام و جهان یهودی _ مسیحی باشد. سنت حضرت محمد دربارۀ ممنوعیت بازنمایی هنرمندانۀ پیکر انسان تا حد زیادی عامل قلت تولیدات هنری به طور اعم و تولیدات سینمایی به طور اخص، در جهان اسلام شناخته می شود. با وجود این و به رغم چنین توصیه ها و برداشت هایی، تولیداتی [در جهان اسلام] اتفاق افتاده است. دربارۀ ایران، این تولیدات برخی از نیروبخش ترین و چالش برانگیزترین آثار سینمایی جهان را شامل می شوند. البته کلیشه هایی دربارۀ ایران وجود دارد که ممکن است ریشه هایی نیز در حقایق داشته باشند. نیروهای محافظه کار و سرکوبگر در ایران واقعی هستند، نیروهایی که عمدتاً مذهبی هستند و از ایجاد محدودیت بر سر راه آزادی بیان در سینما اطمینان حاصل کرده اند (البته می توان به درستی استدلال کرد که نیروهای سرکوبگر در ایالات متحده نیز به همین ترتیب بر سر راه انتشار و کسب افتخار این آثار ارزنده محدودیت ایجاد کرده اند [برای نمونه می توان به عدم صدور ویزا برای عباس کیارستمی در سال 2002 برای شرکت در فستیوال فیلم نیویورک اشاره کرد که بازتاب گسترده ای نیز در رسانه ها یافت]). در نتیجه گرایش به جست وجوی نشانه های رمزی و سیاسی در آثار سینمای ایران جذابیت ویژه ای یافته است و ممکن است به نتایجی هم برسد ولی مطمئناً ثمربخش ترین رویکردی که می توان به آثار سینمای ایران داشت، به ویژه در ارتباط با بحث ما _ این نیست. به مانند دوران اوج هالیوود و نیز بسیاری شرایط سیاسی محدود و بستۀ دیگر، محدودیت ها گاه در خدمت شکوفایی خلاقیت و اضطرار قرار گرفته اند ولی این مسائل در اعماق سطحِ ظاهراً آرام و بی تلاطمی قرار دارند که به کاوش و بررسی ما تن در می دهند. مهم تر این که، باید به این نکتۀ بدیهی

ص:408

توجه کرد که سینمای ایران تجسم گوناگون واقعیتی ساده است؛ شاید به گونه ای منحصر به فرد در تاریخ سینما، سینمای ملی این کشور آشکارا متشکل از بیانِ جمعی جامعه ای مومن است. عناصر فرمال این سینما چالش برانگیز و حتی پیشگام هستند. اگر تنوع فراوانی وجود دارد _ سینمای اندرزگوی مجید مجیدی؛ عمل گرایی رئالیستی جعفر پناهی؛ معاضدت های گونا گون خانوادۀ مخملباف؛ نازک بینی ها، سخاوت ها و سکولاریسم نسبی فیلم های هنری و روشنفکرانۀ عباس کیارستمی _ آن گاه این امر تاییدی بر وجود طیف گسترده ای از مسائل و امکاناتی است که مذهب قادر به انگیزش شان است؛ مذهبی که اکنون بیش از گذشته تصویری کاریکاتوری از آن به مثابه امری محدودکننده و دست و پاگیر ارائه می شود.

سینما در طول تاریخ خود قدرتش را برای جلب توجه ما (گاه به گونه ای بیش از حد) به شیوه ای پیگیر نشان داده است. خلاء ها و از قلم افتادگی هایی که در متن کوتاهی مانند این وجود دارد و از لوازم چنین قالب و زمینه ای محسوب می شود، ممکن است در عمل در برابر هیپنوتیزم مضر آن مقاومت کنند. سینما و فیلم سازان، به ویژه آن جا که پای مذهب در میان است، تنها باید به مثابه نوعی سرآغاز و به عنوان بخشی از تبادل وسیع تر و چالش برانگیزتر اصول و مفاهیم عمل کنند؛ تبادلی که باید موجب گسترش ادراک و ارزیابی ما از پدیده های بیرونی و در عین حال موجب تشدید ادراک و ارزیابی ما از باورهایی شوند که درون ما پایدار و پابرجاست.

نوشتۀ دِین دانکِین

ترجمۀ نیما ملک محمدی

ص:409

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Bazin, A. (1993). Cinema and theology. In J. McAuliffe (Ed.) Plays, movies, and critics.Durham, NC: Duke University Press.

Bliss, M. (1995). The word made flesh: Catholicism and conflict in the films of Martin Scorsese.Lanham, MD: Scarecrow Press.

Bunuel, Luis (1983). My last sigh.New York: Alfred A. Knopf. Cowie, Peter (1982). Ingmar Bergman: Acritical biography.New York: Scribner.

Dabashi, Hamid (2001). Close up: Iranian cinema, past, present and future.London; New York: Verso.

Fraser,P.(1998). Images of the passion: The sacramental mode in film.Westport, CT: Praeger.

Hardy,F. (Ed.). (1966). Grierson on documentary. New York: Praeger.

Hayne, D. (Ed.). (1959). The autobiography of Cecil B. DeMille. New York: Garland Publishing.

Lyden, J. (2003). Film as religion: Myth, morals, rituals. New York: New York University Press.

Medved, M. (1992). Hollywood vs. America: Popular culture and the war on traditional values. New York: Harper Collins.

ص:410

Schrader, P. (1972). Transcendental style in film: Ozu, Bresson, Dreyer.Berkeley: University of California Press.

Skoller, D. (Ed.). (1973). Dreyer in double reflection. New York: Dutton.

Tarkovsky, A. (1987). Sculpting in time: Reflections on the cinema.New York: Alfred A. Knopf.

ص:411

مجسمه سازی

اشاره

مجسمه سازی

از زمان تمدن های بزرگ اولیه تا دوران معاصر، مجسمه سازی به عنوان وسیله ای برای برقراری ارتباط مذهبی به کار رفته است. کار مجسمه ساز این است که ماده را به شیء تبدیل کند. مجسمه سازان به دو شیوه کار می کنند؛ یا به شیوۀ کاهشی که بر چوب یا سنگ، کنده کاری می کنند و یا گِل یا موم را به طریق افزایشی شکل می دهند. مجسمه در حالت گرداگرد از دورتادور تکمیل می شود و به عنوان یک شیءِ بدون تکیه گاه، از نقاط گوناگون بسیاری قابل دیدن است. مجسمۀ نقش برجسته به نقاشی دو بعدی ای شباهت دارد که در آن پیکر ها و اَشکال با پس زمینه و طرح کلی به هم پیوسته اند هم چون نقش کم برجسته یا کوتاه برجسته و یا هم چون نقشِ تمام برجسته به طور چشمگیری

ص:412

برجستگی پیدا می کنند. بسیاری از انواع متفاوت مجسمه سازی، نیاز های بیان گر انۀ مذاهب دنیا را برآورده ساخته اند.

تاریخ اولیه

تاریخ اولیه

آثار مجسمه ای، داستانی را به تصویر می کشند، خدا یا عابدی را نمایش می دهند یا در زمینه یا مراسم عبادی به کار می روند. بعضی مواقع محل قرار گیری اثر مجسمه ای در کار کرد مذهبی اش دخالت دارد. برای نمونه، پیکر های استوانه ای مردان و زنان کشف شده در معبد چهار گوش اشنونا(1) در تِل اَسمر عراق (سدۀ 2900 _ 2600 پیش از میلاد مسیح) ظروفی را در آغوش دارند یا دعا می کنند، در حالی که چشمانشان در عملِ عبادت برای یک خدا، شاید اَبو،(2) خدای گیاهان، کاملاً باز و خیره به مقابل است. هم زمان با این تندیس های نذری سومری،(3) مجسمۀ تدفینی مصری برای اهرام تولید می شد. پیکر های مکعبی خُشک و جدی پادشاهان و ملکه های مصر به منزلة خانه های ابدی برای کا(4) یا روح به کار می رفتند که بنابر اعتقادات مذهبی مردم مصر، پس از مرگ به زندگی اش ادامه می داد. از آن جا که سنگِ فنا ناپذیر جای انسان های جاندار را می گیرد، مجسمۀ مذهبی بین النهرینی و مصری، این جهان را با جهان پس از مرگ پیوند می دهد. مجسمه سازان این آثار اولیه نا شناخته اند ولی هنرمندان بعدی با خلق آثاری با کارکرد مذهبی، به شهرت رسیدند. از میان قدیمی ترین مجسمه سازان نامدار، فیدیاس، پولیکلیتوس و پراکسیتلِس پیکره های عظیم مجسمۀ مذهبی باستان را در طول دورۀ کلاسیک یونانی، یعنی قرون پنجم و چهارم پیش از میلاد مسیح، خلق کردند. در یونان، قسمت عمدۀ فضای داخل معابد، مختص مجسمه های آیینی بود. برای نمونه،


1- Eshnunna، شهر باستانی سومری که نام کنونی اش تِل اسمر و در عراق واقع شده است. (م.)
2- Abu
3- Sumerian Votive statues
4- Ka، مصریان باستان اعتقاد داشتند که نیروی حیات از چندین عنصر جسمی تشکیل شده بود که مهم ترینشان کا بود. کا به عنوان همزاد بدن، در سراسر دوران حیات همراه بدن بود و پس از مرگ از بدن جدا می شد تا در جایگاهش در قلمرو مرگ قرار بگیرد. با این حال، هستی کا معطوف به وجود بدن بود. به همین خاطر، مصریان تمام تلاششان را می کردند تا جسد را سالم و محفوظ نگه دارند. (م.)

ص:413

عبادت کنندگان در اُلمپیا می توانستند برای دیدن پیکرۀ سیزده متری زئوس از جنس سنگ، مفرغ و کریسِلِفانتین (اندوده از عاج و زر) که قسمت عمدۀ فضای داخل سِلا(1) را پُر کرده بود، از راه پله ای مار پیچ بالا بروند. در فضای بیرون معبد یونانی که محل مراسم قربانی کردن حیوانات بود، پیکره ها در ستون ها و در کتیبه های تزیینی و سر ستون ها که چهار سوی ساختمان های معبد کلاسیک را احاطه می کنند، نمایان گشتند. طبق معمول، این آثارِ کمال یافته و بی نقص، اَعمال حماسی خدایان و الهه هایی را روایت می کردند که معابد به آنان اختصاص داشت؛ برای نمونه، ستون شرقی در پارتنون(2) تولد آتنا(3) را نشان می دهد. هر چند پیکر ه های کلاسیکی که امروزه موجود است سفیدِ مطلق اند ولی آن ها در زمان ساخته شدن، رنگی بسیار غلیظ با اجرای درخشان قرمز، آبی و زرد داشتند. این احتمال وجود دارد که فلز زر اندود نیز در آراستن خدایان حجاری شدۀ یونان باستان به کار رفته باشد. تزیین با شکوه این نگاره ها، تأکید بر قدر دانی عبادت کنندگان یونانی در قبال موهبت های خدایان دارد. جدا از نقش برجسته ها ی روایی، هزاران پیکرۀ متناسب عریان مذکر و پیکر های ملبس مؤنث از آن دوره نیز به عنوان پیکر های نذری در معابد و پرستشگاه ها قرار داشتند یا به عنوان نشان گر های قبر استفاده می شدند. پیشکش های نذری، تجلیات جسمی سپاسگذاری از جانب عبادت کنندگان انفرادی بودند. پیکر های نذری یونان هم چون نمونه های سومری و مصری، امر جاندار را به امر بی جان و الهی متصل می ساختند.

استفاده های یهودی _ مسیحی از مجسمه

استفاده های یهودی _ مسیحی از مجسمه


1- Cella، واژه ای لاتین به معنی اتاق کوچک که در معماری کلاسیک به اتاق داخلی یا مرکزی یک معبد گفته می شود. (م.)
2- Parthenon، معبد مختص الهه ای به نام آتنا که در قرن پنجم قبل از میلاد بر آکروپولیس آتن ساخته شد. (م.)
3- Athena، یک از مهم ترین الهه ها در اسطوره شناسی یونانی است و یونانیان معبد پارتنون را برای پرستش او ساختند. (م.)

ص:414

در سنت یهودی _ مسیحی، ارتباط بین انسان ها و خدایی واحد به وسیلۀ عملِ مجسمه سازی آن گونه که در کتاب پیدایش ذکر گردیده، با ذکر نمونه نشان داده می شود:

و پروردگار انسان را از غبار زمین صورت بخشید و نیروی زندگی را در منخرین او دمید؛ و انسان نفسی جاندار گردید.(1)

هر چه دامنۀ توحید، به ویژه مسیحیت و هم چنین یهودیت، به تدریج در دنیای مدیترانه ای بیشتر می شد، بحث و جدل بر سر جایگاه مجسمه به عنوان وسیله ای برای ارتباط مذهبی شدت بیشتری می یافت. با این که نقاشی توانست خیلی زود به عنوان یک وسیلۀ انتقال اصول اساسی مسیحیت جایگاه خود را محکم کند ولی مجسمۀ نمایان هم چنان در پیوند بسیار نزدیک با بت های کفر آمیز، از جمله مجسمه های آیینی زئوس و آتنا باقی ماند. دوران شمایل شکنی یا تصویر زدایی، در اوایل عصر مسیحی و در دوره های بعدی فوران کرد؛ یعنی زمانی که اخطار علیه ساختن اشیاء کنده کاری از کتاب مهاجرت بنی اسرائیل شبهه هایی را دربارۀ صحت مجسمۀ مذهبی مطرح ساخت. این رویکرد به تصویر سازی غیر جاندار در ابتدا هنر مجسمه ای را محدود کرد ولی از قرن چهارم به بعد، مجسمۀ نقش برجستۀ نمادین و بازنمایانه خود را بر تابوت سنگی مسیحی ظاهر ساخت و شاید بتوان گفت که این امر در ادامۀ رسومات رومی بوده است. نماد کای _ رو(2) علامتی شخصی متشکل از X و P، حروف اول واژۀ یونانی مسیح، گاه به گاه تابوت سنگی اولیۀ مسیحی را زینت می بخشد و کمی بعد حکایت هایی برای جلوه گر ساختن زندگی عیسی مسیح به ظهور می رسند. نماد و قصۀ کنده کاری شده در کنار هم، اعتقادات


1- پیدایش 2:7.
2- Chi-Ro

ص:415

مسیحی فرد متوفی را بر یادبودی زوال ناپذیر از سنگ بیان می کنند که جسد انسان در آن، جا گرفته است.

اثرات رشد مسیحیت بر استفاده از مجسمه

اثرات رشد مسیحیت بر استفاده از مجسمه

با رشد و گسترش مسیحیت، استفاده از مجسمه نیز تغییر کرد و متحول گردید. [مجسمۀ] نقش برجسته(1) و مجسمۀ بدون تکیه گاه در ایوان های ورودی و روی سر ستون ها ی داخل کلیسا ها، به شکل تخته نگاره های محراب و اشیاء عبادی ظاهر می شوند. جعبه های کنده کاری شدۀ اشیاء متبرکه، آثار به جا مانده از مسیح، مریم و قدیسین را در خود جا می دهند و برای دین داران مسیحی هم چون اشیاء مورد پرستش به کار می روند. جعبه های اشیاء متبرکه روی محراب ها گذاشته می شدند و در اجتماعات خود نمایی می کردند یا در هنگام اعیاد مهم مورد پرستش قرار می گرفتند. به آثار مقدس که در جعبه های کنده کاری شدۀ مزین نگهداری می شدند، نسبت قدرت های معجزه گر داده می شد. مجسمه ی بزرگ قدیسه فوآ متعلق به اواخر قرن دهم در کانکووِه(2) از اولین پیکره هایی است که از عهد عتیق باستانی به این سو به صورت دورتادور ساخته شد. هستۀ کنده کاری شده با طلا و سنگ جواهر روکش می شد. صلیب های بزرگِ کنده کاری شده از جنس چوب و تجهیز شده با جاهایی برای آثار مقدس نیز متعلق به همین دورۀ تاریخی اند. صلیب دو متری اسقف اعظم ژِرو، که از


1- Relief Sculpture
2- Conques، روستایی در جنوب غربی فرانسه که اکنون تبدیل به شهر کوچکی با همین نام شده است. (م.)

ص:416

چوب بلوط کنده کاری گردید و با رنگ های درخشان رنگ آمیزی شد، پیکر رنجور واقع نمای عیسی را بر صلیب نشان می دهد. صلیب ژرو نان متبرک را در ناحیۀ پشت سر ذخیره داشت و بالای محراب، یعنی محل برگزاری مراسم عشاء ربانی، آویخته شد. حدود 1300 مسیحی با ایمان وقایع را مطابق زندگی مسیح، مریم مقدس یا قدیسین مورد مداقه قرار دادند، طوری که انگار در وقایعی این چنین حضور داشته بودند. آثار مجسمه ای این صحنه ها را به شکل وقایعی ملموس برای عبادت کنندگان در مراسم عشاء ربانی در کلیسا یا در جریان نماز شخصی در خانه، به نمایش گذاشتند. مجموعه هایی از مریم و بچه(1) و صحنه هایی از مصائب مسیح از جمله معروف ترین تصاویر برای دعا بودند. وسپر بیلد یا پیه تا،(2) شکلی مرسوم از مجسمۀ عبادی است که در طول دورۀ قرون وسطی به ظهور رسید. قدیمی ترین بازنمایی های پیه تا در آلمانِ قرن سیزدهم، اغلب به شکل مجسمۀ چوبی چند رنگ یافت می شود. این تصاویر عبادی که نامشان آنداختس بیلدر(3) بود، تأکید بر نگاره های تأثیر گذار از رنج های مسیح و غم و اندوه مادرش داشتند. شخص عبادت کننده در جریان نگریستن به پیه تای کنده کاری شده، تمام توجهش را بر ایثار مسیح و پذیرش مرگ او از سوی مریم در جهت رستگاری نوع بشر، متمرکز می ساخت. این مجسمه های بزرگ و در بیشتر مواقع به اندازۀ واقعی، عموماً کنار محراب کلیسا ها گذاشته می شدند؛ جایی که فرد نماز گزار به طور مستقیم با ناجی و مادرش ارتباط برقرار می کرد. به جرأت می توان گفت که مشهورترین اثر مجسمه ای مسیحی، پیه تایی ساختۀ مجسمه ساز ایتالیایی میکل آنجلو در سال 1499 است. این مجسمۀ مرمرین بزرگ که شاهکاری نو رسته تلقی می گردید، برای کلیسای تدفینی یک کاردینال فرانسوی در کلیسای جامع پیتر قدیس در رُم ساخته شد. مجسمۀ مرمرین فوق العاده صیقلی میکل آنجلو در برابر نگاره های چوبی چند رنگ شمال اروپا، تضاد بسیار آشکاری را نشان می دهد. میکل آنجلو


1- Virgin and Child، یکی از مهم ترین موضوعات شمایل نگاری در مسیحیت که عبارت است از باز نمایی مدونا یا مریم، مادر عیسی به تنهایی یا بیشتر مواقع همراه با پسرش عیسی. (م.)
2- Pieta، واژه ای ایتالیایی به معنای سوگواری و موضوعی در هنر مسیحی که عبارت است از به تصویر کشیدن مریم مقدس در حال بغل کردن بدن مردۀ پسرش عیسی. این موضوع بیشتر مواقع در قالب مجسمه به اجرا در می آید. (م.)
3- Andachtsbilder، واژه ای آلمانی به معنای تصویر عبادی و معمولاً به نقاشی یا مجسمه هایی اطلاق می شود که موضوعات اندوه و رنج مسیحی را از جمله به صلیب کشیدن یا سوگواری، به تصویر می کشند. (م.)

ص:417

مسیح و مریم را به شکل پیکره هایی متناسب و ملهم از سنت کلاسیک یونان، در ترکیبی متوازن و هرمی به نمایش می گذارد. این خانوادۀ مجسمه ای تنها اثری است که به وسیلۀ میکل آنجلو امضا شد؛ زیرا او با افتخار تمام، ابتکار خود را از به ظهور رساندن بصری جایگاه مریم در مقام مادرِ پسرِ خدا، به طور علنی اعلام کرد. مجسمه سازی که خواسته های مسیحیت را برآورده ساخت، در جریان دورۀ اصلاحات متقابل کلیسای کاتولیک به یک نقطۀ اوج رسید و این زمانی بود که کلیسای کاتولیک روم از هنر به عنوان شیوه ای از تبلیغ علیه پروتستان های شمال استفاده می کرد. جیان لورنزو برنینی معروف، شاهکار هایی از هنر باروک را حجاری کرد که از طریق گرامی داشت زندگی شهدای مسیحی اولیه و قدیسین عارف مسلک متأخر، اصول نوسازی شدۀ کلیسای کاتولیک روم را منتقل می کند. قدیسه ترزا در خلسه(1) اثر برنینی که خانوادۀ کورنارو سفارش ساخت آن را برای کلیسایی کوچکی در سانتا ماریا دلا ویتوریا در رُم دادند، نمونۀ بارزی از موفقیت مرمرِ کنده کاری شده برای انتقال قدرت جسمی عشق مسیح است؛ همان گونه که به وسیلۀ قدیسه ترزا، راهبۀ کارملی(2) پا برهنه، تجربه گردید. این قدیسه در سال 1622 به وسیلۀ پاپ گرگوری پانزدهم در زمرۀ قدیسین شمرده شد. در همان زمان، استفانو مادرنو نگاره ای متحرک از قدیسه سیسیلیا، شهید مسیحی اولیه، بر اساس مشاهدۀ عینی بدن پاک و فاسد نشدۀ او که در 1599 کشف گردید، کنده کاری نمود. نگارۀ تأثر انگیز قدیس شهیدِ خوابیده، از خود گذشتگی و ایثار مؤمنان اولیه را در خاطر عبادت کنندگان آن دوره زنده می کرد.

استفاده های مذاهب دیگر از مجسمه

استفاده های مذاهب دیگر از مجسمه


1- St.Theresa in Ecstacy
2- Carmelite

ص:418

مجسمه در دیگر مذاهب دنیا نیز به کار می رفت. در هند که زادگاه آیین هندو و بودایی است، بازنمایی های مجسمه ای از خدایان بی شمار در معابد و پرستش گاه ها به وفور دیده می شود. هندو ها به طور انفرادی عبادت می کنند و پیکر های مجسمه ای خدایان و الهه ها را موجوداتی بشری می دانند که قاعدتاً باید آبتنی شان بدهند، لباس به تنشان بپوشانند و به آن ها غذا بدهند. صُور مجسمه ایِ با روح، خدایان را به شکلی واقعی جلوی عبادت کننده حاضر می کنند. در میان پیکره های اصلی معبد خدایان هندو، الهۀ بلند مرتبه، براهمای خالق، ویشنوی محافظت کننده، و شیوای ویرانگر خود نمایی می کنند. این پیکر ها با ویژگی های خاص خودشان شناخته می شوند. در نگاره های رایج شیوا، این خدا به رقص در دایره ا ی شعله ور مشغول است در حالی که ادا های ثابت دارد و اشیایی نمادین از جمله طبلِ آفرینش و آتش ویرانی را که معرف جایگاه او در معبد خدایان هندو هستند، به نمایش می گذارد.

مجسمۀ بودایی اولیه در هند به بازنمایی نماد ها و روایاتی می پرداخت که اعتقادات مذهبی نوین را اشاعه می دادند. هنر بودایی این دوره غیر شمایلی بود؛ یعنی بودا بازنمایی نمی شد. وقتی زائران به پرستش گاه بزرگ در سانچی می رسیدند، از میان در گاه های بزرگی می گذشتند که به وفور با نماد هایی چون چرخِ قانون،(1) شیر ها و درختان، کنده کاری شده بودند. این نماد ها به زندگی بودا و میل به بصیرت دلالت داشتند. فرد عابد در هنگام گشتن مداوم دور معبد خدایان یا تپۀ برآمده، به دور نمادی جسمی و بزرگ از نیروانا (پیوستن به کل هستی) یا بصیرت می چرخید. بازنمایی شمایلی بودا به شکل پیکری ساکن، تمام رخ نشسته یا ایستاده از مراقبۀ آرام او خیلی زود رواج یافت. هر یک از وضعیت های نمادین دست یا مودراس،(2) حالت ذهنی


1- Wheel of Law، معادل واژۀ سانسکریت دارماچاکرا (Dharmachakra)، نماد بازنمایی قانون در آیین هندو و بودا. (م.)
2- mudras، حرکت های نمادین و آیینی در آیین هندو و بودا. هر چند برخی مودرا ها همۀ بدن را شامل می شوند، ولی این حرکات بیشتر مواقع با دست ها و انگشتان انجام می گیرند. (م.)

ص:419

بودا را می رسانند. برای نمونه، بودا ممکن است بتواند با حالت کف دست بالا آمده تا شانه اش به ناظر دلگرمی بدهد یا ممکن است بودا حالت تفکری اش را با راحت گذاشتن هر دو دست بر ران هایش، یا کف دست های چسبیدۀ رو به بالا با سر انگشتان محبت آمیز، انتقال دهد. بودا لباس رُهبانی ساده ای به تن می کند؛ لاله های بلند گوش او نشان می دهند که دیگر گوشواره های پُر زرق و برق سلطنتی را نمی پوشد. او خیلی از مواقع یک خال، اورنا،(1) روی پیشانی اش و کپه ای از مو، یوشینشا،(2) دارد. پشت سر بودا هاله ای می تابد. از دورۀ گوپتا(3) در قرون چهارم و پنجم پیش از میلاد مسیح به بعد، بازنمایی های مجسمه ای بودا کاملاً فراگیر شد و گسترش پیدا کرد. بودای نشسته، به پیکری نشسته و با وقار، خندان با چشمان بسته در نمایی جاودانی از آرامش و صلح تبدیل می شود.

با فراگیر شدن آیین بودا، بازنمایی های مجسمه ای، نیاز های پیروان جدید را برآورده می ساخت. در جزیرۀ جاوه، در معبد بُرُبودور،(4) زائران می توانند در حال طی کردن مسیری به سمت بالا، یعنی با دنبال کردن رد قدم های بودیساتوا که بصیرت را با گذشتن موفقیت آمیز از تمام ده مرحلۀ وجود به دست آورد، در امتداد 1460 روایت نقش برجستۀ کنده کاری شده پیش بروند. شانزده کیلومتر نقش برجسته ها ی سنگی و بیش از چهارصد مجسمۀ بودای بدون تکیه گاه، زائر را در میان صفی از تصویر سازی ها و توقف گاه های تفکربرانگیز به سمت پرستش گاهی در نوک تپه هدایت می کنند. آثار مجسمه ای بودا در ژاپن و چین، بسیار گوناگون اند و با نیاز فرهنگی هر محل تغییر می کنند. در ژاپن، در تالار طلایی یا کوندو که قسمتی از مجتمع هُریوجی(5) متعلق به قرن هفتم است، مجسمۀ زر اندود شدۀ بزرگ،


1- urna
2- ushina
3- Gupta
4- Borobudur
5- Horyuji

ص:420

بودا را با حالت مودرای آبهایا(1) نشان می دهد. این بودای نشسته بر تخت نیلوفری، بخشی از مجموعه ای با شکوه از مجسمه ها و نقاشی ها است که عیناً ساحت معنوی بصیرت را در زمین شبیه سازی می کنند. به علاوه، حجاری این پیکره را توری بوشی(2) به انجام رساند که خانواده اش از کُره و چین به ژاپن مهاجرت کرده بودند.

اثرات شمایل شکنی

اثرات شمایل شکنی

شاید هیچ نمونه ای از لحاظ اقتدار مجسمۀ مذهبی، بهتر از تخریب بودا های بامیان(3) به دست طالبان وجود نداشته باشد. این دو مجسمۀ تاریخی بودا های ایستاده، در طول قرون پنجم و ششم و مستقیماً درون ضلعی از دیواره ای سنگی، واقع در مرکز افغانستان حجاری گردیدند. شمایل شکنان مسلمان تخریب پیکره ها را از چند صد سال پیش تر شروع کرده بودند، ولی در مارس 2001 دولت اسلامی طالبان حکم بر کفر آمیز بودن مجسمه ها صادر نمود و آن ها را تخریب کرد. بزرگ ترین بودا ها پس از تقریباً یک ماه گلوله باران شدید، کاملاً نابود شدند. وزیر اطلاعات طالبان در هنگام تخریب، با اظهار تأسف بیان کرد:

این تخریب آن قدر هم که مردم فکر می کنند، کار ساده ای نبود. این مجسمه ها را نمی توان با گلوله باران سرنگون کرد، چون هر دو در دل صخره کنده شده اند و سفت به کوه چسبیده اند.

بسیاری از آثار مجسمه ای، ویرانگری های نهضت شمایل شکنی را نشان می دهند ولی مخالفت با مجسمه سازیِ سه بُعدی از سوی اصول گرایان مسلمان، شیوۀ نوینی از تعصب است. خوشبختانه، تعداد زیادی مجسمۀ سنگی، مفرغی و چوبی که بازنمای مذاهب جهانند، در این گیر و دار جان سالم به در برده اند و


1- abhaya mudra، مودرای بدون هراس که نشان دهندۀ حمایت، صلح، آرامش، خیر خواهی و برطرف کردن ترس است. (م.)
2- Tori Busshi، مجسمه ساز ژاپنی اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم. قسمت دوم نام او (Busshi) عنوانی است به معنای سازندۀ تصاویر بودایی.(م.)
3- Buddhas of Bamiyan، دو مجسمۀ بزرگ به بلندی 53 متر و 35 متر از بودا در استان بامیان افغانستان که بزرگ ترین مجسمه های بودا و بلند ترین مجسمه های سنگی در جهان محسوب می شدند. ملا محمد عمر، رهبر طالبان در سال 2001 حکم تخریب این مجسمه ها را صادر کرد. (م.)

ص:421

این امر قدرت تصاویر را در انتقال عمیق ترین اعتقادات مربوط به ارتباط انسان با خدا، آشکار می سازد.

نوشتۀ والری هِدکوییست

ترجمۀ فرهاد صادقی

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Apostolos-Cappadona, D. (2005). Religion and art. Grove Art Online: Oxford University Press.

Bazin, G. (1968). The history of world sculpture. Greenwich, CT: New York Graphic Society, Ltd.

Elgood, H. (1999). Hinduism and the religious arts. New York: Cassell PLC.

Hibbard, H. (1966). Masterpieces of Western sculpture: From Medieval to Modern. New York: HarperCollins.

Lee, S. E. (1998). China, 5000 years: Innovation and transformation in the arts. New York: Solomon R. Guggenheim Museum.

Menzies, J. (Ed.). (2003). Buddha: Radiant awakening. New Haven, CT: Yale University Press.

Snyder, J. (1989). Medieval art: Painting, sculpture, architecture, 4th-14th century. New York: Prentice Hall.

Weston-Lewis, A. Clifford, T. (1998). Effigies ecstasies: Roman baroque sculpture and design in the age of Bernini. Edinburgh: National Galleries of Scotland.

ص:422

مجلات

اشاره

مجلات

قرن های متمادی است که مجلات توسط سازمان ها و فرقه های مذهبی به عنوان ابزاری برای تقویت اعتقادات کسانی که آیین خاصی دارند یا دارای عقایدی به خصوص هستند، چاپ می شوند. مجلات مذهبیِ جلدنازک مانند مجلات سکولار، حضور جدی ای در شبکۀ جهانی دارند.

مجلات مذهبی بین المللی

مجلات مذهبی بین المللی

محقق ارتباطات داگ آندروود اذعان می دارد که جرج فاکس، کواکرِ انگلیسی (عضو فرقه ای مسیحی به نام انجمن دوستان) یکی از اوّلین روز نامه نگاران مذهبی در انگلستان بود. او در اواسط قرن 17 با انتشار جزواتی، از کواکریسم در برابر سانسور، اتهام زدن به دولت انگلستان و روحانیون رقیب دفاع کرد. در همین دوره بود که جان میلتِنِ شاعر با نوشتن رسالۀ معروفش Areopagitica (1644) آزادی بیان را خواستار شد. فرانس مینِکا می نویسد:

شاید اوّلین پیشگام مجموعه های تأثیرگذار متنوع قرون هجده و نوزده، ماه نامۀ پست آنجل بود که طی سال های 1701 تا 1702 توسط جان دانتون انتشار یافت. (مینکا، 1972)

مجلات مذهبی، نوع غالبِ نشریات ادواری در قرن 18 انگلستان بودند که مطالبی از قبیل شعر، مقالات اخلاقی، اخبار عمومی، آگهی فوت، زندگی نامه و

ص:423

خطابه ها را در برمی گرفت. مجلات مذهبی معاصر در لندن عبارتند از چِرچ تایمز، انتشارات کلیسای انگلستان؛ فصل نامۀ یهود و کیو نیوز (نشریۀ مسلمانان).

یکی از قدیمی ترین مجلات خبری مسیحی در فرانسه با نام Dimanche en Paroisse (کشیش نشین یک شنبه) به سال 1885 منتشر می شده است. آلمان دارای مجلات مذهبی فراوانی از جمله نشریۀ کاتولیکی با تیراژی حدود 42000 نسخه است با نام:

fur das Bistum Augsburg Katholische sonntags zeitung

اوّلین مجلات مذهبی در آمریکا

اوّلین مجلات مذهبی در آمریکا

اوّلین مجلات آمریکایی، نشریات سکولار و عمومی بودند که به سال 1741 توسط اندرو برادفورد و بنیامین فرانکلین پایه گذاری شدند. نشریۀ برادفورد با نام مجلۀ آمریکایی یا مرور ماهانۀ دولت سیاسی مستعمرات بریتانیا(1) فقط سه شماره چاپ شد در حالی که مجلۀ عمومی و رویدادنامۀ تاریخی برای همۀ مزارع بریتانیا در آمریکا،(2) چاپ فرانکلین، تا شش نسخه بیشتر ادامه پیدا نکرد. اوّلین مجلۀ صرفا مذهبی در مستعمرات بریتانیا با نام تاریخچۀ مسیحیت، مطالبی دربارۀ احیا و تبلیغ دین در بریتانیای کبیر و آمریکا(3) بود که از سال 1743 تا 1745 انتشار یافت. این مجله در طول بیدارسازی عظیم احیاگری مذهبی در انگلستان جدید متولد شد و با کیسای محافظه کار وارد چالش شد. تاریخچۀ مسیحیت تحت راهنمایی و حمایت مبلّغین انجیلی مردمی مانند جرج وایتفیلدِ آنگلیگان و گیلبرت تِننتِ پرزبیتری بود. این مجله توسط توماس پرینس، روحانی ای از کلیسای جنوبی در بوستِن به کمک پسرش نوشته و چاپ می شد. بیشتر خبرهای تاریخچۀ مسیحیت جزییاتی دربارۀ احیاگری مذهبی در ماساچوست، نیوجرسی و


1- The American Magazine or a Monthly view of the Political State of the British Colonies
2- The General Magazine and Historical Chronicle, for All the British plantations in America
3- The Christian History, Containing Accounts of the Revival and Propagation of Religion in Great-Britain and America

ص:424

پنسیلوانیا بود. به تدریج این جزییات برای خوانندگان یکنواخت شدند و مجله در فوریۀ 1745 با فروکش کردن آتش بیدارسازی تعطیل شد.

مورخ مجلات، آلگرنون تاسین، اذعان دارد که دوّمین مجلۀ مذهبی در آمریکا (چاپِ آلمان) در جِرمن تاونِ پنسیلوانیا، بسیت سال بعد، یعنی دهۀ 70 پدیدار گشت. حدودا بیست سال بعد اسقفان مِتُدیست، تامس کُک و فرانسیس آزبری، مجلۀ آرمینیا(1) را در فیلادلفیا به سال 1789 تا 1790 سردبیری کردند. تخصص آن ها چاپ خطابه های بنیانگذار فرقه، جان وِزلی بود که نوشته های اش کمتر در آمریکای تازه شکل گرفته یافت می شدند. کُک و آزبری به ایجاد اتحاد میان جوامع مِتُدیستِ فراوان و روبه گسترش پراکنده در سطح آمریکا امید داشتند. بدون شک محتوای محدود و مخاطب پراکنده افول سریع مجلات را باعث شدند. بالعکس نشریۀ تاثیرگذار حامی مسیحیت(2) در سال 1862 توسط کلیسای مِتُدیست شکل گرفت و تا قرن بیستم فعالیت خود را به خوبی ادامه داد تا این که پس از ادغام با نشریۀ مِتُدیستِToday (منتشره از سال 1956) در سال 1974 نشریۀ متدیست متحد امروز(3) شکل گرفت. در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیست، محتوای دینی دیگر مجلات را هم فراگرفت؛ محتواهایی شامل زندگی نامه های روحانیون مسیحی، اشعار مذهبی و داستان نوکیشان. چارلز لایپی می نویسد:

ژورنالیسم مجله در این دوره به طور کلی در پی سرگرم کردن یا بالابردن دانش در زمینه ای تخصصی نبود و بیشتر به فراهم آوردن ابزارهای لازم برای رشد اخلاقی مشغول بود. (لایپی 1986)

نشریات اقلیت

نشریات اقلیت


1- The Arminian Magazine
2- Christian Advocate
3- United Methodists Today

ص:425

مجلات مذهبیِ اقلیت اوایل قرن نوزده شکل گرفتند ولی یکی از نشریات فرقه ای از بقیه متمایز بود؛ تنها نشریۀ سیاه پوستانِ پیش از جنگ داخلی آمریکا تا قرن بیستم به حیات خود ادامه داد. به اعتقاد مورخ رسانه، جان تِبِل (1969 )، Christian Recorder، از نگاه بنیانگذارش یعنی کلیسای متدیست آفریقا، بیشتر مجله ای دربارۀ اخبار کلیسا و بحث و نظر بود تا ابزاری تبلیغاتی. مجله با شروع کارش در سال 1818 به مبارزه با بی سوادی در میان مخاطبانی پرداخت که اکثرشان در ایالات برده دار زندگی می کردند. مجله با شروع سال 1841 به شکل یک فصل نامه تحت حمایت کنفرانس نیویورک و گروهی از سیاه پوستانِ باسواد در شمال ادامۀ فعالیت داد.

در سال 1852 برده داران جنوبی، خواندن مجله را در ایالات برده دار ممنوع کردند. پس از جنگ داخلی، مسیحیت در میان سیاه پوستان همانند مجلات برجستۀ اقلیت رونق پیدا کرد. دو نمونه از این مجلاتA.M.E Zion Review، فصل نامۀ کلیسای اسقفی متدیست های آفریقایی و ستارۀ صهیون(1) اثر متدیست های صهیونِ کارولینای شمالی بودند. با این که پروتستان ها غالب بودند ولی اقلیت های مذهبی مجلات خود را داشتند. یکتاپرستان مسیحی نشریه ای با نامChristian Examiner (1824) را تا حدود 50 سال انتشار دادند. کاتولیسیسم رومی از طریق نشریه ای با نام U.S .Catholic Miscellany در چارلستِنِ کارولینای جنوبی از سال 1822 تا 1832 انتشار یافت. تعداد فراوانی از ژورنال های یهودی از اواسط قرن نوزده آغاز به کار کردند که مهم ترین آن هاAmerican Israelite (1854) بوده است.

دیگر مجلاتِ پیش از جنگ داخلی

دیگر مجلاتِ پیش از جنگ داخلی


1- Star of Zion

ص:426

Biblical Repertory در سال 1825 پایه گذاری شد و جزو اوّلین نشریات جنبش ضداحیاگری مذهبی بود که مخاطبانی حرفه ای به ویژه روحانیون پرزبیتری را خطاب قرار می داد. جنبش الغای برده داری در اواسط قرن نوزده در جامعۀ آمریکا ثبات پیدا کرد. اکثر نشریات مذهبی این دوره به تعمیددهندگان، متدیست ها، پرزبیتری ها و کلیساهای مستقل تعلق دارند. مجلات مذهبی در کنار روزنامه ها و رساله های فراوانِ ضدبرده داری، تعدادی مقالات اصلاح طلبانه چاپ کردند؛ برای نمونه مجلۀ Independent، وابسته به کلیسایی پروتستان، متن کامل رمان کلبۀ عمو تُم را چاپ کرد.

مجلات مذهبیِ پس از جنگ داخلی

مجلات مذهبیِ پس از جنگ داخلی

پس از اتمام جنگ داخلی در سال 1865، مجلات مذهبی در آمریکا رشد سریعی پیدا کردند. فرانک لوترمات در مطالعۀ تاریخی مشهور خود دربارۀ مجلات آمریکایی، تعداد نشریات آن سال را 350 عنوان تخمین می زند که تا سال 1885 دو برابر شده است. نشریات مدارس تعلیمات دینی بیش از نیمی از عناوین سال 1885 را به خود اختصاص دادند. بیش از ده هزار نقد مذهبی در هر شماره به فروش می رسید و این در حالی بود که تیراژ برخی هفته نامه ها به صد هزار نیز می رسید. بیشتر محتوای این هفته نامه ها مبهم بودند و موضوعات عمیق کلامی را می کاویدند. هر از چند گاهی هم با یکدیگر به مناظره می پرداختند. به دلیل ترس پروتستان از رشد و قدرت یافتن کاتولیک ها، اکثر نشریات فرقه ای کاتولیسیسم را محکوم می کردند تا انتشارات کلیسای خود را رونق ببخشند. به گفتۀ تِبِل در همین سال، 1885، کاتولیک ها 74 نشریه یعنی یکی بیشتر از متدیست ها داشتند. اواخر قرن نوزده، تعمیددهندگان، مجلات زیادی چاپ کردند ولی عمرشان کوتاه بود. انشارات پرزبیتری ها و یکتاپرستان

ص:427

بین شمال و جنوب، لیبرال و محافظه کار تقسیم شدند. ژورنال های غیر فرقه ای عبارتند از:

The Christian Herald (یکی از شماره های جنبی مجلۀ لندن) و war cry از انتشارات ارتش رستگاری(1) (تشکیلات مسیحی ای که در سال 1865در لندن بنا شد و هدفش تبلیغ دینی و کمک به فقرا بود) می شدند که هنوز هم چاپ می شوند. نشریات مذهبی در اواخر قرن نوزده آن قدر متنوع شدند که مات آن ها را به بیش از سیزده نوع تقسیم کرده است؛ برای نمونه نشریاتی که دربارۀ امور داخلی و خارجی، هم چنین پیشرفت ادبی از دید مذهب نظر می دادند؛ ژورنال های فرقه ای با نگاهی لیبرال؛ نشریات فرقه ای که مخاطبانش مردم عادی بودند؛ نقد و بررسی های فصلی یا ماهانه که مورد حمایت فرقه های مذهبی بودند.

خلاقیت در انتشارات مذهبی

خلاقیت در انتشارات مذهبی

در ابتدا مجلات، ابزاری تأثیرگذار در روند آموزش و توزیع اطلاعات مذهبی در میان مخاطبان تلقی می شدند و برای اوّلین بار مسیحیان پروستان از آن برای تغییر آیین و رسیدن به اهداف انجیلی بهره بردند. فرقه های انجیلی مسیحی از قدیم، سرآمد فن آوری چاپ بوده و خلاقیت های فراوانی در انتشار و توزیع از خود نشان داده اند؛ برای نمونه طبق گفتۀ دیوید پُل نورد، اونجلیست های آمریکایی از طریق ایجاد جوامع انجیلی و رساله ای بین سال های 1805 تا 1815 در ارائۀ مفاهیم جدید در رسانه های جمعی مذهبی پیشگام بوده اند. از میان این گروه های متنوع، دو سازمان ملّی اصلی با نام های The American Bible Society (1816) و The American Tract Society (1825) پدیدار گشتند. این دو سازمان مسئول استفادۀ گسترده از قدرت چاپ (استفاده از بخار و دیگر روش های سریع چاپ)، چاپ کلیشه ای (ساخت


1- Salvation Army

ص:428

قالب هایی فلزی برای استفادۀ مجدد و سریع) و تولید کاغذ ارزان تر بودند. این خلاقیت ها منجر به نتایج شگفت انگیزی شدند؛ برای نمونه The American Tract Society در عرض چهار سال، از هفتصد هزار رسالۀ چاپ شده در سال 1825 به بیش از شش میلیون رسید.

مجلات مذهبی مدرن

مجلات مذهبی مدرن

همان طور که لایپی می گوید، مطالعات آکادمیک مذهب از مدارس دینی قرن بیست پا فراتر گذاشته و به محیط های غیر مذهبی مانند کالج و دانشگاه وارد شده اند. این جهش به سمت ایجاد گروه های مذهبی در مؤسسات سکولار تحت تقد و بررسی است. هم چنین مطالعۀ دین بسیار تخصصی شده و باعث ایجاد نشریاتی با رویکردهای متنوع شده است. عناوین برخی نشریات عبارتند از:

مروری بر باستان شناسی انجیلی(1975)، ژورنال کلیسا و دولت(1959)، فصل نامۀ انجیلی کاتولیک(1939)، فصل نامۀ یهود(1889) و دیالوگ: ژورنال تفکر مورمون(1966).

نشریات محبوب و کمتر تحقیقی دیگر، معمولا دربارۀ وقایع روز و جامعۀ مدرن برای مخاطبانی تحصیل کرده و دارای سواد مذهبی می نوشتند. این نشریات عبارتند از:

Christian Century (1884)، مجله ای لیبرال و معتدل و مجلۀ محافظه کارِChristianity Today (1965) انتشاریافته توسط انجمن انجیلی بیلی گراهام؛ Christianity Today تیراژی حدود 155 هزار دارد و دیگر عناوینی چون تاریخچۀ مسیحیت و کتاب و فرهنگ را منتشر کرده است. مجلۀ world به سردبیری روزنامه نگار و استاد مذهبی ماروین اولاسکی ظاهر و سبک مجلات جدیدی مانند تایم و نیوزویک را دارد ولی حاوی رویدادهای

ص:429

داخلی و خارجی از نقطه نظر مسیحی بنیادگرا است. مجلۀ Bodhi (1997) نشریه ای برای بودایی ها است. Common weal (مصلحت عمومی)،(1924) انعکاس دهندۀ دیدگاه های کاتولیک های محافظه کار است و نشریۀCommentary دیدگاه های یهودیت محافظه کار را بیان می کند. مجلۀHadassah (هدسه: همسر یهودی خشایارشا)، (2001) ماه نامه ای برای خوانندگان یهودی و آمریکایی معاصر با تیراژی حدود سیصد و نه هزار است.

کانون انتشارات مذهبی

کانون انتشارات مذهبی

دو کانون نشر مذهبی داخلی و جود دارند که اکثر نشریات از طریق آن ها شناخته می شوند. کانون انتشار کلیسا (ACP) در سال 1919 توسط گروهی شکل گرفت که بعدها تبدیل به انجمن ملّی کلیساها شد.

دوّم، کانون انتشارات انجیلی (EPA) که به وسیلۀ ادبای انجیلی به عنوان جایگزینی برای کانون انتشارات کلیسا ولی به شکل لیبرال تر شروع به کار کرد. به اعتقاد کِن واترز EPA با 103 عضو در سال 1949 آغاز به کار کرد و در سال 1998 با پیشی گرفتن از ACD اعضای خود را به چهار برابر افزایش داد. (واترز، 2001)

مجلات خاص

مجلات خاص

مجلات مذهبی به رشد خود ادامه دادند و در حال حاضر شاهد عناوین به خصوصی به صورت چاپی و آن لاین هستیم. بیشتر این مجلات سلایق خاصی حتی طنز مذهبی را در برمی گیرند. یکی از این مجلاتThe Door است که خود را «تنها مجلۀ طنز مذهبی در جهان» می خواند. The Door را یک گروه مسیحی با نام بنیاد تثلیث در دالاسِ تگزاس چاپ می کند. احیای معنوی و عدالت اجتماعی اهداف اصلی ایجاد مجلۀ انجیلیSojourners در واشنگتن بودند که کار خود را با

ص:430

نامPost – American آغاز کرد. Killing the Buddha (قتل بودا) طبق گفتۀ وب سایت مجله ای مذهبی برای مردمانی است که از کلیساها نگرانند یا از گرفتارشدن در غرفۀ کتاب های معنوی کتاب فروشی ها خجالت زده اند؛ افرادی که هم تندخویند و هم علاقه مند به محبت با خدا. این مجله مناسب افرادی است که می خواهند به گونه ای مذهبی باشند و بدانند الوهیت چیست ولی به دلایلی نه هستند و نه این گونه عمل می کنند.

آیندۀ مجلات مذهبی

آیندۀ مجلات مذهبی

از سال 1980 در پی رویدادهایی چون انتخاب رییس جمهور محافظه کار رونالد ریگان، رشد اکثریت اخلاقی، گرایش اکثر مدارس دینی پروتستان به راست گرایی و روی کار آمدن محافظه کاران مذهبی در سیاست، رسانه های خبری در آمریکا توجه بیشتری به مذهب کردند. با توجه به تأثیر رقابت ریاست جمهوری آمریکا بر مذهب در سال های 2000 و 2004 بسیاری از سازمان های خبری نیز توجه خود را معطوف مذهب کردند.

نشریات سکولاری چون نیوزویک، تایم وU.S. News world Report داستان هایی مذهبی دربارۀ عید پاک و کریسمس چاپ می کنند و حاوی موضوعات فرهنگی سالانه مانند بررسی کتاب ها و فیلم های مذهبی و گرایشاتی مانند کلیساهای اعظم و جنبش های معنوی جدید هستند. دیگر عناوین تخصصی مجلات مذهبی را روی دکۀ روزنامه فروشی ها می توان یافت که مهم ترین آن ها CCM و Relevance با مخاطبانی جوان هستند که موسیقی مسیحی معاصر گوش می دهند.

هم زمان با پیگیری نسل های جدید برای یافتن راهی جدید برای ابراز مذهبیت خود، مجلّاتی با این سیاق به رشد خود ادامه داده و شاید پیش از چاپ

ص:431

در اینترنت یافت شوند. ناشرین مذهبی همیشه خلاق بوده اند و آمادۀ به کارگیری فن آوری های جدید به منظور گسترش کتاب مقدّس خود در آینده خواهند بود.

نوشتۀ آنتونی هچر

ترجمۀ روح الله عطایی

ص:432

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Blanchard, M. A. (Ed.). (1998). History of the mass media in the United States. Chicago: Fitzroy Dearborn Publishers.

Emery, M., Emery, E. (1988). The press and America: An interpretive history of the mass media (6th ed.). Englewood Cliffs, NJ: Prentice Hall.

Fackler, P., Lippy, C. (Eds.). (1995). Popular religious magazines of the United States. Westport, CT: Greenwood Press.

Lippy, C. (Ed.). (1986). Religious periodicals of the United States: Academic and scholarly journals. Westport, CT: Greenwood Press.

Mineka, F. E. (1972). The dissidence of dissent: The monthly repository, 1806-1838. New York: Octagon Books.

Mott, F. L. (1930). A history of American magazines, 1741–1850. Cambridge, MA: Harvard University Press.

Mott, F. L. (1971). American journalism, a history: 1690–1960 (3rd ed.). New York: MacMillan.

Nord, D. P. (1984). The evangelical origins of mass media in America, 1815–1835. Journalism Monographs, 88.

Richardson, L. N. (1931). A history of early American magazines, 1741–1789. New York: Thomas Nelson and Sons.

Schultze, Q. J. (1990). American Evangelicals and the mass media. Grand Rapids, MI: Academie/Zondervan.

Tassin, A. (1916). The magazine in America. New York: Dodd, Mead, and Company.

ص:433

Tebbel, J. (1969). The American magazine: A compact history. New York: Hawthorn Books.

Underwood, D. (2002). From Yahweh to Yahoo!: The religious roots of the secular press. Urbana: University of Illinois Press.

Waters, K. (2001). Vibrant, but invisible: Astudy of contemporary religious periodicals. Journalism Mass Communication Quarterly, 78(2), 307–320.

Willings Press Guide Vol. I. (2003). Chesham, Bucks, UK: Waymaker Ltd.

ص:434

مخاطب

اشاره

مخاطب

اعضای کلیسا برای انجام نیایش های مذهبی مانند خطابه ها، نمازهای دسته جمعی یا احکام، در گروه هایی با عنوان اجتماعات(1) دور هم جمع می شوند. آن ها هنگامی که از رسانه های سکولار مانند تلویزیون یا فیلم استفاده می کنند، مخاطبانی مذهبی هستند. این که مخاطبان مذهبی چگونه فرهنگ عامه را تجربه می کنند، در مطالعات رسانه از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این مسئله باعث درک بیشتر تعامل اعضای کلیسا با دنیای سکولار می شود. رفتار مخاطبان در میان فرقه های مختلف متفاوت است؛ از آمیش ها(2) که از


1- congregations
2- 2.Amish فرقه ای از پروتستان های منونیت (مخالفین تعمید) که در طی قرن 18 در أمریکا و کانادا سکنی گزیدند. (گ.)

ص:435

تلویزیون دوری می کنند تا یکتاپرستان مسیحی که معمولا برنامه های خاصی را در عبادات می گنجانند. برخی مخاطبان اهل مبارزه هستند؛ مانند تعمیددهندگان جنوبی (باپتیست ها) که محصولات دیزنی را تحریم کرده یا مسلمانانی که با چاپ رمان آیات شیطانی اثر سلمان رشدی به مخالفت پرداختند. معمولا روحانیت، مشوق سواد رسانۀ مذهبی یا کاربرد رسانۀ جمعی در متن اهداف و ارزش های معنوی بوده است.

تاریخچۀ مخاطبان مذهبی

تاریخچۀ مخاطبان مذهبی

مخاطب مذهبی پدیدۀ جدیدی نیست و به دورۀ رمانتیک باز می گردد که در طول آن، حامیان مسیحی از مضامین معنوی در آثار سکولار شکسپیر و نمایش نامه های الهام بخش ویکتور هوگو و فردریش شیلر لذت می بردند. با شروع دهۀ 80 میلادی، انجمن های ادبی و جنبش های آموزشِ بزرگسالان چاتاکو(1) در آمریکا اعضای کلیسا را جذب نمایش نامه های سکولار، شعرخوانی و سخنرانی ها کردند. با این حال گذار از اجتماعات به مخاطب کار چندان آسانی نبود و اعضای کلیسا دربارۀ درستی سرگرمی مطلق مردد بودند. در نتیجه انجمن های ادبیِ اواخر قرن نوزده در کنار تفریحات سکولار در کلیساها، آموزش دینی نیز می دادند.(2) با پیدایش رادیو و تلویزیون، مخاطبان مذهبی هم بیشتر شدند و هم پیچیده تر. در جامعۀ اطلاعاتی اخیر، اینترنت، تلویزیون تعاملی(3) و ارتباطات ماهواره ای فرصت ها و چالش های جدیدی را برای جوامع مذهبی ایجاد کرده اند.

تنوع مخاطب

تنوع مخاطب


1- the lyceum and Chautauqua adult-education movements
2- Cravens 2005
3- interactive television

ص:436

مخاطبان مذهبی متشکل از جوامع تفسیرگر کوچکی هستند که از نظر کاربرد رسانه و تفسیر، همگن هستند.(لیندلوف، 2002). برای نمونه در فرهنگ فرهیختۀ یهود، حَرِدی ها (ارتودکس های افراطی) تماشای تلویزیون سکولار را ممنوع کرده اند و این در حالی است که اکثر خانواده های یهودیِ مهذب از نمایش های تلویزیون و فیلم ها لذّت می برند. همین تنوع را در اسلام هم شاهد هستیم. با وجود بدبینی مشترک نسبت به برخی ارزش های غربی، مسلمان آمریکایی تولیدات هالیوود را بیش از مسلمانان شیعۀ خاورمیانه می بیند که نفرت بیشتری از رسانه های سکولار غرب دارند. مقاومت مسلمانان در برابر رسانه های غربی را می توان در موسیقی راک یوسف اسلام (کَت استیونس) یافت که آلات موسیقایی خود را فروخت و بسیاری از آهنگ هایش را دیگر اجرا نکرد. وقتی لوترا با مقایسۀ یک گروه مطالعاتیِ عبادیِ کوچک هندو، ساتسانگ، با گروه بزرگتری از کاربران گروه خبری اینترنت، یافت که مخاطبان در نگرش خود به رسانه دارای تفاوت های اساسی هستند. گروه کوچکتر از رسانه های سرگرم کننده کمتر استفاده می کرد و بیشتر سعی در رشد معنوی خود داشت. با این حال اعضای گروه خبری هندو بیشتر با رسانه های غالب آمریکا آشنا بودند و هنگام نمایش چهره ای منفی از هندوها به اقدامات ضدافترا و تهمت دست می زدند.

تنوع در میان مخاطبان مسیحی

تنوع مخاطب در مسیحیت نیز وجود دارد. پروتستان های محافظه کار انجیلی مانند تعمیددهندگان جنوبی، اعضای عید خمسین (پِنتاکوستالیست ها) و نصرانی ها، رسانه های سکولار را نقطۀ مقابل ارزش های مسیحی تلقی می کنند

ص:437

در حالی که پروتستان های اصیل مانند متدیست ها، پرزبیتری ها (مشایخی ها) و لوتری ها از اخبار تلویزیونی و برنامه های آموزشی در جهت آگاهی درباره مواد مخدر، فقر و دیگر موضوعات اجتماعی حمایت می کنند. (بودنباوم، 1996) رفتار مخاطب اغلب در حال تغییر است؛ مانند نصرانی ها که مدّتی از رفتن به سینما خودداری می کردند ولی در حال حاضر به طور گسترده از انواع رسانه ها بهره می برند. رویکرد کاتولیک ها به رسانه نیز تحولات فراوانی داشته است. در دهۀ 60 کاتولیک ها برای انتخاب رسانه از انجمن ملّی شایستگی و دفتر ملی ادبیات فاخر کمک می گرفتند. با این حال از زمان چاپ نوشته های پاپ ژان پل دوّم در سال 1993 استفاده از رسانه به صورت آگاهی فردی تلقی می شود.(ژان، 1996) تنوع در جامعۀ مورمون ها را می توان از تماشا نکردن فیلم های مورد دار و اختلاف نظر دربارۀ نقش مثبت تلویزیون در زندگی فهمید. (والنتی و استوت، 1996)

استفاده از رسانۀ سکولار در عبادات مذهبی

استفاده از رسانۀ سکولار در عبادات مذهبی

مهم ترین تردید مخاطبان مذهبی، مقاومت کردن یا پذیرفتن رسانه هایی با فرهنگ سکولار است. جنگ های فرهنگی دو گانه نیز قادر به دریافت روش های پیچیدۀ مذاهب در رویارویی با رسانه های دارای فرهنگ عامه نیست؛ ژانرهایی که زمانی محکوم می شدند، اکنون در راستای اهدافی معنوی استفاده می شوند. در میان پروتستان های محافظه کار، رسانه هایی مانند رمان های مذهبی، میزگردهای تلویزیونی و موسیقی راک، ژانرهای ترکیبی جدید تلقی می شوند. برنامه هایی مانند باشگاه 700 و لحظۀ قدرت، ترکیبی از اخبار تلویزیون و برنامه های سرگرم کننده با عناصری از جلسات سنتی کلیسایی هستند. بسیاری

ص:438

از تعمیددهندگان جنوبی مخالف فیلم آخرین وسوسۀ مسیح بودند ولی با نمایش مصائب مسیح در کلیساها از آن حمایت کردند. برخی کلیساهای تعمیددهنده نیز با استفاده از نمایش کمدی اندی گریفیث در دهۀ 70، اصول اخلاقی را در کلاس های تعلیمات دینی آموزش دادند. فرای پروتستانتیسم محافظه کار، نظریه ای عمومی دربارۀ تأثیر کاربرد رسانه بر رشد نهادهای مذهبی، در حال شکل گیری است. رابرت ووتناو(2003) طی پیمایشی متشکل از چهارصد مصاحبه به این نتیجه رسید که علاقه به هنر و موسیقی، جانی تازه به برخی فرقه های مذهبی بخشیده است. به اعتقاد وی مخاطب مذهبی با حمایت از نمایشگاه های هنری، کنسرت ها، نمایش ها و هنرمندان، در حال بازگرداندن هنر سکولار و سرگرمی به کلیسا است. طبق داده ها، اعضای کلیسا رسانه را ابزاری برای تحکیم بخشیدن به عقاید مذهبی تلقی می کنند. این آرزوی رسیدن به الهام (وحی)، منجر به پیدایش مخاطبانی شد که در کلیساها، محافل رقص، جشنواره های هنری و گروه های مطالعاتی به راه انداختند.

سکولارسازی

سکولارسازی

تحقیق دربارۀ سکولارسازی یا تضعیف تعهد مذهبی توسط رسانه های جمعی بی نتیجه است. با این حال سکولارسازی نظریه ای بحث بر انگیز است که در تمامی موارد صدق نمی کند؛ برای نمونه دنیل استوت (2004) پی برد تعدادی از مورمون های شهر تفریحی لاس وگاس، با وجود تأثیرات زیانبار رسانه ها به اعتقادات خود پایبند مانده اند. به همین ترتیب لپتر و لیندلوف (2001) یافتند که اعضای کلیسای نصرانی هم زمان با فزایش استفاده از رسانه، تعهد بیشتری نسبت به اعتقادات خود پیدا کرده اند. هیلاری وارن (2001) به

ص:439

این نتیجه رسید که تحریم تولیدات دیزنی به وسیلۀ تعمیددهندگان جنوبی منجر به اتحاد گروهی قوی تر شد و این حاکی از آن است که پیش بینی تأثیر نهایی رسانۀ سکولار مشکل است. پژوهشگران معتقدند که کم شدن تعهدات مذهبی، فرآیند پیچیده ای است و فقط مربوط به یک عامل خاص مانند رسانه نیست. به هر حال برای تشخیص عوامل سکولاره سازی در میان مخاطبان مختلف به مطالعات بیشتری احتیاج است.

در آینده

در آینده

تحقیقات جدیدی دربارۀ مخاطب مذهبی انجام شده است. برای نمونه هس (2001) در حال بررسی سواد رسانۀ مذهبی و میزان آموزش ارزش ها از طریق رسانه های سکولار است. زمینۀ جذاب دیگر، مخاطب مصرف کنندۀ مذهبی است. هالی، وایت و کانینگهام (2001) پی بردند که مخاطبان بر اساس چگونگی استفاده از ارتباطات برای توسعۀ مارک های مذهبی کالاها (مانند جواهرات یا پوشاک) دسته بندی می شوند. کمپبل (2004) در حال مطالعۀ این مسئله است که آیا رفتار مخاطبان در استفاده از اینترنت موجب تقویت یا تضعیف جوامع مذهبی می شود؟

نوشتۀ دَنیل استوت

ترجمۀ روح الله عطایی

ص:440

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Buddenbaum, J. M. (1996). Christian perspectives on mass media. In D. A. Stout J. M. Buddenbaum (Eds(

Religion and mass media: Audiences and adaptations (pp.81–94). Thousand Oaks, CA: Sage.

Campbell, H. (2004). Challenges created by online religious networks. Journal of Media and Religion, 3(2), 81–99.

Cravens, M. (2005). Lyceum, Chautauqua, and magic. Retrieved February 19, 2005 from: http://www.floraco.com/lyceum/

Haley, E., White, C., Cunningham, A. (2001). Branding religion: Christian consumers’ understandings of Christian products. In D. A. Stout J. M. Buddenbaum (Eds.), Religion and popular culture: Studies on the interaction of worldviews (pp. 269–288). Ames: Iowa State University Press.

Hess, M. (2001). Media literacy as a support for the development of a responsible imagination in religious community. In D. A. Stout J. M. Buddenbaum (Eds(

Religion and popular culture: Studies on the interaction of worldviews (pp. 289–311).Ames: Iowa State University Press.

Jelen, T. (1996). Catholicism, conscience, and censorship. In D. A. Stout J. M. Buddenbaum (Eds.), Religion and mass media: Audiences and adaptations (pp. 39–50). Thousand Oaks, CA: Sage.

ص:441

Lepter, J., Lindlof, T. (2001). Coming out of abstinence: Aroot-metaphor study of Nazarenes’ relation to movies and media. In D. A. Stout J. M. Buddenbaum (Eds.),

Religion and popular culture: Studies on the interaction of worldviews (pp. 217–234). Ames: Iowa State University Press.

Lindlof, T. (2002). Interpretive community: An approach to media and religion. Journal of Media and Religion 1(1), 61–74.

Luthra, R. (2001). The formation of interpretive communities in the Hindu diaspora. In D. A. Stout J. M. Buddenbaum (Eds.), Religion and popular culture: Studies on the interaction of worldviews (pp. 125–139). Ames: Iowa State University Press.

Palmer, A., Gallab, A. (2001). Islam and Western culture: Navigating terra incognita. In D. A. Stout J. M. Buddenbaum (Eds.), Religion and popular culture: Studies on the interaction of worldviews (pp. 109–124). Ames: Iowa State University Press.

Schement, J., Stephenson, H. (1996). Religion and the information society. In D. A. Stout J. M. Buddenbaum (Eds.), Religion and mass media: Audiences and adaptations (pp.261–289).Thousand Oaks, CA: Sage.

Schultze, Q. (1996). Evangelicals’ uneasy alliance with the media. In D. A. Stout J. M. Buddenbaum (Eds.),

ص:442

Religion and mass media: Audiences and adaptations (pp.61–73).Thousand Oaks, CA: Sage.

Stout, D. A. (2004). Secularization and the religious audience: Astudy of Mormons and Las Vegas media. Mass communication and society 7(1),61–75.

Valenti, J., Stout, D. (1996). Diversity from within: An analysis of the impact of religious culture on media use and effective communication to women. In D. A. Stout J.M.Buddenbaum (Eds.), Religion and mass media: Audiences and adaptations(pp. 183–196). Thousand Oaks, CA:Sage.

Warren, H. (2001). Southern Baptists as audience and public: Acultural analysis of the Disney boycott. In D.A. Stout J. M. Buddenbaum (Eds.), Religion and popular culture: Studies on the interaction of worldviews (pp.169–186). Ames: Iowa State University Press.

Wuthnow, R. (2003). All in sync: How music and art are revitalizing American religion. Berkeley: University of California Press.

ص:443

مذاهب بومیان آمریکا

اشاره

مذاهب بومیان آمریکا

خدا تصمیم گرفت انسان را خلق کند. نوبت اول، خمیرهایی که در تنور گذاشت، زیادی در آتش ماندند و رنگشان تیره شد. این ها سیاهپوستان بودند.

نوبت دوم را زودتر از تنور درآورد. آن ها نپخته ماندند و شدند سفیدپوست ها.

ولی نوبت سوم، گلوله های خمیر را به اندازه در تنور نگه داشت، همین قدر که برشته شوند و این ها سرخپوست ها بودند.

(از یک افسانۀ سرخپوستی)

اگر چشم، آینة روح است ؛ مذهب، آینة فرهنگ است . فرهنگ و مذاهب بومیان آمریکا، شکل دهندة زندگی و هویت مردم آن است . با مطالعة وقایع گوناگون تاریخی، مذاهب بومیان آمریکا را بازتاب دقیق حساسیت های روحی، تحولات سیاسی و دگرگونی های فرهنگی می یابیم . بومیان آمریکا که نخستین ساکنان آمریکا را تشکیل هستند، احتمالاًً نه هزار سال پیش از میلاد در

ص:444

قسمت هایی از این سرزمین ساکن شده اند . شواهد علمی و انسان شناسی حاکی از آن است که این مردم، مسیری طولانی از آسیا تا شمالی ترین نقاط آمریکا را در عصر یخ بندان درنوردیده اند . این مسیر که در حال حاضر با نام Bering Strait شناخته می شود (تنگه ای که آلاسکا را از سیبری جدا می کند) امکان سفر مهاجران را برای اسکان همیشگی در طول مناطق ساحلی یا غیر ساحلی، چه از جنوب و چه از شرق، ممکن می کرد . این گروه از نخستین ساکنان امریکا به اقتضای زندگی کوچ نشینی در پی شکار ماهی و حیوانات دیگر به این سرزمین آمده بودند . حدود پنج هزار سال پیش از میلاد، برخی از این مردم آموختند که چگونه از زمین، محصول بردارند و برای زمستان نگه دارند . هم چنین آن ها توانستند حیوانات را اهلی کنند و این نشان دهندة توانایی بومیان آمریکا در یافتن جای گزینی مناسب برای زندگی کوچ نشینی بود . گروهی که یک جا ساکن شدند، طبیعتأ رشد یافتند و جوامع و تشکیلات گسترده تری را بنیان نهادند . با این همه بر خلاف گسترش روزافزون بومیان آمریکایی، آداب و رسوم و شعایر مذهبی قبایل، دیرینة خود را حفظ می کردند و همین، هویت بومیان آمریکا را تثبیت می کرد . در 1492 کریستف کلمب به این خیال که به هند رسیده است، از کشتی پیاده شد . وی مردم بومی آن ناحیه را به اشتباهIndians (هندی ها) نامید .

همین اشتباه، سبب شد که کاشفان اروپایی ناخود آگاه مردم بومی آمریکا راIndians بنامند . به دنبال آن، آیین ها و مراسم عبادی _ مذهبی بومی های آمریکا به چشم آن ها موهوم، وحشیانه و فاقد ارزش آمد . در زمان نخستین در گیری بین اروپایی ها و بومیان آمریکا، حدود پانصد قبیلة گوناگون شناسایی شده بودند . مذاهب بومی این قبایل به اندازة زبان آن ها متنوع بود . یکی از

ص:445

راه های طبقه بندی و شناختن ویژگی های این مذاهب، مطالعة مراسم مذهبی آن هاست . این مراسم، شامل موارد بسیاری مانند رقص گندم، رقص آفتاب و مراسم شکرگزاری است .

راه دیگر برای شناسایی این مذاهب، مطالعة روایت ها و حدیث های مذهبی آن ها دربارة پیدایی جهان و زندگی پس از مرگ است . این مطالعات، تفاوت میان این مذاهب و مسحییت، هم چنین فاصله ای را که میان دو دیدگاه هست، آشکار می کند . سرانجام محقق ادیان، واین دلوریا (2003)، تعبیر جدیدی ارائه داد، مبنی بر این که تنها زمانی توان فهم دقیق مذاهب بومی را داریم که آن ها را با توجه به مکان و زمان بسنجیم .

مناسک مذهبی

مناسک مذهبی

شناخت مذاهب بومیان آمریکایی با بررسی مناسک مهم آن ها می تواند تا اندازه ای ما را در درک باورهای سرنوشت ساز آن ها یاری دهد؛ برای نمونه در رقص ذرت مردم زونی، ذرت (بلال)، دوشیزه انگاشته می شود و این رقص را رقص دوشیزگان ذرت می نامند . این الهگان معصوم با حضور در میان مردم، در عوامل وفور یا قحطی تأثیر می گذارند . در واقع، رقص ذرت، آیینی است برای سپاس از نزول برکت و رحمت به امید این که سایة آن ها همیشه بر سر مردم زونی باشد . رقص آفتاب به گونة سنتی میان اقوام گوناگون سرخ پوست مانند قوم آراپاهو اجرا می شود و مراسم مقدسی برای نوگرایی(1) است . رقص آفتاب، اوایل بهار یا تابستان برگزار می شود و شامل چهار روز رقصیدن و عرق ریختن زیر آفتاب و بیان حکایات مربوط به آفرینش ستارگان، زمین و خورشید با بیان جزییات است .


1- renewal

ص:446

مراسم مشابه دیگری هم به امید برکت و سلامت، مانند رقص آفتاب لاکوتا برای اهالی انجام می شود تا دل های مردم از امید به زندگی سرشار شود . برای قبیلة ناواهو، شکرگزاری و درخواست برکت و رحمت، شامل مجموعه ای متنوع از اساطیر و شعایر، مبنی بر پیدایی نوع بشر بر روی زمین است . این مراسم مذهبی در زمان های خاصی از زندگی مانند تولد، ازدواج و ساختن خانه، برای حمایت نیروهای آسمانی و دوری از بلایا انجام می شود .

حکایات

حکایات

قصه گویی و روایت، شالودة مذاهب بومیان آمریکاست . بر خلاف گوناگونی قصه ها و احادیث مذهبی، حساسیت مشترک آن ها، زمان است که بازتابی دوگانه دارد: گروهی زمان را از جنبة تاریخی در نظر می گیرند و آن را از گذشته تا امروز عینیت می بخشند . گروهی دیگر نگاهی والا به آن دارند و گذشته، حال و آینده را برآیند یکدیگر می دانند؛ برای نمونه این برداشت اساطیری از زمان که روح مشترکی برای همة موجودات قائل است، ارتباط ناپذیری ِ ناگزیر میان انسان ها، حیوانات و گیاهان را نشان می دهد . ویژگی تغییر ناپذیرِ مذاهب بومیان آمریکایی، توانایی دیدن ِ وحدت(1) در همه چیز و یافتن ارتباط و اشتراک روحی میان خالق و مخلوق _ چه انسان، حیوان، گیاه و طبیعت بی جان _ است . این توانایی از اعتقاد مشترکِ متقابل که خدا آفرینندة همه چیز است، _ چه جاندار، چه بی جان و دمندة روح در آن چه آفریده _ سرچشمه می گیرد . در نتیجه مناسک مذهبی بومیان آمریکا، برای تقویت احترام متقابل و یگانگی مشترک میان همه چیز _ مریی یا نا مریی _ است .


1- oneness

ص:447

مسیحیت

مسیحیت

مبلغان مسیحی، عملاً همراه با نخستین کاشفان نواحی گوناگون آمریکا، وارد این سرزمین شدند . آن ها با هدف ارشاد، اصلاح افراد گمراه و نادان و ترویج مسیحیت، کمک مهمی به عوامل استعمار و استثمار در این سرزمین ها کردند . در واقع، فعالیت های کلیسای کاتولیک و پروتستان، نوعی تعدیل و تسکین روش های نظامی و سیاسی استعمارگران بود؛ برای نمونه، کشیشی به نام بارتولومه دلاس کازاز به سبب هم دردی با سرخ پوست ها شهرت و محبوبیت بسیاری به دست آورد . او به یاری هموطن اسپانیایی اش در کاراییب، مکزیکو و آمریکای لاتین، از خشونت و قساوت مهاجران سفید پوست انتقاد می کرد و در برابر آن ها می ایستاد. اعمال خیرخواهانۀ او در درازمدت مخرب بودند و لطمات اساسی به فرهنگ بومی آمریکایی زدند؛ زیرا مبلغین مسیحی دیگر در آمریکا و آفریقا به تبعیت از روش مسالمت آمیز این کشیش، موفق به جذب بسیاری از بومی های آمریکایی شدند و با انتقال آن ها به میسیون هایی که قصدشان صرفأ بی هویت کردن ِاین مردم و جدایی افکندن میان آن ها و سنن ملی خود بود، توانستند آن ها را وادار به پذیرفتن زبان، فرهنگ و ارزش های اروپایی کنند. مبلغان مذهبی، پس از ساکن شدن در مناطق سرخ پوست نشین، با جدیت در پی دگرگونی مذهب آن ها برآمدند . میسیونرها شهر های عبادی(1) و مکان های مشابه را با هدف به وجود آوردن محیطی تازه و کاملاً دور از فضای زندگی سرخ پوستان، کانون اصلی فعالیت های نو کیشی یا تغییر مذهب قرار دادند . بر خلاف مذاهب بومیان، مسیحیت برای مقابله با مذاهب بومی با چهره ای ستیزه جو ظاهر شد . پیام مسیحیت و پیام آوران آن، با حضور سربازان و سیطرة نظامی آغاز گشت . بنابر این، شعار مسیحیت که رهایی


1- praying towns

ص:448

از رنج بود با آن چه بومیان در عمل تجربه می کردند، تفاوت داشت . از لحاظ فلسفی، خدای مسیحیت و روح بزرگ با هم سرِ ناسازگاری نداشتند. اعتقادات مسیحی بر مبنای پیام آوری بود که منجی شناخته می شد ولی به سرزمین و فرهنگ دیگری تعلق داشت که با اعتقادات بومیان دربارة آخرت بیگانه بود . روایات مقدس مسیحی به زبانی بیگانه در کتابی گردآوری شده بودند، حال آن که اعتقادات بومیان، شفاهی و از گذشتگان و اجداد آن ها، سینه به سینه نقل شده و به آن ها رسیده بود و بدتر از همه گرویدن به کیش مسیحی نیازمندِ پشت کردن آن ها به قرن ها تاریخ، عادات و سنن قبیله ای، دل کندن از باور های گذشته و ایمان آوردن به خدایی نامریی و نا معلوم بود . به مرور زمان، بومیانی که به مسیحیت گرویده بودند با تشکیل گروه های گوناگون، فرهنگ بومی آمریکایی را دگرگون کردند . در واقع، مسیحیت و مذاهب بومی تأثیرات متقابلی بر یکدیگر گذاشتند . درآمیختن باورها، آداب و رسوم فرهنگی سرخ پوستان با مسیحیت، آن ها را کم رنگ کرد ولی به مرور فرهنگ جدیدی را شکل داد که نشأت گرفته از همان باورها، آداب و سنن و شعایر سنتی، خود را با تحولات زمانه و دگر گونی های معاصر تطبیق داده، چهره ای مدرن و امروزی یافته بود . هم چنین در میان بومیان آمریکایی به وفور یافت می شوند کسانی که در زندگی خود آموخته اند هم از ره آوردهای مسیحیت و هم از باورهای بومی قبایل قدیمی استفاده کنند؛ برای نمونه در برخی از فرهنگ های Pueblo،(1) هم آیین های کاتولیکی و هم مراسم سنتی اجرا می شود . در نهایت بسیاری از بومیان آمریکایی، مسیحی شده، بنابر احکام مسیحیت زندگی می کنند . امروزه در واقع، مسیحیت، نمایانگر باورها و اعتقادات مذهبی بومیان آمریکاست .


1- سرخ پوست دهکده نشین در آمریکای لاتین؛

ص:449

کلیسای بومیان آمریکا

کلیسای بومیان آمریکا

یکی از مظاهر سازگاری آیین ها و شعایر مذهبی بومیان آمریکا با مسیحیت، کلیساهایی است که اقوام سرخ پوست در دهه های اخیر ساخته اند و به نام کلیسای Peyote شناخته می شود . محققان، کاکتوسِ Peyote را یکی از نماد های مذهبی سرخ پوستان کلمبیا، پیش از آشنایی با مسیحیت شناسایی کرده اند . در واقع استفاده از Peyote در مراسم مذهبی برای مؤمنان، نشانی از باورهای اساطیری آن ها به خدا یا همان روح بزرگ است . اجرای مراسم Peyote در کلیساهای مسیحی در واقع، تلفیق باور های سنتی و مسیحیت را نشان می دهد . نمایندگان مسیحیت مراسم Peyote را که قرن ها میان قبایل بومی اجرا می شد، مانند دیگر مراسم سرخ پوست ها قبول نداشتند ولی این انگیزه را به مبلغان داد تا کلیساهای ویژۀ بومیان را بسازند . روز 10 اکتبر سال 1918 کلیسای بومی آمریکایی در اُکلاهاما به منظور اشاعة اخلاق و باورهای مسیحی و با استفاده از آیین بومیPeyote ساخته شد . مراسم مذهبی کلیساهای بومیان آمریکا، معمولاً به دو روش اجرا می شود: روش هلال ماه(1) و روش آتش متقاطع؛(2) شکل محراب و نوع مراسم مذهبی در کلیسای بومیان آمریکا با کلیسای مسیحیان متفاوت است ولی مراجعان هر دو نوع کلیسا در اصول کلی و اساسی مسیحیت با یکدیگر مشترک هستند . تعالیم کلیسا، مبتنی بر نهی از شهوت رانی، می خوارگی، دعوت به کار و کوشش، تشکیل خانواده و تک همسری است . خدمات کلیسا شامل نیایش، مراسم عروسی، ترحیم، شکرگزاری و دعای طلب ِشفا برای بیماران است .


1- the Half Moon Way
2- the Cross Fire Way

ص:450

کشیشان کلیساهای بومیان آمریکایی از میان افرادِ روحانی یا دارای سیر و سلوک های عرفانی انتخاب می شوند در حالی که در مراسمِ مذهبی، طبل زن ها و مردان مشعل به دست، آن ها را همراهی می کنند .

آزادی مذهبی

آزادی مذهبی

بعد از رسمیت یافتن کلیسای بومیان آمریکا، مبارزه با شعایر و باورهای مذهبی بومیان ادامه یافت . در سال 1921 مسئول امور سرخ پوستان، انجام دادن

ص:451

مراسم قومی و آیین های سنتی را تحریم کرد . قانون تجدید سازمان سرخ پوستان در سال 1934 نقطة پایانی بر محدودیت های اعمال شده، برای مذاهب بومی بود . زمانی که مقاومت و نارضایتی عمومی، بار دیگر پس از پایان جنگ جهانی دوم ادامه یافت، دولت آمریکا سیاست های جدید خود را برای انتقال و جابه جایی سرخ پوستان اعمال کرد . این عملیات که جهت سلب تملک زمین های مقدس سرخ پوستان از آنان اعمال می شد، برای ادغامِ سرخ پوستان در جامعة آمریکایی از راه انتقال آن ها از قرارگاه های سرخ پوستی به نواحی شهری بود . در اوایل 1970، پس از دستگیری بومی های آمریکا در سال 1978، کنگره جلساتی برای دادن آزادیِ مذهبی به سرخ پوستان تشکیل داد . همان سال قانون آزادی مذاهب بومیان آمریکا AIRFA)) تصویب شد ولی از زمان تصویب این قانون، به سبب موارد مبهم و نبود قدرت اجرایی، بسیار از آن انتقاد شده است . بعدها در سال 1993 کنگرة آمریکا قانون احیای مذاهب بومی (RERA) را تصویب کرد که با نظارت اجرایی بسیاری از گروه های مذهبی پشتیبانی شد . در این قانون، جایی هم برای حمایت از اجرای مراسم و شعائر مذهبی بومیان آمریکا، تنها برای مدت کوتاهی در نظر گرفتند . در ژوئن 1977 دادگاه عالی آمریکا، قانون RERA را ملغی اعلام کرد و همة آداب و رسوم مذهبی مانند اجتماع در چادر های سرخ پوست، استفاده از گیاهانی چون مریم گلی، سِدر، تنباکو و نیز بلندکردن مو ممنوع شد .

تأثیرات متقابل همیشگی

تأثیرات متقابل همیشگی

از آن جا که اعتقادات مذاهب بومیان آمریکایی، بافت ساده و یک پارچه ای ندارند به درستی درک نمی شوند . شاید بهترین راه برای درک جوهر این

ص:452

اعتقادات، به یاد آوردن چهارچوب واین دلوریا، محقق ادیان باشد: در نظر گرفتن اهمیت زمان و مکان . همة مفاهیم مربوط به مذاهب بومیان آمریکا مانند تقدس طبیعت و تعدد مراسم، زادة موقعیت های خاص و مکان های معنا داری هستند . برای همین می شود بهتر فهمید که چگونه مهاجرت های اجباری و پراکندگی های خانوادگی و قومی، تأثیری عمیق و جدی بر باورهای سنتی و مراسم مذهبی شان گذاشته است و از دامنه و شدت وابستگی های خانوادگی، اهمیت اعیاد قومی و تنوع رقص های آیینی متنوع شان کم کرده است .

امروزه همان گونه که دربارة کلیسا های سرخ پوستی شاهد بوده ایم، سرخ پوست ها نیز در آیین و اعتقادات مسیحی دخل و تصرف هایی کرده اند . عقاید فلسفیِ مذاهب بومیان در دیدگاه شهروندان امروز جامعة آمریکا تأثیراتی داشته، موجب وسعت بخشیدن به دیدِ آن ها دربارة طبیعت، حفظ محیط زیست و آزادی مذاهب شده است.

شعرها و داستان های سرخپوستان اهل قلم از محبوبیت خاصی در میان خوانندگان آثار ادبی در آمریکا برخوردارند. در میان شاعران و نویسندگان مطرح آمریکا در سال های اخیر، می توان از جوی هاریو نام برد که نسل هفتم جد پدری معروف خود، سرخپوست قهرمان(1) است. وی در کتاب معروفش به نام اسراری از مرکز جهان می نویسد:

روح زمین را که میان ما می زید میازارید. او در حال کار بر روی داستانی است؛ ولی داستانِ او، داستانی معمولی نیست. باید تاب آورید زمین لرزه ها، رعد و برق ها، مرگِ عزیزانتان و زیبایی ِکورکننده را.


1- Monahwec

ص:453

این کتابی بود که جایزۀ بهترین کتاب سال آمریکا را از آنِ خود کرد و نشان دهندۀ تأثیرپذیری ادبیات آمریکای سفیدپوست از فرهنگ اقوام اصلی آن است.(1)

نوشتۀ متا.جی.کارس تارفِن

ترجمۀ فریده حسن زاده(مصطفوی)

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Deloria, V. Jr. (2003). God is red: A native view of religion. Golden, CO: Fulcrum Publishers.

Hampton, C. (2004). Missions and missionaries. Encyclopedia of North American Indians, 1–2. Retrieved December 21, 2004, from:

http://college.hmco.com/history/readerscomp/naind/html/na_022700_missionsandm.htm.

Hirschfelder, A. B. (2000). Encyclopedia of Native American religions: An introduction.New York: Facts on File.

Kidwell, C. S., Noley, H., Tinker, G.E. (2001). A Native American theology.Maryknoll, NY: Orbis Books.

Martin, J. W. (1999). Native American religion.New York: Oxford University Press.


1- این بخش و متن ابتدای مدخل را، مترجم محترم به جهت تناسب، به مدخل اضافه کرده اند. (گ.)

ص:454

Native american spirituality. (n.d.). Retrieved December 14, 2004, from:

http://religiousmovements.lib.virginia.edu/nrms/naspirit.html, 1-10.

Tinker, G. E. (2004). Native American Church. Encyclopedia of North American Indians, 1–4. Retrieved December 21, 2004, from:

http://college.hmco.com/history/readerscomp/naind/html/na_025000_natamch.htm

Tinker, G. E. (2004). Religion. Encyclopedia of North American Indians, 1–3.Retrieved December 21, 2004, from:

http://college.hmco.com/history/readerscomp/naind/html/na_032600_religion.htm

Vernon, I. S. (2004).Religious rights. Encyclopedia of North American Indians, 1–3. Retrieved December 21, 2004, from:

http://college.hmco.com/history/readerscomp/naind/html/na_032700_religiousrig.htm

ص:455

مردگان

اشاره

مردگان

ارتباطات ادامه دار میان [جهان] مردگان و زندگان به عنوان ابزاری میان فرهنگی در خدمت حفظ پیوندهای عاطفی در دو سوی فضای مرگ بوده است. هم چنین شیوه ای بوده است که به زندگان اجازۀ مشورت با مردگان دربارۀ شرایط زندگیِ پس از مرگ و نیز بهترین شیوۀ رفتار و کردار در این جهان را داده است. مردگان، چه اسلاف بلافصل ما باشند و چه چهره های تاریخی مشهور، عموماً از زندگان، خردمندتر فرض می شوند و در اغلب موارد با رفتاری خیراندیشانه، [به زندگان] توصیه هایی می کنند یا سوگ و اندوه شان را تسلی می دهند. برقراری ارتباط چه به صورت فردی صورت بگیرد و چه از طریق آیین های خاصی که طی زمانی محدود و برای بزرگداشت درگذشتگان برگزار می شود، مهم نفسِ ارتباطی است که مردگان از ورای قبورشان برقرار می کنند و به این ترتیب موجب اطمینان زندگان دربارۀ وجود و حضور مستدام

ص:456

عزیزان شان و نیز علاقۀ دوجانبه ای می شوند که میان دوستان و اقوام زندۀ فرد درگذشته و وی وجود دارد.

ارتباط [با عالم مردگان] اشکال گوناگونی را در برمی گیرد و از کنش های شفاهی مانند دعا و گفت و گو تا اَعمالی مانند عرضۀ غذا و خوراک به مردگان و نیز انواع و اقسام مراسم یادبود و بزرگداشت را در برمی گیرد. به عنوان قاعده ای کلی، ارتباط با مردگان به آن دسته از روابطی اطلاق می شود که با حضور واقعی فرد درگذشته و نه یادآوری خاطره ای برانگیزاننده، همراه باشد؛ هر چند که بسیاری از یادآوری ها و خاطرات نیز می توانند به عنوان ابزاری در جهت انتقال نگرانی و توجهی مداوم به فرد درگذشته عمل کنند. هم چنین برقراری ارتباط می تواند به گونه ای بی واسطه صورت بگیرد و مردگان خاصی می توانند با استفاده از مدیوم ها، تسخیر وجود(1) و دیگر حالات خلسه و هیپنوتیزم به قلمروی زندگان آورده شوند. آیین هایی که در مقیاس های بزرگ تر صورت می گیرند، مانند روز مردگان(2) در آمریکای لاتین، اغلب با دعوت از مردگان به بازگشت به خانه های اقوام شان برای مدتی محدود همراه هستند تا به این ترتیب هم مردگان نسبت به وجود مهر و محبت ابدی و جاودان نسبت به خود اطمینان یابند و هم احتمال تسخیر وجود زندگان از سوی اقوام که احتمالاً مورد بی مهری و بی اعتنایی قرار گرفته اند، از میان برود. در بسیاری از جوامع این اعتقاد وجود دارد که قصور و بی توجهی به برقراری ارتباط صحیح با مردگان موجب ایجاد ارواح مداخله گر و حتی خطرناک می شود.

مدیوم ها1

مدیوم ها(3)


1- possession
2- the Day of the Dead
3- احضارکنندگان ارواح و کسانی که توانایی برقراری ارتباط با جهان مردگان را دارند.(م.)

ص:457

به احتمال زیاد محبوب ترین محمل برای برقراری ارتباط با مردگان هم چنان صدای انسان محسوب می شود. عموماً شخصی که از نوعی اعتبار رسمی و قانونی برخوردار است __ کشیش، شفادهنده یا ارتباط دهنده __ وارد حالتی خلسه مانند می شود و به مثابه واسطه ای برای جهان ارواح عمل می کند. شخص واسطه (مدیوم) اغلب اجازه می دهد تا ارواح مردگان از طریق او صحبت کنند و به این ترتیب زندگان شانس این را پیدا می کنند تا به طور مستقیم با کسانی صحبت کنند که در جهان باقی به سر می برند. هر چند فرد مراجعه کننده در اغلب موارد خواهان برقراری ارتباط با افراد خانواده یا دوستانش است ولی در بسیاری از موارد هم مراجعه کنندگان به مدیوم ها خواهان برقراری ارتباط با مردگان مشهوری چون سیاستمداران، چهره های ادبی و مراجع مذهبی می شوند تا توصیه و نصایح آن ها را بشنوند. مردگان می توانند به خاطر دانش شان در مورد جهان پس از مرگ یا مشکلات خاصی مانند هجوم بخت بد [به زندگی یک نفر] و یا دیدگاه های شان دربارۀ امور اجتماعی و سیاسی مورد مشورت قرار بگیرند. جنبۀ جنسیتی [زن یا مرد بودن] واسطه گری منبعی غنی برای تحقیق، مطالعه و نیز جنجال هستند؛ چرا که اغلب، زنان یا کودکان ابزار اصلی برقراری ارتباط با مردگان بوده اند. هر چند این مسئله گاه اجازه می دهد آن دسته از گروه های اجتماعی که در حاشیه قرار دارند از جایگاه و موقعیتی شبه روحانی برخوردار شوند ولی در همان حال به این نکته هم اشاره شده است که زنان اغلب جایگاهی برای ظهور فَوَران ها و طغیان هایی شگفت انگیز و مخرب از قلمروی مردگان بوده اند که گاه خود را به شکل تسخیر وجود نشان داده اند. در حالی که ارزش درمانی و روانی این گونه حالات روحی که گاه وجهی نمایشی، آموزشی و حتی جعلی پیدا

ص:458

می کنند به شدت محل بحث و جدل است، ارزش مذهبی برقراری ارتباط [با عالم مردگان] برای زنان زنده نیز به همین ترتیب محل بحث و جدل قرار دارد. زنان به واسطۀ کاربرد حالات خلسه، ممکن است بدون هیچ ترسی از واکنش و سرکوب، نارضایتی و مخالفت خود را با جامعه بازگو کنند ولی این شرایط تنها تا جایی وجود دارد که این خودِ زن نباشد که از این مسائل صحبت کند، بلکه فرد مرده ای باشد که صدایش را از طریق او به گوش ما می رساند. این شکل متناقض نمای توانایی، به طور توامان نارضایتی های اجتماعی را بروز می دهد و در همان حال به طور بالقوه نقابی بر چهرۀ گویندۀ کلمات می کشد.

توجه و علاقۀ مستدام به مردگان

توجه و علاقۀ مستدام به مردگان

هم چنین برقراری ارتباط با مردگان به عنوان ابزاری برای دست نخورده نگاه داشتن خانواده ها در دو سوی قبر عمل می کند. قربانی کردن و سوزاندن و پختن غذاهای مقدس، از مدت های پیش به عنوان شکلی سنتی از برقراری ارتباط با خدایان و مردگان در بسیاری از فرهنگ ها وجود داشته است. گذاشتن غذا و خوراک در مقبره های کوچک و حتی محراب های خانگی(1) متداول هستند و حتی این اعتقاد وجود دارد که بو و دود ناشی از آتش نیز به راستی موجب تغذیۀ اجدادمان می شود. مردگان معمولاً هر سال برای دوره ای خاص که با برگزاری مراسمی آیینی همراه است، به خانه های خود دعوت می شوند و طی این دوره علاوه بر تغذیه، مورد استمالت و دلجویی نیز قرار می گیرند و از توجه و علاقۀ مستدام خانواده شان اطمینان می یابند. در بعضی مذاهب، مانند مذهب وودو(2) آیین های پیچیده ای وجود دارند که با هدف بازیابی مردگان از مکانی نامشخص و قرار دادن


1- domestic altars مکان هایی در خانه که به ویژه در فرهنگ های شرق آسیا به منزلة یادبودی برای فرد درگذشته عمل می کنند. (م.)
2- vodoun مذهبی تک خدایی که در نواحی غربی آفریقا پیروان زیادی دارد. (م.)

ص:459

دوبارۀ آن ها در اقتصاد خانواده اجرا می شود. این رابطه، رابطه ای دوطرفه است و خانواده با راضی نگاه داشتن روح فرد درگذشته، در مقابل از مشاورۀ او و کمک های معنوی و جادویی اش بهره مند می شوند. ارتباطات ناخواسته با مردگان که در اشکال اشباح و ارواح خبیث ظاهر می شوند، اغلب ناشی از عدم توجه شایسته به مرده __ مانند تدفین نامناسب و عدم نمایش علاقه و توجه پیگیر به فرد درگذشته _ شناخته می شود. ظهور این گونه ارواح خبیث ممکن است گونه ای تنبیه شخصی و یا ناشی از نیروهایی غیرشخصی و متعلق به مردگانی ناشناس باشد که نادیده گرفته شده اند و به همین خاطر در پی جلب توجه یا انتقام از افراد غریبه هستند. تسخیرهای خصمانه ای که بر خلاف ارادۀ مدیوم صورت می گیرد یا اشباحی که صداهای اسرارآمیز تولید می کنند نیز درصد کوچکی از ارتباطات

ص:460

ما با جهان مردگان را تشکیل می دهند؛ در واکنش به اغلب این پیام ها که از جهانِ پس از مرگ به ما می رسند، فرد زنده باید با تصحیح لغزش های اخلاقی و جنایی اش، راه را برای بازگشت مرده به وضعیت مناسبش فراهم کند.

دستورالعمل های تحقیقاتی

دستورالعمل های تحقیقاتی

وجود و حضور مستدام مردگان و ادامۀ نیاز ما برای برقراری ارتباط با مردگان یکی از درون مایه های مذهبی ماندگار و تکرارشونده در دوره ها و فرهنگ های گوناگون است. اَشکال مختلف این ارتباط از حضور بی واسطۀ مردگان تا تلاش هایی که از طریق انواع مدیوم ها و برای حصول اطمینان از بی طرفی و صداقت آن ها صورت می گیرد را شامل می شود. فن آوری نیز اغلب برای برقراری ارتباط با مردگان مورد استفاده قرار گرفته است و برای این منظور ابزارهایی مانند تلگراف، تلفن و عکاسی به خدمت گرفته شده اند. ابزاری مانند پلانشت و تخته های اوجا(1) به طور خاص به همین منظور طراحی و ساخته شده اند و به تازگی نیز در عکاسی دیجیتال، نمونه هایی از ثبت تصویر ارواح گزارش شده است. هر چند روش ها و تکنیک های برقراری ارتباط با مردگان با تغییر مکان و زمان تغییر کرده است ولی محتوای اکثریت ارتباطاتی که با مردگان برقرار شده نسبتاً ثابت باقی مانده است؛ مرگ دیواری غیرقابل نفوذ در برابر برقراری ارتباط نیست، بلکه بیشتر به خلیجی شباهت دارد که زندگان با پل زدن روی آن می توانند برای همیشه با مردگان شان در ارتباط باشند.

نوشتۀ کتی گوتیه رز

ترجمۀ نیما ملک محمدی


1- the Ouija board و planchette هر دو ابزار، تخته هایی هستند که روی شان حروف الفبا و کلماتی مانند بله و خیر حک شده و به گونه های مختلف برای احضار ارواح و برقراری ارتباط با عالم مردگان مورد استفاده قرار می گیرند. (م.)

ص:461

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Ashforth, A. (2000). Madumo, a man bewitched. Chicago: University of Chicago Press.

Braude, A. (1989). Radical spirits: Spiritualism and women’s rights in nineteenth-century America. Boston: Beacon Press.

Bremmer, J. N. (2002). The rise and fall of the afterlife. London: Routledge Press.

Carrasco, D. (1998). Religions of Mesoamerica: Cosmovision and ceremonial centers. Prospect Heights, IL: Waveland Press.

Chambert-Loir, H., Reid, A. (2002). The potent dead: Ancestors, saints, and heroes in contemporary Indonesia. Honolulu: University of Hawaii Press.

Deren, M. (1983). Divine horsemen: The living gods of Haiti. Kingston, NY: McPherson Company.

Keller, M. (2002). The hammer and the flute: Women, power, and spirit possession. Baltimore: The Johns Hopkins University Press.

McIlwain, C. (2003). Death in black and white: Death, ritual, and family ecology. Cresskill, NJ: Hampton Press.

ص:462

Morris, I. (1992). Death-ritual and social structure in classical antiquity. Cambridge, UK: Cambridge University Press.

Spanos, N. P. (1996). Multiple identities and false memories: A sociocognitive perspective. Washington, DC: American Psychological Association.

ص:463

مساجد

اشاره

مساجد

مسجد ریشه در پیش از اسلام دارد و چیزی بیش از یک نوع بنای اسلامی است. واژۀ مسجد در زبان آرامی (قرن پنجم پیش از میلاد) وجود داشته است. این کلمه هم چنین در کتیبه های نبطی به معنای محل عبادت یافته شده است. مسجد در اسلام از واژۀ سجده به معنای پیشانی بر خاک سودن مشتق شده است ولی در حال حاضر مشخصاً به محلی برای عبادت اشاره دارد.

مساجد به منزلۀ عبادتگاه

مساجد به منزلۀ عبادتگاه

همان طور که در قرآن هم آمده است، دو مسجد از اعتبار ویژه ای نزد محمد صلی الله علیه و آله برخوردار بوده اند: مسجد الحرام و مسجد الاقصی. واژۀ مسجدالاقصی به معنای عبادتگاه اورشلیم است.

ص:464

مسجدالحرام را حتی پیش از پیامبر به عنوان مهم ترین مسجد و با نام بیت الله می شناخته اند. یگانگی و قداست کعبه در مکه باعث شد محمد صلی الله علیه و آله آن را در سال 630 میلادی به عنوان محلی برای عبادت مسلمانان انتخاب کند. طبق روایات محمد صلی الله علیه و آله پیش از هجرت به سال 622 میلادی، به طور مخفیانه همراه اصحاب خود در کوچه های تنگ مکه، کنار کعبه یا خانۀ خودش نماز می گذارد. با این حال محمد صلی الله علیه و آله اعتقاد داشت که تمامی سطح زمین همانند مسجد است و محدود کردن آن به محلی خاص لازم و ضروری نیست.

مساجد به منزلۀ محلی برای راز و نیاز

مساجد به منزلۀ محلی برای راز و نیاز

با استقرار محمد صلی الله علیه و آله و یارانش در مدینه، نیاز جدّی به محلی مشخص برای عبادت و گوش سپردن به پیام های محمد صلی الله علیه و آله و هم چنین استفاده از آموزه های سیاسی و اقتصادی ایشان برای حفظ و گسترش اسلام احساس شد. بنای اولیۀ این مسجد در شکل گیری مساجد بعدی نقش زیادی داشت. طبق سنت اسلامی تأثیر بنای این مسجد بر تکامل و توسعۀ دیگر مساجد و هم چنین شکل ظاهری آن ها بسیار تأثیر داشته است. این شکل ظاهری برگرفته از خانۀ پیامبر در مدینه بود. اکثر محققان معتقدند که فارغ از ایده های وام گرفته شده از سرزمین های فتح شده، شکل ظاهری خانۀ پیامبر در مدینه انگیزۀ اصلی برای ساخت مساجد بعدی و شکل گیری معماری اسلامی بوده است. اُمبرتو سراتو (1972) این بنا را بسیار معمولی با زمینی مربع شکل به اندازۀ 165 فوت در هر طرف با دیواره ای از خشت و گل در حدود 10 فوت توصیف می کند. این خانۀ خشتی تنها مأمن همسران پیامبر و یارانی بود که از مکه همراه وی آمده بودند. به اعتقاد لئون کائتانی (1915) نمونه های اولیۀ مساجد هیچ کدام از ویژگی های یک بنای مقدس را نداشته اند. این مسجد در زمان حیات پیامبر به سال

ص:465

628 میلادی و سپس توسط عمر در سال 644 میلادی و یک بار توسط عثمان بین 649 تا 650 میلادی توسعه یافته است. کائتانی معتقد است که خانۀ پیامبر تدریجاً به مکانی عمومی و مقدس تبدیل شد. تغییرات اساسی پس از نشستن علی (ع) بر کرسی قدرت (در خارج از جزیرۀ عرب) و هنگامی اتفاق افتاد که مدینه به شهری کوچک و فقط محل خاطرات تبدیل شده بود. هنگامی که این پایتخت بزرگ جهان اسلام از جنب و جوش افتاد و جای خود را به زندگی یکنواخت داد، مردم آن منطقه دیگر در پی جایگاه، ثروت و افتخار به آن شهر نمی آمدند بلکه می آمدند تا به نوعی ارادت خود را به خاطرات گذشته ابراز کنند. در همین دوره بود که به دلیل پیوند اعتقادات مذهبی مردمان غیر عرب، مفهوم قداست خانۀ محمد صلی الله علیه و آله و تبدیل آن به مکانی عمومی و مقدس شکل گرفت.

عبادت در مسجد

عبادت در مسجد

مسجد به عنوان محلی برای عبادت و اجتماع تعریف شده است ولی عبادت و نماز انجام شده در آن چهار نوع است؛ نمازهای واجب و برخی از انواع خاص نمازها در مساجد صورت می گیرند. هم چنین نماز فرادا، جماعت و دیگر نمازهای دسته جمعی در مساجد انجام می گیرند که جرج میشل (1978) تحلیل جامعی از آن ها ارائه داده است. سه نوع از این نمازها قواعد مخصوص به خود را دارند.

مساجد به منزلۀ مکان هایی برای برگزاری انواع نمازها

اولین بنا، یعنی مسجد، برای نمازهای یومیه ای که توسط مومنان به صورت فرادا یا جماعت اقامه می شد، به کار می رفت. به خاطر داشته باشید که در مساجد معمولی نماز جمعه برپا نمی شود. بنابراین مساجد، محراب دارند و نه منبر. در این مساجد هم چنین سجاده(1) دیده می شود. نوع دیگرِ مساجد،


1- The Prayer Rug

ص:466

مسجدجامع (جمعه) است که معمولاً بزرگ تر از مساجد معمولی و مناسب برای نمازهای واجب است. این مساجد منبر هم دارند.

نوع سوم محوطه ای باز همراه با محراب است که در آن قبله، سمت نمازگذاردن را نشان داده و معمولاً در جشن های اسلامی کاربرد فراوانی دارد.(1) ولی نوع بعدی مخصوص آیین سالانۀ حج است که در آن مسلمانان از سرتاسر جهان در مکه حضور دارند. در این مسجد تفاوت های معماری نیز دیده می شود.

نمادها و مشخصه ها

نمادها و مشخصه ها

با توسعۀ مساجد، بنای آن ها مشخصه هایی را دارا شد که از پیش نیازهای ایمان هستند؛ در بیرون مساجد، وضوخانه وجود دارد تا مسلمانان با پاکیزگی نماز را برپا دارند. از مناره برای دعوت مسلمانان به نماز استفاده می شود. محراب و به تبع آن قبله، سمت و سوی نماز را نشان می دهند. در مساجد جمعه، برای خطیب منبری در سمت راست محراب قرار داده شده است. از دیگر مشخصه های این مساجد فضایی سرپوشیده مخصوص امام جماعت (مقصوره)، سکوی پرسشگر (دکه) و میز خطابه (کرسی) است که اغلب بر روی آن قرآن خوانده می شود. شایان ذکر است که اکثر این مشخصه ها در قرن اول اسلام شکل گرفته اند.

اولین مساجد

اشاره

اولین مساجد

اولین مساجد در مکان های مختلفی ساخته شدند. در سوریه کلیسایی را تبدیل به مسجد کردند. در آن زمان کلیساها را به سمت شرق می ساختند. کِرِسوِل (1968) می گوید برای تبدیل کلیساها به مساجد، فقط کافی بود ورودی های غربی را بسته و ورودی های جدید در دیوار شمالی ایجاد کرد تا نماز را به سمت جنوب یعنی مکه، بخوانند. بنابراین هنگامی که کنیسۀ العُظمی


1- به نظر می رسد منظور نویسنده، مصلاهای بزرگ نماز است که در آن ها نمازهای عید قربان و عید فطر برگزار می شود. در متن این نوع مساجد را با عبارت انگلیسی id (عید) نام گذاری کرده است. (م.)

ص:467

در سوریه تبدیل به مسجد شد (سال 15 هجری یا 637 _ 636 میلادی) ورودی غربی تبدیل به خروجی غربی عبادتگاه شد. در اورشلیم از بقایای سرسرای هیرود به عنوان مسجد استفاده شد. در ایران باستان و پرسپولیس و قزوین از آپادانا و سرسراهای ستون دار شاهان ایرانی با سرستون هایی به شکل کلۀ گاو، به عنوان مسجد استفاده شد. در عراق اوضاع فرق داشت؛ زیرا اعراب شهرهای جدید ساختند و بنابراین از بناهای قبلی استفاده نشد. جالب است که مساجد جمعۀ بزرگ اُمویان به استثنای دمشق و اورشلیم، با ساختاری ابتدایی ساخته شدند. همین اوضاع را در دیگر مناطق فتح شده به وسیله مسلمانان به دلیل ساخت بناهای جدید شاهد هستیم. به هر حال توسعۀ ساختمان مساجد کمک فراوانی به معماری، علی الخصوص فن آوری بناسازی مذهبی کرد.

ترکیب داخلی مساجد اولیه

ترکیب داخلی مساجد اولیه

با گسترش اسلام، ترکیب داخلی مساجد اولیه نیز تغییر کرد. اولین مساجد دارای ارزش معماری خاصی با مشخصه های ویژه نبودند. با این حال با پیشرفت جوامع اولیۀ مسلمان، یک سلسله مشخصاتی پدیدار شدند. اولین تغییر در خود مسجد صورت گرفت که از فضایی متمایز، مسقف و در جاهایی باز به روی آسمان، همراه با محل استقرار نمازگذاران جماعت، تبدیل به بنایی با اهمیت از لحاظ تاریخی گشت. عوامل اصلی تأثیرگذار بر اندازۀ مساجد، تعداد نمازگذاران و طبیعت اقلیم شایع منطقه است. سرسرای نماز معمولاً به شکل مستطیل یا مربع است. ترکیب داخلی شامل محراب، منبر، کرسی، مقصوره، فرش، چراغ و عود است. هر یک از این مشخصه ها با تکامل ساختار مساجد به وجود آمدند.

ترکیب بیرونی مساجد اولیه

ترکیب بیرونی مساجد اولیه

ص:468

ترکیب بیرونی مساجد اولیه که ارزشی مشابه ترکیب داخلی دارند، عبارتند از:

مناره، گنبد، وضوخانه، ورودی مسجد، معبر و صحن.

یکی از برجسته ترین مشخصه های بیرونی مسجد، مناره است. واژۀ مناره در قرن 17 از زبان ترکی به انگلیسی وارد شد. این واژه احتمالاً ریشه ای فرانسه یا اسپانیایی دارد؛ هم چنین در زبان های پرتغالی و ایتالیایی نیز وجود دارد. این واژه در ابتدا از کلمۀ عربی منار به عضای برجک مشتق شده است و در حال حاضر به برج مانندهای مساجد اطلاق می شود. به نظر میشل (1978) دلیل اصلی ساخت مناره، دعوت مومنین توسط مؤذن به نماز از بلندی بوده است. مناره هر چه بلندتر باشد، با صدای خود مناطق بیشتری را می تواند تحت پوشش قرار داد. با این حال کرسول (1965) نشان می دهد که چگونه مناره از برج های کناری کلیسای یحیی قدیس در دمشق در هنگام ساخت مسجد بزرگ امویان سر بر آورد. از زمان امویان، مناره همواره قسمتی از ساختار مسجد بوده است تا با اتفاق نظر جامعۀ مذهبی مکانی برای مؤذنین باشد. در طول زندگی محمد صلی الله علیه و آله دعوت به نماز از پشت بام منزل ایشان در مدینه صورت می گرفت و تا قرن چهارده و پانزده ساخت مناره جهانی نشده بود. مناره معمولاً یکی بود با این حال در امپراطوری عثمانی و مغول دو مناره (که نشانۀ حمایت شاهانه بودند) ساخته شدند. مسجد سلطان در استانبول چهار مناره، مسجد احمد شش مناره و کعبه در مکه استثنائاً هفت مناره دارد.

فعالیت های مساجد در صدر اسلام

اشاره

فعالیت های مساجد در صدر اسلام

مسجد به عنوان نماد بناهای اسلامی و قسمت عمدۀ معماری اسلامی توسعه پیدا کرد. انواع مختلف مساجد را می توان تحت سه عنوان اصلی بررسی کرد. مسجد به عنوان مرکزی مذهبی، مرکزی اجتماعی و مسجد فرقه ای.

ص:469

مساجد به منزلۀ مراکزی برای عبادت الهی

مساجد به منزلۀ مراکزی برای عبادت الهی

همان طور که پیش تر گفته شد، چهار نوع مسجد مذهبی وجود دارد؛ اولین نوع، خود مسجد است که مخصوص نمازهای یومیه به صورت فرادا و جماعت است. ساختار چنین مسجدی به شکلی است که یک نفر بتواند به راحتی سجده رفته و از نور آفتاب و باران در امان باشد. توسعۀ این ساختار معمولی بدان معناست که مسلمانان و جوامع مسلمانان هیچ وقت بدون مسجد نباید بمانند.

مسجدجامع از صدر اسلام از اهمیت و فعالیت ویژه ای، مطابق با کاربردهای مهمش، برخوردار بوده است. وظیفۀ دینی هر مرد یا زن بالغ آزاد مسلمانی این است که در روز جمعه جهت برپایی نیایشی همگانی به مسجد جمعه بیاید؛ نماز جمعه و سرویس دهی عمومی به مصلین، نیاز به جایی بزرگ تر از مسجد را پدید آورد.

کلمۀ جامع در عربی به معنای جمع شدن است. در اوایل اسلام نمازجمعه در شهر برپا می شد. مسجد عید برای جشن ها و مراسم ویژۀ مسلمانان ساخته شده است. این مسجد یک مصلی با فضایی باز و تنها دو قسمت است: یکی محراب برای نشان دادن قبله و سمت نماز و دیگری منبر برای ارائۀ خطبه. از محوطۀ مسجد عید برای نمازهای اعیاد و نماز آیات در هنگام خشکسالی، قحطی و... استفاده می شود.

کعبه یا مسجد طواف مرکزی ترین عبادتگاه اسلام و بیانگر مفهوم توحید است. مسجدالحرام در مکه پس از فتح آن توسط محمد صلی الله علیه و آله در سال 630 میلادی، مرکز عبادت و حج گذاری مسلمانان تلقی شد. دیگر مراکز عبارتند از مسجد مدینه (مسجد النبی) و مسجد الاقصی در اورشلیم که به ترتیب دارای اهمیت هستند. صلاح الدین ایوبی اولین کسی بود که مسجد راهبان در مصر را باب کرد؛ اولین خانقاه این کشور در خانه ای شخصی به نام دارالسعید السعودا

ص:470

در سال های 1173 تا 1174 بنا شد. مساجد راهبان مراکزی برای اعتکاف یا تفکر و عبادت هستند و امکانات لازم را در اختیار معتکفین قرار می دهند. زندگی به صورت راهبان به سنت پیامبر بازمی گردد که عادت داشت ده روز را در اعتکاف بگذراند. صوفیان با اعمال مختلف جذب خداوند می شوند. آن ها زندگی مقدسی از طریق واژگان، گفت وگوها و از طریق عالم مثال داشتند. پاره ای زمان ها از مساجد راهبان به عنوان مراکز آموزش و آشنایی با اصول عرفانی استفاده شده و محل سکنای فرهیختگان خانه به دوش است.

مساجد به منزلۀ مراکز اجتماعی

مساجد به منزلۀ مراکز اجتماعی

مساجد مراکزی برای آموزش و امور خیریه هستند؛ برای نمونه دادن زکات، اجرای عدالت و بسیج سیاسی. دیگر انواع مساجد اجتماعی، مسجد دارای مقبره و مسجد آموزشی است؛ مسجد دارای مقبره یا امام زاده مکانی برای عبادت است که قبر بنیانگذارش را در برگرفته است؛ مساجدی مانند الجویوشی در صخره های کوهستان موغاتام در قاهره از این دسته مساجد هستند. از سال 1085 این مسجد شکل ساده و اولیۀ خود را حفظ کرده است ولی طبق گفتۀ میشل اولین مسجدی است که مقبره یکی از قسمت های اصلی آن است.

مسجد آموزشی، مرکزی اجتماعی است که وظیفۀ رسیدگی به رشد فکری اسلام دوستان را دارد. در اسلام، آموزش ابتدایی و عالی بر پایۀ علوم دینی و دیگر رشته های مربوط به الهیات است. دانشجویان در حجره های اطراف کرسی نزدیک به ستون می نشینند. وجه مشترک مساجد راهبان و آموزشی امکانات لازم برای سکنی دادن است.(1)


1- پیداست که نویسندۀ مدخل، از مسجد دانشگاهی همان مدارس علمیه را قصد کرده است و البته آن ها را نیز نوعی مسجد به حساب آورده است، هم چنان که محل دفن علما و بزرگان دین را نیز مسجد در نظر گرفته است. (م.)

ص:471

مساجد فرقه ای

مساجد فرقه ای

مساجدی که بر اساس نیازهای خاص گروه هایی ویژه از مردم ساخته شده اند، فرقه ای نام دارند. در میان این مساجد برخی مخصوص قبایلی ویژه هستند که در قرن اول اسلام در عربستان رشد کرده و نیرویی بالقوه برای ایجاد تفرقه تلقی شدند. هم چنین این مساجد در شهرهای کوچک مخصوص افرادی با مهارت ها و شغل های خاص هستند. برخی اوقات مساجد بیانگر تفاوت های فکری هستند که نه فقط در میان سنی و شیعه، بلکه دیگر مذاهب کم اهمیت تر وجود دارد. برخی از این مساجد مانند مسجد جامع می مانند در حالی که بقیۀ آن ها مسجد معمولی یا محلی برای ملاقات مردم هستند. مساجد قبیله ای نشانه ای از استقلال یک قبیلۀ خاص تحت لوای اسلام هستند. مشخص است که مساجد فرقه ای مخصوص قبایل خاص و مجزا از یکدیگر هستند. از این قبیل مساجد در طول زندگی پیامبر در مکه و مدینه بسیار وجود داشتند. این نوع مساجد در سراسر جهان اسلام یافت می شوند. در طول جنگ ها طبق گفتۀ پِدرسِن (1991) مساجد قبیله ای محل های اصلی برای گردهم آیی قبایل مختلف بودند؛ برای نمونه مسجد حکم مجلس را داشت که در آن شور می کردند.

مساجد در فرهنگ غرب

مساجد در فرهنگ غرب

از زمان حملۀ 11 سپتامبر 2001، جوامع مسلمانِ خارج از کشورهای اسلامی برخی اوقات از ساخت مسجد در کشورهای غربی به ویژه آمریکا منع شده اند. به هر حال با مهاجرت روبه رشد مسلمانان به جوامع غربی، شاهد ساخت مساجد بیشتری در آمریکای شمالی و اروپا خواهیم بود.

نوشتۀ فُلا لاتِجو

ترجمۀ روح الله عطایی

ص:472

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Caetani, L. (1915). ’Uthman and the recension of the Koran. N.p.

Creswell, K. A. C. (1989). A short account of early Muslim architecture. Aldershot, UK: Scholar Press.

Hillenbrand, R. (1994). Islamic architecture: Form, function,and meaning. New York: Columbia University Press,

Michell, G. (Ed.). (1978). Architecture of the Islamic world: Its history and social meaning, New York: Thames and Hudson.

Pedersen, J. (1991). Masdjid. In Bosworth, C. E., et. al. (Eds.), Encyclopaedia of Islam. Leiden, Netherlands: E. J. Brill.

Rivoira, J. T. (1975). Moslem architecture: Its origin and development. New York: Backer Art Books.

Scerrato, U. (1972). Monuments of civilization: Islam. London: Cassell Company.

ص:473

معجزه ها

اشاره

معجزه ها

معجزه ها،(1) اتفاقات غیرطبیعی ای هستند که شاهدین،(2) آن ها را به علل ماوراء الطبیعه نسبت می دهند. این رویدادها به اندازه ای غیر عادی هستند که برای آن ها استدلال یا توضیح علمی وجود ندارد؛ در نتیجه شاهدین از آن ها به عنوان نشانه ای از هنر الهی در عالم طبیعت یا در یک فرد نام می برند.

در حالی که معجزه ها می توانند هر نوع دگرگونی را در یک پدیدۀ طبیعی موجب شوند ولی بیشتر مواردی از قبیل شفای بدنی یا پدیدۀ جن گیری را در برمی گیرند. بسیاری از معجزه ها، نشانۀ ارتباط میان عالم روحانی و جهان مادی شمرده می شوند.

گاهی اوقات طرفداران معجزه آن را یک علامت از سوی عالَم روحانی می دانند که به آن ها می گوید چه کاری باید انجام دهند. اغلب، معجزه ها توسط افرادی که به نظر می رسد با عالم ماوراء الطبیعه در ارتباط هستند، توجیه می گردند.


1- Miracles
2- witnesses

ص:474

در حقیقت، معجزه ها گاهی اوقات به منظور متقاعد کردن شاهدینِ آن به کار گرفته می شود تا به آن ها اثبات شود شخص معجزه گر با عالم روحانی در ارتباط است.

پیشینه ای از پیدایش معجزه ها

پیشینه ای از پیدایش معجزه ها

معجزه ها همیشه بخشی از سنت های مذهبی بوده اند. در مناطق بومی باستان جادوگران، کشیشان جادوگر یا پیامبران به اجرای معجزه می پرداختند. این معجزه ها عبارت بودند از شفا دادن، پیش گویی و برخی اوقات تغییر شکل در اشیاء فیزیکی. توانایی در انجام معجزه برای اعضای آن اجتماع نشانه ای بود از این که یک فرد دارای ارتباط با عالَم روحانی است. مهم ترین کار یک جادوگر در سنت های بومی، چه در دایری استرالیا، قبیله سرخپوست چروکی آمریکا یا قبیله یوروبانِ غرب آفریقا یا دیگران، عبارت بود از تفسیر اطلاعاتِ بین قلمرو روحانی و قلمرو بشری. این کار اغلب با تعبیر خواب ها یا تکنیک های گوناگون غیب گویی انجام می گرفت؛ روش های تفسیر از روی استخوان یا چوب، پیگیری ستارگان یا تفسیر دیگر علائم طبیعی. افراد آن جامعه معتقد بودند که اطلاعات ارائه شده توسط جادوگر موثق است؛ زیرا توانایی انجام معجزه را دارد. در منطقۀ مصر باستان، به طوری که شایع است الهۀ باروری، آیسیس به بسیاری از افراد نعمت سلامتی را عطا می کرد ولی گفته می شود او هر کس را که به معابد او پناه می آورد، شفا می داد. ایسیس و اوسیریس، که زن و شوهر بودند، نماد تجدیدکنندۀ انرژیِ قابل رویت در طبیعت به حساب می آمدند. ایسیس اهداکنندۀ زندگی و حافظ بزرگ بشریت بود. از این رو، کشیشان و راهبه های او دارای نیروی شفادهی بودند. شفا دادن

ص:475

توسط هر کدام از این افراد، نشانه ای از توجه ایسیس به بشریت بود. بنابراین، این نمونۀ دیگری از ارتباط ربانی با استفاده از معجزه ها است. در هند، مرتاض های هندو و راهبه های بودایی دارای نیروهای معجزه آسا بوده اند؛ در حالی که توانایی اجرای معجزه، نشانه ای بر دستیابی شخص معجزه گر به سطح بالایی از حالات روحی است، استفاده از این نیروها برای شخصِ [مرتاض یا راهبه] مضر تلقی می شود. دربارۀ مرتاض های هندو، در جایی که ممکن است نیروی ایجاد تغییر در اشیاء یا شفای دیگران را داشته باشند، استفاده از این موهبت، آن ها را به این دنیا وابسته می سازد و در نتیجه نمی تواند به مُشکا یا رهایی از این زندگی برسند. راهبه های بودایی، در حالی که ممکن است به بینشی عمیق دست پیدا کنند، افکار دیگران را پیش گویی کنند، حس شنوایی ویژه ای داشته باشند یا در یک زمان در دو مکان حضور داشته باشند، استفاده از این موهبت ها برای آن ها مایوس کننده است؛ چرا که آن ها را در راه رسیدن به رستگاری سردرگم می کند. در موارد ذکر شده، لزوما ارتباط بین عالَم روحانی و دنیای مادی نیست. بلکه این ارتباط نشانه ای است برای شاهدین که می گویند تعالی در زندگی روحی شان امکان پذیر است. بنابراین، به طور صحیح تر ارتباطی است در بین ایمان آورندگان. در اسراییل باستان، پیامبران به عنوان فرستاده های پروردگار، بیشتر دارای نیروی انجام معجزه ها بودند. این حالت، نشانه هایی از طرف خداوند به شمار می آمد که نخست دستورات خود را به بشر منتقل کند و دوم نشان دهد که پیامبر فرستادۀ اوست و گفته های او را به بشر می رساند. برجسته ترین آن ها حضرت موسی(ع) بود که به منظور آزادی یهودیان از مصر و نیز هنگام خروج آن ها از آن دیار دست به معجزه زد. این معجزه ها ایجاد تغییر در اشیاء را در برمی گیرند؛ تغییر چوب دستی به یک افعی،

ص:476

تغییر آب به خون، بارش ملخ از آسمان و مواردی از این قبیل. هر کدام از این معجزه ها علامتی از خشم خداوند برای مجازات فرعون مصر به دلیل امتناع او از آزادسازی یهودیان بوده است. در این مورد، ربانیت(1) عبارت است از انتقال خواسته های خداوند از طریق معجزه های فرستاده اش.

در دوران اولیۀ مسیحیت، بخشی از دوران نبوت عیسی مسیح به اجرای معجزه ها اختصاص داشت. در حالی که او قادر به تغییر دادن اشیاء از قبیل تغییر آب به شراب [!] یا آرام کردن دریا بود، معجزۀ شفا دادن و راندن ارواح، از معجزات برجستۀ او به حساب می آمدند. دو شرط برای اثر کردن معجزات حضرت عیسی ضروری به نظر می رسید: ایمان و نیایش.

معجزۀ شفا دادن، بیشتر در نتیجۀ دعا و نیایش برای خود یا برای شخص بیمار رخ می داد، در حالی که وی اغلب به شخصی که شفا پیدا می کرد، می فرمود:


1- the deity

ص:477

ایمان خود او باعث شفا گرفتنش شده است.

از این رو، پس از انتقال خواسته های آنان به خداوند، شخص بیمار شفا پیدا می کرد و پروردگار خواستۀ آنان را از طریق معجزه اجابت می کرد. هم چنین، شاهدین باور می کردند که نیروی عیسی مسیح در شفا دادن، نشانۀ پیامبری اوست.

در اوایل اسلام، معجزه رایج نبوده است؛ زیرا حضرت محمد صلی الله علیه و آله تقاضاهایی که برای آوردن معجزه عنوان می شد را رد می کردند. با این حال معجزه ها بخشی از سنت عارف مسلمان و اسلام عبادی است. نزول قرآن کریم بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله تنها معجزۀ او به شمار می آید. هنگامی که پیروانش از

ص:478

او می خواستند معجزه ای برای آن ها بیاورد وی خواستۀ آن ها را اجابت نمی کرد و می فرمود این ها نشانه هایی از سوی پروردگار است و او تنها انسانی معمولی است. به هر حال، بعدها در آیین عرفانی احترام به افراد مقدس یا والی(1) رواج یافت. این افراد عرفایی بودند که در طول زندگی شان زیر سیطرۀ خداوند قرار داشته اند. این نزدیکی به خداوند و این دلبستگی، اثر خود را بر روی والی بر جای می گذاشت. اعتقاد بر این بود که پس از به کنترل در آمدن آن ها، توانایی انجام معجزه هایی مانند راه رفتن بر روی آب، پرواز در آسمان، زنده کردن مرده و حضور در دو مکان در یک زمان مشخص را پیدا می کردند. به دلیل چنین قربی به خداوند، این افراد معتقد بودند که شخص مقدس، حتی پس از ترک دنیا، قادر به برقراری ارتباط بین عالم روحانی و دنیای مادی است. از این رو، این افراد از طریق دعا و خیرات با فرد مقدس ارتباط برقرار می کنند و فرد مقدس از جانب فرد استغاثه کننده با پروردگار ارتباط برقرار می نماید.(2)

معجزات در دنیای مدرن

معجزات در دنیای مدرن

بسیاری از سنت های جهان هنوز بر این باورند که معجزه ها راهی برای برقراری ارتباط عالم روحانی با عالم بشری است. کشیشان جادوگر(3) سنت های بومی هنوز هم بین عالم روحانی و دنیای بشری ارتباط برقرار می کنند. مرتاض های هندو و راهبه های بودایی توانایی این را دارند که اشیاء را به صورت غیرقابل تفسیر تغییر دهند. در آیین خاخامی یهودیت گاهی به نظر می رسد خاخام ها دارای قدرت خاصی هستند که از سوی پروردگار به آن ها عطاء شده است. در ادبیات خاخامی، اغلب شاهکارهای معجزه مانندی توسط


1- واژۀ والی((wali در نظر نویسنده، بیانگر مفهوم خلیفه یا امام است. (گ.)
2- نویسنده تلاش می کند باور توسل را برای خوانندۀ غیرمسلمان توضیح دهد. باوری که جزو فرهنگ شیعه تلقی شده و نویسنده ناخوداگاه یا آگاهانه در حال تبیین آن به عنوان یک اصل اسلامی (با توجه به حضور اهل سنت و دیدگاه خاص آن ها در این باره) است. (گ.)
3- The shamans

ص:479

خاخام ها اجرا می شود؛ بیشتر فصل سوم کتاب Taanit یا کتاب مقدس به توضیح معجزه های خاخامی می پردازد. در دین مسیحیت انواع سخت و دشواری از معجزه ها وجود دارند که در حال حاضر پذیرفته شده هستند. شفا دادن، به ویژه امراض مزمن و علاج ناپذیر، اغلب کاری معجزه گونه محسوب شده و معمولاً به تاثیر نیروی دعا و نیایش نسبت داده می شود. در آیین مذهب کاتولیک، عقیده بر این است که حضرت مریم(س) معجزه نموده است. تاکنون توهمات دیداری بسیاری دربارۀ حضرت مریم وجود داشته که [بیان] تعدادی از آن ها نیز توسط مسئولین کلیسا قدغن شده است. در این توهمات دیداری، حضرت مریم اغلب از حاضرین می خواهد که در آن محل زیارتگاهی بنا کنند و پس از ترک محل، اجسامی معجزه گونه مانند آب شفادهنده(1) از خود بر جای می گذارد. هم چنین عقیده بر این است که حضرت مریم، میانجی عالم بشریت و عالم روحانی است. این طرز تفکر به دلیل نقش وی به عنوان یک ناجی است؛ او به دلیل درک معجزه مانندش از حضرت عیسی در رستگاری بشریت شرکت می کند. این نمونه ای است که در آن بایستی یک یا چندین شاهد وجود داشته باشند تا یک معجزه اثر مطلوب خود را بر جای بگذارد. به دلیل معجزه های نسبت داده شده به حضرت مریم به عنوان میانجی دو عالم، وجود شاهدین برای تصدیق ضروری می باشد. در این حالت ارتباط بین عالم ماوراءالطبیعه و عالم بشری است.

در ادیان یهودیت، مسیحیت و اسلام شاهدین معجزات اعتقاد دارند که آن ها نشانه های طبیعی پروردگار هستند. آن ها معتقدند که معجزات، علائم یا ارتباطاتی بین عالم ماوراءالطبیعه و عالم بشری هستند. اگر شخصی معجزه ای می آورد، آن گاه آن شخص به عنوان فردی در نظر گرفته می شود که خدا در


1- Lourdes

ص:480

وجودش قرار داشته و باعث انجام چنین اعمالی می شود. در مقابل، در آیین های دیگر مانند هندو، بودا یا مسیحیت و یا دیگر سنت های نواندیش، معجزه ها به عنوان نشانه هایی هستند که می گویند جهان مادی خیال باطلی بیش نیست؛ برای نمونه، از نظر علم مسیحیت، جسم مادی یک خیال باطل است؛ آن چه حقیقی و واقعی است جسم روحانی است. از این رو، همگی امراض یا بیماری های روحی به این باور نادرست که جسم مادی، حقیقی است و نیز به نادیده گرفتن و انکار ذات الهیِ درون انسان ها نسبت داده می شوند. سلامتی هنگامی به دست می آید که فرد، ذات باطل بیماری جسمی و روحی را درک نماید. بنیانگذار علم مسیحیت، مَری بیکر اِدی معتقد است، این همان پیامی است که عیسی مسیح سعی داشت تا با نیروی شفادهی خود برای ما بفرستد؛ او بر این باور بود که کلیسای مسیحیت درک نادرستی از این پیام داشته است. بنابراین، از نظر این آیین ها معجزه ها چندان هم نشانه ای از ارتباط بین عالم الهی و مادی نیستند؛ چنان چه درکی از ذات واقعی حقیقت وجود داشته باشد. اگر معجزه ها به هر صورت وسیله ای ارتباطی باشند، ممکن است نشانه ای از ذات واهی جهانی باشند که یک فرد می تواند به فرد دیگر نشان دهد.

رابطۀ بین معجزه ها و رسانه

رابطۀ بین معجزه ها و رسانه

در دنیای امروزی، از رسانه ها برای نشان دادن اعجاز به تعداد بیشتری از مردم استفاده می شود؛ به گونه ای که تعداد بیشتری شاهد دنیای ماوراء الطبیعه خواهند بود. تلویزیون و اینترنت به طور گسترده ای برای رسیدن به این هدف استفاده می شوند. بسیاری از آیین های مسیحیِ انجیلی از تلویزیون برای نشان دادن معجزۀ شفادهی استفاده کرده اند. معمولاً یک شخص بیمار در پخش

ص:481

زندۀ تلویزیونی به روی صحنه می آید تا کشیش، او را به نام عیسی مسیح شفا دهد. این عمل روشی بود که توسط پیروان عیسی مسیح پس از عروج وی به عرش استفاده می شد. کسانی که به تماشای برنامه می نشینند، می توانند شاهد تغییر و دگرگونی در شخص بیمار باشند. برای نمونه شخصی که هنگام بالا رفتن از پله ها می لنگید ممکن است هنگام پایین آمدن از آن ها شفا یافته باشد و به معمولی قدم بردارد. گاهی اوقات عمل شفا دادن را نمی توان در صفحۀ تلویزیون مشاهده کرد؛ ممکن است شخصی درخواست کرده باشد که عیسی مسیح دردهای معده یا دیگر امراض درونی وی را بهبود بخشد. یکی از عناصر حساس در معجزه ها وجود شاهدین و حضار در هنگام اجرای آن هاست. از این رو، پخش تلویزیونی، سنتی مدرن برای دستیابی به شاهدین بیشتر است به نسبت آن چه در گذشته وجود داشته است. هم چنین اینترنت نیز تعداد شاهدین بیشتری را برای انجام معجزات فراهم می آورد. گروه های مذهبی اقدام به فرستادن پیام شاهد عینی(1) کرده یا به افراد گوناگون پیشنهاد انجام نیایش برای معجزۀ شفادهی می دهند.

گروهElk Transmission Mediation وب سایتی با نام صفحۀ معجزه(2) دارد. در این صفحه مقالات نوشته شده در مجلات و روزنامه های گوناگون دربارۀ معجزه جمع آوری می شوند. این مقالات بر اساس نوع معجزه های مشاهده شده، طبقه بندی می شوند؛ برای نمونه صلیب های نورانی، آب های شفابخش، نشانه هایی از حضرت مریم، معجزه های بودا و مواردی مانند آن.

گروه Real Presence Association وب سایتی دارد که در آن به تفسیر انواع معجزه های عشای ربانی در طول تاریخ می پردازد. این معجزه ها، مطابق با آیین های مذهبی کاتولیک، نشان می دهند که شخص عیسی مسیح در مبانی


1- eye-witness
2- The Miracles Page

ص:482

عشای ربانی حضور دارد. نمونه ای از این معجزات، تغییر دسته جمعی به گوشت انسان یا سالم ماندن میان آتش است. در صورت امکان، صفحات وب سایت، معجزه را به نمایش می گذارد؛ مانند تصویری از حضرت مریم به نام حضرت مریم در کِلیر واتر که نشان می دهد او در دفتر ساختمانی ای در شهر کِلیر واتر در ایالت فلوریدا حضور پیدا کرده است. اینترنت برای گروه های مذهبی که خواستار گسترش خبرهای مرتبط با معجزه ها هستند، ابزاری با ارزش بوده است.

نگاهی به آینده

نگاهی به آینده

به طور حتم معجزه ها هم چنان مورد توجه بسیاری از مردم قرار خواهند داشت. مقاله های انتشار یافته در نشریه های معتبر مانند مجلۀ تایم حاوی داستان هایی نقل شده از سوی افرادی است که شاهد معجزه ها بوده اند. سازمان های خبری مانند CNN و BBC نیز بیشتر گزارش هایی دربارۀ پدیده های ماوراءالطبیعۀ غیرقابل تفسیر پخش می کنند. این سازمان های خبری معمولاً داستان نقل شده توسط فرد شاهد ماجرا را به عنوان یک اتفاق معجزه گونه، مستندسازی می نمایند. افراد مذهبی معجزه را به عنوان ارتباطی از سوی خداوند می دانند؛ به عنوان نشانه ای از وجود حوادث فوق طبیعی.

نوشتۀ داون هاچینسِن

ترجمۀ علی اصغر حداد

ص:483

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Cavadini, J. C. (Ed.). (1999). Miracles in Jewish and Christian antiquity: Imagining truth.Notre Dame, IN: University of Notre Dame Press.

Eliade, M. (Ed.). (1987). Encyclopedia of religion. New York: MacMillan.

Mullin, R. B. (1996). Miracles and the modern religious imagination.New Haven, CT: Yale University Press.

ص:484

معرفت شناسی

اشاره

معرفت شناسی

شاخهای از فلسفه که به چگونگی معرفت انسان ها به اشیاء میپردازد، معرفت شناسی(1) نامیده می شود. ریشۀ این واژه کلمۀ یونانی epistamai به معنای دانستن/معرفت یافتن است. معرفتشناسی به دنبال این است که بداند ما انسان ها چگونه به معرفت دست می یابیم و چگونه آن ها را ارزیابی می کنیم. معرفتشناسی رشتهای تجویزی(2) است؛ به این معنا که به دنبال تعیین استانداردهایی است تا با اِعمال آن ها بتوان فهمید که کدام معرفت و باور، مجاز(3) و کدام یک از آن ها غیرمجازند. کسی که در این رشته کار می کند، معرفتشناس نامیده میشود. معرفتشناسی با پدیدارشناسی فرق دارد؛ پدیدارشناسی رشتهای است که می واهد بفهمد انسان ها چگونه واقعیت را تجربه می کنند [در واقع، پدیدارشناسی رشتهای توصیفی است]. در حلقههای دینی، مطالعۀ چگونگی معرفتِ انسان به خدا بسیار مهم است. محتوای این معرفتِ الاهیانه، وحی است.

بنیان ها: تحلیل معرفت

بنیان ها: تحلیل معرفت


1- epistemology
2- normative
3- legitimate

ص:485

معرفتشناسی با یک پرسش بسیار اساسی آغاز میکند: چه وقتی انسان معرفت صحیح به چیزی دارد؟ این پرسش همواره بر اندیشۀ تجربهباوران و عقلباوران غلبه داشته است. تجربهباوران بر این عقیدهاند که تمام معرفت از راه تجربۀ حسی به دست میآید و معرفت، امری درونی یا فطری نیست. ارسطو می گفت هیچ چیزی در ذهن وجود ندارد مگر آن که در ابتدا از راه حواس وارد آن شده است. همینطور، فیلسوف انگلیسی، جان لاک (1702_ 1632) تصور میکرد که ذهن، لوح سفیدی است که تجربه بر روی آن مینگارد. ولی عقلباوران مطرح می نند که معرفت از راه عقل به دست می آید و معمولا اهمیتی برای تجربه به عنوان یک منبع معرفتی قائل نیستند. هم افلاطون (347 _ 427 ق.م) و هم رنه دکارت (1650_ 1596) بر این باورند، هنگامی که ذهن تشکیل می شود استدلالورزی به منزلة قابلیتی طبیعی ملازم با آن است. تنها از راه عقل و استدلال میتوان به یقین مطلق رسید. ادموند گتیه (م. 1927) مقالهای بدیع به نام آیا معرفت، باورِ صادقِ موجه است؟ نوشت. باورِ صادق موجه باوری است که به لحاظ عقلی اعتقاد به آن مجاز و محق است. معرفت، آگاهیِ فرد به باورها، واقعیت ها یا حقیقت ها است. باورِ صادقِ موجه را می توان به طریق زیر تبیین کرد:

1. گزارۀ الف صادق است؛

2. فلانی به گزارۀ الف باور دارد؛

3. فلانی در باورمندی به این گزاره دارای توجیه است.

بنابراین، برای نمونه، شما در صورتی می توانید بگویید که من، میدانم در جیبم ده سکه وجود دارد که حقیقتاً در جیبتان ده سکه وجود داشته باشد و شما به این حقیقت باورمند شوید و برای آن توجیه و دلیل هم داشته باشید.

ص:486

ولی گتیه [در مقالة معروفش] اثبات میکند که حتی وقتی شما در باور به چیزی توجیه و دلیل دارید، مانند وجود خدا، این امکان وجود دارد که هم چنان در آزمون درستی و صدقِ معرفت مردود شوید [و نتوانید به طور قطع بگویید معرفت دارید].(1)

معرفتشناسیِ جهتمند

معرفتشناسیِ جهتمند(2)

می توان معرفتشناسان را تقریباً به دو دسته تقسیم کرد: درونگرا و برونگرا. معرفتشناس درونگرا به این نظریۀ معرفتی معتقد است که از راه درون می توان به معرفت اشیاء رسید. یعنی ضابطۀ توجیهکنندۀ معرفتِ صادق، اساساً در درون فرد وجود دارد. از سوی دیگر، برونگرای معرفتی بر این تصور است که ضابطهای که بر اساس آن میتوان دانست که فلان مطلب صادق است یا نه، از برون فرد ناشی میشود؛ برای نمونه، لیز، گُلی را میبیند و اعتقاد دارد که رنگ آن زرد است. توجیهی که او برای باورش دارد صرفا متکی بر استدلال شخصی و نگاه شخصی اوست. او به نحو درونی به این باور میرسد. در مقابل، جیل نیز به زرد بودن رنگ گل معتقد است ولی به دلیل ضابطهای که گیاهشناسان برای تشخیص گل های زرد اعلام کردهاند. باور او از راه بیرونی به دست میآید ولی در مورد دوم یک همپوشانی وجود دارد. زیرا میتوان باور جیل را درونی دانست گرچه کانون اولیۀ استدلالش مبتنی بر عقیدۀ گیاه شناسان ماهر و در بیرون قرار داشته باشد. این تقسیم را در مورد ادیان نیز می توان بیان کرد. برخی از معرفت شناسان بر این باورند که هر کسی خداوند را از راه شهود درونی میتواند بشناسد. عدهای دیگر معتقدند که خدا خودش را از راه بیرونی به افراد می شناساند.


1- گتیه تعریف سهوجهی معرفت را زیر سوال میبرد. او با طرح دو نمونه و بیان این که ظاهراً در این دو نمونه شرائطِ تعریفِ سهوجهی معرفت برقرار است نشان میدهد که واقعاً معرفتی در آن دو حالت وجود ندارد. (م.)
2- Directional epistemology

ص:487

شکاکیت

شکاکیت

پرسش دیگری که معرفتشناسان با آن سروکار دارند این است که آیا برای معرفت انسان محدودیت وجود دارد.؛ برای نمونه، آیا میتوان به خداوند معرفت یافت یا این که او فراتر از محدودۀ معرفتی ما قرار میگیرد؟ شکاکان میگویند برای دستهای از باورها هیچ گاه نمیتوان منزلتی قائل شد. این باورها غیرمجازند. برای نمونه، نمی بایست باورهای دینی را به رسمیت شناخت چرا که آنها ذهنی و تحقیق ناپذیرند. شکاکیت و شکاکان بخشی از زندگی روزمرۀ ما هستند. به نظر لیز، رنگ این گل زرد است ولی جیل حرفش را تصحیح میکند و میگوید:

نه! تو نمیدانی دربارۀ چه چیزی صحبت میکنی، آن سبز است.

جیل نسبت به لیز موضع شکاکانهای گرفته است. رنه دکارت و دیوید هیوم (1776_ 1711) دو فیلسوفیاند که با شکاکیت پیوند دارند. دکارت در کتابش با نام تأملات دربارۀ فلسفۀ اولی می گوید هر باوری که در معرض شک باشد، می بایست به عنوان باور غیرمجاز محسوب شود. به اعتقاد او، باورها و روش به دست آوردن آن ها همواره در معرض نقد و انتقاد است مگر آن که کسی بتواند به یک باور تردیدناپذیر دست پیدا کند. بنابر ضابطۀ درونی و ذهنی شخص باورنده نیست که می توان باوری را تردیدناپذیر دانست بلکه برخی از باورها تردیدناپذیرند؛ زیرا دلایل عینیای وجود ندارد تا ما را نسبت به آن ها مشکوک کند. ولی هیوم با زیر سوال بردن روش های دستیابی آدم ها به باورها، گامی فراتر از دکارت برداشت؛ روش هایی که عقلانی نیستند یا به محک ابزار علمیِ معتبر سنجیده نشدهاند. ولی این ناتوانی در اِعمال اصول علمی دربارۀ باورها، هیوم را از پرسش دربارۀ معجزات دینی بازنداشت؛ او در نهایت به این نتیجه

ص:488

رسید که معجزه در تناقض با طبیعت است. این نتیجهگیری برخی از فیلسوفان را به این استنباط سوق داد که دیدگاه هیوم به لحاظ منطقی ناسازگار است و او به طور کلی نسبت به همۀ ادعاهای معرفتی شکاک است. در نهایت او از عقلانیت برای بی اعتبار کردن ادعاهای عقلانی دیگران استفاده میکند. هیوم هم چنین تصور علیت _ این که چیزی بر چیز دیگری تاثیر میگذارد _ را رد کرد، به این دلیل که کسی نمیتواند رابطۀ میان علت و معلول را به حس دریابد. معرفتشناسی هیوم موجب به وجود آمدن واکنشی فلسفی شد به نام واقع گراییِ عقل سلیم؛(1) دیدگاهی که می پندارد این گونه نیست که ذهن تنها به بازنمودهای [ذهنی] جهان، معرفت داشته باشد بلکه به نحو بی واسطهای به جهان دسترسی دارد. تامس رید (1710 _ 1796) پدر واقعگرایی عقل سلیمِ اسکاتلندی است.

مبناباوری و انسجامباوری

مبناباوری(2) و انسجامباوری(3)

ما بسیار کم مید انیم. معمولاً باورهای ما بر یک یا چند باور دیگرمان مبتنی است. برای نمونه، این باور که من فردا سر کار نمی وم بر این باور مبتنی است که برف سنگینی در حال باریدن است. میان این دو باور یک ارتباط وجود دارد. این ارتباط، ساختار معرفت(4) نامیده میشود. معرفت شناسان تمایل دارند از این بحث کنند که آیا ساختارهای خاصی، موجهتر (یا مجازتر) از دیگر ساختارهایند. در واکنش به این نیاز، مبناباوری به وجود آمد که بر اساس آن برخی از باورها نیازی به توجیه ندارند. باورهای بنیادین خاصی وجود دارند که قائم به ذات خود و مستقل از دیگر باورهای اند. نظریۀ انسجام نیز با ساختارهای معرفت سروکار دارد. این دیدگاه میگوید توجیه باورها مبتنی بر


1- Common sense realism
2- foundationalism
3- coherentism
4- Structure of knowledge

ص:489

انسجام و یکپارچگی آن هاست. باورها به هم مرتبطند و به ندرت مستقل از هم. باورها در ارتباط با یکدیگر وجود دارند و بنابراین منسجم اند. ارتباط یا ساختارِ باورهاست که به آن ها اعتبار میبخشد. مبناباوری و انسجام باوری هر دو واکنشی در برابر برهان تسلسل هستند. حرف این برهان این است که هر باوری میبایست مبتنی بر شاهد و دلیلی باشد که آن را توجیه میکند. بدین ترتیب باورها هیچ وقت توجیه نمیشوند؛ چرا که همواره برای آن ها طلب شاهد میشود. مبناباور به این عدم قطعیت این گونه جواب می دهد که برخی از باورها باورِ پایه(1) هستند و نیازی به شاهد ندارند. ولی نظریۀ انسجام میگوید هیچ باور پایهای وجود ندارد بلکه باورها می توانند موجه باشند بدون این که شاهدی برای آن ها اقامه شود تا زمانی که بتوانند در یک باورنده (فرد) گرد بیایند. به عبارت دیگر، یک باور از ناحیۀ به هم پیوستگی با دیگر باورها کسب اعتبار می کند.

معرفت پیشین و پسین

معرفت پیشین و پسین

اگر به باوری مستقل از تجربه، معرفت پیدا کنیم آن را معرفت پیشین(2) می خوانند. این نظریه شبیه مبناباوری است. ولی معرفت پسین(3) باوری است که وابسته به تجربه است. برای نمونه، هر کسی میداند که4= 2+2، هرکسی می داند که بچۀ بز، بزغاله نامیده میشود. برای دانستن درستی این چیزها نیازی به تجربه نیست. معرفت به این ها به نحو پیشین است. تفاوت میان این دو نوع معرفت به چگونگی دستیابی به معرفت برمی گردد. لازم نیست برای اثبات این نوع معرفت آزمایش ترتیب دهیم یا اطلاعات پیچیدهای داشته باشیم. بلکه به طریقی به این باور و معرفت دست می یابیم. برای نمونه از کسی


1- basic
2- A priori
3- A posteriori

ص:490

میآموزیم که 4= 2+2 یا بچۀ بز، بزغاله است ولی برای این که بدانیم آیا این باورها صادقاند یا نه، نیازی به توجیه نداریم. امانوئل کانت (1804_ 1724) در این دو نوع معرفت دقیقتر شد و بر حوزۀ معنایی معرفتِ پیشین تمرکز کرد. او این پرسش را مطرح کرد که چگونه ارتباط میان معانی واژهها به بیان باورهای خاصی کمک میکند. به بیان او گزارۀ تحلیلی گزارهای است که مفهوم محمول در مفهوم موضوع مندرج باشد؛ برای نمونه این عبارت تحلیلی را در نظر بگیرید که همۀ عقاب ها پرندهاند. عقاب ها در درون موضوع عام ترِ پرندگان مندرج است. کانت هم چنین این را مطرح کرد که برخی از گزارهها ترکیبی هستند؛ زیرا موضوع آن ها چیزی به محمول می افزاید. برای نمونه، «پهنای بال عقاب ها هشتاد اینچ است» یک گزارۀ ترکیبی است؛ زیرا هشتاد اینچ بر مفهوم عقاب چیزی می افزاید و آن را بسط میدهد. برخی از فیلسوفان، گزارۀ تحلیلی را معادل با پیشین و ترکیبی را معادل با پسین می دانند ولی باید توجه داشته باشیم که تمایز پیشین/پسین به این نکتۀ عمده می پردازد که آیا یک گزاره نیازمند به تحقیق تجربی است یا این که روی پای خود میایستد. از محتوای گزاره میتوانیم بفهمیم آیا ترکیبی است یا تحلیلی. اگر بخواهیم ادعاهای دینی را با توجه به این تمایز مورد بررسی قرار دهیم با این پرسش مواجه میشویم که آیا معرفت ما به ادعاهای صادق دربارۀ خداوند از طریق تجربۀ ما از او به دست میآید یا مستقل از آن است.

دین و معرفت

دین و معرفت

اغلب حامیانِ اعتقادات دینی خود را در برابر ملحدان و لاادریان مجبور به دفاع می بینند. آیا معتقدان به خدا دارای باور صادق موجه دربارۀ او هستند؟ آیا

ص:491

باور به خدا مستدلّ یا عقلانی است؟ البته شکاکان این پرسش را مطرح میکنند که آیا شاهدی برای توجیه باور به خدا وجود دارد؟ شاید متدینان مثل مبناباوران پاسخ دهند که برخی از باورها موجه نمیشوند و نمیتوانند بشوند _ آن ها جزء باورهای پایه و غریزی همۀ انسان ها هستند _ این نظریه نوعاً وحی عام(1) یا الهیات طبیعی(2) نامیده میشود.

گزیده ای از الهیات طبیعی یا شواهدی بر وجود خداوند و صفات او(3) اثر ویلیام پالی

ویلیام پالیِ (1743-1805) الهی دان، متنِ کلاسیک الهیات طبیعی یا شواهدی بر وجود خداوند و صفات او را در سال 1802 نگاشت. قطعۀ زیر از فصل XXIII با نام اندر باب هویت خداوند(4) انتخاب شده است:

اگر بتوانیم وجود تدبیر و طراح را نشان دهیم، آن گاه هر چیزی را که می خواهیم، می توانیم اثبات کنیم. از جمله این که می توانیم اثبات کنیم، هویت خداوند چیزی است متمایز از آن چه گاه ذات و گاه اصل نامیده میشود؛ کسانی که این دو اصطلاح را به کار می برند به لحاظ فلسفی وجود یک خاصیت را می پذیرند ولی منکر وجود یک عامل شخصی هستند. ولی وقتی آن چیز میتواند تدبیر کند و طراحی داشته باشد، حتما باید یک شخص [یک کَس یا چیز هویتمند] باشد. این قابلیت ها هویتسازند؛ چرا که مستلزم شعور و تفکر هستند. وجودِ تدبیر و طراحی نشان از آن دارد که آن چیز میتواند غایت و هدفی را درک کند؛ هم چنان که قدرتِ فراهم آوردن ابزار و وسائل و هدایت آن ها به سوی آن غایت را دارد....[(


1- General revelation
2- Natural theology
3- Natural theology; or evidences of the existence and attributes of the diety
4- Of the personality of the diety

ص:492

بنابراین دیدگاه، خداوند خودش را برای همۀ انسان ها منکشف کرده است؛ یا به عبارتی دیگر، خدا این قابلیت را در همۀ انسان ها به ودیعت نهاده که او را بشناسند و بفهمند. برخی از الهی دان ها نظیر آگوستین (430_ 354) و آنسلم (1109_ 1033) و الهی دان معاصر، کارل بارت (1968_ 1886) ایمان به خدا را مقدم بر فهم از او میدانند. به اعتقاد آن ها ذهن و عقلانیت، معصوم و قابل اتکا نیستند. فقط وقتی که خدا در محدودۀ زمانی و مکانیِ فرد نفوذ میکند و خود را مکشوف می سازد، می توان گفت او به خدا معرفت دارد. (وحی خاص(1))

(وجود این صفات و قابلیات، مستلزم وجود یک کانون و مرکزی است که در آن، همۀ ادراکات مجتمع شوند و اراده از آن جا به جریان بیفتد که در واقع همان ذهن است. افعال ذهنی، وجود ذهن را اثبات میکند و جایگاه ذهن نیز در شخص است. جایگاه عقل، شخص است. ما هیچ دلیلی نداریم بر این که این صفات ذهنی را محدود به نوعی صورت جسمانی خاص یا نوعی محدودۀ مکانی بدانیم. این صفات در طبیعتِ مخلوق تحت اشکال ملموس و متنوعی وجود دارند. هم چنین هر موجود زنده و متحرکی یک بهرۀ ویژۀ مکانی دارد که در درون آن حس و ارادهاش عمل میکنند. این قلمرو می تواند به نحو نامحدودی گسترش یابد؛ به گونه ای که او میتواند جهان را درک کند؛ هم چنان که میتواند قابلیت شکل دادن به تصور ذات عظیم الهی را به وجود بیاورد؛ یعنی آن هستیِ نامحدود به لحاظ ماهیت و قدرت را که با همۀ این ها یک شخص است تصور کند. کسی خداوند را ندیده است و این به باور من مشکل بزرگی است. این مشکلی است که عمدتاً از وضعیت نه چندان قابل تخمین قابلیت های ما ناشی می شود. این درست است که خداوند متعلق هیچ


1- Special revelation

ص:493

یک از حواس ما قرار نمیگیرد ولی می تواند محدودیت های حواس حیوانی را نشان بدهد.

برای نمونه در کتاب مقدس خداوند خودش را به موسی و بعد به بنی اسرائیل نشان می دهد. نتیجۀ این وحی، معرفت عملی و مشروع به خداوند است؛ زیرا باورهای آن ها منجر به اعمالی شد که در سِفر خروج آمده است. ولی تامس آکوییناس (1274_ 1225) معتقد بود که هم الهیات و هم فلسفه میتوانند وجود خدا را اثبات کنند. الهیات از ایمان و وحی میآغازد و راهش را به سوی نظام آفرینش باز می کند. فلسفه با عقل شروع می کند و به دنبال فهم آفرینش و خدای خالق است. آکوییناس از پنج دلیل دفاع میکند: دگرگونی، امکان خاص، حرکت، علیت و خیر اخلاقی. آکوییناس معتقد است که هر صاحب عقلی چنین دلایلی بر وجود خدا را می پذیرد. جان هیک میگوید حقیقت های دینی تحقیقپذیرند [قابلیت بررسی تجربی صدق وکذب آن ها وجود دارد] ولی نه در این دنیا. استدلال او را تحقیق پذیری معادشناسانه(1) مینامند که به این معناست که ادعاهای معرفتی دربارۀ خدا را می توان در قیامت که خداوند به زمین باز میگردد مورد تحقیق قرار داد. در بخش انتهایی قرن بیستم، تامس اف. تورنسِ الهی دان، ادعاهای اسحق نیوتن (1727_ 1642) و دیگران را مبنی بر این که انسان میتواند حقیقت را از طبیعت و جهان جدا کند، رد کرد. نیوتن برای زمان دو واقعیت قائل بود:

1. زمان واقعی 2. زمان ریاضیاتی مطلق.

این تقسیم باعث رویکرد دوآلیستی(دوگانه باوری) به معرفتشناسی شد. همین طور، محقق انجیلی رودلف بولتمان (1976_ 1884) زمان و تاریخ را به دو مقولۀ متفاوت تقسیم کرد:


1- Eschatological verification

ص:494

1. تاریخ 2. ماجرا.(1)

در تاریخ به زمان بر اساس روابط علّی و معلولی نگاه میشود و ماجرا، نگاه به زمان بر حسب چگونگی ظهور آن برای هر شخص است. از هر یک از این راه های دوگانه که به زمان بنگریم، مجاز خواهیم بود باورهایی را که به لحاظ علمی اثبات پذیر نیستند، کنار بگذاریم و نتیجه این خواهد بود که باورهای دینی به اسطوره تقلیل می یابند. تورنس این دوگانگی معرفتشناختی را نمیپذیرد. می گوید فقط یک زمان واقعی وجود دارد. او همانند آلبرت اینشتین (1955_ 1879) و دیگران، زمان را برای ناظران نسبی می داند و مهمتر از آن تورنس گمان می کند این نادرست است که موضوعات تحقیق را بر چهارچوب ذهنی اشخاص تحمیل کنیم. بلکه هم علم و هم الهیات باید به شخص اجازه دهند توسط موضوعی که به دنبال دانستنش هست، کنترل شود، شکل بگیرد و پخته گردد. معرفتشناسان دینی این را به این معنا میدانند که اگر آن ها واقعا میخواهند خدا را بفهمند، باید خود را تسلیم او کنند. بنابراین هیچ خدای تحمیل شده به صورت فهم پیشین و پیشدریافتی از خدا نمیتواند موجود باشد.

معرفت شناسی و پُستمدرنیسم

معرفت شناسی و پُستمدرنیسم

پُست مدرنیسم، ردیهای است بر پیش فرض ها و ایدهآل های مدرنیسم یا روشنگری. تعریف و شناساندن اصطلاحات مدرنیسم و پست مدرنیسم بسیار دشوار است؛ چرا که آن ها در برگیرندۀ تغییراتِ کندِ فرهنگی در طول دوره های زمانی طولانی هستند که شامل فلسفه، علم، هنر، موسیقی، معماری و ادبیات می شوند ولی تصور عمومی بر این است که تغییر از مدرنیسم به


1- geschichte

ص:495

پست مدرنیسم از دوران روشنگری تا به امروز ادامه دارد. مدرنیسم معتقد است که هیچ محدودیت معرفتیای وجود ندارد و حقیقت های کلیای وجود دارند که ریشه در طبیعت دارند.

پست مدرنیسم نسبت به این حقیقت های ادعاییِ کلی و جهانی مشکوک است. پستمدرنیسم معرفتِ معتبر را در سوژه مداری(1) (هیچ حقیقت عینی وجود ندارد) و نسبیباوری(2) (حقیقت، نسبت به افراد نسبی است) میداند. پست مدرنیسم نه تنها ماهیت حقیقت را به پرسش می گیرد بلکه هم چنین نسبت به ابزار تحقیقِ حقیقت نیز منتقد است.

میشل فوکو (1984_ 1926) میگوید همۀ ادعاهای مربوط به حقیقت، مشروط و مقید به قدرت و سلطه هستند. این قیدها و شرط ها روش های معرفتی را ذیل ساخت ها و بافت های اجتماعی قرار می دهند. تحقیق دربارۀ باورها مستقل از پیش فرض ها و موقعیت های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی صورت نمی پذیرد.

نوشتۀ رابرت لیچ

ترجمۀ محمد کیوانفر


1- subjectivism
2- relativism

ص:496

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Allen, D., Springsted, E. O. (Eds.). (1992). Primary readings in philosophy for understanding theology. Louisville, KY: Westminster/John Knox Press.

Brown, C. (1968). Philosophy and the Christian faith. Downers Grove, IL: InterVarsity Press.

Crumley, J. S. (1999). An introduction to epistemology. Mountain View, CA: Mayfield Publishing Company.

Crumley, J. S. (1999). Readings in epistemology. Mountain View, CA: Mayfield Publishing Company.

Gettier, E. L. (1963). Is justified true belief knowledge? Analysis,23,121–123.

Lehrer, K. (2000). Theory of knowledge. Boulder, CO: Westview Press.

Shope, R. (1983). An analysis of knowledge. Princeton, NJ: Princeton University Press.

Torrance, T. F. (1969). Theological science. London: Oxford University Press.

Torrance, T. F. (1971). God and rationality. London: Oxford University Press.

Tsanoff, R. A. (1964). The great philosophers (2nd ed.). New York: Harper Row Publishers.

Wolterstorff, N. (1976). Reason within the bounds of religion. Grand Rapids, MI: Eerdmans.

ص:497

نظریه تأثیرات رسانه

اشاره

نظریه تأثیرات رسانه

با توجه به نظریة تأثیرات رسانه، سؤال اصلی این است که آیا رسانه ای که پیام ها از آن جا فرستاده می شوند، تأثیر خاص و چشم گیری بر رد و بدل کردن معنا میان منابع و دریافت کننده ها دارد یا نه؟ این موضوع برای سخن گویان مذهبی اهمیت خاصی دارد؛ زیرا باید تصمیم بگیرند پیام های خود را با محیط های رسانه ای گروهی ای که تا اندازۀ زیادی سکولاریزه شده، منطبق کنند. دربارة این موضوع نظرهای زیادی ارائه شده است که می شود به نمایندگی از آن ها، سه موضع را بررسی کرد: جهت گیری های مارشال مک لوهان، نیل پُستمن، نیکلاس نگروپونته که به ما درک جدیدی از موضوع خواهند داد.

تعریف رسانه

تعریف رسانه

ابتدا از اصطلاح رسانه می گوییم؛ همان طور که پستمن و دیگران عقیده دارند، اصطلاح رسانه بیشتر با کاربردهای رسانه ارتباط دارد، نه با فن آوری های

ص:498

رسانه. به عبارت دیگر، اصطلاح رسانه بیشتر به شیوه هایی که افرادِ مخاطبِ منابع ارتباطیِ با واسطه به کار می برند، اشاره دارد نه به انواع فرستنده ها و تمهیدات دریافتی به کار برده شده؛ برای نمونه تلویزیون غالباً رسانه نامیده می شود. زمانی که تلویزیون را رسانه می خوانیم، منظورمان چیزی بیش از پخش های شبکه ای یا کابلی است که با استفاده از فن آوری ای خاص منتقل شده، از طریق صفحة نمایش مشاهده می شوند. رسانۀ تلویزیون تنها به این عامل های تکنیکی مربوط نیست؛ بلکه با راه های گوناگونی که مخاطبان تلویزیون آن را تجربه می کنند، نیز مرتبط است؛ به عبارت دیگر، بسیاری از مخاطبان، تلویزیون را منبعی اساسی برای تأمین اطلاعات خود از دنیا می دانند و محتوای تلویزیون را موضوعی برای گفت و گو های اجتماعی با دوستان و خویشاوندان به کار می برند. در رویدادهای زندۀ تلویزیونی رفت و آمد کرده، یکدیگر را ملاقات می کنند و تماشای تلویزیون را در وعده های غذایی، مسافرت و دیگر مراسم اجتماعی دخالت می دهند. رسانه، منظور خود را در بین گروه های گوناگون مخاطب _ از لحاظ جمعیت شناختی _ به یک شیوه بیان نمی کند. (همه از رسانه ای معین به روشی خاص استفاده نمی کنند.) کاربردهایی که رسانه ها برای آن ها در نظر گرفته اند به سمت ادغام شدن با گروه های جمعیتی خاص (گروه هایی از مردم که خصوصیت های مشابهی دارند و این خصوصیت های هم سان باعث می شوند به استفاده های مشابه از رسانه گرایش داشته باشند) پیش می روند.

مارشال مک لوهان و رسانه ها: رسانه، خود، پیام است.

مارشال مک لوهان و رسانه ها: رسانه، خود، پیام است.

ص:499

مارشال مک لوهان از اولین کسانی بود که پرسش هایی دربارۀ تأثیرات رسانه مطرح کرد. مک لوهان شعار رسانه، خود، پیام است را وضع کرد؛ بدین معنا که ممکن نیست معنای واقعی پیام، با واسطة رسانه در محتوای منتقل شده (چه زبان شناختی و چه غیرکلامی)، یافت شود. در عوض او معتقد بود تأثیرات بسیار مهم فعالیت های ارتباطیِ با واسطه در خود رسانه دیده می شود. نظر مک لوهان این بود که زیربنای فن آوری ای که تحویل اطلاعات را ممکن می سازد، نقشی کلیدی دارد. از این منظر، پس زمینه (چیزی که فن آوری ممکن است، انجام دهد) از پیش زمینه (محتوای پیام) مهم تر است. هم چنین، او معتقد بود برخی رسانه ها قدرت حواس را بیشتر می کنند یا برعکس کاهش می دهند؛ برای نمونه نوشتة چاپ شده، در عمل به حس دیداری نیاز دارد _ و در نتیجه آن را تقویت می کند _ در حالی که فن آوری های الکتریکیِ مدرن بر صدا و حس لامسه تأکید دارند؛ (الکتریسیته به هنگام انتقال پیام، سیستم های عصبی ما را تحریک می کند.) پس در نظر مک لوهان پیام اصلی، تغییر نسبت های حواس است که با به کارگیری همیشگی رسانه ای معین، ایجاد می شود. مک لوهان از تیلهارد دوشاردن نیز ایده ای الهیاتی گرفته است که بار دیگر اهمیت چشم اندازهای مربوط به رسانه ها را برای سخن گوهای مذهبی توصیف می کند. تصور مک لوهان از دهکدۀ جهانی، نوعی اقتباس از بیان چاردن از جهان ذهنی(1) است؛ فضایی جهانی که ترسیم کنندة آگاهی فراگیری است که از طریق پیوندهای ارتباطیِ طبقه بندی شده، پشتیبانی می شود. از نظر مک لوهان مردمِ دهکدة جهانی، اطلاعات زیادی دربارة یکدیگر با هم در میان می گذارند. با وجود این، در حالی که دوچاردن این عامل را مدرکی برای کالبد سمبلیک مسیح می داند، مک لوهان یادآوری می کند که در میان


1- the global village

ص:500

گذاشتن اطلاعات دربارة دیگران به خودی خود صلح را تضمین نمی کند. در حقیقت او می گوید که از لحاظ تاریخی، دهکده ها مکان هایی بسیار خون بار بوده اند. با وجود این، تأثیرات رسانه که از روابط متقابل جهانی ناشی می شود، باعث ایجاد تغییراتی در سیستم های عصبی مصرف کنندگان می شود. به نظر می رسد دریافت های مک لوهان برخی از نتایج ارتباطات دیجیتال و شبکة گستردة جهانی (اینترنت ) را پیش بینی می کند. همان طور که اکنون بسیاری از مؤلفان، متوجة خصوصیت بُرندگی ارتباطات در دنیایی می شوند که بیش از پیش به هم پیوسته می شود.

نیل پُستمن و رسانه ها: رسانه، پیام را تغییر می دهد.

نیل پُستمن و رسانه ها: رسانه، پیام را تغییر می دهد.

نیل پستمن، برداشت مک لوهان از این مفهوم را اصلاح می کند. وی یادآور می شود که شاید تأثیر اصلی رسانه تغییر کلی محتوای ظاهری، در درون خود است. پستمن بیشتر از مک لوهان به طبیعت یا کارکرد محتوای پیام اهمیت می دهد و نظر مک لوهان را که برخی رسانه های خاص برای انواع ویژه ای از محتوا اولویت قایل می شوند، گسترش می دهد. بنابر گفتة پستمن، رسانة تلویزیون آن قدر تحت تأثیر تجارت اداره می شود که در عمل، تمام محتوای خود را کم اهمیت جلوه می دهد. آن طور که پستمن می گوید:

سراسر تلویزیون، ارزش سرگرمی حاکم است و هر تلاشی برای کار جدی تلویزیونی، اشتباه و گمراه کننده است.

از آن جایی که تلویزیون باید تبلیغات همیشه حاضر را ارائه دهد، محتوا در بخش هایی که دایم رو به کاهش هستند، خُرد و پراکنده شده است؛ محتوا تنها جای خالی میانِ تبلیغات را پر می کند. این بدان معناست که اهمیتی ندارد محتوای یک بخش چقدر جدی باشد. یک آگهیِ فروش برای چیزی نامربوط _

ص:501

و غالباً مهیج _ پیش و پس از آن می آید؛ به طوری که، حتی محتوایی که جدی است هم کم اهمیت جلوه می کند. هم چنین، ارزش سرگرمی آن قدر برای نگه داشتن مخاطب پای تلویزیون زیاد است که محتوهای جدی، مانند آموزش، اخبار یا مذهب نیز باید به شکلی در قالب های بسیار سرگرم کننده آورده شوند. برنامه هایی که این گونه نباشند، هیچ مخاطب و حمایتی را جذب نمی کنند. پستمن با استدلال بر این که نمی شود تلویزیون را در جایگاه رسانه ( به طور مؤثری) در فضای مذهبی به کار برد، دورنمایی را برای سخن گویان مذهبی ترسیم می کند. پستمن، تله ونجلسیم را به سبب اعتماد بیش از اندازه اش به استعداد بازیگری، نمایش و وابستگی شدید به تبلیغات _ یعنی زمان های طولانی ای که در حین پخش ها برای درخواست پول صرف می شود _ ملامت می کند. با توجه به نظریات پستمن دربارة تأثیرات رسانه او آشکارا اشاره دارد که عملاً ممکن نیست تمامی محتوا از طریق رسانه بازگو شود. وی معتقد است که نمی شود وی معتقد است که نمی توان بر تلویزیون به عنوان فضایی مقدس متمرکز شد و از طرفی فضاهای مقدس برای مراسم های نیایش ضروری است. پستمن به کاربردهای سکولار بسیاری که برای تلویزیون وجود دارند و هم چنین به مکان های غیر مقدس که خود تلویزیون در آن ها قرار داده می شود مانند اتاق خواب ها، حمام ها، آشپزخانه ها، اشاره می کند. او با نتیجه گیری از چنین مشخصه هایی، این ایده را مطرح می کند که رسانة تلویزیون آن قدر پیام های انتقالی خود را دگرگون می سازد که اعتبارش را برای انتقال محتوای جدی، مانند محتوای دینی، از بین می برد. تفکرات مک لوهان، ابتدا پس از جنگ جهانی دوم در دهه های 1950 و 1960 گسترش یافتند؛ زمانی که تبلیغات مدرن و [پخش] تلویزیون تجاری اهمیت پیدا کرد. او دربارۀ تأثیرات

ص:502

الکتریسیته نوشت و نمونه هایی که آورد عبارت بودند از فیلم، رادیو، تلویزیون، تبلیغات مکتوب و هم چنین صنایع روبه رشد کامپیوتری. مرگ نابه هنگام او در سال 1980 مانع شد که بتواند ایده های خود را در فضای رسانه ای جدیدی که در اندیشة عمیق خود پیش بینی می کرد، همگانی سازد. نیل پستمن پیش از مرگش در سال 2003 _ تا آن جا که امکان داشت _ از به کارگیری بسیاری از فن آوری های مدرن اجتناب می کرد. او کتاب های اش را با قلم و کاغذ می نوشت و بعدها دیگران آن را تایپ می کردند و تا حد امکان در حمل ونقل هم به دنبال جای گزین هایی با فن آوری پایین بود؛ برای نمونه به هنگام خرید ماشین سعی می کرد از امکانات الکتریکی ای که روی ماشین ها کار گذاشته می شدند، پرهیز کند. پستمن از ای میل استفاده نمی کرد و از زمان کمی برای جست وجوی اطلاعات در شبکة گستردة جهانی استفاده می کرد و معتقد بود بهترین کاربردِ _ و تنها کاربرد قابل توجیه _ تلویزیون، تماشای رویدادهای زندة ورزشی است. با وجود این که او ادعا می کرد دچار ترس از تکنولوژی(1) نیست و از به کار بردن فن آوری، ترس بیمارگونه ندارد با افتخار اعلام می کرد که ماشین ستیز(2) است؛ یعنی کسی که از تغییرات اجتماعی ناشی از فن آوری آگاه است. به ویژه زمانی که این تغییرات بدون ملاحظات دقیق و خود آگاهانه راجع به قیمت و منافعشان اجازة بروز پیدا کنند. مک لوهان و پستمن هیچ کدام به هنگام نوشتن دربارۀ تأثیرات رسانه، این احتمال را که ارقام سازی کامپیوتری،(3) ممکن است ماهیت پرسش هایی را که مطرح می کنند (و چه بسا پاسخ های آن ها را) تغییر دهد، در نظر نمی گیرند.

نیکلاس نگروپونته و رسانه ها: رسانه به پیام تجسم می بخشد

نیکلاس نگروپونته و رسانه ها: رسانه به پیام تجسم می بخشد


1- techno-phobe
2- Luddite
3- computational digitization

ص:503

دیدگاه نیکلاس نگروپونته کاملاً در تقابل با دیدگاه مک لوهان و پستمن است. او عقیده دارد که ارقام سازی کامپیوتری، دوگانگی این دو فرمول که رسانه خود، پیام است یا رسانه شکل دهندة پیام است را پشت سرگذاشته و برطرف می کند. او معتقد است که در ارتباط دیجیتالی، رسانه پیام را تشکیل می دهد، ارتباط کامپیوتری _ که رمز دیجیتالی، الگوریتم ها، شبکه ها و امثال آن را طراحی می کند _ رسانه و پیام، هر دو را در بردارد. از دیدگاه نگروپونته، رسانه و پیام یکی هستند. این نوع نگاه، مفاهیم ضمنی تفکر برانگیزی برای کسانی که به ارتباط مذهبی علاقه مند هستند، در بر دارد. از دیدگاه نگروپونته، می شود اطلاعات را، رسانه ای نام برد که تمامی رسانه های پیشین را پشت سرگذاشته است، سپس کم کم می شود میان اطلاعات بیولوژیکی، شیمیایی و کامپیوتری که منعکس کنندۀ اصول سازماندهی کنندۀ جهانی هستند، ارتباط هایی برقرار کرد. زمانی که پرسش هایی دربارۀ سرآغاز پیدایش چنین همانندهایی به ذهن می رسد، معانی ای هستی شناختی، وجود دارد. زندگی ای که می شناسیم، تا چه اندازه بر پایۀ اطلاعاتی با مفاهیم ضمنی کامپیوتری بنا شده است؟ با استفاده از ارتباطات دیجیتالی زندگی تا چه اندازه بیش از پیش تکنولوژیک می شود؟

مؤلفان غالباً با در نظر گرفتن پرسش هایی دربارۀ نظریة تأثیرات رسانه، مسئله را در قالب اصطلاحاتی چون جبرگرایی رسانه،(1) جبرگرایی فن آوری و/ یا نظریۀ رسانه، بحث می کنند. این اصطلاحات، قابلیت جایگزینی یکدیگر را ندارند؛ ولی مسئله را در محدوده ای توصیف می کنند که با یکدیگر تداخل دارند و در نتیجه ممکن است خوانندگانی که به دنبال اطلاعاتی دربارۀ تأثیرات رسانه هستند، بخواهند این اصطلاحات اضافه شده را نیز بررسی کنند. تأثیرات


1- media de terminism

ص:504

متقابل ارتباطی، رویدادهای پیچیده ای هستند که غالباً ارائة توضیحات تجزیه گرایانه(1) برای آن ها بیش از اندازه ساده اند و اطلاعات کافی ندارند. به احتمال زیاد ادعاهای مخالف مبالغه ای است، مبنی بر این که رسانه مهم ترین یا کم اهمیت ترین بخش را در معادلة تأثیرات متقابل ارتباطی تشکیل می دهد. نظرات مک لوهان (رسانه، خود، پیام است)، پستمن (رسانه، شکل دهندة پیام است) و نگروپونته (رسانه و پیام به سبب جنبه های یکسان تشکیل شده اند) به ما شناختی از نظرهای گوناگون دربارۀ تأثیرات رسانه می دهد.

نوشتۀ ادوارد لی لاموره

ترجمۀ راضیه سادات میرخندان


1- reductionistic explanations

ص:505

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Ebersole, S. (1995). Media Determinism in Cyberspace. Retrieved February 2, 2006 from: http://www.regent.edu/acad/schcom/rojc/mdic/md.html

McLuhan, E. Zingrone, F.(Eds.). (1995). Essential McLuhan.New York: BasicBooks.

Negroponte, N. (1995). Being Digital. New York: Vintage Books.

Postman, N. (1985). Amusing ourselves to death: Public discourse in the age of show business. New York: Penguin Books.

ص:506

نقاشی

اشاره

نقاشی

بنابر قدیمی ترین آثار مصور انسان های دورۀ پالئولیتیک،(1) نقاشی شیوه ای از ارتباط مذهبی بوده است. هنرمندان حدود سه هزار سال پیش در عمق غار های غیر مسکونی که به وسیلۀ چراغ هایی با چربی حیوانی روشن می شدند، با جسارت تمام آب دهان و ذغال چوب را با هم آمیختند و دست به آفرینش اولین تصاویر رنگی زدند؛ تصاویری که انسان را به قلمرو های ماوراءالطبیعی پیوند می دهدند. اسب های با مهارت دور گیری شده، گاو میش های کوهان دار و ماموت ها شاهد عینی مراسمی جادویی برای تضمین موفقیت آمیز بودنِ شکار در طول سالیان پیاپی باقی ماندند. نقاشی از همان روز گارِ شکار گرانِ بیابان گرد، طلایه دار زبان بصری ارتباط مذهبی بوده است.

نقاشی از واژۀ لاتین pingere، می آید که به معنی نقاشی با رنگدانه ها یا پودر های رنگی است. رنگدانه ها موادی طبیعی اند، از جمله مادۀ گیاهی و حیوانی که وقتی با حلال یا چسبی هم چون بزاق دهان، آب، تخم مرغ، روغن یا موم داغ قاتی شوند، خاصیت چسبندگی به پایه را پیدا خواهند کرد. دیوار ها، پاپیروس، تخته های چوبی، پارچه، پوست حیوانات و حتی پوستۀ درخت به


1- Paleolithic، اولین بخش از دوره های چهار گانۀ زمین شناسی که به عصر حجر معروف است. (م.)

ص:507

عنوان پایه برای تصویر سازی رنگی در زمینه های مذهبی به کار می رفتند. نقاشی در چند حالت مختلف، عقاید مذهبی را انتقال می دهد. اول، نقاشی هم چون شیوه ای از برقراری ارتباط بشر با خدا کار برد دارد. در این گونه موارد وظیفۀ تصاویری که نقاشی شده اند، تکریم خدایان، قدیسین یا وقایع مقدس و تصدیق قدرت ماورا ءالطبیعیِ برتر از ادراک بشری است. دوم، نقاشی برای انتقال دانسته هایی دربارۀ خدا از بشر به بشر، به کار می رود. هنرمندان دست به آفرینش نقاشی هایی زده اند که پیام ضروری مذهبی را از طرف اعتقادی خاصی اشاعه می دهند و با این کار در واقع سفارش دهندگان، نقاشان و نظاره گران را دور هم جمع کرده اند. با این حساب، نقاشی عملی است که می گذارد هنرمندان از خالق الهی تقلید کنند. در نتیجه، عمل خلاقانۀ نقاشها، بازتاب خلق بهشت و زمین به وسیلۀ خدا است.

شیوه های مختلف

شیوه های مختلف

نقاشی های مذهبی بسته به نیاز های سفارش دهندگان و ناظران، به شیوه های مختلفی وارد عرصه می شوند. تخته نگاره های بزرگِ جلوی محراب به مراسم عبادی در کلیساها کمک می کنند، تذهیب های دستی برای نیایش فردی به کار برده می شوند، شمایل ها در راهپیمایی های دسته جمعی مذهبی حمل می شوند، طومار ها به منزلة اعمالی فردی در جهت مراقبه به کار می روند و دیوار های مقابر به این خاطر تزیین می شوند تا وسیلۀ آرامش برای انتقال از زندگی زمینی به ساحت روحانی را فراهم کنند. نقاشی های مذهبی می توانند یا بازنمایانه باشند یا انتزاعی. آن ها می توانند قصه ای را حکایت کنند یا نمادی را نمایش دهند. نقاشی ها در سراسر تاریخ، به عنوان وسایل آموزنده یا بیان گر، برای

ص:508

ارتباط برقرار کردن به کار رفته اند، به ویژه نمونه های مصور با شکوه و فراوان در اروپای مسیحی؛ در هند که سرچشمۀ آیین بودا و هندو است؛ در معابد ذنِ چین و ژاپن و در ایرانِ دورۀ اسلامی. قدیمی ترین نقاشی های بشری در این مکان ها و جاهای دیگر، به مطرح کردن اهداف مذهب می پرداختند.

در زمانی پیش از این که مذاهب جهان مغلوب یکتا پرستی شوند، چند خداییِ مصریان و اژه ای ها مایۀ الهام تصاویر در نقاشی های روی سقف های گچی یا نقاشی های دیواری بود. نقاشی های مقابر مصری هزاران خدا و الهۀ عالَم اموات و صحنه هایی از زندگی روزانه را به تصویر می کشیدند تا برای متوفی، سفری مطمئن به زندگی پس از مرگ و مکانی لذت بخش را از لحاظ آسودگی ابدی فراهم کنند. نقاشان گُمنام مصری صحنه هایی را با تمام جزئیات خلق کردند تا بدن مومیایی شدۀ متوفی را در مقبرۀ مهر و موم احاطه کنند. وجود این تصاویر هم چون نقاشی های غار بیابانگردان عصر حجر، برای عالم ماورا ء طبیعی بود و هیچ ربطی به ناظرین زنده نداشت. از طرف دیگر، فرهنگ اژه ای به تولید نقاشی هایی در مکان های اجتماعات عمومی از جمله مجتمع های قصری بزرگ در جزیرۀ کرت پرداخت. این نقاشی ها صحنه هایی از همان دوره بودند که خیلی روشن و دقیق به بیان مراسم مذهبی اجتماع فعال کرتی می پرداخت. با این که اعتقادات مذهبی مینوئن هم چنان در ابهام باقی می ماند، صحنه های کاملاً رنگی و جالب توجه پیکر های زنده، از جمله گاو باز های آکروبات باز قصر ناسوس، پایتخت مینوئن، ظاهراً پیشرفت های دنیوی را در پیشگاه مخاطبی الهی جشن می گیرند. نگاره های رمزآمیز از مراسم و گرد هم آیی های جمعی، به الهه های مورد پرستش در این جامعۀ مادر سالار اشاره دارند. یونانیان و رومیان نیز بر دیوار ها نقاشی می کشیدند، ولی

ص:509

گلدان های سفالی متعلق به آن دوره ثبت کامل تری را از قصه های اسطوره شناختی ارائه می دهند. وفور ظروف سفالی رنگی با تصویر خدا یان و الهه ها یی با جایگاه و ویژگی مشخص، اهمیت اسطوره را در اعتقادات مذهبی هر روزۀ اولین جوامع بزرگ غیر روحانی به اثبات می رساند. صحنه ا ی معروف از مراسمی آیینی که در خانه ای ویلایی در پُمپئی به دست آمد، تا اندازه ای غیر معمول تر است. این تصویر، مراسمی مربوط به یکی از چندین فرقه های مخفی را به تصویر می کشد که در جریان اولین سال های امپراتوری به روم نفوذ کرده بودند. نقاشی در این جا، تأکید بر اعتقادات مذهبی سفارش دهنده داشت و به مثابه ابزاری بود که به احتمال قریب به یقین، در مقام ابزاری آموزشی در خدمت مبلغان ذی نفع به کار می رفت.

نقاشی هم چون وسیله ا ی ارتباطی

اشاره

نقاشی هم چون وسیله ا ی ارتباطی

در میان چندین فرقه ای که برای جذب هر چه بیشتر پیروان در امپراتوری روم رقابت می کردند، مسیحیت خیلی زود بی رقیب بودن خود را به اثبات رساند. با فراگیر شدن یکتا پرستی، به ویژه مسیحیت و نیز یهودیت، جایگاه نقاشی به مثابه وسیله ای ارتباطی به شکل محسوسی ترقی کرد. با وجودی که فرمان دوم از مجموعۀ ده فرمان، ظاهراً تصویر سازی را منع می کند، هم جوامع یهودی و هم مسیحی برای ترویج اعتقادات مذهبی خود به نقاشی تکیه می کردند؛ برای نمونه، متون مصور یهودی در حال حاضر موجودند و دیوار نگاره هایی از تصویر سازی عهد قدیم مربوط به نیمۀ قرن سوم در کنیسه ای در دورا اُروپوس واقع در سوریه به دست آمده اند. این نگاره های مربوط به تاریخ و شریعت یهود، با پرداختن به پیشوایان عهد قدیم، اصول مهمِ دین یهود

ص:510

را در منطقه ای پر از فرقه های مذهبی رقیب، به حضار ارائه می کردند. از قدیم ترین ایام، مسیحیان از نقاشی برای نقل رسالت تولد، دستورات و معجزات، ایثار و رستاخیز مسیح استفاده می کردند. مسیحیان اولیه در راهرو های تدفین زیر زمینی که خارج از حصار های روم بود، تصاویری را برای تعلیم و تقویت ایمان نقاشی می کردند. هم نگاره های نمادین از جمله ماهی و هم بازنمایی های روایی از جمله قصه هایی از عهد قدیم و عهد جدید، حامل این پیام بودند که ایمان در هنگام مرگ، موجب رستگاری می شود.

جنبه ای برجسته از روح ماندگار ایمان مسیحی پس از سقوط امپراتوری روم، تذهیب های کتاب یا صفحات نوشتاری تزیینی دستی است. این نسخه برداری ها از روی انجیل، بشارت کتابت خانۀ قرون وسطایی را برای جماعت ایمان آورندگان رو به رشد مسیحی، به ارمغان می آورد. تصویر سازی های پیچیده با رنگدانه های درخشان از جمله طلا، متن مقدس را هم به صورت واقعی و هم مجازی منور ساختند. کاتبان از پرگار و خط کش، رنگدانه های آمیخته با آب و تخم مرغ استفاده می کردند و رنگ را روی پوست حیوانات به کار می بردند. از میان صد ها صفحه در کتاب کِل ها(1) مربوط به اوایل قرن نهم، صفحۀ حلول(2) از انجیل متی، قدرت تزیینات مصور را در انتقال رسالت مسیح به اثبات می رساند. سه حرف اولِ نام مسیح (XPI) به شکل جسورانه و واضحی تمام صفحه را با چرخشی از در هم آمیختگی دَوَرانی و ظریف پُر کرده است.

شمایل های مسیحیان ارتدکس شرقی

شمایل های مسیحیان ارتدکس شرقی


1- Book of Kells، یک نسخۀ ایرلندیِ مُذهّب از اناجیل، شامل نگاره های با شکوهی که تصاویری از چهار انجیل نویس و طرح های انتزاعی مشبک را به نمایش می گذارند. (م.)
2- the incarnation، حلول، تجسد یا اتحاد ذات خداوند با ذات بشر در شخص عیسی مسیح، که از اصول اساسی مسیحیت است. (م.)

ص:511

در این میان، اجتماعات اُرتدکس مسیحی از امپراتوری روم شرقی (بیزانس) شکل غریبی از ارتباط مصور مذهبی را به وجود آوردند. شمایلی که در جریان تشریفات مذهبی برای تزیین کلیسا ها مورد استفاده قرار می گرفتند، نقاشی تقدیس شدۀ مذهبی ای هستند که شخص، واقعه ا ی مذهبی را به تصویر می کشد و حاملی برای برقراری ارتباط با عالَم روحانی است. شمایل های معروف تر در نظر معتقدان، الهی اند و قدرت های معجزه آمیز دارند. شمایل های مومی که عبارتند از رنگ دانه های به هم چسبیده با موم داغ، از قطع و اندازه های سنتی پیروی می کنند که چندین قرن بدون تغییر باقی مانده اند. شمایل نگاران با خلق تصاویری که شباهت بسیار زیادی با نمونۀ اولیۀ زمان مسیح داشت، عمل خلاقانۀ نیایش را انجام می دادند. پس از گذشت یک دورۀ شمایل شکنی در قرن هشتم و نهم که باعث شد بسیاری از تصاویر آسیب ببینند یا نابود شوند، شمایل ها بار دیگر همراه شمایل گاه یا پرده، حائلِ بین حضار کلیسا و کشیش، جایگاه های مقدس کلیسا ها و هم چنین فضا های عبادیِ خانه های شخصی را تزیین کردند.

تخته نگاره های محراب کاتولیک رومی

تخته نگاره های محراب کاتولیک رومی

تخته نگاره های عبادی محراب کاتولیک روم در اروپای غربی متعلق به قرون چهاردهم تا هفدهم، هم در حوزه های عمومی و هم شخصی به کار رفتند. نقاشی روی چوب یا بوم، نقاشی های بزرگ از زندگی مسیح، زندگی قدیسین یا دیگر صحنه های مهم از انجیل، محراب کلیسا ها را در سراسر عالم مسیحیت آراستند. نسخه های کوچک و خصوصی تر، زینت بخش فضا های شخصی عبادت در محیط های خانگی شدند. قاب دو لوحی از آن جا که دو لَته و

ص:512

لولا دار بود، این امکان را داشت که بسته شود تا تصویر داخل را محافظت کند یا باز شود و مقابل روی نماز گزار قرار بگیرد. وقتی که قاب های دو لوحی برای استفاده در خانه اختصاص داده شدند، قاعدتاً در محراب ها قاب های سه لوحی به ظهور رسیدند. قسمت های بیرونی لته ها در هنگام بسته بودن، داخل را محفوظ و مخفی نگه می داشتند و هنگام باز بودن، قسمت های داخلی لته ها که تصویر سفارش دهندگان را بر خود داشتند، در دو طرف تصویر اصلی لوح مرکزی قرار می گرفتند. تخته نگار ه های چند لوحی پشت محراب، به چند لوحی معروف بودند؛ از جمله تخته نگارۀ محراب گِنت اثر یان وان آیک و تخته نگارة محراب آیزنهایم اثر ماتیاس گرانوالد. تخته نگارۀ محراب گِنت تجلیلی استادانه از ایثار تنها مسیح، فرزند خدا را به شکل برۀ تمثیلی در حضور صفی از شاهدان بشری و منزه ارائه می دهد. نقاشی در مقام ابزاری تعلیمی و عبادی برای ناظران فلاندری اهل گِنت،(1) از طریق واقع نمایی گیرای بسیار دقیق و رنگ های درخشان، به فرد نماز گزار دلگرمی می دهد. تخته نگارۀ محراب آیزنهایم کاربرد دیگری از نقاشی مذهبی را نشان می دهند. این نقاشی از نظر بیماران در یک بیمارستان اَلساسی،(2) هم چون حاملی شفابخش بود. مبتلایان به مسومیت ناشی از قارچ سمی با توسل جستن به نگارۀ مسیح مصلوب، که زجر جسمی اش با درد های خودشان برابری می کرد، تسکین می یافتند.

نقاشی های روی گچ

نقاشی های روی گچ

در نقاشی های محراب امکان حرکت و انتقال و هم چنین باز و بسته کردن قاب ها وجود داشت؛ با این حال، برخی هنرمندان قرون وسطی، رنسانس و باروک بر دیوار های غیر قابل حرکت کار کردند و دست به آفرینش تصاویری


1- Ghent، از بزرگ ترین شهر های بلژیک که در شمال غربی این کشور قرار دارد و در قدیم پایتخت ناحیۀ شرقی فلاندر بود. (م.)
2- Alsatian، اهل اَلساس (Alsace)، منطقه و استانی قدیمی در فرانسه که در غرب رود راین واقع شده است و بزرگ ترین شهر آن استراسبورگ است. (م.)

ص:513

با نقاشی روی گچ زدند. از کلیسای کوچک اسکرووِنی(1) اثر جوتو،(2) و کلیسای کوچک برانکاچی(3) اثر ماساچو(4) گرفته، تا کلیسای سیستین،(5) اثر معروف میکل آنجلو،(6) نقاشی های روی گچ به ستایش از آفرینش جهان به وسیلۀ خدا، ایثار و تعالیم مسیح و جایگاه قدیسین، به ویژه مادر مکرّم خدا،(7) مریم، بر سقف و دیوار هایی پرداختند که سفارش دهندگان آثار را نیز محترم می شمرد. صحنه های روایی، وقایع آموزنده و سخنان رمزی به اجرا درآمده در مقیاس بزرگ، نقاشی های دارای محفظه که به عنوان صحنه پردازی برای مهم ترین مراسم مسیحی، یعنی عشاء ربانی(8) که در آن جسم زمینی در جریان مراسم عشاء کاتولیک رومی الهی می شد، به کار می رفتند. کلیسای کاتولیک روم در جریان اصلاحات متقابل(9) به استفادۀ سنتی از تصاویر متکی بود. در آن برهه از زمان، نقاشی به شکلی از تبلیغات پُر شور و حرارت علیه پروتستان های شمالی تبدیل شد که نسبت به حاکمیت کاتولیک رومی بر مسیحیت اروپایی معترض بودند. از میان نقاشان آن زمان، آثار کاراواجو(10) و روبنس(11) که صحنه هایی علناً پُر تحرک و مهیج از شهادت و تغییر کیش را به تصویر می کشیدند، القاگر اطمینان از به کیش تازه درآمدن بودند و جان تازه ای به کلیسای کاتولیک روم بخشیدند.

نمونه های جدید

نمونه های جدید

علاقه به نقاشی برای خلق فضایی شور انگیز و مقتدر در جهت تأمل، تعمق و اتصال به خدا در دنیای جدید نیز ادامه می یابد. نمونه های شاخص جدید از جمله نقاشی های زمینه رنگی مارک روتکو(12) در هیوستِن و نقاشی های معمولاً سیاه و سفید حالات صلیب اثر بارنت نیومن(13) در نگار خانۀ ملی


1- Scrovegni Chapel، کلیسای کوچکی در شهر پادوآی ایتالیا. (م.)
2- Giotto (1337- 1267)، معروف ترین نقاش ایتالیایی در قرن چهاردهم میلادی. (م.)
3- Brancacci Chapel، کلیسای کوچکی در سانتا ماریا دل کارمینه در فلورانس ایتالیا. (م.)
4- Masaccio (1428- 1401)، اولین نقاش بزرگ رنسانس در ایتالیا که نامش در اصل، توماسو دی جیو وانی دی سیمونه دی گویدی بود. (م.)
5- Sistine Chapel، کلیسایی در واتیکان، بخش شمال غربی شهر رُم در ایتالیا، که محل استقرار پاپ یا اسقف شهر رُم، پیشوای کاتولیک های جهان است. (م.)
6- Michelangelo (1565- 1475)، مجسمه ساز، نقاش، معمار و شاعر ایتالیایی دورۀ رنسانس که فضیلت های هنر مندانه اش تأثیر بسیار زیادی بر هنرمندان آن دوران و هنر اروپایی دوران پس از وی گذاشت. نام کامل او میکل آنجلو دی لُدُویکو بوناروتی سیمونی بود. (م.)
7- Mother of God، مسیحیان در قرن دوم میلادی با نام بردن از مریم مقدس تحت عنوان مادرِ خدا، او را مورد احترام قرار می دادند. این عنوان که در اصل تأکید بر الوهیت مسیح دارد در جریان اختلافات قرن چهارم بر سر ذات الهی و بشری مسیح وارد نوشته های مربوط به علم الهیات گردید. نِسطوریوس، سر اسقف شهر کنستانتینوپل (استانبول کنونی) به طرز استفادۀ این اصطلاح اعتراض نمود. او اصرار داشت که مریم، مادر مسیح بود، نه مادر خدا. در سال 431 میلادی، شورای شهر اِفسوس عقاید نسطوری را محکوم نمود و همراه با تشریفات خاصی با صراحت اعلام کرد که مریم با واژۀ یونانی theotokos یا همان مادر خدا خوانده شود. (م.)
8- Eucharist، مهم ترین مراسم در مذهب مسیحی که در آن نان و شراب نمادین یا مقدس می خورند تا یاد آخرین شام پیش از مرگ حضرت مسیح را همراه حواریون گرامی بدارند. (م.)
9- Counter Reformation، نهضتی درون کلیسای کاتولیک روم در قرون شانزدهم و هفدهم که در پی احیاء کلیسا برای مقابله با قدرت فزایندۀ نهضت اصلاحات پروتستان در اروپا بود. (م.)
10- Caravaggio (1910- 1573)، نقاش ایتالیایی سبک باروک که در نقاشی طبیعت گرای اوایل قرن هفدهم همتا نداشت و نام اصلی او میکل آنجلو مریسی بود. (م.)
11- Rubens (1640- 1577)، نقاش فلاندری با نام کامل پیتر پائول روبنس، مهم ترین نقاش قرن هفدهم قلمداد می گردد که سبکش معرف وجوه بسیار احساسی و سر زندۀ نقاشی باروک است. (م.)
12- Mark Rothko (1970- 1903)، نقاش متولد روسیه که در ده سالگی همراه خانواده اش به آمریکا مهاجرت کرد. معروفیت روتکو به خاطر نقاشی های انتزاعی اوست. او چهر ه ای شاخص در نهضت اکسپرسیونیسم انتزاعی بود و از رنگ برای القای طیفی از عواطف و طبق تعریف خود هنرمند تجربۀ مذهبی استفاده می کرد. (م.)
13- Barnett Newman (1970- 1905)، نقاش آمریکایی که هم جزو دستۀ نقاشان اکسپرسیونیسم انتزاعی و هم در زمرۀ نمایندگان شاخص نقاشی زمینه رنگی است. معروفیت او بیشتر به خاطر بوم های ساده شده ای است که در آن ها توده ای بزرگ از رنگ یا زمینه رنگ با یک یا چند خط عمودی قطع می شوند. (م.)

ص:514

واشینگتن د ی. سی. در این موارد، نقاشی های انتزاعی یا غیرباز نمایانۀ متشکل از رنگدانۀ خالصِ بدون هر گونه بازنمایی خاص، تمام اعتقادات مذهبی مردم را به درون گرایی مذهبی دعوت می کنند. تامس کینکِید از همه جدید تر و خالق نقاشی های عامه پسندی است که به طور مستقیم با یک اجتماع مسیحی اصول گرای آمریکایی صحبت می کند. تصاویر رنگی از مناظر ساکن همراه با آیاتی جا سازی شده از انجیل در میان علف ها، بوته ها و گردشگاه ها، دینداران را در دنیایی نا مطمئن تسکین می دهند. تولید جهانیِ تصاویر کینکِید میل به انتقال عواطف مذهبی را همراه با رونق تجاری، برای سازنده اش در یک جا جمع کرده است.

جایگزین های اسلامی به جای بت پرستی

جایگزین های اسلامی به جای بت پرستی

بوم های نقاشی جدید آمریکایی متشکل از رنگ خالص، کار روتکو و نیومن، شباهت بسیار زیادی به هنر های مذهبی اسلامی در جهت ردّ تصویر سازی دارند. آموزه های محمد پیامبر اسلام، بت پرستی را منع می کند و قرآن بازنمایی تصویری الله یا پیامبرانش را محکوم می کند. از این رو، نسخه های خطی مزین به طرح های هندسی و گیاهی، زیبا ترین نمونه های هنر اسلامی مذهبی را تشکیل می دهند. هنرمند برای خلق این صفحات فرش شده با رنگ، ضمن نسخه برداری از قرآن با هنر خوشنویسی، به پرهیز گاری و پرستش نیز مشغول می شد.

طرح های در هم پیچیده کنار سطور دلپذیر دست نوشتۀ عربی می نشینند تا زمینۀ اندیشیدن به ذات لایتناهی الله را فراهم کنند.

هنر مذهبی هندو و بودایی

هنر مذهبی هندو و بودایی

ص:515

سفارش دهندگان مسلمان هنر مذهبی و هنرمندانی که سفارش های خطاطی را به انجام می رساندند، در مناطق شهری و روستایی از مراکش گرفته تا اندونزی و از آسیای مرکزی تا آفریقا زندگی می کردند. در همان زمان، هم آیین بودا و هم هندو به تولید نقاشی به مثابه شیوه ای از ارتباط مذهبی در هند مشغول بودند. نقاشی مذهبی آیین هندو در قرن هجدهم یعنی زمانی که نقاشان از مراکز مسلمان مغول به دربار های هندوی شمال غرب نقل مکان کردند، به نقطۀ اوج رسید . شاهزاده های محلی نقاشی هایی را برای تصویر سازی متون هندویی، از جمله رامایانا(1) و بهاگاوات گیتا(2) و شعر هندویی، به ویژه صحنه هایی روایی دربارۀ عشق خدای ویشنو(3) در برابر انسان ها، سفارش دادند. در نگاره های کریشنای(4) پوست آبی و عاشقش، راد،(5) وقایع معمولی به طور مستقیم با فرد معتقد به رابطه ای صمیمی و شخصی با خدایان هندو، سخن می گوید.


1- Ramayana، واژه ای سانسکریت به معنای طریق راما، یکی از دو حماسۀ بزگ سانسکریت هند باستان که دیگری مهابهاراتا است. این حماسه توصیفات و زبان شاعرانه ای بسیار غنی دارد و شامل هفت کتاب و بالغ بر 24000 دوبیتی است که به بسیاری از زبان های دنیا ترجمه شده است. (م.)
2- Bhagavad Gita، به معنی آواز خداوندگار و شعری به زبان سانسکریت مشتمل بر 700 بیت در 18 بخش است که بسیاری از هندو ها آن را مهم ترین نوشتار و جوهر اعتقادشان می دانند. تقریباً همگی فیلسوفان برجستۀ هندو تفسیری بر گیتا نوشته اند و هم چنان تفاسیر و ترجمه های بیشتر از این اثر در حال پدید آمدن است. (م.)
3- Vishnu، یا چو تا (Chu Ta)، ارشد خدای آیین هندو و اسطوره شناسی هندی است که به عنوان نگهدارندۀ کائنات شناخته می شود. (م.)
4- Krishna، در آیین هندو و اسطوره شناسی هندی، هشتمین تجسد یا حلولِ ویشنو خدا است. طبق روایات سنتی، ویشنو به شکل کریشنا در آمد تا دنیا را از وجود شاهی ظالم به نام کامسا، پسر یک اهریمن، پاک کند. (م.)
5- Radha، در حماسۀ هندویی مهابهاراتا، همسر یک گا وچران است که شوهرش را به خاطر عشق کریشنا رها می کند. (م.)

ص:516

ماندانا یا طراحی های صحن، جلوۀ دیگر نقاشی به مثابه ارتباط مذهبی در فرهنگ هندو ی هند است که زنان هندی بر درگاه، روی دیوار ها یا درون اتاق های خانه هایشان نقاشی می کنند. این طراحی های دقیق که با دقت تمام از پیش معین شده و سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر حفظ شده اند، اَعمال روحانی دعای بصری برای محفوظ نگه داشتن برکات خانوار ند. آیین بودا در امتداد مرز هیمالیایی هند، در صومعه های تبتی گسترش یافت. در این جا، راهبان نقاشی های سنتی جادویی با نام تانگکاس می کشیدند که نقاشی های مذهبی قابل حمل به روی پارچه اند. بودای نگاره ای، خدایی بودایی یا یک ماندالا،(1) در پارچه های گرانبهای ابریشمی رنگی چهار چوب بندی می شدند تا تصوری از کل هستی را برای مراقبه خلق کنند. بازنمایی، ساخت و


1- mandala، نموداری هندسی در آیین هندو و بودایی است که به عنوان تمرکز یا راهنمایی برای مراقبه به کار می رود. هر ماندالا کائنات را به شکل تصویری باز نمایی می کند. عبادت کننده به طور تخیلی وارد ماندالا می شود، با دقت تمام بر هر یک از مراحل آن تمرکز می کند و با نزدیک شدن به مرکز ماندالا، منطق شکل آن را درک و هضم می کند. (م.)

ص:517

استفاده از نقاشی تانگکاس تابع قواعد بسیار دقیقی است. بنابر سنت، سفارش دهندگان مذهبی، تانگکا س را برای مراقبۀ شخصی سفارش می دادند ولی امروزه برخی از تانگکا س ها به صورت انبوه برای بازار های گردشگری تولید می شوند. آیین بودا در چین و ژاپن گسترش بیشتری یافت، جایی که آیین بودایی ذِن در قرون پانزدهم و شانزدهم تشخّص یافت. طبقۀ سامورایی در آرزوی رسیدن به بصیرت، الزامات سخت مراقبۀ فردی را برگزید. (ذِن به معنی مراقبه است) نقاشان روحانیِ ذِن، تصاویری بی تکلف و پُر معنی از معلمان، گیا هان، حیوانات و طبیعت به ویژه منظره نگاری هایی از آب، کوه ها و ابر ها را با ضربات درشت، ساده و آغشته به مرکب سیاه قلم مو بر روی طومار های آویخته خلق می کردند. افراد پایبند به این مسلک با تمرکز کردن بر تصاویر طبیعی، توجه خود را بر نا پایداری روح و زندگی، وحدت تمام اشیاء و هویت معنوی تمام اشیاء در مقام وسیلۀ رسیدن به بصیرت معطوف می کردند.

سنت نقاشی بومی استرالیا

سنت نقاشی بومی استرالیا

اشتیاق انسان برای برقراری ارتباط با ساحت روحانی در سنت نقاشی مردم بومی استرالیا محفوظ باقی می ماند. نقاشی های لحظۀ رؤیا(1) به گذشته ای پیش از خاطره یا تجربه برمی گردند، به زمان آفریدگاران و دیگر موجودات ماوراءالطبیعی؛ برای نمونه، هنرمندان بومی با ترسیم افعی رنگین کمانی،(2) حلقه ای اتصالی را با ارواح گذشته می آفریدند که اکنون هم ادامه دارد. نقاشی در هر دو حوزۀ عمومی، عمدتاً در محیط های مسیحی و حوزۀ شخصی، هم چون صومعه های ذِن، وسیله ای مهم برای ارتباط مذهبی بوده و هم چنان هست.

نوشتۀ والری لیند هِد کوییست

ترجمۀ فرهاد صادقی


1- Dream time، مذهب مردمان بومی استرالیا بر داستان هایی از منشأ آن ها و خلقت جهان تمرکز داشت. آن ها زمان منشأ خود را جوکورپا (Jukurrpa) و وُنگار (Wongar) می خوانند. امروزه در زبان انگلیسی این داستان های خلقت چه به طور انفرادی و چه جمعاً به لحظۀ رؤیا معروفند. در واقع، لحظۀ رؤیا به دورۀ شکل گیری زمین و آفرینش موجودات زنده اشاره دارد. (م.)
2- در اسطوره شناسی بومیان استرالیا، Rainbow Serpent، یک روح خلاق مشترک برای مذاهب سراسر کشور وجود دارد که بعضی وقت ها مذکر، برخی مواقع مؤنث و به شکل مار افعی غول پیکری است که به وسیلۀ رنگین کمان احاطه می شود و با آب و باروری همراه است. (م.)

ص:518

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Addiss, S. (1989). The art of Zen: Painting and calligraphy by Japanese monks, 1600–1925.New York: Abrams.

Baxendall, M. (1972). Painting and experience in fifteenth-century Italy: Aprimer in the social history of pictorial style. Oxford, UK: Clarendon.

Blair, S. S., Brown, J.M. (1994). The art and architecture of Islam 1250–1800.New Haven, CT: Yale University Press.

Blurton, T. R. (1993). Hindu art. Cambridge, MA: Harvard University Press.

Farr, C. (1994). The Book of Kells: Its function and audience. London: British Museum.

Hayum, A. (1989). The Isenheim altarpiece: God’s medicine and the painter’s vision(Princeton essays on the arts). Prince-ton, NJ: Princeton University Press.

ص:519

Lane, B. G. (1984). The altar and the altarpiece: Sacramental themes in early Netherlandish painting.New York: Harper Row.

Martin, L. (2002). Sacred doorways: Abeginner’s guide to icons. Orleans, MA: Paraclete Press.

Minor, V. H. (1999). Baroque and rococo: Art culture. New York: Abrams.

Weidner,M.(Ed.). (1994). Latter days of the law: Images of Chinese Buddhism, 850–1850.Lawrence: Spencer Museum of Art, University of Kansas.

ص:520

نمادگان

اشاره

آی. آ. ریچاردز زمانی به تأکید می گفت که نشانه شناسی،(1) یا مطالعۀ نمادها (نمادگان)،(2) معمایی است به ژرفای ماهیتِ خودِ زندگی. (ریچاردز، 1965) کندوکاو دربارۀ این که چگونه واژه ها با چیزها و ایده ها ارتباط می یابند، نشانه شناس را با مسئلۀ مشترکات میان نمادگان و امر مقدس مواجه می کند. در بحثی که در پی می آید، به کندوکاو دربارۀ این نکته می پردازیم که چگونه باورهای ما دربارۀ سرشتِ واقعیت می توانند بر دیدگاه نشانه شناختی ما تأثیر بگذارند و به واسطۀ آن به بررسی دربارۀ یکی از همین فصول مشترک می نشینیم. به طور خلاصه می توان گفت که برخی نشانه شناسان، واقعیت روحانی را مسبوق بر واقعیت مادی تلقی می کنند، برخی دیگر در این میان


1- semiotics
2- symbolism

ص:521

برای واقعیت مادی اولویت قائل می شوند و گروهی دیگر واقعیت روحانی و واقعیت مادی را در وحدت با یکدیگر ارزیابی می کنند.

نمادها و دنیای روحانی

نمادها و دنیای روحانی

افول امپراتوری رم و شکل گرفتن قلمرو مسیحیت در سدۀ پنجم میلادی، آئورلیوس آگوستین را، که اسقفی مسیحی و متخصص فن بلاغت بود، واداشت تا شهر انسان را در برابر شهر خدا قرار دهد. او در رسالۀ خود با نام دربارۀ آموزۀ مسیحی(1) به این کار همت گماشت و در آن کوشید تا دیدگاه های سیسرونِ غیرمسیحی دربارۀ بلاغت را با مواعظ مسیحی پیوند دهد. ولی او ناگزیر بود پیش از آن که به بلاغت بپردازد از نشانه شناسی سخن بگوید. از نظر آگوستین، همۀ انواع آموزش را می توان به بحث دربارۀ نشانه ها یا چیزها تحویل کرد. چیزها اقلامی هستند که به چیزی دیگر ارجاع نمی کنند یا جایگزین چیزی دیگر نمی شوند، ولی نشانه ها چیزهایی هستند که برای دلالت بر چیزی دیگر به کار گرفته می شوند. (آگوستین، 1958) گاه ممکن است نشانه ها هم چیز باشند و هم نشانه؛ مانند هنگامی که به گفتۀ کتاب مقدس، موسی ترکۀ چوبی را به آب های تلخ انداخت تا آن را قابل آشامیدن گرداند.

در این جا، ترکۀ چوب نه تنها چیزی معجزه آساست، بلکه نشانه ای پیشینی از صلیب مسیح نیز هست. به این ترتیب، از نظر آگوستین، نشانه ها لزوماً باید چیز هم باشند، ولی لزومی ندارد که چیزها نشانه باشند:

از این رو، در چهارچوب تمایزی که میان چیزها و نشانه ها قائل می شویم، هر گاه که دربارۀ چیزها حرف می زنیم، به تعبیری می توانیم بگوییم که، گرچه بعضی از آن ها را می توان برای اشاره به چیزی دیگر به کار گرفت، ولی این


1- On Christian Doctrine

ص:522

واقعیت، حکم نخستِ ما را دربارۀ چیزها و سپس دربارۀ نشانه ها نقض نمی کند.(1)

در نگاه نخست، این توضیح بسیار بدیهی به نظر می رسد که نشانه شناسی کارش را از اُبژه هایی آغاز می کند که ممکن است مَنشی نمادین پیدا بکنند یا پیدا نکنند. ولی آگوستین به دلیل اعتقادش به رابطۀ میان عوالم روحانی و مادی، این موضوع را با دقت بسیار تجزیه و تحلیل کرد. او می خواست، همان طور که یهودیان برای به دست آوردن طلا مصر را غارت کردند، نظریه های غیرمسیحی دربارۀ بلاغت را به خدمت بگیرد. خوانندگان او نیز به یاد می آورند که مهارت دربارۀ نمادها را همواره باید مانند مهارت دربارۀ هر چیز دیگر قلمداد کرد و آن را برای استفاده دانست و نه برای لذت بردن.

لذت بردن از چیزی، یعنی این که به واسطۀ علاقه ای که به خودِ آن چیز داریم، به آن روی بیاوریم. ولی استفاده از یک چیز به آن معناست که برای به دست آورنِ چیزی که بدان عشق می ورزیم آن را به کار بگیریم، مشروط بر آن که آن چیز، ارزش عشق ورزیدن داشته باشد.(2)

نشانه ها باید برای نفعِ روحانی شان به کار گرفته شوند و نه برای لذت مادی ای که از آن ها نصیب شخص می شود. آگوستین برای آن که اولویت واقعیت روحانی بر واقعیت مادی را نشان دهد، دست به قیاسی بین تجسد و مبادلۀ نمادین می زند. خدا در قالب عیسی مسیح به جسم بدل می شود، که این نوعی کنش نمادین در مقیاسی کلان است. به همین ترتیب، هرگاه انسان ها با هم ارتباط برقرار می کنند، کلمات نیز جامه ای مادی به اندیشه ها می پوشانند.


1- Augustine, 1958
2- Augustine, 1958

ص:523

برای آن که اندیشه های ما از طریق گوشِ خواننده به او برسند، آن چه ما در ذهن داریم در قالب کلمات تجلی پیدا می کند و این گفتار نامیده می شود.(1)

اندیشه، کلمه می شود و در میان ما مأوا می گزیند. جالب توجه آن که، همان طور که الوهیت مسیح به واسطۀ تجسد او دگرگون نمی شود، معنای نمادین نیز به واسطۀ محمل مادی خود تغییر نمی کند. این ثباتِ اندیشۀ روحانی در تقابل با دگرگونی پذیری کلمات مادی به روشنی نشان می دهد که گرچه آگوستین، دست کم هنگامی که این اثر را می نوشت، نماد را جزءِ مادی و ضروری ارتباط می دانست، ولی در نهایت برای معنای روحانی اهمیت حیاتی قائل بود.

نمادها و جهان مادی

نمادها و جهان مادی

یکی از پسینیانِ آگوستین در سدۀ بیستم که به مطالعۀ نمادها پرداخت، آ. آ. ریچاردز بود که مایل بود داستان کلاس های ج. ا. مورِ بزرگ را که اندیشه های اش تقریباً غیرقابل فهم بودند، تعریف کند، که به تأکید می گفت انسان ها نمی توانند منظورشان را بیان کنند. ریچاردز در جایی نوشت:

من به آرامی قانع شده بودم که احتمالاً انسان ها نمی توانند منظورشان را بیان کنند.(2)

ریچاردز، به گفتۀ خودش، هیچ گاه درس گفتارهای مور را نفهمید و تا اندازه ای همین آشفتگی بود که او را به اهمیت نشانه شناسی در مطالعۀ بلاغت واقف کرد، که به گمان او باید مطالعه ای دربارۀ بدفهمی و راه چاره ای برای آن باشد. ولی ریچاردز برخلاف آگوستین، نظریه ای نشانه شناختی را ساخته و


1- Augustine, 1958
2- Richards, 1991

ص:524

پرداخته کرد که به امر مادی اولویت می بخشید و امر روحانی را ثانوی یا حتی فاقد اهمیت تلقی می کرد. برای درک نظر او دربارۀ این که چگونه یک کلمه جایگزین چیزی دیگر می شود، بهتر است دستگاه روان شناختی ای را که دیدگاه ریچاردز از آن سیراب می شد، بررسی کنیم. گرچه ریچاردز در اواخر زندگی اش سعی کرد از رفتارگرایی بگسلد،(1) ولی تأثیر این مکتبِ روان شناسی بر کتاب معنای معنا(2) که با آگدن نوشت، مشهود است. ریچاردز و آگدن در این کتاب اعلام کردند که ذهن، گیرندۀ منفعلِ تأثراتی است که ردّ(3) نامیده می شوند. هر یک از این ردّها بازماندۀ اثری است که از انطباق اُرگانیسم با محرک به وجود آمده است. (آگدن و ریچاردز، 1956) و هرگاه یک رخداد یا بخشی از آن رخداد تکرار می شود، نشانه های آن رخداد، ردِِّ مربوط به آن نشانه را در اندیشۀ شخص برمی انگیزند. آگدن و ریچاردز دلیل این تکرار را موقعیت نشانه ای(4) می نامند. (آگدن و ریچاردز، 1956) ریچاردز در توضیح این نکته، از عملِ روشن کردن کبریت مدد می گیرد. هنگامی که شخص، چوب کبریت را روی نوار کنارۀ قوطی کبریت می کشد، شماری از نشانه های آشنا بروز می کنند: صدای قیژِ ناشی از کشیده شدن چوب کبریت، شعلۀ آتش و گرما. شخص، فارغ از تجربه هایی که پیش از این از کبریت دارد، نمی تواند از این نشانه ها آگاه شود. ولی صدای کشیده شدن چوب کبریت بلافاصله ردّهایی را برمی انگیزد که شخص را قادر می سازند تا نشانه های عمل روشن کردن کبریت را تعبیر کند. نکتۀ قابل توجه این که موقعیت نشانه ای، یا بافت، مقدم بر نشانه است. صدای کشیده شدن چوب کبریت مسبوق بر تجربۀ گذشتۀ شخص از شنیدن، دیدن و احساسِ روشن کردنِ کبریت نیست.


1- رفتارگرایی، به عنوان یک مکتب فکری معتقد بود هر یک از کنش های آدمی را می توان پاسخی در برابر یک محرک دانست. (م.)
2- The Meaning of Meaning
3- engram
4- sign-situation

ص:525

این قضیه مدعی است که معناها، از همان آغاز، واجد عمومیت و انتزاعیتی ابتدایی هستند.(1)

پس، در ارتباط، هر کلمه نشانه ای است که عملاً بخشی از بافتِ اصلی را تشکیل می دهد. در جملۀ من کبریتی را روشن می کنم، کلمۀ کبریت عملاً کلِ بافتِ کشیدن یک چوب کوچک، که به یک سرِ آن کُلرات چسبیده است، به نواری فسفری را به همراه دارد. برای شنوندۀ این جمله، کلمۀ کبریت، اگر معنایی داشته باشد، ردّهایی را از تجارب گذشتۀ شخص برمی انگیزد. بنابراین، نشانه، احساس بلافصل و انفکاک یافته ای از رخ دادی که معنایی مستقل دارد نیست، بلکه مجاز مرسلی به علاقۀ کل و جزء(2) است از بافت های مشابهی که شخص پیش تر تجربه کرده است.

وقتی چنین فشردگی ای رخ می دهد، معنای نشانه یا کلمه _ که این قدرت به آن ها تفویض شده _ بخش مفقودۀ بافت است.(3)

با این وجود، این تبیین مادی باورانه دربارۀ نمادگان، وجود تمایلات روحانی را برملا می کند. نتیجه ای که از نشانه شناسیِ ریچاردز ناشی می شود این است که ذهن گرفتار در تخته بندِ تن، قادر نیست اندیشه را به ذهن دیگری که در تن دیگری گرفتار آمده منتقل کند. کارِ نشانه شناسی این بود که چیزی غیرمادی را در فضایی مادی منتقل کند. باری، آگوستین برای امر روحانی اولویت قائل بود ولی نمی توانست از امر مادی صرف نظر کند و این در حالی بود که ریچاردز امر مادی را در اولویت می دید ولی قادر نبود کاملاً از ادعاهای مربوط به امر روحانی بگسلد. وحدت کامل ترِ جسم و روح در نشانه شناسی در نوشته های سوزان لانگر ظهور می کند.


1- Richards, 1965
2- synecdoche
3- Richards, 1965

ص:526

نمادها در اتحاد میان امر روحانی و امر مادی

نمادها در اتحاد میان امر روحانی و امر مادی

واکر پرسی، که رمان نویس و نشانه شناس بود، زمانی گفت که اگر بیگانه ای به سیارۀ ما بیاید، اولین چیزی که توجه اش را جلب می کند این است که گرچه انسان ها شبیه به موجودات دیگر هستند ولی آن چه آن ها را از دیگر موجودات متمایز می کند، پرحرفی ِ آن هاست. این گفتارِ غیرلازم در برابر فرض پایۀ نشانه شناسی رفتارگرا(1) قرار می گیرد که معتقد است هر کنشِ انسانی، پاسخی است به نیازهای مادی. نشانه شناسی رفتارگرا به دلیل دل مشغولی اش با علم، توجه اش معطوف به این است که نمادها چگونه عمل می کنند و چگونه نیازها را برطرف می کنند. ولی چنان که پرسی همیشه خاطرنشان می کرد، انسان ها این عادت خاص را دارند که در طوفان شدید، شاد باشند و پس از خوردن غذا در یک روز آفتابی تن به اندوه بدهند. به بیان دیگر، انسان ها اغلب مانند جانورانِ پست تر، از نیازهای پایه شان غافل اند. آن ها هنر را جدی می گیرند، در برابر رؤیا شگفت زده می شوند و مناسک مذهبی را به جا می آورند و این در حالی است که هیچ یک از این اعمال نقشی در بقای انسان ندارند. این اعمال نه تنها نیازهای مادی فرد را برطرف نمی کنند، بلکه همیشه هم در بقای قبیله در کل نقشی ندارند. سوزان لانگر توضیح می دهد که


1- behaviorist semiotics

ص:527

آن چه انسان ها را به سوی این اعمال سوق می دهد، درک نادرست از علیت نیست _ چنان که گمان بَرند گویی قربانی کردن، موجبی برای بارش های پاییزی می شود _ بلکه نیاز ژرف تری است که به نمادپردازی دارند که هیچ تبیین مبتنی بر علت و معلول برای توضیح آن کفایت نمی کند. با این حال آن چه نشانه شناسان را به تبیین های مادی سوق می دهد، دست نیافتی بودنِ معنای معناست. واژۀ معنا، معناهای گوناگونی دارد که به نظر می رسد همگی، به طور کاهنده ای، ذیل یک اصطلاح واحد قرار گرفته اند. ولی اگر فرض بر این باشد که معنا یک جوهر و یک کیفیت اساسی دارد، این فقط یک دشواری است. ولی اگر معنا هیچ جوهر و هیچ ویژگی ذاتی ای نداشته باشد، در آن صورت این مفهوم را می توان به صورت یک رابطه تعریف کرد. کهکشانی از ستاره ها را در نظر بگیرید. معنای کهکشان _ نام آن _ فقط با نگریستن به الگویی که ستاره ها می سازند، آشکار می شود. به همین قیاس، چنان که لانگر توضیح می دهد، معنا تنها به صورت الگویی سر بر می آورد که با ارجاع به اصطلاح خاصی که آن الگو بر گِرد آن متمرکز شده است، به آن نگریسته می شود. (لانگر، 1960) بیان معنای شفقت یا شجاعت تعیین اجزاء سازندۀ این فضایل نیست، بلکه عبارت است از توجه به الگوهای اندیشگی، ابژه ها و عادت هایی که بر گِرد هر یک از این اصطلاحات شکل می گیرند. هر الگوی معناداری می تواند ساده یا پیچیده باشد؛ برای نمونه دود، الگوی ساده ای است از رخ دادهایی که عموماً بر حضور آتش دلالت می کنند. دود هیچ گاه به گاوی که می خواهند شیرش را بدوشند، دلالت ندارد. بنا به نظریۀ نشانه ای لانگر، هر گاه که رابطۀ متقابل میان یک اصطلاح و معنای آن، رابطه ای بی واسطه باشد، آن اصطلاح را نشانه می نامند. هر نشانه بیان گر مجموعۀ قابل توضیحی از

ص:528

رخ دادهاست. ولی الگوهای معنادار، اغلب پیچیده تر از رابطۀ یک به یکی ای است که طی آن یک نشانه جایگزین چیزی دیگر می شود. هنگامی که یک الگوی معنادار پاسخی را برمی انگیزد که هیچ رابطۀ مستقیمی با ابژۀ موردِ ارجاع ندارد، در آن صورت، به گمان لانگر، ما با نماد سر و کار داریم و نه با نشانه. اگر کسی کلمۀ توپ را برای سگی به زبان بیاورد _ که به کاربرد نشانه ها عادت کرده است _ او اطرافش را به دنبال توپ جست وجو می کند. اگر شخصی همان کلمه را به پدرش بگوید، احتمالاً او می گوید منظورت چیه؟. این تصویر روشنی است دربارۀ تمایل انسان به کاربرد نماد، نه واکنش در برابر نماد، هم چون شاخصِ حضورِ بلافصلِ یک شیء یا هم چون پیش گویی کنشی دربارۀ آن، بلکه تمایل به خلق تصوراتی دربارۀ چیزها؛ چنان که لانگر می گوید:

کاری که معمولاً واژه ها می کنند، برانگیختن رفتار در قبال تصورات است؛ این فرآیندِ نوعی تفکر است.(1)

البته نماد را می توان در مقام نشانه به کار برد، ولی تنها در صورتی چنین می شود که با شاخصی همراه شود که بگوید آن نماد به عنوان نشانه به کار رفته است؛ سرِ خمیده، ابروی بالارفته، انگشتِ در حال اشاره. ولی می توان گفت که عموماً نشانه ها بیان گری می کنند، حال آن که نمادها اندیشه را برمی انگیزند. در این هم آییِ واژه و تصور و شیءِ مورد ارجاع، اتحادی نشانه ای از امر روحانی و امر مادی رخ می دهد. پس جای تعجب نیست که در نمادگان مذهبی، بالا نگه داشتن جام مقدس یا لمس آتش برای اهدای قربانی صرفاً یک ابزار نیست، بلکه کنشی معنادار است که زندگی شخصی یا عمومی را سامان یا بازسامان می دهد. به تعبیرِ لانگر:


1- Langer, 1960

ص:529

این مناسک را می توان تبدل نمادین تجارب نامید.(1)

نشانه شناسی و مذهب

نشانه شناسی و مذهب

نظریۀ نشانه شناختی و کاربستِ آن، مسیری است که پیش بینی دربارۀ آن ناممکن است. نظریه پردازان متأخرتر مانند اومبرتو اِکو نقش منطق نادقیق(2)را در نمادگان کشف کرده اند. محقق ارتباطات، سندرا موریارتی،مصرانه بر آن است که نشانه شناسی، شالودۀ فهم رتوریکِ تخیل بصری است. دیوید ناگلِ فیلسوف بر آن است که مفهوم جهان نگری را باید از منظری نشانه شناختی درک کرد ولی اندیشه های پسِ پشتِ نشانه شناسی یا کاربست های پیش روی آن هرچه باشد، مطالعۀ نشانه شناختی هم به واقعیت روحانی توجه خواهد داشت و هم به واقعیت مادی؛ یا آن چه تامس مرتن با عنوان سویۀ قدسیِ نمادگان از آن یاد کرده است که همانا به هم پیوند زدن امر دیدنی و نادیدنی است.

نوشتۀ کرِیگ مَتسِن

ترجمۀ محمد نبوی


1- Langer, 1960
2- abductive logic

ص:530

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Augustine. (1958). On Christian doctrine. (D. W. Robertson, Jr., Trans.). Upper Saddle River, NJ: Prentice Hall.

Barthes, R. (1964). Elements of semiology. (A. Lavers C.Smith, Trans.). New York: Hill Wang.

Buber, M. (1970). I and thou. (W. Kaufmann, Trans.). New York: Scribner’s.

Eco, U. (1984). Semiotics and the philosophy of language. In T. A. Sebeok (Ed.), Advances in semiotics (pp. 14–45). Bloomington: Indiana University Press.

Griffin, E. (2003). A first look at communication theory(5th ed.). Boston: McGraw-Hill Higher Education.

Langer, S. (1960). Philosophy in a new key (3rd ed.). Cambridge, MA: Harvard University Press.

Littlejohn, S. W. (1999). Theories of human communication (6thed.). Belmont, CA: Wadsworth.

Mechling, E. W. Mechling,J. (1981). The sale of two cities: A semiotic comparison of Disneyland with Marriott’s Great America. Journal of Popular Culture, 15, 166–179.

Merton, T. (1977). Loving and living. (N. Burton Stone P.Hart, Eds.). New York: Bantam.

ص:531

Moriarty,S.E.(1996).Abduction: Atheory of visual interpretation.Communication Theory,6(2), 167–187.

Morris, C. (1946). Signs, language, and behavior. New York: Prentice Hall.

Naugle, D. (2002). World view: The history of the concept. Grand Rapids, MI: Eerdmans.

Ogden, C. K., Richards, I. A. (1956). The meaning of meaning: Astudy of the influence of language upon thought and of the science of symbolism (8th ed.). New York: Harcourt,Brace Company.

Ong, W. J. (1982). Orality and literacy: The technologizing of the word. In T. Hawkes (Ed.), New accents. New York: Routledge.

Percy, W. (1975). The message in the bottle.New York: Noonday.

Percy, W. (1983). Lost in the cosmos: The last self-help book. New York: Picador.

Peters, J. D. (1999). Speaking into the air. Chicago: University of Chicago Press.

Pierce, D. L. (2003). Rhetorical criticism and theory in practice. Boston: McGraw-Hill.

Polanyi, M., Prosch, H. (1975). Meaning.Chicago: University of Chicago Press.

Richards, I. A. (1942). How to read a page: Acourse in efficient reading with an introduction to a hundred great words.New York: Norton.

ص:532

Richards, I. A. (1965). The philosophy of rhetoric. (Mary Flexner Lectures on the Humanities 3). London: Oxford University Press.

Richards, I. A. (1991). Beginnings and transitions: I. A. Richards interviewed by Reuben Brower. (1991). In A. E.

Berthoff, Selected essays (1928–1974). New York: Oxford University Press, 3-22.

ص:533

هتک حرمت

اشاره

هتک حرمت

رسانه ها می توانند وسایل مناسبی برای انتقال پیام های گروه های مذهبی در عرصه های عمومی باشند. البته رسانه ها همواره متحد و یاور گروه های مذهبی نیستند؛ می توان موارد بسیاری را ذکر کرد که در آن عضو یا معمولاً اعضای یک گروه مذهبی به روش بازنمایی یا تشریح مذهب خود در رسانه ها اعتراض کرده اند. اصطلاح هتک حرمت(1) اساساً به ارتباطی همراه با بی احترامی اشاره می کند که از طریق نوشتار یا گفتار ایجاد می شود و تأثیری مضر بر شهرت فرد یا گروهی خاص دارد. در این باره ما بر هتک حرمت یک مذهب یا گروه مذهبی تأکید می کنیم. می توان از طریق روش های ارتباطی مختلف از مذهبی هتک حرمت کرد. موارد را فهرست وار می آوریم:


1- Defamation

ص:534

1. روزنامه ها/ مجله ها

2. تلویزیون و فیلم

3. اینترنت

4. رادیو

5. هنر و کتاب ها

دستمایة هتک حرمت می تواند در قالب های شفاهی، کَتبی و الکترونیکی منتقل شود. شاید مبالغه نباشد که بگوییم در مواردی تمام گروه های مذهبی (گروه های مرسوم و متفاوت) تحت تأثیر موضوع هتک حرمت قرار گرفته اند و اعضای این گروه ها مخالفت خود را یا از طریق ارتباط با طیف گسترده تری از مخاطبان اجتماعی یا در مواردی از طریق مراجع قانونی ابراز داشته اند. تاریخ، نمونه های فراوانی را نشان می دهد که چگونه گروه هایی خاص محتوای هتک حرمت دربارۀ دیگر گروه ها را با استفاده از شکل های گوناگون رسانه ای منتقل ساخته اند. یکی از برجسته ترین این نمونه ها استفادة نازی ها از تبلیغات علیه یهودیان بوده است. در شرایطی که رسانه ها رو به گسترش بودند، چنین تبلیغاتی هم زمان با پیشرفت فعالیت های نازی ها از طریق وسایل پیچیده تری منتقل می شد. دامنة گسترده ای از شکل های ارتباطی هم چون رادیو، سینما، روزنامه ها و انتشارات در این جهت به کار گرفته شدند. در واقع حتی کتاب های کودکان به عنوان وسایلی برای انتقال و پیشبرد کاریکاتورهای یهودی ستیزانه به کار رفتند. تأثیر شدت و گستردگی به کارگیری این وسایل ارتباطی که در جهت هتک حرمت و از طریق شکل های گوناگون رسانه های جمعی به کار رفتند با نتایجی که در پی آوردند، از جمله راندن یهودیان به زاغه های فقیرنشین و کشتار جمعی آن ها، مشخص شد. یکی از نمونه های مشابه تراژیک در دورة معاصر ماجرای نسل کشی در رواندا به سال 1994 است

ص:535

که در آن هوتوهای مسلح به جنگ با قوم توتسی، همسایه های توتسی و هوتوهای میانه رو پرداختند. در این مورد هم رسانه های جمعی برای نشر اطلاعاتِ همراه با هتک حرمت به توتسی ها، به کار رفتند؛ به ویژه از روزنامه ها و رادیو در حکم سلاح هایی برای نشر تبلیغات نفرت برانگیز استفاده شد تا قبیلة هوتو را متقاعد کنند که توتسی ها دشمن آن ها هستند و باید از بین بروند. در این بخش به موضوعاتی خواهیم پرداخت که باید در هر بحثی پیرامون مذهب و هتک حرمت بررسی شوند. این موضوعات شامل قانون، آزادی بیان، گروه های ضد هتک حرمت و تأثیر اینترنت می شود که مسلماً یکی از مهم ترین عرصه هایی است که پیچیدگی هایی را پیرامون هر نوع استدلال قانونی دربارۀ این موضوع طی قرن بیست و یکم مطرح می سازد. کمیسیون حقوق بشر در سازمان ملل که با هتک حرمت گروه های مذهبی (2004 _ 2003) مبارزه می کند، تأثیرهای مضر هتک حرمت علیه مذهب را بر ثبات و هماهنگی جامعه آشکار می سازد. قطعنامه ای که در این باره صادر شده تأکید می کند که یک جامعة آرام و بی تعصب صرفاً زمانی محقق می شود که حکومت ها، سازمان های غیردولتی، تشکیلات مذهبی و رسانه ها موضوع هتک حرمت را مد نظر قرار دهند. به طور کلی یکی از دغدغه های بنیادین و مهمی که در این قطعنامه برجسته شده است، تأثیر مضر رویدادهای 11 سپتامبر 2001 است که باعث شد تا رسانه ها، تصویری کلیشه ای و منفی از جامعة مسلمانان ارائه دهند. این قطعنامه به ویژه «بر استفاده از نشریات، آثار صوتی _ تصویری و رسانه های الکترونیکی از جمله اینترنت و دیگر وسایل برای برانگیختن خشونت، بیگانه ستیزی یا تعصب و تبعیض نسبت به مذاهب دیگر انتقاد می کند.» این قطعنامه یادآور می شود که تمام حکومت ها متعهدند که بدون تبعیض نسبت به مذهب یا عقاید خاص، احترام نسبت به تمام اعضای گروه های

ص:536

مذهبی را ترویج دهند. قوانین مخالف با هتک حرمت در کشورهای مختلف متفاوت است و حتی در داخل یک کشور (از جمله ایالات مختلف استرالیا) تفاوت دارد. پیچیدگی این قانون زبانزد عام و خاص است و طبعاً کاربرد آن را در بسیاری از مواردِ عملی با دشواری توأم می سازد.

قانون هتک حرمت و آزادی بیان

قانون هتک حرمت و آزادی بیان

در این جا پرداختن به جزییات پیچیدگی ها و شکل های فراوان قوانین مخالفت با هتک حرمت میسر نیست. به هر حال نکات گونه شناسانه ای قابل اشاره است؛ در قانون مخالفت با هتک حرمت تمایزی بین دو واژة lible و slander قائل شده اند. هر دو واژه به فارسی معادل افترا هستند ولی تمایز در شیوة نشر آن ها نهفته است. معمولاً slander بر ارتباط شفاهی و lible بر ارتباط مکتوب دلالت دارند. ماهیت این تمایز مشتمل بر تداوم شکل است، بدین صورت که ارتباط شفاهی بسیار گذراتر از دوام واژة نوشتاری است. به هر حال در پخش برنامه های رادیویی و تلویزیونی پیچیدگی های آشکاری وجود دارد. آن ها یا در قالب نوشتار ذخیره یا به صورت دایمی آرشیو شده اند. هدف اصلی قانون مخالفت با هتک حرمت نسبتاً صریح است. این قانون برای حفاظت از هر فرد یا گروه در برابر اطلاعات گمراه کننده ای به کار می رود که می تواند شهرت آن ها را لکه دار کند و به مخاطره بیندازد. مسئلة مهمی که به قانون مخالفت با هتک حرمت ربط می یابد، موضوع آزادی بیان است. چه زمانی حق انتقاد از نظام عقیدتی خاصی تبدیل به هتک حرمت می شود؟ برخی از اعضای گروه های مذهبی به این امر متهم شده اند که حساسیت فراوانی از خود نشان می دهند و بدین لحاظ تمایز بین انتقادِ سازنده و افترای عامدانه را مخدوش می سازند. هر بحث یا تجدید نظری در قانون مخالفت با هتک حرمت در هر کشوری باید بین حفظ ارزش های مذهبی و حق افراد برای آزادی بیان

ص:537

تعادل برقرار سازد. به نظر می آید که در کشورهای مختلف تأکیدهای متفاوتی بر قانون مخالفت با هتک حرمت وجود دارد. برخی از مفسران حقوقی گفته اند که قانون در ایالات متحده نسبت به کشورهای دیگری چون استرالیا بیش از حد بر آزادی تأکید می ورزد، چنان که مثلاً در استرالیا این حد از آزادی دیگر مورد حمایت قانون نیست. در انگلستان، سال 1977 قانون علیه مطالب کفرآمیز (قانونی متمایز ولی به هر حال مرتبط با هتک حرمت) از سوی مری وایتهاوس علیه مجلة گِی نیوز به نحوی موفقیت آمیز به کار رفت. در این مجله شعری منتشر شد که مسیح را در حکم سوژۀ عشقی هم جنس گرایانه ترسیم کرده بود.

موضوعات مرتبط با آزادی بیان و هتک حرمت بار دیگر طی دهة 1990 در انگلستان با دقت بررسی شدند. این امر ناشی از تأثیر کتاب آیات شیطانی نوشتة سلمان رشدی بود که بخشی از جامعة مسلمانان را تحریک کرد، چنان که آن ها خواستار تحریم این رمان شدند. به اعتقاد ایشان مطالبی که در این کتاب وجود دارد به ایمان اسلامی و پیامبر اسلام افترا می زند. عبدالحسین چودهوری، نمایندة جبهة عمل مسلمانان انگلستان(1) تلاش کرد تا با استفاده از قانون توهین به مقدسات،(2) نشر و توزیع این رمان را قدغن کند. البته این تلاش به موفقیت نرسید؛ زیرا در انگلستان قانون توهین به مقدسات صرفاً دربارۀ کلیسای رسمی(3) اجرا می شود.

به هر حال همین تلاش باعث شد تا عدة فراوانی خواستار لغو قانون توهین به مقدسات و تدوین قانون جدیدی شوند؛ زیرا معتقد بودند که این قانون منسوخ شده و با اصول ماهوی آزادی بیان که جزو موارد اساسی دمکراسی به شمار می رود، در تضاد است. اعضای هر دو گروه مذاهب مرسوم و متفاوت برای آن که عقاید خود را از حملة مخالفان در امان نگه دارند، گروه های ضد هتک حرمت خاص خود را تشکیل داده اند.


1- British Muslim Action Front
2- blasphemy law
3- Established church

ص:538

گروه های ضد هتک حرمت

گروه های ضد هتک حرمت

یکی از برجسته ترین گروه های ضد هتک حرمتی که در ایالات متحده تشکیل شده است، گروه ضد افترای بِنای بریس(1) (ADL) است. ADL در 1913 تأسیس شد تا یهودیان را از احساسات و تنفرِ یهود ستیزانه در امان نگه دارد. ADL عرصة کار خود را گسترش داد تا گروه های مذهبی و نژادهای دیگری را هم در سراسر جهان تحت پوشش قرار دهد. این گروه در موارد فراوانی که مذهبی خاص به نحو غیرعادلانه ای مورد حمله و افترا قرار گرفته، عکس العمل نشان داده است. یکی از این موارد مربوط به روزنامه ای در ملبورن می شود که مقاله ای دربارۀ مردی یهودی نوشت که در دادگاه کیفری محکوم شد. روزنامة مذکور این تیتر را در بالای مقاله زد:

رهبری یهودی با اتهامات چهل و دو میلیون دلاری

ADL ادعا کرد که زبان به کار رفته در این تیتر نامناسب است؛ زیرا توجه خواننده را به تصویری کلیشه ای و منفی از یهودیان هدایت می کند که حاکی از وسوسه و حرص آن ها نسبت به پول است. اعتراض آن ها بر این مبنا بود که مذهب فردِ متهم شده ارتباطی با گزارش واقعه ندارد و نباید ذکری از آن به میان بیاید. موارد دیگری که اعتراض ADL را در پی داشته شامل اظهارات گروه های اوَنجلیکال دست راستی است که منکر یهودکشی شده اند یا این نظریة توطئه را گسترش داده اند که یهودیان می خواهند کنترل دنیا را در دست بگیرند. به علاوه آن ها نحوة برخورد و حمله به دیگر گروه های مذهبی، از جمله اسلام، مورمون ها(2) و گروه ها نژادی گوناگونی از جمله سیاه پوستان آمریکا و بومیان استرالیا را به باد انتقاد گرفته اند. در آخرین موردی که ذکر شد، ADL به نحو خاصی از روش طرح و انتقال دیدگاه های سخنگوی


1- B’nai B’rith
2- :Mormonsفرقه ای مذهبی در آمریکا که سال 1830 پایه گذاری شد و پیروانش خود را نمونه های امروزی مؤمنان به کلیسای مسیح می دانند و معتقدند که دیگر فرقه های مسیحی به بیراهه رفته اند. (م.)

ص:539

دست راستی، پالین هَنسن در رسانه های استرالیا انتقاد کرده است. اعضای ADL معتقدند که رسانه ها امکانات فراوانی در اختیار وی گذاشته اند تا دیدگاه های ضد بومیان استرالیا و ایدئولوژی تک ملتِ خود را مطرح و ترویج کند.

گروه های ضد هتک حرمت دیگری وجود دارند که دیدگاهای شان به نحو گسترده ای از طریق اینترنت مطرح شده است؛ اتحاد ضد هتک حرمت هندو و اتحاد ملی علیه تبعیض مسیحیت دو نمونه از این گروه ها هستند. به هر حال در بسیاری از موارد اعضای گروه های مذهبی نگرانی خود را نه نسبت به گروه یا انجمن ضد هتک حرمت خاصی بلکه نسبت به مطلب یا اثری که به اعتقاد این گروه ها از عقاید مذهبی شان هتک حرمت کرده است، ابراز می دارند.

فیلم، رسانه ای است که طی دهه های اخیر بحث های فراوانی در این زمینه برانگیخته است. مسیحیان در سراسر جهان نسبت به فیلم هایی چون آخرین وسوسة مسیح، شیاطین، روایت مونتی پایتن از زندگی برایان و جن گیر اعتراض کرده اند. هم چنین برخی از مسلمانان اعتراض خود را علیه تصویر منفی ای که به اعتقادشان در فیلم هایی چون بدون دخترم هرگز(1) ارائه شده است، ابراز داشته اند. در سال 2002 هندوها در کشور هندوستان علیه فیلمی با مضمون هم جنس گرایی زنانه اعتراض کردند که بنابر اعتقاد ایشان از فرهنگ، جامعه و مذهبشان هتک حرمت می کرد. از سوی دیگر خودِ مذاهب نیز متهم به هتک حرمت یکدیگر شده اند. ADL شماری از گروه های اوَنجلیکال مسیحی و دست راستی را نام برده که از یهودیت هتک حرمت کرده اند. بحران فلسطین، مسلمانان و یهودیان را برانگیخته تا در اینترنت مطالب تند و افتراآمیزی دربارۀ مذاهب یکدیگر منتشر کنند.


1- Not without My Daughter

ص:540

در سال 2002 انگلستان پیشنهاد داد که باید تلاش های جدیدی برای ممانعت از دامن زدن به نفرت مذهبی انجام شود؛ زیرا برخی از مذاهب برای دفاع از خود در برابر حملات دیگران متقابلاً به هتک حرمت روی می آورند.

به هر حال ADL هم چنان یکی از بزرگ ترین و مؤثرترین گروه های ضد هتک حرمت مذهبی است و البته از سوی مدافعان آزادی بیان نیز شدیداً به باد انتقاد گرفته شده است. آن ها به نحوة برخورد ADL که آن را رویکردِ برادر ارشد(1) نامیده اند، حمله کرده اند. منتقدان عقیده دارند که ADL برای افراد و گروه هایی که احساس می کند می توانند برای مذهب مخاطره آمیز باشند، پرونده های تهدیدآمیز تشکیل داده است. هم چنین مطرح شده که ADL با صهیونیسم ارتباط دارد و بر اساس چنین دیدگاهی نیز با انتقاداتی روبه رو است. به هر صورت در قرن بیست و یکم ADL هم چنان خود را متعهد به مبارزه با هتک حرمت در همه جا، به ویژه اینترنت می داند.

هتک حرمت و اینترنت

هتک حرمت و اینترنت

وقتی کار به بحث حقوقی دربارۀ هتک حرمت می کشد، اینترنت در حکم رسانة ارتباطی جهانی مشکلاتی را پیش رو می بیند. اینترنت یکی از رسانه هایی است که بیشترین رشد و پیشرفت را در سطح جهان داشته و تأثیر آن بسیار عظیم است. هتک حرمت در اینترنت مسئلة مهمی است که اهمیتش روزبه روز افزایش می یابد و برخورد حقوقی با آن دشوار است. دلایل فراوانی برای این امر وجود دارد. سه دلیل اصلی از این قرار است:

1. موضوعات مرتبط با نشر؛ اگر عضوی از یک گروه مذهبی اعتقاد داشته باشد که فرد یا گروهی به مذهب او بی احترامی کرده است، این موضوع مطرح می شود که نشر به چه صورت انجام شده است؟ آیا صرفاً کسی که چنین مطلبی را به اینترنت می فرستد (آن را منتقل(2) می کند) مقصر است یا کسی


1- 4.big brother کنایه از دیکتاتوری است با ظاهری مهربان که جزییات زندگی آحاد ملت را زیر نظر دارد و در جایی که لازم ببیند، اِعمال قدرت می کند. البته این عنوان نام یک برنامۀ پرطرفدار تلویزیونی نیز هست. در رمان 1986 اثر ماندگار جرج اورول، شخصیتی که بر همه چیز ناظر و همه چیز در کنترل وی است، برادر بزرگ خوانده می شود. (م.)
2- upload

ص:541

که آن را دریافت و بارگذاری می کند(1) هم نقش دارد؟ هم چنین اثر محتوی هتک حرمت را می توان از کشوری به کشور دیگر فرستاد و در جای دوم به آن دسترسی پیدا کرد. در این روند هر کشوری می تواند از حیث قانون هتک حرمت تفاوت ها و تأکیدات متفاوتی داشته باشد.

2. افراد می توانند آثار محتوی هک حرمت را به طور ناشناس در اینترنت عرضه کنند. (گرچه این موضوع درست است که می توان به شیوه های مختلف چنین نویسندگان ناشناسی را شناسایی کرد)

3. تأمین کنندگان خدمات اینترنتی (ISP) مسئولیت قانونی دارند. آیا شرکت های واسطة اینترنتی مسئولیت محتوایی را دارند که تولید نمی کنند ولی منتقل می سازند؟ در آلمان به سال 1998، قانون خدمات اطلاعاتی و ارتباطی تصویب شد که به تأمین کنندگان خدمات اینترنتی با توجه به محتوای آثار مشتریان شان مسئولیت می دهد که در مواردی اگر ممکن باشد، سایتی را فیلتر کنند یا ببندند. در شرایطی که ارتباطات جهانی آسان تر و سریع تر می شود، هتک حرمت مذهبی نیز دغدغة بیشتری ایجاد می کند.

اینترنت به نحو گسترده ای در حکم وسیله ای برای منتقل ساختن انتقادات نسبت به گروه ها و عقاید مذهبی به کار رفته است. در برخی از موارد به نحو خاصی دشوار می توان تعیین کرد که آیا فلان نقد مضر و گمراه کننده و در نتیجه همراه با هتک حرمت هست یا نه. در مرحلة بعد، بحث دربارۀ کنترل اینترنت باید موضوع آزادی بیان، حمایت در برابر کلیشه های مضر، منفی و حملاتی را در نظر بگیرد که بر گروه های مذهبی وارد می شود. نابه جا نیست که بگوییم دولت ها باید به طور جدی ارتباط بین آثار محتوی هتک حرمت و تأثیر آن ها را بر کسانی بررسی کنند که مایلند به اعضای یک گروه خاص مذهبی آسیب جسمانی وارد کنند.


1- download

ص:542

هتک حرمت مذهبی ممکن است به وسیلة طیف گسترده ای از رسانه ها منتقل شود: پخش رادیویی و تلویزیونی، فیلم، گزارش های روزنامه ها و مجله ها. حتی رمان و شعر نیز می توانند اعتراض اعضای گروه های مذهبی را برانگیزند. مذاهب متفاوت و جدیدتر نیز معمولاً علیه شیوة نمایش افکار و عقاید خود در تلویزیون و سینما اعتراض کرده اند؛ برای نمونه ویکا ها(1) گروه ضد هتک حرمت خاص خود را تشکیل داده اند؛ زیرا به ادعای خویش جزو گروه هایی هستند که در ایالات متحده بیشترین تبعیض نسبت به آن ها روا داشته شده است. اگر یکی از اعضای گروه مذهبی خاصی بخواهد موردی را در دادگاه مطرح سازد، باید ثابت کند اثری که از عقاید وی هتک حرمت کرده است گمراه کننده، نادرست و برای آن شخص یا گروه مضر است. در اغلب موارد اثبات چنین امری بسیار دشوار است و پیچیدگی هایی که قانون ضد هتک حرمت در پی دارد، همواره باعث می شود تا بحث ها و تجدید نظرها در این باره ادامه داشته باشد.

نوشتۀ ویکتوریا لاپُرته

ترجمۀ علی عامری مهابادی


1- Wiccans: ) (Wiccas فرقه ای مذهبی معتقد به جادوگری مدرن و مبتنی بر طبیعت که در سال 1954 به وسیلة جِرالد گاردنِر انگلیسی در سطح اجتماعی مطرح شد. (م.)

ص:543

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Anti-Defamation League of B’nai B’rith. (1997–1999). ADL Briefing, 1(1) 3(2).

Akhtar, S. (1990). Is freedom holy to liberals? Some remarks on the purpose of law in free speech. London: Commission For Racial Equality.

Article 19. (1989). The crime of blasphemy—Why it should be abolished. London: Article 19.

Leo Cussen Institute. (1998). Media law and defamation. Melbourne, Australia: Leo Cussen Institute.

Leo Cussen Institute. (2001). Defamation and the Internet. Melbourne, Australia: Leo Cussen Institute.

Pipes, D. (1990). The Rushdie affair. New York: Carol. Pullan, R. (1994). Guilty secrets, free speech, and defamation in Australia. Glebe, Australia: Pascal.

United Nations Commission on Human Rights. (2004). Racism, racial discrimination, xenophobia, and all forms of discrimination. Geneva, Switzerland: United Nations.

ص:544

هرزه نگاری

اشاره

هرزه نگاری

خوش بینانه هم که به موضوع هرزه نگاری(1) بپردازیم، می بینیم که تلاش برای تعریف این واژه بسیار مشکل ساز بوده است؛ از این روست که این واژه در خود، معانی برگرفته از اجتماع، اخلاق، سیاست و انبوهی از اشاره های ضمنی را می پرورد. آن چه در این راه دشواری را دو چندان می کند، بسامد استفادة اندیشمندان، منتقدان و مفسران گوناگون از این واژه و جایگزین کردن آن با واژگان مترادفی، چون مستهجن،(2) خلاف عفت،(3) شهوت برانگیز،(4) نامناسب برای تماشای کودکان،(5) کاملا قبیح (جنسی) (6) و ... است. آن جا که کسی برای هرزه نگاری چهارچوبی تعریف می کند، کار او نتیجة عوامل مختلف است، از جمله این که، دیدگاه او نسبت به جنسی یا اخلاقی بودن چیست و روشن تر بگویم، اصلاً از تعریف این اصطلاح چه منظوری دارد؟ برخی از منتقدان میان شهوت برانگیز و هرزه نگاری تفاوت قایل اند. شهوت برانگیز این طور معنا می شود:

نمایش عملکرد جنسی میان دو نفر که هر دو از آن لذت می برند و هر دو آن قدر اختیار دارند که از روی انتخابِ مثبت دست به این کار بزنند؛ ولی هرزه نگاری در خود پیامی با ویژگی های خشونت، تسلط و تصرف به همراه دارد.(7)


1- Pornography
2- Obscene
3- Indecent
4- Erotic
5- X-RATED
6- Sexually Explicit
7- Steinem 1980, 37

ص:545

افزون بر این، بسیاری از دانشمندان جامعه شناسی از به کار بردن واژة هرزه نگاری خودداری و به جای آن از واژگانی متعادل تر، هم چون لوازم غیر اخلاقی استفاده می کنند. دیگر کارشناسان بین شهوت برانگیز، بده بستان آشکار جنسی معیار و چیزهای جنسی تر که ماهیت خشن تری دارند(1) و نیزکارهایی با ماهیت های غریب(2) تفاوت می گذارند. از این گذشته، یافتن تعریفی برای هرزه نگاری که به لحاظ حقوقی نیز مقبول باشد، خالی از اشکال نیست. شاید دادستان دادگاه عالی ایالات متحده در رسیدگی به پروندۀ جیکُبلیس در اُهایو(3) در سال 1964با گفتن این جملة آشنا که شنیدن کِی بود مانند دیدن در به تصویر کشیدن چالش پیش رو در این باره حق مطلب را خوب ادا کرده باشد. چرا که تلاش قانون برای ارائة تعریفی از هرزه نگاری چالش های حقوقی به وجود آورده است. این حکم نخستین اصلاحیة منع لوازم غیر اخلاقی است که حاصل پروندۀ روت در ایالات متحده در سال 1957است.(4)

هنگام رسیدگی به این پرونده، دادگاه عالی به ظاهر از تعریف هرزه نگاری سرباز زد و به جای آن به تعیین معیاری برای اعمال و ابزار زشت پرداخت. بر این اساس، طبق قانون، عمل یا ابزاری زشت شمرده می شود _ و از این رو توجیهی برای منع قانونی آن وجود دارد _ که فرد معمولی با توجه به معیارهای اجتماعی، نشانه ای از برانگیختن علاقۀ جنسی بیابد. دادگاه عالی بعد از ارائۀ این تعریف و در رسیدگی به پروندة میلر در کالیفرنیا در سال 1973به اصلاح و تعدیل این تعریف پرداخت(5) و گفت که این عمل باید به شیوه ای آشکار و آزاردهنده به نمایش یا توصیف عمل جنسی بپردازد؛ به گونه ای که در قانون ایالتی آمده است و این عمل در مجموع نشانی آشکار از ارزش هنری، سیاسی


1- مانند آزارگری، آزارخواهی، سادومازوخیسم، تجاوز به عنف و تجاوز به فردی که به تخت خواب بسته شده است. (م.)
2- تماس جنسی با حیوانات. (م.)
3- Jacobellis v. Ohio 1964
4- Roth v. United States, 1957
5- Miller v. California 1973

ص:546

یا علمی نداشته باشد. این حکم قانونی، گشایشی است برای تعیین این که چه چیز در این باره منع قانونی دارد و چه چیز ندارد. با این همه، تعریفی قانونی از این دست هنوز هم بسیار ذهنی است. بسیاری که به سبب مسائل اخلاقی با لوازم غیراخلاقی مخالفت می کنند در تعریفی که از هرزه نگاری ارائه می دهند، کلی نگرترند. جری فالوِل مبلغ مذهبی مشهور تلویزیونی، هر چیزی را که طراحی شده، تا موجب بروز میل جنسی در مشتری شود، در برگیرندة هرزه نگاری می نامد. به همین شیوه، دونالد وایلدمِن پایه گذار انجمن خانوادۀ آمریکا،به فیلم ها و تصاویر با مضمون جنسی در تلویزیون آمریکا انتقاد کرد و در حملۀ خود، قضاوت شخصی را ملاک قرار داد تا بگوید چه چیزهایی در محدودة لوازم غیراخلاقی قرار دارند. ناگفته پیداست که این تعریف های کلی نگر و ذهنی، دامنة هرزه نگاری را تا آن جا گسترش می دهند که بیشتر برنامه های تلویزیونی معاصر را در بر می گیرند و بازار گرم برنامه هایی با مضامین تبلیغاتی را نیز شامل می شود.

موضِع مذهب

موضِع مذهب

مذهب، در شکل سازمان یافته به گونۀ سنتی در برابر هرزه نگاری و کسانی که آن را تولید می کنند، موضعی منتقدانه داشته است. مخالفت سازمان های مذهبی با لوازم غیر اخلاقی در سال های واپسین دهۀ1970 آغاز شد و گسترش یافت. در آن سال ها، گروه های مختلف مذهبی فعالانه تر با هرزه نگاری مبارزه کردند. مبارزه های مهمی در این مورد از گوشه و کنار به راه افتاد که از جمله می شود به چالش سازمان ائتلاف مسیحی اشاره کرد که عهد با خانواده های آمریکایی(1) نام گرفت. کار این گروه، قانونگذاران را واداشت تا قوانین


1- Contract with the American Family

ص:547

سخت تری برای محدود کردن دسترسی به لوازم غیر اخلاقی وضع کنند. از این گذشته، انجمن خانوادة أمریکا هم به مبارزة پیوستة خود در میان مردم ادامه داد و مردم را تشویق می کرد تا با تحریم شرکت ها و سازمان های بی شمار(1) با هدف محدود کردن دسترسی به مضامین غیراخلاقی بکوشند. ولی هر کدام از این گروه ها و فرقه های مذهبی به علل گوناگون با هرزه نگاری مخالفت کرده اند؛ از جمله این که برخی نمایش بی پرده و کاملاً آشکار رفتارهای جنسی را به باد انتقاد گرفته اند و دیگران چنین استدلال کرده اند که هرزه نگاری تیشه یه ریشۀ شأن انسانی می زند.

آی.ل.ریس در این باره می گوید که سَنت آگوستین رُمی(430 _ 351 میلادی) و تعبیر او از حکایت آدم و حوا، گرۀ کوری را ایجاد کرد که رابطۀ جنسی را به گناه پیوند می دهد؛ چیزی که تا به امروز هم ادامه دارد. آگوستین می دانست که انسان از مهار کردن امیال شدید جنسی خود ناتوان است و به همین علت، برای محدود کردن رفتارهای جنسی، باید قوانین سختی را حاکم کرد. به گفتة ریس، رسوایی های دنیای جدید، مانند آن چیزی که بر سر جیم بیکر آمد و او را انگشت نمای همه کرد به این اندیشه که رابطۀ جنسی قدرتمند و خطرناک است، رنگی جاودانه می بخشد. برخی ناظران گفته اند آن چه در بطن این منازعه خفته است، مخالفت میان بزرگداشت گرایش های جنسی انسان _ که مذهب حامی آن است _ و بی ارزش ساختن شأن انسانی است که در هرزه نگاری تجسم یافته است.

باری، رابطۀ جنسی در شکل درست آن و طبق دیدگاه انجیل سفارش شده است و گناه به شمار نمی آید. آن ها که دنبال شاهدی بر این گفته هستند به سِفر پیدایش، سوره و آیة2:24 مراجعه کنند. آن جا خداوند متعال گفته است:


1- هم چون: 7-Eelven,Books-A-Million, MTV, Movie Gallery

ص:548

زن و شوهر به هم در آمیزند و یکی شوند و اگر باز هم قانع نشدند به آواز سلیمان در تورات گوش فرادهند.

ارزش در هرزه نگاری

ارزش در هرزه نگاری

لوازم غیر اخلاقی در طرح ها و اندازه های مختلفی عرضه شده اند. از این گذشته، این ابزار از راه های گوناگون بسیاری عرضه می شوند که از جمله می شود به رسانه های سنتی، مانند مجله و تلویزیون کابلی اشاره کرد؛ نیز انواع تازه تر که از فن آوری پیشرفته بهره می برند؛ مانند سِکس در عالم مجازی، سِکس در دنیای سایبر و شهوت انگیزی بصری _ الکترونیکی که با دی وی دی های تعاملی(1) و اینترنت در دسترس هستند. با وجود تنوعِ به ظاهر نامحدود در عرضة لوازم غیراخلاقی، بیشتر این ابزار از محتوایی یکسان برخوردارند. به عبارتی، آن ها زنان را موجوداتی تصویر می کنند که به لحاظ غریزۀ جنسی ارضاناپذیرند و همۀ آرزوی شان، سلطة مردان بر آنان است. براون و برایانت در این باره معتقدند:

پژوهشگران در این باره بیشتر در جست وجوی آن بوده اند تا تأثیر هرزه نگاری و نه تحلیل مضامین آن را بررسی کنند.

با این همه، گزیده ای از پژوهش ها مشخص کرده است که به طور کلی، بیشترِ هرزه نگاریِ تولید شده، برای مصرف مردان است و ویژگی های آن نمایش دادن اعضای جنسی، مقاربت و... است. در بیشتر تولیدات هرزه نگاری که مرد و زن هر دو در آن حضور دارند، مردان به گونه ای به تصویر درمی آیند که نشان از سلطة آن ها بر هم خوابه شان دارد. این در حالی است که زنان بسیار فرمان پذیرند و آمادگی آن را دارند تا عملاً به هر خواسته ای از جانب مردان تن دردهند. گذشته از این، عمل جنسی به نمایش در آمده، به گونه ای است


1- interactive DVDs

ص:549

که چیزهایی، چون دوستی و عشق، پیوند زناشویی، روابط احساسی و احساس تعهد اهمیت خود را از دست داده است. پژوهش دربارة هرزه نگاری در اینترنت هنوز در آغاز راه است. با این همه مطالعات ابتدایی نشان می دهد که درون مایه هایی از این دست، به فضای سایبر راه پیدا کرده اند. هایدر و هارپ به تحلیل محتوای بیش از دویست سایت هرزه نگاری پرداخته اند؛ آن ها در این سایت ها دریافته اند که فرمانبرداری زن، حکم درون مایة مسلط را دارد. افزون بر آن عرضة زیبایی در شکل آرمانی آن کاری بود که در این سایت ها انجام می شد و دیگر این که به جوان توجه می کردند و این از استفادۀ گاه و بی گاه آن ها از واژه نوجوان(1) به خوبی فهمیده می شود. افزون بر این، وجود سایت های دنج،(2) برای این است که تقریباً برای هر نوع خیال بافی جنسی از جانب هر کس پاسخی فراهم شود، حتی خیال تجاوز به عنف که به قربانی کردن زنان و درد و عذاب می پردازد. با توجه به فراوانی مضامین غیراخلاقی در اینترنت، باید تحقیق بیشتری کرد تا روشن شود که ابزار هرزه نگاری عرضه شده در اینترنت اصلاً با نوع سنتی خود تفاوتی دارند یا نه و اگر دارند این تفاوت چقدر است؟

آثار هرزه نگاری بر بینش

نگرانی های رهبران مذهبی دربارۀ خطرهای هرزه نگاری بیهوده نیست؛ چرا که انبوهی از پژوهش های بی شبهه و قانع کننده حکایت می کنند که استفاده از لوازم غیر اخلاقی بالقوه آثار بدی دارند. تحقیق در این باره نشان می دهد که تغذیه شدن با لوازم غیر اخلاقی به گونۀ خاص و در ساعت های متمادی و در حجم بسیار، به طور چشم گیری بر دیدگاه افراد، نسبت به رفتارهای جنسی و


1- teen
2- niche sites

ص:550

زنندگی هرزه نگاری تأثیر دارد. در این باره می شود به پژوهش محققانی، چون زیلمان و برایانت اشاره کرد. این دو، شرکت کنندگان در تحقیق را ساعت ها _ 4 ساعت و 48 دقیقه در روز به مدت شش هفته _ در برابر فیلم های معمولی غیر خشن جنسی قرار دادند. این فیلم ها، فعالیت های جنسی خاصی را نمایش می دادند.(1) هنگامی که این افراد را با گروه دیگری مقایسه کردند که اصلاً فیلم های غیراخلاقی جنسی ندیده بودند، فهمیدند که افراد گروه اول نسبت به گروهی که فیلم ندیده بودند، بیشتر گمان می کردند که میزان فعالیت های معمول جنسی در میان مردم عادی بالا است. افزون بر این، گروه اول معتقد بودند فراوانی مواردی که افراد به فعالیت های جنسیِ غیر معمول تر، مانند سادومازوخیسم، رابطۀ جنسی با حیوانات و مراودۀ جنسی چند نفره مبادرت می ورزند، به مراتب بیشتر از برآوردهاست.

ولی مهم تر، یافتة دیگری در این تحقیق است که بیان آن خالی از لطف نیست و آن این که گروه دوم (آن ها که فیلم ندیده بودند) میزان فراوانیِ فعالیت های جنسی را اندک می دانستند. از دیگر یافته های این پژوهش این بود که واقع شدن در معرض هرزه نگاری آن هم به مقدار زیاد، موجب فروکش کردن واکنش های تحریکی جنسی در میان شرکت کنندگانِ تحقیق نشد تا آن جا که پیامد آن بروز حساسیت زدایی کلی در میان این افراد بود. از این گذشته، شرکت کنندگان در تحقیق [گروه اول] پس از گذراندن سه هفته از دورة تماشای فیلم، طبق گزارش، از دیدن صحنه های هرزه نگاری، کمتر رنجیده می شدند، حتی می گفتند آن لوازم غیراخلاقی، نشان کمی از هرزه نگاری دارند!


1- مانند: oral/genital contact, heterosexual intercourse, and anal intercourse

ص:551

در تأیید فرضیۀ خوگیری،(1) زیلمان و برایانت شواهد دیگری می آورند. در بخشی از بررسی انجام گرفته، به شرکت کنندگان در تحقیق گفته اند که به لحاظ مشکلات فنی، کار مدتی با تأخیر مواجه شده است. در مدتی که اِشکال های فنی رفع می شد، افراد را به اتاق دیگری بردند تا چند فیلم ویدیویی تماشا کنند. فیلم های ویدیویی، شامل صحنه های بی ضرر که هر کسی می توانست آن ها را تماشا کند، صحنه هایی که برای زیر هفده ساله ها ممنوع بود، فیلم هایی با مضامین جنسی و صحنه های بسیار جنسی بود. هنگامی که این گروه را با آن ها که در گذشته هیچ نوع فیلم غیر اخلاقیِ مستهجن نگاه نکرده بودند، مقایسه کردند، آن دسته از افراد شرکت کننده در تحقیق که به مقدار بسیار در برابر هرزه نگاری قرار داشتند به سراغ فیلم هایی رفتند که صحنه های بسیار جنسی و فعالیت های جنسی خارج از معیار را نمایش می دادند. نتایج به دست آمده، حکایت از آن داشت که گویی افرادی که با مقادیر فراوانی از خوراک جنسی معیار تغذیه شده بودند، از مدرسۀ سکس معیار، فارغ التحصیل شده، حال برای ادامۀ تحصیل به سراغ جنبه های غیرمتعارف هرزه نگاری رفته بودند. گذشته از این قرار گرفتن در برابر لوازم غیر اخلاقی برای مدت طولانی، عاطفة جنسی را در فرد، نسبت به زنان به گونه ای چشم گیر از بین می برد و تجاوز به عنف را در دیدۀ او بی اهمیت جلوه می دهد. در این تحقیق به افراد شرکت کننده، جریان محاکمۀ ساختگی متجاوزان به عنف را نشان دادند و از آن ها خواستند میزان جزایی که گناهکار باید ببیند، مشخص کنند. چه زنان و چه مردانی که صحنه های بسیاری از فیلم های مستهجن را دیده بودند، برای گناهکارِ متجاوز، جزای سبک تری در نظر گرفتند. از این گذشته، این افراد به گونه ای چشم گیر نسبت به جنبش طرفداری از حقوق زنان، از خود حمایت


1- habituation hypothesis

ص:552

کمتری نشان می دادند. محققانِ دیگر هم چنین دریافته اند که تماشای بسیار صحنه های غیراخلاقی، تجاوز به عنف را در دیدة افراد ناچیز جلوه می دهد و در حمایت از باورِ وهم آلود تجاوز به عنف تمایل قوی تری ایجاد می کند. روشن است که نمی شود به سبب وجود معیارهای اخلاقی از افراد جوان تر استفاده کرد و آن ها را برای تحقیق در برابر هرزه نگاری قرار داد و همین یافته ها را دوباره به دست آورد. با این همه، پژوهش هایی هست که در آن ها مضامین جنسی بی ضررتر ولی پرمخاطب تر رسانه ای را هدف قرار داده، ثابت کرده اند که این جا هم نتیجه به همان محکمی است. در این باره تحلیل های محتوایی بسیاری وجود دارد که می گویند مضامین جنسی در درجه های مختلف در رسانه ها نفوذ کرده اند و به طور کلی اعتقاد بر این است که پیامی که چنین مضامینی القا می کند، تحریف شده و بالقوه مضراند.

برایانت و راکوِل از جمله پژوهشگرانی هستند که تأثیر مضامین عام جنسیِ برنامه های تلویزیونی را در ساعت های پر مخاطب بر ارزش های اخلاقی نوجوانان بررسی کرده اند. روش کار این دو پژوهشگر چنین بود: آن ها به گونه ای منظم به شرکت کنندگان در تحقیق، برنامه های تلویزیونی ای را نشان دادند که با مضامین جنسی در ساعت های پر مخاطب پخش می شدند. در این برنامه ها صحنه هایی از روابط جنسی میان بزرگسالان نشان داده می شد. بعد از این مرحله، شرکت کنندگان در تحقیق، بخش هایی را که در آن ها خطا های جنسی یا غیر جنسی بود تماشا کردند. آن گاه از شرکت کنندگان خواستند تا بگویند این خطا ها به لحاظ اخلاقی تا چه اندازه اشتباه است و تخمین بزنند که شدت صدمة وارد شده به قربانی چقدر است و این قربانی ها چقدر زجر کشیده اند. آن چه به دست آمد حکایت می کرد افرادی که فیلم های مربوط به

ص:553

رابطۀ جنسی میان ازدواج نکرده ها را تماشا کرده بودند، نسبت به آن ها که فیلم های دیگری را تماشا کرده بودند، خطاکاری های جنسی در نظرشان کم اهمیت تر جلوه می کرد. با توجه به این یافته، پژوهشگران نتیجه گرفتند که برنامه های دارای صحنه های جنسی در حقیقت، سبب تغییر داوری اخلاقی افراد می شوند. این که هرزه نگاری با درجة بالاتر، بر ارزش های اخلاقی نوجوانان چه تأثیری می گذارد، تنها از راه فرض کردن، فهمیدنی است.(1) ولی با توجه به این که 29% از پسران، دیدن آثار هرزه نگارانه را مهم ترین منبع کسب اطلاعات جنسی می شمارند، ناگفته پیداست که لوازم غیر اخلاقی چه خطر بالقوه ای برای مصرف کنندگان جوان تر دارند.

هرزه نگاری و ارزش های خانوادگی

هرزه نگاری و ارزش های خانوادگی

پیشوایان مذهبی پیوسته به هرزه نگاری حمله کرده اند؛ چرا که بر این باورند، هرزه نگاری نه تنها برای فرد که برای خانواده هم کانون اجتماعی مضری است. تحقیق نشان می دهد که احساس خطر پیشوایان مذهبی بی اساس نیست. در این باره پژوهشگرانی چون زیلمان و برایانت تحقیقی انجام داده اند. این دو دریافته اند که فیلم های با صحنه های معمول جنسی کاری می کنند که افراد در قبال بی قیدوبندی جنسی و منحصر نکردن روابط جنسی به یک نفر، آسان گیری بیشتری نشان دهند. افزون بر این، چنین افرادی بر این باورند که سرکوب کردن امیال جنسی می تواند زیان بار باشد و سلامت انسان را به خطر اندازد.

گذشته از این، چه زنان و چه مردانی که در این تحقیق، فیلم های هرزه نگارانه تماشا کردند، همه علاقة کمتری به بچه دار شدن داشتند. این شاهد


1- به دلیل همان مشکل اخلاقی آزمودن فرضیه ها بر روی نوجوانان. (م.)

ص:554

دیگری است که آن ها پیام نهفته در هرزه نگاری را دریافته اند. به عبارت دیگر، رابطة جنسی وقتی با لذت بیشتری همراه است که در آن از عواطف حسی و تعهد خانوادگی نشانی نباشد.

حاصل این پژوهش این است که افرادی که فیلم های بسیار با مضامین هرزه نگاری تماشا کرده بودند، نسبت به آن ها که هیچ از این فیلم ها ندیده بودند، بنیان خانواده را به طور کلی صاحب ارزش کمتری می پنداشتند. هم چنین پژوهش های بعدی نشان دادند که هرزه نگاری تا چه اندازه می تواند برای خانواده مضر باشد، از جمله این که افراد مورد تحقیق که فیلم های دارای صحنه های هرزه نگاری دیده بودند، می گفتند که در زندگی واقعی از شریک جنسی خود چندان راضی نیستند و به ویژه که ظاهر فیزیکی، اشتیاق جنسی، عشق ورزی و عمل جنسی آن ها راضی شان نمی کند.

به گفتۀ محققان، نتایجی این گونه نشان می دهند که افرادی که فیلم های هرزه نگاری می دیدند، روابط جنسی و زیبایی همسر خود را با آن چه از روابط جنسی و خوب رویی در نوع آرمانی آن در فیلم ها به نمایش درمی آمدند، مقایسه می کردند.

حاصل چنین کاری این بود که تجربه های خودشان در برابر رفتارهای جنسی افراطیِ به نمایش درآمده در فیلم ها، رنگ می باخت و بی اثر جلوه می کرد. افزون بر این، پژوهش های پیشین در این باره، شواهد بیشتری ارائه می کنند که همگی حکایت از آن دارند که چنین تأثیری تنها به صحنه های هرزه نگاری درجۀ بالا محدود نیست. در یک کلام، چنان که زیلمان و برایانت می گویند:

ص:555

هر عکس لختی، خواه عریانِ عریان، خواه با مایو، اثر خود را می گذارد.(1)

امروزه پدیدة رو به رشد هرزه نگاری در اینترنت و اعتیاد به هرزه نگاری و تأثیرات آن، موجب نگرانی بسیار شده است. بر همین اساس، محققان بر آن شده اند تا با شیوه ای تجربی به ارزیابی آثار بد تصاویر و فیلم های مستهجن در شکل تازۀ آن بپردازند.

هم چنین پیشوایان مذهبی به طور روز افزونی، معضل اعتیاد به هرزه نگاری را در کانون توجه قرار داده اند. روشن است که کسی دربارة هرزه نگاری و مذهب حرف آخر را نزده است.

نوشتۀ جنینگز برایانت

آر. گِلِن کامینز

ترجمۀ رضا بهار


1- Zillman Bryant 1988 b, 452

ص:556

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Binik, Y. M. (Ed.). (2001). Sexuality and the Internet [Special issue]. Journal of Sex Research,38(4).

Brown, D., Bryant, J. (1989). The manifest content of pornography. In D. Zillmann J. Bryant (Eds.), Pornography: Research advances and policy considerations (pp.3–24). Hillsdale, NJ: Lawrence Erlbaum Associates.

Bryant, J., Rockwell, S. C. (1994). Effects of massive exposure to sexually oriented primetime television programming on adolescents’ moral judgments. In D. Zillmann, J. Bryant, A. Huston (Eds.), Media, children, and the family: Social scientific, psychodynamic, and clinical perspectives (pp. 183–195). Hillsdale, NJ: Lawrence Erlbaum Associates.

Bryant, J., Zillmann, D. (2001). Pornography: Models of (effects on sexual deviancy). In C. D. Bryant (Ed.), Encyclopedia of criminology and deviant behavior (Vol. 3, pp.241–244). Oxford, UK: Brunner/Routledge.

Check, J. V. P. (1995). Teenage training: The effects of pornography on adolescent males. In L. Lederer and The price we pay: The case against racist R.Delgado (Eds.), speech, hate propaganda, and pornography (pp. 89–91). NewYork: Hill and Wang.

DelMonaco, D. L. (Ed.). (2003). Cybersex [Special issue]. Sexual and Relationship Therapy,18(3).

Donnerstein, E., Linz, D., Penrod, S. (1987). The question of pornography: Research findings and policy implications. New York: The Free Press.

Dworkin, A. (1981). Pornography: Men possessing women. New York: Perigee Books.

Falwell, J. (1980). Listen America.Garden City, NY: Doubleday.

Gardner, C. J. (2001, March 5). Tangled in the worst of the Web. Christianity Today, 45(4), 42–49.

ص:557

Harris, R. J., Scott, C. L. (2002). Effects of sex in the media. In J. Bryant D. Zillmann (Eds.), Media Effects: Advances in theory and research (2nd ed., pp. 307–332). Mahwah, NJ: Lawrence Erlbaum Associates.

Heider, D., Harp, D. (2002). New hope or old power: Democracy, pornography and the Internet. Howard Journal of Communication, 13,285–299.

Jacobellis v. Ohio,378 U.S. 184 (1964).

Lederer, L. (Ed.). (1980). Take back the night: Women on pornography .New York: Morrow.

Malamuth, N. M., Donnerstein, E. (Eds.). (1984). Pornography and sexual aggression. Orlando, FL: Academic Press.

Mendenhall, R. R. (2002). Responses to television from the new Christian right: The Donald Wildmon Organizations’ fight against sexual content. In D. S. Claussen(Ed.), Sex, religion, media (pp. 101–114). Lanham, MD:Rowman and Littlefield Publishers.

Miller v.California,413 U.S. 15 (1973).

Paul, P. (2004, January 19). The porn factor. Time, 163(3), 99–101.

Pellauer, M. (1987). Pornography: An agenda for the churches. Christian Century, 104,651–655.

Reiss, I. L. (1990). An end to shame: Shaping our next sexual revolution.Buffalo, NY: Prometheus Books.

ص:558

Ross, M. E. (1990). Censorship or education? Feminist views on pornography. Christian Century, 107,244–246.

Roth v. United States,354 U.S. 476 (1957).

Stein, J. (2000, June 19). Will cybersex be better than real sex? Time,155(25), 62.

Steinem, G. (1980). Erotica and pornography: Aclear and present difference. In L. Lederer (Ed.), Take back the night: Women on pornography. NewYork: Morrow.

U.S. Department of Justice. (1986, July). Attorney General’s Commission on Pornography: Final Report. Washington, DC: U.S. Government Printing Office.

Zillmann, D., Bryant, J. (1982). Pornography, sexual callousness, and the trivialization of rape. Journal of Communication ,32(4), 10–21.

Zillmann, D., Bryant, J. (1984). Effects of massive exposure to pornography. In N. M. Malamuth E. Donnerstein (Eds.), Pornography and sexual aggression (pp.115–138). New York: Academic Press.

Zillmann, D., Bryant, J. (1986). Shifting preferences in pornography consumption. Communication Research, 13, 560–578.

Zillmann, D., Bryant, J. (1988a). The effects of prolonged exposure to pornography on family values. Journal of Family Issues, 9,518–544.

ص:559

Zillmann, D., Bryant, J. (1988b). Pornography’s impact on sexual satisfaction. Journal of Applied Social Psychology, 18,438–453.

Zillmann, D., Bryant, J. (Eds.). (1989). Pornography: Research advances and policy considerations. Hillsdale, NJ: Lawrence Erlbaum Associates.

ص:560

هنر

اشاره

هنر

بیانِ بصری در همۀ نظام های اعتقادی _ مذهبی، عنصری بسیار با اهمیت است؛ چه به شکل مجسمه ای از مریم مقدس، چه عبارتی تزیینی از قرآن با خط خوش، یا انبوه تولیدات پیکر های کوچک خدایان هندو باشد. همان سنت ها و اصولی که پیروان مذهبی را تعلیم می دهند، جایگاه هنر را در عبادت تعیین می کنند. آن هایی که نظام های اعتقادی شان حکم به منع یا محدودیت تصاویر می دهد، شمایل شکنان(1) خوانده می شوند و آن هایی که تصاویر را بی هیچ منعی می پذیرند، به شمایل پذیران(2) معروفند. آوردن فهرستی از همۀ روش های بصریِ بیان مذهبی در میان ادیان جهان کاری بس دشوار و نشدنی است. ولی تحلیل حاضر کاربرد های اصلی هنر مذهبی را مشخص خواهد کرد


1- iconoclasts
2- iconodules

ص:561

و بررسی می کند که مبانی اعتقادی پنج دین بزرگ دنیا، به چه طریق سمت و سوی بیان بصری را در عبادت تعیین می کنند.

جایگاه های هنر مذهبی

جایگاه های هنر مذهبی

کل هنر مذهبی تقریباً در ابتدایی ترین سطح، از عملکردی تزیینی بهره می گیرد. این نوع هنر برای بزرگ جلوه دادن یا آراستن برخی ظواهر، معمولاً در زمینۀ محل عبادت و برای ایجاد حال و هوای حرمت، آرامش یا حیرت به کار می رود. شاید برخی مواقع نیز برای ردا ها و لباس های رسمی استفاده شود تا آن ها را با ایفای نقشی تشریفاتی در عبادت، مشخص و مجزا کند. تصاویر مذهبی که استفاده از آن ها رو به افزایش است، در کلیسا های پروتستان معمولاً همراه با اشعار آوازی یا نوشتار مربوط به مراسم نماز، به شکل تزیینی زود گذر در هنگام عبادت به کار می روند. این نوع ارائۀ تصویر به صورت پخش الکترونیکی بر پرده ای مقابل روی نمازگزاران صورت می گیرد.

دیگر کارکرد هنر مذهبی، به تصویر کشیدن روایات مهم ترین بخش های تاریخی دین است. شمایلی کاتولیک از تصلیب با پیکرۀ مسیح بر روی صلیب، مجسمه ای از یک قدیس، یا یادگاری یهودی در یک موزه، در مقام نمایش گر های تاریخی اشخاص و رخداد های واقعی عمل می کنند. هنر مذهبیِ دیگری نیز هست که نقشی نمادین تر را ایفا می کند و در واقع، یک بازنمای دنیوی از اندیشه ها و مفاهیم معنوی است. باغ نمای بودایی(1) از چیدمان گیاهان، صخره ها و شن بهره می گیرد تا حواس را به توازن معنوی طبیعت جلب کند. صلیب ساده و نا متعارف پروتستان جای بدن مسیح را خالی می گذارد تا نمادی از رستاخیز(2) او و غلبه بر مرگ بسازد. جدا از


1- The Buddhist landscape garden
2- Resurrection، در برخی نظام های اعتقادی از جمله مسیحیت، به معنی رستاخیز، قیام یا برخواستن کسی از مرگ است. (م.)

ص:562

کاربرد در مقام بازنمایی دقیقِ گذشته، برخی ادیان اعتقاد دارند که می توان هنر مذهبی را هم چون مخزن یا ظرفی به کار گرفت که در بر گیرندۀ کیفیت و قدرتی ذاتاً معنوی، یا ارتباط با عالم معنوی باشد؛ برای نمونه، هندو ها معتقدند که بخشی مهم از عبادت، رویارویی یا مشاهدۀ یکی از چندین بُت شبه انسان است که به منزلة ظرف ها یا مخازنی برای تعداد بی شمار و متنوعی از خدایان هندو ی اند. برخی ادیان نیز هنر را به شکل عنصری دگر گون کننده یا تجربی در مراقبه یا عبادت به کار می گیرند. باغ نمای بودایی برای تشویق به مراقبه و کشف بصیرت طراحی می شود. از طرفی، عمل کاشتن باغ نیز برای پروردن یا شکل دادن زندگی معنوی باغبان منظور می گردد.

هنر و مسیحیت: کوشش برای رسیدن به توازن

اشاره

هنر و مسیحیت: کوشش برای رسیدن به توازن

اصول مسیحیِ مربوط به استفاده از تصاویر تلاش می کنند که جنبه های جسمانی و روحانی دین را با هم آشتی دهند. خدا در دیدگاه مسیحی، جوهری واقف به همه چیز است؛ یعنی چیزی که بازنمایی آن در قالب تصویر دشوار است. با این حال، او در شخص عیسی مسیح نیز که انسانی کاملاً بشری و کاملاً الهی است، نمایان می شود. از این رو، قابلیت باز نمایی را دارد. شاید مسیحیان به خاطر همین دو گانگی جسمانی _ روحانی است که پیوسته بر سر جایگاه صحیح هنر در عبادت بحث و جدل داشته اند. اختلاف نظر دربارۀ استفاده از تصاویر، یکی از اصلی ترین مسائلی بود که اولین تفرقه را در مسیحیت به سال 1054 پس از میلاد بین کلیسای اُرتدوکس شرقی و کلیسای کاتولیک غربی به وجود آورد. هم چنین، بحث اصلی نهضت اصلاح دین در قرن شانزدهم، جایگاه تصویر در عبادت بود.

ص:563

جایگاه تصاویر شمایلی

جایگاه تصاویر شمایلی

در هر دوی این جبهه گیری ها، شمایل شکنان اعتقاد به کفر آمیز بودن تصاویر داشتند؛ زیرا عبادت کنندگان، این تصاویر را هم چون وکیلی برای خدای نادیدنی یا معبری برای دیدار ساحت روحانی تلقی می کردند ولی شمایل پذیران که عمدتاً از کلیسای اُرتدکس شرقی بودند، اعتقاد داشتند که تصاویر می توانند هم چون جلوه ای دنیوی از عالم روحانی به کار روند، پس آنان تردیدی نداشتند که امر مقدس در تصویر حضور داشت. دنبالۀ این مجادلات به دورۀ حاضر نیز کشانده شد. به طور کلی، کلیسا های اُرتدکس شرقی و کاتولیک با شمایل ها، صلیب ها، نقاشی ها و مجسمه هایی آراسته شده اند که مسیح، مریم مقدس، حواریون و قدیسین را به تصویر می کشند و به جرأت می توان گفت که این تصاویر در درون برخی از کلیسا ها ی مذکور، به ارکان واجبی از عبادت تبدیل شده اند و عبادت کنندگان هنگام دعا در پیشگاه این تصاویر می ایستند یا زانو می زنند. لباس رسمی کشیش ها رنگی و پُر از نقش و نگار با نماد ها و طرح های قلابدوزی شد ه است ولی تصاویر در کلیسای پروتستان غربی بیشتر حالت نمادین یا تزیینی دارند. صلیب ها نا متعارفند و پیکر مسیح غایب است. مجسمه یا نقاشی پیکره های واقعی یا اصلاً وجود ندارند یا اگر هم باشند، اصلاً در تشریفات عبادی دخالت ندارند. روحانیون ردا های سیاه یا سفید رنگی می پوشند که یا فاقد هر گونه آرایۀ تزیینی اند، یا تزییناتشان بسیار کم و نا محسوس است. حتی روحانیون برخی فرقه ها از پوشیدن هر گونه لباس تشریفاتی امتناع می کنند.

بهره برداری های مدرن از تصاویر

بهره برداری های مدرن از تصاویر

ص:564

با وجود این که در کلیسا های پروتستان از شمایل نگاری سنتی پرهیز می شود ولی فن آوری های رسانه ای جدید برای نمایش متن، نگاره سازی، عکاسی و ویدیو به سرعت رشد کرده و به کار گیری شده اند. چندین تحقیق در این زمینه اشاره می کنند که این تمهیدات شاید در بیش از نصف تمام کلیسا های پروتستان موجودند. جالب این جاست که همین تحقیق ها ثابت کرده اند که کلیسا های اُرتدکس شرقی و کاتولیک تقریباً در سراسر جهان، استفاده از این فن آوری های شبیه سازی را در جریان مراسم عبادی مردود می دانند.

هنر مذهبی از روز های اولیۀ مسیحیت تا قرن بیستم، بخشی همیشه حاضر و مورد قبول از فرهنگ بصری در دنیای غرب بود. با این حال، هنرِ مذهبی در جامعۀ معاصر بیشتر مواقع همان قدر که مقبولیت فرهنگی دارد، مجادلات بسیاری را نیز برانگیخته است. نمایشگاه های موزه ای، فیلم های عامه پسند،

ص:565

نقاشی ها، حتی نمایش صحنه های تولد(1) عیسی مسیح در عید نوئل، در گیری هایی را دربارۀ به ابتذال کشیده شدن نماد های مقدس و جایگاه صحیح هنر مذهبی در زندگی تودۀ مردم، به وجود آورده است. با همۀ این ها، هنر مذهبی معاصر توانایی اش را برای القای حس تکریم و حتی متحد ساختن مردم اجتماعات گوناگون ادیان از دست نداده است. فیلم مصائب مسیح در میان اقشار وسیع فرقه های مسیحی، به ویژه کاتولیک ها و پروتستان های افراطی بسیار مورد استقبال قرار گرفت. در سال 1940، وارنر سالمن که سابقاً مدیر تبلیغاتی بود، تصویر عیسی را با نام سرِ مسیح به چاپ رساند. این تصویر در جریان جنگ جهانی دوم بین سربازان توزیع گردید و چون بسیار فراگیر شده است، یکی از قطعی ترین و قابل تشخیص ترین تصاویر مسیح برای بسیاری از مسیحیان غربی تلقی می شود.

جانشین هایی برای تصویر

جانشین هایی برای تصویر

اشتیاق برای برقراری ارتباط بصری در میان جمع اهلِ دین بسیار قوی است؛ حتی در میان آن هایی که اصولشان استفاده از تصویر گری آشکار را منع می کند یا جایی که مفاهیم معنوی، حالتی انتزاعی دارند و بازنمایی آن ها با رمز آفرینی عینی(2) کاری بسیار سخت است.

اسلام، خوش نویسی و تزیینات

مسلمانان به دلیل تحریم هایی که در قرآن آمده است، در حالت معمول از ترسیم موضوعات جاندار اجتناب می ورزند. در نتیجه، نوشتار و هنر خوش نویسی که به خودی ِ خود هندسی و تزیینی است، بخش عمدۀ هنر اسلامی را به خود اختصاص می دهد. قرآن نشان می دهد که نوشتار به اندازه ای


1- Nativity
2- concrete symbolism

ص:566

ابزار با اهمیتی است که خدا پیامش را به وسیلۀ آن برای انسان ها می فرستد. به سبب همین تقدیس کلام نوشتاری، مسلمانان شیوه ای از نوشتار را به ظهور رسانده اند که کاملاً متکلّف و تزیینی است. در تاریخ اسلام، کسانی که هنر نوشتن آیات قرآنی را به حد اعلی می رساندند، بسیار مورد احترام بودند. حروف عربی در نظر مسلمانان، به نشانه یا علامتِ هویت فرهنگی تبدیل شده است. این اتحادِ مشترک فرهنگی به دنیای غیر روحانی تعمیم یافته است و در دست نویس ها، کتیبه های کاخ ها و ساختمان های عمومی نیز دیده می شود. نوشتار حتی در فلز کاری، سفال گری و منسوجات نیز کار برد دارد. هم چنان که پیش تر ذکر گردید، اسلام در کل تصاویری که پیکر های جاندار انسان ها یا حیوانات را ترسیم می کنند، قبول ندارد؛ از همین رو، در دنیای اسلام، تصاویر مذهبی با طرح هایی متشکل از تزیینات هندسی و گیاهی به وفور دیده می شوند و در همان حال، این طرح ها پیامی رمزی نیز دارند؛ کاربرد آن ها به شکل مکرر و یکنواخت، به ذات لا یتناهی خدا اشاره دارد. هنر اسلامی به خاطر سرشت عمدتاً تزیینی اش، بیشتر مواقع در منسوجات، فرش ها، سفالینه ها، چوب و سنگ حجاری شده و معماری به کار برده می شود و نه هم چون دیگر ادیان در مجسمه سازی و نقاشی. شاید به همین دلیل است که بیشتر هنرمندان مسلمان، به استثنای تعداد کمی از خوشنویسان، ناشناس باقی می مانند. به ندرت دیده می شود که آثار هنر اسلامی امضای هنرمند را بر خود داشته باشند.

آیین بودا و فضای دگرگون کنندۀ باغ

آیین بودا و فضای دگرگون کنندۀ باغ

طبیعت در بخش عمده ای از هنر بودایی، جایگاهی مهم و در اعتقادات بودایی نقشی محوری دارد. این امر چیزی جدا از طرز فکر غربی است که هنر را به مثابه وسیله ای برای بازنمایی یا حتی مجسم کردن جهان معنوی می داند.

ص:567

در عوض، بوداییان کل طبیعت را منزل گاه ارواح، یا هامی می دانند که داخل تخته سنگ ها، آب، درختان و کوه ها زندگی می کنند. انسان تأثیر متقابل بر طبیعت می گذارد و طبیعت نیز به نوبۀ خود بر ذهن و جسم انسان اثر می گذارد. هدف از این تعامل، حالتی از ساتوری(1) یا بصیرت است.

باغ نما یکی از بارز ترین تجلی های زیبایی شناختی است که اصول بودایی را در خود دارد. چنین باغ هایی برای بوداییان نقشی باز نمایانه را در فراهم کردن نگاه گذرایی از جهانِ پیش ِرو ایفا می کنند.

شینتو یکی از قدیمی ترین شاخه های آیین بودا، از معابد طبیعی که صخره ها، دریاچه های کوچک و آبشار ها را به کار می گرفتند، به دو منظور استفاده می کرد: باز نمایی طبیعت در مقیاسی کوچک تر و ایفای نقشی باز نمایانه در جهت تأکید بر زیبایی اُخروی.

ذِن که یکی از شاخه های متأخر آیین بوداست، از مفهوم باغ ها در مقام پیوندی به جهان معنوی به گرمی استقبال می کند ولی به شیوه ای انتزاعی تر؛ برای نمونه، در این جا می توان حضور آب را تنها به وسیلۀ صخره ها یا خزه با چیدمانی که می تواند اشاره به بستر رود خانه کند، بازنمایی کرد.

باغ ها از نظر بوداییان، چند حقیقیت معنوی را مجسم می کنند. از جمله این اعتقاد که زندگی دائماً در حال دگر گونی یا تغییر است. بیشتر باغ نما ها برای بیان این امر، طراحی نا منظمی را با چیدمانی نا متقارن از عناصری هم چون صخره ها و گیاهان به تصویر می کشند. پر چین ها و معابر معمولاً به جای این که چهار گوش یا مستقیم باشند، منحنی اند. باغ نما فضایی پرورش یافته و در همان حال نقشۀ آن عمداً نا محسوس است. بوداییان معتقدند که این زیبا یی شناسی


1- satori، واژۀ ژاپنی که به معنای بصیرت است. (م.)

ص:568

نامنظم و نا تمام، ناظر را به کامل کردن متفکرانۀ طرح فرا می خواند و به این ترتیب، او به وسیلۀ مشارکت و تعامل مؤثر با باغ، دگرگون می شود.

آیین هندو و عمل مشاهده

آیین هندو و عمل مشاهده

محور اصلی عبادت خدایان و الهه های چند گانۀ آیین هندو، تصویر سازی بصری است. هندو ها از هنر به عنوان حاملی استفاده می کنند که از طریق آن، خدایان در صُور انسانی مجسم می شوند و در قالب تندیس ها، دیوار کوب ها، قالب های پلاستیکی و حتی به وسیلۀ بازیگران در برنامه های تلویزیونیِ دنباله دار به تصویر کشیده می شوند. این صُور نیز نقشی تجربی و دگر گون کننده را در عبادت ایفا می کنند؛ زیرا هندو ها اعتقاد دارند که بُت در واقع آن هایی را می بیند که در پیش رویش عبادت می کنند. اصطلاحی که برای قصدِ عبادت به کرات توسط هندوها استفاده می شود، قصد درشن یا مشاهدۀ خدا است. این عملِ مشاهده به قدری اهمیت دارد که وقتی بُتی هندو ساخته می شود، در آخرین کار _ که عملی تشریفاتی است _ از طریق ضربۀ قلم موی آغشته به رنگ یا به وسیلۀ جا دادن گوی هایی از جنس چینی درون کاسه های چشم، پیکره را صاحب چشم می کنند.

هندو ها استقبال مشتاقانۀ خود را از مشاهده و تعامل با تصاویر مذهبیِ خارج از مکان های عبادت، حتی تصاویری که از طریق رسانه های گروهی به نمایش درمی آیند، به اثبات رسانده اند. یک برنامۀ تلویزیونی دنباله دار به نام رامایان که داستانی بر اساس یک حماسۀ مذهبی باستانی است، در سال 1987در شبکۀ تلویزیونی دولتی هند، دورداشران به نمایش درآمد و شوری را در سراسر این کشور به پا کرد. در بسیاری از خانه های هندی، نگاه کردن به رامایان تبدیل به

ص:569

مراسمی مذهبی شد، به گونه ای که بینندگان جلوی صفحۀ تلویزیون بخور می سوزاندند و دستگاه تلویزیون را با تاج های گل تزیین می کردند. زمانی که قسمت های دنباله دار این برنامه یک سال و نیم بعد به پایان رسیدند، به محبوب ترین برنامه ای تبدیل شده بود که تا کنون در تلویزیون هند به نمایش درآمده است.

آیین یهود: هنر و یادآوری

آیین یهود: هنر و یادآوری

آیین یهود بیشتر به خاطر پیروی از ده فرمان که ایجاد تصاویر کنده کاری شده را منع می کند، دینی شمایل شکن تلقی می شود. گر چه، این منع تنها مربوط به تصاویری است که در بُت پرستی استفاده می شوند. در واقع، عهد قدیم جایگاه بیان تزیینی به طریق هنرمندانه را به مثابه اصلی محوری در زندگی مذهبی یهودی ارج می نهد.

در آغازِ فصل 25 از کتاب مهاجرت بنی اسراییل،(1) شرحی مفصل آمده است مبنی بر این که صندوق تورات(2) که ده فرمان در آن جا دارد و خیمۀ مقدسِ(3) مورد استفاده برای عبادت، به چه طریق با شکوهی به وسیلۀ چوب های مرغوب، فلزات و سنگ های قیمتی و پارچه های رنگی آراسته شده بودند. کتاب مهاجرت بنی اسراییل، در فصل 31 از یک هنرمند مقیم به نام بِزالل(4) اسم می برد که از نعمت مهارت در همگی انواع صنایع برخوردار بود و مسئولیت ساخت طرح های هنرمندانه با فلزات، سنگ و چوب به او محول گردید. میل شدید برای بیان بصری، بخشی مهم از حکایت سراسر تاریخ یهود بوده است. این در حالی است که هنر مذهبیِ دیگر ادیان در آزمون سخت فرهنگی خاصی به تدریج شکل گرفته است ولی یهودیان سلطه و تبعید


1- Exodus، دومین کتاب انجیل است که مهاجرت قوم بنی اسرائیل را از مصر و دریافت کردن ده فرمان را توسط حضرت موسی بالای کوه سینا شرح می دهد. (م.)
2- the Ark of the Covenant، به نقل از کتاب مقدس، صندوقی است که موسی دو لوح سنگی حاوی ده فرمان را درون آن گذاشت. (م.)
3- Tabernacle، طبق شرح عهد قدیم، خیمه ای است که موسی آن را در جریان مهاجرت بنی اسرائیل از مصر ساخت تا صندوق ده فرمان را با آن حمل کنند. (م.)
4- Bezalel، طراح و سازندۀ اصلی خیمۀ مقدس. (م.)

ص:570

در کشور های بیگانه را از پایان فرمانروایی سلیمان شاه در 922 پیش از میلاد تحمل کرده اند. در نتیجه، هنر یهودی، بسیاری از سبک ها و صُور هنری فرهنگ های محل اقامتش را جذب نمود. از این رو، تعیین یک سیر سبک شناختی واحد که بیان بصری یهودی را به طور موجَز باز گو کند، کاری بسیار دشوار است. به هر حال، تصور یادآوری برای یهودیان موضوعی بسیار با اهمیت است و این امر در مصنوعات و اشیاء آیینی، معروف به جودایکا که در بنا های تاریخی و موزه های سراسر جهان گرد آوری شده اند، تجلی می یابد. این گنجینه های خاطرۀ فرهنگی با رشد تدریجی در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم یعنی زمان مهاجرت یهودیان از مناطق دور افتاده و تشکیل جمعیتی با یکپارچگیِ بسیار بیشتر در فرهنگی بزرگ تر، یک باره در اروپا پدیدار گردید. پوشش های تورات، نیمکت های ختنه،(1) نقاشی ها و اشیاء آیینی از کنیسه ها و درون مکان های عمومی بیرون آمدند و برای کمک به ساختن هویت یهودی در میان بسیاری از هویت های قومی اروپا به کار گرفته شدند. این گنجینه های عمومی، کنیسه ها نیستند و در چنین موقعیتی، این اشیاء در بافتی مذهبی مورد استفاده قرار نمی گیرند ولی آن ها کاربردی باز نمایانه برای یهودیان دارند و می توانند بخشی تغییر یافته از هویت مذهبی شان تلقی شوند. این یادگار ها در نظر یهودیان نه آثار تاریخی صرفاً بی حرکت، بلکه فضا ها و اشیایی هستند که بیان گر هویت آن ها در گذشته و گواه هویت شان در زندگی معاصرند.

حفظ شتاب همراه با عمل مذهبی

حفظ شتاب همراه با عمل مذهبی


1- Circumcision bench

ص:571

همگی پنج مذهب بزرگ جهان، برای انتقال عقاید، رسوم و ثبت تاریخی جهانِ دین، مجموعه ای از شیوه های بیان بصری را به وجود آورده اند. با ظهور فن آوری های جدیدِ تصویر سازی و رسانه های گروهی، این شیوه ها و اصول که بر آن ها نظارت دارند، هنوز هم در حال تغییر و تحول اند.

نوشتۀ وَن کورنِگای

ترجمۀ فرهاد صادقی

ص:572

برای مطالعۀ بیشتر

برای مطالعۀ بیشتر

Cohen, R. (1998). Jewish Icons: Art and society in modern Europe. Berkley: University of California Press.

Eck, D. (1998). Darshan: Seeing the diving image in India. New York: Columbia University Press.

Elgood, H. (1999). Hinduism and the religious arts. London: Cassel.

Gibson, D. (2004, February 21). What did Jesus really look like? The New York Times, Section B, Page 7.

Miles, M. (1985). Image as Insight: Visual understanding in Western Christianity and secular culture. Boston: Beacon Press.

Morgan, D. (1999). Protestants and Picture: Religion, visual culture, and the age of American mass production. New York: Oxford University Press.

Pilgrim, R. (1993). Buddism and the arts of Japan. Chambresburg, PA: Anima Books.

ص:573

فهرست نویسندگان

فهرست نویسندگان

آرمسترانگ، ریچارد Richard N.Armstrong

استارجیل، آماندا Amanda Sturgill

استوت، دنیل Daniel A. Stout

اُجو، متیو Matthews A.Ojo

باداراکّو، کِلِر Claire Badaracco

برایانت، جنینگز Jennings Bryant

پالمر، آلن Allen W. Palmer

دانکِین، دین Dean Duncan

دورهام پیترز، جان John Durham Peters

رابرت پترسِن، تاد Todd Robert Petersen

سمئول سِن، اریک Eric Samuelson

قَلّاب، عبدالله Abdullahi A.Gallab

کارس تارفِن، متا.جی. Meta G.Carstarphen

کِرِسمَن، دِیل Dale Cressman

کلوسن، دِین Dane S.Claussen

کمپبل، هیدی Heidi Campbell

کورنِگای، وَن Van Kornegay

کوهن، یوئل Yoel Cohen

کِیشیاپ، رینا Rina Kashyap

گراهام، مارک Mark W.Graham

گِلِن کامینز، آر. R.Glenn Cummins

گلن هووارد، روبرت Robert Glenn Howard

ص:574

گوتیه رز، کتی Cathy Gutierrez

لاپُرته، ویکتوریا Victoria Laporte

لاتِجو، فُلا Fola Lateju

لافت، شِینی Shanny Luft

لاموره، ادوارد Edward Lee Lamoureux

لوییس، تاد Todd V.Lewis

لیچ، رابرت Robert Leach

لیندلوف، تامس Thomas R.Lindlof

لیند هِد کوییست، والری Valerie Lind Hedquist

مَتسِن، کرِیگ Craig E. Mattson

میچل، جولیون Jolyon Mitchell

نلسِن درامهلر، متیو Matthew Drumheller

وارن، هیلاری Hillary Warren

هاچینسِن، داون Dawn L. Hutchinson

هامان، لوییس Louis J.Hamman

هچر، آنتونی Anthony Hatcher

هِدکوییست، والری Valerie Hedquist

هوور، استوارت Stewart M. Hoover

ص:575

فهرست اَعلام (فارسی)

فهرست اَعلام (فارسی)

آئورلیوس آگوستین: 307-329-330-331-332

آپادانا: 289

آپتون سینکلر: 202

آخرین وسوسه های مسیح: 100-210-245-269-340

آدولف آپیا: 159

آدولف زوکر: 234

آرتور چارلز کلارک: 29

آرمانو اولمی: 240

آروندهاتی روی: 202

آفرا بن: 200

آگدن نش: 38

آگدن: 331

آگوستین: 307

آل جولسن: 216-217-235-241-242-245

آلبرت انیشتین: 308

آلریچ زینگلی: 75

آلگرنون تناسین: 260

ص:576

آلن گینزبرگ: 228

آمریک پرسبرگر: 239

آمیش ها: 267

آن هاچینسن: 209

آناتول لیتوک: 238

آنتونی کامستاک: 209

آندرو کارگا: 67

آندری تارکوفسکی: 244

آندریاس کارل استات: 75

آنسلم: 307

آوره لین ماری لوینه پو: 159

آی. آ. ریچاردز: 38-329-330-331

آیات شیطانی:15-54-204-267-339

آیت الله خمینی رحمه الله : 205

ابراهام اسحق کوک: 87

اتحاد کابلی بین الایمانی ملی: 32

اچ. جی. ولز: 177

ادموند گتیه: 303-304

ادوارد ار. مارو: 167

ادوارد سعید: 54

ادوارد ویلر: 49

ادوین ون اتین: 166

اُرال رابرتز: 30-98-99-106-109-218

ص:577

ارسطو: 155- 303

ارنست الکساندرسن: 165

اسامه بن لادن: 152

اسپوتنیک: 29

استفانو مادرنو: 254

استفن وب: 41

استن براخاژ: 240

استنلی فیش: 141-142

اسحق رابین: 87-188-191

اسحق نیوتن: 308

اسراییل:53-185-187-188-189-190-191-193-194-296-

اسقف فالتون جی شین: 110-177-218

افلاطون: 19-37-303

اگنس واردا: 240

الجزیره: 56-152-153

القاعده: 151-152

الکساندر پوپوف: 164

الکساندر داوژنکو: 240

المپیا: 252

المر رایس: 159

المر گنتری: 108-204-243

الیزابت آیزنشتاین: 174

الیزابت کلاره پرافت: 106

ص:578

ام. نایت شیامالان: 217

امانوئل کانت: 306

امبرتو سراتو: 287

امویان: 289

امی گرانت: 96

امی لاول: 226

انداختس بیلدر: 254

اندرو برادفورد: 259

اوسیریس: 296

اومبرتو اکو: 334

اونجلیسم:63-66-98-118-130-131-133-167-262

اِی. ای کامینگز: 225

ایران: 289-318

ایسائو تاکاهاتا: 246

ایمی سمپل مک فرسن: 106-166-218

اینگمار برگمان: 242

باب جونز پسر: 97

باربارا کاپل: 240

بارتولومه دلاس کازاز: 275

بارُن دِ هولباخ: 207

بارنت نیومن: 321

باریکة غزه: 151

ص:579

باشگاه 700: 30

بث مور: 95

بدون دخترم هرگز: 340

برجای مانده:84-95-97-204-220

برندا براشر: 65

بری فیتز جرالد: 217

بشوع: 189

بقهیلا: 187

بلاگا دیمیتروا: 224

بلز پاسکال: 39

بلیک: 48

بنی اسراییل: 307-360

بنی هین: 179

بنیامین فرانکلین: 259

بهاراتا: 156

بهاگاوات گیتا: 322

بیت الله: 287

بیلی گراهام: 1-29-67-96-97-98-99-111-167-176-178-218-220-262

پاپ ژان پل دوم: 209-268

پاپ گرگوری پانزدهم: 254

پال کراچ: 31-178

ص:580

پالین هنسن: 340

پت رابرتسن: 30-84-98-100-111-178-219

پراکسیتلس: 251

پرامیس کیپرز: 95

پرزبیتارین:63-82-83-117

پرسپولیس: 289

پل تیلیش: 167

پل دانبار: 223

پل رَدَر: 166

پل شریدر: 242-244-245

پل قدیس: 75

پنتاکوستالیست ها: 268

پولیکلیتوس: 251

پیتر آنت: 208

پیتر بروک: 159

پیتر هان: 159

پیورتین ها: 23-38

تئودور روزولت: 202

تام دالی: 240

تامس آکوییناس: 17-308

تامس آی. لایو: 208

تامس ادیسون: 53

ص:581

تامس اف. تورنس: 308

تامس اینس: 232

تامس باولدر: 208

تامس پاین: 207

تامس پرینس: 260

تامس رید: 305

تامس کک: 260

تامس کین: 159

تامس کینکید: 321

تامس نلسِن: 95

تامس وولستِن: 208

تامس هابز: 207

تامسن مرتِن: 228-334

تانگکاس: 323

تکنو کفر: 63

تله ونجلیسم:94-98-105-129-131-313

تّمی فی بیکر مسنر: 106-109-178-219

توری بوشی: 256

تیچ نات هان: 1

تیلهارد دوشاردن: 312

تیم رابرتسن: 99

تیموتی لهایی: 14-84-204

ص:582

جان اسکوپز: 83-99-210

جان اشتین بک: 202

جان بانیان: 203

جان بری من: 228

جان تبل: 260

جان دان: 225

جان دانتون: 259

جان ریت: 169

جان فورد: 239

جان کاساویتس: 240

جان کالوین: 75

جان کاولتی: 47

جان گریرسن: 237

جان لاک: 203-303

جان میلتن: 48-225-228-259

جان نلسن داربای: 204

جان وزلی: 260

جان هیک: 308

جاناتان سویفت: 200

جانیس رادوی: 142

جرج الیوت: 201

جرج بوش: 130-210

جرج فاکس: 259

ص:583

جرج کارلین: 25

جرج لوکاس: 48

جرج مک دانلد: 39

جرج میشل: 288

جرج وایتفیلد: 98-260

جرج هربرت: 225

جری فالول:84-100-111-256

جری. بی. جنکینز: 14-204

جعفر پناهی: 247

جفری هیو: 25

جنبش اخوان المسلمین: 86

جو رایلی: 156

جوزف کمپبل: 46-47-48

جوگلیمو مارکونی: 164

جولیا وود: 40

جوی هاریو: 278

جویس مِیِر: 106

جهاد اسلامی: 151

جی. آر. تالکین: 15

جی. کی. چسترتن: 224

جی. هارولد النس: 29

جیان لورنزو برنینی: 254

جیکوب لاندو: 194

ص:584

جیم بیکر: 30-98-100-109-178-347

جیمز جویس: 48-202-204-210

جیمز کری: 41

جیمز کلارک مکسول: 164

جیمز مک گریدی: 82

جیمز ولدن جانسن: 225-227

جیمی استیوارت: 217-219

جیمی سواگارت: 30-10-109

جین آوستین: 202

جیندرا: 49

چارلز اولسن: 227

چارلز ای. کاگلین: 30-169

چارلز برنت: 240

چارلز پنجم: 208

چارلز پی یرس: 141

چارلز داروین: 82

چارلز دیکنز: 201- 202

چارلز کانینگهام بایکوت:115

چارلز لایپی: 260

چیم پُتُک: 204

حاسیدیون: 186-187

ص:585

حردی:185-186-187-188-189-191-192-267

حزب الله لبنان: 34

حضرت علی (ع): 288

حضرت محمد صلی الله علیه و آله :52 -54-74-93-169-287-288-290-297

حضرت مریم (س): 298-299-300

حضرت موسی (ع): 51-93- 296-307

حماس: 151-152

خاخام الیعزر: 186

خانوادة رُچیلد: 18

خلیج فارس: 54

دارالسعید السعودا: 290

داگ آندروود: 259

دالایی لاما: 1-63

دانته: 228

دایلن تامس: 224

دبورا شوگر: 38

دروتی ال. سایرز: 167

دعتی لئومی: 185

دنیل استوت: 145-269

دنیل بل: 137

دنیل دفو: 200-201

ص:586

دنیل لرد: 217

دوایت دی مودی: 82

دونالد وایلدمن: 100-346

دیک شپرد: 166

دیوید پل نورد: 262

دیوید مورگان: 76

دیوید ناگل: 334

دیوید وارک گریفیث: 216-232-233-269

دیوید هیوم:203-304-305

رابرت تی. کریگ: 37

رابرت جانسن: 33

رابرت دووال: 217-245

رابرت فراست: 224

رابرت فلاهرتی: 240

رابرت لاول: 228

رابرت ویلسن: 159

رابیندرانات تاگور: 226

رابینسن جفرز: 224

راپرت مُرداک: 99

رامایانا: 222

رایان لیتل: 220

راینر ماریا ریکله: 224

ص:587

رجینالد فسندن: 29-165

رضا صفا: 34

رقص فاطیما: 53

رکس هامبارد: 29-98-99-106

رکسلا ون ایمپی: 106

رمزداوینچی: 1

رنه دکارت: 203-207-303-304

رنه فالکونتی: 236

روبر برسون: 241-242

روبرتو روسیلینی: 240

روبن توری: 82

روبنس: 321

رودلف بولتمان: 308

رولن استیوارد: 94

رومر گودن: 239

رونالد ریگان: 130-263

رونالد. سبلی رایت: 167

ریچارد بروکس: 243

ریچارد دوچر: 220

ریچارد شکنر: 159

ریچارد ویور: 37

زئوس: 252

ص:588

زرتشت: 93

زنوفان: 207

زولکیپل: 40

زی یهودا کوک: 87

زیگموند فروید: 46

ژاک ایول: 38-173

ژانِ آرکادیا: 219

ژان تومر: 227

ژان رنوآر: 239-240

ژان روش: 240

ژان کوکتو: 202

ژرژ ملیس: 216

ژوزف تالما: 159

ژوزف هلر: 202

ژیلان پوستن: 54

ساتیا جیت رای: 259-240

سام همیل: 229

ساموئل ریچارسن: 199-200-201

ساموئل گلدفیش: 234

ساموئل مورس: 93

ساموئل هانتیگتِن: 54

ص:589

سرخپوست چریکی: 295

سزار نیکولاس الکساندر: 94

سسیل دومیل: 217-234

سقراط: 19

سلطان عبدالعزیز: 94

سلمان رشدی: 15-204-205-267-339

سندرا موریارتی: 334

سوزان لانگر: 332-333

سوزان لوری پارکز: 159

سوفسطاییان: 37

سی. اس. لویس: 167

سید قطب: 86-151

سیسرون: 37-38

سینکلر لوییس: 108-204

شبکه های ماهواره ای بین الایمانی بصیرت: 32

شرلی تمپل: 237

صدام حسین: 151

صلاح الدین ایوبی: 290

صوفی گری: 52

عاروتس شوع: 190

عباس کیارستمی: 240-246-247

ص:590

عبدالحسین چودهری: 339

عثمان: 288

عذرا پوند: 21-226

عرو شبات: 187

عصر ویکتوریا: 23

علامه مودودی: 151

عمر: 288

عوود یایسف: 187-190

عیسی مسیح: 296-297-298-299-358

فائدروس: 19

فرانسیس آزبری: 260

فرانسیس بیکن: 203

فرانک بورزاگ: 240

فرانک کاپرا: 238

فرانک لوترمات: 261

فردریش شیلر: 159

فلسطین: 53

فلنری اکانر: 15

فیدیاس: 251

فیلیپ دوم: 208

فیلیس ویت لی: 223

ص:591

قرآن: 223-226-297-358

قزوین: 289

قصر ناسوس: 318

قول العرب: 194

قول حی: 190-191

قول نشاما: 191

قیصر ویلهلم: 94

کاترین کولمان: 106-218

کارل بارت: 316

کارل لامل: 234

کارل یونگ: 46-48

کانال ادیسه: 32

کانال سوئز: 53

کانال هالمارک: 33

کانتی کالن: 227

کای حافظ: 56

کت استیونس: 268

کرانة باختری: 151-186

کرسول: 289-290

کریستف کلمب: 273

کریشنا: 222

کریگ گِی: 40

ص:592

کریل چرچیل: 159

کعبه: 287-290

کفر حبد: 187

کلارنس دارو: 83

کلاوس بران جنسن: 142

کلایو. تی. پروبین: 203

کلیسای احمقان: 64

کن واترز: 263

کنجی میزوگوجی: 240

کینتوسکوپ: 53

گئورک کایسر: 159

گابریل اکسل: 245

گاله صهل: 191

گالیلئو گالیله: 209

گراهام گرین: 15

گرترود اشتین: 202

گروه بریس: 340

گروه قدیسان روز واپسین:32

گوتنبرگ: 174

گیلبرت تننت: 260-261-268

لئو مک کاری: 240

ص:593

لئوپولد یسنر: 159

لئون کائتانی: 288

لارنس فرلینگهتی: 228

لپتر: 269

لنگستِن هیوز: 227

لودویگ دوری ینت: 159

لوییس بونوئل: 242

لوییس بی. میر: 234

لوییس ژوکوفسکی: 227-228

لیدی موراسکی شیکیبو:200

لیمن استیوارت: 81-82

لیندلوف: 144-267-269

ماتیاس گرانوالد: 320

مادر آنجلیکا: 106-110

مارتین اسکورسیزی: 244-245

مارتین بوبر: 19

مارتین کویگلی: 217

مارتین لوتر: 208

مارتین لوترکینگ: 116

مارشال مک لوهان: 173-311-312-313-314-315

مارک پینسکی: 1

مارک تواین: 13-15

ص:594

مارک روتکو: 321

مارکس: 237

مارکیون: 207

ماروین اُلاسکی: 263

ماریان ویلیام سن: 1

ماساچو: 321

ماکس راینهارت: 159

ماندانا: 323

مانوئل کستلز: 137

مایا آنجلو: 227

مایکل پاول: 239

مایکل دبلیو اسمیت: 96

مِتُدیست: 260

مجموعه سفر ستاره ای: 48-49

مجید مجیدی: 247

محمد بن عبدالوهاب: 86

مخملباف: 247

مَدونا: 138

مری بیکر ادی: 299

مری پیکفورد: 233

مری وایتهاوس: 339

مسجد احمد: 290

مسجد الاقصی: 287-290

ص:595

مسجد الجویوسی: 291

مسجد الحرام: 287-290

مسجد سلطان: 290

مصائب مسیح: 97-138-176-218-220-269

مصطفی مسمودی: 53

معریو: 186

مک کارتیسم: 144

مل گیبسن: 97-217-218

ملا محمد عمر: 77

ملکه الیزابت: 168

ملکه ویکتوریا: 94

موردخای الیاهو: 190

مورمون ( ها):110-145-268-340

مهماتما گاندی: 115-116

میرچا الیاده: 45-47

میشپاها: 187

میشل فوکو: 309

میکل آنجلو: 254-321

میگل دِ سروانتس: 200

میلتن برل: 218

ناپلئون سوم: 94

ناپلئون: 18

ص:596

ناتیاساسترا: 156

ناصرالدین شاه: 94

نورتروپ فرای: 46-48

نیکولا تسلا: 164

نیکولاس ایمریخ: 26

نیکولاس نگروپونته: 311-314

نیل پستمن: 311-312-313-314

واترگیت: 144

واچل لیندزی: 227

واکر پرسی: 332

والت ویتمن: 224-228

والتر اْنگ: 38

والتر راشنبوش: 82

والتر مه یر: 167

واین دلوریا: 274-278

وب سایت بیلیف نت: 63

ولتر: 203

ووتناو: 269

وول سووینکا: 159

وهابیت: 86

وهابی گری: 52

ویرجینیا ولف: 202

ص:597

ویشنو: 322

ویکا: 63

ویکتور شاستروم: 240

ویکتور هوگو: 159

ویلیام باتلر ییتس: 224

ویلیام پالی: 307

ویلیام جنینگز برایان: 83

ویلیام رایلی: 83

ویلیام شکسپیر: 26

ویلیام کارلوس ویلیامز: 226-228

ویلیام گیبسن: 61

ویلیام وایلر: 217

ویلیام هیز: 210

ویلیام. اس. باروز: 202

ویم وندرس: 240-245

ها آرتس: 186

هارولد ینیس: 173

هاریت مونروئه: 225-226

هاعدا: 187

هال لیندزی: 84

هانریش هرتز: 164

هانس گئورگ گادامر: 19

ص:598

هایائو میازاکی: 246

هربرت ای. جامپ: 216

هرودوت: 18

همحنه هحردی: 187

همودیع: 186-187

هنری بینگ کرازبی: 217

هنری فیلدینگ: 199-200

هنری کینگ: 233

هنری هشتم: 208

هوارد هاکس: 240

هومر: 228

ههوما: 187

هیلاری کلینتون: 201

هیلاری وارن: 269

یاتد نئمان: 186-187

یاسوجیرو ازو: 239-240-242

یان مارتل: 15

یان وات: 201-202

یان وان آیک: 320

یدیعوت احرونوت: 186

یرژی گروتوفسکی: 159

یوجین اونیل: 159

ص:599

یورگن فه لینگ: 159

یورگن هابرماس: 19

یوزف پایپر: 41

یوسف آیبیش: 159

یوسف اسلام: 268

یوشع: 39

یوم شیشی: 187

یوم لیوم: 186

یوناس باریش: 158

ییسراییل کاتصور: 188

ص:600

فهرست نهادها

اتحاد کابلی بین الایمانی ملی

National Interfaith Cable Coalition

اتحادیۀ خانوادۀ آمریکایی

American Family Association

اتحادیة کتاب های پاک

Clean Books League

اتحادیۀ ملی تبشیریون

National Association of Evangelicals

ادارة نظارت بر تولید

Production Code Administration

اردوی مبارزه برای مسیح

Campus Crusade for Christ

استانداردهای خبرپراکنی بریتانیا

the British Broadcasting Standards Commission

انجمن آمریکایی انجیل

American Bible Society

انجمن تهیه کنندگان و پخش کنندگان تصویر متحرک آمریکا

Motion Picture Producers and Distributors of America

انجمن حراست ملی

National Vigilance Association

انجمن جهانی بنیادهای مسیحی

WCFA, World’s Christian Fundamentals Association

انجمن رده بندی فیلم بریتانیا

British Board of Film Classification

ص:601

انجمن رهبری مسیحیت نواحی جنوب

the Southern Christian Leadership Conference

انجمن مبارزه با منکرات

Society for the Suppression of Vice

انجمن مراقبت و حراست

Watch and Ward Society

انجمن ملی سانسور (فیلم)

National Board of (film) Censorship

انجمن ملّی شایستگی

the National Legion of Decency

انجمن وایکلیف انجیل

Wycliffe Bible Society

پروژۀ نیمکت اینترنتی و زندگی آمریکاییان

the Pew Internet and American Life Project

جبهۀ رِو. دونالد ویلدمون برای تلویزیون بهتر

Rev. Donald Wildmon’s Coalition for Better Television

جنبش ملی گرای راشتریا سوایامسواک سانگ

Rashtriya Swayamsevak Sangh

دفتر ملی ادبیات فاخر

National Office of Decent Literature

سازمان ملی ادبیات منزه

National Organization for Decent Literature

سازمان ملی برنامه سازان مذهبی

National Religious Broadcasters

سپاه نزاکت

Legion of Decency

شبکۀ پخش ترینیتی

Trinity Broadcasting Network

شبکۀ تلویزیونی ستارۀ روز

DayStar Television network

ص:602

شبکۀ تلویزیونی کلمۀ جاوید

Eternal Word Television Network

شبکۀ خانوادۀ پیمان باپتیست جنوبی

Southern Baptist Convention’s Family Net

شبکۀ دیش

DISH Network

شبکۀ ماهواره ای بین الایمانی بصیرت

Vision Interfaith Satellite Network

شرکت بیگ آیدیا

Big Idea Inc

شرکت خانوادۀ بین المللی

International Family Corporation

شورای روابط اسلام و آمریکا

Council on American-Islamic Relations (CAIR)

صنعت معاصر موسیقی مسیحی

contemporary Christian music: CCM

طریقت چانک سیندول برای زندگی

Texan Chunk Swindoll's Insight for Living

کانال ادیسه

Odyssey Channel

کانال ایمان و ارزش ها

Faith and Values Channel

کانال بین المللی اسلام

Channel Islam International

کانال خانواده

The Family Channel

کمیسیون ارتباطات فدرال

the Federal Communications Commission

کمیسیون تلویزیون مستقل

the Independent Television Commission

گروه پژوهشی بارنا

The Barna Research Group

گروه دیده بان رسانۀ عرب

ص:603

Arab Media Watch

ماهوارة ویدیویی سلطه

Dominion Video Satellite

مجمع ملی اخلاق عمومی

National Council of Public Morals

هیئت استانداردهای تبلیغاتی

the Advertising Standards Authority

ص:604

فهرست اَعلام (انگلیسی)

فهرست اَعلام (انگلیسی)

Abraham Yitzhak Kook

Adolph Zukor

Adolphe Appia

Agnes Varda

Aimee Semple McPherson

Aleksandr Popov

Alexander Dovzhenko

Allen Ginsberg

Amy Grant

Amy Lowell

Anatole Litvak

Andreas Karlstadt

Andrew Carega

Ann Patchet

Anne Hutchinson

Anni Dillard

Anthony Comstock

Aphra Behn

Arthur Charles Clarke

Arundhati Roy

Aurélien-Marie Lugné-Poë

Axtell morren

Barbara Kopple

Baron d’Holbach

Bartolome de Las Casas

Beth Moore

Brenda Brasher

ص:605

Carl Laemmle

Caryl Churchill

Chaim Potok

Charles Burnett

Charles coughlin

Charles Cunningham Boycott

Charles E. Coughlin

Charles Fuller

Charles Olson

Charles Peirce

Charles Stanley

Clarence Darrow

Countee Cullen

Daniel Bell

Daniel Defoe

Daniel Lord

David Morgan

David Naugle

Dick Sheppard

Dorothy L. Sayers

Dwight D. Moody

Dylan Thomas

Edward R. Murrow

Edwin Van Ettin

Elizabeth Clare Prophet

Elizabeth Eisenstein

Elmer Rice

Emeric Pressburger

Ermanno Olmi

Ernst Alexanderson

Eugene O’Neill

Ezra Pound

Flannery Oconnor

François-Joseph Talma

Frank Borzage

Frank Capra

ص:606

Friedrich Schiller

Friedrich Schiller

G.K. Chesterton

Gabriel Axel

Geoffrey Chaucer

Geoffrey Hughes

Georg Kaiser

George Carlin

George Méliès

George Whitefield

Gertrude Stein

Gian Lorenzo Bernini

Graham Green

Gretel ehrlich

Gugliemo Marconi

Gush Emunim

Hal Lindsey

Hans-Georg Gadamer

Harlequin

Harold Innis

Harriet Monroe

Heinrich Hertz

Henry David Thoreau

Henry King

Herbert A. Jump

Hiyao Miyazaki

Humphrey Jennings

Ian Watt

Isao Takahata

J. Alfred Prufrock

J. Harold Ellens

J.R.R. Tolkien

Jack Kerouac

Jack Van Impy

James Clerk Maxwell

James Dobson

ص:607

James McGready

James Weldon Johnson

Jan van Eyck

Janice Radway

Jayber Crow

Jean Cocteau

Jean Rouch

Jean Toomer

Jerry Falwell

Jerzy Grotowski

Jimmy Swaggart

Joe Riley

John Ankerberg

John Berryman

John Bunyan

John Calvin

John Cassavetes

John Grierson

John Nelson Darby

John Reith

John Scopes

Jonas Barish

Joseph Heller

Joy Harjio

Joyce Meyer

Jürgen Fehling

Jurgen Habermas

Jyllands - Posten

Kai Hafez

Kathleen Norris

Kathryn Kuhlman

Kenji Mizoguchi

Kenneth Copeland

Klaus Bruhn Jensen

Lady Murasaki Shikibu

Lawrence Ferlinghetti

ص:608

Leo McCarey

Leopold Jessner

Louis B. Mayer

Louis Zukofsky

Ludwig Devrient

Lyman Stewart

M. Night Shyamalan

Manuel Castell

Marianne Williamson

Mark pinsky

Marshall McLuhan

Martin Buber

Martin Quigley

Mary Baker Eddy

Mary Pickford

Matthias Grunewald

Max Rheinhardt

Michael Powell

Michael W. Smith

Milton Berle

Moll Flanders

Mordechai Eliahu

Morris Cerullo

Neil Postman

Nicola Tesla

Nicolas Eymerich

Nicolas Negroponte

Oral Roberts

Ovadiah Yosef

Pat Robertson

Patricia Hampl

Paul Crouch

Paul Radar

Paul Schrader

Peter Annet

Peter Brook

ص:609

Peter Hall

Poul Tillich

Rainer Maria Rilke

Randy singer

Reginald Fessenden

Reginald Fessenden

Rene Gutteridge

Reuben Torrey

Rex Humbard

Rexella Van Impy

Richard Brooks

Richard Dutcher

Richard Schechner

Richard Weaver

Robert Frost

Robert Johnson

Robert Lowell

Robert Schuller

Robert Tilton

Robert Wilson

Robinson Jeffers

Rodjer Kamenetz

Rollen Steward

Ronald Selby Wright

Rumer Godden

Rupert Murdoch

Ryan Gordon

Ryan Little

Sandra Moriarty

Stan Brakhage

Stanley Fish

Stefano Maderno

Susan Monk Kidd

Susanne wolf

Suzan-Lori Parks

Suzanne Langer

ص:610

Tammy Faye Bakke

Teilhard de Chardin

Thich Nhat hanh

Thomas Aquinas

Thomas Bowdler

Thomas Hobbes

Thomas Ilive

Thomas Ince

Thomas Kean

Thomas Kinkade

Thomas Lindlof

Thomas Merton

Thomas Nelson

Thomas Paine

Thomas Woolston

Timothy lahaye

Tom Daly

Tracy Groot

Ulrich Zwingli

Umberto Eco

Upton Sinclair

V.S.Naipaul

Victor Turner

Vine Deloria

Walden Pond

Walker Percy

Walt Whitman

Walter Maier

Walter Rauschenbuch

Warner Sallman

Wendel Berry

William (Billy) F. Graham

William Butler Yeats

William Carlos Williams

William Gibson

William Jennings Bryan

ص:611

William Riley

William S. Burroughs

Wole Soyinka

Yan Martel

Yasujiro Ozu

Zvi Yehuda Kook

ص:612

ص:613

ص:614

ص:615

ص:616

ص:617

ص:618

ص:619

ص:620

ص:621

ص:622

ص:623

ص:624

ص:625

ص:626

ص:627

ص:628

ص:629

ص:630

ص:631

ص:632

ص:633

ص:634

ص:635

ص:636

ص:637

ص:638

ص:639

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109